بهعلاوه مشتبه شد به مسأله ديگر؛ اعنى مسأله قدر، پس بشناس
اين دو مسأله را از يكديگر و محلّ نزاع را در هيچكدام از دست مده و بر قياس
ديگران تخليط مكن.
فصل [اول]: در ذكر
مذهب اشاعره
بدانكه اشاعره فعل بنده
را مخلوق خدا مىدانند بىوساطت و مدخليّت اختيار و اراده بنده، چنانكه مذهب ايشان
است در ايجاد جميع موجودات؛ چه مباشر ايجاد همه موجودات، خدا را دانند و به هيچ
واسطه قائل نيستند، حتّى احراق نار و تبريد ماء را فعل بىواسطه خدا مىدانند و
ماء و نار و امثال آنها را اسباب عاديّه خوانند و گويند: عادة اللَّه جارى شده كه
احراق ثوب مثلًا در وقت مماسّه نار كند، بدون آنكه نار را مدخليّتى در احراق بود و
در افعال عباد فرق ميان اختيارى و اضطرارى بهمجرّد مقارنه اراده غير مؤثّره و عدم
آن كنند و اين معنى را أعنى مقارنه اراده غير مؤثّره را، كسب نام كنند و فعل
بندگان را مخلوق خدا و مكسوب بندگان خوانند و بنده را به اين معنى كاسب گويند و بر
اين اصل بىبنياد مسايل بسيار متفرّع سازند.
امّا شناعت و قباحت اين
مذهب از چند وجه است:
اوّل: ارتفاع ثواب و
عقاب.
دوم: مفسده ظلم كه به
هيچ وجه نتوانند از خود دفع كرد، چنانكه در فصل سيّم بيايد.
سيّم: سرزنش مطيع و
نوازش عاصى. و اين با اينكه بحمداللَّه واضح است، از احدى بهنظر نرسيده، ليكن در
بعضى اخبار تنبيه شده است بر آن.
چهارم: صدور فسق و فجور
و انواع قبايح و شرور واقعه در عالم از واجب الوجود. و معارضه فضل بن روزبهان
بهايجاد خنزير و مانند آن نفعى بهگفته ايشان ندارد؛ چه در وجود خنزير مصلحتِ چند
است كه به آن اعتبار قبحى لازم نيايد و شريّتى كه لازم آيد چون صدورش بالعرض بود
نه بالذات، منافى وجوب نبود چنانكه بيايد.