در مورد مير داماد (د 1040 ق) نيز شايد تعبير «الاستاذ» اشاره
به شاگردى او نزد مير باشد و شايد هم از باب احترام و ادب آورده است.
بر كرسى استادى
مؤلف اين اثر، به عادت
مألوف و رسم نيك بسيارى از عالمان سدههاى يازدهم و دوازدهم كه كتب اخبار را در
مجلس خود درس مىگفتند و يا قرائت و تصحيح مىكردند، داراى جلسه درس و بحث در
اطراف الكافي شريف بوده است.
او خود در مقدمه چنين
مىگويد:
... لما قرأ علىَّ بعض
الأحباب كتاب الكافي، و تردّد لدىَّ الطلاب باحثاً عما فيه من الحجاب الخافي، أردت
أن أكتب لهم ما يرفع الأستار عن وجوه معانيه و يدفع الأحجار عن طرق مبانيه ....
كه مىرساند محفل درس
داشته و شاگردانش از وى از مشكلات كتاب الكافي پرسش مىكردهاند.
چنانچه از همين مقدمه بر
مىآيد او از وطن خود هجرت كرده بوده است و تأليف كتاب و استادى در غربت بوده است.
آورده است:
حين قربي عن الحزن
لبُعدى عن الوطن.
عرفان يزدى
منابع و مصادر تاريخ
يزد، از «ملا مطيع» نامى نام بردهاند كه در شعر به «عرفان» تخلص مىكرده است.
آيتى در تاريخ يزد او را از معاصرين علامه مجلسى دانسته و متذكر شده است كه با
اسماعيل ذبيحى (د 1160 ق)- شاعر ديار يزد- مأنوس بوده است. ديگر تذكره نويسان همين
مطالب را نقل كردهاند[1].
[1]. تاريخ يزد، ص 310؛ تذكره شبستان، ص 492؛
تذكره شعراى يزد، ص 113؛ فرهنگ سخنوران يزد، ج 2، ص 628؛ ريحانة الأدب، ج 5، ص
385؛ آينه دانشوران، ص 768؛ طبقات أعلام الشيعة( قرن 12 ق)، ص 729؛ مفاخر يزد، ج
2، ص 905.