و حذر كنيد از اصرار
نمودن بر چيزى از آنچه خداى تعالى، حرام نموده، خواه در ظاهر قرآن حرام شده باشد
(به آيات ظاهرة الدّلاله كه بسيارى از مردم، توانند فهميد)، و خواه در باطن قرآن
حرام شده باشد (به آياتى كه تأويل آن را به غير راسخون در علم- كه عبارت از ائمّه
معصومين عليهم السلام است-، ديگرى نتواند فهميد و حرمت آنها بر مردم، از احاديث
اهل بيت عليهم السلام ظاهر مىشود). و به تحقيق كه حق تعالى، (در وصف جمعى از اهل
ايمان) فرمود: «وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا
أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ
الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ
يَعْلَمُونَ». و ترجمه ظاهرش آن است كه: «آن جماعتى كه هر گاه، معصيتى
رسوا از ايشان سر زند يا ظلمى بر نفس خود كنند، خدا را ياد كنند و از براى گناهان
خود، استغفار كنند. و كيست كه بيامرزد گناهان را، به غير خداى تعالى؟ و اصرار
نكنند بر آنچه كردهاند، در حالتى كه عالم شدند به آن كه آنچه كردهاند»، مخالفِ
رضاى الهى و از جمله معاصى است.
تا اين جا، روايت قاسم
بن ربيع است و تتمّهاى كه بعد از اين مذكور مىشود، از روايت اسماعيل بن جابر
است.
يعنى جمعى از مؤمنان[2] پيش از
شما، هر گاه فراموش مىكردند چيزى را از آنچه خداى تعالى در كتاب خود شرط كرده،
مىدانستند كه ايشان، عصيان الهى كردهاند در آن كه آن چيز را ترك كردهاند. پس
استغفار مىكردند و ديگر، تركِ آن كار نمىكردند.
پس اين است معنى قول
الهى كه فرموده: ايشان، اصرار نمىكردند بر آنچه كرده بودند، در حالتى كه عالم
مىشدند به آن كه عصيان كردهاند.