و نمىرسد كسى به
مرتبهاى از مراتب خوبى يا ثواب الهى، مگر به طاعت و بندگى و صبر كردن و راضى بودن
به آنچه خداى تعالى براى او خواسته (؛ زيرا كه صبر و رضا، از شرايط بندگى الهى است
يا آن كه صبر و رضا، از افراد طاعت است و قبول بعضى از عبادات، مشروط است به اطاعت
و پرهيزگارى، چنانچه ظاهر[1] كلام الهى
است كه فرموده: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»؛[2]
يعنى: قبول نمىكند خداى
تعالى، مگر از متّقيان. و بدانيد كه صاحب ايمان نمىشود هيچ بندهاى از بندگان
الهى تا وقتى كه راضى شود از خداى تعالى در احسان كه ياد كند و مكروهى كه به او
رسانَد، خواه آن بنده را خوش آيد و خواه نيايد.
و خداى تعالى، نسبت به
كسى كه در مقام صبر و رضا از خداى- عزَّ و جلَّ- باشد، نمىكند، مگر آنچه را كه
خداى تعالى، سزاوار و لايق به آن است و آن بهتر است از براى بنده، از آنچه خودش
خواهد و نخواهد[3].
و احاديث در باب صبر و
رضا به قضاى الهى، قبل از اين مذكور شد. و آنچه در اين كلام شريف واقع شده كه تا
كسى صاحب مرتبه رضا نباشد، مؤمن نيست، مىتواند بود كه بر معنى حقيقى محمول باشد،
و مراد آن باشد كه كسى كه به قضاى الهى راضى نباشد، از اين جهت كه تجويز نمايد كه
در قضاى الهى، نسبت به او ظلمى و ستمى واقع شود و يقين نداند كه فعلِ قبيح از
خداى- عزَّ و جلَّ- صادر نمىتواند شد[4]
و هر چه مىكند، از روى عدل يا تفضّل است، از جمله مؤمنين نخواهد بود. و مىتواند
بود كه مراد از ايمان، كمال ايمان باشد و مراد از صبر و رضا، اطمينان و آرامِ نفس
و مضطرب نشدن در وقت نزول مصائب، و شكر الهى را ترك ننمودن باشد. و اين معنى، هر
چند