در پرتو اين رهنمودهاست كه مىگوييم: دانش پزشكى، به قلّه كمال خويش دست نمىيابد، مگر هنگامى كه براى همه بيمارىها درمان كشف كند. امّا با اين همه، بىگمان، دانش ياد شده نمىتواند براى مرگ، دارو و درمانى فراهم سازد.
از همين جاست كه امام صادق عليه السلام در گفتگوى خود با مدّعىاى كه مىپنداشت مىتواند با مراقبت درست و كامل از بدن و خوردن غذاهاى مناسب، مانع مرگ شود، بر اين نكته تأكيد مىكند كه درمان آن بيمارىاى كه مقرّر است به مرگ بينجامد، امكان ندارد. ايشان، به تسليم شدن سه تن از طبيبان و حكيمان بزرگ در برابر مرگ، اشاره كرد و فرمود:
قَد ماتَ أرَسطاطاليسُ مُعَلِّمُ الأَطِبّاءِ، و أَفلاطون رَئِيسُ الحُكَماءِ، و جالينوسُ شاخَ و دَقَّ بَصَرُهُ، و ما دَفَعَ المَوتَ حينَ نَزَلَ بِساحَتِهِ، و لَم يَألوا[2] حِفظَ أنفُسِهِم، وَ النَّظَرَ لِما يُوافِقُها.[3]
ارسطو، كه استاد طبيبان بود، و افلاطون، كه سرآمد حكيمان بود، و جالينوس، كه پير و پرتجربه بود، امّا نتوانست مرگ را آنگاه كه در آستانه وى فرود آمد، از خويش براند، همه مُردند، در حالى كه در حفظ خويش و در انديشيدن به آنچه با بدن سازگار است، از هيچ كوششى فروگذار نكردند.