«اگر به منافقان پيروزى برسد، مى گويند: از ناحيه خدا است و اگر به آن ها شكستى برسد مى گويند از جانب تو است بگو همهاين ها از ناحيه خدا است، چرا اين گروه چيزى را درك نمى كنند».
مقصود از ( حسنة) در آيه امورى است كه با مزاج و مصالح انسان منطبق باشد و مقصود از سيّئه، نقطه مقابل آن مى باشد; مثلاً «پيروزى در جنگ» نسبت به گروهى كه غالب شده است حسنه و نسبت به گروهى كه شكست خورده اند «سيّئه» نا ميده مى شوند.
منافقان بر اثر عدم آگاهى از معارف بلند قرآن، پيروزى ها و كاميابى ها را در نبرد مسلمين با مشركان از ناحيه خدا دانسته و شكست در جنگ ها را مانند جنگ «احد» مربوط به پيامبر مى دانستند. اين تفسير، سابقه ديرينه دارد. منطق دشمنان موسى بدتر از اين بود; هر موقع نعمتى به فرعونيان مى رسيد، آن را به جاى نسبت به خدا،معلول شايستگى هاى خود مى دانستند و هر موقع با بلا و نقمت روبرو مى شدند، وجود موسى را به فال بد گرفته و آن را نتيجه وجود موسى و افرادى كه دور او بودند معرفى مى كردند.[2]