responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 578

وگفت:

«وَ ما أَنْتَ لا اُمَّ لَكَ وَ الْوِلايَةَ وَ العَزْلَ وَ الدُّخُولَ في هذا الأَمْرِ. فَإِنَّكَ لَسْتَ هُناكَ وَ لا بِأَهْل لِذلِكَ».

تو كمتر از آن هستى كه در مسائل مربوط به حكومت مداخله كنى وخواهان عزل ما شوى. ساكت شو، كه تو آن مقام را ندارى وشايسته آن نيستى.

حبيب: به خدا سوگند كه خود را درآن شرايطى كه دوست ندارى خواهى ديد.

امام: تو چه هستى! برو سواره وپياده خود را گرد آور، كه كارى از تو ساخته نيست.

شرحبيل: سخن من همان سخن حبيب است.آيا به جز آن پاسخ كه به او دادى پاسخ ديگرى دارى كه به من بدهى؟

امام (عليه السلام):چرا پاسخ ديگرى نيز به تو ودوست تو دارم. خداوند پيامبرش را برانگيخت وبه وسيله او مردم را از گمراهى نجات داد وسرانجام او را به سوى خود فرا خواند، در حالى كه رسالت خود را انجام داده بود. سپس مردم ابوبكر را به جانشينى او پذيرفتند وابوبكر نيز عمر را جانشين خود قرار داد... سپس عثمان زمام امور را به دست گرفت. مردم به سبب كارهايى كه او انجام داد بر او خرده گرفتند وبه سوى او هجوم آوردند واو را كشتند.سپس به سوى من آمدند، در حالى كه من از كارهاى آنان بركنار بودم واصرار ورزيدند كه با من بيعت كنند. من در آغاز نپذيرفتم.باز اصرار كردند وگفتند: امّت به غير تو راضى نيست وما مى ترسيم كه اگر با تو بيعت نكنيم دو دستگى پديد آيد. از اين جهت، من با آنان بيعت كردم. طلحه وزبير نيز با من بيعت كردند ولى بعداً آن را شكستند. سپس معاويه به مخالفت من برخاست. او كسى است كه نه سابقه اى در دين دارد ونه سابقه درستى در اسلام. او آزاد شده فرزند آزاد شده است. او از حزب اموى است وپيوسته او وپدرش دشمن خدا وپيامبر او بودند وبا كراهت اسلام را پذيرفتند.ما از شما در شگفت هستيم كه براى او نيرو، فراهم مى آوريد و از او پيروى مى كنيد وخاندان پيامبر را ترك مى گوييد

اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 578
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست