«بگو، آيا نسبت به اين مطلب دليلى داريد كه به ما نشان دهيد؟ بلكه آنان از گمان پيروى ميكنند و فقط حدس ميزنند».
عجيب اين است كه اين عقيده عصر جاهلى، تا مدتى در ميان مسلمانان رائج و حاكم بود. واقدى، از زنى به نام «امّ حارث»، نقل ميكند كه «در نبرد «حنين» ديدم، عمر بن خطاب، پا به فرار گذارده و از ميدان ميگريزد. به او گفتم: اين كار چيست؟ گفت: تقدير الهى است»[1].
تنها خليفه دوم نبود كه اين عقيده را داشت، بلكه ابى بكر نيز از همين عقيده برخوردار بود، زيرا عبد اللّه بن عمر ميگويد: «مردى پيش ابى بكر آمد و گفت: آيا «زنا» به تقدير الهى صورت ميگيرد؟ وى در پاسخ گفت: آرى، آنگاه آن شخص سؤال كرد: چگونه ميتوان گفت، خدا عملى را بر من تقدير كرده، آنگاه مرا كيفر ميدهد؟! ابى بكر در پاسخ گفت: چنين است اى فرزند زن بد بو! به خدا سوگند، اگر كسى پيش من بود، ميگفتم با مشت بر بينى تو بكوبد!»