responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : پاسدارى از مرقد پيامبران و امامان المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 25

ارتفاع بالاتر از آن را نفى نكرده است، بلكه بلندى لازم را براى شناسايى قبر يا اين كه زير پاى عابران قرار نگيرد چهار انگشت و يا يك وجب مى دانند.

فقط يك روايت از موسى بن جعفر مى فرمايد: آنگاه كه مرا به خاك سپردند قبر من بيش از چهار انگشت باز بلندتر نباشد. و نكته آن روشن است، زيرا ارتفاع قبر امام بيش از چهار انگشت مايه تحريك دشمنان او بود و مسلماً هارون و همفكران او به راحتى از كنار آن نمى گذشتند. چه بسا به آن اهانت مى كردند و لذا حضرت ارتفاع بيشتر را اجازه نمى دهد و به همان مقدار استحباب اكتفا مى نمايد.

5. تسويه قبور

شيخ كلينى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود:

(«)بَعَثَنى رسولُ اللهِ إلى المدينةِ فقالَ لا تَدَعْ صورةً إلاّ مَحَوْتَها ولا قبراً إلاّ سَوَّيْتَه ولا كَلْباً إلاّ قَتَلْتهُ»[1].

«پيامبر خدا مرا به مدينه اعزام كرد و فرمود تا سه كار را صورت دهم: هر نوع تصويرى را نابود كنم و هر قبرى را صاف گردانم و هر سگى را بكشم».

نويسنده با اين روايت كه اهل سنت نيز آن را روايت كرده اند بر عدم جواز ساختن بنا بر روى قبور استدلال كرده است. حتى در سال 1344 هجرى كه مدينه منوره به اشغال وهابيان درآمد قاضى وقت به نام ابن بليهد به بهانه اين حديث، تمام آثار گذشتگان را با خاك يكسان كرد و تنها از ويران كردن مرقد پيامبر(صلى الله عليه وآله)به خاطر ترس از مسلمانان جهان خوددارى نمود.

با توجه به توضيحى كه خواهيم داد، روشن مى شود كه اين روايت كوچكترين دلالت بر خواسته آنان ندارد.

اوّلاً: مضمون حديث با تاريخ قطعى زندگانى پيامبر سازگار نيست; زيرا بايد ديد پيامبر خدا، على(عليه السلام) را در چه سالى به مدينه فرستاده تا اين سه كار را انجام دهد، آيا قبل از هجرت بوده يا پس از هجرت؟!...

احتمال نخست قطعاً منفى است; زيرا على(عليه السلام) قبل از هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه از مكه خارج نشده تا به مدينه اعزام گردد و اين سه كار را انجام دهد، از طرفى با سيطره مشركان بر مدينه توانايى انجام آنها را نداشت.

صورت دوم با مشكل بيشترى روبرو است; زيرا پس از گرويدن اوس و خزرج به آيين اسلام، بت و يا صورت بتى در ميان مدنيان نبود كه على(عليه السلام) مأمور شكستن آن باشد.[2]

ثانياً: واژه «سويته» در زبان عرب دو نوع كاربرد دارد:

الف: «سوّيته» به صورت يك مفعولى.

ب: «سوّيتُ هذا بهذا» به صورت دو مفعولى.

آنگاه كه به صورت نخست استعمال شود «تسويه» صفت خود آن شىء خواهد بود چنان كه قرآن مى فرمايد:

((فَإذا سَوَّيْتهُ وَنَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوْحى فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ))[3](.)

«آنگاه كه آفرينش آدم را به پايان رساندم و در آن از روح خود دميدم همگى بر او سجده كنيد».

در اين آيه «تسويه» به معناى كامل كردن و كنايه از پايان پذيرى آفرينش آدم است.

ولى آنگاه كه به صورت دوم استعمال شود صفت خودش نبوده، بلكه صفت براى چيز ديگر خواهد بود. مثلاً آنگاه كه انسان دو چوب يا دو نخ را از نظر طول يكسان كند مى گويد:«سَوَّيْتُ هذا بهذا».

قرآن مجيد از زبان مشركان نقل مى كند كه آنها روز قيامت به جهت پرستش بت ها، خود را سرزنش مى كنند و مى گويند:


[1] همان، باب43، از ابواب دفن، حديث2.
[2] صحيح مسلم، ج3، كتاب جنائز، ص 61.
[3] حجر/29.

اسم الکتاب : پاسدارى از مرقد پيامبران و امامان المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 25
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست