«ما پيامبران خود را با دلائل روشن برانگيختيم وهمراه آنان كتاب وميزان (عقل كه مايه سنجش حق وباطل است) فرو فرستاديم تا مردم عدل وداد را به پا دارند».
مقصود از صفت دوم(حكيم) اين است كه كارهاى او دور از لغو وعبث وبيهودگى است، زيرا موجود سرا پا علم و قدرت جهت ندارد كه كار عبث انجام دهد وكار عبث سرچشمه اى جز فقدان آگاهى صحيح ندارد. وبه ديگر سخن، آن كس كار لغو انجام مى دهد كه از زشتى آن ناآگاه ويا بر ترك آن قادر وتوانا نباشد وهر دو عامل در خدا منتفى است از اين جهت او موجود حكيم است.
مقصود از صفت سوم(غنىّ) اين است كه وجود خداوند مبدأ ومنبع همه نوع كمال است، طبعاً او غنى وبى نياز خواهد بود زيرا فرض اين است كه همه كمالات از او سرچشمه مى گيرد. غير از او موجود صاحب كمالى نيست كه رفع نياز از خدا كند.