از اين پس، جنگ روانى-كه هدف آن در درجۀ اوّل و پيش از هرچيز نيروهاى معنوى است - آغاز مىگردد.
4- از بين بردن وحدت ملّت و ايجاد تفرقه ميان صفوف آنان و تشويق برخى از اعضا و گروههاى ملّى به اعتراض نسبت به آنچه اكثريّت برآن توافق دارند، و نيز برانگيختن ترس ملت نسبت به يكديگر.
5- تشكيك در كفايت و اخلاص رهبرى.
6- تحكيم و تقويت دوستى با ملّتهاى هم پيمان.
مطلب سوم: اهميّت جنگ روانى
طى جنگهاى جديد، دولتهاى درحال جنگ با گفتار و رفتارهاى گمراه كننده و شكست آفرين، در تضعيف روحيۀ معنوى دشمن كوشيدهاند. همۀ وسايل تبليغاتى به اين منظور به كار گرفته مىشود. براى پخش اعلاميه به وسيله هواپيما و شايعه پراكنى توسط مزدوران، اموال هنگفتى خرج مىشود و تلاشهاى سخت و پيگيرى صورت مىگيرد. در فرهنگ جنگ روانى همۀ اين اعمال بايد جامۀ گزافهگويى و بزرگ نمايى به خود بپوشند. [1]
واقعيّت اين است كه نظاميان و كارشناسان جنگ بر اين باورند كه جنگ روانى سلاحى است فعّال كه در روند ميدان نبرد بسيار مؤثّر است و همراه كارهاى جنگى و ديگر روشهاى رويارويى، در تحقّق يك پيروزى سريع با خسارتهاى جانى و مالى اندك، سهم بزرگى را به خود اختصاص مىدهد.
جنگ روانى مهمترين نوع جنگها به شمار مىرود؛ زيرا عقل، انديشه و قلب جنگجويان را نشانه مىرود تا روحيۀ معنوى آنان را خرد كند، به ارادۀ جنگى آنان پايان دهد و سرانجام، آنان را به فرار وا دارد. اهميّت اين جنگ كه در قرون جديد در ميان سلاحهاى جنگى جا باز كرده، ناشى از همين تأثيرات است. نظاميان بر اين باورند كه تأثير سلاح جنگ روانى در تحقّقّ يك پيروزى سريع و كم خسارت از ديگر انواع سلاحها بيشتر است. [2]
[1] -نواوى، العلاقات الدوليه، ص 135.
[2] -محمود شيت خطاب و همكاران، اقتباس النظام العسكرى، ص 146.