امّا حقيقت اين است كه بحثهاى استدلالى درباره اصول دين اسلام از
خود قرآن كريم آغاز شده است و در سخنان رسول اكرم 6 و در خطب امير بيان، على (ع)
تعقيب و تفسير گشته است.
اهميت
علم كلام
هيچ
دينى بىنياز از علم كلام نيست؛ زيرا دين، هم بايد مبناى عقلى و نظرى استوار داشته
باشد و هم مخالفان را مجاب سازد. بدين روى مسلمانان همواره به علم كلام اهتمام
ورزيدهاند و در قياس با ديگر علوم اسلامى اهميت بيشترى بدان دادهاند. عنايت
ويژه راهبران دينى و پيشوايان شيعى به ترويج علم كلام نيز نشان شرافت و ارجمندى اين
دانش است. در عهد رئيس مذهب، امام صادق (ع)، چون بسترهاى احياى تفكر دينى پديد
آمد، آن امام همام، دانشمندانى را پرورانيد كه در ميان آنان متكلمان از منزلت و
رتبتى ويژه برخوردار بودند. امام صادق (ع) گروهى از اصحاب خويش را «متكلم» خوانده
است؛ كسانى همانند هشام بن حكم، هشام بن سالم، حمران بن اعين، ابوجعفر احول معروف
به مؤمن الطاق و قيس بن ماصر. درخشش هشام بن حكم در علم كلام بود نه در فقه و حديث
و تفسير. امام صادق (ع) او را، كه در آن وقت جوانى نورس بود، از ديگر اصحاب بيشتر
گرامى مىداشت و بالادست ديگران مىنشاند. همگان در وجه اين گراميداشت يگانهاند و
معتقدند كه تفاوت او با ديگر شاگردان، مهارت در علم كلام بوده و امام (ع) با مقدم
داشتن هشام مىخواسته است ارج بحثهاى اعتقادى را نشان دهد و كلام را بالادست فقه
و حديث بنشاند (مجموعه آثار، 3/ 94).
ويژگى
كلام شيعى
همانگونه
كه مسلمانان در دانش فقه، چند دسته شدند و روشهاى گوناگون پيدا كردند، در علم
كلام نيز مذاهبى يافتند و چند مكتب شدند. مذاهب مهمى كه پا گرفتند و هواخواهان
بسيارى پيدا كردند، عبارتاند از: شيعه اماميه، اشاعره و معتزله. «شيعه» در لغت به
معناى پيرو است و در اصطلاح به كسانى شيعه اماميه گويند كه على (ع) را جانشين