اسم الکتاب : آينده جهان از ديدگاه اديان المؤلف : مظفری، آیت الجزء : 1 صفحة : 5
)، عصر قسط و عدالت بر اساس آيه «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد: 25)، محقق و پايان تاريخ و آينده جهان از آن متقين خواهد بود. «إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف: 128).
[ 70 ]
سير تحول تاريخ در ديد اسلام با توجه به آيات قرآن كريم چنين است:
عصر بهشت
ابتداى خلقت انسان
عصر زمين
آغاز تاريخ
مرحله وحدت
تشكيل امّت واحده
مرحله اختلاف
درگيرى حق و باطل و دوره صلاح و فساد
پيشرفت يا عقب گرد
مرحلهپيروزى
نهايى حق
پايان تاريخ
خلاصه سخن اين است كه از نظر اسلام، حركت جبرى و خطى تاريخ مردود است.
تضاد حق و باطل و درگيرى دائمى آن، گردش صلاح و فساد به ميزان متفاوت، تا فرجام تاريخ تداوم دارد. مقارن پايان تاريخ حاكميت ظلم و جور همه جا را فرا مىگيرد. با ظهور منجى بشريت، مهدى موعود (عج) كه همكارى عيسى مسيح (ع) را در كنار خود دارد، عدالت در سراسر جهان حاكميت يافته، فرداى جهان- بر خلاف ديدگاههايى كه آن را متعلق به ليبرال دموكراسى و يا كمونيزم مىداند- از آن اسلام خواهد بود. بدين سان پايان تاريخ، عصر پيروزى نهايى حق، دولت دينى، عدالت جهانى، حاكميت وحى و شكوفايى تمدن الهى است و نه عصر سكولاريزم، اومانيزم و تمدن مادى.
شايان ذكر است كه ويژگىهاى اين دوره كاملًا روشن و روايات اسلامى آن را به خوبى توضيح دادهاند. درسهاى آينده كتاب به اين مهم اختصاص دارد و به همين دليل از ذكر روايات در اين قسمت خوددارى كرديم.
پرسش
1- تئوريهاى خطى- تكاملى، ادوارى و ستيز را از ديدگاه اسلام نقد كنيد.
2- با ذكر يك آيه از قرآن كريم، ثابت كنيد آينده جهان متعلق به دين اسلام است.
3- انواع سنتهاى الهى را با ذكر دو مصداق بنويسيد.
4- بر پايه آيات قرآن كريم، مراحل تحول سرنوشت بشر را نام ببريد.
5- درباره ويژگيهاى آخرالزمان از ديدگاه قرآن كريم به اختصار توضيح دهيد.
[ 71 ]
درس هفتم: آينده جهان در نگاه شيعه [1]
امتيازهاى ديدگاه شيعه
در دو بخش گذشته، تئوريها و ديدگاه اديان درباره آينده جهان بيان شد. بسيارى از آنها به حاكميت دين و حكومت سعادت و رفاه در پايان تاريخ بشارت دادهاند؛ امّا ابعاد گوناگونِ وقايعِ آن را به وضوح روشن نكردهاند.
در بين مفسّران آينده، تنها اسلام و به ويژه مذهب شيعه است كه به كلىگويى، ابهام و رمزگويى اكتفا نكرده، جزئيات را به طور دقيق و حيرتآورى برمىشمرد. بر اين اساس شايد اين شبهه در برخى اذهان خطور كند كه منشأ اعتقاد به مهدويت عصر امامت است، امّا چنين تصورى نادرست است. قبلًا به اثبات رسيد كه آيات زيادى از قرآن كريم و صدها روايت نبوى شهادت مىدهند كه، مبدأ و منشأ اعتقاد به مهدويت عصر رسالت است، بنابراين همه مذاهب اسلامى به ظهور مهدى موعود (ع) معتقدند. او از دودمان رسالت، فرزند على (ع) و فاطمه (س)، هم نام وكنيه پيامبر (ص) است. «1»
منشأ اعتقاد شيعه به امام غايب عصر رسالت است. بيان صريح و اخبار قطعى پيامبر (ص) درباره مهدى موعود (ع) پيش از ولادت آن حضرت دليل حقّانيّت نظر شيعه است. «2»
از دلايل صحت يك خبر، تواتر آن است، به گونهاى كه احتمال كذب آن را از بين مىبرد.
بر اين اساس، با توجه به متواتر بودن اخبارِ مهدى (ع)، عقل در پذيرش آن شكّى ندارد.
[ 72 ]
علامه طباطبائى مىنويسد:
در نتيجه تتبع غير استقصايى، متجاوز از 3000 روايت از پيغمبر اكرم و ائمه هدى (ع) درباره امام زمان به دست مىآيد. «1»
علماى شيعه همگى دعوى تواتر دارند و از «شافعى» نيز قول به تواتر نقل شده است. همچنين اكابر علماى اهل سنت احاديث مربوط به امام زمان را در كتب خود نقل كردهاند: احمد، ابن داود، ابن ماجه، ترمذى، بخارى، مسلم، نسايى، بيهقى، ماوردى، طبرانى، سمعانى، ابن سرى، ابن عساكر، كسايى، ابن اثير، حاكم، ابن جوزى، ابن ابى الحديد معتزلى، ابن صباغ مالكى، ابن مغازلى شافعى، محب الدين طبرى، شبلنجى و ....
در واقع ظهور قائم آل محمد
آينده جهان از ديدگاه اديان 77 4. هماهنگى با فطرت انسان ..... ص : 77
(ص) متفقٌ عليه ومعروف بين تمام فرق اسلام است. «2»
حديث «المهدى من ولدى» از كلمات جامع نبى اكرم (ص) و يكى از روايات قطعى الصدور مىباشد كه همه طوايف و طبقات مسلمانان آن را روايت كرده و پذيرفتهاند و در روايات زيادى از طرق فريقين، تصريح به اسم و اسم پدر نيز شده و بيان شده است كه آن حضرت، پسر امام يازدهم شيعه اثنى عشرى است. «3»
از كتب ذى قيمت در اين رابطه، «مُسند احمد بن حنبل» پيشواى فرقه حنبلى اهل سنت متوفى به سال 241 ه. ق، هم عصر امام نهم و دهم شيعه است كه احاديث مهدى را ثبت و ضبط كرده است. اين احاديث را مىتوان در جلد يكم، دوم، سوم و جلد پنجم ديد. «4»
سرآمدان محدثان اهل سنت يعنى احمد حنبل، بخارى، مسلم، ابن ماجه، ابوداود و ترمذى، روايات مهدى (ع) را از عمربن خطاب، عبدالله مسعود، عبدالله عباس، ثوبان غلام عمر، جابر بن عبدالله انصارى، جابر بن سمره، عبدالله عمر، عبدالله بن عمرو عاص، انسبن مالك، ابوسعيد خدرى، امسلمه همسر پيامبر (ص) و ديگران نقل كردهاند.»
[ 73 ]
به هر روى مسئله آينده جهان، از مباحث كليدى دين اسلام است كه گفته مىشود، بعد از توحيد، نبوت و معاد، هيچ بحثى در اسلام در حد آن حديث ندارد «1»، حتى علماى اهل سنت در حجاز، اعتقاد به ظهور مهدى در آخرالزمان را از اصول دين مىدانند و نه از فروع آن. «2»
بنابراين مهدويت و توجه به آينده بشر به صورت يكى از ضروريات دين مقدس اسلام درآمده است كه منكران آن طبق حديثى كه اهلسنت از پيامبر (ص) نقل كردهاند، از آيين اسلام بيرون خواهند بود:
منْ كَذَّبَ بِالمَهْدى فَقَدْ كَفَرَ
هر كس مهدى را انكار كند، به راستى كافر است! «3»
علاوه بر محدثان، مسئله مهدويت از نظر دانشمندان اهل سنت نيز پذيرفته شده است.
ابن ابى الحديد شارح معتزلى نهج البلاغه، «4» ابن خلدون و مهمتر از همه ابن عربى در اين زمينه قابل توجهاند. هرچند ابن خلدون با بيان 28 حديث در مورد مهدى اكثر آنها را ضعيف مىشمرد، اما بر اصل آن اعتراف دارد:
«بدان كه در طول تاريخ بين تمامى اهل اسلام مشهور است و چنين اعتقاد الزامى وجود دارد كه حتماً در آخر الزمان مردى از اهل بيت پيامبر ظهور خواهد كرد كه دين را تازه و عدل را آشكار خواهد نمود. او بر ممالك اسلامى مستولى شده و «مهدى» ناميده مىشود و خروج «دجّال» آن زمان خواهد بود و سپس علائم قيامت آشكار خواهد شد. حضرت عيسى (ع) نيز نازل مىشود و دجال كشته خواهد شد.» «5»
محى الدين عربى، عارف نامى دنياى اسلام نيز در كتاب فتوحات مكيه مىنويسد:
[ 74 ]
«بدان كه براى خداوند خليفهاى است كه در آينده خروج مىكند، در حالى كه زمين پر از ظلم و جور شده است. او آن را پر از عدل و برابرى خواهد كرد. حتى اگر يك روز از عمر جهان باقى مانده باشد، خداوند آن يك روز را آنقدر طولانى مىكند تا اين خليفه ظهور نمايد. او از عترت و خانواده رسول اللَّه (ص) مىباشد. او از فرزندان فاطمه (س) و هم نام پيامبر اكرم است ... او در اسلام روح تازهاى مىدمد و آن را زنده مىكند بعد از آن كه مرده بود. اديان ناخالص را از روى زمين جمع مىكند و جز دين حقيقى بر زمين نمىماند.
خداشناسان واقعى با او بيعت مىكنند. مسيح از آسمان نازل مىشود.» «1»
خلاصه سخن اين است كه: از نظر اسلام (شيعه و سنى) موضوع مهدى موعود، بسيار مسلّم و قطعى است. «2» با اين تفاوت كه اهل سنت معتقدند؛ حضرت مهدى (ع) هنوز متولد نشده است «3» ولى در ديدگاه شيعه، او امام دوازدهم، حىّ و حاضر و همانند حضرت خضر است. بنابراين برادران اهل سنت به استثناى تعدادى، در اصل اعتقاد به ظهور مهدى (ع) و برپايى دولت حقه پايان تاريخ با شيعيان هم عقيدهاند.
شيعيان با وجود تمسخر روشنفكران سكولار، ماديگرايان و دنياپرستان (جاهلان و مغرضان)، به دليل حقانيت ديدگاه خود، معتقد بودند كه گذشت زمان و پيشرفت تاريخ، نظريه آنان را براى همه اثبات خواهد كرد.
مطالعه روايات شيعه درباره جهان فردا، انسان را به حيرت وامىدارد كه چگونه پيامبر (ص) و امامان معصوم، فرهنگ و تمدن امروز و آينده را با وجود فاصله زمانى بسيار طولانى، به دقت توصيف كردهاند!
آن ذوات مقدسه به گونهاى درباره آينده جهان سخن گفتهاند كه گويى سير حركت تاريخ را تجربه كرده و از ابتداى خلقت تا پايان آن يك دور زيستهاند.
بسيارى از تعابير اعجاز گونه آنان امروز به دليل گذشت زمان و پيشرفت فناورى، يكى پس از ديگرى معنى، تفسير و مصداق صحيح خود را باز يافته است.
[ 75 ]
در احاديث شيعه كه ريشه در غيب و عالم وحى دارد، اوضاع سياسى، اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى، نظامى و قضايى جهانِ آينده به خوبى توصيف شده است. از پيشرفتهاى علمى، افزايش و سرعت اطلاعات و ارتباطات، وضعيت رسانهها و نظاير آنها، تا زندگى جنسى، آرايش و رفتار ظاهرى و مانند آن.
شيعه در باره منجى آخر الزمان، بر خلاف ساير ديدگاهها، هويت و علائم جسمى و روحى او را به طور دقيق مشخص كرده است. از حسب و نسب و كيفيت تولد گرفته تا وقت ظهور، علائم و شرايط آن، نوع حكومت، وزراء و وسعت و قلمرو حكومت و در يك كلام همه آنچه قبل، هنگام ظهور و بعد از آن، واقع خواهد شد.
به هر روى دولة المهدى (عج) و مباحث مربوط به آن، جايگاه ممتازى در انديشه سياسى تشيع دارد. گفتمان مهدويت در واقع فرا روايت شيعه از تاريخ و نظريه پايان تاريخ او به حساب مىآيد كه در مركز ثقل آن، اين نظر وجود دارد كه آينده جهان متعلق به اسلام و شيعيان است و دولت كريمه و فاضله آخرالزمان بر خلاف نظر صاحبان تئوريهاى ماديگرا و ليبرال، تئوكراسى مهدوى است.
با بررسى ديدگاههاى مطرح درباره فرداى جهان به جرأت و بدون تعصب مىتوان گفت كه ديدگاه شيعه از امتيازهاى فراوانى برخوردار بوده و اين مكتب عالىترين نظر درباره آينده جهان را ارائه كرده است.
بر خلاف بعضى نظرها ديدگاه شيعه نه امرى رازآلود و غير منطقى بلكه به دلايل زير كاملًا منطقى است:
1. تكرارپذيرى
اگر معيار منطقى بودن، مشابه داشتن و تكرارپذيرى است، نظير قيام مهدى (عج) در گذشته بسيار تكرار شده است: حركت نجاتبخش حضرت مهدى (ع) همچون حركتهاى نجاتبخش انبياء الهى است. بنابراين اقدام او نيز جزئى از پروژه كلى خداوند، سنت الهى و سيره تاريخ است. امام زمان (ع) مشابه همان كارى را صورت خواهد داد كه
[ 76 ]
موسى (ع)، عيسى (ع) و حضرت محمد (ص) به انجام رساندند. آيا جاى تعجب است كه يك بار ديگر پروردگار جهان، با نداى خود موساى پايان تاريخ را به اردوگاه ظالمان مأمور كند تا با كمك هارون به معراج رفتهاش- حضرت مسيح (ع)- انسانهاى مستضعف و در بند را از دست فرعونهاى بردهساز جهانيان و دجّال مسحور كننده بشريت نجات دهد؟ آيا جاى تعجب خواهد بود كه يك بار ديگر خداوند، منجى آخر الزمان را همچون محمد مصطفى (ص) مأمور فلاح و رستگارى جهانيان قرار دهد و نداى قُولُوا لا الهَ الّا اللهَ تُفلِحُوا را بشريتِ از دين برگشته ماقبلِ ظهور از زبان مبارك او بشنود؟
بنابراين حركت منجيانه مهدى (ع) و تأكيد شيعه بر اين نظريه، بارها در آزمايشگاه تاريخ تكرار شده است. با اين تفاوت كه اقدام امام زمان (ع) در مقايسه با حركت انبياء وسيعترين و عالىترين انقلاب در كل تاريخ خواهد بود و به طور قطع به پيروزى مىرسد.
2. كمال آفرينى
نظريه شيعه از اين امتياز والا نيز برخوردار است. اعتقاد شيعه نسبت به دنياى آينده، موتور محرك تاريخ و به منزله آب حياتى در مقاطع مختلف زندگى بشر براى نجات از دست ظالمان بوده است جنبشها و قيامهاى دينى ضد ظلم و استعمار از آن الهام گرفتهاند. هر چند برداشت منفى نيز از آن صورت گرفته، اما به تعبير هانرى كربن در مصاحبه با علامه طباطبائى، اين نظريه يك غذاى جديد روحى و مبدأ نيرويى براى زندگى معنوى و اخلاقى و تكامل بشر است. «1»
3. هماهنگى درون سيستمى
نظريه شيعه درباره آينده جهان با ساختار مذهب اسلام و تشيع يعنى اسلام ناب هماهنگى كامل (هماهنگى درون سيستمى) دارد. اگر مهدويت، طرحى براى آينده جهان است، اسلام و تشيع نيز پتانسيل جهانى شدن را دارا هستند.
اسلام، يك آيين جهانى است، به جماعتى، گروهى، قومى معين و زمان معين (يك قرن-
[ 77 ]
ده قرن و ...)، مكان معين (دنياى غرب، شرق ...) و شرايط محدود اختصاص ندارد، بلكه مربوط به همه اقوام و گروهها، در همه زمانها (گذشته، حال، آينده) و همه مكانها با ژئوپلتيك مختلف و در همه شرايط است. طبيعى است اگر اسلام يا تشيع يك آيين قومى) Ethnic (يا عربى) Arabic (يا منطقهاى) Regional (و مانند آن بود، نمىتوانست با مهدويت هماهنگ و سازگار باشد. بنابراين ديدگاه شيعه نسبت به آينده جهان با اسلام و تشيع هماهنگى كامل درونى داشته و بدون اين نظر اسلام و تشيع ناقص است.
4. هماهنگى با فطرت انسان
آنچه شيعه درباره جهان آينده مىگويد، خواست فطرى همه بشر است. افراد بشر، هر كجا و هر كه و در هر زمانى، از جهت ساختمان وجودى، يك
آينده جهان از ديدگاه اديان 83 1. غيبت صغرى ..... ص : 83
نواخت و همه از خاك آفريده شدهاند. انسانها نيازهاى مادى و معنوى مشابهى دارند. خلقت مشترك، به خواستهاى فطرى مشترك مىطلبد. نظريه شيعه نيز بر همين اصل بنا شده است و بر همين اساس مورد پذيرش همگان واقع خواهد شد، چون اسلام و به تبع آن مهدويت، مطابق دستگاه آفرينش و سنت زندگى است و هر كه به دستگاه آفرينش و سنت خلقت و زندگى ايمان بياورد، اسلام خواهد آورد. «1»
5. نقض ناپذيرى
مهدويت تشيع تا كنون از سوى نظريههاى رقيب نقض نشده است. اين ديدگاه با گذشت زمان و قرنها از پيشرفت علمى بشر و تحولات زندگى، پاسخگوى مسائل خود بوده با پيشرفت بشر، پررنگتر و قوىتر در صحنه حاضر شده است.
6. شفافيت
هر اندازه يك نظريه در جزئيات روشنتر باشد و از ابهام برخوردار نباشد، علمىتر است.
نظر شيعه درباره فرداى جهان از اين منظر كاملًا برتر است، چون جزئيات طرح مربوط
[ 78 ]
به آينده و ظهور مهدى (ع) در حدود 6 هزار حديث بيان شده كه اهل سنت نيز راوى بسيارى از آنها بودهاند، بنابراين نقطه ابهامى ندارد. البته درك برخى از روايات مشكل و برخى نيز به رمز است، امّا اين رمز گونگى جزئى از طرح است و چه بسا نكات امنيتى را لحاظ كرده است، بنابراين نقص محسوب نمىشود. شيعه تا كنون به همه شبهاتى كه درباره اين نظريه وارد شده به خوبى پاسخ داده و عقايد كيسانيه، ناووسيه، واقفيه را كه افراد ديگرى را مهدى موعود پنداشتهاند، با استدلال رد كرده است.
بسيارى از نظريههاى مربوط به آينده جهان، جامعه ايدهآل و مدينه فاضله پايان تاريخ را از نظر نوع حكومت، قانون، آزادى، ثروت، مالكيت، اصول و نظام قضايى، اصول اخلاقى، نظام فرهنگى و دين بى پاسخ يا مبهم گذاشتهاند، امّا شيعه درباره همه آنها چنانكه در صفحات آينده مىبينيم، جواب صريح و روشن دارد.
7. زنده بودن
نظريه شيعه درباره جهان فردا، موكول به آينده نشده است، بلكه امروز نيز الهامبخش بسيارى از جنبشهاى سياسى است كه در زمينهسازى تحقق آن نقش دارند. همچنين شيعه تنها تمدنى است كه منجى و موعودش زنده و عينى است و بر خلاف تمدنهاى ديگر، مانند بودايى، هندى، زرتشتى، مسيحى، يهودى و نيز صاحبان مكاتب الحادى و سكولار به آينده نامعلوم موكول نشده است. منجى تمدنهاى ديگر يك موجود ذهنى و اعتقادى است، امّا عينى نيست، يعنى زنده نبوده و در زندگى تجلى ندارد. در نظريه شيعه، امام زمان (ع) گرچه از ديدهها غايب است، امّا به طور فعال در زندگى بشر حضور دارد، زنده است و در ابعاد مختلف زندگى اعم از سياسى، فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و نظامى نقش دارد. «1» او واسطه فيض الهى است و امتياز والاى شيعه بر همه اديان و مذاهب اين است كه رابطه فيض و هدايت الهى ميان خدا و مردم را پس از ختم نبوت، نه منقطع بلكه مستمر و پويا مىداند.
نتيجه اينكه ديدگاه شيعه از همه برتر است چون، يك معرفت سازمان يافته است، ابعاد و جزئيات آن روشن بوده، از انسجام، استحكام، انتظام و هماهنگى برخوردار است.
[ 79 ]
نظريه شيعه را يك كمربند محافظ از روايات گسترده و آيات قرآنى حفظ مىكند و جامعه علمى در دنياى اسلام آن را با اختلافات جزئى، مىپذيرد.
تاكنون رقيبى كه بتواند نظريه شيعه را با بحران مواجه كند، بطلان آن را ثابت كند يا كنار بزند وجود نداشته است.
اين نظريه، كار ويژههاى عملى خود را در اعتراض عليه ظلم موجود و يا احياءگرى دين و جنبشهاى رهايىبخش نشان داده است و بر خلاف تصوير تاريكى كه از آينده با افزايش زرادخانههاى هستهاى در جهان به وجود آمده، با قاطعيت از فرداى روشن سخن مىگويد.
پٌرسش
1- ديدگاه اهل سنت درباره حضرت مهدى (عج) را به اختصار شرح دهيد.
2- محى الدين عربى درباره منجى آخرالزمان چه مىگويد؟
3- امتيازهاى ديدگاه شيعه درباره آينده جهان را بنويسيد.
4- درباره هماهنگى نظريه شيعه با فطرت انسان توضيح دهيد.
[ 81 ]
درس هشتم: آينده جهان در نگاه شيعه [2]
عصر غيبت
شيعه بر اساس ادوار سرنوشت انسان پس از عصر بهشت، تقسيمبندى خاص خود را از تاريخ ارائه كرده است.
در اين نگاه تاريخ بشر در مرحله اختلاف و پس از گذشتِ عصر انبياء (ع) و يازده امام معصوم، حول محور رهبر آينده جهان، به دو دوره زير تقسيم مىشود:
1- عصر غيبت، كه دوره درگيرى مستمرّ حق و باطل و غيبت رهبر آينده جهان است.
2- عصر ظهور، يعنى دوره پيروزى كامل حق بر باطل و ظهور رهبر آينده جهان.
توجه به اين نكته حائز اهميت است كه شيعه در تقسيم تاريخ، آينده را معيار قرار داده است و اين خود نشانگر آن است كه، شيعه يعنى اسلام ناب، مكتب آينده تاريخ است.
عصر غيبت
از ديد شيعه، خداوند پس از رانده شدن بشر از بهشت، انبياء را براى هدايت آنان فرستاد كه آخرين آنها، محمد بن عبدالله (ص) بود.
البته ختم انبياء به معنى ختم ارتباط خدا با بشر و پايان هدايت به شمار نمىرفت.
يعنى طبق مبانى معرفتشناسى شيعه، همان دلايلى كه ضرورت ارسال پيامبران الهى را براى بشر ايجاب مىكرد، تداوم اين امر را پس از خاتم الانبياء (ص) نيز موجب مىشد. يعنى براى
[ 82 ]
استمرار هدايت الهى، اكمال دين و اتمام نعمت «1»، پس از پيامبر (ص) شخصيتهاى معصومى مىبايست نقش او را ايفا كنند.
بنابراين از نظر شيعه، امامت همانند نبوت، لطفى است از جانب خدا و منصبى الهى است لذا انتخاب امام معصوم از استطاعت بشرى خارج است. «2»
شيعه هر گونه قطع ارتباط بين انسان و خدا پس از پيامبر (ص) را نفى مىكند و با تأكيد بر رابطه عالم وحيانى با عالم دنيوى، امامان معصوم (ع) را ايفاگر اين نقش مهم مىداند.
بر اين اساس امامت طبق دستور الهى، به امام على (ع) و يازده برگزيده از اعقاب حضرت فاطمه (س) و آن حضرت محدود مىشود كه ايفاگر نقشِ جانشينى پيامبر (ص)، در سه مأموريت بنيادين زير مىباشند:
1- برقرارى حكومت الهى 2- مرجعيت علمى و دينى 3- ولايت معنوى، يعنى اتصال معنوى با عالم غيب و حجت زمان بودن يعنى انسان كامل بودن. «3»
از ديد شيعه، زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست، او جانشين خدا در زمين بوده، به صورت ظاهر يا غايب، دعوتكننده مردم به دين خداست. نخستين امام شيعيان مىفرمايد:
اللّهُمَّ بَلى لاتَخْلُو الارْضُ مِن قائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ، امّا ظاهِراً مَشْهُوراً و امّا خائفاً (حافياً) مَغْمُوراً «4»
آرى، خداوندا، زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست كه براى خدا، با برهان روشن و شناخته شده و يا بيمناك و پنهان قيام كند.
شعيان معتقدند كه پس از دولت دينى پيامبر (ص) و حضرت على (ع)، دولتهاى غاصب، حق الهى امامان معصوم (ع) را در حكومت و جانشينى پيامبر غصب نموده، نسبت به آنان ستم زيادى روا داشتند و همه را به شهادت رساندند. چون نوبت به دوازدهمين امام
[ 83 ]
رسيد، خداى او را از دسترس جباران و گزند دشمنان نجات داد و تا وقتى كه افكار عمومى جهان براى پذيرش او مساعد نباشد، در غيبت به سر برده، ظهور نخواهد كرد. «1»
مفهوم غيبت: شيعه معتقد است كه رهبر آينده جهان، متولد شده، زنده و حاضر است امّا به دليل فقدان شرايط در پرده حجاب و استتار قرار دارد. او همچون خورشيدى در پشت ابرها، واسطه فيض الهى است و با ظهورش روز هجران و پريشانى شبهاى دراز به سر مىرسد.
بنابراين مفهوم غيبت به معناى عدم حضور امام زمان (ع) در جهان نيست. همچنين استتار امام، مطلق نبوده، بلكه براى عارفان به حق، طبق اسناد و مدارك فراوان، هر زمان مصلحت اقتضاء كند، ظاهر است.
غيبت امامِ آخر الزمان، خود بر دو بخش است: غيبت صغرى و غيبت كبرى.
1. غيبت صغرى
اين دوره پس از شهادت پدر امام زمان (ع)، امام حسن عسكرى در سال 260 هجرى شروع مىشود. به دليل خفقان و استبداد شديدى كه شيعيان در عصر خليفه عباسى (معتمد) با آن روبرو بودند، به ضرورت، آغازِ امامتِ رهبر پايان تاريخ با غيبت از از انظار عوام و نه خواص شروع مىشود و تا سال 329 هجرى يعنى به مدت 70 سال ادامه مىيابد.
در اين دوره چها
آينده جهان از ديدگاه اديان 88 2. غيبت كبرى ..... ص : 84
ر نفر از شخصيتهاى ممتاز به ترتيب زير نايب خاص يا رابط بين امام (ع) و مردم بودند:
1- عثمان بن سعيد عمرى
2- محمد بن عثمان (فرزند رابط اول)
3- ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى
4- على بن محمد سمرى
غيبت صغرى با مرگ چهارمين نايب امام و طبق دستور آن حضرت به پايان مىرسد.
امام زمان (ع) در پيام يا توقيع مبارك خود به وى مىنويسد:
[ 84 ]
بسم الله الرحمن الرحيم
يا على بن محمد السمرى اعظم الله اجر اخوانك فيك، فانك ميّت ما بينك وبين ستة ايام، فاجمع امرك ولا توص الى احد فيقوم مقامك بعد وفاتك، فقد وقعت الغيبة التامة .... «1»
بنام خداوند بخشنده مهربان
اى على بن محمد سمرى، خداوند اجر و پاداش برادرانت را در مصيبت مرگ تو زياد گرداند.
تو تا شش روز ديگر از اين جهان خواهى رفت. پس به كارهايت رسيدگى كن و بعد از خود به كسى وصيت نكن كه جانشين تو باشد. زمان غيبت تامّه فرا رسيده است و ظهورى براى من نيست مگر به اذن خداوندى كه نام او بزرگ است؛ آن هم بعد از مدتى طولانى و قساوت قلبهاى جهانيان و پر شدن ظلم و ستم در كره زمين. و به زودى از شيعه من كسى مىآيد كه مدعى است مرا مشاهده كرده است. آگاه باش كه هر كس ادعاى مشاهده من قبل از خروج سفيانى و صيحه را طرح كند، او دروغگوى افترا زننده است. «2» نيرو و قوّتى جز براى خداى عظيم نيست.
2. غيبت كبرى
اين دوره از پايان غيبت صغرى يعنى سال 329 هجرى شروع شده و تا عصر ظهور ادامه دارد.
در روايات شيعه دو مفهوم از غيبت كبرى وجود دارد. «3» طبق يكى از آنها حضرت مهدى (ع) از ديدهها پنهان است. البته او مردم را مىبيند، اما مردم او را نمىبينند. مگر اينكه مصلحت و خواست حضرت مقتضى آن باشد.
مفهوم ديگر آن است كه رهبر آينده جهان از لحاظ شخصيت و عنوان از نظر مردم غايب
[ 85 ]
است، يعنى مردم نيز حضرت مهدى (ع) را مىبينند، اما او را نمىشناسند و متوجه نمىشوند كه او را ديدهاند.
حديثى از امام رضا (ع) بر مفهوم اول دلالت دارد. ريّان ابن صلت روايت مىكند:
از حضرت رضا (ع) درباره قائم (عج) سؤال شد، حضرت فرمود: جسمش ديده نمىشود و به اسم خويش ناميده نمىشود. «1»
در روايت ديگرى، نايب دوم حضرت شيخ محمد بن عثمان عمرى نقل كرده است كه:
به خدا سوگند، صاحب اين امر هر ساله در موسم [حج] حضور مىيابد، مردم را مىبيند و مىشناسد و آنان وى را مىبينند ولى نمىشناسند. «2»
ويژگىهاى دوره غيبت كبرى:
1. رابطه بين امام (ع) و مردم از طريق نوّاب خاص قطع مىشود. در اين دوره طبق دستور آن حضرت نايبان عام امام (ع) يعنى فقها، حجّت بر مردم و مردم موظفاند در حوادث و مسائل دينى و حكومتى به آنان رجوع كنند. در اين دوره تنها افراد خالص و عارفِ به حق به طور استثنايى به ديدار آن حضرت نايل مىشوند. «3»
[ 86 ]
2. اين دوره، زمان امتحان مؤمنان است كه بر اساس سنتهاى الهى، ياران مخلص امام زمان (ع)، پرورش مىيابند. افراد مدعى ديانت در دوران طولانى غيبت با عواملى همچون خواستهها و تمايلات طبيعى، انواع سختىها، فشارها و گرفتارىها، انواع شبهات و تشكيكات آزمايش مىشوند، تا ياران مخلص و غربال شده، براى اجراى پروژه عدالت الهى در سراسر زمين مشخص شوند.
3. عصر غيبت كبرى، از يك سو، دوره پيشرفت فناورىِ صنعتى، اطلاعاتى و ارتباطات در سطح جهانى است و از سوى ديگر حاكميت ظلم و جور در زمين گسترده و در نهايت جهان پر از ستم و بى عدالتى مىشود. «1» همچنين بر اساس برجستگى انتظار، مىتوان اين دوره را «عصر انتظار» ناميد.
مفهوم انتظار و ويژگىهاى انسان منتظر:
انتظار در اصل مفهومى فرامذهبى، فرااسلامى و حتى فرا دينى است و همه بشر از هر قشر و طايفه و مذهبى با توجه به نياز فطرى خود در پى آن هستند.
انتظار در اينجا يعنى انسان پيوسته چشم به راه روزى باشد كه هدف و مقصود نهايى خداوند از خلقت بشر در روى زمين، يعنى استقرار يك نظام و زندگى عادلانه تحقق پذيرد.
بنابراين اعتقاد به پيشوايى جهانى كه برپا دارنده عدل و محو كننده ظلم و جور است و التزام به ظهور خود آگاه و يا ناخودآگاه، ميراث مشترك همه بشريت متدين است.
در ديد شيعه انتظار با مفهومى مثبت- نه منفى- به معناى چشم به راه بودن و آمادگى براى استقبال از منجى عالم بشريت، حجة ابن الحسن العسكرى است تا با ظهور خود حاكميت ظلم و جور را نابود كرده، قسط و عدل را با كمك مردم در جهان برپا دارد.
انسان منتظر لازم است از ويژگىهاى زير برخوردار باشد:
[ 87 ]
الف: از نظر اعتقادى، به رهبرِ الهى پايان تاريخ، يعنى حجة ابن الحسن العسكرى (عج) معتقد باشد.
ب: از نظر روحى و نفسانى، آمادگى براى تحقق عدالتِ كامل داشته باشد و لااقل اگر جزو ايثارگران و انصار مهدى (ع) نبود، از افراد شايسته براى پذيرش قيام آن حضرت باشد. همچنين هر لحظه و ساعتى در انتظار ظهور باشد.
ج: از جنبه رفتارى و عملى، خود را پيوسته پاىبند احكام الهى نموده، دستورات خداوند را بر ديگر چيزها ترجيح دهد، از گناهان و محرمات اجتناب نموده، واجبات الهى را به جاى آورد. «1»
بنابراين انتظار اين نيست كه پيوسته اصلاح امور را به تأخير بيندازيم و آن را به ظهور مهدى (ع) حواله دهيم يا خود نيز به جرگه فاسدان و ظالمان بپيونديم تا جهان پر از ظلم شود.
چون لازمه اين امر زير پا گذاشتن احكام خداوند و تعطيل دستورات الهى است كه قرآن كريم و روايات معصومان (ع) به صراحت و شدت آن را نفى كردهاند. ساكتنشستن در برابر ستم و حتى راضى بودن به آن، به هيچ وجه مورد رضايت خداوند نيست. نگرش منفى به مفهوم انتظار با آيات قرآن كريم به هيچ وجه سازگار نيست. قرآن كريم آشكارا دستور مىدهد:
وَلَا تُفْسِدُواْ فِى الأْرْضِ بَعْدَ إِصْلحِهَا (اعراف: 56)
در آيات بسيارى، كسانى كه به «ما انزل الله» حكم نمىكنند، به شدت سرزنش و جزء فاسقان و كافران و مانند آنها شمرده شدهاند. «2»
بنابراين شيعه، مفهوم منفى انتظار را به شدت نفى مىكند. امام زمان (ع) در نامهاش به شيخ مفيد در ردّ نظريه مذكور مىفرمايد:
هر يك از شما بايد كارى انجام دهد كه او را به ما نزديك و مورد محبت و دوستى ما قرار دهد و از كارى كه ناخوشايند ماست و خشم ما را برمىانگيزد، دورى كند، زيرا امر ما به صورت ناگهانى خواهد رسيد. «3»
[ 88 ]
شايان ذكر است كه شيعه غيبت امام زمان (ع) را مشابه غيبت انبياء پيشين مىداند.
شيخ صدوق در كتاب «كمال الدين و تمام النعمه» در ضمن 7 باب، غيبت پيامبرانى چون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسى و اوصياء آنها را بيان مىكند. «1»
قرآن كريم نيز در مواردى به غيبت انبياء پيشين شهادت داده است. در اين ميان غيبت امام زمان (عج) بيش از همه به غيبت ولى خدا، حضرت خضر شباهت دارد؛ غيبتى كه به دليل اعجاز قرآن هيچ كس نمىتواند منكر آن شود.
در سوره كهف «2» داستان حضرت موسى (ع) و خضر (ع) ذكر شده است كه برخى از نكات مهمتر آن چنيناند:
1- پنهان و ناشناس بودن آن ولى خدا (خضر)؛ با آنكه در ميان مردم مىزيست، اگر خداوند او را معرفى نمىكرد كسى او را نمىشناخت، وجود حضرت مهدى (عج) نيز در حال حاضر چنين است.
2- آگاه بودن آن ولى غايب (خضر) از مسائل جامعه و جهان؛ به نحوى كه مىدانست فرمانروا كشتىهاى سالم را غصب مىكند، لذا براى مصلحتِ بينوايان، كشتى را كه مايه زندگى آنان بود، معيوب ساخت تا غصب نشود. امام زمان (ع) نيز به اوضاع و احوال جهان، حتى جزئيات آنها آگاه است و محرومان و مستضعفان را ياور است.
3- حضرت خضر هم خود غايب بود و هم تصرفات او از ديدهها پنهان؛ اگر مردم و صاحب كشتى مىديدند كه او كشتى را سوراخ مىكند، مانع مىشدند، چون از هدف او آگاه نبودند. امام مهدى (ع) نيز، چه بسيار تصرفاتى دارند كه از ديدهها پنهان است.
4- هدايت حضرت موسى (ع) توسط خضر؛ يعنى فردسازى و انجام وظيفه الهى، امام زمان (ع) نيز چه بسا به كار فردسازى در غيبت مشغولاند. «3»
بنابراين امام (ع) در پرده غيبت، ضم
آينده جهان از ديدگاه اديان 94 مفهوم ظهور: ..... ص : 91
ن حفظ مكتب از انحرافات، پاسدار آيين خدا و صندوق سرّ الهى است، به تربيت انسانهاى مخلص و آگاه مىپردازند و در غيبت خود
[ 89 ]
زمينه ساز تحقق آرمان خداوند در زميناند.
برخى از اقدامات امام زمان (ع) بر اساس اخبار فاش شده، در عصر غيبت كبرى به قرار زير است:
1- نجات تودههاى مسلمان، از دست حكام منحرف و كژانديش.
2- نجات مسلمانان از دست راهزنان و دزدان كاروانها و مسافران.
3- هشدار به مردم كه هنوز شرايط ظهور فراهم نيست و آنان آماده پذيرش اين مسئوليت سنگين نيستند.
4- برگرداندن حجرالاسود به جاى خود در كعبه در سال 339 يا 337 ق به دنبال حمله قرامطه به مكه در سال 317 ه و بردن حجر الاسود.
5- خبر دادن از برخى رويدادهاى مهم سياسى و اجتماعى، پيش از آنكه مردم از آن اطلاع داشته باشند.
6- نصيحت و خيرخواهى ديگران و بالا بردن سطح معنويات آنان پس از سپرى كردن دورهاى دشوار.
7- كمك مالى به ديگران.
8- شفا دادن بيمارىهاى مزمنى كه پزشكان از معالجه آن ناتوان بوده، هزينههاى هنگفتى صرف آن شده است.
9- راهنمايى گمشدگان صحرا و به مقصد رسانيدن عقب افتادههاى كاروانها.
10- آموختن دعا و اذكارِ داراى مضامين عاليه و مطالب صحيح به برخى از مردم.
11- اصرار حضرت بر خواندن دعاهايى كه از اجداد پاكش رسيده است و در آنها مضامين بلند و حقايقى ژرف وجود دارد. نمونههاى يادشده بسيار زيادند. «1»
[ 90 ]
پٌرسش
1- مفهوم غيبت را از ديدگاه شيعه توضيح دهيد.
2- نواب خاص امام زمان (عج) را نام ببريد.
3- ويژگيهاى دوره غيبت كبرى را به اختصار بنويسيد.
4- انسان منتظر چه اوصافى بايد داشته باشد؟
5- چهار نمونه از اقدامات امام مهدى (عج) را در عصر غيبت كبرى بنويسيد.
[ 91 ]
درس نهم: آينده جهان در نگاه شيعه (3)
عصر ظهور
در اعتقاد شيعه، ظهور امام زمان (ع)، حتمى الوقوع است. حتى اگر يك روز از عمر دنيا باقى مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد كرد تا حكومت حق و عدل با ظهور امام (ع) تحقق يابد.
از اين ديدگاه مهدى (عج) تجلى توحيد در پايان تاريخ است و با ظهور آن حضرت، اسماء حسنى الهى مثل: الولى، العادل، الحاكم، السلطان، المنتقم، المبير، القاهر و الظاهر به طور بىسابقهاى متجلى خواهد شد و مقام خليفة الّلهى او در اين ابعاد ظهور عملى خواهد يافت. «1»
مفهوم ظهور:
منظور شيعه دوازده امامى از ظهور دو معناى زير است:
1- آشكار شدن و بيرون آمدن از حجاب و استتار.
2- اعلام انقلاب (بر اساس ادبيات سياسى جديد) و يا «قيام به شمشير» طبق ادبيات سياسى قديم، به گونهاى كه آن حضرت بزرگترين انقلابى جهان بر ضد ظلم و جور خواهد بود.
هر دو معناى ظهور درباره حضرت بقية الله صادق است؛ به اين معنى كه رهبر آينده جهان پس از خروج از پرده غيبت، انقلاب جهانىِ ضدّ ظلم را علنى خواهد كرد. «2»
[ 92 ]
درباره اوضاع جهان قبل از ظهور، روايات شيعه را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد:
الف: روايات حاكى از امور منفى، زوال و انحطاط بشر: اين بخش، حكايت از مشكلات، تبهكارىها و انحطاط اخلاق بشر دارد به گونهاى كه از حيوانات نيز پستتر مىشوند.
فساد و ظلم اقتصادى، سياسى، فرهنگى، اجتماعى، نظامى، قساوت و درندهخويى يا گرگ صفتى بشر در اين هنگام به نهايت مىرسد و يأس از اصلاح و بهبودى وضع جهان پديدار مىگردد.
اين اخبار را مىتوان به چند دسته تقسيم كرد:
1- رواياتى كه از پر شدن زمين از ظلم و جور به طور مطلق سخن مىگويند و حادثهاى معين و مشخص را متذكر نمىشوند. مانند روايت «يَمْلأُ الارضَ قِسْطَاً وَ عَدلًا كَمَا مُلئِتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» كه «مستفيض» بلكه «متواتر» بين شيعه و سنى است. «1»
2- رواياتى كه بر كثرت آشفتگىها و زيادى درگيرىها و نابسامانى دلالت دارد.
3- رواياتى كه بر فرياد و اندوه مردم از سختىهاى زمانه و دلگيرى شديد از اوضاع و احوال دلالت دارند.
4- رواياتى كه بر حيرت و سرگردانى درباره عقايد دينى و وجود حضرت مهدى (ع)- با توجه به طولانى شدن غيبت- و مانند آن حكايت دارد.
5- اخبارى كه دال بر گسترش جهل در جامعه اسلامى است.
6- روايات دال بر اختلاف آراء و انگيزهها، خواستهها و افزايش مكاتب باطل و انحرافى.
7- اخبار دال بر انحراف حكام و فرمانروايان ممالك اسلامى و فسق و فجور و انحرافشان از اسلام؛
8- اخبار دال بر مصاديق انحراف و گناه در جامعه اسلامى- و جامعه بشرى- مانند زنا، غنا، لهو و لعب، هم جنس بازى و مانند آن.
ب: روايات حاكى از امور مثبت: اين بخش، حاكى از پيشرفتهاى عظيم علمى، صنعتى،
[ 93 ]
اقتصادى به ويژه در موضوع اطلاعات و ارتباطات و به طور كلى گوياى بهتر شدن وضع مردم قبل از ظهور است. «1»
در كنار روايات مذكور، دستهاى از آنها نيز مربوط به آزمايش مردم، جهت تمايز نيكان از بدان است.
بر اين اساس، عصرِ قبل از ظهورِ منجى، از يك سو، دوره پسرفتها و انحطاط و از سوى ديگر دوره پيشرفتها، رشد و توسعه است.
در زمينه وقوع يا عدم وقوعِ روايات پيشگويى، مىتوان آنها را به سه دسته تقسيم كرد:
1- پيشگويىهايى كه در گذشته واقع شده است. مانند روايات پيشگويى تبديل خلافت به سلطنت، پيدايش حكومت بنىاميّه و بنى عباس و يا وقوع جنگهاى صليبى.
2- پيشگويىهايى كه امروزه شاهد وقوع آن هستيم، مانند اخبار مربوط به فساد و فحشاء، انحرافات و يا پيشرفتهاى علمى، ارتباطاتى و اطلاعاتى.
3- پيشگويىهايى كه هنوز محقق نشده است؛ مانند خروج سفيانى، خروج يمانى، مسأله دجّال، صيحه آسمانى و مانند آن و ظهور حضرت مهدى (عج). «2»
شايان ذكر است كه در ديدگاه شيعه، تاريخ ظهور رهبر آينده جهان «سرّى» نگه داشته شده است و اين مخفى ماندن خود جزئى از طرح خداوند براى موفقيت رهبر آينده جهان، در مقابل دشمنان اوست. بنابراين زمان ظهور به طور دقيق و تفصيلى يعنى ذكر سال و ماه و روز ارائه نشده و كسانى كه چنين پيشگويىهايى مىكنند مورد تكذيب و لعن قرار گرفتهاند.
اما به اجمال، زمان ظهور با ذكر علائم و اشارات بيان شده است. يعنى مثلًا گفته شده كه ظهور در سال فرد خواهد بود و نه زوج و يا اينكه ظهور در روز عاشورا، روز شنبه خواهد بود و يا در روز جمعه و نوروز واقع خواهد شد. امّا اينكه در عاشوراى كدام سال تحقق خواهد يافت، بيان نشده است. البته روايات دال بر ظهور در سال فرد (وتر من السنين) يا روز شنبه، كم است، امّا اينكه ظهور در روز عاشورا است، روايات فراوان و قابل اثباتاند. «3»
[ 94 ]
به هر روى زمان دقيق ظهور را تنها خدا مىداند و هنگامى كه خداوند اراده كند، اين امر عظيم محقق خواهد شد. امّا به اجمال درباره شرايط نزديك به ظهور- با توجه به قرآن و روايات- مىتوان گفت:
ظهور در زمانى نزديك است كه:
1- بشريت از اوضاع نابسامان فردى، اجتماعى، منطقهاى و بين المللى بشدت مأيوس است.
2- مكاتب مدعى نجات بشر همگى در تحقق شعارهاى خود ناكام ماندهاند. به عنوان مثال نه ليبراليزم توانسته است آزادى واقعى را براى بشر به ارمغان بياورد، نيازهاى بنيادين او را پاسخ گويد و نه سوسياليسم، عدالت اجتماعى را، و نه مكاتب اومانيستى ديگرى كه تا هنگام ظهور پا به عرصه وجود خواهند گذاشت.
3- ارزشهاى الهى در جوامع تحقير مىشوند. مانند: تظاهر به انجام منكرات و معروف دانستن آنها، برقرارى روابط جنسى علنى مانند حيوانات، ربا و مال مردمخورى، حلال شمردن شراب و مسكراتِ زايل كننده عقل، درندهخويى و گرگمنشى انسانها، افزايش آمار ط
آينده جهان از ديدگاه اديان 100 يك - زمينههاى فكرى و عينى انقلاب عدالت: ..... ص : 99
لاق، تضاد شديد قول و عمل، خوار بودن آمر به معروف و ناهى از منكر، تقرب و احترام فاجران و دلقكها و خوارى انسانهاى منصف، پذيرفته شدن شهادت دروغ و رد شهادت عادل، رواج زنا، خونريزى، ميراندن و ضايع كردن عبادات، جايز شمرده شدن دروغ، رشوهخوارى، فخرفروشى، قطع رحم، رواج تهمت و بهتان، بدعتگذارى روزافزون، همكارى براى فساد، حاكميت انسانهاى نادان و گرگ صفت، نفى و طرد انسانهاى شايسته.
حلال شمردن غنا و لهو و لعب، برپايى مجالس موسيقى در مساجد، احتكار كالا توسط دولتمردان، ذليل و خوار شمرده شدن فقير، مؤمن، عالم و در مقابل، احترام و اكرام نسبت به فاسق و ظالم، باطل شمردن احكام الهى، تقدم نظريات و آراء فردى بر نصوص دينى و معتبر شمردن قرائتهاى مختلف و به طور خلاصه جايز شمردن همه محرمات الهى و زير پا گذاشتن واجبات خداوند. «1»
[ 95 ]
4- دين و دينداران در جوامع غريب مىشوند و نوعى دين گريزى وجود دارد. بر طبق برخى روايات همان گونه كه در ابتداى اسلام مردم دسته، دسته وارد دين خدا مىشدند (يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً نصر: 2) گروه، گروه از آن خارج مىشوند:
دَخَلَ النَّاسُ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً وسَيَخْرِجُونَ مِنهُ افواجاً «1»
5- يك سرى از حوادث ارضى و سماوى به وقوع خواهد پيوست از جمله: «2»
- بارش باران چهل روزه، فراوان شدن آبها و سيلاب از يك سو و خشك شدن برخى از درياچهها.
- وقوع فتنهها و آشوب جهانى، جنگها و ويران شدن برخى از مناطق شهرها و كشورها كشتار سه ميليونى، ناامنى فراوان، وحشت و حيرت.
- درگيرى و كشتار در عراق و بغداد، اشغال آنجا و حوادث زيادى درباره عراق و كوفه و بغداد و بصره.
- قحطى و گرسنگى.
- آمدن 80 (هشتاد) پرچم به جنگ اعراب [شايد كنايه از 80 كشور].
- كشته شدن برخى از شاهان.
- وقوع برخى از قيامهاى حق طلب مانند قيام يمانى و قيام سيد خراسانى و سيد هاشمى از گيلان.
- شيوع برخى از بيمارىهاى مهلك شبيه طاعون.
- وقوع برخى از تحولات در آسمان، جوّ و فضا مانند سرخ شدن آسمان، فشرده شدن آن و نشانههايى در خورشيد و ماه، از جمله ظاهر شدن قيافه حضرت مسيح (ع) در خورشيد و وقوع بادهاى سرخ و سياه.
- شعلهور شدن آتشها در برخى از كشورها [شايد حاكى از جنگ يا شعلهور شدن چاههاى نفت و گاز].
[ 96 ]
- فاسد شدن ميوهها بر روى درختان [شايد به دليل فساد زيست محيطى و آلودگى محيط زيست].
- ظهور مدعيان نبوت (60 مدعى).
- انقلاب بردگان عليه اربابها يا انقلاب مستضعفان عليه مستكبران.
- ظهورِ دجّال.
6- وقوع 5 نشانه حتمى، كه ظرف چند ماه پشت سرهم واقع مىشوند: «1»
- خروج سفيانى
- خسف (فرو رفتن) سرزمين بيدا
- قتل نفس زكيه
- نداى آسمانى كه ظهور مهدى (ع) را بشارت مىدهد و خواستار بيعت با اوست.
- خروجِ يمانى
7- نكته حايز اهميت در اين ميان، حاكميت گفتمان) Discourse (ظلم و جور بر جهان پيش از ظهور است. اين گفتمان همه زواياى زندگى بشر را تحت تأثير قرار داده و نتيجه عملى آن هژمونى ظلم و ستم در جهان و پيدايش دولتهاى ظلم) Unjustice- state (در اكثر نقاط جهان خواهد بود. در چنين شرايطى «عدالت» غير ممكن و افسانه تلقى مىشود و اكثريت بشر تسليم اين فضا خواهد بود.
8- در شرايطى كه مردم در سطح جهانى از ظلم و ستم به تنگ آمده و اميدى براى نجات خود نمىيابند، خواستار پيدايش فردى آسمانى مىشوند كه از طرف خداوند آنان را نجات دهد. اين امر البته نيازمند يك انقلاب انفسى است، چون:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ (رعد: 11)
خداوند تنها در صورت وقوع آن انقلاب انفسى و نصرت الهى، با توجه به مصلحت، اجازه ظهور مىدهد. بنابراين، يكى از علائم ظهور درخواست و دعاى واقعى فرج از سوى مردم است، نه دعاى لفظى و سطحى.
[ 97 ]
9- پيدايش گفتمان عدالت خواهى در سطح جهان.
در شرايطى كه گفتمان ظلم و جور، مسلط بر جهانِ قبل از ظهور است، بر اساس نياز شديد مردم «گفتمان عدالت») Justice- discourse (به مثابه گفتمان جايگزين و انقلابى طرح خواهد شد. حاكميت اين گفتمان، انقلابى بنيادين در سطح جهان و منوط به ظهور ابرمرد عدالت يعنى امام زمان (عج) است.
10- وجود انسانهاى مخلص و فداكار، انقلابيونى كه در اجراى عدالت سر از پا نشناسند، از امتحانهاى گوناگون الهى سربلند بيرون آمده، جان بر كف در ركاب رهبر پايان تاريخ بجنگند.
به اذن خداوند ظهور محقق مىشود و عصر انقلاب و پيروزى عدالت فرا مىرسد.
پٌرسش
1- منظور از ظهور در مكتب شيعه دوازده امامى چيست؟
2- روايات شيعه را درباره اوضاع جهانِ قبل از ظهور به چند دسته مىتوان تقسيمكرد؟
به اختصار توضيح دهيد.
3- ظهور به چه زمانى نزديك است؟ چهار ويژگى را ذكر كنيد.
[ 99 ]
درس دهم: آينده جهان در نگاه شيعه [4]
انقلاب عدالتخواهانه حضرت مهدى (عج)
يك- زمينههاى فكرى و عينى انقلاب عدالت:
بى گمان وقوع هر انقلابى نيازمند شرايط ذهنى و عينى لازم است. نارضايتى عميق و گسترده در سطح جهانى از حاكميت دولتهاى ظالمانه و جهانىسازى ظلم به گونهاى كه همه عالم پر از ستم مىشود از يك سو و تقاضاى جهانى براى برقرارى عدالت از سوى ديگر، شرايط عينى و ذهنى لازم براى انقلاب جهانى مهدى (عج) را فراهم مىسازد.
گفتمان ظلم در عصر قبل از ظهور، پارادايم مسلط در سطح جهانى است. نتيجه اين گفتمان، سلطه ظلم و ستم در تمامى زواياى زندگى بشر و نارضايتى وسيعى در سطح عالم است كه پىآمدهايى همچون اعتراضات، تظاهرات، درگيرىها، شورشها و اعتصابات در سطح جهانى را به دنبال خواهد داشت. با وجود اين عكس العملها، ساختار ظالمانه حاكم بر جهان به گونهاى است كه بسيارى از افراد را نسبت به بهبود اوضاع دچار يأس كامل، سرخوردگى و افسردگى مىكند. برخى گمان مىكنند نجات بخش يا مهدى وجود ندارد «1» و «عدالت» افسانهاى بيش نبوده، تحقق آن در جهان غير ممكن است. در اين هنگام اوضاع جهانى براى بشر غير قابل تحمل است. تنها اميد، ظهور نجاتبخش از طرف خداوند است تا انسانها را از جهان ظلم كه در اثر گسترش ارتباطات به «دهكده ظلمجهانى» تبديل شده، خارج و به جهان نورالهى وارد كند. وقتى مردم با وجود اعتراضات، تظاهرات، اعتصابات، شورشها و قيامها به نتيجه نرسيدند و اقدامات رفرميستى دولتها را نيز جز فريب و نيرنگ
[ 100 ]
نمىبينند، زمينه براى انقلاب فراهم مىشود و عصر انقلاب جهانىِ عدالت خواهى شروع مىگردد.
روشن است كه فراهم بودن زمينههاى عينى انقلاب، نمىتواند تنها عامل حركت مردم باشد. در اين ميان وجود شرايط ذهنى و فكرى انقلاب يعنى دين، مكتب يا انديشهاى كه آينده سعادتمند و عدالت بخش را براى آنان ترسيم و تصوير كند، نيز ضرورى است.
در شرايطى كه بشريت دريأس وحيرت به سر مىبرد، انديشه عدالتخواهى يعنى گفتمان جايگزين و انقلابى در مقابل پارادايم ظلم و جور قد علم مىكند. گفتمان عدالت) Justice- discourse (به عنوان اساس انديشه سياسى پايان تاريخ، ذهن افراد را به خود مشغول داشته، با توجه به تشنگى تودهها به عدالت رفتار آنان را تحت تأثير قرار خواهد داد.
گفتمان عدالت به تدريج اجماع حاصل بر گفتمان ظلم را مىشكند. مبانى پارادايم ظلم و جور به تدريج در اذهان بسيارى متزلزل خواهد شد و در مجامع علمى و غير علمى بر طرفداران گفتمان عدالت افزوده خواهد شد.
در چنين شرايطى قبل از وقوع انقلاب اجتماعى درسطح جهانى، انقلابى علمى رخ خواهد داد كه نتيجه آن كنار رفتن گفتمان ظلم و جور است. گفتمانى كه با جدايى دين و اخلاق از سياست بزرگترين ضربه را بر پيكر انسانيت وارد كرده است.
انديشه عدالتخواهى در سطح جهانى
آينده جهان از ديدگاه اديان 105 سه - آغاز انقلاب: ..... ص : 105
، به تدريج جايگاه خود را باز مىيابد و انسانهاى پاك فطرت به دنبال انقلابى انفسى خواستار تحقق عدالت در همه ابعاد زندگى بشر خواهند شد.
اين خواست با موجى از حركتها و جنبشهاى عدالتخواهانه در سطح بين الملل و به ويژه در خاورميانه همراه خواهد بود و در شرايطى كه روحيه انقلابىگرى در سطح جهانى روز به روز افزايش مىيابد و بشريت به طور جدى خواهان، اجراى عدالت در سطح جهانى است، با ظهور بزرگترين انقلابى تاريخ به اذن خداوند، مكتب عدالت به لطف آن عزيز اجرا خواهد شد.
تئورسين، فرمانده و معمار عدالت در سطح جهانى به دليل احاطه بر همه اديان الهى و عصمت، مورد پذيرش همگان قرار خواهد گرفت و با ارائه اسلام به عنوان اصل همه اديان
[ 101 ]
فطرتهاى پاك را به پيروى از رهبرى خود فرا خواهد خواند. در چنين شرايطى زمينههاى فكرى انقلاب جهانى نيز فراهم مىشود و در مقابل جبهه جهانى ظلم، «جبهه جهانى عدل» به رهبرى امام عصر، بشريت را به سوى قسط فرا مىخواند. كاروان بشريت به رهبرى امام حجة ابن الحسن العسكرى براى تحقق وعده الهى در قرآن يعنى برپايى عدالت و قسط، انقلاب جهانى خود را پى خواهد گرفت و آنان كه در مقابل اين جريان عظيم ايستادگى مىكنند با شدت سركوب مىشوند:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (حديد: 25)
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مىكند بى آنكه او را ببينند، خداوند قوى و شكستناپذير است.
انقلاب مهدى (ع)، انقلابى تكبُعدى نيست، چنين نيست كه آن حضرت صرفاً براىتغيير استبداد سياسى حاكم بر جهان قيام كند و يا براى بهبود اوضاع اقتصادى و رفع فقر و استثمار دست به عمل بزند يا تنها خواستار امنيت در سطح جهانى باشد و يا صرفاً معضلات اجتماعى را حل كند. انقلاب مهدى، انقلابى همه جانبه است. انقلابى عدالتخواهانه و پايدار در همه ابعاد سياسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجتماعى و مانند آن.
مهدى (عج) عدالت را در همه زواياى آشكار و پنهان زندگى بشر وارد خواهد كرد و همچون خورشيدى فروزان با طلوع خود همه ظلمت را- كه تمام نقاط زمين را فرا گرفته است- از بين برده، جهان را به نور خداوند روشن خواهد نمود.
طبق آيات قرآنى و روايات شيعه، اسلام يعنى تشيع، مكتب فرداى تاريخ است و اين مكتب همه اركان يك انقلاب جهانى را به شرح زير تدارك ديده است:
1. مكتب يا دين عدالت، (اسلام و قرآن كريم).
[ 102 ]
2. رهبر معصوم يا مصلح كل بشريت، (تئورسين، فرمانده و معمار انقلاب جهانى).
3. كادر رهبرى انقلاب جهانى (اصحاب 313 نفره آن حضرت).
4. تودههاى طرفدار عدالت، (مستضعفان عالم و موحدان پاك طينت).
دو- رهبر انقلاب عدالت:
پس از فراهم آمدن علائم و شرايط انقلاب جهانى آخرالزمان، به دستور خداوند حجة ابن الحسن العسكرى (عج) رهبرى انقلاب را به دست خواهد گرفت.
او طبق تعريف قرآن، بقية الله و بر اساس سنت اصطفاء واجتباء، برگزيده الهى است. «1» رهبرى قاطع و استثنايى امام زمان (ع) بالاترين نقش را در پيشبرد انقلاب جهانى عدالت خواهد داشت. آن حضرت با تفسير و تأويل قرآن، تئورسين عدالتخواهى، فرمانده و معمار اجراى نقشه كلى الهى در پايان تاريخ است.
نكته اساسى در ديدگاه شيعه- بر خلاف ساير تئوريها و ديدگاهها- اين است كه رهبر انقلاب آخر الزمان، شخصيتى مبهم و موكول به پايان تاريخ نيست. بلكه او هم اكنون زنده و با عمر طولانىاش، عصاره تاريخ و تربيت يافته مستقيم خداوند است.
مجموع احاديثى كه درباره اين رهبر الهى و حوادث مربوط به آخر الزمان در اسلام (شيعه و سنى) وجود دارد به شش هزار حديث مىرسد. در كتب اهل سنت حدود چهارصد حديث از پيامبر اكرم (ص)، درباره مهدى (ع) وجود دارد. در مورد هيچ يك از قضاياى مسلم و غير قابل ترديد اسلام، به اين ميزان حديث و روايت وارد نشده است. «2»
شايان ذكر است كه بسيارى از احاديث و روايات مقدم بر ظهور شيعه دوازده امامى و تولد امام زمان (ع) است. اين حقيقت، ساختگى بودن آنها را به شدت نفى مىكند. از سوى ديگر هيچ امامى از يازده امام شيعه نيز اين مسأله را مسكوت نگذاشته است، آنان
[ 103 ]
سخنان فراوانى درباره رهبر انقلاب پايان تاريخ بيان كردهاند. «1»
شيعه معتقد است كه رهبر معصوم آخر الزمان، هم اكنون زنده و در جهان فعلى، كارگردانى امور را براى زمينهسازى انقلاب جهانى عدالتخواهى از طرف خداوند بر عهده دارد. مشكلات بسيار زيادى از مردم را رفع نموده، عارفان به حق در صورت صلاحديد با او ملاقات دارند. وجود آن حضرت به تجربه تاريخى براى بسيارى از انسانها ثابت شده است، تعداد زيادى او را رؤيت كردهاند. معجزات و كرامات زيادى از آن حضرت نقل نمودهاند كه در كتب پيرامون آن حضرت به صراحت بيان شده است.
علاوه بر نُوّاب خاص و عام آن حضرت، كه واسطه او با مردم بوده و هستند. رهبر انقلاب جهانى عدالت، در بسيارى از موارد به راهنمايى در مورد احكام درست شرعى، به صورت ناشناس پرداخته است، علاوه بر اين به استفتائات زيادى پاسخ دادهاند.
علامه مجلسى در كتاب بحارالانوار، بابى تحت عنوان «ماخرج من توقيعاته (ع)» دارد كه طى آن در چهل و هشت صفحه توقيعات آن حضرت اعم از پاسخ به پرسشهاى فقهى، مسائل اعتقادى و مانند آن را ذكر كرده است. «2» همچنين 118 صفحه تحت عنوان «باب ذكر من رآه (ع)» و نظير آن دارد، «3» علاوه بر آن علامه حاج ميرزا حسين نورى در كتاب جَنَة المأوى كه ضميمه كتاب بحارالانوار است، طى 117 صفحه 59 مورد تشرف به ديدار رهبر آخرالزمان را با ذكر جزئيات آورده است. «4»
اين امور حاكى از آن است كه بنيانگذار انقلاب جهانىِ پايان تاريخ زنده و حاضر بوده، به صورت ناشناس زمينههاى لازم براى ايجاد انقلاب جهانى خود را فراهم مىكند. «5»
گفتنى است كه چنين ديدگاهى، گاه، باعث سوء استفادههايى نيز شده است، بدين معنى كه مدعيان دروغين مهدويت يا متمهديان با سوء استفاده از اصل اعتقاد به امام زمان (ع)،
[ 104 ]
ادعاهاى كاذبى را در طول تاريخ پى افكندهاند كه نمونهاى از آن را در ادعاى سيد على محمد باب شيرازى مىبينيم.
رهبر انقلاب و دولت پايان تاريخ از نظر شيعه، معصوم و تنها رهبر مشروع تمام بشريت است، در ارتباط با انسانها قرار دارد، در نقاط مختلف زمين حاضر مىشود، بر تمام حوادث جهانى از نظر علل، نتايج و ويژگىهاى آن آگاه است و وجود او براى حفظ و بقاى زمين و ساكنان آن در عصر غيبت و ظهور ضرورى است وگرنه زمين اهلش را فرو برده و يا همچون دريا موّاج، و طوفانى خواهد شد. «1»
او هدايت يافته الهى، هادى متقيان، مستضعفان و همه بشريت است. آن حضرت پرچم هدايت، نجات، سعادت و رهايى را در سراسر جهان به اهتزاز درخواهد آورد و با رهبرى الهى او، هر پرچم ديگرى كه بلند شود، ساقط مىشود.
بزرگترين اصلاح طلب تاريخ در نگاه شيعه، هم نام و كينه جدش محمدبنعبداللَّه (ص)، خاتم الاوصياء، خليفة الله فى الارض، مصلح كل، بقية الله، صاحب الزمان و قائم آل محمد (ص) است. شيعه تمامى مشخصات آن حضرت را به صراحت بيان كرده است. طبق روايات شيعه، برخى از ويژگىهاى رهبر انقلاب جهانى عدالت يعنى مهدى فاطمه (س) به قرار زير است:
1. شبيهترين فرد به رسول اللَّه (ص) از نظرخلق و خوى است؛
2. چهرهاش سفيد درخشان، آميخته با سرخى و گندمگون است؛
3. پيشانى فراخ، سفيد و درخشان دارد؛
4. ابروانش به هم پيوسته است؛
5. بينىاش باريك كشيده و بالا آمده است كه مختصرى برآمدگى در وسط دارد؛
6. بر گونه راستش خالى است، همچون ستارهاى درخشان؛
8. چشمانى درخشنده و نافذ دارد. «2»
[ 105 ]
شايان ذكر است كه هنگام ظهور، منجى عالم بشريت، از لحاظ سن در حدود چهل سالگى به نظر مىرسد و همين امر بر بعضى گران خواهد بود.
سه- آغاز انقلاب:
روايات شيعه (و اهل سنت) «1» حا
آينده جهان از ديدگاه اديان 111 استراتژى انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) ..... ص : 109
كى از آن است كه انقلاب مهدى (ع) پس از فراهم
شدن مقدمات و آمادگىهاى منطقهاى و جهانى از مكه آغاز مىشود. بشارت به ظهور آن حضرت توسط صيحه (بانگ آسمانى) است كه طبق روايات در صبح صورت مىگيرد و بانگ دومى بعد از غروب آفتاب و يا روز بعد اهل باطل را به اجتماع مىخواند. «2»
امام پنجم شيعيان در زمينه آغاز انقلاب چنين مىفرمايد:
به خدا سوگند گويى او را مىبينم كه به حجرالاسود تكيه داده مىگويد: اى مردم، ما از همه مردمان عليه كسانى كه به ما ستم كردند و حَقّ ما را غصب نمودند يارى مىخواهيم ... من بازمانده آدم، ذخيره نوح، برگزيده ابراهيم و فشرده از تبار محمد (ص) هستم ... شما را به خدا سوگند مىدهم كه هر كس امروز گفتار مرا مىشنود به آنان كه امروز حضور ندارند، برساند. شما را سوگند مىدهم به حق خدا و حق رسول خدا و حق من كه حقّ ذوى القربى بر گردن شما دارم، ما را يارى كنيد و از ما در برابر ستمگران حمايت كنيد، ما مورد تحقير و ظلم قرار گرفتيم، از ديار و فرزندان خود دور افتاديم، به ما ستم كردند و ما را از حقوق خود محروم ساختند و اهل باطل به ما افتراء بستند. از خدا بترسيد در حقّ ما، و ما را خوار نسازيد.
ما را يارى كنيد كه خداوند شما را يارى كند، ما امروز از هر مسلمانى يارى مىطلبيم. «3»
امام (ع) درابتداى ظهور واعلام انقلاب جهانىاش، بين ركن حجرالاسود و مقام ابراهيم (ع) خطبه تاريخى خود را بيان مىكند. «4» نخستين كسى كه با او بيعت مىكند جبرئيل و بعد از آن اصحاب 313 نفره هستند، امام باقر (ع) فرمود:
[ 106 ]
اوّلُ مَنْ يُبايِعُهُ جَبْرائيلُ عَلَيهِ السَّلامُ، ثم الانْصَارُ. «1»
البته برخى از روايات، ظهور آن حضرت را از روستايى به نام «كُرْعَه» در يمن ذكر كردهاند، اين مطلب را الكنجى در كتاب «البيان» صفحه 91، السيوطى در الحاوى ج 2، صفحه 137، الاربلى در كشف الغمّة ج 3، صفحه 259 و ابن طاووس در الملاحم و الفتن صفحه 114 نقل كردهاند. «2»
روايات ديگرى نيز آغاز انقلاب آن حضرت را از شهر مقدس قم بيان كردهاند:
اميرالمؤمنين (ع) مىفرمايد:
اى پسر يمانى، در اوّل ظهور، قائم آلمحمد (ص) از شهرى خروج نمايد كه آن را قم مىگويند ومردم را دعوت كند به حق و همه خلايق از شرق و غرب به آن شهر قصد كنند و اسلام تازه گردد .... «3»
به دنبال اعلام انقلاب، علاوه بر 313 نفر اصحاب، ياران انقلابى آن حضرت به ده هزار نفر مىرسد و آن حضرت با عزت تمام از مكه به سوى مدينه و سپس كوفه حركت مىكند:
ثُمّ يَخْرُج مِنْ مَكَّةَ حينَ تكونُ فى مِثْلِ الْحَلْقَةِ: عَشَرَةُ آلافِ رَجُلٍ، جَبْرائيلُ عن يَمينِهِ وميكائيلُ عَنْ شِمالِهِ. ثُمَّ يَهُزُّ رايَةَ رَسُولِ اللّه وعَلَيْهِ دِرْعُهُ وبِيَدِهِ سَيْفُهُ ذوالفِقارِ. «4»
سپس از مكه خارج مىشود در حالى كه ده هزار نفر، چون نگين انگشتر او را در ميان گرفتهاند. جبرائيل از طرف راست و ميكائيل از طرف چپ او حركت مىكنند. پرچم رسولاللَّه (ص) را به اهتزاز درمىآورد، زره پيامبر (ص) را به تن، شمشير ذوالفقار آن حضرت را در دست مىگيرد.
كوفه مركز عمليات انقلابى و قرارگاه حضرت مهدى (ع) براى پيشبرد انقلاب جهانى عدالت است. منظور از كوفه منطقهاى است كه شامل نجف اشرف نيز مىشود، چون در اخبار تعابيرى همچون «نجف»، «نجف الكوفه» كوفه، الغرّى «الذكوات البيض بين الغريين» آمده است كه همه حاكى از منطقه واحدى است كه شهر نجف و كوفه در آن قرار دارند.
[ 107 ]
استقرار امام و ياران انقلابىاش در كوفه در شرايطى است كه عراق تحت حاكميت سفيانى [از خاندان ابى سفيان] است. او ابتدا به شيوه مسالمتآميز با امام و يارانش برخورد مىكند. مردم نجف و كوفه رهبرى امام (ع) را مىپذيرند و خواستار برگزارى نماز جمعه پشت سر آن حضرت كه يادآور نماز جمعه پيامبر (ص) است مىشوند. پس آنگاه حركت رهايىبخش جهانى تداوم يافته، انقلاب روز به روز فروزانتر مىشود. «1»
پرسش
1- درباره زمينههاى فكرى و عينى انقلاب عدالتخواهانه مهدى (عج) به اختصار توضيح دهيد.
2- به چه دليل اسلام ناب محمدى (ص)، يعنى تشيع، مكتب فرداى تاريخ است؟
3- نظر شيعه درباره متمهدى و مهدويت نوعى چيست؟
4- انقلاب حضرت مهدى (عج) از كجا آغاز مىشود؟ توضيح دهيد.
[ 109 ]
درس يازدهم: آينده جهان در نگاه شيعه [5]
استراتژى انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج)
معمولًا در اذهان اين نكته برجسته است كه راهبرد امام زمان (ع)، در انقلاب جهانىاش، صرفاً راهبردى نظامى است. امّا آنچه كه از روايات برمىآيد مقدم بودن راهبرد فرهنگى بر استراتژى نظامى است. بنابراين، رهبر آخر الزمان حداقل از دو نوع استراتژى براى پيروزى بهره مىگيرد و تاكتيكهاى خود را در قالب اين دو طراحى مىنمايد.
الف- استراتژى فرهنگى: در رأس راهبرد فرهنگى امام زمان (ع) گسترش دين اسلام در سراسر كره زمين و احياء قرآن و سنت الهى و بازگرداندن مردم به سوى آنهاست. «1»
امام على (ع) در بخشى از خطبه 182 نهج البلاغه كه در آن از شخصيت امام زمان (ع) سخن مىگويد، عبارتى دارد كه حاكى از استراتژى فرهنگى آن حضرت است، آنجا كه مىفرمايد:
قد لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَها ... بَقيّةٌ مِنْ بَقايا حُجَّتِهِ، خليفَةٌ مِنْ خلائف انْبيائِهِ. «2»
[امام زمان (ع)] زره حكمت (دانش) بر تن دارد و با تمامى آداب و با توجه و معرفت كامل آن را فرا گرفته است؛ حكمت گمشده اوست كه همواره در جستجوى آن مىباشد و نياز اوست كه در به دست آوردنش مىپرسد. در آن هنگام كه اسلام غروب مىكند و چونان شترى در راه مانده دُم خود را به حركت درآورده، گردن به زمين مىچسباند، او پنهان خواهد شد (دوران غيبت صغرى و كبرى). او باقيمانده حجتهاى الهى و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.
[ 110 ]
تعبير به اينكه امام زمان (ع) زره حكمت بر تن دارد و در پى حكمت است، مىتواند حاكى از آن باشد كه رهبر انقلابى تاريخ ابتدا در چهره يك حكيم و دانشمند بزرگ ظاهر مىشود. او بر اساس حكمت كه به تعبير خداوند در قرآن خير كثير «1» است، مبارزهاى علمى را در كنار مبارزه انقلابىاش پى مىافكند و چون مسلح به دانش و حكمت حقيقى است، بر همه مدّعيان پيروز خواهد شد.
در خطبه 138 نيز نخستين امام شيعيان بر اتخاذ راهبرد فرهنگى توسط آن حضرت سخن مىگويد آنجا كه مىفرمايد:
يَعْطِفُ الْهَوى عَلىَ الْهُدى ... ويُحْيى مَيِّتِ الكِتابَ وَالسُّنَّةَ. «2»
[حضرت مهدى (ع)] خواستهها را تابع هدايت وحى مىكند، هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوسهاى خويش قرار مىدهند. در حالى كه به نام تفسير نظريههاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مىكنند. او نظريهها و انديشهها را تابع قرآن مىسازد ... و بخش مرده قرآن و سنت را احيا مىكند.
بر اساس خطبه يادشده، امام زمان (ع) در حركت انقلابى خود، ابتدا مشى اخلاقى و فرهنگى را برمىگزيند. در بعد اخلاقى، براى ايجاد يك انقلاب اخلاقى در نفوس مردم، هواهاى نفسانى آنان را به سوى هدايت الهى منعطف مىكند و در بُعد ديگر استراتژى فرهنگى، به تفسير و تأويل صحيح قرآن مىپردازد. او كه كارگزار تأويل است، قرائتهاى مختلفى كه خود را بر قرآن تحميل كردهاند، كنار زده، نظر قرآن را اصل قرار مىدهد. به جاى اينكه نظريهها و خواستهها در تفسير اصل باشد، قرآن اصالت يافته، نظريهها، انديشهها و خواستهها را تابع قرآن مىسازد و آنچه از قرآن و سنت فراموش شده و مرده است، زنده مىنمايد.
در ادامه همين خطبه امام على (ع)، از وقوع جنگى وحشتناك در عصر آن حضرت سخن مىگويد. «3» طرح اين مطلب پس از بيان راهبرد فرهنگى امام زمان (ع)، شايد حاكى ازآن
[ 111 ]
است كه على رغم تلاشهاى رهبر آخر الزمان، برخى در مقابل او صفآرايى كرده و امام پس از آن به استراتژى نظامى روى مىآورد.
دليل ديگرى كه اثبات كننده تقدم استراتژى فرهنگى بر استراتژى نظامى در انقلاب جهانى مهدى (ع) است، شيوه برخورد امام زمان (ع) در ابتداى انقلاب با مردم مكّه است. امام صادق (ع) در روايتى كه مُفَضّل بن عمر از آن حضرت نقل مىكند به صراحت بر اين نكته تأكيد دارند:
قال المُفضّلُ: يا سيدى: فَما يَصْنَعُ بِاهْلِ مَكَّةَ؟ قال: يَدْعُوهُمْ بِالْحِكْمَة والمَوْعِظَةِ الحَسَنةِ.
فَيُطيعُونَهُ ويَسْتَخْلِفُ فيهِمْ رَجُلًا مِنْ اهْلِ بَيْتِه ويَخْرُجُ يُريدُ المدينة. «1»
مُفَضّل مىپرسد: مولايم، امام مهدى (ع) با اهل مكه چگونه رفتار مىكند؟ امام مىفرمايند:
آنان را بر اساس حكمت و موعظه نيكو دعوت مىكند و آنان نيز مطيع آن حضرت شده، امام زمان (ع) مردى از خانواده خود را به عنوان جانشين خود در مكه قرار داده، خود به سوى مدينه حركت مىكند.
بر اين اساس اولين حركت و شيوه امام (ع) شيوهاى فرهنگى است ونه نظامى. امّا پس از رفتن امام از مكه، مردم مكه جانشين او را به قتل مىرسانند. امام زمان (ع) دوباره به مكه باز مىگردد و مردم مكه با توبه و زارى و سرافكندگى، از امام مىخواهند كه آنان را ببخش
آينده جهان از ديدگاه اديان 116 استراتژى انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) ..... ص : 109
د. با اين وجود امام از مشى نظامى در مقابل آنان استفاده نمىكند بلكه:
فَيَعِظُهُمْ ويُنْدرُهُم ويَستَخْلِفُ عَلَيْهِمْ مِنْهُمْ خَليفَة. «2»
پس آنگاه آنان را موعظه مىكند، مىترساند و از كارهاى خلاف برحذر مىدارد و مجدداً خليفهاى از مردم مكه براى آنان نصب مىكند. امّا پس از حركت امام به سوى مدينه، مردم مكه، حاكم جديد را نيز مىكشند. در اينجاست كه گفته مىشود، امام (ع)، از مشىّ نظامى براى انتقامگيرى استفاده مىكند و به اصحاب خود مىفرمايد:
[ 112 ]
ارْجعُوا فَلا تَتقَوا منْهُمْ بَشَراً الّا مَنْ آمَنَ. «1»
(به مكه) بازگرديد و همه را بكشيد، مگر آنان را كه ايمان آوردهاند.
ب- استراتژى نظامى: راهبرد ديگر امام زمان (ع) براى پيشبرد انقلاب جهانى مستضعفان، راهبرد نظامى است. امام (ع)، در مواردى كه شيوه مسالمتآميز مبارزه، كارگر نيست از شيوه نظامى استفاده مىكند و اين راهبرد براى پيروزى بسيار تعيين كننده است.
البته ما نه از جزئيات راهبرد نظامى آن حضرت اطلاع داريم و نه از تاكتيكهايى كه استفاده خواهد نمود؛ با وجود اين، برخى از رئوس كلى استراتژى نظامى آن حضرت را- بر طبق روايات شيعه- مىتوان در موارد زير برشمرد:
1- قتل دشمنان اللّه؛
2- پاك كردن زمين از شرك و كفر و نفاق؛
3- پاك كردن زمين از هر نوع ظلم و ستم؛
4- به زير كشيدن پادشاهان و حاكمان ظالم در جهان؛
5- جنگ بر سر تأويل قرآن، چنان كه رسول اللَّه (ص) بر سر تنزيل آن جنگيد. «2»
بر اساس روايات به نظر مىرسد، اولين جنگى كه ارتش مهدى (ع) در آن درگير مىشود، جنگ با سفيانى است. عزم سفيانى براى قتل امام زمان (ع) به اين دليل است كه امام را يك شخص متمرد و انقلابى ضدّ نظام خود مىشمارد. و وى را نه به عنوان مهدى (ع) بلكه با عنوان ثانوى (شخصيت ثانوى) اش كه در آن زمان معروف است، مىشناسد. «3»
در اين جنگ، سفيانى به قتل رسيده، حاكميت امام زمان (ع) بر عراق و شايد كل منطقه حاكميت سفيانى يعنى سوريه و عراق، تثبيت مىگردد. «4»
نكته ديگرى كه در اينجا ذكر آن لازم است، ظهور «دجّال» است. دجال به معناى دروغگو، حقهباز، افسونگر، متقلب و تزويركار يكى از پديدههاى هنگام ظهور است. البته
[ 113 ]
برخى آن را به معناى تمدن فريبكار غرب گرفتهاند و معتقدند: دجّال شخص معينى نيست، بلكه كنايه از تمدن مادى در اوج رشد، قدرت و فريبكارىاش مىباشد. «1»
بر اين اساس نابودى دجّال با از بين رفتن يك شخص ممكن نمىشود، بلكه احتياج به كارى فكرى، گسترده و همچنين نظامى براى نابودى [مظاهر فريبندگى و كاذب] اين تمدن مادى دارد تا جهان به سوى عدالت برگردد و اين وظيفه به رهبر پايان تاريخ واگذار شده است. «2»
به نظر مىرسد دجّال عنوان يك ستمگر از رهبران گمراه و خونخوار است كه با لشكريان تا دندان مسلحاش- كه به روايتى به هفتاد هزار يهودى مىرسد- ادعاى الوهيّت مىكند. طبق ظواهر روايات وى هنگامى خروج مىكند كه حضرت مهدى (ع) بر سپاه سفيانى پيروز شده، استانبول را فتح نموده، عازم فلسطين است و براى نابودى آن جرثومه فساد از قلب خاورميانه به سوى عكّا عزيمت مىكند، تا از اين طريق مصر و ديگر كشورهاى آفريقايى را فتح نمايد. «3»
شايان ذكر است كه طبق روايات، پس از يك سلسله حوادث و درگيرى، حضرت مسيح (ع) از آسمان به شهر قدس (بيت المقدس) فرود مىآيد و هماهنگ با حضرت مهدى (ع)، پشت سر وى در قدس نماز مىگزارد. نهايت اين تحولات و نتيجه راهبرد فرهنگى و به ويژه نظامى امام زمان (ع) فتح اروپا، غرب و كل جهان است. «4»
چنانكه روايات مىگويند، بسيارى از نقاط جهان، بدون جنگ و كشتار تسليم امام زمان (ع) مىشوند و زمان جنگ براى فتح جهان، هشت ماه (ثمانية اشهر)، طول مىكشد. «5» و بدين سان آيه شريفه «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ» (انفال: 39) و ساير
[ 114 ]
آيات بشارت دهنده پيروزى نهايى دين و نابودى ظلم و باطل، تحقق كامل مىيابد، همان گونه كه امام زمان (ع) خود فرموده است:
... واذَا اذِنَ اللَّه لنا فى القولِ، ظَهَرَ الحَقُّ واضمَحَلَّ الباطِلُ وانحَسَرَ عنكم .... «1»
... و هر گاه خداوند به ما اجازه ظهور دهد، حق ظاهر خواهد شد و باطل از ميان خواهد رفت و خفقان از سر شما برطرف خواهد شد.
ممكن است اين پرسش در برخى اذهان خطور نمايد كه چگونه يك فرد، در مقابل پيشرفتهاى تكنولوژيك تسليحاتى و نظامى دشمنان اسلام، موفق به چنين دگرگونى عظيمى در تاريخ مىشود و اصولًا آيا امكان دارد يك فرد بتواند تاريخ را دگرگون كند؟
تاريخ به اين پرسش پاسخ مثبت داده، حتى مصاديقى را برمىشمارد، انسانهاى برجسته و رهبران انقلابى اعم از صالح و يا غير صالح، موفق به دگرگونى تاريخ شدهاند؛ انبياء مانند: ابراهيم، موسى و محمد (ص)، نمونه صالحاناند و رهبرانى چون ناپلئون، هيتلر نمونه افراد ناصالح، كه مسير تاريخ را عوض كردهاند؛ حتى عالمانى چون امامخمينى (ره) موفق به جهشى ارزشمند در اين مسير شدهاند.
البته بايد گفت رهبران انقلابى با تكيه بر مردم، تحول لازم را انجام دادهاند. در حركت انقلابى امام زمان (ع) نيز، آن حضرت كادر انقلابى 313 نفره در آغاز انقلاب و هواداران بىشمار و مستضعفان صالح و مؤمن در سراسر جهان را در مراحل بعدى داراست كه با كمك آنان به دگرگونى عظيم در تاريخ موفق مىشود. و بدين سان تحولى عظيمتر از تحولى كه انبياء (ع) و به ويژه رسول خدا (ص) انجام دادند، به دست فرزند برومندش امام زمان (ع) صورت مىگيرد. «2»
علاوه بر اين با توجه به عمر طولانى حجة ابن الحسن (ع)، خداوند، بصيرت، تجربه و توانايى لازم را نيز براى اين تحول در اختيار او گذاشته است. «3» بر اين اساس او از مهمترين
[ 115 ]
قوانين تحول تاريخ و استراتژى و تاكتيكهاى موفق در اين زمينه به خوبى آگاهاست.
فراتر از همه اينها، مهمترين ضمانت پيروزى آن حضرت، «اراده الهى» است. خداوند آن حضرت را علاوه بر يارى انسانها، با الهام كردن و ملائكه و جن يارى و پيروز مىگرداند.
نمونه اين كار يعنى پشتيبانى ملائكه در يارى رسول خدا (ص)، در آيات 125- 126 سوره آلعمران و آيات 9- 10 انفال به خوبى روشن است. از سوى ديگر چون قيام آن حضرت براى نصرت الهى است، طبق وعده خداوند بر اساس آيه «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ (محمد: 7) و آيه «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» (آل عمران: 126)، پيروزى آن حضرت حتمى است.
درباره كمك ملائكه و جنّ به آن حضرت، امام صادق (ع) طبق روايت مفضّل بن عمر مىفرمايد:
فيكون اوّلُ من يُقَبَّلُ يَدَهُ جبرئيل (ع)، ثمَّ يُبايعهُ وتُبايعُهُالملائكةُ ونُجَباءُ الجِنِّ، ثُمَّ النُقَباءُ. «1»
اولين كسى كه دست آن حضرت را مىبوسد، جبرئيل است، سپس با او بيعت مىكند و پس از آن ملائكه و نجباء از جن با آن حضرت بيعت مىكنند و پس از آن نقباء.
در ادامه حديث نيز امام صادق (ع) اشاره مىكند كه آنان مىگويند، شنيديم و اطاعت كرديم. آنان به نداى مخالفان امام زمان (ع) پاسخ منفى مىدهند. در ادامه مفضّل از امام صادق (ع) مىپرسد آيا ملائكه و جن براى مردم ظاهر مىشوند، امام پاسخ مثبت داده، اعلام مىكند كه آنها را مثل اينكه فردى با اطرافيان و خانواده خود سخن بگويد، مورد خطاب قرار مىدهند. امام صادق (ع) ادامه مىدهد كه آنان با قائم (عج) حركت مىكنند و وارد ارض الهجره بين كوفه و نجف مىشوند. تعداد اصحاب آن حضرت از بين ملائكه در اين هنگام چهل و شش هزار (ستة واربعون الفاً من الملائكة) و از جنّيان شش هزار (وستة آلاف من الجنّ) نفر است. البته در روايت ديگرى، تعداد جنّيان به اندازه ملائكه است. به هر حال خداوند به وسيله آنان پيروزى را نصيب امام زمان (ع) نموده، فتح را به دست او ظاهر مىسازد. «2»
[ 116 ]
عامل ديگر در پيروزى آن حضرت، «ايجاد رعب» در دل دشمنان توسط خداوند است.
شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و تمام النعمة، از محمد بن مسلم الثقفى نقل مىكند:
سمعت ابا جعفر محمد بن على الباقر (ع) يقول: القائم منّا منصورٌ بالرّعب، مؤيّد بالنصر. «1»
امام باقر (ع) فرمود: قائم ما با سلاح رعب پيروز مىشود و با نصر الهى تأييد مىگردد.
نعمانى نيز در كتاب الغيبة مىنويسد:
عن ابى بصير قال: قال ابوعبدالله (ع)، فى حديث يذكر راية القائم المهدى (ع) ... الى ان قال: فاذا هو قام نشرها ... وقال: ويسير الرعب قدامها شهراً و وراءها شهراً وعن يمينها شهراً وعن يسارها شهراً. ثم قال: يا ابا محمد، انّه يخرج موتوراً غضبان اسفاً، لغضب الله على هذا الخلق .... «2»
از ابوبصير نقل شده است كه امام ص
آينده جهان از ديدگاه اديان 122 الف: مكتب ..... ص : 119
ادق (ع) هنگام سخن گفتن از پرچم حضرت مهدى (ع) ...
فرمود: هنگامى كه آن حضرت قيام كند پرچم را برمىافرازد ... و فرمود: ترس پيشاپيش او يك ماه و پشت سر او يك ماه و از طرف راست و چپ او يك ماه حركت مىكند [به اندازه يك ماه فاصله زمانى از چهار جانب ترس نفوذ مىكند] سپس فرمود؛ اى ابومحمد؛ او قيام مىكند در حالى كه انتقام گيرنده خشمگين و ناراحت به جهت خشم خدا بر اين مردم است.
بنابراين بايد گفت، هر چند دشمنان مهدى (ع) ممكن است از سلاحهاى پيشرفتهاى برخوردار باشند، امّا سلاح مادى تنها عامل پيروزى در جنگ نيست.
امام (ع)، علاوه بر جنگافزار مادى، از سلاحهاى معنوى برجستهاى برخوردار است كه دشمنان آن حضرت فاقد آن هستند. هر چند پيشرفت تسليحاتى عامل مهمى در پيروزى به شمار مىرود، امّا تنها عامل نيست. در تاريخ مشاهده كردهايم كه ملتهاى زيادى در مقابل دشمنان استعمارگر و تا دندان مسلح خود، پيروز شدهاند. آنان در يك جنگ نامتقارن، با وجود پيشرفتهاى محيرالعقول دشمن، پيروزى نهايى را به خود
[ 117 ]
اختصاص دادهاند. يك نمونه از آن پيروزى ملت ويتنام در مقابل آمريكاست. در حالى كه آمريكائيان از سيستمهاى الكترونيك پيشرفته، توپهاى بسيار قوى، هواپيماهاى ماوراء صوت، بمبها و نيروهاى مسلح زيادى برخوردار بودند، مبارزان ويتنامى با جنگاورى، استراتژى و تاكتيكهاى خود، فناورى پيشرفته آمريكايى را درمانده كردند و پيروز شدند.
نمونه ديگر پيروزى ملت الجزاير بر استعمار فرانسه است و نمونه مهمتر دگرگونى تاريخ توسط امام خمينى (ره)، رهبر و بنيانگذار انقلاب اسلامى ايران است. دشمن امام خمينى از پيشرفتهترين سلاحها برخوردار بود و پشتيبانى كامل همه قدرتهاى جهانى نظير آمريكا، انگليس و حتى شوروى را داشت. امّا امام خمينى (ره) با سلاحهاى معنوى خود و پشتيبانى مردم، دشمن را خلع سلاح كرده، پيروزى كامل را به دست آورد. انقلاب امام خمينى با توجه به ماهيت دينىاش، در واقع نمونه كوچكى از انقلاب جهانى امام زمان (ع) و زمينهساز آن به شمار مىآيد كه پاسخ بسيارى از پرسشها درباره چگونگى پيروزى حضرت مهدى (عج)، را روشن كرده است.
به هر روى پيروزى حضرت مهدى (ع)، طبق رواياتى كه از معصومان رسيده، حتمى است، و شبههاى درباره آن وجود ندارد.
پرسش
1- درباره راهبرد نظامى امام مهدى (عج) در انقلاب جهانى اش، به اختصار شرح دهيد.
2- آيا امام (عج) تنها از استراتژى نظامى استفاده مىكند؟ توضيح دهيد.
[ 119 ]
درس دوازدهم: آينده جهان در نگاه شيعه [6]
مكتب و كادرانقلاب جهانى حضرت مهدى (عج)
الف: مكتب
بى گمان، هةچ انقلابى بدون داشتن ايدئولوژى يا مكتبى انقلابى نمىتواند به پيروزى برسد. ايدئولوژى يا مكتب انقلاب جهانى صاحب الزمان (ع)، اسلام است. نن مكتب با ارائه معيارهاى جامعه مطلوب و آرمانى، انگيزههاى لازم را براى تخريب پايههاى نظام ظالمانه جهانى فراهم مىكند تصويرگر جامعه مطلوبى اسآ كه بشر بر اساس نيازهاى عميق فطرى خود از ابتداى تاريخ به دنبال آن بوده است.
از آنجا كه اسلام ناب مهدوى، اشباع كننده عميقترين نيازهاى فروخفته بشريت در طول تاريخ است، انگيزه و محرك لازم را براى مبارزه، جانبازى و فداكارى، قيام، جنگ و جهاد بر عليه دنياى ستم، در اختيار محرومان و مستضعفان عالم قرار خواهد داد.
بنيادىترين عنصر مكتب فرداى جهان، «عدالت» است كه در اكثر روايات شيعه و اهل سنّت بر آن تأكيد شده است. عدالتخواهى و عدالتگسترى فلسفه مهدويت و انقلاب آخرالزمان از نظر شيعه است. عنصر عدالت ظرفيت انقلابى گستردهاى، ايجاد مىكند كه بر هر نوع استبداد و ستم در ابعاد گوناگون خط بطلان خواهد كشيد.
مرجعيّت قرآن و سنّت به عنوان دو منبع با اقتدار در متن ايدئولوژى اسلام، با تأويل صحيح و تفسير واقعى امام زمان (ع)، همه ايدئولوژىهاى انحرافى را به موزه تاريخ خواهد سپرد.
در اين ايدئولوژى آسمانها و زمين بر اساس عدل بنا شدهاند «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمواتُ
[ 120 ]
وَ الارْضُ». «1» برقرارى عدالت در زندگى اجتماعى هدفى بنيادين براى خداوند است.
طبق تعاليم قرآن مجيد، وظيفه انبياء الهى، اجراى قسط و عدل در جامعه با كمك مردم است. «2»
البته عدالت توسط انبياء پيشين در نقاط محدودى تحقق يافته است، امّا هيچگاه تا عصر ظهور گسترش جهانى نداشته است.
مكتب انقلاب پايان تاريخ، عصر طلايى برقرارى قسط و عدل را به همگان نويد مىدهد و شور و شوقى الهى در دل مستضعفان و محرومان براى فداكارى در راه برقرارى عدالت ايجاد خواهد كرد.
روشن است كه انقلاب مهدى (ع)، يك انقلاب دينى است. نقش دين و مذهب در اين انقلاب، ضمن ترسيم جامعه آرمانى، افزايش پتانسيل انقلابىگرى و خشونت مقدّس براى فتح سنگرهاى ظالمان و مستكبران جهانى است.
در انقلاب مهدى (ع)، هر نوع تفكّر سكولار يا لائيك به شدّت نفى مىشود و دين، نه تنها امرى شخصى محسوب نمىگردد، بلكه به شدّت در حوزه عمومى و اجتماعى فعّال است.
همانگونه كه انقلاب جهانى مهدى (ع) با هيچ يك از انقلابهاى بشرى مانند انقلاب فرانسه، روسيه، و چين قابل مقايسه نيست، از لحاظ ايدئولوژى نيز همين نكته صادق است.
انقلابهاى ليبرال و كمونيستى با جداسازى دين از سياست و مبارزه جهت ريشهكنى آن، به دنبال اعطاى آزادى و برابرى بودند كه به هيچ يك دست نيافتند. علّت اصلى اين ناكامى مبارزه آنان با دين بود، امّا ايدئولوژى انقلاب مهدى (ع)، بر پايه دين، آزادى واقعى و عدالت را براى همه به ارمغان خواهد آورد.
طبيعى است كه مكتب يك انقلاب جهانى، خود بايد جهانى) global (باشد. بر اساس يك دين يا مذهب محلى) local (و يا منطقهاى) Regional (نمىتوان يك انقلاب جهانى را رهبرى كرد.
چنان كه گذشت اين مكتب، از نظر شيعه همان اسلام است. اسلام يك دين جهانى
[ 121 ]
) global religion (قدر مشترك، اصل و عصاره همه اديان الهى است و در آن تحريف راه نيافته است. تحدّى قرآن و مبارزهطلبى آن تاكنون توسط هيچ فرد يا مكتبى پاسخ داده نشده است و در نزد خداوند دين ناب همان اسلام است:
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلَامُ (آل عمران: 19)
و هر كس غير از دين اسلام را كه كاملترين و آخرين شريعت الهى است، قبول كند، به هيچ وجه در نزد خداوند از او پذيرفته نيست:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ (آل عمران: 85)
آيات قرآن و روايات اسلامى، فرامرزى، فراقومى و فرامنطقهاى بوده، جهانى بودن در آنها كاملًا هويداست. از سوى ديگر دين اسلام بر مهمترين عنصر ايدئولوژى انقلاب جهانى يعنى عدالت تأكيد فراوانى دارد. خداوند در قرآن به عدل و احسان امر مىكند:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ (نحل: 90)
و به انسانها دستور مىدهد تا هنگام سخن گفتن به عدالت سخن بگويند.
وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا (انعام: 152)
و عدالت نزديكترين چيز به معيار تقواست كه در نزد خدا بالاترين معيارهاست.
إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (مائده: 8)
همچنين، قبلًا نيز گذشت كه يكى از مهمترين فلسفه بعثت انبياء الهى برقرارى قسط و عدل است.
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حديد: 25)
نكته ديگر اين است كه از نظر اسلام، انسانها در هر كجا زندگى كنند و در هر قارهاى كه باشند و به هر زبانى كه سخن بگويند، هر نژاد، جنس و رنگى كه داشته باشند، عضو
[ 122 ]
يك خانواده و از يك اصل و يك پدر و مادر مىباشند و در كرامت انسانى برابرند. «1»
تكليف الهى و مسووليّت، متوّجه نوع انسان است و در خطاباتى مثل «يا ايها الناس» و «يا بنى آدم»، در قرآن مجيد، انسانها به طور مساوى مخاطب گرديدهاند.
قرآن مجيد افتخار و امتياز نژادى، فاميلى، قبيلهاى و اينگونه مشخّصات ظاهرى مثل رنگ و زبان را صريحاً نفى كرده است. از جمله مىفرمايد:
يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (حجرات: 13)
اى مردم، ما شما را از نر و مادّه آفريديم و شما را گروهها و قبيلهها قرار داديم براى اينكه يكديگر را بشناسيد. به درستى كه گرامىترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شما است.
از سول خدا (ص) روا
آينده جهان از ديدگاه اديان 128 ب - كادر انقلاب مهدى(ع): ..... ص : 125
يت است كه در حجة الوداع فرمود:
ايها النّاس الا انّ ربَّكُمْ واحدٌ و انَّ اباكم واحِدٌ الا لافَضْلَ لعربّى على عجمّىٍ و لا لعجمّى على عَربّىٍ و لا لِاحْمَرَعلى اسْوَدَ و لا اسْوَدَ على احْمَرَ الّا بالتّقوى. «2»
اى مردم آگاه باشيد كه همانا پروردگار شما يكى است و آگاه باشيد كه عرب بر غير عرب، فضلى ندارد و براى غير عرب بر عرب برترى نيست و سرخپوست را بر سياهپوست و سياهپوست را بر سرخپوست فضلى جز به تقوا نيست.
بر اين مبنا، اسلام و مذهب تشيع، همه ويژگىهاى لازم براى ايفاى نقش مكتب انقلاب جهانى را داراست. اسلام پرچمدار عدالت، كرامت و برابرى در سطح جهانى است. به فرموده رسول اكرم (ص):
ابَشِّرُكُمُ بالمهدى، يَبْعَثُ فى امَّتى على اختلافٍمن النّاسِ وَ زَلازِلٍ، فَيَمْلَأُ الارْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، يَرضى عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الارضِ، يُقَسِّمُ
[ 123 ]
الْمالَ صحاحاً.
فقال له رَجُلٌ: ما صِحاحَاً؟ قال: بالسَّوِيَّةِ بَيْنَ النّاسِ قال: وَ يَمْلَأُ اللّهُ قُلُوبَ امَّةِ مُحَمَد (ص) غِنىً وَ يَسَعُهُمْ عَدْلَهُ. «1»
مژده مىدهم شما را به مهدى، كه او در امّت من، به هنگام اختلاف و سختىها برانگيخته مىشود، پس زمين را از قسط و عدل پر مىكند، همانگونه كه از جور و ظلم پر شده باشد. از او ساكنان آسمان و زمين راضى مىگردند. مال را در بين مردم به طور مساوى و برابر تقسيم مىكند و خدا دلهاى امت محمّد (ص) را از بىنيازى پر مىكند و ايشان را عدل او فرامىگيرد.
شايان ذكر است كه مكتب يا ايدئولوژى انقلاب جهانى مهدى (ع)، در عين تعلق بهگذشته يعنى اسلام و قرآن، جديد است و بر اين نكته در روايات شيعه تأكيد شده است. امام صادق (ع) مىفرمايد:
عن ابى بصير عن ابى عبداللّه، انه قال: ... لَكَانّى انْظُرُ الَيْهِ بين الركن و المقامِ يبايِعُ الناس على كتاب جديدٍعلى العرب شديدٌ. «2»
هر آينه گويا مىبينم كه در بين ركن و مقام با مردم بر اساس كتاب [پيمان] جديد كه بر عرب پذيرش آن سخت است، بيعت مىكند.
امام باقر (ع) نيز مىفرمايد:
فَوَاللّهِ لَكَانى انْظُرُ اليه بين الركن و المقام، يبايع الناس بِامْرِ جديدٍ (شديدٍ) و كتابٍ جديدٍ و سلطانٍ جديدٍ من السّماء. «3»
سوگند به خدا گويا مىبينم كه (امام زمان (ع)) بين ركن و مقام با مردم بر سر امر جديد (شديد)، كتاب جديد و قدرت جديدى از آسمان بيعت مىكند.
تعداد روايات مربوط به اين نكته به اندازهاى است كه براى اثبات تاريخى كفايت مىكند
[ 124 ]
و جاى شك و شبهه باقى نمىگذارد. در اين گونه روايات بر 5 موضوع جديدتأكيدشدهاست:
1- امر جديد
2- سنّت جديد
3- قضاء جديد
4- سلطان جديد
5- دعا جديد (فراخوان جديد)
امّا دعوت به دين جديد چنانكه در بعضى السنه مشهور است، وجود ندارد. «1»
در اينجا در صدد نيستيم كه موضوعات ياد شده را بررسى كنيم، تنها بر اين نكته تأكيد مىكنيم كه مكتب و انقلاب جهانى مهدى (ع) براى مردم آن روزگار، تازه است. اين مكتب روزگار نويى را بشارت مىدهد.
تصور اينكه حضرت مهدى (ع) قرآن جديدى ارائه نمايد كه در مقابل قرآن محمّد (ص) باشد، باطل است. چون مهدى (ع) معتقد به اسلام و سنّت رسولاللَّه (ص) است و در اين معنا هيچ يك از مذاهب اسلامى ترديد ندارند. «2»
آن حضرت چنانكه امام على (ع) مىفرمايد، احياگر قرآن و سنّت است:
فَيُريكُمُ كَيْفَ عَدْلُ السّيرَةِ و يُحْيى مَيِّتَ الكِتابِ و السُّنَةِ. «3»
پس به شما سيره و روش عدل را نشان خواهد داد و آنچه از كتاب قرآن و سنّت مرده باشد، زنده مىكند.
به نظر مىرسد كتاب جديد را مىبايست به احياء بخشهاى فراموش شده قرآن و تفسير صحيح بر اساس «ما انزل اللّه» و تأويل درست آيات يعنى آشكار كردن بطون قرآن كريم تعبير نمود كه با توجّه به پيشرفت عقلى بشر در عصر ظهور كاملًا تازه است. نكته ديگر اين است كه بگوييم منظور از «كتاب جديد» قانونگذارى جديد بر اساس مقتضيات زمان
[ 125 ]
و مكان در آخر الزمان است و بهتر است آن را به پيمان جديد تفسير كنيم كه مبتنى بر قرآن و سنت است.
به هر روى كتاب جديد تفسير و تأويل حقيقى قرآن كريم و اساس مكتب پايان تاريخ براى حاكميّت اللّه، و اجراى قسط و عدل در سراسر گيتى است.
ب- كادر انقلاب مهدى (ع):
افراد مخلص و آبديده، از ضرورتهاى اوليه پيشبرد هر انقلابى است. طبعاً براى يك انقلاب جهانى، لازم است كادر اصلى آن، خود نيز جهانى فكر كنند و از مناطق مختلف جهانگرد آمده باشند، نه اينكه اختصاص به يك كشور خاص داشته باشند.
با توجّه به اهميّتِ انقلاب مهدى (ع) كادر رهبرى آن مىبايست از ويژگىهاى منحصر به فردى برخوردار باشند. امام زمان (ع)، در كنار ساير وظايف الهىاش، به تربيت انسانهاى مخلص مىپردازد. انسانهاى والايى كه از آزمايشها و گردونه امتحانهاى سخت، موفق بيرون آمده، چون فولاد آبديده شدهاند.
احاديث زيادى در نظريه شيعه، به اصحاب و ياران آن حضرت اختصاص دارد.
در روايات مشهور، كادر اصلى و اوليه انقلاب جهانى مهدى (ع) 313 نفرند. «1»
كادر رهبرى انقلاب جهانى، از كشورهاى مختلف برگزيده شدهاند. اكثر آنان از خاورميانه هستند: از مصر و عراق و سوريه، لبنان، اردن، فلسطين، عربستان، مكّه و مدينه، ايران، افغانستان، پاكستان، جمهورىهاى آسياى ميانه و ....
بر اين اساس مىتوان گفت: كانون انقلاب جهانى حضرت مهدى (ع) خاورميانه است. در مرحله بعد، مناطقى از شمال آفريقا، يمن، قبرس و حتّى اروپا و خاور دور، از مناطقى هستند كه در حمايت از انقلاب جهانى مهدى (ع) به آن حضرت مىپيوندند. «2»
در روايات مذكور، با اندكى اختلاف، تعداد اصحاب و سرزمين آنها، به ضوح بيان
[ 126 ]
شده است. همچنين در مورد برخى از شهرها روايات اتفاق نظر دارند كه عبارتند از:
طالقان، عسكر مكرم، عمان، بصره، سيراف، شيراز، اصفهان، كرج، قم، قزوين، ارمينيه، الزوراء، آبادان، موصل، نصيبين، بالس، حلب، حمص، دمشق، بيت المقدس، غزه، فسطاط، اسكندريه، الافرنج، عدن، مدينه، مكّه، طايف، مرو، هجر، عرفات (عرفه):
رمله (رملية)، عكا، انطاكيه، يمامه.
در روايات ديگرى، اسامى برخى از شهرهاى ديگر نيز آمده است و حايز اهميّت است، كه بيشترين افراد اصحاب از طالقان هستند و مضمون حديث طالقان يعنى 24 نفر به عنوان «كنوز لاذهب و لافضة» گنجهايى كه از طلا و نقره نيستند، به روايت شيعه و سنى به نقل از پيامبر (ص)، ذكر گرديده است. «1»
روايات ياد شده، ثناى فراوانى در حق كادر رهبرى انقلاب جهانى مهدى (ع) دارند؛ آنان را در درجه اول اخلاص و سرفراز از امتحانهاى الهى بر شمردهاند، كسانى كه اكثراً جوان بوده، پيران در بين آنها بسيار كماند (به اندازه سرمه در چشم و نمك در غذا)، در حق آنان گفتهاند:
- رجال مومنون عرفوا اللّه حق معرفته؛
مردان مؤمنى كه خداى را آنچنان كه شايسته است، شناختهاند
- رهبان بالليل، ليوث بالنهار؛
زاهدان شب، دلير مردان روزاند.
- خير فوارس على ظهر الارض او من خير فوارس على ظهر الارض؛
بهترين جنگاوران روى زمين، يا از جمله بهترين جنگاوران روى زميناند.
- جيش الغضب؛
ارتش خشم خداوند بر جامعه فاسداند. «2»
- رجال لا ينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم كدوى النحل يبيتون قياماً على اطرافهم
[ 128 ]
رهبان بالليل اسُدٌ بالنّهار. «1»
مردانى كه سبك خوابند و در نمازشان همانند زنبور عسل، زمزمهكناناند، زاهدان شب و شيران روزند.
امام باقر (ع) مىفرمايد:
گويا آنان را مىنگرم: سيصد و اندى مرد، بر بلنداى نجف ايستادهاند، دلهايى چون پولاد دارند، در هر سو، تا مسافت يك ماه راه (از هيبتشا
آينده جهان از ديدگاه اديان 133 ب: پيروزى ..... ص : 133
ن) ترسى بر دلهاى دشمنان سايه مىافكند. «2»
روايات حاكى از آن است كه قبل از قيام، كادر رهبرى انقلاب جهانى حضرت مهدى (ع) در دنيا پراكندهاند و در آستانه ظهور، به شيوه گوناگون، به صورت زمينى، هوايى و غيره حتّى اگر در رختخواب باشند، نهايتاً در مكّه تجمع مىكنند و در ساعتى معين حول رهبر عظيم الشأن انقلاب جهانى گرد مىآيند. حتى گفته مىشود كه حضور غيرعادى آن 313 نفر در مكّه موجب شگفتى مىگردد، چون مردم مكّه مشاهده مىكنند كه تعدادى از افراد عجم و غريب به طور غير معمول در شهرشان حضور دارند. «3» پٌرسش
1- مكتب انقلاب پايان تاريخ كدام است؟ به اختصار بيان كنيد.
2- منظور از كتاب جديد چيست؟
3- درباره كادر انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) (تعداد، مليت و ويژگيهاى آنها) به اختصار شرح دهيد.
[ 129 ]
درس سيزدهم: آينده جهان در نگاه شيعه [7]
مواضع موافقان، مخالفان و پيروزى انقلاب مهدى (عج)
الف: مواضع
نسبت به هر انقلابى، گرايشها و مواضع مثبت و منفى وجود دارد، در رابطه با انقلاب جهانى مهدى (ع) نيز چنين خواهد بود.
اول- گرايشها و مواضع مثبت (موافقان و هواداران انقلاب): با آغاز ظهور و انقلاب جهانى، مؤمنان صالح و مستضعفان پاك نهاد اعم از مسلمان و يا غير مسلمان به دليل اينكه گمشده خود را در انقلاب مهدى (ع) مىيابند، به آن گرايش مثبت پيدا مىكنند و در مواضع خود از آن هوادارى نموده، با بقية اللّه الاعظم بيعت مىكنند.
طبق روايات، پس از بيان خطبه در كعبه، افراد زير با منجى عالم بشريّت براى خدا و ايجاد حكومت عدالت جهانى و اطاعت و يارى آن حضرت بيعت مىكنند.
1- جبرئيل امين.
2- اصحاب خاص آن حضرت كه در عصر غيبت كبرى با او در ارتباط بودند.
3- ساير ياران مخلص و امتحان داده كه پس از اعلام انقلاب به مكّه آمدهاند.
4- افراد ديگرى كه از نظر اخلاص و ايمان در درجات بعدى قرار دارند. «1»
بيعت مذكور چنانكه امام على (ع) مىفرمايد، دو طرفه است، امام زمان نيز خود به آن
[ 130 ]
متعهد مىشود. اين بيعت از دو بخش سلبى و ايجابى تشكيل شده است.
در بخش سلبى امام بيعت مىگيرد كه منكرات را انجام ندهند:
ان لا يسرقوا و لايزنو او لايسّبوا مسلماً و ...
و در بخش ايجابى از آنان بيعت مىگيرد كه به كم راضى باشند و به معروف بپردازند:
و يرضون بالقليل و يشتمون على الطيب و ...
و خود آن حضرت نيز متعهد مىشود كه در سطح اصحاب زندگى كند:
... و يشترط على نفسه لهم ان يمشى حيث يمشون و يلبس كما يلبسون. «1»
همچنانكه گذشت اساس اين بيعت براى خداست. روى پرچم مهدى (ع) نوشته شدهاست: «البَيعةُ لِلّه». در برخى از روايات عبارت زير آمده است: «الرَّفعةُ للّه عزّوجلّ و اسمعوا و اطيعوا». «2»
همچنين تعصب و گرايشى جهانى در سطح تودههاى مردم نسبت به انقلاب مهدى (ع) پيدا مىشود. قبلًا گذشت كه به دليل هژمونى گفتمان ظلم و به تنگ آمدن مردم جهان به ويژه اقشار پايين اجتماع، از دهكده جهانى ظلم، تودهها خواستار اصلاح جهان شده و در پى مصلح عدالت گسترند.
اين خواست تودهها كه ناشى از تحول درونى است و بر اساس سنت الهى سرنوشت آنان را دگرگون خواهد كرد، «3» مردم را در سطح جهانى به هوادارى از انقلاب مهدى (ع) سوق مىدهد.
مردم به مهدى (ع) عشق مىورزند. آنان از همه طبقات و اقشار اجتماعى، سياه، سفيد يا رنگينپوست و از هر موقعيت مكانى و جغرافيايى، براى پيروزى انقلاب جهانى عدالت، نقش گسترده خود را ايفا خواهند نمود.
[ 131 ]
شايان ذكر است كه در مراحل اوليه انقلاب، بر اثر تبليغات سوء مخالفان و القائات دشمنان، آن حضرت دچار مشكل مىشود. امّا پس از آشكار شدن حقانيت قيام امام زمان (ع)، همه مردم پاك طينت اعم از مسلمان و غير مسلمان به سوى او گرايش پيدا مىكنند.
دوم- گرايشها و مواضع منفى (مخالفان انقلاب): همچون موافقان انقلاب مهدى (ع)، مخالفان او نيز به دو دسته مسلمان و غير مسلمان تقسيم مىشوند. مخالفان غير مسلمان آن حضرت را كافران، مشركان و معاندان تشكيل مىدهند: كه به دلايل اعتقادى و يا منافع شخصى، ستمگرى و هواى نفس به مخالفت آن حضرت برمىخيزند. سرمايهدارى كه قيام آن حضرت را ضدّ منافع خود مىبيند، حاكمان ستمگرى كه از قدرت خلع سلاح مىشوند و مجرمان و مفسدانى كه ديگر زمينه فساد براى آنان وجود نخواهد داشت، از جمله مخالفان انقلاب جهانى مهدى (ع) بوده، تحت پرچم سفيانى و دجّال و رهبران كفر به مقابله با آن حضرت برمىخيزند.
مخالفت اين گروه از افراد شايد تعجب چندانى را بر نينگيزد، چون تحمل عدالت براى چنين افرادى از هر امرى سختتر است.
امّا علاوه بر اين گروه، بخشى از مسلمانان (از عوام و خواص) نيز به مخالفت با آن حضرت برمىخيزند! اين دسته غير از كسانى هستند كه بر اثر جهالت در ابتدا مخالفت كرده و پس از روشن شدن حقايق به آن مىگروند.
برخى از اين منحرفان با عقيده زير، نسبت به آن حضرت تشكيك مىكنند:
انّ هذا ليس من ذرية فاطمة (اوْ آل محمد (ص)) لو كان من ذُريّتها (او من آل محمد (ص)) لرحمنا «1»
او از ذريه فاطمه يا آل محمد (ص) نيست، اگر چنين بود بر ما رحم مىكرد.
اين گروه تبليغ مىكنند كه كثرت قتل با سيره پيامبر رحمت، منافات دارد.
روشن است كه اقدام آن حضرت براى بر پايى عدالت است وامام معصومى كه عالىترين درجه عدالت را داراست، همه اقداماتش را بر اساس حق و عدل انجام مىدهد، پس هر گونه شبهه در اين باره بى اساس است.
[ 132 ]
آن حضرت حتى از سوى برخى افراد تكفير مىشود؛ امام خمينى (ر 0) رهبر و بنيانگذار انقلاب اسلامى مىفرمايد:
در حكومت عدل بقية اللّه هم عدالت جارى مىشود. لكن حبّهاى نفسانى در بسيارى از قشرها باقى است و همان حبّهاى نفسانى است كه در بعضى روايات هست كه حضرت مهدى را تكفير مىكنند. «1»
در جاى ديگر، امام خمينى از مخالفت برخى از فقها و با آن حضرت سخن مىگويد:
در روايات قريب به اين معنا دارد كه بعضى فقهاء عصر با ايشان مخالفت مىكنند! «2»
طبرى در روايتى به اين مسئله اشاره مىكند:
و يسير الى الكوفة، فيخرج منها ستة عشر الفاً من البتريّه، شاكينّ فى السّلاح، قراّء القرآن، فقهاء فى الدين، قد قَرَّحوا جباهُهُم و شمّروا ثيابهم و عَمُّهُم النفاق و كُلُّهُمْ يقولون: يا بن فاطمة، ارجع لا حاجة لنافيك، فيضع السيف فيهم على ظهر النجف ... «3»
و حركت مىكند به سوى كوفه و از كوفه 16 هزار نفر بترّيه (طايفهاى از خوارج) عليه او خروج مىكنند، در حاليكه سراپا مسلح، جزء قاريان قرآن و فقيهان در ديناند. با اين توصيف كه پيشانىهايشان (از كثرت سجود) مجروح گشته و لباسهاى خود را جمع كرده (آمادگى كامل براى عبادت دارند) و نفاق وجودشان را فراگرفته است و همه آنان چنين مىگويند: اى پسر فاطمه برگرد نيازى به تو نداريم. آنگاه حضرت مهدى (ع) در پشت شهر نجف بر روى آنان شمشير مىكشد.
به هر روى اين گروه نيز به دليل هواهاى نفسانى، نفاق درونى و با تعلق به جاهلان متنسّك و عالمان متهتك، او را خارج از دين مىشمارند؛ چرا كه امام زمان (ع) كتاب جديد يعنى پيمان و قرائت جديدى از اسلام و متضاد با منافع آنان ارائه مىنمايد. روشن
[ 133 ]
است كه پذيرش كتاب جديد يعنى همان دين پسنديده الهى «دينَهُمْ الَّذىارْتَضى لَهُم» (نور: 55) بر متحجران و متهتكان گرانبار و غير ممكن خواهد بود.
ب: پيروزى
سرانجام پس از هشت ماه جنگ و درگيرى و به دنبال پيوستن بسيارى از ملّتها به انقلاب جهانى مهدى (ع)، شكوهمندترين لحظات تاريخ فرا مىرسد و انقلاب جهانى آن حضرت پيروز مىشود.
پيروزى انقلاب جهانى مهدى (ع) به معنى بازگشت مجدد جهان به نظام احسن خلقت يعنى پيدايش دوره ديگرى است كه آن را مىبايست «عصر بهشت» در روى زمين نام نهاد.
از آنجا كه در نظام احسن خلقت، اصل بر حق است، باطل نابود شدنى است و چون اصل بر اصلاح است، فساد از بين رفتنى است، و چون اصل بر عدل است، ظلم نابود شدنى است، «1» با غلبه حجة ابن الحسن العسكرى زيباترين، كاملترين و باشكوهترين قطعه تاريخ با نابودى، ظلم و فساد و باطل، فرا مىرسد.
اينك كسى رهبرى ج
آينده جهان از ديدگاه اديان 138 الف: دولت مهدى(ع)، آخرين دولت ..... ص : 137
هان را بر عهده مىگيرد كه فراتر از بشر عادى است، تابع غرايز و اميال نيست. اين شخصيّت معصوم همچون انبياى بزرگ الهى، واجد همه شرايط لازم براى بر پايى دولت حق و عدالت در پايان تاريخ است.
تحقق پيروزى در اين انقلاب به مفهوم دسترسى همه موجودات زنده- نه تنها انسانها- به حق خويشتن است. به دنبال اين دگرگونى بنيادين در زمين و زمان، وعده خداوند مبنى بر وراثت و امامت بندگان صالح و مستضعفان مؤمن به اجرا در مىآيد و امّت جهانى به رهبرى امام زمان (ع)، تحقق بخش قسط و عدل يعنى فلسفه ارسال رسل و انزال كتب از طرف خداوند خواهند بود.
عصر پيروزى انقلاب، عصر لذّت بخش عبادت احرار و حاكميت متقيان است. فلسفه خلقت جنّ و انس يعنى عبادت خداوند. هم اينك به منصه ظهور كامل مىرسد و خداى
[ 134 ]
بزرگ از سوى اولياء و صالحان، ابرار و متقيان به شايستگى پرستش مىشود.
از ديد شيعه با پيروزى انقلاب جهانى، آخرين دولت تاريخ كه پس از آن دولتى نخواهد بود، محقق مىشود. اين دولت كه بيش از همه با صفت عدالت همراه است، دولت اهل بيت پيامبر (ص) به رياست امام حجة ابن الحسن عسكرى (ع) است.
امام صادق (ع) فرمود:
لِكُلِّ اناسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَها وَ دَوْلَتُنا فى آخِرِ الدَّهرِ تَظْهُرُ. «1»
براى هر مردمى دولتى است كه فرا رسيدن آن را انتظار مىكشند ولى دولت ما در آخر الزمان ظاهر مىشود.
با پيروزى انقلاب جهانى مهدى (ع)، اسلام و قلمرو حكومت آن حضرت شرق و غرب عالم را فرا مىگيرد.
پيروزى انقلاب جهانى مهدى (ع) به معنى آن است كه انسان پايان تاريخ، انسان مسلمان عادل است، نه ليبرال و يا كمونيست يا صاحب مكاتب ديگر.
اين انقلاب، اسلام و حكومت عدل مهدوى را به عنوان عالىترين نمونه حكومت در روى زمين، بر همگان آشكار مىسازد.
رهبر انقلاب عدالت، همه اشكال ظلم در ابعاد سياسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و اجتماعى را پس از پيروزى نابود مىسازد و با تاكيد بر جهان وطنى و جهانگرايى الهى، همه انواع نژادپرستى، ملىگرايى، منطقهگرايى و هر آنچه را كه نافى عدالت است از بين مىبرد.
نظام سياسى تحقق يافته بر اثر اين انقلاب، دولتِ امامت است و تئوكراسى مهدوى حاكميت خود را بر سراسر زمين تحكيم مىبخشد. اين نظام از مركزيتى واحد، ايدئولوژى واحد و قانون اساسى واحدى برخوردار است. در اين نظام مردم به حاكمان الهى خود عشق مىورزند و رابطه مردم با امام زمان (ع) رابطهاى دوستانه و عاشقانه است، آنان همچون زنبوران عسل در پناه ملكه، گوش به فرمان رهبر، تلاش مىكنند و با عمل خود همه را شيرينكام مىنمايند. پيامبر (ص) فرمود:
[ 135 ]
يأوى الى المهدّىُ امَّتُهُ كَما تأوى النَّحْلُ الى يَعْسُوبها. «1»
امت مهدى (ع) به آن حضرت پناه مىبرند چنان كه زنبوران عسل به ملكه خود پناه مىبرند.
با پيروزى اين انقلاب، كسى مزاحم آسايش ديگرى نيست و هيچ خونى به ناحق ريخته نمىشود. در ادامه حديث مذكور مىخوانيم:
و يُسَيْطرُ الْعَدْلَ حتى يكون الناسُ على مِثْلِ امْرِهِم الاوّل، لا يُوقِظُ نائماً و لا يُهْريقُ دماً. «2»
عدالت را در پهنه گيتى مىگستراند و صفا و صميميت مثل بار اول را به آنها باز مىگرداند.
خفتهاى را بيدار نمىكند و خونى را نمىريزد.
با پيروزى انقلاب جهانى مهدى (ع)، بزرگترين اصلاحات تاريخ آغاز مىشود، توسعه يافتهترين دولت در عمر بشر به ظهور مىرسد، زمين از وجود ستم و ستمكاران پاك مىگردد، اسلام اصيل احياء مىشود، زمين گنجهاى خود را آشكار مىكند، نعمت و رفاه و عمران براى همه اقشار به طور مساوى تحقق مىيابد و بشر به جهان ناشناخته يعنى، آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى ششگانه، راه مىيابد. «3»
دستاورد انقلاب جهانى مهدى (ع)، دولت كريمهاى است كه از نگاه شيعه عالىترين دولت در تاريخ است. در سايه اين دولت، اسلام و اهل آن عزيز و سربلند، نفاق و پيروان آن، ذليلاند. اين دولت، كرامت دنيا و آخرت را براى مردم به ارمغان مىآورد، فقر را ريشه كن مىكند و همه استعدادهاى بشر را شكوفا نموده، شخصيتهاى ارزشمند و نورانى پرورش خواهد داد. «4»
خلاصه سخن اين است كه دستاورد انقلاب جهانى مهدى (ع)، حكومتى است مورد رضايت همه مخلوقات هستى، اهل زمين، اهل آسمان و حتى پرندگان؛
امام صادق (ع) فرمود:
[ 136 ]
يَرْضى عن خلافته اهل الارض و اهْلُ السّماءِ و الطَّيرُ فى جَوّ السماء. «1»
از خلافت او ساكنان زمين و آسمان و پرندگان در هوا خشنودند.
از نگاه شيعه با پيروزى انقلاب جهانى مهدى (ع)، آخرين انقلاب تاريخ تحقق مىيابد و پس از آن انقلابى نخواهد بود. حكومت جهانى آن حضرت تا قيام قيامت استمرار خواهد داشت. «2»
در ادامه كتاب جزئيات كاملترى از مرحله پس از پيروزى خواهد آمد.
پرسش
1- بيعت كنندگان با حضرت مهدى (عج) چه كسانى هستند؟
2- عنوان پرچم منجى آخرالزمان چيست؟
3- درباره مخالفان حضرت مهدى (عج) به اختصار توضيح دهيد.
4- عصر پيروزى انقلاب مهدى (عج) را توصيف كنيد.
5- دستاوردهاى دولت مهدى (عج) را به اختصار ذكر كنيد.
[ 137 ]
درس چهاردهم: آينده جهان در نگاه شيعه [8]
ويژگيهاى دولت مهدى (عج) [1]
يكى از مباحث اساسى در نظر فيلسوفان و متفكران اديان و مكاتب، بحث درباره دولت جهان فردا است. نظرهاى مختلفى در اين رابطه وجود دارد. افرادى همچون فوكوياما و برخى ديگر از انديشمندان دنياى معاصر، ليبرال دموكراسى را دولت آخرالزمان معرفى مىكنند.
در اين ميان طرفداران تفكر سوسياليستى، بر دولت سوسيال دموكراسى تأكيد مىكنند و برخى نيز به تبعيت از افكار ماركس و انگلس، پايان تاريخ را عصر بىدولتى مىدانند. شيعه معتقد است دولت دينى مهدى (ع)، دولت پايان تاريخ و دولتى جهانى است، نه ملى و منطقهاى، بنابراين فرضيه فقدان دولت در پايان تاريخ را به شدّت نفى مىكند.
الف: دولت مهدى (ع)، آخرين دولت
طبق آموزههاى مكتب شيعه، همانگونه كه انقلاب جهانى مهدى (ع)، آخرين انقلاب در جهان به شمار مىرود، دولت مهدى (ع) كه همان دولت ناب اسلام محمّدى (ع) است، آخرين دولت در جهان و تاريخ مىباشد. دولتى كه تا قيامت به دست جانشينان آن حضرت تداوم يافته، دولت ديگرى بعد از آن و يا به موازات آن نخواهد بود.
با پيروزى انقلاب جهانى مهدى (ع)، همه دولتهاى باطل در سراسر زمين از بين خواهند رفت. امام باقر (ع) (ابو جعفر) در رابطه با اين سخن خداوند كه مىفرمايد:
«وَ قُلْ جَاءَ الحَقَّ وَ زَهَقَ البَاطِلُ (اسراء: 81)، فرمود:
[ 138 ]
اذَا قَامَ القَائِم ذَهَبَ دَولَةَ البَاطِل. «1»
هنگامى كه حضرت قائم (ع) قيام كند، دولت باطل نابود مىشود.
دولت آن حضرت آخرين، بهترين و عالىترين نمونه دولت در تاريخ است؛ دولت مهدى (عج) دولت متقين است. امام صادق (ع) در اين باره مىفرمايد:
دَوْلَتُهُ آخِرُ الدُّوَل و خَيرُ الدُّوَل، تَعقُبُ جميع المُلوكِ بحَيْثُ لَمْ يَبْقَ اهْلُ بَيْتٍ لهم دولةٌ الّا مَلَكوا قَبْلَهُ، لئَلّا يقولوا اذا رَاوْا سيَرَتَهُ؛ اذا مَلَكنا سِرْنا بِسيرةِ هؤلاء و هو قَوْلُ اللّه عزّ و جَلَّ؛ و العاقِبَةُ لِلْمُتَّقينِ. «2»
دولت او آخرين و بهترين دولتهاست كه پس از پايان همه دولتها مىآيد. هيچ خاندانى نيست كه حكومتى براى او مُقّدر باشد، جز اينكه پيش از او به حكومت مىرسد، تا هنگامى كه ما به قدرت رسيديم، كسى نگويد اگر ما نيز به قدرت مىرسيديم، اين چنين رفتار مىكرديم و اين است معناى كلام خدا كه فرمود: عاقبت از آنِ پرهيزگاران است.
در روايت ديگرى نيز از امام صادق (ع) مضمون حديث مذكور بيان شده است:
ما يَكونُ هذا الامر، يعنى دولة المهدى، حتى لا يبقى صنف من النّاس الّا و قد ولوا من النّاس، يعنى باشروا الحكم فيهم حتى لا يقول قائلٌ؛ انّا لو ولينا لَعَدِلْنا. ثم يقوم القائم بالحقّ و العدل. «3»
آرى حكومت مهدى (ع)، آخرين حكومت در سطح جهانى است، پس از آن هيچ دولت و حكومتى نخواهد بود و پايان حكومتش قرين رستاخيز (قيامت) است.
پيامبر گرامى اسلام فر
آينده جهان از ديدگاه اديان 143 ب: نوع دولت يا نظام سياسى ..... ص : 141
مود:
هذه الامّةُ مرحومةٌ فمنها نَبيُّها و منها مَهَديُّها، بنا فتح و بنا يختم ... و لنا مُلكٌ مُؤَجَّلٌ و ليس بَعدُ مُلكٌ ... «4»
[ 139 ]
اين امت مورد رحمت الهى است. پيامبرش از خود او و مهدىاش نيز از خود اوست. اين امر به وسيله ما آغاز شده و به وسيله ما پايان مىپذيرد ... و براى ما دولتى است كه در آينده مقدّر است و پس از دولت ما ديگر دولتى نخواهد بود؛ زيرا ما اهل عاقبت هستيم و عاقبت از آن پرهيزگاران است.
امام باقر (ع) نيز هنگامى كه هشام ابن عبد الملك و اطرافيانش، در مجلس خود، امام را سرزنش كردند بر دولت پايدار شيعه در پايان تاريخ تأكيد فرمود:
ايها النّاس، اين تذهبون، فان يكن لكم مُلكٌ مُعَجَّلٌ فانَّ لنا مُلكاً مُؤّجّلًا و ليس بَعدَ مُلْكِنا مُلْكٌ. «1»
اى مردم، كجا مىرويد، اگر شما دولت زودگذر داريد، دولت پايدار از آن ماست و پس از دولت ما دولتى نخواهد بود.
امام صادق (ع) نيز مىفرمايد:
ليس بَعدَ دولة القائم (ع) لِاحَدٍ دولةٌ. «2»
بعد از دولت قائم (ع)، براى احدى دولتى مقدر نشده است.
آن حضرت در حديث ديگرى، پايان دولت مهدى (ع) را نزديك قيامت با فاصله چهل روز اعلام مىكند. «3»
انتَهاءُ مُلكِهِ من اشْراطِ الساعَةِ. «4»
همه اين احاديث، اثبات كننده اين مطلب است كه دولت پايان تاريخ، دولت عدل مهدوى است و خط بطلان بر همه نظريههايى مىكشد كه دولتى غير الهى را به عنوان بهترين و عالىترين شكل حكومت بشرى، در آخر الزمان معرفى مىكنند.
[ 140 ]
ويژگى مهم اين دولت، جهانى (global) بودن آن است.
تشكيل يك حكومت جهانى، اگر در گذشته دور از ذهن مىنمود، امروزه به دليل وجود زمينههاى نظرى و عملى آن در جهان، معقول و منطقى و خواست بسيارى از مردم جهان است. علاوه بر ديدگاههاى نظرى بشر در سطح عملى، گامهاى مهمى در اين زمينه برداشته است. تأسيس سازمان ملل متحد، شوراى امنيّت، پليس بين الملل، دادگاه جهانى لاهه، بانك جهانى و ساير سازمانهاى بين المللى، نمونهاى از اقدامات است، كه انسانها در انتظار اجراى بنيادىترين خواست فطرى خود يعنى عدالت از سوى آنها هستند. البته اين سازمانها به دليل حاكميت نفسانيات، تاكنون نتوانستهاند تشنگى مردم جهان جهت اجراى عدالت را فرو بنشانند. يك احتمال اين است كه مهدى (ع)، با اصلاح سازمانهاى مذكور و نصب انسانهاى صالح و متقى، عدالت را در جهان گسترش داده، حكومت واحد جهانى خود را استوار سازد.
طبيعى است كه حكومت جهانى واحد نيازمند رهبرى معصوم، دانا و لايق است تا همه بشر رهبرى او را بپذيرند، همچنين وجود قانون اساسى جهانى بر اساس «كتاب جديد» ى كه مورد قبول همه جهانيان باشد، ضرورى است.
از نظر شيعه، امام حجة ابن الحسن عسكرى همان رهبر معصوم و مورد قبول همه جهانيان است كه با تفسير و تأويل حقيقى قرآن، نظام قانونگذارى و قضايى عدالت را به همه جهانيان ارائه خواهد كرد و با اجراى قوانين عدل، جهان عدل به ثمر خواهد نشست.
واپسين انسان در تاريخ، مهمّترين ويژگىاش عدالتخواهى است. آخرين انسان، انسان عادل است، كه اشكال ظلم و جور در همه ابعاد، در سطح فردى و اجتماعى را نفى خواهد كرد. انسان عادل، حقوقِ همه افراد را برابر به رسميّت شناخته، براى او رنگ و قوم و نژاد و جنسيت عامل تبعيض نيست.
انسان پايان تاريخ، انسان خداپرست و عبد صالح الهى است. او با توجّه به عقل شكوفا و علم و دانش بسيار بالا نسبت به انسانهاى ما قبل آخر الزمان يك انسان كامل است.
[ 141 ]
ب: نوع دولت يا نظام سياسى
دولتها از نظر شكل و محتوا انواعى دارند: نظام سلطنتى (مطلقه يا مشروطه)، جمهورى دموكراتيك، سوسياليستى، اسلامى و مانند آن. دولت مهدى (ع) از كدام نوع است؟ آيا مشابه رژيمهاى سياسى مذكور است و يا اساساً متفاوت از آنهاست؟ ويژگيهاى اين نظام، آنچنان كه از روايات برمىآيد به قرار زير است:
1- در رأس دولت، امام معصوم قرار دارد كه انتخاب مردم نيست، امّا مشاركت سياسى در آن فراگير از طريق بيعت عمومى با امام وجود دارد؛
2- مأموريت يا وظيفه اصلى اين دولت برقرارى عدل در جهان است؛
3- دولت مذكور، اسلام را با تمام جزئياتش به اجرا در خواهد آورد؛
4- كارگزاران اين دولت را افراد مؤمنِ صالح تشكيل مىدهند، كه منصوب از طرف امام زمان (ع) هستند و نه منتخب مردم؛
5- دولت مذكور يك دولت جهانى است و نه ملى يا منطقهاى، نژادى يا قومى.
بدين ترتيب، دولت پايان تاريخ از نظر شكل مشابه هيچ يك از نظامهاى سياسى موجود نيست ولى از نظر محتوا، حكومتى دينى يعنى اسلامى است.
نظام سياسى آخر الزمان، «دولت امامت» است كه ما از آن به «نظام يا دولت امامى» تعبير مىكنيم. عنوان ديگر آن، «دولت عدل» و «دولت حق» است.
حاكميّت اصلى و مرجع اقتدار در اين نظام خداوند است. دولت امامت است، چون عالىترين تصميم گيرنده در آن يعنى رهبرى از سوى خداوند منصوب شده است.
دولت عدل است، چون بنيادىترين وظيفه آن پر كردن زمين از عدل و قسط، پس از حاكميت فراگير ظلم و جوراست. دولت حق است چون، با ظهور آن همه دولتهاى باطل نابود مىشوند و دولت عشق است چون، مردم به آن حضرت عشق مىورزند و اهل زمين و آسمان و پرندگان نيز او را دوست دارند.
در حكومت مذكور، استبداد فردى يا حاكميّت گروهى جايى ندارد و انتخاب مردمى، مشروعيت بخش نيست، گرچه در فعليت و پذيرش آن نقش دارد.
اساس نظام امامت، اين واقعيّت و حقيقت است كه مالك، حاكم و صاحب اختيار
[ 142 ]
همه، خداست؛ حكومت مختص اوست، قانون و شريعت و برنامه دولت، از جانب او بايد تعيين شود. هيچ كس بدون اذن او حق حكومت ندارد و حتى در وجود خود نيز در حد اذن او اختيار و حق مداخله دارد. اين نظام، نظام سلطه، توسعهطلبى، جاهطلبى و تأمين منافع يك فرد يك حزب يا يك ملّت و تصرف بازارهاى ديگران نيست. فايده و فلسفهاى كه در اين نظام از حكومت منظور است، اقامه دين، اجراى برنامههاى اسلام، عدالت، امر به معروف و نهى از منكر، ترقى و رشد فكرى، تهذيب نفوس، تكميل افراد در معارف، علم، عمل و عمران زمين، تأمين رفاه و آسايش تمام بندگان خدا و متّحد كردن مردم است. «1»
در اين نظام بالاترين مرجع سياسى، همان عالىترين مرجع دينى است، قانون دستور شرع است و ساختار دولت بر اساس امام- امت واحده جهانى استوار گرديده كه در رأس آن امام زمان (ع) و در مراحل بعدى اصحاب خاص آن حضرت، مؤمنان، صالحان مستضعف و مردم قرار دارند. حكومت در اين نظام جنبه قدسى دارد و مخالفت با آن علاوه بر مجازاتهاى دنيوى، عقاب اخروى داشته، اطاعت نيز علاوه بر پاداش دنيوى، پاداش اخروى دارد. رئيس دولت به دليل ولايت شرعى از اختيارات مطلقه در چارچوب شرع برخوردار است. هر نوع جدايى بين دين و سياست در آن مردود است.
همان گونه كه قبلًا نيز يادآور شديم، عدالت عالىترين هدف اين نظام سياسى است كه در حديث مشهور و متواتر از پيامبر (ص)، بارها تكرار شده است. دولت در اين نظام علاوه بر امنيّت فيزيكى، امنيّت روانى و عاطفى جامعه و افراد را تأمين مىكند.
از نظر فرهنگى، دولت امامت، مروّج نظام تك فرهنگى (monocultural) در جهان است و تنها فرهنگ اسلام، يعنى اساس همه فرهنگهاى اصيل دينى ترويج خواهد شد.
با توجّه به اينكه خداوند اراده كرده است تا دين حق يعنى اسلام را بر همه اديان پيروز گرداند (توبه: 33؛ فتح: 28؛ صف: 9)، نظام امامى در خدمت چنين فرهنگى است.
از نظر اجتماعى نيز، نظام سياسى مهدوى، در پى ايجاد وحدت اجتماعى در سراسر
[ 143 ]
جهان است. روشن است به دليل وحدت فرهنگى حاكم بر جهان، با توجه به توسعه محيرالعقول وسايل ارتباط جمعى و رشد و توسعه اقتصادى، هر نوع اختلاف و شكاف اجتماعى توسط اين نظام از بين مىرود و وحدت اجتماعى در كل گيتى استقرار خواهديافت.
در بعد علمى، به دليل هماهنگى عقل و وحى (هادى درونى راهنماى بيرونى)، وحى الهى، عقل بشرى را شكوفا و زيربناى علم در جهان را دگرگون خواهد كرد. علم به كمال خود مىرسد. امام صادق (ع) فرمود:
علم 27 حرف است، تمام آنچه پيامبران تا امروز آوردهاند فقط دو حرف از علم است.
هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيست و پن
آينده جهان از ديدگاه اديان 148 ج: ويژگى وزرا و حاكمان ..... ص : 146
ج حرف باقيمانده را خارج ساخته در ميان مردم مىپراكند. «1»
امام باقر (ع) نيز فرمود:
زن در خانهاش بر اساس كتاب خداى تعالى و سنّت رسول خدا (ص) قضاوت مىكند. «2»
پيشرفت علم در اين نظام تا به آنجاست كه مؤمن از علم برادر مؤمنش بىنياز مىشود. «3»
بنابراين، نظام امامى پايان تاريخ، يك نظام عقلانى است و عقل در آن همچون علم به كمال مىرسد. امام باقر (ع) فرمود:
اذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللّهُ يَدَهُ عَلَى رُئُوسِ العِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمُلَتْ بِهِ احلامَهُمْ. «4»
هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند دستش را بر سر بندگان مىگذارد و بدان وسيله عقلهاى آنها را جمع و افكار ايشان را كامل مىكند.
در بعد اقتصادى نظام امامى دولت رفاه و آسايش، دولت كرامت و بركت است.
دولتى كه در آن فقر و بينوايى وجود نداشته، مستحق صدقه يافت نمىشود و آنچنان شكوفايى اقتصادى و همه جانبه وجود دارد كه مردگان آرزو مىكنند دوباره به دنيا برگردند. «5»
[ 144 ]
به هر روى در دولت امام زمان (ع)، شكاف طبقاتى، دو قطبى شدن جامعه، تقسيم جهان به شمال و جنوب، فقير و غنى و جهان اول و دوم و سوم و چهارم وجود ندارد.
ضربات زيست محيطى كه بشر در ادوار گذشته بر پيكر طبيعت وارد كرده است و فسادى كه در برّ و بحر «1» در پى اعمال دولتهاى ظالم در گذشته ايجاد شده است، همه و همه از بين رفته، زمين حيات مجدد يافته، از نو زنده مىشود و همه گنجها و نعمات خود را براى بشر عرضه مىدارد.
از آنجا كه اين دولت، دولت متقين است و امّت اين دولت، اهل ايمان و تقوايند، بركات از آسمان و زمين بر آنها گشوده مىشود:
وَ لَو انَّ اهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحْنَا عَليْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الارْضِ.
رهبر اين نظام از لحاظ سيره شخصى، همچون پيامبر (ص) و حضرت على (ع) عمل مىكند. يعنى همچون مردم عادى زندگى مىكند، مثل آنان راه مىرود و رفتار مىكند.
مانند آنان لباس مىپوشد، بر مركبى كه آنان سوار مىشوند، او نيز سوار مىشود و به كم قانع است و در سختىها با مردم شريك است. «2»
نظام امامت مهدوى، يك رژيم جديد است. چون آن حضرت با كتاب جديد، امر جديد، سلطان جديد و قضاء جديد مىآيد.
دولتهايى كه امروزه دولت مدرن نام گرفتهاند و يا در آينده نام خواهند گرفت، در مقايسه با نظام مهدوى، قديمىاند.
دولت امامت، دولت شايستگان است، در رژيم امامى، اصل شايسته سالارى (miritocray) به نحو احسن به اجرا درمىآيد و در آن خويشاوندگرايى، باندگرايى، حزبگرايى و مانند آن راهى ندارد. زمين به دستور خداوند ارث صالحان است. «3»
دولت امامت، دولتى تك ساحتى مبتنى بر ماديت نيست، بلكه امور مادى و معنوى در كنار هم مورد توجه دولتمردان است.
[ 145 ]
قانون اساسى اين دولت، قانون اساسى عدالت است و همه اشكال نژادپرستى، ملىگرايى و منطقهگرايى را نفى مىكند.
در اين دولت، معيار برترى افراد در ايمان و تقوى «1»، علم و دانش «2» و جهاد فى سبيل اللّه «3» است. استبداد اكثريت وجود ندارد و منافع اقليت به دليل حاكميت اكثريت پايمال نمىشود. در دولت عدالت هيچ گونه ظلمى نسبت به شخصى، گروه يا ملّتى راه ندارد.
در نظام امامت مهدوى، هر نوع گرايش قومى مردود است. نبايد تصور كرد چون امام زمان (ع) از قوم عرب است، عربها بر ساير اقوام برترى داده مىشوند. روايات شيعه به شدّت اين را نفى مىكند. برخورد او با اعرابى كه در مقابل حكومتش مىايستند، بسيار شديد و خونين است، در روايات مىخوانيم:
عن ابى بصير، قال: قال ابوجعفر (ع):
يقوم القائم بامر جديدٍو ... على العرب شديدٌ، ليس شأنه الّا السيف ... و لا يأخذهُ فى اللّه لومة لائم. «4»
ابو بصير از امام باقر (ع) نقل مىكند كه فرمود: قائم (ع) با امر جديدى قيام مىكند ... نسبت به عرب با شدّت برخورد مىكند و شأن او جز شمشير نيست ... و در راه خدا از سرزنشِ، سرزنشگرى باك ندارد.
در حديث ديگرى نيز از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود:
هنگامى كه قائم (ع) خروج كند، بين او و عرب و قريش جز شمشير نخواهد بود .... «5»
خلاصه سخن اين است كه دولت امامت، دولت حق و عدل است، در اين دولت رهبرىو اركان نظام يعنى قواى مقننه، مجريه و قضائيه، قانون عدل، اجراى عدل و قضاوت عدل را اساس كار خود قرار دادهاند.
[ 146 ]
ج: ويژگى وزرا و حاكمان
بامطالعه روايات، چهار ويژگى زير براى حاكمان و وزراء منصوب در دولت جهانى آخر الزمان آشكار مىشود:
1- وزراى دولت، عجم هستند و نه عرب؛
2- به زبان عربى سخن مىگويند؛
3- از لحاظ ايمانى، خالصترين افراد هستند؛
4- از لحاظ شايستگى، فاضلترين و متخصصترين افراد هستند.
پيامبر (ص) در اين رابطه فرموده است:
وزراء المهدى من الاعاجِم، ما فيهم عَرَبىٌّ. يتكلمون العربيّه و هم اخلص الوزراء و افضل الوزراء. «1»
در كنار انتصاب وزيران كابينه دولت، حضرت مهدى (ع) اصحاب خود را به عنوان حكام به شهرها و كشورهاى مختلف مىفرستد و به آنان سه مأموريت اساسى زير را ابلاغ مىكند:
1- اجراى عدالت در بين مردم؛
2- احسان و نيكى به مردم؛
3- عمران و آبادانى در شهرها و بلاد.
امام صادق (ع) مىفرمايد:
يُفَرّقُ المَهْدِىُّ اصْحابَهُ فى جميع البُلْدانَ و يَأمُرُهُم بالعدلِ و الاحسان و يَجْعَلُهُمْ حُكّامَاً فى الاقاليمِ وَ يأمُرُهُمْ بِعُمْرانِ المُدُنِ. «2»
مهدى (ع)، يارانش را در همه سرزمينها پراكنده مىكند و به آنها دستور مىدهد تا عدل و احسان را شيوه خود سازند و آنها را فرمانروايان كشورهاى جهان قرار داده، به آنان فرمان مىدهد كه شهرها را آباد سازند.
[ 147 ]
آن حضرت باز مىفرمايد:
يَبْعَثُ الى امَرائِهِ بِسائِرِ الامْصارِ بالعدل بين النّاس. «1»
واليان خود را به شهرها مىفرستد و دستور مىدهد كه عدالت را در ميان مردم اجرا كنند.
در روايات ديگرى به نحوه اخذ دستور العملها و فرامين حكومتى توسط حاكمان دولت پايان تاريخ، از رئيس حكومت اشاره شده است. امام باقر (ع) در اين زمينه مىفرمايد:
هنگامى كه قائم (ع) قيام كند، براى هر كشورى از كشورهاى جهان فرمانروايى برمىگزيند و به او مىگويد: دستور العمل تو در كف دست تو مىباشد. هر گاه حادثهاى بر تو روى مىدهد كه حكم آن را بلد نباشى و طرز داورى در آن را ندانى، به كف دستت نگاه كن، هر چه در آن منعكس است بر آن عمل كن. «2»
بنابراين سيستم حكومتى در دولت پايان تاريخ، بسيط «3» است و از مركزيت واحد، دولت جهانى اداره مىشود، حاكمان از آنجا به كشورها گسيل مىشوند. در عين حالداراى واحدهاى سياسى مشخص و مجزاء است. اين واحدها هر كدام داراى حاكمى خاص است.
شايد بتوان گفت دولت پايان تاريخ علاوه بر مركزيت حكومت كه منطقه عراق و خاورميانه به پايتختى كوفه يا نجف است، داراى 313 واحد سياسى مجزاء يا كشور خواهد بود.
توضيح اينكه در حديث امام صادق (ع) كه از پراكنده كردن اصحاب سخن مىگويد، اشاره مىشود كه آنان را به عنوان حاكمان در اقاليم قرار مىدهد و در حديث امام باقر (ع) آمده است كه براى هر كشورى از كشورهاى جهان فرمانروايى برمىگزيند.
همچنين نحوه اخذ دستور العمل از حكومت مركزى حكايت از پيشرفت فوق العاده وسايل ارتباطى دارد.
گرچه امروزه اختراع وسايل پيشرفته ارتباطى نظير تلفنهاى همراه و مانند آنها درك
[ 148 ]
مسأله را آسان كرده است، امّا اينكه چگونه مىتوان با نگاه كردن به كف دست دستور العمل را در كمترين مدّت زمانى دريافت داشت، بايد منتظر آينده بود.
شايان ذكر است كه بنابر سخن امام صادق (ع)، سياست امام زمان (ع) نسبت به وزرا، حاكمان و كارگزاران حكومتى، سختگيرى است:
شديدٌ على العُمّالِ. «1»
آينده جهان از ديدگاه اديان 153 ج: مدت حكومت حضرت مهدى(ع) ..... ص : 152
پرسش
1- آخرين دولت تاريخ كدام است؟ حديثى در اين زمينه ذكر كنيد.
2- پايان دولت مهدى (عج) چه زمانى است؟ يك حديث در اين باره بنويسيد.
3- درباره نوع دولت يا نظام سياسى پايان تاريخ به اختصار توضيح دهيد.
4- چهار ويژگى وزراء و حاكمان منصوب از سوى حضرت مهدى (عج) را بنويسيد.
5- مأموريتهاى اساسى حاكمان منصوب از سوى حضرت مهدى (عج) را بيان كنيد.
[ 149 ]
درس پانزدهم: آينده جهان در نگاه شيعه [9]
ويژگيهاى دولت مهدى (عج) [2]
الف: مركز حكومت جهانى عدالت
مركز حكومت جهانى قائم (عج)، طبق روايات، كوفه است. آن حضرت همچون جدّش رسول خدا (ص) و امير المؤمنين (ع)، ادراه امور جهانى را از مسجد اعظم شهر رهبرى مىكند و محل سكونت آن حضرت نيز در همين شهر خواهد بود. روزى از روزها، امام صادق (ع)، در نقطهاى پشت كوفه دو ركعت نماز گزارد و به يار باوفايش ابان بن تغلب فرمود:
(هذا) مَوْضِعُ مَنْزِلِ القائم (ع) «1»
؛ اينجا مكان، خانه قائم (ع) است.
و باز فرمود:
دارُ مُلْكِهِ الكوفَةُ و مَجْلِسُ حُكْمِهِ جامِعُها و بَيْتُ سَكَنِهِ و بِيتُ مالِهِ و مَقْسَمُ غنائِم المُسلمين، مسجدُ السهلةِ و مَوْضِعُ خَلَواتِهِ؛ الذَّكواتُ البِيضُ مِنَ الغَريَّينِ «2»
مركز حكومت او كوفه است و مركز حكم و قضاوت او مسجد اعظم كوفه است. محل زندگى و مركز بيت المال و محل تقسيم غنايم جنگى مسجد سهله است و محل خلوت او، تپّههاى سفيد و نورانى نجف اشرف.
در حديث ديگرى باز امام صادق (ع) مىفرمايد:
[ 150 ]
گويى قائم (ع) را با چشم خود مىبينم كه با اهل و عيالش در مسجد سهله فرود مىآيد. آنجا منزل حضرت ادريس (ع) است. آنجا منزل حضرت ابراهيم خليل الرحمان است. خداوند هيچ پيامبرى نفرستاده جز اينكه در مسجد سهله نماز گزارده است. آنجا منزل حضرت خضر (ع) است. كسى كه در آنجا اقامت كند همانند كسى است كه در خيمه حضرت رسول (ص) اقامت كند. هيچ مرد و زن مؤمن يافت نمىشود جز اينكه دلش به سوى آن مسجد كشيده مىشود. در هر شب و روز فرشتگان به سوى اين مسجد مىشتابند و در آنجا به پرستش حق تعالى مىپردازند. «1»
در روايات همچنين از عمران با شكوه كوفه در دولت حق و بالا رفتن ارزش زمين در آن سخن رفته است به گونهاى كه يك وجب زمين آن معادل يك وجب شمش طلا مىرسد و سفارش شده است هر كسى كه در كوفه خانه يا ملكى دارد، شديداً مواظب باشد كه آن را از دست ندهد.
همچنين در آن دوره، كوفه و نجف به همديگر متصل خواهند بود و امام زمان (ع) مسجد بسيار بزرگى در آن بنا مىنهد كه به روايتى 500 درب و روايتى ديگر هزار باب خواهد داشت. «2»
ب: قلمرو حكومت جهانى مهدى (عج)
جهانى بودن حكومت حضرت مهدى (ع) بدين مفهوم نيست كه امام (ع)، تنها بخشمهمّى از جهان را در اختيار خواهد داشت، بلكه قلمرو حكومت ايشان تمامى عالم خواهد بود.
بر اساس روايات، قلمرو حكومت آن حضرت از مكّه، مدينه، كوفه و نجف شروع مىشود و تمام جهان را فرا مىگيرد. اخبارى كه اعلام مىدارد اسلام به دست آن حضرت جهانگير خواهد شد و رواياتى كه از پر كردن جهان از عدل و قسط حكايت دارد و يا اينكه قلمرو حكومت آن حضرت به حكومت ذو القرنين تشبيه شده است، همه حاكى از آن است كه قلمرو حكومت آن حضرت شرق و غرب عالم است.
[ 151 ]
طبق روايات نام برخى سرزمينها كه آن حضرت آنها را فتح مىكند، عبارتند از: روم، چين، ترك، ديلم، سند، هند، كابل شاه، خزر و ... اين اخبار متواتر و قطعى الصدورند.
همچنين قلمرو حكومت ايشان شامل جنيّان نيز مىشود. «1»
در حكومت آن حضرت قريهاى نمىماند مگر آنكه در آن نداى لاالهالّا اللّه بلند مىشود. دوگانگىها از جهت اختلاف نظامات، حكومتها و رژيمها به اسمنژاد، وطن و مانند آن ملغى شده، مرزهاى ايجاد شده بين ملّتها و دولتها برداشته مىشود. ابن بُكير از ابو الحسن (امام موسى بن جعفر (ع)) در مورد آيه «وَ لَهُ اسْلَمَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الارْضِ طَوْعَاً وَ كَرْهاً» (آل عمران: 83) پرسيد. حضرت، آن را به دوره امام زمان (ع) نسبت داد؛ به اين معنى كه قلمرو حكومت او همه عالم را فرا مىگيرد. «2» امام صادق (ع) نيز در مورد آيه ياد شده، همين تعبير را دارد. امير المؤمنين على (ع) نيز در تفسير آيه «هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحقّ ليظهره على الّدين كله» (توبه: 33 وصف: 9)، همين معنا يعنى فراگيرى قلمرو حكومت آن حضرت را بيان مىكند. «3»
رسول اكرم (ص) نيز فرمود:
ليدخلنَّ هذا الدين على ما دخل عليه الليلُ. «4»
اين دين، حتماً بر هر آنچه (و هر آنجا) كه شب آن را فرا مىگيرد، مسلط مىشود.
اين حديث نشانگر فراگيرى اسلام، گسترش قلمرو حكومت امام زمان (ع) و فراگيرى عدل مهدوى همچون خورشيد تابناك آسمان امامت بر سراسر جهان تاريك و ظلمانىاست.
ابو جعفر (امام باقر (ع))، نيز در رابطه با آيه الَّذِينَ إِن مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج: 41) فرمود:
هذه لآل محمّد (ص): المهدى و اصحابه يملكهم اللّه مشارق الارض و مغاربها. «5»
[ 152 ]
اين آيه درباره آل محمّد (ص) است؛ مهدى و اصحابش. خداوند مشرقهاى زمين و مغربهاى آن را در قلمرو مهدى (ع) و اصحابش قرار مىدهد.
در حديث ديگرى امام صادق (ع) درباره آيه قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ (سجده: 29) فرمود:
يوم الفتح، يوم تفتح الدنيا على القائم (ع) .... «1»
روز پيروزى (فتح) روزى است كه كل دنيا براى حضرت مهدى (ع) فتح مىشود.
ج: مدّت حكومت حضرت مهدى (ع)
روايات صراحت دارند كه دولت آخرين دولت مهدى (عج) در جهان است و نقطه آغاز قيام، منطقه انقلاب، همچنين مركز حكومت جهانى و قلمرو آن را به روشنى مشخص كردهاند. امّا، در رابطه با مدّت حكومت آن حضرت اختلاف بسيار است.
مدّت حكومت حضرت مهدى (ع) از هفت، هشت سال، هفت سال معادل 70 سال امروزى تا هفده سال، نوزده سال و چند ماه، سى و نه سال، چهل سال، هفتاد سال تا 309 سال برابر با مدّت زمان توقف اصحاب كهف در غار، ذكر شده است. برخى از روايات نيز مدّت آن را تا قيامت امتداد مىدهد و به صراحت بيان مىدارد كه پس از پيروزى آن حضرت، دولت ديگرى در جهان نخواهد بود. «2»
گفتنى است كه در برخى از روايات، سالها، ده برابر در نظر گرفته شده است؛ يعنى به دليل كند شدن حركت فلك، هر سال معادل 10 سال فعلى مىشود. همچنين در برخى از روايات به روزهاى طولانى رستاخيز كه قرآن هر روز آن را معادل 000/ 50 سال از سالهاى دنيا دانسته، استشهاد شده است. «3»
در حديثى از قول رسول اكرم (ص) نقل شده است:
[ 153 ]
يعيش فيهم سبع سنين او ثمانياً او تسعاً، يتمَنَّى الاحياءُ الامواتَ لِيَروا العدلَ و الطمأنينةَ. «1»
هفت، هشت يا نه سال در ميان آنها زندگى مىكند. زندهها آرزو مىكنند كهاى كاش نياكانشان زنده بودند و آن عدالت و آرامش را مىديدند.
به منظور جلوگيرى از طولانى شدن بحث همه روايات را نقل نمىكنيم. در كنار روايت مذكور، روايت زير مدّت حكومت آن حضرت را تا قيامت مىداند.
مفضّل بن عمر از امام صادق (ع) در اين باره مىپرسد:
مولايم مدّت حكومت آن حضرت چقدر است. امام صادق (ع) در پاسخ به آيات 105 تا 108 (فمنهم شَقىٌ و سعيدٌ ... عطاءً غير مجذوذ) اشاره نموده، مىفرمايد:
و المجذوذ المقطوع اى عطاءً غير مقطوعٍ عنهم، بل هو دائمٌ ابداً و ملك لا ينفد و حكمٌ لا ينقطع و امرٌ لا يبطلُ الّا باختيار اللّه و مشيته و ارادَتِهِ، التى لا يَعْلَمُها الّا هو؛ ثُمَّ القيامَةُو ما وَصَفَهُ اللّهُ عزّ و جَلّ فى كتابِهِ. «2»
معناى مجذوذ در آيه مقطوع است، يعنى بخشش بدون قطع، بلكه دائمى است و حاكميّت آن حضرت فناناپذير است و حكومت او قطع نمىشود و فرمان او باطل نمىشود، مگر آنچه خداوند بر اساس خواست و ارادهاش اختيار كند و آن را هم جز خدا نمىداند، پس از آن قيامت مىآيد و آنچه خداوند در قرآن در وصف قيامت گفته است.
در حديثى قدسى نيز
آينده جهان از ديدگاه اديان 158 الف: ابعاد توسعه ..... ص : 157
رسول اللّه (ص) از قول خداوند نقل مىكند:
وَلَأُ داوِلَنَّ الايام بين اوليائى الى يوم القيامة «3»
هر آينه ايام [حكومت حضرت مهدى (ع)] را بين اولياء خودم تا روز قيامت تداوم خواهم بخشيد.
بدين ترتيب پذيرش مدّت زمان كوتاه 7 يا 8 سال براى حكومت آن حضرت با توجه به
[ 154 ]
مقدّمه طولانى انتظار، بسيار مشكل است. امّا عقل، طولانى بودن مدّت حكومت را به خوبى مىپذيرد.
در اين ميان مىبايست بين دو نكته تأمّل كرد: يكى مدّت عمر آن حضرت در دنيا پس از ظهور و ديگرى ادامه دولتِ آن حضرت به وسيله ديگران.
شهيد صدر ثانى در كتاب «تاريخ ما بعد الظهور» مىگويد اكثر اخبارى كه بر طولانى بودن دلالت دارند، مربوط به حكومت آن حضرت هستند و نه عمر ايشان. البتّه برخى از اخبار از غير معصوم نقل شده، برخى نيز خبر واحدى است كه قرينه مؤيّد ندارد، از جمله 309 سال.
با اين همه مدّت هفت سال در برخى روايات تكرار شده و مشهور است، امّا به حد تواتر نمىرسد. برخى نيز همه روايات را قبول كرده به جمع قايل شدهاند، به اين معنى كه زمانهاى متعدد ذكر شده، حاكى از مراحل متعدد زندگى و حكومت آن حضرت بعد از ظهور است. «1»
بر اين اساس يا بايد گفت كه اجراى عدالت در جهان طى سه مرحله مقدّماتى (7- 8 ساله)، متوسطه (30- 40 ساله) و نهايى (309 ساله و بيشتر) به اجرا در مىآيد، يا اينكه هم چنان كه شهيد صدر ثانى معتقد است، چون مأموريّت اصلى حضرت مهدى (ع) «تأسيس جامعه انسانى عادلى» است كه قابليت بقاء تا پايان داشته باشد و اين كار طى مدّت كوتاه نيز مقدور مىباشد، بگوييم همان كمتر از ده سال صحيح است. «2»
امّا اين نكته مسلّم است كه بقاء آن حضرت، حداقل تا آنجاست كه اولًا: جهان را پر از عدل و قسط كند، و ثانياً: عدل و قسط را در سطح جهانى نهادينه كند تا دوباره به عصر ظلم باز نگردد. ممكن است كه فتح جغرافيايى جهان در مدّت كمتر از ده سال به نتيجه برسد. امّا شايد تربيت و تحول انسانها به انسانهاى الهى و عادل نيازمند مدّت زمان طولانىترى باشد.
[ 155 ]
تداوم حكومت آن حضرت تا قيامت نيز حتمى است. با توجّه به رواياتى كه به مسئله جانشينان آن حضرت يا حكومت امامان معصوم پس از رجعت اشاره دارد، مىتوان گفت كه امام زمان (ع)، پس از انجام مأموريّت الهى خود، پيروزى كامل حق و نهادينه كردن عدالت در سطح جهان، طبق مصلحت و سنت الهى به ديدار خدا خواهد شتافت، امّا حكومت جانشينانش تا قيامت تداوم دارد. بر اين اساس مدّت حكومت آن حضرت تا ظهور قيامت خواهد بود.
د: جانشينان حضرت مهدى (عج)
در روايات آمده است كه حضرت مهدى (ع) پس از اجراى مأموريّت الهى خود در مدّت 7- 8 يا 9 سال كه معادل هفتاد، هشتاد و نود سال امروزى است، بر اساس قاعده «كل نفس ذائقة الموت» (عنكبوت: 29) به ديدار خدا مىشتابد. در برخى از روايات نيز به شهادت آن حضرت اشاره شده است. پرسش اين است كه رهبرى پس از مهدى (ع) چگونه است؟
در اين زمينه روايات به دو نكته اشاره دارند.
الف- رجعت، به معنى بازگشت امامان معصوم (ع) به دنيا، جهت ادامه حاكميت پس از حضرت مهدى (ع).
ب- حكومت اولياء صالح كه دوازده مهدى پس از حجة ابن الحسن العسكرى، نظام آن حضرت را تداوم خواهند بخشيد. «1»
در بحث رجعت كه يكى از اعتقادات شيعه دوازده امامى است، اين معنى منظور است كه خداوند هنگام ظهور حضرت مهدى (ع)، گروهى از انسانهاى مؤمن (انبياء، امامان و شهداء) و گروهى از دشمنان خود را به دنيا باز مىگرداند تا مؤمنان از مشاهده دولت حق و همكارى با آن بهرهمند شوند و از دشمنانش انتقام گرفته شود و آنان نيز شاهد ظهور دولت حق و غلبه آن باشند. «2»
بحث رجعت امرى ثابت شده در آيات قرآنى و روايات است. از نظر عقلى نيز با توجه به
[ 156 ]
قدرت پروردگار و مشاهدات، كاملًا پذيرفتنى است؛ خداوند در عالم طبيعت همواره، رجعت را به انسانها نشان مىدهد؛ درختان، گياهان و طبيعت مرده در زمستان، با وزش نفخه بهارى رجعت مىكنند. انسانها و حيوانات نيز با توجّه به خواب شبانه كه مرگ موقت است، در مجموع هزاران بار به دنيا رجعت مىكنند. همچنين رجعت اصحاب كهف بعد از 309 سال و رجعت عيسى مسيح (ع) در اعتقاد مسيحيان نيز نمونهاى از آن است.
در كنار بحث رجعت، طبق برخى از روايات شيعه، بعد از دوازده امام، دوازده مهدى جانشينان آن حضرت خواهند بود. اين نكته نشانگر روشن بودن جزئيات طرح شيعه درباره جهان فردا است. علامه مجلسى در بحار الانوار، دوازده مهدى به عنوان جانشينان امام زمان (ع) را از زبان امام صادق (ع)، امام باقر (ع)، امير المؤمنين و رسول اكرم (ع) نقل كرده است. «1»
و اين دولت تا ظهور قيامت كه جهان دچار هرج و مرج خواهد شد، تداوم دارد.
رسول خدا (ص)، در يك حديث قدسى از اراده خداوند چنين سخن مىگويد:
وَ لَا نصرنّه بجندى و لَأمدنَّهُ بملائكتى، حتى يعلن دعوتى و يجمع الخلق على توحيدى، ثمّ لأديمنّ مُلكَهُ و لَأداولنَّ الايام بين اوليائى الى يوم القيامة. «2»
و حتماً با سربازانم او را نصرت خواهم كرد و با فرشتگانم به او مدد خواهم رساند تا دعوتم را آشكار كند و مردم را بر توحيدم جمع كند. سپس دولتش را استمرار مىبخشم و ايام روزگار را بين اوليائم تا روز قيامت به گردش خواهم انداخت.
پرسش
1- مركز حكومت جهانى حضرت مهدى (عج) طبق روايات كجاست؟ درباره قلمرو حكومت آن حضرت نيز توضيح دهيد.
2- مدت حكومت حضرت مهدى (عج) چند سال است؟
3- درباره جانشينان حضرت مهدى (عج) توضيح دهيد.
[ 157 ]
درس شانزدهم: آينده جهان در نگاه شيعه [10]
ابعاد توسعه در دولت مهدى (عج) و دين آينده جهان
الف: ابعاد توسعه
بر اساس روايات رسيده از پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دولت كريمه حضرت مهدى (ع)، توسعه يافتهترين دولت تاريخ در ابعاد اقتصادى، سياسى، قضايى، علمى، عقلى، اخلاقى، ارتباطى، فرهنگى و امنيتى است كه براى جلوگيرى از طولانى شدن بحث تنها به دو بعد اقتصادى و سياسى مىپردازيم: «1»
1- توسعه اقتصادى
تأمين عدالت اقتصادى براى همه اقشار اجتماع مهمترين شاخص توسعه اقتصادى است. اين اصل در همه ابعاد اقتصاد اعم از صنعت، كشاورزى و خدمات و در همه مراحل، اعم از توليد و توزيع و مصرف بايد رعايت شود.
در چنين جامعهاى، اقتصاد وسيلهاى براى رسيدن به اهداف عاليه انسانى است، نه هدفِ زندگى. با رعايت عدالت، جامعه دچار شكاف طبقاتى نمىشود؛ فقر از بين رفته، رفاه و وفور نعمت براى همگان وجود دارد؛ خانوادهاى بى سر پناه نمىماند؛ گرسنهاى يافت نمىشود و همه بيماران به راحتى به بهترين مراكز درمانى و داروهاى لازم دسترسى دارند. «2»
[ 158 ]
به شهادت بزرگان دين، جامعه مهدوى در آخر الزمان، توسعه يافتهترين جوامع از نظر اقتصادى است.
البته تأكيد بر «آخر الزمان» در مباحثى كه طرح مىشود به معنى كوتاه بودن عمر جامعه و دولت امام زمانى نيست، قطعه پايانى تاريخ، بسيار طولانى و تا ظهور قيامت تداوم دارد.
در اين دوره بركات آسمان و زمين بر بشر عرضه مىشود، زمين گنجها و معادن مخفىاش را براى انسانها مىگشايد و عصر، عصر وفور و فيضان نعمتهاى ظاهرى و باطنى خداوند است.
شكوفايى اقتصادى در حكومت آينده جهان، بر اساس روايات وارده به حدّى است كه محتاج صدقه پيدا نمىشود. از آسمان باران متناسب مىبارد، مردم آنچنان در ناز و نعمت فرو مىروند كه نظير نداشته است.
عصر مهدوى، عصر انقلاب اقتصادى بنيادين در جهان است؛ انقلابى همه جانبه در كشاورزى، صنعت و خدمات.
در انقلاب كشاورزى عصر آن حضرت، زمينهاى خشك نظير صحراها و كويرها به سبزهزارهايى پر از درخت و گياه تبديل خواهد شد. به گونهاى كه گفته شده، فرد در بين عراق و شام حركت نمىكند مگر اينكه قدم بر روى گياه مىگذارد و اين فاصله در حال حاضر صحرايى بىآب و علف است. اگر صحراهاى خشك و كويرها، چنين حاصلخيز مىشوند، وضع زمينهاى كشاورزى كاملًا روشن است كه چگونه خواهد بود.
در انقلاب كشاورزى امام زمان (ع)، محصولات كشاورزى، بسيار فراوان، سالم و با قيمت ارزان در دسترس همه هست و حتى رايگان به افراد داده مىشود.
به كمك انقلاب صنعتى، از زمين و معادن آن بهرهبردارى در سطح عالى صورت مىگيرد و ضمن بهرهگيرى از طبيعت، محيط زيست در سطح
آينده جهان از ديدگاه اديان 163 الف: ابعاد توسعه ..... ص : 157
بالايى حفظ مىشود.
تأسيسات زير بنايى با استحكام بالا ساخته مىشوند. زمين معادن و گنجهاى خود را آشكار مىكند و مردم به استوانههاى طلا و نقره به وفور دست مىيابند.
مشكل پول وجود ندارد، افراد در اين زمينه بىنياز مىگردند و به همين دليل و وجود
[ 159 ]
اخوت و برادرى افراد بدون دغدغه مشكل خود را از طريق برادر دينى خود برطرف مىسازند تا آنجا كه مبلغ مورد نياز را از جيب برادر خود برمىدارند.
در جامعه توسعه يافته مهدوى (ع)، ثروت عادلانه تقسيم مىشود و از تراكم آن در دست يك قشر جلوگيرى مىشود تا به تعبير قرآن «كَىْ لا يَكونَ دَوْلَةً بَيْنَ الاغْنِياءِ مِنْكُمْ» (حشر: 7)؛ ثروت ميان توانگران شما دست به دست نگردد.
اين نكته از فضايل جامعه مهدوى و از مهمترين تفاوتهاى آن با جامعه سرمايه دارى است كه مدعى است اقتصاد سرمايه نقطه تكامل اقتصادى بشر است. در حاليكه سيستم اقتصادى بازار آزاد بر ظلم و جور بنا شده، چگونه مىتواند مدعى عدالت اقتصادى باشد؛ امام زمان (ع) نظام اقتصاد سرمايهدارى را برمىاندازد. «1» چرا كه اين اقتصاد بر اساس استثمار تودههاى محروم و كشورهاى فقير بنا شده است و جنگ فقر و غنا و شكاف طبقاتى را در جهان روز به روز فزونتر مىكند.
نظام اقتصادى سوسياليستى نيز به دليل زير پا گذاشتن نيازهاى فطرى بشر و تأكيد بر مساوات اقتصادى، بدون فراهم نمودن زمينههاى آن با گسترش نظام دولت سالارى، انگيزههاى رشد و توسعه اقتصادى را از بين مىبرد. در عمل نيز شكست آن محرز شده است. بر اين اساس ادعاى حاكميت بر پايان تاريخ او نيز باطل است.
به هر روى توسعه اقتصادى در جامعه امام زمان تنها بر پايه نظام اقتصاد اسلامى صورتپذير است و چنين نيست كه با تأكيد بر مساوات در يك بعد، ابعاد ديگر را از نظر عدالت فراموش كند. تقسيم ثروت توسط آن حضرت در چارچوب دستورات اسلام و بر اساس عدالت است. پيامبر (ص) فرمود:
انَّهُ يستخرجُ الكنوز و يقسم المال و يلقى الاسلام بجرانه. «2»
آن حضرت گنجها را استخراج و ثروت را تقسيم و اسلام را با تمام جزئياتش پياده مىكند.
توسعه اقتصادى در دولت آخر الزمان به تخريب محيط زيست و حيات جانوران و
[ 160 ]
موجودات ديگر منجر نمىشود، بلكه طبق سخن رسول گرامى اسلام (ص)، اهل آسمانو زمين، پرندگان، حيوانات و ماهىها نيز از آن بهرهمند و شادماناند. در اين دولت، مشكل كم آبى وجود ندارد، «و تزيد المياه فى دولته و تَمَدُّ الانهار» و زمين محصولاتش را دو برابر مىكند «و تضعف الارض اكلها». «1»
امام على (ع) مىفرمايد:
و لو قد قام قائمنا لا نزلت السماء مطرها و لا خرجت الارض نباتها. «2»
اگر قائم ما قيام كند، هر آينه آسمان بارانش را نازل مىكند و زمين روييدنىهايش را بيرون مىدهد.
از نظر عمران همه نقاط خراب و آسيب ديده از ظلم قبل از ظهور، در پرتو شكوفايى اقتصادى آن عصر آباد مىشود. امام باقر (ع) فرمود:
فَلا يبقى فى الارض خرابٌ الّا و عَمُرَ. «3»
در روى زمين نقطه ويرانى نمىماند جز اينكه آباد مىگردد.
در زمينه توسعه اقتصادى در دولتِ شيعه جهان فردا، بايد به مسأله تسخير بر طبيعت و فرا طبيعت (كرات آسمانى) اشاره كرد. در اين دوره است كه آيه شريفه «وَ سَخَّرَلَكُمْما فِى السَّمواتِ وَ مَا فِى الارْضِ جَميعَاً» (جاثيه: 13) مصداق كامل خود را پيدا مىكند. توسعه صنعتى به حدى است كه آنچه در زمين است، در دسترس بشر قرار مىگيرد.
فناورى عصر شكوهمند امام زمان (ع) به آنجا مىرسد كه نه تنها زمين بلكه آسمانها نيز در تسخير او قرار مىگيرند. امام باقر (ع) مىفرمايد:
خداوند شرق و غرب عالم را براى آن حضرت فتح مىكند، چنانچه خورشيد و ماه را بخواند، آنها پاسخ مىدهند و زمين به فرمان حضرت بوده، زير پاى او مىپيچيد و طبق امر خداوند عمل مىكند. «4»
[ 161 ]
تسلط آن حضرت تا آنجا است كه به تعبير امام صادق (ع):
خداوند هر زمينى پست را براى او مرتفع مىسازد و هر قسمت مرتفعى را برايش پست مىكند. به گونهاى كه دنيا براى آن حضرت به سان كف دستش درمىآيد. «1»
تأمل در احاديث، مىرساند كه جامعه مهدوى از نظر اقتصادى شاهد «توليد كافى» و عصر وفور نعمتهاست و اين گشايش تحقق همان اصل قرآنى است كه بين ايمان و تقواى قريهها و بركات آسمان و زمين، رابطه برقرار مىكند:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ (اعراف: 96)
با توجه به پيشبينىهاى معصومان، مهمترين شاخصههاى اقتصاد توسعه يافته در دولت جهانى مهدى (ع) به قرار زير است:
1- عدالت اقتصادى، محور همه كارها و قلب اقتصاد است:
اذا قام مهديُّنا، قَسَمَ بالسويةِ و عَدَلَ بالرَّعيةِ فمن اطاعَهُ فقد اطاع اللّهِ و من عَصاهُ فقد عَصى اللّهَ. «2»
چون مهدى ما اهل بيت (ع) قيام كند. مال را به طور مساوى تقسيم مىكند. عدالت را در ميان رعيت اجرا مىكند. هر كس از او اطاعت كند از خدا اطاعت كرده است و هر كس او را نافرمانى كند خداى را نافرمانى كرده است.
2- بخشش اقتصادى؛ شاخص ديگر سيستم اقتصادى مهدوى است. از پيامبر (ص) روايت شده است كه بخشش و عطاهاى امام مهدى (ع) دلچسب و گوارا است: «يكون عطاؤه هنيئاً». همچنين فرموده است:
در پايان روزگار امّت من، خليفهاى مىآيد كه چون سيل بخشش مىكند، «يَحْثى المالَ حَثياً و لا يَعُدُّهُ عَدّاً» و آن را نمىشمارد و اين هنگامى است كه اسلام با تمام ابعادش پياده شود. «3»
[ 162 ]
امام صادق (ع) نيز فرمود: المهدّىُ سَمْحٌ بالمال، شديد على العُّمال، رحيم بالمساكين. «1»
مهدى (عج)، مال را به وفور مىبخشد، بر مسوولان سختگير و بر مسكينان رئوف و مهربان است.
عطاياى امام زمان (ع)، آنقدر است كه دولت او «دولت كريمه» نام گرفته است. در دولت او هر سال دوبار به مردم بخشش مىشود و هر ماه دوبار به افراد حقوق مىدهند.
«فَيُعْطيكُمْ فى السنّةِ عطاءَينِ و يَرزُقُكُمْ فى الشّهرِ رِزْقَيْنِ». «2»
3- نفى كامل ربا، رشوهخوارى، شيوههاى فاسد اقتصادى، اسراف، چپاولگرى و احتكار؛
از مشكلات اساسى اقتصاد امروز، مسائل ياد شده است. در اقتصاد شكوفاى مهدوى (عج)، همه شيوههاى فاسد اقتصادى در ابعاد مختلف آن ريشهكن مىشود.
4- تحكيم دوستىها و روابط عاطفى؛
امام باقر (ع)، در اين باره مىفرمايد:
و يأتى الرَّجُلُ الى كيس اخيهِ فَيَأخُذُ حاجَتَهُ، لا يَمْنَعُهُ. «3»
هر نيازمندى دست مىبرد و از صندوق برادر ايمانىاش به مقدار نياز برمىدارد و صاحب صندوق او را منع نمىكند.
5- از بين رفتن قطائع و املاك خاص به نور چشمىها؛
قطعيه (تيول)، مالى است كه پادشاهان منحصراً به خويشاوندان و نزديكان خود مىدادند. اين امر بر خلاف بخششى است كه در دولت مهدى (ع) عموميّت داشته، مربوط به قشر و طبقه خاصى نيست. در دولت كريمه، قطعيه وجود نخواهد داشت. امام صادق (ع) فرمود:
اذا قام قائِمُنا اضْمَحَلَّتِ القطائِعُ، فلا قطائِعَ. «4»
چون قائم ما قيام كند، قطعيه از بين مىرود و به كسى قطعيه نمىدهد.
[ 163 ]
6- جلوگيرى از ثروتاندوزى؛
در اقتصاد پايان تاريخ، از ثروتاندوزى و كنز طلا و نقره جلوگيرى مىشود و صاحبان گنج و ثروت وظيفهاى ديگر دارند؛ به بيان امام صادق (ع):
موسَّعٌ على شيعتنا انْ يُنْفِقُوا ممّا فى ايديهم بالمعروفِ فاذا قام قائِمُنا حَرَّمَ عَلى كُلِّ ذىِ كنزٍكَنْزَهُ حتى يأتوا به و يستعين به. «1»
به همه شيعيان ما اجازه داده شده است تا از آنچه در دست دارند به شيوهاى نيكو انفاق كنند.
ولى هنگامى كه قائم ما قيام كند بر همه ثروت اندوزان، ثروتاندوزى را حرام مىكند. بر صاحبان گنجهاست كه گنجهاى خود را به پيش او بياورند تا در راه بىنيازى عمومى خرج شود.
بر پايه روايات، دولت كريمه در اقتصاد جامعه دخالت مىكند، و آن را به حال خود وانمىگذارد تا دستهاى نامرئى گرداننده آن باشند. كه اين تجربه شكست خورده اقتصاد ليبرال سرمايهدارى است. نيز آن حاكم الهى مالكيت را نفى نمىكند و مردم را از داشتن اموال محروم نمىنمايد. اين محروميتها تجربه شكست خورده اقتصاد سوسياليستى است. آرى دولت او در اقتصاد دخالت مىكند، مانع احتكار، ربا، اسراف و ثروت اندوزى مىشود، به نيازمندان آنچه مىخواهند مىبخشد، مالكيت را به رسميت مىشناسد و در يك كلام همه راهبردها و تاكتيكها در اقتصاد جهانى او به منظور برقرارى قس
آينده جهان از ديدگاه اديان 168 ب: دين آينده جهان ..... ص : 167
ط و عدل با كمك مردم است كه يكى از مهمترين فلسفه ارسال رسل و انزال كتب از طرف خداوند است. در پرتو اقتصاد توسعه يافته مهدوى (عج)، ديگر از شكاف عظيم اقتصادى در جهان و تقسيم آن به شمال ثروتمند و جنوب فقير و تقسيم به جهان اول و دوم و سوم و چهارم خبرى نخواهد بود.
2- توسعه سياسى
جامعه مهدوى در عالىترين سطح توسعه سياسى است: زيرا در رأس هرم قدرت آن، شايستهترين بنده خدا و عصاره خلقت يعنى امام معصوم قرار دارد. او جامع كلمه تقوى، باب اللّه و طريق رسيدن به خداست. او وجه اللّه و تجلى نور خداوند براى بشر، واسطه
[ 164 ]
رحمت الهى و حبل اللّه است. او پرچمدار هدايت، اشرف مخلوقات؛ صدر خلايق، صاحب برّ و تقوى، فرزند محمد مصطفى (ص) على مرتضى (ع)، خديجه كبرى (س) و فاطمه زهرا (س) است. «1»
جامعه مهدوى، عالىترين سطح توسعه سياسى را دارا است؛ چون رئيس دولت آن فرزند سروران مقرّب درگاه الهى، نجيبان گرامى، رهبران راه يافته، خوبان با اصالت و مهذّب، رهبران برگزيده، چهرههاى تابناك، ستارگان فروزنده و شهابهاى ثاقباند.
رهبر دولت و جامعه پايان تاريخ، فرزند راههاى آشكار، فرزند دانشهاى كامل (يا بن العلوم الكامله)، سنتهاى شناخته شده، نشانههاى وارده (معالم مأثور)، معجزات موجود، دلايل مشهود، فرزند صراط مستقيم و خود صراط مستقيم الهى است. او فرزند قرآن، آيات و بينات و خبر بزرگ (نبأ عظيم) است.
مهدى صاحب الزمان، عزيزى است كه برابر ندارد، صاحب مجد و قدرتى است كه همجوار ندارد «2» و رهبر سياسى بى نظير تمام تاريخ است. بنابراين جامعهاى كه چنين رهبر سياسى را داراست، توسعه يافتهترين و مترقىترين است.
در اين جامعه همچنين نظام شايسته سالارى به بهترين وجه حاكم است. اصحاب 313 گانه امام و وزراء دولت مهدى (ع) خالصترين و تربيت يافتهترين شخصيتهاى روى زميناند. ويژگى آنها ايمان صرف نيست، بلكه در كنار ايمان، به عمل صالح برجستهاند.
جامعه مهدوى توسعه يافتهترين جامعه سياسى است. چون در آن هيچگونه فساد سياسى، باند بازى و مقام باد آورده راه ندارد. مستضعفان و تودههاى صالح و لايق از طبقات پايين اجتماع، ولى نعمت و صاحب نظام سياسىاند.
در جامعه مهدوى رابطه مردم و دولت به حدى نزديك و عاشقانه است كه در روايات به رابطه بين زنبوران عسل و ملكه تشبيه شده است. همچون ساير ابعاد توسعه در دولت پايان تاريخ، مهمترين اصل و راهنماى عمل براى مسؤولان سياسى در كشور، عدالت و حق است.
سيره مسئولان، سيره عدالت و تقوا و عمل به حق است. جامعه مهدوى، جامعه توسعه
[ 165 ]
يافته سياسى در عالىترين سطح عدالت است. جامعه مهدوى چون مترقىترين نوع نظام سياسى يعنى نظام امامت معصوم را دارا است و كار ويژههاى اصلى دولت، عدالت گسترى، ايجاد رفاه و بالاتر بردن سطح معرفت و عقل مردم است همچنين بالاترين سطح رضايت مردمى و مشاركت حقيقى از طريق ايجاد قسط به وسيله خود مردم وجود دارد، جامعه نمونه توسعه سياسى در كل تاريخ است.
در دولت توسعه يافته مهدوى، حاجب و فاصلهاى بين تودهها و رهبرى نظام سياسى وجود ندارد و آنان بدون مشكل، خواستههاى سياسى خود را به دولتمردان و امام جامعه منتقل و به سرعت پاسخ مناسب خود را دريافت مىكنند.
آرى در دولت مهدى (ع) جا براى احزاب كفر و شرك و نفاق وجود ندارد و توطئهگران و فاسدان و باطلگرايان آزاد نيستند و فتنهگرى نمىتواند سر بلند كند.
نظام سياسى جهان فردا يعنى دولتِ امامت جز به رستگارى مردم نمىانديشد و جز در پى سعادت آنان نيست. مردم آنچنان راضى اند كه آرزو مىكنند اى كاش مردگان نيز زنده مىشدند تا شاهد چنين جامعه شكوفا و توسعه يافته از هر جهت باشند.
حق اين است كه با ايمان كامل و اعتقاد راسخ بگوييم، جامعه مهدوى و دولت امامى حجة ابن الحسن العسكرى (ع)، توسعه يافتهترين دولت تاريخ و مدينه فاضله اسلام و دولت عالى شيعه است. چون:
1- سرور و شادى، در آن دولت، سراسر جهان و همه مخلوقات اعم از انسان، حيوان و پرندگان را فرا مىگيرد. پيامبر (ص) فرمود:
فعند ذلك تفرح الطيورُ فى اوكارها و الحيتانُ فى بحارها و تفيضُ العيونُ و تُنْبِتُ الارضُضِعْفَ اكُلِها. «1»
در آن هنگام پرندگان در آشيانههاى خود شادمان مىشوند و ماهيان در قعر درياها شادمانى كنند و چشمهسارها سرازير شوند و زمين چندين برابر محصول خود را مىروياند.
اين حديث نشانگر رعايت عالىترين حفاظتهاى زيست محيطى در دولت مهدى (ع)
[ 166 ]
است. بر اين اساس، ليبرالها و سوسياليستها كه برّ و بحر را به فساد كشاندهاند تا تجاوزطلبى و سلطهگرى خود را تداوم بخشند، چگونه مىتوانند مدعى تعلق آينده جهان به خود باشند؟!
2- بىنياز شدن همه فقيران و سير شدن همه گرسنگان، حتى پرندگان و جانوران؛
3- گشايش مشكلات، معضلات و گرفتارى همه گرفتاران؛
4- بازگشت همه غريبان و مهاجران كه در گذشته مهاجرت اجبارى داشتهاند به وطن خود و آزادى كامل مهاجران اختيارى در گزينش وطن؛
5- آزاد شدن همه اسيران جنگهاى گذشته و زندانيان جنگى؛
6- سلامت كامل مردم به دليل پيشرفت بىنظير علوم پزشكى و فناورى درمانى؛
7- پرداختن ديون همه بدهكاران و رهايى همه كسانى كه به دليل فقر در زندان بودهاند و نجات ورشكستان مالى، با توجه به شكوفايى اقتصادى و عطاياى دولت كريمه امام زمان (ع)؛ «1»
8- آزادى مردم و محو همه انواع بردگى.
پيامبر (ص) فرمود:
و يخرجُ ذُلَّ الِرقِّ مِنْ اعْناقِكُمْ. «2»
و ذلّت بردگى را از گردن شما برمىدارد.
خلاصه اينكه، در دولت مهدى، اربابى جز خداوند وجود ندارد «3» و اصرْ و «اغلال» «4» از دست و پاى همه مردم برداشته مىشود روزگار نوينى است كه آن را روزگار عدالت، عصر رجعت به خدا و عصر عبادت احرار بايد ناميد.
[ 167 ]
ب: دين آينده جهان
از پرسشهاى اساسى درباره آينده جهان، دين يا مكتب حاكم بر آن است. در اين زمينه ادعاهايى وجود دارد كه قبلًا طرح گرديد. انديشمندان مكتب ليبرال دموكراسى، آينده جهان را متعلق به اين مكتب مىدانند. برخى از ماركسيستها، علىرغم شكستها و تجربه ناكام خود، همچنان كمونيزم و يا سوسيال دموكراسى را مكتب آخرالزمان برمىشمارند.
اديان نيز هر كدام ادعاى خاص خود را نسبت به آينده دين مطرح مىكنند، طبعاً مسيحيان به فراگير شدن مسيحيت و يهوديان نيز بر حاكميت دين يهود در جهان آينده تأكيد دارند. حال پرسش اين است كه آينده دين يا دين آينده چيست؟
در واقع، دين يا مكتبى مىتواند حاكم بر قطعه پايانى تاريخ باشد كه از ويژگيهاى زير برخوردار باشد:
1- توانايى شكوفايى فطرت انسانها را داشته باشد؛
2- عناصر اصلى فرهنگاش به گونهاى باشد كه پتانسيل پذيرش از سوى همه افراد بشر، اعم از سياه و سفيد و زرد يا سرخپوست، هر نوع قوم و نژاد و با هر موقعيت جغرافيايى و جنسيت داشته باشد؛
3- به دنبال سلطهگرى، استكبار، جاهطلبى، نژادپرستى، تبعيض و استثمار نباشد؛ يعنى هر نوع ظلم و ستم را نفى كند.
4- به فكر رستگارى همه بشر باشد، نه اينكه بخواهد يك قوم يا نژاد را برترى دهد؛
5- عدالت اجتماعى را براى همه بشر بخواهد؛
6- حق را در جهان احياء كند و باطل را بميراند، نه اينكه مروج آن باشد؛
7- رفاه را براى همه افراد بشر بخواهد نه براى قشرى خاص نظير سرمايهداران يا اروپايىها؛
8- علاوه بر پذيرش مردمى، از پشتيبانى خداوند برخوردار باشد؛
9- روند گرايش به آن دين يا مكتب در دنيا به طور طبيعى زياد باشد؛
10- قدرت بسيج سياسى و انقلاب در سطح جهانى و پتانسيل جهانى شدن را داشته باشد؛
[ 168 ]
11- در گذشته تاريخ توانايى خود را براى گسترش و فراگيرى در مدّت زمان كم به اثبات رسانده باشد.
با توجه به اين ويژگىها و نظاير آن، تنها دين يا مكتبى كه مىتواند آينده جهان را متعلق به خود كند، اسلام و تشيع است. اسلام در گذشته توانايى خود را به اثبات رسانده است. در شرايطى كه در يك جزيره فاقد تمدن ظهور كرد به دليل پتانسيل بالايش طى حدود نيم قرن آنچنان گسترش يافت كه تا قلب اروپا رسيد. بنابراين، اين توان و نيرو در اسلام وجود دارد، تنها رهبرى مثل پيامبر (ص) لازم است كه نيروهاى بالقوه و نهفته در جهان اسلام را براى فتح جهان به حركت در آورد و او همنام پيامبر خدا مهدى صاحبالزمان (ع) است.
شيعه معتقد است كه
آينده جهان از ديدگاه اديان 174 كتابنامه
وعده خداوند در قرآن مبنى بر غلبه دين اسلام بر همه اديان «ليظهره على الدين كله» (توبه: 33 و صف: 9)، در عصر دولت مهدى (ع)، تحقق خواهد يافت.
هر چند بر پايه روايات، اسلام قبل از ظهور آن حضرت غريب خواهد بود. با پر شدن دنيا از ظلم و جور، خداپرستان مجبورند در خفا به عبادت بپردازند و حتى بتپرستى نيز رايج مىشود. «1» اما با دست تواناى مهدى (ع) اسلام به عنوان دين پايان تاريخ بر سراسر گيتى حاكم خواهد شد.
رسول اكرم (ص) در اين رابطه مىفرمايد:
لَيَدخَلَنَّ هَذا الدينِ ما دخل عليه الليلُ! «2»
تا هر كجا كه تاريكى شب وارد شود، اين آيين مقدس نفوذ خواهد كرد.
پيامبر اكرم (ص) تلاش فراوانى كرد تا آيه شريفه «ليظهره على الدين كله»، را در جامعه اجرا كند، امّا زمان و مكان و شرايط، او را در اين امر يارى نكرد. از اين رو اصحاب امامان (ع) همواره درباره زمان و چگونگى تحقق وعده الهى در آيه شريفه سؤال مىكردند. مفضل بن عمر از اصحاب امام صادق (ع) مىپرسد كه آيا رسول خدا (ص) موفق شد بر كليه اديان غلبه كند؟
[ 169 ]
امام (ع) در پاسخ فرمودند: اى مفضّل اگر پيامبر (ص) بر اين امر موفّق مىشد، نمىبايست هيچ يك از موارد زير وجود داشته باشد: زرتشتىگرى، يهوديت، صابئيت، مسيحيت، تفرقه، اختلاف، شكّ، شرك، عبادت اصنام و اوثان، عبادت لات و عزّى، خورشيد، ماه و ستارهپرستى، آتشپرستى، سنگپرستى. سپس ادامه دادند:
وَ انَّما قوله ليظهره على الدين كله، فى هذا اليوم و هذا المهدّىُ و هذه الرجعة و هو قوله و قاتلوهم حتى لا تكون فتنةٌ و يكون الدين كُلُّهُ لِلّه. «1»
به درستى كه قول خداوند درباره غلبه دين اسلام بر همه اديان، در اين روز و به وسيله اين مهدى (ع) و در اين رجعت است و همان قول خداوند است كه فرمود: «بكشيدشان تا فتنهاى در زمين باقى نماند و تمام دين براى خدا باشد.»
شايان ذكر است كه در روايت امام صادق (ع)، پس از بيان حاكميّت اسلام بر سراسر جهان، به رجعت پيامبر اكرم (ص) نيز اشاره مىشود و اعلام مىكند كه رسول اكرم (ص)، خداوند را از تحقق وعده الهى وراثت زمين، پيروزى و غلبه دين حق و فتح مبين با توجّه به آيات قرآنى زمر: 74؛ نصر؛ توبه: 34؛ صف: 9 و فتح: 31 مورد سپاس و شكرگزارى قرار مىدهد.
در روايت ديگرى نيز مفضل از امام (ع) در اين زمينه پرسش مىكند و امام صادق (ع) مىفرمايد:
فو اللّه يا مفضّلُ ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف و يكون الدين كُلُّهُ. واحداً كما قال جَلّ ذكره «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلَامُ» (آل عمران: 19) و قال اللّه «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آل عمران: 85) «2»
به خدا سوگند اى مفضل، ناهماهنگى اديان و مذاهب از بين مىرود و تنها يك دين در سراسر گيتى حكومت مىكند، چنانكه خداى تبارك و تعالى فرمود: به راستى دين در نزد خدا اسلام است و بس. و فرمود: هر كس در پى دينى غير از اسلام باشد از او هرگز پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است.
[ 170 ]
در ادامه حديث، مفضل مىپرسد كه آيا دين ابراهيم (ع)، نوح (ع)، موسى (ع)، عيسى (ع)، و محمّد (ع) همه اسلام بوده است؟ امام در پاسخ مىفرمايد: آرى «هو الاسلام لا غير». سپس امام (ع) در اثبات سخن خود از قرآن كريم به آيات حج: 78؛ بقره: 128، نمل: 31 و 44؛ آل عمران: 52 و 83؛ الذاريات: 36، بقره: 136 و 133 استدلال مىكند. «1»
آرى اصل همه شرايع آسمانى اسلام است. قرآن كريم از زبان حضرت ابراهيم (ع)، حضرت اسماعيل (ع)، پيامبر اكرم (ص)، حواريون عيسى (ع)، اولاد حضرت يعقوب (ع)، بلقيس، فرشتگان، لفظ مسلم و مسلمين را نقل مىكند كه نشانگر آن است كه قدر مشترك و اصل همه اديان توحيدى اسلام بوده است و همين گوهر مشترك، پيروان همه اديان را به سوى اسلام خواهد كشاند. آنان همه به اسلام مىگروند.
به هر روى شيعه با اطمينان كامل معتقد است كه، اولًا پايان تاريخ، عصر رجعت و بازگشت به دين، وحى و خداست و ثانياً، آينده دين متعلق به اسلام و دين آينده اسلام است:
يَرْفَعُ المذاهب فلا يبقى الّا الدين الخالص. «2»
همه اديان و مذاهب از روى زمين برچيده مىشوند و جز دين خالص براى خدا باقى نمىماند.
بنابر سخن امام صادق (ع) در حديث بالا، هيچ نوع تفكّر سكولار و يا الحادى، جايى در جهان فردا ندارد و بر اساس اين روايت و روايات ديگر، پس از قيام قائم آلمحمّد (ص)، جز خداى تبارك و تعالى پرستيده نمىشود. «3» دين محمّد (ص)، به هر نقطهاى كه شب و روز به آن مىرسد، خواهد رسيد و هيچ اثرى از شرك در زمين باقى نخواهد ماند. «4» رسول گرامى اسلام فرموده است:
[ 171 ]
حتى لا يبقى على وجه الارض الّا من يقول: لاالهالّااللّه. «1»
تا اينكه در روى زمين كسى باقى نمىماند جز اينكه بگويد: جز اللّه خدايى نيست.
اسلام دين آينده جهان است، چون استعداد لازم آن در قرآن كريم گنجانده شده است.
محمّد بن عبداللّه (ص)، پيامبر همه جهانيان و بشير و نذير براى عالميان است و نه پيامبر يك قوم، منطقه خاص و يا بخشى از دنيا. دين اسلام نه تنها ادعاى جهانى بودن دارد بلكه قواعد اساسى تحقق آن را نيز، همچون مهدويت از پيش طراحى كرده است. طبعاً دينى كه ويژگى قومى (Ethnic) يا محلّى (Local) و يا ملّى (National) و يا منطقهاى (Regional) داشته باشد، نمىتواند ادعاى جهانى بكند، چون توانايى لازم براى جهانى شدن و جهان وطنى را ندارد. اسلام به نصّ صريح آيات قرآن و روايات پيامبر (ص) و اهلبيت (ع)، يك دين عام) Universal (و جهانى) Global (است.
اسلام تنها به عرب يا عجم نمىانديشد بلكه «الناس» را خطاب قرار داده است، و تنها به مسلمانان توجه ندارد بلكه «العالمين» مورد توجّه اوست. اسلام دين آينده جهان استكه با دست تواناى حجة ابن الحسن العسكرى (عج)، پرچمش بر سراسر گيتى به اهتزاز در خواهد آمد.
ان شاء اللّه
اللهم اجعلنا من اعوانه و انصاره
پرسش
1- درباره توسعه اقتصادى در دولت مهدى (عج) به اختصار شرح دهيد.
2- چرا جامعه مهدوى (عج)، توسعه يافتهترين جامعه سياسى است؟
3- چرا دولت مهدى (عج)، توسعه يافتهترين دولت تاريخ است؟
4- چرا اسلام دين فرداى جهان است؟ با دليل توضيح دهيد.
[ 173 ]
كتابنامه
فٌارسى و عربى
قرآن كريم
نهج البلاغه
ابن خلدون، عبد الرحمن: مقدمه، ترجمه محمد پروين گنابادى، تهران: نشر و ترجمه كتاب، 1359.
ابن خلدون، عبدالرحمن: المقدّمة، لبنان: دار الكتاب العربى، 1960 م.
احمدى، حميد: ريشههاى بحران در خاورميانه، تهران: كيهان، 1369.
استفان، آلفرد: «مذهب، دموكراسى و تساهل»، ترجمه و تلخيص، على محمودى، مجله كتاب نقد، سال پنجم، ش 20- 21، پاييز و زمستان 1380.
السيوطى: الحاوى.
الصدر، سيد محمد: اليوم الموعود، (بين الفكر المادى و الدين)، لبنان، بيروت: دار التعارف للمطبوعات، الطبعه الثالثه، 1982 م.
الصدر، شهيد سيد محمد: تاريخ ما بعد الظهور، لبنان: بيروت: دار التعارف للمطبوعات، الطبعه الثانيه، بى تا.
الموسوى الخمينى، سيد روح اللّه: آواى توحيد (نامه امام خمينى به گورباچف با شرح آيت اللّه جوادى آملى)، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره)، 1369
امامى كاشانى، مهدويت (آينده بشر)، قم؛ كتابخانه تخصصى حضرت صاحب الزمان (عج) وابسته به مسجد مقدس جمكران- جزوه پياده شده از نوار شماره 56.
[ 174 ]
امامى كاشانى، مصاحبه با آية اللَّه امامى كاشانى، فصلنامه انتظار، سال دوم، ش 5، پاييز 1381.
بلخارى، دكتر حسن: سينماى هاليوود و مهدويت. اينترنت: www. imammahdi. net
بن اشعث سجستانى، سليمان: سنن ابى داود، بيروت: دار احياء التراث العربى، بى تا.
پيشارا اواد (كالج مطالعات كتاب مقدس، بيت لحم)، «مسيحيت صهيونيستى» ترجمه فاطمه شفيعى سروستانى، مجله موعود، ش 40، و نيز نك: بيانيه سومين كنگره بينالمللى مسيحيت صهيونيستى ترجمه نامبرده، مجله موعود شماره 40.
پيكارد، ه رى منت، ف
آينده جهان از ديدگاه اديان 176 كتابنامه
وكوياما، فرانسيس: «فوكومايا و پايان تاريخ»، ترجمه عزت اللّه فولادوند، مجله بخارا، ش 19، مرداد و شهريور 1380.
ترجمان سياسى (مجله)، شماره 41.
توانائيان فرد، دكتر حسن: اقتصاد آينده بشر، اقتصاد قبل و بعد از ظهور حضرت قائم (عج)، تهران:
دانشوران، 1379.
نهج البلاغه ترجمه محمد دشتى، تهران: زهد، چاپ دوم، 1379.
روزنامه همشهرى، 18 تير، 1381
حسينى بحرانى، علامه سيد هاشم: سيماى حضرت مهدى (ع) در قرآن، ترجمه المحجه فى ما نزل فى القائم الحجة، مترجم: سيد مهدى حائرى قزوينى، تهران، نشر آفاق، 1367.
حسينى، حسن: «مشاركت سياسى در آمريكا: آمار و آمال»، فصلنامه نامه مفيد، ش 25، بهار 1380
خلجى، محمد تقى: تشيع و انتظار، قم: شفق، بى تا.
دوانى، على: موعودى كه جهان در انتظار اوست، قم: دار العلم، چاپ دوم، 1349.
دوانى، على: دانشمندان عامه و مهدى موعود «قم: دار الكتاب الاسلاميه، چاپ سوم، 1361».
روژه گارودى، آمريكا ستيزى چرا، ترجمه جعفر ياوه.
سبحانى، جعفر: «نقش انتظار در بازسازى جامعه اسلامى»، كتاب «بقيه اللّه»، جمعى از نويسندگان، تهران: پنگوئن، 1402 ه.
سليمان، كامل: روزگار رهايى، ترجمه على اكبر مهدىپور، دوره دو جلدى، تهران: آفاق، 1405 ق.
سوروكين، پ. ا.: نظريههاى جامعهشناسى و فلسفههاى نوين تاريخ، ترجمه دكتر اسداللّه (امير) نوروزى، رشت: حقشناس، 1377.
شهيد مرتضى مطهرى، اسلام و مقتضيات زمان
شيخ صدوق: كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث، 1380.
شيخ طوسى: كتاب الغيبة، تهران: مكتبة نينوى الحديثه، بى تا.
[ 175 ]
صافى گلپايگانى، لطف اللّه: منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر عليه السلام، تهران: مكتبه الصدر، بىتا.
صافى گلپايگانى، لطف اللّه: امامت و مهدويت، دوره دو جلدى، قم؛ انتشارات اسلامى، 1365.
صافى گلپايگانى، لطف اللّه: گفتمان مهدويت، قم، مسجد مقدس جمكران، 1377.
صافى گلپايگانى، لطف اللّه: «تجلى توحيد در نظام امامت»، كتاب «بقية اللّه»، جمعى از نويسندگان، تهران: پنگوئن، 1402 ه.
صدر، سيد محمد: تاريخ غيبت كبرى، ترجمه دكتر سيد حسن افتخار زاده، تهران: نيك معارف، 1371.
صدر، شهيد سيد محمد باقر: انقلاب مهدى (ع) و پندارها، ترجمه سيد احمد علم الهدى، بى م: مسجد جامع، 1386 ق.
طباطبايى، علامه محمد حسين: شيعه، مجموعه مذاكرات با پرفسور هانرى كربن، توضيحات از على احمدى و سيد هادى خسروشاهى، بى تا.
طبرسى: الاحتجاج، بيروت: موسسه الاعلمى للمطبوعات، موسسه اهلبيت (ع)، 1401 ه.
عربى، محى الدين: الفتوحات المكية، بيروت: دار صادر، بى تا.
فقيه ايمانى، مهدى: الامام المهدى (عج) عند اهل السنة، اصفهان: مكتبه الامام امير المؤمنين.
فوكوياما، فرانسيس: «فرجام تاريخ و واپسين انسان»، ترجمه عليرضا طيب، مجله سياست خارجى، شماره 2 و 3 تهران، 1372
فوكوياما، فرانسيس: «اگر دانش ژنتيك كنترل نشود انسان طبيعى به پايان خود مىرسد»، ترجمه جواد طالعى، اينترنت: http: www. sharhvand. com/ Go 9 talee 2. htm
«قصههاى قرآن برگرفته از تفسر نمونه اثر آيت الله مكارم شيرازى، تدوين سيد حسين حسينى، ص 17- 37.
قمى، حاج شيخ عباس: مفاتيح الجنان، دعاى افتتاح و دعاى ندبه و دعاى ماه رمضان.
قمى، شيخ عباس: سفينة البحار، بيروت: دار التعارف، للمطبوعات، بى تا.
قنبرى، آيت: انديشه سياسى ابن خلدون، پايان نامه كارشناسى ارشد دانشگاه تهران دانشكده حقوق و علوم سياسى، سال 1372.
كاستلز، مانوئل: عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ (ظهور جامعه شبكهاى)، ترجمه احد عليقليان، افشين خاكباز، تهران، طرح نو، 1380
كتاب مقدّس يعنى عهد عتيق و عهد جديد (تورات و انجيل)، ترجمه شده از زبانهاى اصلى عبرانى، كلدانى و يونانى، انجمن پخش كتب مقدسه.
[ 176 ]
لئوهاو او- وين، آلن: پيشگويى آينده، ترجمه ناصر موفقيان، تهران: نشرنى، 1378.
لوين، اندرو: طرح و نقد نظريه ليبرال دموكراسى، ترجمه سعيد زيباكلام، تهران: سمت، 1380
مجلسى، علامه محمد باقر: بحار الانوار، طهران: المكتبه الاسلاميه، بى تا.
مصباح يزدى، استاد محمد تقى: جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1368.
مطهرى، شهيد مرتضى: قرآن و تاريخ، حزب جمهورى اسلامى، بى تا.
مطهرى، شهيد مرتضى: قيام و انقلاب مهدى (ع) از ديدگاه فلسفه تاريخ، قم: انتشارات اسلامى، 1361.
مطهرى، شهيد مرتضى: جامعه و تاريخ، قم: دفتر انتشارات اسلامى، بى تا.
مطهرى، شهيد مرتضى: سيرى در سيره ائمه اطهار (ع)، قم: صدرا، چاپ دوم، 1367.
مطهرى، مرتضى: امامت و رهبرى، قم: صدرا، 1364.
موسوى اصفهانى، حاج ميرزا محمد تقى: مكيال المكارم، قم: المطبعة، 1398 ه.
موسوى خمينى، سيد روح اللّه: صحيفه نور.
نائينى اردستانى كچويى قمى، شيخ محمدعلى بن حسين: انوار المشعشعين فى ذكر شرافة قم و القميين، تحقيق: محمد رضا انصارى قمى، اشراف: سيد محمود مرعشى نجفى، قم: كتابخانه بزرگ حضرت آيت اللّه العظمى مرعشى نجفى، 1381.
ناس، جان: تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، تهران: پيروز، چاپ سوم، 1354.
نعمانى، محمد بن ابراهيم: كتاب غيبت، تهران: دار الكتاب الاسلاميه، 1363.
نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، بيروت: دار احياء التراث العربى، بى تا.
هال سل، گريس: تدارك جنگ بزرگ، بر اساس پيشگويىهاى انبياى بنى اسرائيل، ترجمه خسرو اسلامى، تهران، رسا 1377.
هانتينگتون و منتقدانش: نظريه برخورد تمدنها، ترجمه و ويراسته مجتبى اميرى، تهران: وزارت امورخارجه، 1374.
انگليسى.
.mth .ammayukuf /su /skrow /yhposolihp /tcejbus /ecnerefer /gro .stsixram .www ;ptth .( 1992 )nam tsaL eht dna yrotsiH fo dnE ehT :sicnarF amayukuF .2( 1985 .noitide htruoF .ynapmoc kooblliH warGCM :eropagniS )ygoloicos ot noitcudortnI :A semaJ nnylG W treblE ,trawtS .1
اسم الکتاب : آينده جهان از ديدگاه اديان المؤلف : مظفری، آیت الجزء : 1 صفحة : 5