است و در عين حال اطاعت چنين امام و رهبرى را واجب دينى دانسته و شورش بر او را حرام شرعى مىشمارند! «1»
امّا شيعه مىگويد تبيين و تفسير قوانين و نظارت مستمر بر حسن اجراى آن و تحقق و عينيّت بخشيدن به آن فقط با وجود رهبر يا رهبران شايسته و معصوم از زشتى و خطا و در صورت نبودن امام معصوم (ع) با وجود رهبران شايسته غيرمعصوم ميسّر است.
پس امامت مسأله حاضر جامعه اسلامى است، زيرا نبودِ امام يا حاكم داراى مشروعيت اسلامى، مسلمانان را به روز سياه نشانده است. امروز افراد فاسد و پليدى بر اكثر جوامع اسلامى حكومت مىكنند كه از هيچگونه صلاحيتهاى دينى، اخلاقى و انسانى برخوردار نيستند. نه تنها مدافع اسلام ناب محمدى (ص) و مبشر فرهنگ اصيل آن نيستند، بلكه وابسته به شرق و غرب و مروّج فرهنگ مبتذل ضداسلامى آنان بوده، و خود عامل نفوذ سياسى- اقتصادى دول استعمارى و استكبارى به جامعه اسلامى مىباشند.
از اين رو، ضرورت دارد مسأله امامت و رهبرى طرح، و ويژگيهاى رهبرى راستين اسلامى بازگو شود.
ضرورت طرح مسأله امامت از نظر فهم درست كتاب و سنت
امروزه همه مسلمانان معتقدند بايد از كتاب خدا و سنت پيامبر پيروى كرد. در اين سخن همه فرق اسلامى متفقند. اختلاف فرقهها ناشى از راه دست يافتن به فهم كتاب و درك سنت صحيح است. اهل سنت معتقدند همه اصحاب پيامبر در اين مهم براى ما برابرند؛ از هر كدام آنان مىتوان در فهم كتاب الهى و دستيابى به سنت پيامبر بهرهمند شويم و راه هدايت را پيداكنيم و به عبارتديگر معتقدند اصحاب پيامبر برخطانمىروند.
شيعه معتقد است كه هيچ يك از اصحاب پيامبر با اهل بيت او قابل مقايسه نيستند؛ زيرا آنان عالم به كتاب خدا و سنت پيامبرند، قرآن در خانه آنان نازل شده، نقل آنان درست و معتبر است، آنان پاك و مطهرند، مرتكب خطا نمىشوند، كسى كه به هدايت آنان چنگ