«ايجاد اميد به آيندهاى روشن» و سامان بخشى به نظام اجتماعى و در شكل پيشرفتهاش «تأمين عدالت و برقرارى عدالت اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى» است.
با توجّه به جايگاه مهم و حياتى دين در زندگى مادّى و معنوى بشر است كه مبارزات دين ستيزان و طاغوتها هرگز نتوانست دين و خدا پرستى را از صحنه زندگى انسان خارج كند. همچنان كه تلاش و مبارزه برخى از دانشمندان علوم تجربى و پيروان مكاتب مادّى در اين عصر نيز نتوانست جايگزينى براى دين، پيدا و مردم را از دين روى گردان كند؛ ولى اين هرگز به اين معنا نيست كه دين ستيزان از مبارزه با دين به كلى دست بكشند و صحنه زندگى فردى و اجتماعى بشر را براى حاكميت مطلق دين (و مذهب) راستين خالى كنند. از اين رو، در هر دورهاى كوشيدهاند تا با نفوذ در ميان دينداران، آنان را دچار تفرقه و تشتّت آرا و عقايد كرده و به فرقهها و مذاهب گوناگون تقسيم كنند، تا بتوانند به مصداق اين تز شيطانى و استعمارى «تفرقه بينداز و حكومت كن» آنان را درگير «جنگ مذهب» كنند و خود بر گرده آنها سوار شوند!
چيزى كه شيطان صفتان و دنياخواهان را در رسيدن به اين هدف شومشان كمك مىكرد، جهل و نادانى و تعصّبات قومى و قبيلگى توده مردم بوده است.
بر اين اساس، هنگامى كه اسلام در جزيرة العرب پايهريزى شد و وحدت و همبستگى بر محور «كلمه توحيد و رهبرى پيامبر (ص) و خاندان او» سرلوحه دعوت اين دين آسمانى قرار گرفت، بنيانگذار آن از هيچ كوششى در اين زمينه فرو گذار نكرد امت اسلامى را از پيدايش تفرقه و جدايى در صفوف آنان و در نتيجه تزلزل اين بنا برحذر داشت.
امّا متأسفانه خصلتهاى باقيمانده از دوران جاهليت (دنياخواهى و رياستطلبى برخى سران قبايل و جهل و نادانى و تعصب قبيلگى بسيارى از توده مردم)، موجب شد كه از نخستين روز ارتحال پيامبر اكرم (ص) ابرهاى تاريك تفرقه و جدايى سايه شوم خود را بر پيكره نوبنيان جامعه اسلامى بگستراند و پايههاى وحدت مسلمانان در انديشه و عمل را سست و لرزان كند. با گذشت زمان و تحريك و تشويق آشكار و نهان حكام جور اموى و عباسى، اين روند شدت يافت و درنتيجه، مذاهب گوناگونى پديد آمد كه رو