پيچيدهاى را كه از انجام مستقيم آنها ناتوانند، به شخص شايسته و توانمند مىسپارند، انتخاب زمامدار جامعه اسلامى نيز از اين مقولههاست؛ امرى است، ضرورى حياتى و آميخته به معرفت، تخصّص و تدبير فراگير كه از عهده هر كسى برنمىآيد پس بر يكايك امت اسلامى لازم است شخص شايستهاى را به عنوان حاكم و رهبر برگزينند و با انتخاب آزادانه، سرنوشت سياسى جامعه خود را رقم زنند و همگى در آن سهيم باشند به سان مسلمانان صدر اسلام كه پس از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم اين شيوه را به كار گرفتند؛ مردم در سقيفه بنىساعده گرد آمدند و ابوبكر را به عنوان جانشين حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و زعيم مسلمانان برگزيدند. پس از او، همين روش، استمرار يافت و به صورت سنّت ثابت درآمد و خلفا يكى پس از ديگرى از راه انتخاب برگزيده شدند. «1» نقد نظريّه انتخابى حق ولايت و حكومت بر انسانها، در اصل، از آنِ خداوند است. و تنها او است كه بر همه چيز و بر همه افراد بشر ولايت دارد؛ و جز خداى يگانه، كسى بر آنان حق حكومت و اعمال ولايت ندارد، مگر كسى كه از جانب او مأذون بر حكومت و ولايت باشد. يعنى تنها كسانى مىتوانند بر بندگان خدا، ولايت داشته باشند كه از سوى خدا به اين مقام رسيدهاند و به طريق وحى و اوامر وحيانى بدان منصوب شدهاند و آنان، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و ائمّه معصوم عليهم السلام هستند. پس جايى براى نظريّه انتخاب باقى نمىماند. انتخاب و تعيين وكيل و نايب و واگذاردن كار به وى در موردى معقول و مشروع است كه اصل كار از ابتدا در حوزه اختيارات مستقيم شخص باشد وگر نه نمىتواند ديگرى را وكيل بگيرد. در جايى كه افراد بشر اصالتاً حق ولايت به يكديگر ندارند، چگونه مىتوانند براى انتخاب و تعيين والى و رهبر نايب بگيرند؟ افزون بر اين، آيا معقول است پيامبرى كه پيوسته نگران امّت خود بوده، آنان را بىرهبر رها كند و در گمراهى و ضلالت واگذارد؟! پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم چگونه راضى مىشود كه پيروانش را پس از خود، در معرض طوفانهاى سهمگين و فتنهها و خطاها قرار دهد، در حالى كه خود مىبيند اوضاع سياسى جهان اسلام با خطراتى مواجه است؛ زيرا خود وى خبر داده است كه: