جامعه يعنى هنرمندان است. متقابلاً نيز اين هنرمندانند كه آينۀ وجودى آنها بيش از ديگران از حادثۀ جارى حكايت مىكند و سخن مىگويد.
از خوشبختىهاى نسل معاصر ما-بگذريم از ابعاد عاطفى و تلخ مسأله - تجربۀ يك جنگ تمامعيار عقيدتى است؛ جنگى كه انسانهاى داراى وجدان و صاحبانديشۀ بسيارى از جمله هنرمندان را متوجه خود كرد. هردو در يك رابطۀ متقابل از هم سود بردند. بدون ترديد، سهم جنگ در ساختن هنرمندان متعهّد نسل حاضر بزرگ و ستودنى بود، امّا هنرمندان نيز در خدمت حادثۀ عظيم دفاع مقدّس هشتساله كوشيدند. بديهى است بررسى اين تلاقى مبارك و تبيين نقش هنر و ادبيات به عنوان يكى از عوامل معنوى و فرهنگى دفاع مقدّس چندان آسان نيست و از عهدۀ اين كمترين پژوهشگر و علاقهمند هنر برنمىآيد و تنها دليلِ علاقۀ اينجانب، ميل به خدمت و اداى دين نسبت به دفاع مقدس و رزمندگان عزيز اسلام و دوستىام نسبت به هنر مىباشد.
نوشتۀ حاضر تنها سرآغاز و مقدّمهاى براى پژوهشى گستردهتر و عميقتر در بارۀ موضوع تأثير هنر و ادبيات در دفاع مقدّس است كه در هشت فصل سامان يافته است. در فصل نخست مباحث مقدّماتى با عنوان كليات مطرح شده است. در فصل دوم، شعر، در فصل سوم، نمايش، در فصل چهارم، سينما و فيلم، در فصل پنجم، داستان، در فصل ششم، موسيقى، در فصل هفتم، نقاشى، و در فصل هشتم، عكاسى به بحث گذاشته شده است. در اين فصول به نقش انواع هنر در دوران هشت سال دفاع مقدّس براى افزايش روحيۀ مقاومت در رزمندگان اسلام پرداخته شده است.
درپايان از خوانندگان محترم نسبت به نقصهايىكه در اين اثر مشاهده خواهند كرد، پوزش مىطلبم و اميدوارم كه شاهد كارهايى كاملتر و محكمتر در بارۀ نقش و تأثير هنر و ادبيات در دفاع مقدّس ملّت بزرگ ايران اسلاميمان باشيم.