اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 179
من يقين دارم. سپس با شوقى بسيار اضافه كرد: مىخواهم در كنار بچّهها باشم و با لبخندى كه هميشه بر لبهايش نقش مىبست، اورژانس را ترك كرد و ساعاتى بعد، پيكر خونين و مطهرش را ديدم. [1]
مادر على آقا ماهانى، يكى از شهيدان مخلص لشكر 41 ثاراللّه در بارۀ عشق فرزندش به شهادت مىگويد:
وقتى مىديد كه همۀ دوستان و همرزمانش به فيض شهادت رسيدهاند، دلگير مىشد. مىگفت: مادر! تو بزرگوارى، خداوند خيلى براى پدر و مادرها ارزش قائل است! چرا دعا نمىكنى كه عاقبت به خير بشوم. بهشت حتى روبهروى ما نيست، امّا زير پاى شماست. چرا دست به دعا برنمىدارى تا اين پيكر ذليل غرق خون بشود تا شايد گناهانش بخشيده شود. مىگفتم: مادر! تو كه جاى سالمى در بدن ندارى، نه دست دارى و نه پا، امّا با التماس روسرىام را پايين مىكشيد، سرم را مىبوسيد و مىگفت: مادر! پنج دفعه، به حق پنج تن، از ته دل دعا كن كه وقتى گمنام شهيد شدم، بدنم مثل آقا امام حسين بشود. [2]
3-3. شهادتطلبى در اسارت
شهادت از منظر رزمندگان، گوهر گرانمايه و بىبديلى بود كه منتظر فرا رسيدن زمان صيدش بودند. شهادتطلبى چنان در روح و جان رزمندگان ريشه دوانده بود كه تندباد سخت اسارت نيز نمىتوانست آن را بركَند. هرچند دوران اسارت بهطور طبيعى زمينۀ بروز گستردۀ اين روحيه را فراهم نمىكرد، امّا آنگاه كه اين فرصت دست مىداد، به ويژه زمانى كه دشمن از سلاح تهديد