اسم الکتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) المؤلف : سنگری، محمدرضا الجزء : 1 صفحة : 133
سريع. . . ! ، دشمن پاتك كرده بود و اگر ما آنان را بيدار نمىكرديم، همه شهيد مىشدند. از عمليّات قبل زمان زيادى نگذشته بود و همه خسته بودند. رنگ صورت حسن باقرى پريده بود و دايم اشك مىريخت. مىگفت: من فردا جواب مادرهاى اينها را چه بدهم. وقتى بچّهها را از سنگرها دور مىكرديم و از خواب مىپريدند، مىگفتند: پس وسايلمان؟ حسن باقرى جواب مىداد: شما برويد عقب، ما يك كاريش مىكنيم. همه را كه فرستاد عقب، شروع كرد به انهدام وسايل تا دست دشمن نيفتد. كارها كه تمام شد، رفتم توى فكر؛ به اين فكر مىكردم كه چطور يك فرمانده لشكر نيروهايش را از شهادت و اسارت نجات داد. انگار همۀ بسيجىها بچّههاى او بودند! [1]
3-1. اخوت و همدلى در اسارت
رزمندگانى كه حلاوت اخوت و همدلى را در جبههها چشيده بودند، در اسارت دشمن نيز بخشى از تلخكامىهاى اين دوران را با آن شيرينمىكردند. اسارت گرچه با محدوديتها و كمبودهاى فراوان دستكم اقتضاى كدورت و آزردگى را داشت، امّا بسيارى از آزادگان فضاى اسارت را به فضاى برادرى و مهربانى تبديل كردند، بلكه نهال عميقترين پيوندهاى اخوت كه تا سالها پس از اسارت نيز ادامه يافته است، در دوران اسارت كاشته شد. آزادگان از وحدت و همدلى خود در اردوگاههاى دشمن بهنيكى ياد كردهاند:
روزهاى عيد فطر و عيد غدير و عيد نوروز، روزهاى نمايش عظيمى از وحدت و برادرى و مهربانى در ميان اسرا و در پايگاه دشمن بود. دوهزارنفر با تمام وجود در حياط اردوگاه برادرانه دست يكديگر را مىفشردند و همديگر را در آغوش مىگرفتند و چهبسا اين مراسم عظيم كه توأم با دعا براى وجود مبارك