ْیاک، شیرۀ گونههایی از گیاه خشخاش که افزون
بر مصارف پزشکی همچون مادهای تخدیرکننده و اعتیادآور به کار میرود. در این مقاله
به آثار اجتماعی و اقتصادی تریاک و تاریخچۀ آن پرداخته خواهد شد (برای دیگر
جنبهها، نک : ه د، افیون).
خاستگاه و تاریخچه: خشخاش از دستۀ «پاپاور سمنیفروم1» (خشخاش خوابآور) با گلهایی
زیبا و لطیف و به رنگهای مختلف از جمله قرمز مخملی که به صورت وحشی میروید،
تاریخچهای مبهم دارد. به نظر میرسد که خاستگاه اولیۀ این گیاه سواحل دریای
مدیترانه بوده که به صورت طبیعی در آنجا میروییده است. برخی خشخاشهای محلی آسیای
صغیر را از اجداد این گیاه دانستهاند (نک : بوث، 9). اگرچه بسیاری از منابع
خاستگاه تریاک را مصر معرفی کرده و بر آناند که تریاک از آنجا به دیگر نقاط جهان
راه یافته است (ناصرخسرو، سفرنامه، 109؛ طاهری، 545)، پژوهشهای جدید در سویس گویای
آن است که اسرار تریاک از شرق اروپا در منطقۀ بالکان و دریای سیاه به جنوب و از
آنجا به غرب راه یافته است. آنچه مسلم است اینکه حدود سال 3400قم سواحلنشینان
دجله و فرات تریاک را در زمینهای پست بینالنهرین به عملآورده، و در
سنگنبشتههای آشوری آن را «روغن شیر» میخواندهاند. سومریها آن را با نام «ها» و
«جل»، به معنای گیاه خوشحال میشناختهاند و ظاهراً مصریها طرز کشت و مصرف خشخاش را
از سومریها آموختند. نمونهای از تریاکی که از مقبرۀ «چا» در مصر به دست آمده است،
به سدۀ 15قم میرسد و تریاک شهر «تب2» در مصر از شهرت بسزایی برخوردار بوده است
(بوث، 25-26؛ طاهری، همانجا).
پوشیدگی تاریخ تریاک و حالت تخدیرکنندگی آن موجب شده است که این ماده در میان مردم
صورتی نمادین و رمزآگین یابد و با افسانههای چندی دربارۀ چگونگی اکتشاف آن همراه
شود (برای برخی از این افسانهها، نک : حالت، 74؛ آذرخش، 325-328). حالت رمزآلودگی
تریاک سبب گردید تا پیوسته در مراسم آیینی ـ مذهبی همچون دارویی مقدس از آن استفاده
شود. تریاک در یونان قدیم در مراسم مذهبی و اجتماعات سری و مخفی به عنوان مادهای
معنوی و خارقالعاده مصرف میشد، و
در اُدیسه نوشتۀ هُمر، حماسهسرای بزرگ یونان، نیز راه یافته است. با افتادن تمدن
یونان به دست امپراتوری روم، و انتقال گنجینههای گوهرها و آثار هنری به روم، دانش
مربوط به تریاک نیز از جملۀ گنجینههایی بود که به روم منتقل شد. تریاک نزد رومیان
دارویی مذهبی و نشانۀ خواب و مرگ بود و سومنوس3، الاهۀ خواب یک دسته گیاه خشخاش در
دست داشت. عربها نه تنها از طریق مصریها با تریاک به عنوان یک داروی مسکن دردها
آشنا شدند، بلکه نخستینبار تولید و تجارت آن را به شکل یک صنعت بزرگ سامان دادند.
در پی افتادن سرزمینهای مختلف به دست سپاهیان اسلام، بازرگانان عرب تریاک را که
کالایی با ارزش بسیار، حجم کم و در شرایط معمولی فاسدنشدنی بود، با خود به سراسر
جهان بردند (طاهری، همانجا؛ EI1، ذیل افیون؛ برای تفصیل، نک : بوث، 27-34).
با زوال امپراتوری روم، کشت خشخاش و مصرف تریاک نیز در اروپا رو به کاستی نهاد، اما
در پی جنگهای صلیبی، جنگجویان مسیحی آنچه را که از عربها آموخته بودند، بار دیگر به
اروپا انتقال دادند. در این میان تریاک حالتی افسانهای یافت و سربازان به سبب عدم
آگاهی دقیق دربارۀ تریاک به نقل داستانهای خیالی از قدرت جادویی گیاه خشخاش و تریاک
و تأثیر شربتسحرآمیز آن بر سربازان ترک ــ که با خوردن تریاک خود را رویینتن
میپنداشتند (برای این تلقی در ایران باستان، نک : اسدی طوسی، 58) ــ پرداختند. با
ضعف قدرت عربها، تجارت تریاک به دست ونیزیها افتاد. در این زمان امپراتوران مغول
هند نیز به درآمد سرشار این محصول پی بردند و کشت خشخاش را در هند تشویق کردند
(بوث، 34-35؛ طاهری، 545-546؛ آذرخش، 338).
1. Papaver Somniferum 2. Thebes 3. Somnus 4. P. Belon
مصرف آزادانه و عادی تریاک در اجتماعات آن روز، باعث ظهور شمار نسبتاً بسیاری معتاد
در قرون وسطا به بعد شد. پدیدۀ اعتیاد سبب گردید تا شمار اندکی از پژوهشگران با
تجویز و مصرف بیرویۀ تریاک به مخالفت پردازند. در 1546م طبیعیدان فرانسوی پیر
بلون4 پساز بازگشت از مسافرت آسیای صغیر و مصر دربارۀ معتادان ترک چنین نوشت:
نمیتوان ترکی را دید که تا آخرین دینار پولش را برای خرید تریاک ندهد. یک ترک
همیشه با خود تریاک دارد، خواه در جنگ و خواه در صلح. ترکها پس از خوردن تریاک خود
را دلیرتر میپندارند و از خطرات جنگ نمیهراسند. در زمان جنگ هر ترک هر مقدار
تریاک پیدا کند، میخرد، چنانکه دیگر به دست آوردن تریاک بسیار دشوار میشود. همو
دربارۀ تجارت تریاک میگوید: 50 شتر دیدم که بار آن فقط تریاک بود و به سوی اروپا
میرفت.
در نیمۀ دوم سدۀ 17م پزشکان ایرانی، چینی، هندی، عرب، ترک و جز آنها دربارۀ خطرات
تریاک هشدار میدادند تا آنجا که آکوشتا1، پزشک پرتغالی تریاک را بهترین روش گمراهی
مردم مشرق زمین میخواند و میگوید: تریاک آنان را آنچنان پست کرده است که تن به
هر ذلتی میدهند (بوث، 38-39؛ طاهری، 547؛ نیز نک : فلسفی، 2/271).
در ایران: بیگمان ایرانیان باستان با گیاه کوکنار (خشخاش) به عنوان پادزهر و تریاک
آشنا بودهاند. نوشدارویی که رستم از کیکاووس برای درمان سهراب خواست، احتمالاً
شیرۀ خشخاش، یعنی تریاک بوده است (ادیبالحکما، «تفننات...»،354). در اینکه تریاک
از چه زمانی به عنوان مادهای مخدر و مکیف استفاده میشده است، اطلاع دقیق و درستی
در دست نیست. بیتردید نخستین روش استعمال کوکنار، برخلاف شیوۀ کنونی، خوردن آن به
صورتها و با ترکیبات مختلف بوده است (نک : دنبالۀ مقاله).
با این همه، برخی پیشینۀ مصرف تریاک را به صورت مخدر به دوران رواج آیین مهرپرستی
در ایران میرسانند و بر این باورند که نوشابۀ سکرآوری که در مراسم بزرگترین جشن
مهریسن نوشیده میشد، آمیزهای از گیاه سکرآور هوم یا گوکرن2 با خون گاو بوده است.
گوکرن را مرتبط با گیاه کوکنار دانستهاند که از زمان جمشید به جای خون گاو در شراب
حل میشده است (بهار، 80؛ نیز نک : برومند سعید، 259، 263). به هر روی با پیدایش
آیین زردشت به نظر میرسد که برگذاری این مراسم ممنوع شد و از آنجا که جنبهای
آیینی داشته، احتمالاً به صورت زیرزمینی ادامه یافت.
گزارش دیگری که از رواج مصرف تریاک در دست است، مربوط به سپاهیان عرب در ایران است.
چنین مینماید که ایشان در ابتدا برای رفع خستگی ناشی از سفرهای طولانی و جنگ تریاک
میخوردند و بعدها به منظور تجارت همیشه آن را همراه خود داشتهاند (نک : پورداود،
116؛ فلسفی، همانجا؛ کوئن، 18-19). اگرچه پزشکان ایرانی همچون ابن سینا، زکریای
رازی و
جز آنها از خواص دارویی تریاک و شیرۀ کوکنار به خوبی آگاه بودهاند و از آن بهره
میبردهاند (نک : ه د، افیون)، گزارشی از خوردن افیون به عنوان مادهای مکیف در
این اوان به دست نیامده است، و پس از آن نیز براساس آنچه از منابع برمیآید تا
روزگار صفویان به گونهای میان جنبۀ دارویی و مکیف آن تفاوت قائل بودهاند، به نحوی
که هر زمان مراد پادزهر بوده، از آن با نام تریاک یا تریاق یاد شده، اما افیون
پیوسته شوم و قبیح بهشمار میآمده است، تا آنجا که ناصرخسرو آن را موجب فساد خرد
(نک : دیوان، 397، 419) و مولوی مایۀ بدهوشی (نک : محجوب، 69-70؛ نیز کوئن،
19-20) میخواند. اولین گزارش تاریخی که از مصرف تریاک در دست است، از ابوالفضل
بیهقی است. به گفتۀ او در 431ق/1039م سلطان مسعود غزنوی را با خوردن تریاک چنان
خواب در ربود که نه تنها فرصت بیرون راندن طغرل سلجوقی را از دست داد، بلکه در اثر
این غفلت بساط غزنویان نیز از ایران برچیده شد (نک : ص 804).
حضور مغولان در ایران را اگرنه همچون یکی از عاملهای رواج افیون در ایران بپنداریم،
دست کم میتوان آن را در شرایط بد اجتماعی پدید آمده در ایران، عاملی غیرمستقیم در
گرایش مردم به تخدیر پنداشت (آذرخش، 346-347). باز شدن پای اروپاییان به ایران (نک
: همانجا) و برقراری مناسبات دوستانه با هند و عثمانی، و ارسال محمولههای بازرگانی
و نیز هدایای ایشان به دربار شاهان صفوی (نک : کوهی، 1/117)، همچنین جنگهای میان
دو دولت عثمانی و صفوی و وابستگی شدید سربازان ترک به افیون (نک : طاهری، همانجا)
را میتوان از عوامل اصلی رواج و شیوع پدیدۀ شوم اعتیاد به افیون در دربار صفوی و
مردم آن دوران دانست. تریاک را که ابتدا رجال و بزرگان به بهانۀ ایجاد آرامش در
مقابل نگرانیهای حاصل از مسئولیت کارهای بزرگ، مصرف میکردند (نک : شاردن، 4/282)،
رفتهرفته شاهان صفوی همچون ابزاری برای کسب اطمینان از عدم شورش فرزندانشان به کار
گرفتند، و ایشان را از کودکی به خوردن تریاک عادت دادند تا در فکر دعوی سلطنت
نباشند. از اینرو بیشتر شاهان صفوی به خوردن تریاک معتاد بودند (تاورنیه، 498؛
احتشامی، 720؛ نیز نک : کمپفر، 28-29).
1. Acosta 2. gōkarn
شاه طهماسب اول (سل 930-984ق) دومین پادشاه صفوی، که به نظر میرسد نوشیدن آب
کوکنار و خوردن حبههای «اپیون و فلونیا» (نک : دنبالۀ مقاله) در دوران سلطنت او
تداول یافته، از دوران جوانی به نوشیدن شیرۀ کوکنار معتاد بوده است. برخی را باور
آن است که با رواج همهجانبۀ افیون، برای کاستن از قباحت و زشتی نام افیون و افیونی
در عرف عام که همیشه یک عیب بزرگ و دشنام بهشمار میآمده است، نام تریاک را که به
معنای پادزهر بود، بر آن نهادند و از آن پس در افسانهها و ادبیات آن روزگار همچون
کتابهای اسکندرنامه و رموز حمزه تریاک به مفهوم افیون به کار رفت (محجوب، 71؛ کوئن،
19). سرانجام شیوع گستردۀ این پدیده در جامعۀ آن روز شاه طهماسب را بر آن داشت تا
برای مبارزه با منکرات و با شبهۀ حرمت در 939ق/1532م ورود مالیات «بیتاللطف»ها
(اماکن خاص خوشگذرانی) را به خزانه قطع کند و حدود 500 تومان تریاک «فاروق» را که
در انبارهای سلطنتی (سرکار خاصه) موجود بود، در آب بریزد (اسکندربیک، 1/122-123؛
قس:
روملو، 323). ظاهراً شاه طهماسب در این کار حتى به ترک اعتیاد پسران خود سلیمان
میرزا (نک : قاضی احمد، 2/629)، و شاه اسماعیل دوم نیز موفق نشد و سرانجام شاه
اسماعیل که به خوردن اپیون خالص و ترکیب فلونیا معتاد بود، در توطئهای با فلونیای
آلوده به زهر به قتل رسید (اسکندربیک، 1/218-219).
دومین دورۀ مبارزه با استعمال تریاک را میتوان مربوط به دوران شاهعباس کبیر
دانست. عبارت مشهور شاه عباس «من تریاکی و بیهنر را نگاه نمیدارم» در
1005ق/1597م موجب شد تا بسیاری از درباریان معتاد از خوف او، استعمال تریاک را کنار
نهند (نک : منجم یزدی، 157). وی حتى گاه افیونیان دربار خود را با قطع افیون تنبیه
میکرد (اسکندربیک، 2/953). حدود دو دهه بعد در پی ممنوعیت نوشیدن شراب، قزلباشان و
لشکریان شاه عباس به نوشیدن آب کوکنار آنچنان معتاد شده بودند که دیگر توان و
رغبتی برای جنگیدن نداشتند. گزارش این خبر به شدت موجبات نگرانی شاهعباس را فراهم
ساخت و سبب شد تا در 1030ق/1621م ضمن لغو ممنوعیت شرب شراب، به منع استعمال کوکنار
و بستن تمامی کوکنارخانهها (نک : دنبالۀ مقاله) و تشدید مجازات متخلفان تا سرحد
اعدام فرمان دهد (پولاک، 434).
افیون که در ابتدای سلطنت صفویان تنها در میان بزرگان رواج داشت (طاهری، همانجا)،
به مرور در میان مردم قشرهای گوناگون به اشکال مختلف و بهعنوان تنقل چنان رواج
یافت (نک : الئاریوس، 272) که معتادان همیشه تریاکدان خود را به همراه داشتند. جنس
تریاکدانها بنابر موقعیت اجتماعی افراد، مختلف و گاه مزین به جواهرات بود (پولاک،
435؛ فلسفی، 2/271). شاهزادگان صفوی تریاکهای خود را در حقّههای مخصوصی (تریاکدان)
میگذاشتند و آنها را مُهر میکردند و به هنگام خوردن تریاک مهر آنها را میشکستند
و دوباره آنها را مهر و لاک میکردند (باستانی پاریزی، 201). برخی از شاعران، مانند
میرزا طاهر وحید قزوینی، در اشعار خود نشئۀ تریاک را «ادراکفزا» خوانده، و به جای
خاصیت تباهکنندگی و فساد عقل از کیف و چرت آن سخن راندهاند (شاردن، 4/285؛ محجوب،
72). به گزارش سیاحان اروپایی در اصفهان کوکنارخانهها محل تجمع دائمی و تفرجگاه
گروهی از مردم شهر پس از کار روزانه شده بود (نک : دنبالۀ مقاله). شدت اعتیاد مردم
شهر اصفهان به تریاک به حدی بود که سیاحان اروپایی آن را نقطۀ سیاهی در اخلاق و
عادات مردم ایرانزمین بهشمار آوردهاند که گاه خالی از غرضورزی نیز نبود (نک :
پولاک، 434؛ شاردن، 4/284-285). فرمان شدیداللحن شاه عباس در منع اعتیاد به خوردن
تریاک نیز نتوانست چارۀ این پدیدۀ شوم را بکند. سرانجام تحت فشار تودۀ مردم و با
تمسک به کَل عنایت، دلقک شاه فرمان لغو و اجازۀ گشایش دوبارۀ کوکنارخانهها صادر
میشود (نک : همو، 8/109-112). برخی از پژوهشگران با توجه به وضعیت نابسامان
اجتماعی جامعۀ آن روز علت اصلی سقوط شهر به دست افغانها و براندازی صفویان را
اعتیاد مردم دانستهاند (نک : آذرخش، 358-360).
زمان دقیق تغییر عادت تریاکخواری مردم روزگار صفویه به کشیدن و یا دود کردن آن
مشخص نیست. حسنعلی آذرخش بر آن است که عادت به کشیدن تریاک نخستینبار با سربازان
نادر از هند به ایران راه یافته است (ص 324). به گزارش تاورنیه مدت زمانی پیش از
آن، و نه چندان دورتر از حدود سال 1076ق/1665م، ازبکها کشیدن چرس (مادهای
تخدیرکننده از برگ شاهدانه) را در ایران معمول کرده بودند (ص 640) که با توجه به
حملات مکرر ازبکان به خراسان (نک : افوشتهای، 290، 367-381، جم ؛ فلسفی،
4/119-125، جم )، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. با اینهمه، ظاهراً این روش
تا مدتها چندان تداول نیافت. چه، در میان سالهای 1200-1202ق/1786-1787م که ویلیام
فرانکلین به ایران سفر کرده است، ایرانیان، اگرچه نه به میزان ترکان، تریاک
میخوردهاند (نک : ص 53). همچنین در منابع از افیونخواری شماری از امیران به
دوران نادر یاد شده است (محمدکاظم، 3/949). پس از این تاریخ برخی از گزارشها حاکی
از تعلیم شیوۀ تریاککشی توسط درویشهای هندی است که در 1267ق/1851م در خراسان و
کرمان پراکنده بودهاند (نک : کوهی، 1/9).
به هر روی دود کردن (کشیدن) تریاک ــ که گویا تقلیدی از کشیدن توتون و تنباکو در
قـارۀ آمریکا بـوده است ــ احتمالاً از اوایل پیدایش سلسلۀ قاجاریه در ایران متداول
گشته است (نک : طاهری، 547) و بزرگانی همچون فتحعلی خان صبا، ملکالشعرا (د
1248ق/1832م) (نک : هدایت، 10/126-127) به کشیدن تریاک معتاد بودهاند. سروش
اصفهانی (د 1280ق/1863م) قصیدهای دربارۀ کشیدن تریاک دارد (نک : آذرخش، 365-366).
برخی نیز رواج رسم کشیدن تریاک را پس از نیمۀ دوم سدۀ 19م و از خراسان دانستهاند
(نک : آدمیت، امیرکبیر...، 265)، و هانری رنه دآلمانی که در 1907م به ایران سفر
کرده است، تاریخ شروع کشیدن تریاک را در حدود 30 سال پیش از این تاریخ میداند (ص
90). با اینهمه، به نظر میرسد که کشیدن تریاک در ایران به مدت حدود نیمقرن چندان
رونقی نداشته است و همگان با طریقۀ آن آشنا نبودهاند. از گفتۀ پولاک (که خود
مقالهای نیز دربارۀ تریاک ایران تهیه کرده بود)، بر میآید که به روزگار وی هنوز
تریاکخواری رواج داشته، و اخلاق عمومی کشیدن آن را نمیپسندیده، و به صورت پوشیده
به آن میپرداختهاند (ص 437). پس از آن دود کردن تریاک با چنان سرعتی رواج یافت که
در 1314ق، سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه، اعتیاد در قشون کشور به اندازهای گسترش
یافته بود که میرزا سلیم ادیبالحکما، معاون ادارۀ صحیۀ نظام، قشون ایران را تریاکی
میخواند و همین امر را علت اصلی کوتاهی ایران در مقابل روسها بیان میدارد
(صحبت...، 29، 34، 43).
کشت خشخاش: با اینکه از سدهها پیش در ایران خشخاش میکاشتند، بخش قابل توجهی از
تریاک مصرفی در ایران از طریق کشورهای همسایه مانند عثمانی تأمین میشد (کوئن، 28).
بهرغم نظر شماری از پژوهشگران بر اینکه خشخاشکاری در ایران رواج چندانی نداشته
(آدمیت، همان، 399)، کثرت استعمال داخلی، به حدی بوده است که نمیتوان این ادعا را
که کشت خشخاش نخستینبار به دستور امیرکبیر صورت یافته است، پذیرفت (نک : دنبالۀ
مقاله). کشت خشخاش از زمان صفویه مورد توجه بوده، و حتى بخشی از املاک خاصۀ سلطنتی
در این دوره به کشت خشخاش اختصاص داشته است (کمپفر، 112)، شاردن خشخاش را از گیاهان
قابل توجه ایران دانسته، و به محصول آن در مناطق مختلف ایران اشاره کرده است
(4/49). همچنین گزارشهایی مبنی بر کشت خشخاش در دورۀ زندیه در دست است. در این دوره
تقریباً در بیشتر نقاط ایران خشخاش کشت میشده، و حتى تریاک اصفهان و کازرون افزون
بر مصرف داخلی، به عنوان کالایی صادراتی به خارج از کشور، بهویژه هندوستان، صادر
میشده است (ورهرام، 148، 153-154؛ برای کیفیت و انواع تریاک ایران، نک : پولاک،
433؛ شاردن، 4/50؛ جمالزاده، 31). همچنین در منابع از درویشانی معتکف در بارگاه
شاه نعمتالله ولی سخن رفته است که برای تأمین نیاز مصرف خود در ماهان کرمان خشخاش
میکاشتهاند (ادیبالحکما، همان، 62). با اینهمه، ظاهراً کشت این محصول به عنوان
کالایی
با ارزش بازرگانی و اقتصادی به دوران صدارت امیرکبیر
باز میگردد. در1266ق/ 1850م میرزاحسین سپهسالار، کارپرداز اول (سرکنسول) وقت ایران
در بمبئی طی گزارشی به منافع بسیار کشت خشخاش در ایران و صادرات آن اشاره کرده است
(بامداد، 1/411؛ «ساسونها...»، 125-139) و میلر انگلیسی نیز از امکان کشت آن در
جنوب برای صدور به سوریه و عثمانی گزارش داده است (آدمیت، همانجا). سرانجام کشت
صنعتی خشخاش بهطور آزمایشی در 1267ق با فرمان امیرکبیر در زمینهای اطراف تهران
آغاز شد (اعتمادالسلطنه، 3/1718؛ نیز نک : آدمیت، همانجا). از آن زمان به بعد در
میان گزارشهای تاریخی اطلاعات بسیاری دربارۀ کیفیت محصول، وضعیت تجارت و قیمت تریاک
میتوان یافت (نک : وقایع...، 135، 164. جم ).
زمان برداشت تریاک و یا در اصطلاح «سر تریاک» در ایران خرداد ماه بود. در این هنگام
کارگران ماهر و باتجربه گرزهای خشخاش را نه خیلی سطحی و نه خیلی عمیق تیغ میزدند.
شیرۀ سفیدی که از محل خراشها خارج میشد، در مجاورت هوا به رنگ تیره و قهوهای
درمیآمد. برای به عمل آوردن تریاک خوب با مرفین بسیار، لازم است که این عمل بیش از
یک یا دو بار تکرار شود، پس از آن کارگران با قاشقکهای مخصوص اشکهای تراوش شده را
در پیاله میریختند و پیالهها را در دیگهای مسین سرازیر میکردند. با تصویب قانون
انحصار تریاک توسط دولت، دیگها دربسته و مهر شده تحویل مأموران میشد. میتوان گفت
که از زمان آشور بانیپال تریاک به همین روش به دست میآمد و هنوز نیز پس از گذشت
قرنها طریقۀ برداشت تریاک، با اندک تفاوتی در جایهای مختلف، به همین شیوه است
(شاردن، 4/49؛ بوث، 13، 17، 26). مأموران انحصار پس از خرید محصول از کشاورزان نقاط
مختلف همه را به اصفهان انتقال میدادند. در آنجا کارگران مخصوص تریاکمالی شیرهها
را روی تختههای بزرگ میریختند و در مقابل آفتاب با شِفره (تیغکی با دم چوبی) مالش
میدادند و به صورت لولههای باریک و بلند در میآوردند. این عمل را در اصطلاح
«تریاکمالی»، «تریاکسایی» و یا «تیاری» میگفتند (نک : آلمانی، 92-93؛ نوایی،
31-32؛ آذرخش، 370؛ برای وصف تریاکمالی و کیل آن، نک : باستانی پاریزی، 242-243).
در نیمۀ اول سدۀ 14ق بخشی از نیروی کارگری کشور در صنایعی همچون عمل آوردن تریاک
فعالیت داشتند (اشرف، 97). در ایران تریاکی که به مصرف کشیدن (تریاک پرورده)
میرسید، با تریاک خام (تریاک طبی) تفاوت چندانی نداشت، و تنها تریاک خام را مدت
بیشتری مالش میدادند تا رطوبتش کمتر گردد (نک : دیولافوا، 242).
تریاک ایران به سبب برخورداری از درصد بالای مرفین نسبت به تریاک ترکیه و افغانستان
دارای جایگاه ویژهای در بازارهای جهانی بود. در کرمان، همچنین در خراسان، اصفهان و
فارس تریاک را به لحاظ رنگ آن بهتعریض زعفران میخواندند (شاردن، همانجا؛ نوایی،
18؛ باستانی پاریزی، 197-199). تریاک پاریز، در کرمان ــ که محصول آن، گاه به چند
خروار میرسید ــ مخصوص استفادۀ بزرگان مرکز بود. تریاک مزارع درباریان در پاریز در
عرف «تریاک شاپوری» خوانده میشد و «تریاک سناتوری» به سناتورهای بیرجند یا
بلوچستان منسوب بود (همو، 244-247). گاه به سبب تقلب کشاورزان و افزودن برخی مواد
همچون کنجد، نشاستۀ برنج، سفیدۀ تخممرغ، سرب و مانند اینها به تریاک، تریاک ایران
را در بازارهای جهانی پیش از بازدید کارشناسان خبره خریداری نمیکردند (نک :
پولاک، 433؛ وقایع، 595؛ نوایی، 24).
تریاک در اقتصاد: بهرغم کشت خشخاش در دوران صفویان، تریاک در اقتصاد صفوی نقشی مهم
نداشت. از نخستین سال کشت صنعتی خشخاش، بهرغم مخالفت دولت هندوستان از ورود تریاک
ایران به آنجا و صدور آن به چین با حمایتهای کمپانی هند شرقی، بر اثر اقدامات
امیرکبیر زمینه برای فروش تریاک ایران هموار شد و هند قانون منع ورود تریاک ایران
را ملغا نمود و تریاک رسماً بهصورت کالایی صادراتی وارد عرصۀ بینالمللی گردید
(نک : «ساسونها»، 128-129؛ آدمیت، همان، 399-400، 408-409). انگیزۀ اصلی دولت
انگلیس در تجارت تریاک ایران افزون بر دستیابی به مواد خام برای تهیۀ مرفین در
لندن، تأمین بازار چین در گیرودار دومین جنگ تریاک (1856-1858م) بود. در این زمان
زمینۀ مناسب اقتصادی موجب شد تا نمایندگان شرکت دیوید ساسون که عهدهدار تجارت
خارجی میان ایران و بریتانیا بود، به تجارت در شهرهای بوشهر و اصفهان اقدام نمایند
(«ساسونها»، 125-138؛ اشرف، 54-55). نیز گروهی از بازرگانان ایرانی یکیاز نخستین
کمپانیها را برای نظارت مستقیم در عمل آوردن، بستهبندی و صدور تریاک به اروپا، چین
و هنگکنگ در اصفهان تأسیس کردند. بازرگانان بوشهری نیز کمپانی دیگری را در بوشهر
تأسیس کردند (آدمیت، اندیشه...، 325؛ اشرف، 76).
سود حاصل از کشت و صدور تریاک در این زمان به میزانی بود که تقریباً تمامی اراضی
مستعد کشاورزی در یزد و اصفهان و مانند آنها به زیر کشت خشخاش رفت و تولید گندم و
جو در 1276ق به بعد (دهۀ 1860م) به شدت کاهش یافت و همراه عواملی مانند خشکسالی
موجب بروز قحط در سالهای 1277-1279ق و 1288-1289ق/1860-1862 و 1871-1872م، شد و
حدود یک و نیم میلیون تن تلفات داشت (آذرخش، 363؛ تاریخ اقتصادی...، 367؛ مهدوی،
27).
عمدهترین فعالیت اقتصادی بازرگانان ایرانی در اواخر سدۀ 13 و اوایل 14ق گردآوری و
صدور مواد خام مورد نیاز بازارهای خارجی بود (اشرف، 73، 130). در این میان تریاک
کالایی فاسدناشدنی و با ارزش افزودهای بیش از گندم و جو بود که به راحتی جابهجا
میشد. تجار ایرانی در پی رکود بازار صادرات پنبه و شیوع بیماری کرم ابریشم پس از
1282ق/ 1865م، که به گزارش کرزن (2/295) به ورشکستگی حدود 800‘1 کارگاه ابریشمبافی
تنها در یزد منجر شد، تریاک را مناسبترین کالای صادراتی یافتند و بر روی زمینهایی
که نهال توت در آنها بود، خشخاش کاشتند و با باقیماندۀ سرمایۀ خود هم در فارس زمین
خریدند و در عرف تجاری، تاجر تریاکی خوانده شدند (فسایی، 2/1029؛ حسینی، 475؛
جمالزاده، 30؛ اشرف، 81-92؛ مهدوی، 31-32). با اینهمه، بسیار اتفاق میافتاد که
ناگهان با یک باران تمامی محصول تریاک مزرعهشان از میان میرفت، و آنان را،
بهویژه کسانی را که حتى زمینهای خود را برای پیشخرید محصول تریاک فروخته بودند
(وقایع، 165)، به ورشکستگی میکشاند (برای نمونه، نک : همان، 217). پس از شناخته
شدن جنس خوب تریاک ایران از 1870م تریاک کالای تجاری عمدۀ ایران با انگلیس درآمد
(آدمیت، امیرکبیر، 65) و موجب کسب درآمد کلانی برای سپهسالار در میان سالهای 1880
تا 1911م گردید. پس از سپهسالار، امینالضرب یکی از برجستهترین صادرکنندههای این
محصول بود که براساس نامهها و اسناد موجود توانست از همان اوایل صدور رسمی تریاک،
ثروت هنگفتی از این راه کسب نماید (مهدوی، 138-139، 319-321؛ برای شماری از
نامههای ارسال شده میان تجار، نک : کرمان...، 324-332).
در دهۀ 1290ق تریاک نقش عمدهای در توسعۀ بازرگانی خارجی ایران داشت. تریاک که برای
مصرف به بازار چین، و برای تهیۀ مرفین به انگلیس و تأمین مصرف بازار داخلی کشت و
صادر میشد، به سرعت بازار ترکیه را شکست و از تولید 300 جعبه و هر جعبه به وزن 195
پوند (هر پوند 450 گرم) در 1276ق/1859م، به مرز 8 هزار جعبه در 1297ق/1880م (پایان
صدارت سپهسالار) رسید که از این تولید 700‘7 جعبه، هر جعبه به مبلغ 450 تا 539 دلار
صادر میشد (نک : «ساسونها»، 135-137؛ اشرف، 90؛ تاریخ اقتصادی، 366-371). بنابر
پنجمین صورتجلسۀ کمیسیون جامعۀ ملل، ایران پس از هند بزرگترین انبار تریاک جهان
معرفی شده است (آذرخش، 488). از این طریق بود که تجار ایرانی به درآمدهای سرشاری
دست یافتند. شماری از تجار برجستۀ ایرانی نیز با اقامت در بنادر هنگکنگ و شانگهای
چین و احداث دفاتر خاص فروش تریاک موجب رونق تجارت تریاک ایران شدند. در منابع از
74 تاجر عمده یا تجارتخانۀ معتبر کشور در دهۀ دوم سدۀ 14ق نام برده شده است که
عمدتاً در تجارت تریاک نیز دست داشتهاند(نک : اشرف، 75، 80؛ مهدوی، 27). در
سالهای 1308-1317ش/1929-1938م بهطور متوسط سالانه 240 هزار کیلو تریاک از راه مجاز
به اروپا و خاور دور صادر گردیده، و آمار رسمی آن به جامعۀ ملل ارائه شده است. با
تشکیل ادارۀ انحصار (نک : دنبالۀ مقاله) شعبههای فروش بسیاری در سراسر کشور احداث
گردید. همچنین نمایندهای مقیم در اروپا تعیین شد تا با بررسی و نظارت بر قیمت
تریاک در بازار، با سازمان ترک و یوگسلاو به رقابت برخیزد (آذرخش، 378).
از 1318ش/1939م با شروع جنگ جهانی دوم به سبب کمبود وسایل نقلیه در کشور و افزایش
نرخ بیمه، صادرات رسمی تریاک به اروپا قطع شد، اما تا 1320ش در تمامی محافل
بینالمللی سخن از تجارت غیر مجاز تریاک ایران با خاور دور بود. از این تاریخ بازار
اروپا به کلی از دست تجار تریاک ایران خارج شد و تا فروش مجدد تریاک در 1323ش، صدور
تریاک ایران متوقف گردید (همو، 378-379، 494). در 1325ش/ 1946م تقریباً 40٪ تجارت
جهانی تریاک در اختیار ایران بود. از کل تولید، 45٪ برای صادرات و 55٪ برای مصارف
داخلی اختصاص داشت (همو، 455).
مبارزه با مصرف تریاک: درآمد و سود سرشار حاصل از تجارت تریاک در ایران مانع از آن
بود که با پدیدۀ اعتیاد در جامعه مبارزه شود و حتى دولت وقت از امضای قراردادهای
لاهه در 1912 و 1925م برای مبارزه با مصرف مواد مخدر خودداری کرد (نوایی، 33؛ نیز
نک : آذرخش، 380-388) و تا سال اول مشروطیت برای کشت خشخاش و تهیه و فروش داخلی و
خارجی تریاک هیچ قید و شرطی وجود نداشت. با اینهمه، گهگاه تلاشهایی برای مبارزه با
اعتیاد صورت میگرفت. در 1311ق/ 1893م، اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، ملاسلطان محمد
گنابادی در تفسیر آیۀ «یَسْئَلونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِر» (بقره/2/219)،
حکم بر تحریم تریاک داد (نک : تابندۀ گنابادی، 9-10، 75، 94 بب ). در 1314ق
ادیبالحکما، از پزشکان دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، همراه با تألیفاتی در
بیان آسیبهای اجتماعی تریاک به مداوا و ترک معتادان با شیوههای علمی همت گمارد و
با تأکید از پزشکان خواست تا به هیچ عنوان بیماران خود را ترغیب به کشیدن تریاک
نکنند و هنگام تجویز دارو از تریاک نیز به صراحت نام نبرند (صحبت، 11، «تفننات»،
370-371).
مقارن نهضت مشروطهخواهی، مبارزه با تریاک، یکی از هدفهای ملی ـ اجتماعی
مشروطهخواهان قرار گرفت و مخالفت با کشیدن تریاک، یکی از مظاهر استعمار در تخدیر
ملل مشرقزمین، در سرلوحۀ مرامنامۀ احزاب ملیگرا گنجانده شد؛ حتى مجاهدان
مشروطهخواه به مبارزۀ مسلحانه با معتادان پرداختند. از شوخیهای روزگار اینکه «در
مقابل، جماعت تریاککش و اصناف ششگانۀ افیونیان هم که در دنیا محض بیخیالی و
آسودگی به یک نفس دود تلخ و تیرۀ علفیات صحرا قناعت کرده بودند»، با گروههای دیگری
همچون قماربازان و... ، گروه اجتماعیون عیاشیون را تشکیل دادند و با تهیۀ بیرق و
صدور بیانیه به اصطلاح به مبارزه با اقدامات مجاهدان برخاستند (همو، صحبت، 17-21؛
کوهی، 1/16-17، نیز برای بیرق، نک : ص12). از دیگر اقدامات بر ضد معتادان در
سالهای 1298 تا 1300ق میتوان به تلاشهای فرمانروای خراسان و سیستان اشاره کرد که
بر معتادان آن نواحی بسیار سخت میگرفت (همو، 1/154).
سرانجام در 1329ق/1911م قانون تحدید تریاک به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بنا بر
این قانون مصرفکنندۀ تریاک افزون بر پرداخت عوارض، موظف به تحویل سوختۀ آن به
مأموران بود (آذرخش، 488-499؛ کوئن، 62-64). در 1305ش یک کمیسیون تحقیق از جامعۀ
ملل برای رسیدگی به وضع کشت و مصرف تریاک به ایران آمد و پس از آن با توصیۀ آنها
تولید و فروش تریاک در سراسر ایران زیر نظر دولت درآمد. با تصویب قانون انحصار
دولتی تریاک در 26 تیر 1307 تمام امور مربوط به تریاک از جمله معاملات، انبار کردن،
حمل و نقل، مصرف داخلی و صادرات در اختیار دولت قرار گرفت؛ همزمان، با پیشنهاد
شماری از نمایندگان مجلس از جمله تقیزاده طرح تقلیل تدریجی مصرف داخلی تریاک نیز
به تصویب رسید (آذرخش، 489-492؛ کوئن، 64-68). بر اساس قانون انحصار میبایست
لولههای تریاک برای مصرف داخلی را علامتگذاری، واردات را ممنوع و سوختۀ تریاک را
وزارت مالیه جمعآوری میکرد و دولت در مدت 10 سال شرایط ترک استعمال تریاک را
فراهم مینمود (نوایی، 18). در 1309ش مؤسسۀ انحصار بنا بر قراردادی انحصار صادرات
تریاک را به مدت 5 سال به حاجی امین اصفهانی واگذار کرد که چندی بعد به سبب عوارض
سنگین، قرارداد ملغا شد. سرانجام در 1312ش دولت شرکتی محدود به نام بنگاه انحصار
صادرات تریاک تشکیل داد (آذرخش، 492-493).
به نظر برخی تحدید و علامتگذاری تریاک در عمل تنها قبح کار را از میان برداشت و پس
از آن افرادی دیگر از طبقات اجتماعی مختلف آزادانه به استعمال تریاک پرداختند.
مالیات ناشی از تحدید تریاک هم به منبع درآمدی برای دولت تبدیل شد (نک : حسینی،
473، 476). همچنین تعهدات تجار برای کشت و صادرات تریاک، شکایت و گلایۀ معتادان از
کمبود امکانات لازم برای ترک و مداوای آنان و بیکار شدن گروههای مختلف در کار تولید
و فروش تریاک در عمل موجبات شکست طرح 10 سالۀ دولت را فراهم آورد (برای شماری از
نامهها و اسناد در این باره، نک : نوایی، 19-35). سرانجام در پی کنترل و نظارت
دولت بر کشت خشخاش از 1317ش تولید این محصول در 35 منطقه از جمله شمیران، گرگان،
سمنان، قم و کاشان ممنوع شد (آذرخش، 495؛ نیز نک : کوهی، 1/20-42). در همین زمان
بسیاری از مراجع تقلید نیز مانند محمدحسن شیرازی، ابوالحسن شیرازی، سید هبةالدین
شهرستانی، فاضل مامقانی و سیدکاظم یزدی حکم به تحریم تریاک دادند (تابندۀ گنابادی،
888-889؛ آذرخش، 525- 528).
در آذر ماه 1320 بنا بر تصویب دولت تریاک تنها در مقابل کوپن در اختیار
مصرفکنندگان معتاد قرار میگرفت (نک : کوئن، 72-73). قطع صادرات تریاک نیز موجب
شد که کشت خشخاش به صورت زراعتی پردردسر و کم بهره درآید. با هجوم روستاییان به
شهرها از این تاریخ و مشکلات موجود در کار کشت خشخاش و تحمیلات ادارۀ انحصار،
بسیاری از کشاورزان کشت خشخاش و تولید تریاک را رها کردند (آذرخش، 498-499). در
1323ش انجمن مبارزه با مصرف تریاک و الکل تشکیل شد (نک : کوهی، 1/131-132، 155،
315-319). از 1325ش با فشار سران فرقۀ دمکرات و برپایی تظاهرات تبلیغی گسترده در
برابر دولت مرکزی، کشت خشخاش به دستور قوامالسلطنه، رئیس دولت وقت به کلی ممنوع، و
کمیسیونی برای مبارزه با مصرف تریاک تشکیل شد و در اول آذر همان سال جشن وافور
سوزان بر پا گردید. اما در 1326ش دوباره خرید شیرۀ تریاک از معتادان به تصویب رسید
(آذرخش، 500-501). در 1334ش سرپرستی امور مبارزه با تریاک در وزارت بهداری ایجاد شد
و شیرهکشخانهها تعطیل و بساط منقل و وافور از قهوهخانهها جمع گردید. همچنین در
باغ مهران تهران آسایشگاهی برای نگهداری معتادان تأسیس شد و قانون منع کشت و
استعمال مجدداً به تصویب رسید (همو، 509). اما چون بسیاری از مسئولان مملکتی خود
گرفتار مواد افیونی بودند و نیز به سبب حضور گستردۀ خانوادۀ سلطنتی پهلوی و بسیاری
از رجال سیاسی کشور در بازار قاچاق جهانی مواد مخدر، همچنین قرار گرفتن ایران در
منطقۀ مهمترین محدودۀ کشت و قاچاق جهانی تریاک، هیچگاه این فعالیتها به نتیجۀ
مطلوب نرسید و از 1347ش نیز کشت خشخاش مجدداً به بهانۀ کشت آن در کشورهای همسایه،
با تصویب مجلس شورای ملی از سرگرفته شد (برای مصوبات این سال، نک : کوئن، 80-84؛
برای رواج فوقالعادۀ تریاککشی از 1347 تا 1358ش، نک : همو، 86؛ نیز
نک : دانا، اعتیاد).
عوامل شیوع اعتیاد:
1. تلقیشدن تریاک به عنوان مسکن فوری و عدم دسترسی طبقۀ کم درآمد به پزشک و
توانایی تأمین دارو و درمان از جمله عوامل اصلی رواج تریاک در ایران بود. سیمبانان
و کارگران خط تلگراف از مروجان این جریان شوم بودند و تریاک و منقل و وافور را به
عنوان وسیلۀ مداوا به دورترین روستاهای کشور منتقل میکردند.
2. انحصار دولتی خرید و فروش تریاک نیز موجب شد که دولت با هدف ازدیاد درآمد، خود
عامل افزایش شمار معتادان شود، چنان که نوشتهاند مأموران ژاندارمری به اهالی
روستاها به زور تریاک میفروختند. کسانی نیز مأموریت داشتند تا تریاک را ارزان
بفروشند و سوختۀ آن را تا چند برابر قیمت خریداری نمایند، به نحوی که تا مدتها
تریاککشی یک راه کسب درآمد به شمار میرفت و ادارۀ انحصار دستمزد متصدیان خود را
به نسبت فروش پرداخت میکرد.
3. در قهوهخانهها که از اماکن عمومی و تنها جای تجمع طبقۀ پایین جامعه بود، به
عنوان تفریح و سرگرمی تریاک ارزان و نسیه میان قهوهخانهنشینان توزیع میشد.
4. شماری از سران عشایر که عادت به استعمال انواع مکیفات از جمله تریاک داشتند، به
سبب نفوذ در میان افراد ایل و طایفۀ خود، موجبات رواج اعتیاد را در میان آنها فراهم
میآوردند؛ بسیاری از این سران خود در زندان معتاد شده بودند (نک : کوهی،
1/10-11). سایکس دربارۀ ایلخان ایل زعفرانلو مینویسد که همواره مست، غرق کیف
تریاک یا دیگر مکیفات به سر میبرد (ص 23؛ نیز نک : آذرخش، 370-373). از نکات قابل
توجه، علاقۀ ادوارد براون به کشیدن تریاک به هنگامی است که در میان عشایر کرمان بود
(نک : براون، 500-502).
5. بسیاری از بزرگان و ارباب ذوق و ادب در شهرها از راهیابی به محافل انس و مجالس
عیش و عشرت به تریاک روی آوردند. در خانههای بسیاری از ایشان مکانهایی به نام
وافورخانه ترتیب داده شده بود. افراد این قشر نیز مشوق جوانها به کشیدن تریاک
بودند.
بر اثر رواج مصرف تریاک در کشور مشاغل متعدد مربوط به کشت، تولید و فروش تریاک
ایجاد شد. در این میان زارع، تیغزن، تریاکمال، شیرهپز، ساقی، تریاکگیر،
خانهدار، خرده فروش و تاجر را میتوان نام برد (نوایی، 19). تریاک فروشی از زمان
احمدشاه صورت رسمی یافت و تریاک از طریق شعب ادارۀ تحدید تریاک در اختیار
فروشندگان قرار میگرفت (شهری، 5/227). در عین حال از دیرباز بخش عمدهای از فروش
تریاک بر عهدۀ عطاران بود (الئاریوس،273).
تریاک در باورها و طب عامه: عامۀ مردم معمولاً تریاک را برای تسکین بسیاری از دردها
سودمند میدانستند، و از اینرو در هر خانهای به وفور یافت میشد. گرزهای کوچک
تیغنزدۀ خشخاش را در دکانهای عطاری با نام کوکنار میفروختند و مردم برای درمان،
جوشاندۀ آن را مصرف میکردند (محجوب، 72). در بسیاری از نقاط ایران برای آسان
خواباندن و خواب سنگین رفتن کودکان، آنها را از شیرخوارگی با دود تریاک آشنا
میکردند (پولاک، 434؛ نوایی، 18؛ حمیدی، 70-72). به باور برخی چون ایرانیان خواب
پس از ناهار را سودمند میشمردند، نانوایان بر روی نانها، به ویژه نان سنگک، خشخاش
میپاشیدند، تا خواب آورد (شاردن، 4/ 49-50، 263). همچنین برخی استفاده از تریاک را
برای حفظ سلامت، به ویژه پس از 40 سالگی، مفید میدانستند (پولاک، همانجا).
راحتترین وسیله برای خودکشی: آسان به دست آوردن تریاک بهترین و راحتترین وسیله
برای خودکشی بود (نک : شاهحسین، 314، 389-390؛ ادیبالحکما، «تفننات»، 360؛ نیز
نک : شهری، 5/235). اگرچه خودکشی با تریاک مرگی آرام و سستی و رخوت بدن و خوابی
سنگین همراه داشت و چه بسا افراد برای اطمینان از تأثیر آن قدری سرکه نیز روی آن
مینوشیدند، اما معالجۀ آنان که نجات مییافتند، بسیار سخت و دردناک بود (پولاک،
438؛ تاورنیه، 640؛ شاردن، 4/285؛ شهری، 5/237). گاه نیز تریاک به عنوان سمی مهلک
برای انتقامجویی و از پای درآوردن افراد (نک : پولاک، همانجا؛ بوث، 31-32). و حتى
وسیلۀ تهدید به خودکشی مورد استفاده قرار میگرفت.
گسترش همه جانبۀ اعتیاد: بر خلاف استعمال حشیش که موجب سرشکستگی در جامعه بود،
کشیدن تریاک عیب و ننگ شمرده نمیشد و در میان گروههای مختلف عمومیت داشت و مورد
قبول عامه بود. در 1333ق (به هنگام تاجگذاری احمد شاه) حدود 5/2 میلیون مصرفکنندۀ
تریاک در کشور وجود داشت که به طور متوسط در هر شبانه روز حدود دو میلیون مثقال
مصرف میکردند (حسینی، 474-475). در دهۀ 30 سدۀ 14ش در میان شماری از خانوادهها در
برخی از نقاط ایران تریاک و منقل و وافور از لوازم زندگی به شمار میآمد. در
بخشهایی از کرمان کشیدن تریاک به منزلۀ تمکن مرد تلقی میشد. در این دوره 13
شیرهکشخانۀ شبانهروزی در یزد، 800 شیرهکشخانه در آبادان و میان 800 تا 1200
محل و مکان در تهران وجود داشته است. کارگران نساجی یزد، از عطاریها بستههایی برای
ظهر تهیه میکردند که در آنها زغال، قند، چای و تریاک بود. در برخی از شهرها از
میهمانان خود به جای شربت و شیرینی با منقل و وافور پذیرایی میکردند و کشاورزان
گرگان و دشت مینو برای خرید تریاک زمین خود را به بهایی اندک میفروختند. شمار
معتادان در برخی روستاهای شمالی گاه به 90 تا 100٪ اهالی میرسید (آذرخش، 502-505؛
نیز کوهی، 1/124-130، جم ). برابر اسناد موجود در 1322ش تنها در آبادان 24 شعبۀ
فروش تریاک وجود داشت و بیش از 40٪ مردم شهر معتاد بودند (نک : نوایی، 34). در آن
زمان کشیدن تریاک به حدی شایع بود که در ماه رمضان به هنگام پایان یافت وقت سحری
منادیان بانگ برمیداشتند که: «وقت آب است و تریاک»، یعنی هنگام آن است که
روزهگیران آب بنوشید و حب تریاکی بخورید. شاعری به این مطلب اشاره دارد و میگوید:
«صبح عید است و مبدل به می و نقل شده است / آب و تریاک که میگفت مؤذن به سحر»
(آذرخش، 367- 368؛ نیز نک : پولاک، 435).
روشهای مصرف: به روزگار صفویان خوردن تریاک رایج بوده است و معمولاً آن را به
صورتها و شکلهای گوناگون حب، شربت، خالص یا مخلوط با مواد دیگر همچون بَذْرُالبَنج
(بنگدانه)، سُداب، انقوزه، عاقِرْ قَرْحا = آکِکَرا: گیاهی از جنس بابونه و از
تیرۀ مرکبان (نک : معین، ذیل آککره) و جز اینها با افزودن هل، جوزهندی، دارچین و
دیگر افزودنیها، تناول میکردهاند (پولاک، 434؛ شاردن، 4/282؛ آذرخش، 344). در این
دوره بنگ را نیز از ترکیب دانۀ خشخاش و شاهدانه و موادی دیگر و بعدها به شیوۀ
هندیان تنها از شاهدانۀ خالص تهیه میکردند (نک : شاردن، 4/287، 288).
کوکنار: در واقع آب یا شربت کوکنار که شاردن آن را ابوالنوم میخواند (7/259)،
شربتی است که از تخم خشخاش تهیه کرده و مینوشیدند (تاورنیه، 640؛ پولاک، 434؛
راوندی، 6/458). به نظر شاردن (4/282) حرمت مشروبات الکلی در میان مسلمانان دورۀ
صفوی، به ویژه سختگیریهای شاه عباس در این باره موجبات گرایش شدید ایرانیان را
به این نوشیدنی فراهم آورده بود (نیز نک : ناطقی، 856)، به گزارش اغراقآمیز
تاورنیه در آن هنگام به زحمت میشد در ایران کسی را یافت که به مشروباتی همچون
کوکنار و مصرف بنگ عادت نداشته باشد (همانجا؛ برای کاربرد کوکنار در ادب فارسی، نک
: برومند سعید، 260-261).
گاهی برای تسهیل و تشدید وجد و سرور، در مجالس سماع صوفیان در شراب افیون (نک :
قزوینی، 3/7؛ برومند سعید، 262)، یا به قول سعدی «بیهوشانه» میریختهاند. این
ترکیب در ادب فارسی جایگاه ویژهای یافته، و مورد استفادۀ بسیاری از بزرگان ادب
قرار گرفته است (برای نمونه، نک : عطار، 258؛ خاقانی، 332؛ امیرخسرو، 509؛ حافظ ،
125؛ نیز برومند سعید، 262-263).
از ترکیبهای دیگر تریاک که به عنوان مکیف استفاده میشود، میتوان به سوخته و شیره
اشاره کرد. سوخته ترکیبی از خاکستر و مقداری تریاک نسوخته است که در حقۀ وافور برجا
میماند و نسبت به تریاک با مقدار یکسان از مرفین بیشتری برخوردار است. همچنین در
ایران با جوشاندن سوختۀ تریاک و سوختۀ شیره (مایه)، شیره فراهم میآوردند.
1. vapeur
کشیدن تریاک و شیره نیازمند وسایل ویژهای مانند وافور، منقل، نیدوده (نوعی وافور
برای شیرهکشی مبتدیان) بوده است؛ نگاری هم که دستگاه شیرهکشی است و احتمالاً از
چین به ایران آمده، از شمار این وسایل بوده است (نک : آذرخش، 367). در این میان
وافور از شهرت بیشتری برخوردار بوده، و حتى در حکم نماد جماعت تریاکیان محسوب
میشده است و به جد و هزل ایشان را متصف بدان میخواندهاند. لغت وافور در فرهنگهای
کهن فارسی وجود ندارد و احتمالاً از واژۀ فرانسوی واپور1، به معنای بخار گرفته شده،
و همراه با خود این وسیله به
ایران آمده است ( لغتنامه...، ذیل وافور). اگر چه تاریخ ورود آن به ایران مشخص
نیست، اما بدون تردید در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه متداول بوده است (دربارۀ حقه و
شکل وافور، نک : آلمانی، 90؛ باستانی پاریزی، 201).
کوکنارخانه: در دوران شاه عباس دوم اعتیاد به کوکنار چنان گسترش یافته بود که در
اصفهان همپای قهوهخانه و چایخانه دکانها و مراکز متعددی برای نوشیدن آب کوکنار
وجود داشته است (تاورنیه، همانجا؛ طاهری، 547؛ محجوب، 72). شاردن ضمن اشاره به
کوکنارخانههای محلات مختلف اصفهان در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان میگوید که
مردم شهر پس از کار روزانه و پیش از رفتن به خانه سری هم به آنجا میزدند تا شنگول
شوند (4/286، 7/230، 259، 262؛ نیز نک : تاورنیه، 639-640).
قهوهخانه: اولین مراکز عمومی تریاککشی، قهوهخانهها بودند که اسباب دود و دم
برای معتادان در آنجا مهیا بود (نک : بلوکباشی، 49؛ نیز نک : حمیدی، 73-79) و حتى
مأمن شبانگاهی معتادان بیخانمان به شمار میآمد (شهری، 4/505). قهوهخانهها محل
تجمع مردم از هر قشر و گروه و طبقه، به ویژه طبقات پایین بود. برخی از افراد متمول
و صاحب نام، محافل انس خود را در قهوهخانهها بر پا، و شمار بسیاری از دوستان
خود را در آنجا پذیرایی میکردند. در هر قهوهخانه معمولاً یکی مأمور گذاشتن منقل و
وافور در جلوی مشتری، یکی دیگر مسئول فروش تریاک و یکی هم عهدهدار تهیۀ آتش منقلها
بود (نک : همو، 4/499). تریاکیان در قهوهخانهها دور هم بر روی تختهای چوبی یا
روی زمین مینشستند و منقل و وافور را در میانشان قرار میدادند و همراه سخنان
پامنقلی تریاک دود میکردند (همو، 4/493؛ قس: تعبیر تریاک گل کردن به مفهوم پرحرفی
و ادعای بیجا کردن، نک : شاملو، 297) و قهوهچیان، برای آنها معمولاً چای شیرین
میآوردند (شهری، 4/498). در قهوهخانهها کشیدن تریاک به حدی رواج داشت که
پرندگانی که در قهوهخانهها نگه میداشتند، دودی شده بودند. گاه هم حیواناتی که
برای نمایش و مسابقه به قهوهخانه میآوردند، در اثر استشمام بوی تریاک معتاد
میشدند (همو، 4/503؛ آذرخش، 415-416).
در نسخۀ خطی کتابی با عنوان آداب العلیة که در1104ق/ 1693م و به نام شاه سلیمان
صفوی نگارش یافته، مؤلف آن تازهواردان به شهر اصفهان را از حضور در قهوهخانههای
آنجا بر حذر میدارد که «با یاران قهوهنشین سرگرم کیف و کوکنار نشوی، که هر کس دو
روز در قهوهخانه نشست، دیگر برنخاست و آنکه کیف و افیون شناخت، خود را باخت» (نک
: «در مضرات...»، 372-374). در زمان محمدعلی شاه قاجار نیز قهوهخانههای عمومی
پاتوغ تریاکیان بوده، و اوضاع بسیار ناگوار و رقتآوری داشته است، و ظاهراً پس از
خلع وی تا مدتی به پاکسازی آنها پرداختند (ادیبالحکما، صحبت، 16). برابر اسناد
موجود در پی تصویب قانون تحدید تریاک، اقدامات بسیاری از سوی صنف قهوهچی برای لغو
این قانون صورت گرفت (نوایی، 25-27).
شیرهکش خانه: شیرهکشی به تنهایی کاری بسیار مشکل بود؛ از این رو شیره را معمولاً
در شیرهکشخانه به طور جمعی میکشیدند. شیرهکش خانهها را بیغولههایی کثیف و
نمناک وصف کردهاند و به سبب غیر قانونی بودن، بیشتر آنها معمولاً در کوچههای تنگ
و تاریک و محلات دورافتاده با دری
یک لتی کوچک و دالانها و سردابهای تاریک و راههایی پیچ در پیچ قرار داشتند. از
این شیرهکشخانهها به نام «دخمۀ شوم» یاد کردهاند. شیرهکشخانههایی مجلل هم در
عمارات چند طبقه در محلات بالای شهر وجود داشت که صاحبان آن افراد متمول و ثروتمند
بودند. افرادی چند شیرهکشخانهها را میگرداندند و در آن کار میکردند، مانند
صاحب منزل، ساقی، پادو، شیرهجوشان، و دمدری. درآمد اصلی این افراد بیشتر از راه
سوختۀ شیره که مجدداً برای طبخ شیره به کار میرفت، تأمین میشد. همچنان که در عرف
شیرهکشان شایع بود، شیره را تر به مشتری میدادند و خشک تحویل میگرفتند. افزون بر
«نگاری»، «چَلَم» (حقه مانندی آهنین)، «فندک» (چراغ موشی یا پیهسوز)، «پوش» (لولۀ
لامپا که روی فندک میگذارند) «ترک»، «گرمیت»، «جوهرتراش» و «روغن دان» از دیگر
ابزار شیرهکشی بود. در سالهای 1310 و 1311ش ادارۀ انحصار برای کاهش مصرف شیره و
درمان شیرهکشان در محلات مختلف تهران از جمله سرقبر آقا (باغ فردوس)، رسماً 8
شیرهکشخانه با نام دارالعلاج تأسیس کرده بود (برای اطلاعات بیشتر، نک : آذرخش،
373، 402-407؛ برای اسامی شماری از این مراکز در دهۀ 1320ش در تهران، نک : کوهی،
1/120-123).
تریاک در ادب فارسی: از حدود سدۀ 4ق به بعد میتوان کاربرد واژههای افیون، تریاک و
کوکنار را در نظم و نثر فارسی مشاهده نمود. در پیجویی ادب فارسی تمایز میان تریاک
و افیون در نخستین سدهها به وضوح به چشم میخورد. تریاک مادهای برای درمان است و
پادزهر، و افیون خود دردی است لاعلاج؛ اما چنانکه گذشت، به مرور تمایز میان تریاک
و افیون در جامعه زایل میشود و هر دو به طور عام و به یک معنا به کار میروند. در
این میان افیون در بادهکردن در ادب صوفیانه جایگاهی ویژه مییابد، به گونهای که
مولانا، افیونی را که صوفیان به هنگام سماع مینوشند «خاموشانه»، و سعدی
«بیهوشانه» مینامد. حافظ نیز از هر مادۀ مخدری با نام «طوطی گویای اسرار» یاد
میکند (نک : فرهنگنامه...، 114). از نخستین سدهها نیز انبوهی از ترکیبات اضافی
و کنایی و تشبیهی در ادب فارسی راه یافت که «افیون چشیدن» (فریبخوردن)، «افیون در
کار کسی کردن»، «تریاک زدن بر زهر شب» (کنایه از روز شدن)، و نیز تمثیلاتی همچون
«دو مثقال تریاک ضرر زدن یا خوردن» (در مفهوم سخت ترساندن و ترسیدن)، «مثل تریاکی»
(سخت عبوس و تلخ)، «مثل گنجشک تریاکی» (موجودی زار و نزار) و امثالی چون «تریاک
دوای همۀ دردها ست، اما خودش دردی است که درمان ندارد»، «تریاک را میکشند تا
کمرشان سفت شود، غیرتشان شل میشود» و «از قند شیرینتر تریاک مفت» از این شمارند
(شاملو، 295- 298؛ فرهنگنامه، 113).
آثار بسیاری به جد و طنز در مدح و ذم تریاک به نظم و نثر پدید آمده است که اغلب
آنها افیونیه، تریاکیه و یا وافوریه نام دارند (برای شماری از آنها، نک : کوهی،
1/219 بب ). از جمله رسالۀ افیونیه که در دوران صفویه و به قلم عمادالدین نگارش
یافته، و تقریباً همانند اعترافات یک تریاکی است؛ همچنین افیونیۀ علاءالدین محمود
بن مسعود که دربارۀ عوارض ترک و طریقۀ مبارزه با آن تألیف شده است (نک : حمیدی،
41). شمار بسیاری از این اشعار مربوط به زمان قاجار، به ویژه مربوط به دوران
مشروطیت است. بسیاری از سرایندگان این اشعار نیز خود اعتیاد به تریاک یا افیون و با
آن انس و الفت داشتهاند. با این حال از اعتیاد شاعران و نویسندگان پیش از دورۀ
صفویه اطلاع درستی در دست نیست و اشارات برخی از شاعران مانند سعدی و حافظ و دیگران
را نمیتوان دلیل بر اعتیاد آنها دانست. برخی از تذکرهنویسان روزگار صفویه، از
جمله میرزا طاهر نصرآبادی، بارها در شرح احوال شاعران به اعتیاد ایشان نیز اشاره
کردهاند (ص 422، 423، 574، 634). نصرآبادی دربارۀ خود مینویسد: «گاهی از حب رفیعی
دل رفیع منزل را از مرتبۀ رفعت نازل میساختم و... » (ص 706).
تأثیر آشکار پدیدۀ اعتیاد به تریاک و سایر آسیبهای اجتماعی را میتوان به وضوح در
شعر صائب به عنوان یکی از بزرگترین شاعران عصر صفوی مشاهده کرد (نک : ص 688،
2824، 2871، جم ؛ نیز نوریان، 167-184). حکیم رکنا، شاعر قصیدهسرای عهد صفوی، به
شکرانۀ رهایی از اعتیاد قصیدهای در ذم تریاک سروده است (نک : کوهی، 1/62). از
شاعران معاصر ملکالشعرا بهار، ایرج میرزا (ص 187) و حسین مسرور (برای افیونیۀ او،
نک : کوهی، 1/2 -4) اشعار چندی دربارۀ آن سرودهاند. عبید زاکانی کوکناری را «زندۀ
مرده»، حسین مسرور تریاک را به «زهرآلوده» و اخوان ثالث «ویرانی سبز عزیز»
میخواند. فریدون توللی شرح هزلآمیزی از وافور در کتاب التفاصیل آورده (نک : همو،
1/292-294)، و مظلوم کرمانشاهی ترجیعبندی با نام وافوریه سروده است (نک : کوئن،
51-62؛ نیز نک : فرهنگنامه، 114).
از زمان قاجار به بعد مقالات و کتابهای متعددی دربارۀ تریاک و آثار سوء آن به رشتۀ
تحریر درآمده (برای مجموعهای از مقالات مندرج در روزنامههای دوران ناصرالدین شاه،
نک : چکیده...، 1/74) که از آن جمله است:
«تفننات ثلاثه»، اثر میرزا سلیم خان ادیب الحکما، طبیب قراباغی (چ تهران، 1324ق).
مؤلف این اثر را در 1314ق به درخواست و بودجۀ حکمران بوشهر و رئیس گمرکات خلیج
فارس، دربارۀ تاریخ شیوع، خواص و مضرات چای، تریاک و تنباکو گرد آورده است. از آنجا
که مؤلف به حرفۀ طبابت اشتغال داشته، نکاتی پزشکی که دربارۀ این 3 پدیده درج کرده،
قابل تأمل است. وی همچنین در پایان کتاب ضمن درج اعلانی، آمادگی خویش را برای
ترکدادن معتادان به روشی علمی بیان داشته است (ص 370-371) که با توجه به دیگر اثرش
(صحبت) موجبکنشها و واکنشهایی در سطحجامعه شده است (ص 11-15).
ذوالفقار، در حرمت کشیدن تریاک. این اثر مجموعهای است مشتمل بر حکم حرمت تریاک که
ملا سلطان محمد گنابادی در 1311ق در تفسیر بیان السعادة، قلمی داشته، و رسالۀ
ذوالفقار که در 1318ق توسط نورعلیشاه از پیشوایان سلسلۀ دراویش نعمتاللهی به رشتۀ
تحریر درآمده است، همراه با فتوای شماری از مراجع وقت در تحریم تریاک. در این اثر
نورعلیشاه به بیان 110 حکم شرعی در طریقۀ برخورد با تریاک و تریاکیان میپردازد.
صحبت سنگ و سبو، یا شبنشینی رمضان تألیف میرزا سلیمخان ادیب الحکما کتابی است به
طنز که در 1327ق یعنی تنها 3 سال پس از فرمان مشروطیت به نگارش درآمده است. مؤلف پس
از انتقادی طنزآمیز از وضعیت قشون ایران، داستان کوتاهی با عنوان «آقای تریاککش و
نوکر آقاکش» به نگارش درآورده است که میتوان آن را نخستین داستان کوتاه زبان فارسی
به شمار آورد (نک : اثنا عشری، 8).
مآخذ: آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، 1354ش؛ همو، اندیشۀ ترقی و حکومت
قانون، تهران، 1351ش؛ آذرخش، حسنعلی، آفت زندگی، تهران، 1334ش؛ آلمانی، هانری رنه
د.، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ
علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335ش؛ اثنا عشری، مهین، مقدمه بر صحبت... (نک : هم ،
ادیب الحکما)؛ احتشامی، ابوالحسن، «سلاطین صفوی پسر خود را... به تریاک و حشیش
معتاد میکردند»، وحید، تهران، 1348ش، س 6، شم 68؛ ادیب الحکما، سلیم، «تفننات
ثلاثه»، دفتر تاریخ، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384ش، ج 2؛ همو، صحبت سنگ و سبو،
به کوشش مهین اثنا عشری، تهران، 1364ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب نامه، بهکوشش حبیب
یغمایی، تهران، 1354ش؛ اسکنـدر بیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اشرف،
احمد، موانع تاریخی رشـد سرمایـهداری در ایران: دورۀ قـاجـاریـه، تهـران، 1359ش؛
اعتمـادالسلطنـه،
محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1364ش؛ افوشتهای،
محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1373ش؛ الئاریوس، آدام،
سفرنامه، بخش ایران، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363ش؛ امیرخسرو دهلوی، دیوان، به
کوشش سعید نفیسی، تهران، 1343ش؛ ایرج میرزا، «قطعهها»، تحقیق در احوال و آثار و
افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاکان او، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران،
1356ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، از سیر تا پیاز، تهران، 1367ش؛ بامداد، مهدی،
تاریخ رجال ایـران، تهران، 1347ش؛ براون، ادوارد، یک سال در میان ایرانیان، ترجمۀ
ذبیحالله منصوری، تهران، 1371ش؛ برومند سعید، جواد، «افیون در شراب»، چیستا،
تهران، 1366ش، س 5، شم 3؛ بلوکباشی، علی، قهوهخانههای ایران، تهران، 1375ش؛ بوث،
مارتین، تاریخ تریاک، ترجمۀ منوچهر نوایی، تهران، 1380ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در
اساطیر ایران، تهران، 1363ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض،
تهران، 1356ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، 1331ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد،
سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ تابندۀ گنابادی، سلطان حسین، حاشیه
بر ذوالفقار تألیف ملاعلی گنابادی، تهران، 1359ش؛ تاریخ اقتصادی ایران، به کوشش
چارلز عیسوی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1362ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ
ابوتراب نوری، اصفهان، 1363ش؛ جمالزاده، محمدعلی، گنج شایگان، تهران، 1335ق؛ چکیدۀ
مطبوعات ایران، عهد ناصری، به کوشش فرید قاسمی، تهران، 1378ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش
ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1361ش؛ حالت، ابوالقاسم، «هر چه تا به حال
گرفتهاند پس بدهند»، تلاش، تهران، 1355ش، س11، شم 63؛ حسینی، مهدی، «تحدید
تریاک»، دفتر تاریخ، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384ش، ج2؛ حمیدی، جعفر،
جانگدازان، تهران، 1381ش؛ خاقانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1357ش؛
«در مضرات دخانیات و قهوه و افیون»، سخن، تهران، 1346ش، س 17، شم 4؛ دیولافوا،
ژان، ایران، کلده و شوش، ترجمۀ علی محمد فرهوشی، تهران، 1364ش؛ راوندی، مرتضى،
تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1363ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین
نوایی، تهران، 1357ش؛ «ساسونها، سپهسالار و تریاک ایران»، مطالعات سیاسی، تهران،
1370ش، شم 1؛ سایکس، پرسی، هشت سال در ایران، ترجمۀ سعادت نوری، تهران، 1315ش؛
شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1345ش؛ شاملو، احمد و آیدا
سرکیسیان، کتاب کوچه، تهران، 1379ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شاهحسین، احیاءالملوک، به
کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1383ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم،
تهران، 1368ش؛ صائب، محمدعلی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، 1371ش؛ طاهری،
ابوالقاسم، «تریاک»، یغما، 1345ش، س19، شم 10؛ عطار، دیوان، به کوشش سعید نفیسی،
تهران، 1339ش؛ فرانکلین، ویلیام، مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ترجمۀ محسن
جاویدان، تهران، 1358ش؛ فرهنگنامۀ ادبی فارسی، ج 2 دانشنامۀ ادب فارسی، به کوشش
حسن انوری، تهران 1381ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی،
تهران، 1367ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1341ش؛ قاضی احمد
قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1363ش؛ قرآن کریم؛ قزوینی،
محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1349ش؛ کرزن، جرج، ایران و قضیۀ
ایران، ترجمۀ غ. وحید مازندرانی، تهران، 1362ش؛ کرمان در اسناد امینالضرب، به کوشش
اصغر مهدوی و دیگران، تهران، 1384ش؛ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس
جهانداری، تهران، 1350ش؛ کوهی کرمانی، حسین، تاریخ تریاک و تریاکی در ایران، تهران،
1324ش؛ کوئن، آلن، فرهنگ مواد مخدر، ترجمۀ حسن حاج سیدجوادی، تهران، 1373ش؛
لغتنامۀ دهخدا؛ محجوب، محمد جعفر، «تریاک»، یغما، 1346ش، س 20، شم 225؛ محمدکاظم،
عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی،
تهران، 1360ش؛ منجم یزدی، جلالالدین، تاریـخ عباسـی، به کوشش سیفالله وحیـدنیا،
تهران، 1366ش؛ مهدوی، شیریـن،
زندگینامۀ حاج محمد حسن کمپانی، امین دارالضرب، ترجمۀ منصوره اتحادیه و فرحناز
امیرخانی، تهران، 1379ش؛ ناصرخسرو، دیوان، تهران، 1361ش؛ همو، سفرنامه، به کوشش
محمد دبیرسیاقی، تهران، 1354ش؛ ناطقی، ناصح، «کتاب دولت ایران»، راهنمای کتاب،
تهران، 1354ش، س 18؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش احمدمدقق یزدی، تهران،
1378ش؛ نوایی، عبدالحسین، «ماجراهای منع تریاک»، گنجینۀ اسناد، تهران، 1373ش، س 4،
شم 4؛ نوریان، مهدی و دیگران، «بازتاب پدیدۀ اعتیاد در شعر صائب»، مجلۀ دانشکدۀ
ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1384ش، شم 41؛ ورهرام، غلامرضاْیاک، شیرۀ گونههایی
از گیاه خشخاش که افزون بر مصارف پزشکی همچون مادهای تخدیرکننده و اعتیادآور به
کار میرود. در این مقاله به آثار اجتماعی و اقتصادی تریاک و تاریخچۀ آن پرداخته
خواهد شد (برای دیگر جنبهها، نک : ه د، افیون).
خاستگاه و تاریخچه: خشخاش از دستۀ «پاپاور سمنیفروم1» (خشخاش خوابآور) با گلهایی
زیبا و لطیف و به رنگهای مختلف از جمله قرمز مخملی که به صورت وحشی میروید،
تاریخچهای مبهم دارد. به نظر میرسد که خاستگاه اولیۀ این گیاه سواحل دریای
مدیترانه بوده که به صورت طبیعی در آنجا میروییده است. برخی خشخاشهای محلی آسیای
صغیر را از اجداد این گیاه دانستهاند (نک : بوث، 9). اگرچه بسیاری از منابع
خاستگاه تریاک را مصر معرفی کرده و بر آناند که تریاک از آنجا به دیگر نقاط جهان
راه یافته است (ناصرخسرو، سفرنامه، 109؛ طاهری، 545)، پژوهشهای جدید در سویس گویای
آن است که اسرار تریاک از شرق اروپا در منطقۀ بالکان و دریای سیاه به جنوب و از
آنجا به غرب راه یافته است. آنچه مسلم است اینکه حدود سال 3400قم سواحلنشینان
دجله و فرات تریاک را در زمینهای پست بینالنهرین به عملآورده، و در
سنگنبشتههای آشوری آن را «روغن شیر» میخواندهاند. سومریها آن را با نام «ها» و
«جل»، به معنای گیاه خوشحال میشناختهاند و ظاهراً مصریها طرز کشت و مصرف خشخاش را
از سومریها آموختند. نمونهای از تریاکی که از مقبرۀ «چا» در مصر به دست آمده است،
به سدۀ 15قم میرسد و تریاک شهر «تب2» در مصر از شهرت بسزایی برخوردار بوده است
(بوث، 25-26؛ طاهری، همانجا).
پوشیدگی تاریخ تریاک و حالت تخدیرکنندگی آن موجب شده است که این ماده در میان مردم
صورتی نمادین و رمزآگین یابد و با افسانههای چندی دربارۀ چگونگی اکتشاف آن همراه
شود (برای برخی از این افسانهها، نک : حالت، 74؛ آذرخش، 325-328). حالت رمزآلودگی
تریاک سبب گردید تا پیوسته در مراسم آیینی ـ مذهبی همچون دارویی مقدس از آن استفاده
شود. تریاک در یونان قدیم در مراسم مذهبی و اجتماعات سری و مخفی به عنوان مادهای
معنوی و خارقالعاده مصرف میشد، و
در اُدیسه نوشتۀ هُمر، حماسهسرای بزرگ یونان، نیز راه یافته است. با افتادن تمدن
یونان به دست امپراتوری روم، و انتقال گنجینههای گوهرها و آثار هنری به روم، دانش
مربوط به تریاک نیز از جملۀ گنجینههایی بود که به روم منتقل شد. تریاک نزد رومیان
دارویی مذهبی و نشانۀ خواب و مرگ بود و سومنوس3، الاهۀ خواب یک دسته گیاه خشخاش در
دست داشت. عربها نه تنها از طریق مصریها با تریاک به عنوان یک داروی مسکن دردها
آشنا شدند، بلکه نخستینبار تولید و تجارت آن را به شکل یک صنعت بزرگ سامان دادند.
در پی افتادن سرزمینهای مختلف به دست سپاهیان اسلام، بازرگانان عرب تریاک را که
کالایی با ارزش بسیار، حجم کم و در شرایط معمولی فاسدنشدنی بود، با خود به سراسر
جهان بردند (طاهری، همانجا؛ EI1، ذیل افیون؛ برای تفصیل، نک : بوث، 27-34).
با زوال امپراتوری روم، کشت خشخاش و مصرف تریاک نیز در اروپا رو به کاستی نهاد، اما
در پی جنگهای صلیبی، جنگجویان مسیحی آنچه را که از عربها آموخته بودند، بار دیگر به
اروپا انتقال دادند. در این میان تریاک حالتی افسانهای یافت و سربازان به سبب عدم
آگاهی دقیق دربارۀ تریاک به نقل داستانهای خیالی از قدرت جادویی گیاه خشخاش و تریاک
و تأثیر شربتسحرآمیز آن بر سربازان ترک ــ که با خوردن تریاک خود را رویینتن
میپنداشتند (برای این تلقی در ایران باستان، نک : اسدی طوسی، 58) ــ پرداختند. با
ضعف قدرت عربها، تجارت تریاک به دست ونیزیها افتاد. در این زمان امپراتوران مغول
هند نیز به درآمد سرشار این محصول پی بردند و کشت خشخاش را در هند تشویق کردند
(بوث، 34-35؛ طاهری، 545-546؛ آذرخش، 338).
1. Papaver Somniferum 2. Thebes 3. Somnus 4. P. Belon
مصرف آزادانه و عادی تریاک در اجتماعات آن روز، باعث ظهور شمار نسبتاً بسیاری معتاد
در قرون وسطا به بعد شد. پدیدۀ اعتیاد سبب گردید تا شمار اندکی از پژوهشگران با
تجویز و مصرف بیرویۀ تریاک به مخالفت پردازند. در 1546م طبیعیدان فرانسوی پیر
بلون4 پساز بازگشت از مسافرت آسیای صغیر و مصر دربارۀ معتادان ترک چنین نوشت:
نمیتوان ترکی را دید که تا آخرین دینار پولش را برای خرید تریاک ندهد. یک ترک
همیشه با خود تریاک دارد، خواه در جنگ و خواه در صلح. ترکها پس از خوردن تریاک خود
را دلیرتر میپندارند و از خطرات جنگ نمیهراسند. در زمان جنگ هر ترک هر مقدار
تریاک پیدا کند، میخرد، چنانکه دیگر به دست آوردن تریاک بسیار دشوار میشود. همو
دربارۀ تجارت تریاک میگوید: 50 شتر دیدم که بار آن فقط تریاک بود و به سوی اروپا
میرفت.
در نیمۀ دوم سدۀ 17م پزشکان ایرانی، چینی، هندی، عرب، ترک و جز آنها دربارۀ خطرات
تریاک هشدار میدادند تا آنجا که آکوشتا1، پزشک پرتغالی تریاک را بهترین روش گمراهی
مردم مشرق زمین میخواند و میگوید: تریاک آنان را آنچنان پست کرده است که تن به
هر ذلتی میدهند (بوث، 38-39؛ طاهری، 547؛ نیز نک : فلسفی، 2/271).
در ایران: بیگمان ایرانیان باستان با گیاه کوکنار (خشخاش) به عنوان پادزهر و تریاک
آشنا بودهاند. نوشدارویی که رستم از کیکاووس برای درمان سهراب خواست، احتمالاً
شیرۀ خشخاش، یعنی تریاک بوده است (ادیبالحکما، «تفننات...»،354). در اینکه تریاک
از چه زمانی به عنوان مادهای مخدر و مکیف استفاده میشده است، اطلاع دقیق و درستی
در دست نیست. بیتردید نخستین روش استعمال کوکنار، برخلاف شیوۀ کنونی، خوردن آن به
صورتها و با ترکیبات مختلف بوده است (نک : دنبالۀ مقاله).
با این همه، برخی پیشینۀ مصرف تریاک را به صورت مخدر به دوران رواج آیین مهرپرستی
در ایران میرسانند و بر این باورند که نوشابۀ سکرآوری که در مراسم بزرگترین جشن
مهریسن نوشیده میشد، آمیزهای از گیاه سکرآور هوم یا گوکرن2 با خون گاو بوده است.
گوکرن را مرتبط با گیاه کوکنار دانستهاند که از زمان جمشید به جای خون گاو در شراب
حل میشده است (بهار، 80؛ نیز نک : برومند سعید، 259، 263). به هر روی با پیدایش
آیین زردشت به نظر میرسد که برگذاری این مراسم ممنوع شد و از آنجا که جنبهای
آیینی داشته، احتمالاً به صورت زیرزمینی ادامه یافت.
گزارش دیگری که از رواج مصرف تریاک در دست است، مربوط به سپاهیان عرب در ایران است.
چنین مینماید که ایشان در ابتدا برای رفع خستگی ناشی از سفرهای طولانی و جنگ تریاک
میخوردند و بعدها به منظور تجارت همیشه آن را همراه خود داشتهاند (نک : پورداود،
116؛ فلسفی، همانجا؛ کوئن، 18-19). اگرچه پزشکان ایرانی همچون ابن سینا، زکریای
رازی و
جز آنها از خواص دارویی تریاک و شیرۀ کوکنار به خوبی آگاه بودهاند و از آن بهره
میبردهاند (نک : ه د، افیون)، گزارشی از خوردن افیون به عنوان مادهای مکیف در
این اوان به دست نیامده است، و پس از آن نیز براساس آنچه از منابع برمیآید تا
روزگار صفویان به گونهای میان جنبۀ دارویی و مکیف آن تفاوت قائل بودهاند، به نحوی
که هر زمان مراد پادزهر بوده، از آن با نام تریاک یا تریاق یاد شده، اما افیون
پیوسته شوم و قبیح بهشمار میآمده است، تا آنجا که ناصرخسرو آن را موجب فساد خرد
(نک : دیوان، 397، 419) و مولوی مایۀ بدهوشی (نک : محجوب، 69-70؛ نیز کوئن،
19-20) میخواند. اولین گزارش تاریخی که از مصرف تریاک در دست است، از ابوالفضل
بیهقی است. به گفتۀ او در 431ق/1039م سلطان مسعود غزنوی را با خوردن تریاک چنان
خواب در ربود که نه تنها فرصت بیرون راندن طغرل سلجوقی را از دست داد، بلکه در اثر
این غفلت بساط غزنویان نیز از ایران برچیده شد (نک : ص 804).
حضور مغولان در ایران را اگرنه همچون یکی از عاملهای رواج افیون در ایران بپنداریم،
دست کم میتوان آن را در شرایط بد اجتماعی پدید آمده در ایران، عاملی غیرمستقیم در
گرایش مردم به تخدیر پنداشت (آذرخش، 346-347). باز شدن پای اروپاییان به ایران (نک
: همانجا) و برقراری مناسبات دوستانه با هند و عثمانی، و ارسال محمولههای بازرگانی
و نیز هدایای ایشان به دربار شاهان صفوی (نک : کوهی، 1/117)، همچنین جنگهای میان
دو دولت عثمانی و صفوی و وابستگی شدید سربازان ترک به افیون (نک : طاهری، همانجا)
را میتوان از عوامل اصلی رواج و شیوع پدیدۀ شوم اعتیاد به افیون در دربار صفوی و
مردم آن دوران دانست. تریاک را که ابتدا رجال و بزرگان به بهانۀ ایجاد آرامش در
مقابل نگرانیهای حاصل از مسئولیت کارهای بزرگ، مصرف میکردند (نک : شاردن، 4/282)،
رفتهرفته شاهان صفوی همچون ابزاری برای کسب اطمینان از عدم شورش فرزندانشان به کار
گرفتند، و ایشان را از کودکی به خوردن تریاک عادت دادند تا در فکر دعوی سلطنت
نباشند. از اینرو بیشتر شاهان صفوی به خوردن تریاک معتاد بودند (تاورنیه، 498؛
احتشامی، 720؛ نیز نک : کمپفر، 28-29).
1. Acosta 2. gōkarn
شاه طهماسب اول (سل 930-984ق) دومین پادشاه صفوی، که به نظر میرسد نوشیدن آب
کوکنار و خوردن حبههای «اپیون و فلونیا» (نک : دنبالۀ مقاله) در دوران سلطنت او
تداول یافته، از دوران جوانی به نوشیدن شیرۀ کوکنار معتاد بوده است. برخی را باور
آن است که با رواج همهجانبۀ افیون، برای کاستن از قباحت و زشتی نام افیون و افیونی
در عرف عام که همیشه یک عیب بزرگ و دشنام بهشمار میآمده است، نام تریاک را که به
معنای پادزهر بود، بر آن نهادند و از آن پس در افسانهها و ادبیات آن روزگار همچون
کتابهای اسکندرنامه و رموز حمزه تریاک به مفهوم افیون به کار رفت (محجوب، 71؛ کوئن،
19). سرانجام شیوع گستردۀ این پدیده در جامعۀ آن روز شاه طهماسب را بر آن داشت تا
برای مبارزه با منکرات و با شبهۀ حرمت در 939ق/1532م ورود مالیات «بیتاللطف»ها
(اماکن خاص خوشگذرانی) را به خزانه قطع کند و حدود 500 تومان تریاک «فاروق» را که
در انبارهای سلطنتی (سرکار خاصه) موجود بود، در آب بریزد (اسکندربیک، 1/122-123؛
قس:
روملو، 323). ظاهراً شاه طهماسب در این کار حتى به ترک اعتیاد پسران خود سلیمان
میرزا (نک : قاضی احمد، 2/629)، و شاه اسماعیل دوم نیز موفق نشد و سرانجام شاه
اسماعیل که به خوردن اپیون خالص و ترکیب فلونیا معتاد بود، در توطئهای با فلونیای
آلوده به زهر به قتل رسید (اسکندربیک، 1/218-219).
دومین دورۀ مبارزه با استعمال تریاک را میتوان مربوط به دوران شاهعباس کبیر
دانست. عبارت مشهور شاه عباس «من تریاکی و بیهنر را نگاه نمیدارم» در
1005ق/1597م موجب شد تا بسیاری از درباریان معتاد از خوف او، استعمال تریاک را کنار
نهند (نک : منجم یزدی، 157). وی حتى گاه افیونیان دربار خود را با قطع افیون تنبیه
میکرد (اسکندربیک، 2/953). حدود دو دهه بعد در پی ممنوعیت نوشیدن شراب، قزلباشان و
لشکریان شاه عباس به نوشیدن آب کوکنار آنچنان معتاد شده بودند که دیگر توان و
رغبتی برای جنگیدن نداشتند. گزارش این خبر به شدت موجبات نگرانی شاهعباس را فراهم
ساخت و سبب شد تا در 1030ق/1621م ضمن لغو ممنوعیت شرب شراب، به منع استعمال کوکنار
و بستن تمامی کوکنارخانهها (نک : دنبالۀ مقاله) و تشدید مجازات متخلفان تا سرحد
اعدام فرمان دهد (پولاک، 434).
افیون که در ابتدای سلطنت صفویان تنها در میان بزرگان رواج داشت (طاهری، همانجا)،
به مرور در میان مردم قشرهای گوناگون به اشکال مختلف و بهعنوان تنقل چنان رواج
یافت (نک : الئاریوس، 272) که معتادان همیشه تریاکدان خود را به همراه داشتند. جنس
تریاکدانها بنابر موقعیت اجتماعی افراد، مختلف و گاه مزین به جواهرات بود (پولاک،
435؛ فلسفی، 2/271). شاهزادگان صفوی تریاکهای خود را در حقّههای مخصوصی (تریاکدان)
میگذاشتند و آنها را مُهر میکردند و به هنگام خوردن تریاک مهر آنها را میشکستند
و دوباره آنها را مهر و لاک میکردند (باستانی پاریزی، 201). برخی از شاعران، مانند
میرزا طاهر وحید قزوینی، در اشعار خود نشئۀ تریاک را «ادراکفزا» خوانده، و به جای
خاصیت تباهکنندگی و فساد عقل از کیف و چرت آن سخن راندهاند (شاردن، 4/285؛ محجوب،
72). به گزارش سیاحان اروپایی در اصفهان کوکنارخانهها محل تجمع دائمی و تفرجگاه
گروهی از مردم شهر پس از کار روزانه شده بود (نک : دنبالۀ مقاله). شدت اعتیاد مردم
شهر اصفهان به تریاک به حدی بود که سیاحان اروپایی آن را نقطۀ سیاهی در اخلاق و
عادات مردم ایرانزمین بهشمار آوردهاند که گاه خالی از غرضورزی نیز نبود (نک :
پولاک، 434؛ شاردن، 4/284-285). فرمان شدیداللحن شاه عباس در منع اعتیاد به خوردن
تریاک نیز نتوانست چارۀ این پدیدۀ شوم را بکند. سرانجام تحت فشار تودۀ مردم و با
تمسک به کَل عنایت، دلقک شاه فرمان لغو و اجازۀ گشایش دوبارۀ کوکنارخانهها صادر
میشود (نک : همو، 8/109-112). برخی از پژوهشگران با توجه به وضعیت نابسامان
اجتماعی جامعۀ آن روز علت اصلی سقوط شهر به دست افغانها و براندازی صفویان را
اعتیاد مردم دانستهاند (نک : آذرخش، 358-360).
زمان دقیق تغییر عادت تریاکخواری مردم روزگار صفویه به کشیدن و یا دود کردن آن
مشخص نیست. حسنعلی آذرخش بر آن است که عادت به کشیدن تریاک نخستینبار با سربازان
نادر از هند به ایران راه یافته است (ص 324). به گزارش تاورنیه مدت زمانی پیش از
آن، و نه چندان دورتر از حدود سال 1076ق/1665م، ازبکها کشیدن چرس (مادهای
تخدیرکننده از برگ شاهدانه) را در ایران معمول کرده بودند (ص 640) که با توجه به
حملات مکرر ازبکان به خراسان (نک : افوشتهای، 290، 367-381، جم ؛ فلسفی،
4/119-125، جم )، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. با اینهمه، ظاهراً این روش
تا مدتها چندان تداول نیافت. چه، در میان سالهای 1200-1202ق/1786-1787م که ویلیام
فرانکلین به ایران سفر کرده است، ایرانیان، اگرچه نه به میزان ترکان، تریاک
میخوردهاند (نک : ص 53). همچنین در منابع از افیونخواری شماری از امیران به
دوران نادر یاد شده است (محمدکاظم، 3/949). پس از این تاریخ برخی از گزارشها حاکی
از تعلیم شیوۀ تریاککشی توسط درویشهای هندی است که در 1267ق/1851م در خراسان و
کرمان پراکنده بودهاند (نک : کوهی، 1/9).
به هر روی دود کردن (کشیدن) تریاک ــ که گویا تقلیدی از کشیدن توتون و تنباکو در
قـارۀ آمریکا بـوده است ــ احتمالاً از اوایل پیدایش سلسلۀ قاجاریه در ایران متداول
گشته است (نک : طاهری، 547) و بزرگانی همچون فتحعلی خان صبا، ملکالشعرا (د
1248ق/1832م) (نک : هدایت، 10/126-127) به کشیدن تریاک معتاد بودهاند. سروش
اصفهانی (د 1280ق/1863م) قصیدهای دربارۀ کشیدن تریاک دارد (نک : آذرخش، 365-366).
برخی نیز رواج رسم کشیدن تریاک را پس از نیمۀ دوم سدۀ 19م و از خراسان دانستهاند
(نک : آدمیت، امیرکبیر...، 265)، و هانری رنه دآلمانی که در 1907م به ایران سفر
کرده است، تاریخ شروع کشیدن تریاک را در حدود 30 سال پیش از این تاریخ میداند (ص
90). با اینهمه، به نظر میرسد که کشیدن تریاک در ایران به مدت حدود نیمقرن چندان
رونقی نداشته است و همگان با طریقۀ آن آشنا نبودهاند. از گفتۀ پولاک (که خود
مقالهای نیز دربارۀ تریاک ایران تهیه کرده بود)، بر میآید که به روزگار وی هنوز
تریاکخواری رواج داشته، و اخلاق عمومی کشیدن آن را نمیپسندیده، و به صورت پوشیده
به آن میپرداختهاند (ص 437). پس از آن دود کردن تریاک با چنان سرعتی رواج یافت که
در 1314ق، سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه، اعتیاد در قشون کشور به اندازهای گسترش
یافته بود که میرزا سلیم ادیبالحکما، معاون ادارۀ صحیۀ نظام، قشون ایران را تریاکی
میخواند و همین امر را علت اصلی کوتاهی ایران در مقابل روسها بیان میدارد
(صحبت...، 29، 34، 43).
کشت خشخاش: با اینکه از سدهها پیش در ایران خشخاش میکاشتند، بخش قابل توجهی از
تریاک مصرفی در ایران از طریق کشورهای همسایه مانند عثمانی تأمین میشد (کوئن، 28).
بهرغم نظر شماری از پژوهشگران بر اینکه خشخاشکاری در ایران رواج چندانی نداشته
(آدمیت، همان، 399)، کثرت استعمال داخلی، به حدی بوده است که نمیتوان این ادعا را
که کشت خشخاش نخستینبار به دستور امیرکبیر صورت یافته است، پذیرفت (نک : دنبالۀ
مقاله). کشت خشخاش از زمان صفویه مورد توجه بوده، و حتى بخشی از املاک خاصۀ سلطنتی
در این دوره به کشت خشخاش اختصاص داشته است (کمپفر، 112)، شاردن خشخاش را از گیاهان
قابل توجه ایران دانسته، و به محصول آن در مناطق مختلف ایران اشاره کرده است
(4/49). همچنین گزارشهایی مبنی بر کشت خشخاش در دورۀ زندیه در دست است. در این دوره
تقریباً در بیشتر نقاط ایران خشخاش کشت میشده، و حتى تریاک اصفهان و کازرون افزون
بر مصرف داخلی، به عنوان کالایی صادراتی به خارج از کشور، بهویژه هندوستان، صادر
میشده است (ورهرام، 148، 153-154؛ برای کیفیت و انواع تریاک ایران، نک : پولاک،
433؛ شاردن، 4/50؛ جمالزاده، 31). همچنین در منابع از درویشانی معتکف در بارگاه
شاه نعمتالله ولی سخن رفته است که برای تأمین نیاز مصرف خود در ماهان کرمان خشخاش
میکاشتهاند (ادیبالحکما، همان، 62). با اینهمه، ظاهراً کشت این محصول به عنوان
کالایی
با ارزش بازرگانی و اقتصادی به دوران صدارت امیرکبیر
باز میگردد. در1266ق/ 1850م میرزاحسین سپهسالار، کارپرداز اول (سرکنسول) وقت ایران
در بمبئی طی گزارشی به منافع بسیار کشت خشخاش در ایران و صادرات آن اشاره کرده است
(بامداد، 1/411؛ «ساسونها...»، 125-139) و میلر انگلیسی نیز از امکان کشت آن در
جنوب برای صدور به سوریه و عثمانی گزارش داده است (آدمیت، همانجا). سرانجام کشت
صنعتی خشخاش بهطور آزمایشی در 1267ق با فرمان امیرکبیر در زمینهای اطراف تهران
آغاز شد (اعتمادالسلطنه، 3/1718؛ نیز نک : آدمیت، همانجا). از آن زمان به بعد در
میان گزارشهای تاریخی اطلاعات بسیاری دربارۀ کیفیت محصول، وضعیت تجارت و قیمت تریاک
میتوان یافت (نک : وقایع...، 135، 164. جم ).
زمان برداشت تریاک و یا در اصطلاح «سر تریاک» در ایران خرداد ماه بود. در این هنگام
کارگران ماهر و باتجربه گرزهای خشخاش را نه خیلی سطحی و نه خیلی عمیق تیغ میزدند.
شیرۀ سفیدی که از محل خراشها خارج میشد، در مجاورت هوا به رنگ تیره و قهوهای
درمیآمد. برای به عمل آوردن تریاک خوب با مرفین بسیار، لازم است که این عمل بیش از
یک یا دو بار تکرار شود، پس از آن کارگران با قاشقکهای مخصوص اشکهای تراوش شده را
در پیاله میریختند و پیالهها را در دیگهای مسین سرازیر میکردند. با تصویب قانون
انحصار تریاک توسط دولت، دیگها دربسته و مهر شده تحویل مأموران میشد. میتوان گفت
که از زمان آشور بانیپال تریاک به همین روش به دست میآمد و هنوز نیز پس از گذشت
قرنها طریقۀ برداشت تریاک، با اندک تفاوتی در جایهای مختلف، به همین شیوه است
(شاردن، 4/49؛ بوث، 13، 17، 26). مأموران انحصار پس از خرید محصول از کشاورزان نقاط
مختلف همه را به اصفهان انتقال میدادند. در آنجا کارگران مخصوص تریاکمالی شیرهها
را روی تختههای بزرگ میریختند و در مقابل آفتاب با شِفره (تیغکی با دم چوبی) مالش
میدادند و به صورت لولههای باریک و بلند در میآوردند. این عمل را در اصطلاح
«تریاکمالی»، «تریاکسایی» و یا «تیاری» میگفتند (نک : آلمانی، 92-93؛ نوایی،
31-32؛ آذرخش، 370؛ برای وصف تریاکمالی و کیل آن، نک : باستانی پاریزی، 242-243).
در نیمۀ اول سدۀ 14ق بخشی از نیروی کارگری کشور در صنایعی همچون عمل آوردن تریاک
فعالیت داشتند (اشرف، 97). در ایران تریاکی که به مصرف کشیدن (تریاک پرورده)
میرسید، با تریاک خام (تریاک طبی) تفاوت چندانی نداشت، و تنها تریاک خام را مدت
بیشتری مالش میدادند تا رطوبتش کمتر گردد (نک : دیولافوا، 242).
تریاک ایران به سبب برخورداری از درصد بالای مرفین نسبت به تریاک ترکیه و افغانستان
دارای جایگاه ویژهای در بازارهای جهانی بود. در کرمان، همچنین در خراسان، اصفهان و
فارس تریاک را به لحاظ رنگ آن بهتعریض زعفران میخواندند (شاردن، همانجا؛ نوایی،
18؛ باستانی پاریزی، 197-199). تریاک پاریز، در کرمان ــ که محصول آن، گاه به چند
خروار میرسید ــ مخصوص استفادۀ بزرگان مرکز بود. تریاک مزارع درباریان در پاریز در
عرف «تریاک شاپوری» خوانده میشد و «تریاک سناتوری» به سناتورهای بیرجند یا
بلوچستان منسوب بود (همو، 244-247). گاه به سبب تقلب کشاورزان و افزودن برخی مواد
همچون کنجد، نشاستۀ برنج، سفیدۀ تخممرغ، سرب و مانند اینها به تریاک، تریاک ایران
را در بازارهای جهانی پیش از بازدید کارشناسان خبره خریداری نمیکردند (نک :
پولاک، 433؛ وقایع، 595؛ نوایی، 24).
تریاک در اقتصاد: بهرغم کشت خشخاش در دوران صفویان، تریاک در اقتصاد صفوی نقشی مهم
نداشت. از نخستین سال کشت صنعتی خشخاش، بهرغم مخالفت دولت هندوستان از ورود تریاک
ایران به آنجا و صدور آن به چین با حمایتهای کمپانی هند شرقی، بر اثر اقدامات
امیرکبیر زمینه برای فروش تریاک ایران هموار شد و هند قانون منع ورود تریاک ایران
را ملغا نمود و تریاک رسماً بهصورت کالایی صادراتی وارد عرصۀ بینالمللی گردید
(نک : «ساسونها»، 128-129؛ آدمیت، همان، 399-400، 408-409). انگیزۀ اصلی دولت
انگلیس در تجارت تریاک ایران افزون بر دستیابی به مواد خام برای تهیۀ مرفین در
لندن، تأمین بازار چین در گیرودار دومین جنگ تریاک (1856-1858م) بود. در این زمان
زمینۀ مناسب اقتصادی موجب شد تا نمایندگان شرکت دیوید ساسون که عهدهدار تجارت
خارجی میان ایران و بریتانیا بود، به تجارت در شهرهای بوشهر و اصفهان اقدام نمایند
(«ساسونها»، 125-138؛ اشرف، 54-55). نیز گروهی از بازرگانان ایرانی یکیاز نخستین
کمپانیها را برای نظارت مستقیم در عمل آوردن، بستهبندی و صدور تریاک به اروپا، چین
و هنگکنگ در اصفهان تأسیس کردند. بازرگانان بوشهری نیز کمپانی دیگری را در بوشهر
تأسیس کردند (آدمیت، اندیشه...، 325؛ اشرف، 76).
سود حاصل از کشت و صدور تریاک در این زمان به میزانی بود که تقریباً تمامی اراضی
مستعد کشاورزی در یزد و اصفهان و مانند آنها به زیر کشت خشخاش رفت و تولید گندم و
جو در 1276ق به بعد (دهۀ 1860م) به شدت کاهش یافت و همراه عواملی مانند خشکسالی
موجب بروز قحط در سالهای 1277-1279ق و 1288-1289ق/1860-1862 و 1871-1872م، شد و
حدود یک و نیم میلیون تن تلفات داشت (آذرخش، 363؛ تاریخ اقتصادی...، 367؛ مهدوی،
27).
عمدهترین فعالیت اقتصادی بازرگانان ایرانی در اواخر سدۀ 13 و اوایل 14ق گردآوری و
صدور مواد خام مورد نیاز بازارهای خارجی بود (اشرف، 73، 130). در این میان تریاک
کالایی فاسدناشدنی و با ارزش افزودهای بیش از گندم و جو بود که به راحتی جابهجا
میشد. تجار ایرانی در پی رکود بازار صادرات پنبه و شیوع بیماری کرم ابریشم پس از
1282ق/ 1865م، که به گزارش کرزن (2/295) به ورشکستگی حدود 800‘1 کارگاه ابریشمبافی
تنها در یزد منجر شد، تریاک را مناسبترین کالای صادراتی یافتند و بر روی زمینهایی
که نهال توت در آنها بود، خشخاش کاشتند و با باقیماندۀ سرمایۀ خود هم در فارس زمین
خریدند و در عرف تجاری، تاجر تریاکی خوانده شدند (فسایی، 2/1029؛ حسینی، 475؛
جمالزاده، 30؛ اشرف، 81-92؛ مهدوی، 31-32). با اینهمه، بسیار اتفاق میافتاد که
ناگهان با یک باران تمامی محصول تریاک مزرعهشان از میان میرفت، و آنان را،
بهویژه کسانی را که حتى زمینهای خود را برای پیشخرید محصول تریاک فروخته بودند
(وقایع، 165)، به ورشکستگی میکشاند (برای نمونه، نک : همان، 217). پس از شناخته
شدن جنس خوب تریاک ایران از 1870م تریاک کالای تجاری عمدۀ ایران با انگلیس درآمد
(آدمیت، امیرکبیر، 65) و موجب کسب درآمد کلانی برای سپهسالار در میان سالهای 1880
تا 1911م گردید. پس از سپهسالار، امینالضرب یکی از برجستهترین صادرکنندههای این
محصول بود که براساس نامهها و اسناد موجود توانست از همان اوایل صدور رسمی تریاک،
ثروت هنگفتی از این راه کسب نماید (مهدوی، 138-139، 319-321؛ برای شماری از
نامههای ارسال شده میان تجار، نک : کرمان...، 324-332).
در دهۀ 1290ق تریاک نقش عمدهای در توسعۀ بازرگانی خارجی ایران داشت. تریاک که برای
مصرف به بازار چین، و برای تهیۀ مرفین به انگلیس و تأمین مصرف بازار داخلی کشت و
صادر میشد، به سرعت بازار ترکیه را شکست و از تولید 300 جعبه و هر جعبه به وزن 195
پوند (هر پوند 450 گرم) در 1276ق/1859م، به مرز 8 هزار جعبه در 1297ق/1880م (پایان
صدارت سپهسالار) رسید که از این تولید 700‘7 جعبه، هر جعبه به مبلغ 450 تا 539 دلار
صادر میشد (نک : «ساسونها»، 135-137؛ اشرف، 90؛ تاریخ اقتصادی، 366-371). بنابر
پنجمین صورتجلسۀ کمیسیون جامعۀ ملل، ایران پس از هند بزرگترین انبار تریاک جهان
معرفی شده است (آذرخش، 488). از این طریق بود که تجار ایرانی به درآمدهای سرشاری
دست یافتند. شماری از تجار برجستۀ ایرانی نیز با اقامت در بنادر هنگکنگ و شانگهای
چین و احداث دفاتر خاص فروش تریاک موجب رونق تجارت تریاک ایران شدند. در منابع از
74 تاجر عمده یا تجارتخانۀ معتبر کشور در دهۀ دوم سدۀ 14ق نام برده شده است که
عمدتاً در تجارت تریاک نیز دست داشتهاند(نک : اشرف، 75، 80؛ مهدوی، 27). در
سالهای 1308-1317ش/1929-1938م بهطور متوسط سالانه 240 هزار کیلو تریاک از راه مجاز
به اروپا و خاور دور صادر گردیده، و آمار رسمی آن به جامعۀ ملل ارائه شده است. با
تشکیل ادارۀ انحصار (نک : دنبالۀ مقاله) شعبههای فروش بسیاری در سراسر کشور احداث
گردید. همچنین نمایندهای مقیم در اروپا تعیین شد تا با بررسی و نظارت بر قیمت
تریاک در بازار، با سازمان ترک و یوگسلاو به رقابت برخیزد (آذرخش، 378).
از 1318ش/1939م با شروع جنگ جهانی دوم به سبب کمبود وسایل نقلیه در کشور و افزایش
نرخ بیمه، صادرات رسمی تریاک به اروپا قطع شد، اما تا 1320ش در تمامی محافل
بینالمللی سخن از تجارت غیر مجاز تریاک ایران با خاور دور بود. از این تاریخ بازار
اروپا به کلی از دست تجار تریاک ایران خارج شد و تا فروش مجدد تریاک در 1323ش، صدور
تریاک ایران متوقف گردید (همو، 378-379، 494). در 1325ش/ 1946م تقریباً 40٪ تجارت
جهانی تریاک در اختیار ایران بود. از کل تولید، 45٪ برای صادرات و 55٪ برای مصارف
داخلی اختصاص داشت (همو، 455).
مبارزه با مصرف تریاک: درآمد و سود سرشار حاصل از تجارت تریاک در ایران مانع از آن
بود که با پدیدۀ اعتیاد در جامعه مبارزه شود و حتى دولت وقت از امضای قراردادهای
لاهه در 1912 و 1925م برای مبارزه با مصرف مواد مخدر خودداری کرد (نوایی، 33؛ نیز
نک : آذرخش، 380-388) و تا سال اول مشروطیت برای کشت خشخاش و تهیه و فروش داخلی و
خارجی تریاک هیچ قید و شرطی وجود نداشت. با اینهمه، گهگاه تلاشهایی برای مبارزه با
اعتیاد صورت میگرفت. در 1311ق/ 1893م، اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، ملاسلطان محمد
گنابادی در تفسیر آیۀ «یَسْئَلونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِر» (بقره/2/219)،
حکم بر تحریم تریاک داد (نک : تابندۀ گنابادی، 9-10، 75، 94 بب ). در 1314ق
ادیبالحکما، از پزشکان دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، همراه با تألیفاتی در
بیان آسیبهای اجتماعی تریاک به مداوا و ترک معتادان با شیوههای علمی همت گمارد و
با تأکید از پزشکان خواست تا به هیچ عنوان بیماران خود را ترغیب به کشیدن تریاک
نکنند و هنگام تجویز دارو از تریاک نیز به صراحت نام نبرند (صحبت، 11، «تفننات»،
370-371).
مقارن نهضت مشروطهخواهی، مبارزه با تریاک، یکی از هدفهای ملی ـ اجتماعی
مشروطهخواهان قرار گرفت و مخالفت با کشیدن تریاک، یکی از مظاهر استعمار در تخدیر
ملل مشرقزمین، در سرلوحۀ مرامنامۀ احزاب ملیگرا گنجانده شد؛ حتى مجاهدان
مشروطهخواه به مبارزۀ مسلحانه با معتادان پرداختند. از شوخیهای روزگار اینکه «در
مقابل، جماعت تریاککش و اصناف ششگانۀ افیونیان هم که در دنیا محض بیخیالی و
آسودگی به یک نفس دود تلخ و تیرۀ علفیات صحرا قناعت کرده بودند»، با گروههای دیگری
همچون قماربازان و... ، گروه اجتماعیون عیاشیون را تشکیل دادند و با تهیۀ بیرق و
صدور بیانیه به اصطلاح به مبارزه با اقدامات مجاهدان برخاستند (همو، صحبت، 17-21؛
کوهی، 1/16-17، نیز برای بیرق، نک : ص12). از دیگر اقدامات بر ضد معتادان در
سالهای 1298 تا 1300ق میتوان به تلاشهای فرمانروای خراسان و سیستان اشاره کرد که
بر معتادان آن نواحی بسیار سخت میگرفت (همو، 1/154).
سرانجام در 1329ق/1911م قانون تحدید تریاک به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بنا بر
این قانون مصرفکنندۀ تریاک افزون بر پرداخت عوارض، موظف به تحویل سوختۀ آن به
مأموران بود (آذرخش، 488-499؛ کوئن، 62-64). در 1305ش یک کمیسیون تحقیق از جامعۀ
ملل برای رسیدگی به وضع کشت و مصرف تریاک به ایران آمد و پس از آن با توصیۀ آنها
تولید و فروش تریاک در سراسر ایران زیر نظر دولت درآمد. با تصویب قانون انحصار
دولتی تریاک در 26 تیر 1307 تمام امور مربوط به تریاک از جمله معاملات، انبار کردن،
حمل و نقل، مصرف داخلی و صادرات در اختیار دولت قرار گرفت؛ همزمان، با پیشنهاد
شماری از نمایندگان مجلس از جمله تقیزاده طرح تقلیل تدریجی مصرف داخلی تریاک نیز
به تصویب رسید (آذرخش، 489-492؛ کوئن، 64-68). بر اساس قانون انحصار میبایست
لولههای تریاک برای مصرف داخلی را علامتگذاری، واردات را ممنوع و سوختۀ تریاک را
وزارت مالیه جمعآوری میکرد و دولت در مدت 10 سال شرایط ترک استعمال تریاک را
فراهم مینمود (نوایی، 18). در 1309ش مؤسسۀ انحصار بنا بر قراردادی انحصار صادرات
تریاک را به مدت 5 سال به حاجی امین اصفهانی واگذار کرد که چندی بعد به سبب عوارض
سنگین، قرارداد ملغا شد. سرانجام در 1312ش دولت شرکتی محدود به نام بنگاه انحصار
صادرات تریاک تشکیل داد (آذرخش، 492-493).
به نظر برخی تحدید و علامتگذاری تریاک در عمل تنها قبح کار را از میان برداشت و پس
از آن افرادی دیگر از طبقات اجتماعی مختلف آزادانه به استعمال تریاک پرداختند.
مالیات ناشی از تحدید تریاک هم به منبع درآمدی برای دولت تبدیل شد (نک : حسینی،
473، 476). همچنین تعهدات تجار برای کشت و صادرات تریاک، شکایت و گلایۀ معتادان از
کمبود امکانات لازم برای ترک و مداوای آنان و بیکار شدن گروههای مختلف در کار تولید
و فروش تریاک در عمل موجبات شکست طرح 10 سالۀ دولت را فراهم آورد (برای شماری از
نامهها و اسناد در این باره، نک : نوایی، 19-35). سرانجام در پی کنترل و نظارت
دولت بر کشت خشخاش از 1317ش تولید این محصول در 35 منطقه از جمله شمیران، گرگان،
سمنان، قم و کاشان ممنوع شد (آذرخش، 495؛ نیز نک : کوهی، 1/20-42). در همین زمان
بسیاری از مراجع تقلید نیز مانند محمدحسن شیرازی، ابوالحسن شیرازی، سید هبةالدین
شهرستانی، فاضل مامقانی و سیدکاظم یزدی حکم به تحریم تریاک دادند (تابندۀ گنابادی،
888-889؛ آذرخش، 525- 528).
در آذر ماه 1320 بنا بر تصویب دولت تریاک تنها در مقابل کوپن در اختیار
مصرفکنندگان معتاد قرار میگرفت (نک : کوئن، 72-73). قطع صادرات تریاک نیز موجب
شد که کشت خشخاش به صورت زراعتی پردردسر و کم بهره درآید. با هجوم روستاییان به
شهرها از این تاریخ و مشکلات موجود در کار کشت خشخاش و تحمیلات ادارۀ انحصار،
بسیاری از کشاورزان کشت خشخاش و تولید تریاک را رها کردند (آذرخش، 498-499). در
1323ش انجمن مبارزه با مصرف تریاک و الکل تشکیل شد (نک : کوهی، 1/131-132، 155،
315-319). از 1325ش با فشار سران فرقۀ دمکرات و برپایی تظاهرات تبلیغی گسترده در
برابر دولت مرکزی، کشت خشخاش به دستور قوامالسلطنه، رئیس دولت وقت به کلی ممنوع، و
کمیسیونی برای مبارزه با مصرف تریاک تشکیل شد و در اول آذر همان سال جشن وافور
سوزان بر پا گردید. اما در 1326ش دوباره خرید شیرۀ تریاک از معتادان به تصویب رسید
(آذرخش، 500-501). در 1334ش سرپرستی امور مبارزه با تریاک در وزارت بهداری ایجاد شد
و شیرهکشخانهها تعطیل و بساط منقل و وافور از قهوهخانهها جمع گردید. همچنین در
باغ مهران تهران آسایشگاهی برای نگهداری معتادان تأسیس شد و قانون منع کشت و
استعمال مجدداً به تصویب رسید (همو، 509). اما چون بسیاری از مسئولان مملکتی خود
گرفتار مواد افیونی بودند و نیز به سبب حضور گستردۀ خانوادۀ سلطنتی پهلوی و بسیاری
از رجال سیاسی کشور در بازار قاچاق جهانی مواد مخدر، همچنین قرار گرفتن ایران در
منطقۀ مهمترین محدودۀ کشت و قاچاق جهانی تریاک، هیچگاه این فعالیتها به نتیجۀ
مطلوب نرسید و از 1347ش نیز کشت خشخاش مجدداً به بهانۀ کشت آن در کشورهای همسایه،
با تصویب مجلس شورای ملی از سرگرفته شد (برای مصوبات این سال، نک : کوئن، 80-84؛
برای رواج فوقالعادۀ تریاککشی از 1347 تا 1358ش، نک : همو، 86؛ نیز
نک : دانا، اعتیاد).
عوامل شیوع اعتیاد:
1. تلقیشدن تریاک به عنوان مسکن فوری و عدم دسترسی طبقۀ کم درآمد به پزشک و
توانایی تأمین دارو و درمان از جمله عوامل اصلی رواج تریاک در ایران بود. سیمبانان
و کارگران خط تلگراف از مروجان این جریان شوم بودند و تریاک و منقل و وافور را به
عنوان وسیلۀ مداوا به دورترین روستاهای کشور منتقل میکردند.
2. انحصار دولتی خرید و فروش تریاک نیز موجب شد که دولت با هدف ازدیاد درآمد، خود
عامل افزایش شمار معتادان شود، چنان که نوشتهاند مأموران ژاندارمری به اهالی
روستاها به زور تریاک میفروختند. کسانی نیز مأموریت داشتند تا تریاک را ارزان
بفروشند و سوختۀ آن را تا چند برابر قیمت خریداری نمایند، به نحوی که تا مدتها
تریاککشی یک راه کسب درآمد به شمار میرفت و ادارۀ انحصار دستمزد متصدیان خود را
به نسبت فروش پرداخت میکرد.
3. در قهوهخانهها که از اماکن عمومی و تنها جای تجمع طبقۀ پایین جامعه بود، به
عنوان تفریح و سرگرمی تریاک ارزان و نسیه میان قهوهخانهنشینان توزیع میشد.
4. شماری از سران عشایر که عادت به استعمال انواع مکیفات از جمله تریاک داشتند، به
سبب نفوذ در میان افراد ایل و طایفۀ خود، موجبات رواج اعتیاد را در میان آنها فراهم
میآوردند؛ بسیاری از این سران خود در زندان معتاد شده بودند (نک : کوهی،
1/10-11). سایکس دربارۀ ایلخان ایل زعفرانلو مینویسد که همواره مست، غرق کیف
تریاک یا دیگر مکیفات به سر میبرد (ص 23؛ نیز نک : آذرخش، 370-373). از نکات قابل
توجه، علاقۀ ادوارد براون به کشیدن تریاک به هنگامی است که در میان عشایر کرمان بود
(نک : براون، 500-502).
5. بسیاری از بزرگان و ارباب ذوق و ادب در شهرها از راهیابی به محافل انس و مجالس
عیش و عشرت به تریاک روی آوردند. در خانههای بسیاری از ایشان مکانهایی به نام
وافورخانه ترتیب داده شده بود. افراد این قشر نیز مشوق جوانها به کشیدن تریاک
بودند.
بر اثر رواج مصرف تریاک در کشور مشاغل متعدد مربوط به کشت، تولید و فروش تریاک
ایجاد شد. در این میان زارع، تیغزن، تریاکمال، شیرهپز، ساقی، تریاکگیر،
خانهدار، خرده فروش و تاجر را میتوان نام برد (نوایی، 19). تریاک فروشی از زمان
احمدشاه صورت رسمی یافت و تریاک از طریق شعب ادارۀ تحدید تریاک در اختیار
فروشندگان قرار میگرفت (شهری، 5/227). در عین حال از دیرباز بخش عمدهای از فروش
تریاک بر عهدۀ عطاران بود (الئاریوس،273).
تریاک در باورها و طب عامه: عامۀ مردم معمولاً تریاک را برای تسکین بسیاری از دردها
سودمند میدانستند، و از اینرو در هر خانهای به وفور یافت میشد. گرزهای کوچک
تیغنزدۀ خشخاش را در دکانهای عطاری با نام کوکنار میفروختند و مردم برای درمان،
جوشاندۀ آن را مصرف میکردند (محجوب، 72). در بسیاری از نقاط ایران برای آسان
خواباندن و خواب سنگین رفتن کودکان، آنها را از شیرخوارگی با دود تریاک آشنا
میکردند (پولاک، 434؛ نوایی، 18؛ حمیدی، 70-72). به باور برخی چون ایرانیان خواب
پس از ناهار را سودمند میشمردند، نانوایان بر روی نانها، به ویژه نان سنگک، خشخاش
میپاشیدند، تا خواب آورد (شاردن، 4/ 49-50، 263). همچنین برخی استفاده از تریاک را
برای حفظ سلامت، به ویژه پس از 40 سالگی، مفید میدانستند (پولاک، همانجا).
راحتترین وسیله برای خودکشی: آسان به دست آوردن تریاک بهترین و راحتترین وسیله
برای خودکشی بود (نک : شاهحسین، 314، 389-390؛ ادیبالحکما، «تفننات»، 360؛ نیز
نک : شهری، 5/235). اگرچه خودکشی با تریاک مرگی آرام و سستی و رخوت بدن و خوابی
سنگین همراه داشت و چه بسا افراد برای اطمینان از تأثیر آن قدری سرکه نیز روی آن
مینوشیدند، اما معالجۀ آنان که نجات مییافتند، بسیار سخت و دردناک بود (پولاک،
438؛ تاورنیه، 640؛ شاردن، 4/285؛ شهری، 5/237). گاه نیز تریاک به عنوان سمی مهلک
برای انتقامجویی و از پای درآوردن افراد (نک : پولاک، همانجا؛ بوث، 31-32). و حتى
وسیلۀ تهدید به خودکشی مورد استفاده قرار میگرفت.
گسترش همه جانبۀ اعتیاد: بر خلاف استعمال حشیش که موجب سرشکستگی در جامعه بود،
کشیدن تریاک عیب و ننگ شمرده نمیشد و در میان گروههای مختلف عمومیت داشت و مورد
قبول عامه بود. در 1333ق (به هنگام تاجگذاری احمد شاه) حدود 5/2 میلیون مصرفکنندۀ
تریاک در کشور وجود داشت که به طور متوسط در هر شبانه روز حدود دو میلیون مثقال
مصرف میکردند (حسینی، 474-475). در دهۀ 30 سدۀ 14ش در میان شماری از خانوادهها در
برخی از نقاط ایران تریاک و منقل و وافور از لوازم زندگی به شمار میآمد. در
بخشهایی از کرمان کشیدن تریاک به منزلۀ تمکن مرد تلقی میشد. در این دوره 13
شیرهکشخانۀ شبانهروزی در یزد، 800 شیرهکشخانه در آبادان و میان 800 تا 1200
محل و مکان در تهران وجود داشته است. کارگران نساجی یزد، از عطاریها بستههایی برای
ظهر تهیه میکردند که در آنها زغال، قند، چای و تریاک بود. در برخی از شهرها از
میهمانان خود به جای شربت و شیرینی با منقل و وافور پذیرایی میکردند و کشاورزان
گرگان و دشت مینو برای خرید تریاک زمین خود را به بهایی اندک میفروختند. شمار
معتادان در برخی روستاهای شمالی گاه به 90 تا 100٪ اهالی میرسید (آذرخش، 502-505؛
نیز کوهی، 1/124-130، جم ). برابر اسناد موجود در 1322ش تنها در آبادان 24 شعبۀ
فروش تریاک وجود داشت و بیش از 40٪ مردم شهر معتاد بودند (نک : نوایی، 34). در آن
زمان کشیدن تریاک به حدی شایع بود که در ماه رمضان به هنگام پایان یافت وقت سحری
منادیان بانگ برمیداشتند که: «وقت آب است و تریاک»، یعنی هنگام آن است که
روزهگیران آب بنوشید و حب تریاکی بخورید. شاعری به این مطلب اشاره دارد و میگوید:
«صبح عید است و مبدل به می و نقل شده است / آب و تریاک که میگفت مؤذن به سحر»
(آذرخش، 367- 368؛ نیز نک : پولاک، 435).
روشهای مصرف: به روزگار صفویان خوردن تریاک رایج بوده است و معمولاً آن را به
صورتها و شکلهای گوناگون حب، شربت، خالص یا مخلوط با مواد دیگر همچون بَذْرُالبَنج
(بنگدانه)، سُداب، انقوزه، عاقِرْ قَرْحا = آکِکَرا: گیاهی از جنس بابونه و از
تیرۀ مرکبان (نک : معین، ذیل آککره) و جز اینها با افزودن هل، جوزهندی، دارچین و
دیگر افزودنیها، تناول میکردهاند (پولاک، 434؛ شاردن، 4/282؛ آذرخش، 344). در این
دوره بنگ را نیز از ترکیب دانۀ خشخاش و شاهدانه و موادی دیگر و بعدها به شیوۀ
هندیان تنها از شاهدانۀ خالص تهیه میکردند (نک : شاردن، 4/287، 288).
کوکنار: در واقع آب یا شربت کوکنار که شاردن آن را ابوالنوم میخواند (7/259)،
شربتی است که از تخم خشخاش تهیه کرده و مینوشیدند (تاورنیه، 640؛ پولاک، 434؛
راوندی، 6/458). به نظر شاردن (4/282) حرمت مشروبات الکلی در میان مسلمانان دورۀ
صفوی، به ویژه سختگیریهای شاه عباس در این باره موجبات گرایش شدید ایرانیان را
به این نوشیدنی فراهم آورده بود (نیز نک : ناطقی، 856)، به گزارش اغراقآمیز
تاورنیه در آن هنگام به زحمت میشد در ایران کسی را یافت که به مشروباتی همچون
کوکنار و مصرف بنگ عادت نداشته باشد (همانجا؛ برای کاربرد کوکنار در ادب فارسی، نک
: برومند سعید، 260-261).
گاهی برای تسهیل و تشدید وجد و سرور، در مجالس سماع صوفیان در شراب افیون (نک :
قزوینی، 3/7؛ برومند سعید، 262)، یا به قول سعدی «بیهوشانه» میریختهاند. این
ترکیب در ادب فارسی جایگاه ویژهای یافته، و مورد استفادۀ بسیاری از بزرگان ادب
قرار گرفته است (برای نمونه، نک : عطار، 258؛ خاقانی، 332؛ امیرخسرو، 509؛ حافظ ،
125؛ نیز برومند سعید، 262-263).
از ترکیبهای دیگر تریاک که به عنوان مکیف استفاده میشود، میتوان به سوخته و شیره
اشاره کرد. سوخته ترکیبی از خاکستر و مقداری تریاک نسوخته است که در حقۀ وافور برجا
میماند و نسبت به تریاک با مقدار یکسان از مرفین بیشتری برخوردار است. همچنین در
ایران با جوشاندن سوختۀ تریاک و سوختۀ شیره (مایه)، شیره فراهم میآوردند.
1. vapeur
کشیدن تریاک و شیره نیازمند وسایل ویژهای مانند وافور، منقل، نیدوده (نوعی وافور
برای شیرهکشی مبتدیان) بوده است؛ نگاری هم که دستگاه شیرهکشی است و احتمالاً از
چین به ایران آمده، از شمار این وسایل بوده است (نک : آذرخش، 367). در این میان
وافور از شهرت بیشتری برخوردار بوده، و حتى در حکم نماد جماعت تریاکیان محسوب
میشده است و به جد و هزل ایشان را متصف بدان میخواندهاند. لغت وافور در فرهنگهای
کهن فارسی وجود ندارد و احتمالاً از واژۀ فرانسوی واپور1، به معنای بخار گرفته شده،
و همراه با خود این وسیله به
ایران آمده است ( لغتنامه...، ذیل وافور). اگر چه تاریخ ورود آن به ایران مشخص
نیست، اما بدون تردید در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه متداول بوده است (دربارۀ حقه و
شکل وافور، نک : آلمانی، 90؛ باستانی پاریزی، 201).
کوکنارخانه: در دوران شاه عباس دوم اعتیاد به کوکنار چنان گسترش یافته بود که در
اصفهان همپای قهوهخانه و چایخانه دکانها و مراکز متعددی برای نوشیدن آب کوکنار
وجود داشته است (تاورنیه، همانجا؛ طاهری، 547؛ محجوب، 72). شاردن ضمن اشاره به
کوکنارخانههای محلات مختلف اصفهان در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان میگوید که
مردم شهر پس از کار روزانه و پیش از رفتن به خانه سری هم به آنجا میزدند تا شنگول
شوند (4/286، 7/230، 259، 262؛ نیز نک : تاورنیه، 639-640).
قهوهخانه: اولین مراکز عمومی تریاککشی، قهوهخانهها بودند که اسباب دود و دم
برای معتادان در آنجا مهیا بود (نک : بلوکباشی، 49؛ نیز نک : حمیدی، 73-79) و حتى
مأمن شبانگاهی معتادان بیخانمان به شمار میآمد (شهری، 4/505). قهوهخانهها محل
تجمع مردم از هر قشر و گروه و طبقه، به ویژه طبقات پایین بود. برخی از افراد متمول
و صاحب نام، محافل انس خود را در قهوهخانهها بر پا، و شمار بسیاری از دوستان
خود را در آنجا پذیرایی میکردند. در هر قهوهخانه معمولاً یکی مأمور گذاشتن منقل و
وافور در جلوی مشتری، یکی دیگر مسئول فروش تریاک و یکی هم عهدهدار تهیۀ آتش منقلها
بود (نک : همو، 4/499). تریاکیان در قهوهخانهها دور هم بر روی تختهای چوبی یا
روی زمین مینشستند و منقل و وافور را در میانشان قرار میدادند و همراه سخنان
پامنقلی تریاک دود میکردند (همو، 4/493؛ قس: تعبیر تریاک گل کردن به مفهوم پرحرفی
و ادعای بیجا کردن، نک : شاملو، 297) و قهوهچیان، برای آنها معمولاً چای شیرین
میآوردند (شهری، 4/498). در قهوهخانهها کشیدن تریاک به حدی رواج داشت که
پرندگانی که در قهوهخانهها نگه میداشتند، دودی شده بودند. گاه هم حیواناتی که
برای نمایش و مسابقه به قهوهخانه میآوردند، در اثر استشمام بوی تریاک معتاد
میشدند (همو، 4/503؛ آذرخش، 415-416).
در نسخۀ خطی کتابی با عنوان آداب العلیة که در1104ق/ 1693م و به نام شاه سلیمان
صفوی نگارش یافته، مؤلف آن تازهواردان به شهر اصفهان را از حضور در قهوهخانههای
آنجا بر حذر میدارد که «با یاران قهوهنشین سرگرم کیف و کوکنار نشوی، که هر کس دو
روز در قهوهخانه نشست، دیگر برنخاست و آنکه کیف و افیون شناخت، خود را باخت» (نک
: «در مضرات...»، 372-374). در زمان محمدعلی شاه قاجار نیز قهوهخانههای عمومی
پاتوغ تریاکیان بوده، و اوضاع بسیار ناگوار و رقتآوری داشته است، و ظاهراً پس از
خلع وی تا مدتی به پاکسازی آنها پرداختند (ادیبالحکما، صحبت، 16). برابر اسناد
موجود در پی تصویب قانون تحدید تریاک، اقدامات بسیاری از سوی صنف قهوهچی برای لغو
این قانون صورت گرفت (نوایی، 25-27).
شیرهکش خانه: شیرهکشی به تنهایی کاری بسیار مشکل بود؛ از این رو شیره را معمولاً
در شیرهکشخانه به طور جمعی میکشیدند. شیرهکش خانهها را بیغولههایی کثیف و
نمناک وصف کردهاند و به سبب غیر قانونی بودن، بیشتر آنها معمولاً در کوچههای تنگ
و تاریک و محلات دورافتاده با دری
یک لتی کوچک و دالانها و سردابهای تاریک و راههایی پیچ در پیچ قرار داشتند. از
این شیرهکشخانهها به نام «دخمۀ شوم» یاد کردهاند. شیرهکشخانههایی مجلل هم در
عمارات چند طبقه در محلات بالای شهر وجود داشت که صاحبان آن افراد متمول و ثروتمند
بودند. افرادی چند شیرهکشخانهها را میگرداندند و در آن کار میکردند، مانند
صاحب منزل، ساقی، پادو، شیرهجوشان، و دمدری. درآمد اصلی این افراد بیشتر از راه
سوختۀ شیره که مجدداً برای طبخ شیره به کار میرفت، تأمین میشد. همچنان که در عرف
شیرهکشان شایع بود، شیره را تر به مشتری میدادند و خشک تحویل میگرفتند. افزون بر
«نگاری»، «چَلَم» (حقه مانندی آهنین)، «فندک» (چراغ موشی یا پیهسوز)، «پوش» (لولۀ
لامپا که روی فندک میگذارند) «ترک»، «گرمیت»، «جوهرتراش» و «روغن دان» از دیگر
ابزار شیرهکشی بود. در سالهای 1310 و 1311ش ادارۀ انحصار برای کاهش مصرف شیره و
درمان شیرهکشان در محلات مختلف تهران از جمله سرقبر آقا (باغ فردوس)، رسماً 8
شیرهکشخانه با نام دارالعلاج تأسیس کرده بود (برای اطلاعات بیشتر، نک : آذرخش،
373، 402-407؛ برای اسامی شماری از این مراکز در دهۀ 1320ش در تهران، نک : کوهی،
1/120-123).
تریاک در ادب فارسی: از حدود سدۀ 4ق به بعد میتوان کاربرد واژههای افیون، تریاک و
کوکنار را در نظم و نثر فارسی مشاهده نمود. در پیجویی ادب فارسی تمایز میان تریاک
و افیون در نخستین سدهها به وضوح به چشم میخورد. تریاک مادهای برای درمان است و
پادزهر، و افیون خود دردی است لاعلاج؛ اما چنانکه گذشت، به مرور تمایز میان تریاک
و افیون در جامعه زایل میشود و هر دو به طور عام و به یک معنا به کار میروند. در
این میان افیون در بادهکردن در ادب صوفیانه جایگاهی ویژه مییابد، به گونهای که
مولانا، افیونی را که صوفیان به هنگام سماع مینوشند «خاموشانه»، و سعدی
«بیهوشانه» مینامد. حافظ نیز از هر مادۀ مخدری با نام «طوطی گویای اسرار» یاد
میکند (نک : فرهنگنامه...، 114). از نخستین سدهها نیز انبوهی از ترکیبات اضافی
و کنایی و تشبیهی در ادب فارسی راه یافت که «افیون چشیدن» (فریبخوردن)، «افیون در
کار کسی کردن»، «تریاک زدن بر زهر شب» (کنایه از روز شدن)، و نیز تمثیلاتی همچون
«دو مثقال تریاک ضرر زدن یا خوردن» (در مفهوم سخت ترساندن و ترسیدن)، «مثل تریاکی»
(سخت عبوس و تلخ)، «مثل گنجشک تریاکی» (موجودی زار و نزار) و امثالی چون «تریاک
دوای همۀ دردها ست، اما خودش دردی است که درمان ندارد»، «تریاک را میکشند تا
کمرشان سفت شود، غیرتشان شل میشود» و «از قند شیرینتر تریاک مفت» از این شمارند
(شاملو، 295- 298؛ فرهنگنامه، 113).
آثار بسیاری به جد و طنز در مدح و ذم تریاک به نظم و نثر پدید آمده است که اغلب
آنها افیونیه، تریاکیه و یا وافوریه نام دارند (برای شماری از آنها، نک : کوهی،
1/219 بب ). از جمله رسالۀ افیونیه که در دوران صفویه و به قلم عمادالدین نگارش
یافته، و تقریباً همانند اعترافات یک تریاکی است؛ همچنین افیونیۀ علاءالدین محمود
بن مسعود که دربارۀ عوارض ترک و طریقۀ مبارزه با آن تألیف شده است (نک : حمیدی،
41). شمار بسیاری از این اشعار مربوط به زمان قاجار، به ویژه مربوط به دوران
مشروطیت است. بسیاری از سرایندگان این اشعار نیز خود اعتیاد به تریاک یا افیون و با
آن انس و الفت داشتهاند. با این حال از اعتیاد شاعران و نویسندگان پیش از دورۀ
صفویه اطلاع درستی در دست نیست و اشارات برخی از شاعران مانند سعدی و حافظ و دیگران
را نمیتوان دلیل بر اعتیاد آنها دانست. برخی از تذکرهنویسان روزگار صفویه، از
جمله میرزا طاهر نصرآبادی، بارها در شرح احوال شاعران به اعتیاد ایشان نیز اشاره
کردهاند (ص 422، 423، 574، 634). نصرآبادی دربارۀ خود مینویسد: «گاهی از حب رفیعی
دل رفیع منزل را از مرتبۀ رفعت نازل میساختم و... » (ص 706).
تأثیر آشکار پدیدۀ اعتیاد به تریاک و سایر آسیبهای اجتماعی را میتوان به وضوح در
شعر صائب به عنوان یکی از بزرگترین شاعران عصر صفوی مشاهده کرد (نک : ص 688،
2824، 2871، جم ؛ نیز نوریان، 167-184). حکیم رکنا، شاعر قصیدهسرای عهد صفوی، به
شکرانۀ رهایی از اعتیاد قصیدهای در ذم تریاک سروده است (نک : کوهی، 1/62). از
شاعران معاصر ملکالشعرا بهار، ایرج میرزا (ص 187) و حسین مسرور (برای افیونیۀ او،
نک : کوهی، 1/2 -4) اشعار چندی دربارۀ آن سرودهاند. عبید زاکانی کوکناری را «زندۀ
مرده»، حسین مسرور تریاک را به «زهرآلوده» و اخوان ثالث «ویرانی سبز عزیز»
میخواند. فریدون توللی شرح هزلآمیزی از وافور در کتاب التفاصیل آورده (نک : همو،
1/292-294)، و مظلوم کرمانشاهی ترجیعبندی با نام وافوریه سروده است (نک : کوئن،
51-62؛ نیز نک : فرهنگنامه، 114).
از زمان قاجار به بعد مقالات و کتابهای متعددی دربارۀ تریاک و آثار سوء آن به رشتۀ
تحریر درآمده (برای مجموعهای از مقالات مندرج در روزنامههای دوران ناصرالدین شاه،
نک : چکیده...، 1/74) که از آن جمله است:
«تفننات ثلاثه»، اثر میرزا سلیم خان ادیب الحکما، طبیب قراباغی (چ تهران، 1324ق).
مؤلف این اثر را در 1314ق به درخواست و بودجۀ حکمران بوشهر و رئیس گمرکات خلیج
فارس، دربارۀ تاریخ شیوع، خواص و مضرات چای، تریاک و تنباکو گرد آورده است. از آنجا
که مؤلف به حرفۀ طبابت اشتغال داشته، نکاتی پزشکی که دربارۀ این 3 پدیده درج کرده،
قابل تأمل است. وی همچنین در پایان کتاب ضمن درج اعلانی، آمادگی خویش را برای
ترکدادن معتادان به روشی علمی بیان داشته است (ص 370-371) که با توجه به دیگر اثرش
(صحبت) موجبکنشها و واکنشهایی در سطحجامعه شده است (ص 11-15).
ذوالفقار، در حرمت کشیدن تریاک. این اثر مجموعهای است مشتمل بر حکم حرمت تریاک که
ملا سلطان محمد گنابادی در 1311ق در تفسیر بیان السعادة، قلمی داشته، و رسالۀ
ذوالفقار که در 1318ق توسط نورعلیشاه از پیشوایان سلسلۀ دراویش نعمتاللهی به رشتۀ
تحریر درآمده است، همراه با فتوای شماری از مراجع وقت در تحریم تریاک. در این اثر
نورعلیشاه به بیان 110 حکم شرعی در طریقۀ برخورد با تریاک و تریاکیان میپردازد.
صحبت سنگ و سبو، یا شبنشینی رمضان تألیف میرزا سلیمخان ادیب الحکما کتابی است به
طنز که در 1327ق یعنی تنها 3 سال پس از فرمان مشروطیت به نگارش درآمده است. مؤلف پس
از انتقادی طنزآمیز از وضعیت قشون ایران، داستان کوتاهی با عنوان «آقای تریاککش و
نوکر آقاکش» به نگارش درآورده است که میتوان آن را نخستین داستان کوتاه زبان فارسی
به شمار آورد (نک : اثنا عشری، 8).
مآخذ: آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، 1354ش؛ همو، اندیشۀ ترقی و حکومت
قانون، تهران، 1351ش؛ آذرخش، حسنعلی، آفت زندگی، تهران، 1334ش؛ آلمانی، هانری رنه
د.، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ
علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335ش؛ اثنا عشری، مهین، مقدمه بر صحبت... (نک : هم ،
ادیب الحکما)؛ احتشامی، ابوالحسن، «سلاطین صفوی پسر خود را... به تریاک و حشیش
معتاد میکردند»، وحید، تهران، 1348ش، س 6، شم 68؛ ادیب الحکما، سلیم، «تفننات
ثلاثه»، دفتر تاریخ، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384ش، ج 2؛ همو، صحبت سنگ و سبو،
به کوشش مهین اثنا عشری، تهران، 1364ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسب نامه، بهکوشش حبیب
یغمایی، تهران، 1354ش؛ اسکنـدر بیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اشرف،
احمد، موانع تاریخی رشـد سرمایـهداری در ایران: دورۀ قـاجـاریـه، تهـران، 1359ش؛
اعتمـادالسلطنـه،
محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1364ش؛ افوشتهای،
محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1373ش؛ الئاریوس، آدام،
سفرنامه، بخش ایران، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363ش؛ امیرخسرو دهلوی، دیوان، به
کوشش سعید نفیسی، تهران، 1343ش؛ ایرج میرزا، «قطعهها»، تحقیق در احوال و آثار و
افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاکان او، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران،
1356ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، از سیر تا پیاز، تهران، 1367ش؛ بامداد، مهدی،
تاریخ رجال ایـران، تهران، 1347ش؛ براون، ادوارد، یک سال در میان ایرانیان، ترجمۀ
ذبیحالله منصوری، تهران، 1371ش؛ برومند سعید، جواد، «افیون در شراب»، چیستا،
تهران، 1366ش، س 5، شم 3؛ بلوکباشی، علی، قهوهخانههای ایران، تهران، 1375ش؛ بوث،
مارتین، تاریخ تریاک، ترجمۀ منوچهر نوایی، تهران، 1380ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در
اساطیر ایران، تهران، 1363ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض،
تهران، 1356ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، 1331ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد،
سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ تابندۀ گنابادی، سلطان حسین، حاشیه
بر ذوالفقار تألیف ملاعلی گنابادی، تهران، 1359ش؛ تاریخ اقتصادی ایران، به کوشش
چارلز عیسوی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1362ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ
ابوتراب نوری، اصفهان، 1363ش؛ جمالزاده، محمدعلی، گنج شایگان، تهران، 1335ق؛ چکیدۀ
مطبوعات ایران، عهد ناصری، به کوشش فرید قاسمی، تهران، 1378ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش
ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1361ش؛ حالت، ابوالقاسم، «هر چه تا به حال
گرفتهاند پس بدهند»، تلاش، تهران، 1355ش، س11، شم 63؛ حسینی، مهدی، «تحدید
تریاک»، دفتر تاریخ، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1384ش، ج2؛ حمیدی، جعفر،
جانگدازان، تهران، 1381ش؛ خاقانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1357ش؛
«در مضرات دخانیات و قهوه و افیون»، سخن، تهران، 1346ش، س 17، شم 4؛ دیولافوا،
ژان، ایران، کلده و شوش، ترجمۀ علی محمد فرهوشی، تهران، 1364ش؛ راوندی، مرتضى،
تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1363ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین
نوایی، تهران، 1357ش؛ «ساسونها، سپهسالار و تریاک ایران»، مطالعات سیاسی، تهران،
1370ش، شم 1؛ سایکس، پرسی، هشت سال در ایران، ترجمۀ سعادت نوری، تهران، 1315ش؛
شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1345ش؛ شاملو، احمد و آیدا
سرکیسیان، کتاب کوچه، تهران، 1379ش، حرف «ت»، دفتر اول؛ شاهحسین، احیاءالملوک، به
کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1383ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم،
تهران، 1368ش؛ صائب، محمدعلی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، 1371ش؛ طاهری،
ابوالقاسم، «تریاک»، یغما، 1345ش، س19، شم 10؛ عطار، دیوان، به کوشش سعید نفیسی،
تهران، 1339ش؛ فرانکلین، ویلیام، مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ترجمۀ محسن
جاویدان، تهران، 1358ش؛ فرهنگنامۀ ادبی فارسی، ج 2 دانشنامۀ ادب فارسی، به کوشش
حسن انوری، تهران 1381ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی،
تهران، 1367ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1341ش؛ قاضی احمد
قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1363ش؛ قرآن کریم؛ قزوینی،
محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1349ش؛ کرزن، جرج، ایران و قضیۀ
ایران، ترجمۀ غ. وحید مازندرانی، تهران، 1362ش؛ کرمان در اسناد امینالضرب، به کوشش
اصغر مهدوی و دیگران، تهران، 1384ش؛ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس
جهانداری، تهران، 1350ش؛ کوهی کرمانی، حسین، تاریخ تریاک و تریاکی در ایران، تهران،
1324ش؛ کوئن، آلن، فرهنگ مواد مخدر، ترجمۀ حسن حاج سیدجوادی، تهران، 1373ش؛
لغتنامۀ دهخدا؛ محجوب، محمد جعفر، «تریاک»، یغما، 1346ش، س 20، شم 225؛ محمدکاظم،
عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی،
تهران، 1360ش؛ منجم یزدی، جلالالدین، تاریـخ عباسـی، به کوشش سیفالله وحیـدنیا،
تهران، 1366ش؛ مهدوی، شیریـن،
زندگینامۀ حاج محمد حسن کمپانی، امین دارالضرب، ترجمۀ منصوره اتحادیه و فرحناز
امیرخانی، تهران، 1379ش؛ ناصرخسرو، دیوان، تهران، 1361ش؛ همو، سفرنامه، به کوشش
محمد دبیرسیاقی، تهران، 1354ش؛ ناطقی، ناصح، «کتاب دولت ایران»، راهنمای کتاب،
تهران، 1354ش، س 18؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش احمدمدقق یزدی، تهران،
1378ش؛ نوایی، عبدالحسین، «ماجراهای منع تریاک»، گنجینۀ اسناد، تهران، 1373ش، س 4،
شم 4؛ نوریان، مهدی و دیگران، «بازتاب پدیدۀ اعتیاد در شعر صائب»، مجلۀ دانشکدۀ
ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1384ش، شم 41؛ ورهرام، غلامرضا، تاریخ سیاسی و
اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، 1366ش؛ وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی،
تهران، 1362ش؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ نیز: EI1.
مریم صادقی
، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، 1366ش؛ وقایع اتفاقیه، به کوشش
سعیدی سیرجانی، تهران، 1362ش؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، تهران، 1339ش؛
نیز: EI1.
مریم صادقی