responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 67
الم
اَلَم در مقابل لذت ، دردى كه در دنيا و آخرت بر انسان و حيوان وارد مى شود. اين واژه ، عربى و جمع آن آلام به معناى درد (العين ، ص51 ; لسان العرب ، ج12 ، ص22) و يا درد شديد است (مفردات ، ص21).
الم در اصطلاح متكلمان و فيلسوفان امرى است كه موجود زنده آن را احساس و در پى آن طبعش از آن گريزان و متنفر مى شود (الاقتصاد الهادى الى طريق الرشاد ، ص83 ; گوهر مراد ، ص 615 ; شرح الاشارات والتنبيهات ، ج3 ، ص337).
بحث الم در فلسفه و كلام ، داراى پيشينه كُهن مى باشد. حكماى يونان باستان سال ها پيش از ميلاد در چرايى وجود شرور در عالم بحث كرده اند. (الحكمة المتعاليه ، پاورقى ، ج7 ، ص68) زيرا آلام از مصاديق شرورند (الاهيات شفاء ، ص 415).
فلاسفه ، در ضمن بحث معقولات عشر (كيفيات نفسانى) و شرور و لذات از الم نيز سخن به ميان آورده اند (شرح الاشارات ، ج3 ، ص337 ; الاهيات شفا ، ج1 ، ص414ـ 415 ، الحكمة المتعاليه ، ج4 ، ص117ـ 132 و ج7 ، ص59ـ 68) متكلمان اسلامى نيز در فصل جداگانه اى زير عنوان الم يا آلام و اعواض بعد از مباحث توحيد ، عدل و لطف از جهات مختلف درباره الم بحث كرده اند (اوائل المقالات ، ص108 ; الذخيرة فى علم الكلام ، ص211 ; اصول الدين بغدادى ، ص240).
اهميت ، ضرورت و جايگاه مبحث آلام در ميان ساير مباحث كلامى و الاهيات بالمعنى الاخص از آنجا روشن مى گردد ، كه به نظر برخى فرقه هاى كلامى، متكلمان و فيلسوفان دين ، وجود شرور و آلام در عالم با توحيد ، عدل ، حكمت ، علم ، قدرت و خيرخواه بودن خداوند نمى سازد ; چگونه مى شود خدايى با صفات ياد شده وجود داشته باشد و در عين حال شمار فراوانى از انسان ها و حيوانات با آلام دست و پنجه نرم كنند؟! (عقل و اعتقاد دينى ، ص 178ـ 179 ; شرح الأُصول الخمسه ، ص483 ; الاهيات شفاء ،414ـ 422). بحث الم با ساير مباحث كلامى ، مانند قاعده حسن و قبح عقلى ، قاعده لطف ، اصلح ، انتصاف ، اعواض و... نيز ارتباط دارد (كشف المراد ، ص329 ; المطالب العاليه من العلم الالهى ، ج4 ، ص422) زيرا تقسيم آلام به حَسن و قبيح آن گاه درست است كه ذاتى بودن حُسن و قبح امور را پذيرفته باشيم (المطالب العاليه ، ج 4 ، ص422) و نيز آلام الهى در صورتى قابل توجيه است و با ساحت كبريايى تناسب دارد كه عادلانه ، حكيمانه و منصفانه باشد. رابطه هاى ياد شده بر اهميت بحث آلام مى افزايد.
در پاسخ شبهات كلامىِ ناشى از وجود آلام ، ابتدا به تبيين چيستى و حقيقت الم پرداخته شده است ; برخى از فيلسوفان ، الم را امر وجودى مى دانند و وجودى بودن آن را بديهى و وجدانى و بى نياز از دليل دانسته اند (الحكمة المتعاليه، ج7 ، ص63 پاورقى).
برخى ديگر اگر چه الم را امر وجودى مى دانند ، ولى وجودى بودن آن را بديهى ندانسته اند ، بلكه دليل اقامه كرده اند و آن اين كه الم نوعى از ادراك است و ادراك امر وجودى است.
عده اى ديگر به كلى منكر وجودى بودن الم شده و آن را امر عدمى مى دانند. اين گروه مى گويند: اگر چه الم نوعى از ادراك است ، اما ادراك امر منافى است ، از آن جا كه وجود هر چيزى عين ماهيت آن چيز است و نيز علم به هر شىء عين معلوم بالذات مى باشد ، پس الم امر عدمى است (الحكمة المتعاليه ، ج7 ، ص62ـ 66 ; نهاية الحكمه ،ص125).
اگر الم امرى وجودى باشد تقابلش با لذت تقابل تضاد خواهد بود و اگر عدمى باشد تقابل بين آن دو، از قبيل تقابل عدم و ملكه خواهد بود ، زيرا لذت امر وجودى است (نهاية الحكمه ، ص125).
كسانى كه الم را از كيفيات نفسانى و از سنخ ادراك مى دانند آن را به حسى ، خيالى و عقلى تقسيم كرده اند (كشف المراد ، ص251 ; گوهر مراد ، ص614 ; شرح الاشارات و تنبيهات ، ج3 ، ص350).
الم گاهى از جانب خداست ، گاهى از جانب انسان و گاهى از طرف حيوان (شرح جمل العلم والعمل ، ص 111 ; نهج الحق وكشف الصدق ، ص137 ; قواعد المرام ، ص119).
بر اساس شواهد دينى ، تاريخى و حسى، آلام الهى تنها شامل حال كافران ، گنهكاران و مكلفان نمى شود ، بلكه دامنگير مؤمنان ، ديوانگان ، اطفال و حيوانات نيز مى شود (بقره:155 ; عنكبوت:21 ; توحيد صدوق ، ص400ـ 405 ; المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص307). بنابراين آلام الهى به ابتدائى و استحقاقى تقسيم مى شود.
آلام اُخروى استحقاقى است ، زيرا در آن جا تكليف نيست. اگر تكليف نبود لطف و دادن عوض معنا ندارد ، تا آلام ابتدايى معنا پيدا كند (توحيد صدوق ، ص400ـ 405 ; تقريب المعارف ، ص89 ; شرح جمل العلم والعمل ، ص113).
متكلمان ، در چرايى و حُسن و قبح آلام دنيوى اختلاف دارند (الاقتصاد الهادى الى طريق الرشاد ، ص83 ; شرح مواقف ، ج6 ، ص134 ; گوهر مراد ، ص614).
ثنويه كسانى كه به دو خالق و خداى نور و ظلمت اعتقاد دارند و مجوس پيروان زرتشت همه آلام را از هر فاعلى كه صادر بشود زشت مى دانند و به همين جهت مى گويند خداى آلام و شرور غير از خداى لذات وخيرات است (الاهيات شفا ، ص 415 ; من تراث المعتزلة فى التوحيد ، ص632).
به جز ثنوى ها و مجوسى ها گروه هاى كلامى ديگر ، برخى از آلام را حَسَن و برخى ديگر را قبيح مى دانند ، اما در دليل يا دلايل خوب و بد بودن آن اختلاف دارند.
تناسخيه كه معاد و آخرت را قبول ندارندو بكريه پيروان بكر بن زياد ، معاصر واصل بن عطا ـ مى گويند: تنها دليل نيكو بودن آلام ، استحقاق است. به عقيده آنان اگر مُولَم و درد كشيده سزاوار درد و رنج بوده است ، درد و رنج او خوب است ، در غير اين صورت بد است (شرح الاصول الخمسه ، ص482 ; اشراق اللاهوت فى نقد شرح الياقوت ، ص340).
تناسخى و بكرى ، اگر چه در وجه حُسن و قُبح آلام مكلفان اتفاق نظر دارند ، ولى در توجيه نيكو بودن اطفال ، حيوانات و به طور كلى هر كسى كه استحقاق اَلَم در حق آنها معنا نداشته باشد با هم اختلاف دارند.
تناسخيه آلام اطفال و غير مكلفان و حيوانات را بر اساس تناسخ توجيه مى كند و مى گويد: ارواح بچه هاى غير بالغ و حيوانات بلا ديده و اذيت شده پيش از اين كه در ابدان و قالب هاى فعلى منتقل بشوند ، در بدن هاى ديگر مستحق آن بوده اند ، ولى به دلايلى درد و عذاب را در قالب هاى فعلى احساس مى كنند.
بكرى ، توجيه تناسخى را نپذيرفته و مى گويد: اطفال و حيوانات احساس درد نمى كنند! (شرح الاصول الخمسه ، ص483 ; الاقتصاد الهادى إلى طريق الرشاد ، ص87ـ 88 ; مقالات الاسلاميين واختلاف المصلين ، ج1 ، ص317).
هـر چنـد تناسخـى و بكـرى به زعـم خـودشان ، آلام اطفـال و حيـوانات را تـوجيـه كـرده انـد ، اما آلام معصـومان (عليهم السلام) و هـر كسـى كه استحقاق آن را ندارد غير از اطفال و حيـوانات به عقيده اينها چه دليل مى تواند داشته باشد؟
اشاعره مى گويند: اگر الم ابتدايى از جانب خداوند باشد زيباست و اگر از جانب غير خدا باشد زشت ، زيرا همه چيز از جمله انسان و حيوان ، ملك خدا و متعلق به اوست و تصرف در مِلك خود به هر صورت كه باشد از ناحيه مالك الهى جايز و شايسته است.هر چه آن خسرو كند شيربن بود.
بنابراين ، آلام ابتدايى خداوند بدون دادن عِوض به مولَم ظلم نيست وبيهوده و نكوهيده نيز نخواهد بود ، چون كارهاى خداوند داراى غرض و هدف نيست ، حُسن و قبح هم شرعى است ، نه عقلى و نيز انسان استحقاق پيدا نمى كند و لطف هم بر خدا واجب نيست (اصول الدين ، ص 240ـ 241 ; تمهيد الاوائل وتلخيص الاوائل ، ص382ـ 385 ; نهاية الاقدام فى علم الكلام ، ص410 ; المسامرة بشرح المسايرة فى علم الكلام ، المواقف فى علم الكلام ، ص330ـ 331 ; شرح مقاصد ، ج4 ، ص282 ، 294 ، 296 ، 321 و 329).
با توجه به اين كه حُسن و قبح عقلى است ، نه شرعى و افعال الهى داراى غايت و هدف بوده لطف بر خدا نيز واجب است و... (كشف المراد ، ص302 ، 305 306 و 324). ديدگاه اشاعره دور از صواب است.
عدليه اماميه و معتزله وجه حُسن و قبح آلام را در استحقاق و عدم آن منحصر نكرده و فاعل آلام را نيز مِلاك زيبايى و زشتى آن ندانسته و وجوه ديگرى بيان مى كنند.از ديدگاه ايشان ، آلام مذموم ، تنها از فاعل انسانى صادر مى شود ، ولى آلام پسنديده هم از فاعل الهى و هم از فاعل انسانى سر مى زند.
آلامى كه از انسان صادر مى شود در صورتى نيكوست كه:
الف)مولَم مستحق و سزاوار آن باشد.
ب) با ايجاد الم از زيان بزرگ تر از آن كه متوجه درد ديده است ، جلوگيرى شود ;
ج) در مقابل آلام ، چند برابر عوض به مولَم بدهد كه اگر مخير بشود ، تحمل آلام را به خاطر رسيدن به عوض مورد نظر برگزيند ;
د) در مقام دفاع از جان خود باشد ;
هـ) به اجازه و دستور خدا باشد ، مثل سر بريدن حيوان قربانى.
اگر آلام انسانى به انگيزه هاى بالا نباشد ، زشت خواهد بود.
وجوه ياد شده اگر احتمالى و غير يقينى هم باشد در حُسن آلام كفايت مى كند (الذخيرة فى علم الكلام ، ص215ـ 217 ; الاقتصاد الهادى إلى طريق الرشاد ، ص83ـ 84 ; شرح الاصول الخمسه ، ص483ـ 484 ; المغنى ، ج13 ، ص331ـ 365).
آلام الهى اگر اخروى باشد وجه حسن آن جز استحقاق ، چيزى ديگرى نخواهد بود ، زيرا لطف در آن جا معنا ندارد.اگر دنيوى باشد يا استحقاقى است ، مانند آلام گنهكاران ، يا ابتدائى نظير آلام اطفال ، مجانين، اولياء اللّه و معصومان (عليهم السلام) .
اگر استحقاقى باشد دليل خوب بودن آن ، همان استحقاق است و عوض ندارد ; اعواض اگر ابتدايى باشد در وجه حُسن آن اختلاف است.
عباد بن سليمان (طبقات المعتزله ، ص77) عِبرتِ (= لطف) تنها را دليل نيكو بودن مى داند. اگر مولَم غير مكلف باشد براى مكلفان مايه عبرت است. اگر مكلف غير مستحق باشد ، براى خود او و ديگران درس عبرت است.بنابراين به عقيده وى اگر آلام ابتدايى خداوند سبب عبرت نباشد ، قبيح خواهد بود ، هر چند عوض داشته باشد.
ابوعلى جبائى ( طبقات المعتزله ، ص80) مى گويد: وجه حُسن آلام ابتدايى خداوند دادن عوض در مقابل آن است ، اگر چه جنبه عبرت گيرى نداشته باشد (المغنى ، ج13 ، ص331ـ 365 ; شرح الاصول الخمسه ، ص483ـ 484).
اماميه ، ابوهاشم جبائى (طبقات المعتزله ، ص 94) و قاضى عبدالجبار (همان ، ص 112) عبرت (لطف و مصلحت) و عوض چند برابر را با هم دليل حُسن آلام ابتدايى خداوند مى دانند و مى گويند: هر كدام به تنهايى نمى تواند دليل حُسن باشد زيرا عوض را خدا مى تواند بدون ايجاد درد عطا نمايد. و لطف بدون عوض ممكن است موجب ظلم شود. لطف بودن ، آلام را از عبث بودن و عوض مضاعف آن را از ظلم بودن بيرون مى كند (همان ; اوائل المقالات ، ص129 ; شرح جمل العلم و العمل ، ص111 ; كشف المراد ، ص330 ، ملل ونحل ، ج1 ، ص65).

منابع
(1) اشراق اللاهوت فى شرح الياقوت ، حسينى ، عبيدلى ، سيدعميدالدين ، 754هـ ، محقق: على اكبر ضيائى ، نشر ميراث مكتوب ، تهران 1318هـ ؛
(2) اصول الدين ، بغدادى ، عبدالقاهر ابومنصور ، 429هـ ، دارالكتب العلميه ، بيروت ، 1401هـ ؛
(3) الاقتصاد الهادى الى طريق الرشاد ، طوسى ، شيخ ابوجعفر ، 460هـ ، مكتبه جامع چهلستون ، تهران ، 1400 ؛
(4) اوائل المقالات فى المذاهب والمختارات ، مفيد، تعليق شيخ الاسلام زنجانى، انتشارات حامدى، بى تا، قم ؛
(5) تقريب المعارف فى الكلام ، حلبى ، تقى الدين ابوالصلاح ، 447هـ ، محقق رضا استادى ، بى جا ، 1404هـ ؛
(6) تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل ، باقلانى ، قاضى ابوبكر ،403هـ ، محقق: عمادالدين احمد حيدر ، مؤسسة الكتب الثقافيه ، بيروت ، 1414 ؛
(7) التوحيد ، صدوق ، ابن بابويه ، 381هـ ، سيد هاشم حسينى تهرانى ، جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، بى تا ، قم ؛
(8) الحكمة المتعاليه ، شيرازى ، صدرالدين محمد ، 1050هـ ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1981م ؛
(9) الذخيرة فى علم الكلام ، سيد مرتضى ، 436هـ ، محقق سيد احمد حسينى ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم ، 1411هـ ؛
(10) شرح الاشارات والتنبيهات ، طوسى ، خواجه نصيرالدين ، 672هـ ، النشر البلاغه ، قم ، 1375 ؛
(11) شرح الاصول الخمسه ، معتزلى، قاضى عبدالجبار، انتشارات وهبة، مصر، 1384ق ؛
(12) شرح جمل العلم والعمل ، محقق يعقوب جعفرى مراغى ، دارالاسوة ، قم ، 1414هـ ؛
(13) شرح المقاصد ، تفتازانى، سعدالدين، منشورات شريف رضى، قم، بى تا ؛
(14) شرح المواقف فى علم الكلام ، جرجانى، ميرسيد شريف، منشورات الشريف الرضى، قم، 1412ق ؛
(15) شفا (الالهيات ، ابن سينا ، حسين ، 428هـ ، محقق: الاب القنواتى وسعيد زايد ، وزارة الثقافة والارشاد الجمهورية ، العربية المتحدة ، بى تا ؛
(16) طبقات المعتزله ، ابن مرتضى ، احمد ، دارالمنتظر ، بيروت ، 1409 ؛
(17) عقل و اعتقاد دينى ، پترسون ، مايكل ، مترجم: احمد نراقى و احمد سلطانى ، انتشارات طرح نو ، تهران ، 1379ش ؛
(18) العين ، فراهيدى ، خليل بن احمد ، 175 ، اعداد وتعليق محمدحسن بكالى ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم ، 1414 ؛
(19) قواعد المرام فى علم الكلام ، بحرانى ، ابن ميثم ، كمال الدين ، 699 ، مكتبة المرعشى العامه ، قم ، 1317هـ ؛
(20) كشف المراد ، محقق وتعليق: آيت اللّه حسن زاده آملى ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم ، 1407 ؛
(21) گوهر مراد ، لاهيجى ، ملاعبدالرزاق فياض ، 1072 ، تصحيح مؤسسه امام صادق(عليه السلام) ، وزارت فرهنگ و ارشاد ، تهران ، 1372. لسان العرب ، ابن منظور ، محمد بن مكرم ، 711 ، دارصادر ، بى تا ، بيروت ؛
(22) المسامرة بشرح المسايرة فى علم الكلام ، ابن همام ، كمال ، 861 ، مصر ، 1317 ؛
(23) المطالب العالية من العلم الالهى ، رازى ، فخرالدين ، 606هـ ، محقق دكتر احمد حجازى ، دارالكتب العربى ، بيروت ، 1407 ؛
(24) المغنى فى أبواب التوحيد والعدل ، همدانى، عبدالجبار، تحقيق الدكتور محمودمحمد قاسم، دار الكتب، بيروت، 1382ق ؛
(25) المفردات فى غريب القرآن ، راغب اصفهانى ، 502هـ ، محقق: محمد سيد گيلانى ، دارالمعرفه ، بى تا ، بيروت ؛
(26) مقالات الاسلاميين ، اشعرى ، ابوالحسن ، 330هـ ، محقق: محمد محيى الدين عبدالحميد ، مكتبة النهضة المصريه ، قاهره ،1369 ؛
(27) الملل والنحل ، شهرستانى ، محمد بن عبدالكريم ، 548هـ ، محقق محمدعبدالقادر فاضل ، المكتبة العصريه ، بيروت ، 1421 ؛
(28) المنقذ من التقليد ، حمصى ، رازى ، سديدالدين ، محمود ، اوائل قرن7 ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم ، 1412هـ ؛
(29) المواقف فى علم الكلام ، ايجى ، قاضى عضدالدين ، عبدالرحمن ، 756هـ ، مصر ، 1317 ؛
(30) نهاية الاقدام فى علم الكلام ، شهرستانى، عبدالكريم، مكتبة الثقافية الرضية ؛
(31) نهاية الحكمة ، طباطبايى ، محمدحسين ، 1402هـ ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم ، 1404 ؛
(32) نهج الحق وكشف الصدق ، حلى ، حسن بن يوسف ، 726 ، تعليق فرج اللّه حسنى ، دارالكتاب اللبنانى ، بى تا ، بيروت.؛
محمدحسين فصيحى
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 67
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست