responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 54
اعجاز قرآن
خارق العاده بودن قرآن و ناتوانى ديگران از آوردن مثل آن.
اعجاز در لغت به معناى ناتوان گردانيدن است ; يعنى فردى يا چيزى منشأ ضعف و ناتوانى انسان مى گردد. (لسان العرب ، ج9 ، ص 58) و در اصطلاح متكلمان دو گونه تعريف براى معجزه يافت مى شود: در برخى از تعريف ها معجزه به نبوت اختصاص يافته است و اعجاز كار خارق العاده اى است كه مدعى نبوت براى اثبات راست گويى خود مى آورد. (قواعد المرام ، ص 127و شرح المواقف ، ج8 ، ص 223) ، ولى در بيشتر تعريف ها معجزه به نبوت اختصاص ندارد ، بلكه هرگونه كار خارق العاده اى را كه براى اثبات ادعايى الهى انجام مى شود ، شامل مى گردد (رسائل الشريف المرتضى ، ج2 ، ص 283 ; المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص 384 ، ارشاد الطالبين ، ص 306 ، البيان فى تفسير القرآن ، ص 33 و ايضاح المراد ، ص 388).
از اعجاز ، علاوه بر علم كلام در علوم القرآن و كتاب هاى تفسير قرآن نيز بحث مى شود و در علم كلام هم در نبوت عامه و هم در نبوت خاصه مطرح گرديده است. در نبوت خاصه درباره معجزات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم بحث مى شود كه مهم ترين آنها قرآن كريم است. درباره اعجاز قرآن علاوه بر بحث هايى كه در كتاب هاى كلامى و تفسيرى شده كتاب هاى جداگانه اى نيز تأليف گرديده است.
اولين كسى كه درباره اعجاز قرآن دست به تأليف زده ، ابوعبيده معمر بن مثنى (م209هـ) بوده ، با اين حال قديمى ترين اثرى كه در اين زمينه به دست ما رسيده ، رساله بيان اعجاز القرآن نوشته ، ابوسليمان محمد بن محمد بن ابراهيم بُستى (م388هـ) مى باشد. (علوم قرآنى ، ص 343) از آن زمان تاكنون دانشمندان بزرگى از همه فرقه ها چه در كتاب هاى كلامى و تفسيرى و چه به صورت مستقل ، مطالب ارزشمندى درباره اعجاز قرآن نوشته اند كه كتاب هاى الموضح عن جهة اعجاز القرآن از سيد مرتضى (م436هـ) ، دلائل الاعجاز از عبدالقاهر جرجانى (م471هـ) ، الطراز فى أسرار البلاغة وحقائق الاعجاز از يحيى بن حمزه علوى زيدى (م 749هـ.ق) و در دوره معاصرالمعجزة الخالدة تأليف هبة اللّه شهرستانى ، اعجاز القرآن ، نوشته مصطفى صادق الرافعى از زمره آنها مى باشند.
اگـر چـه معجـزه بـودن قـرآن كـريم مـورد اجمـاع تمـامى مـذاهب اسلامى اسـت ، ولـى در ابعـاد معجـزه بـودن آن وجـوه متفـاوتـى بيـان شـده كـه مى تـوان آنهـا را در هشـت وجـه خلاصـه كـرد:
وجه اوّل: اعجاز عام در تمامى ابعاد
عده اى معتقدند كه تمامى سوره هاى قرآن حتى كوچك ترين سوره اش در تمامى وجوه و ابعاد معجزه است و براى اثبات آن چنين استدلال مى كنند كه: اگر تحدى هاى قرآن عام نبوده و تنها در خصوص بلاغت و فصاحت يا عظمت اسلوب آن بود ، بايد فقط عرب هاى خالص دوره جاهليت مخاطب آن بودند در حالى كه انس و جن طرف مقابل تحدى هستند (اسراء:88) و اين كه خداوند نفرموده كتابوفصيح همانند قرآن بياوريد و يا كتابومشتمل بر چنين معارفى بياوريد ، مى فهماند كه قرآن از هر جهت كه ممكن باشد ، برتر است نه از يك يا دو جهت. (الميزان ، ج1 ، ص 61 و 59).
وجه دوم: اعجاز بيانى
اعجاز بيانى قرآن از معروف ترين وجوه اعجاز قرآن و مورد قبول اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اسلامى است. هر چند از آن جهت كه اركان و بخش هاى عمده اين وجه در سه بعد فصاحت الفاظ ، بلاغت معانى و نظم و اسلوب مضامين تبيين مى شود ، اقوال نيز متعدد مى باشد: برخى تحدى قرآن را فقط در بعد فصاحت و بلاغت خلاصه مى كنند ( كشف المراد ، ص 357 ، تلخيص المحصل ، ص 351) بعضى معتقدند تحدى قرآن منحصر در فصاحت بيش از حد و نظم مخصوص و سبك و اسلوب بديع آن است (الاقتصاد ، ص 172 و 173 و تفسير المحرّر الوجيز ، ج1 ، ص 38 و 39) و برخى نيز مى گويند: وجوه اعجاز قرآن سه چيز است: فصاحت در الفاظ ، بلاغت در معانى ، زيبايى در نظم (دلائل الاعجاز ، ص 49 و 50 ، الطراز ، ج2 ، ص 411ـ 409) عده اى نيز وجه اعجاز قرآن را فقط نظم و هماهنگى الفاظ و آيات و سبك و اسلوب جديد آن مى دانند (مقدمه جامع التفاسير ، ص 109ـ 104 و تمهيد الأوائل و تلخيص الدلائل ، ص 177) به هر صورت اعجاز بيانى قرآن سه ركن دارد بدين شرح:
الف) اعجاز قرآن در فصاحت: در علم معانى كلمه اى فصيح است كه روان و مستعمل بوده و از حسن و زيبايى برخوردار باشد و كلام فصيح عبارتى است كه واژگان آن علاوه بر فصاحت هماهنگى و تناسب كامل با يكديگر داشته و از هرگونه پيچيدگى مصون باشد. (شرح المختصر ، ص 13ـ 26) اين معنا از فصاحت به اعتراف تمامى علماى ادب و فصحاى عرب در آيات قرآنى مشهود است.
ب) اعجاز قرآن در بلاغت: دانشمندان علم معانى معتقدند ; كلام بليغ سخنى است كه افزون برفصاحت ، تناسب كاملى با مقتضاى حال داشته باشد (شرح المختصر ، ص 27) يكى از شرايط بلاغت كلام آن است كه كلام شامل معانى بلند و عميق باشد. ( قرآن در قرآن ، ص 134 و 135).
قرآن كريم به اعتراف تمامى بُلغاى سرشناس عرب از نظر رسايى و گويايى و دقت تعابير در فهماندن مقصود و بلاغت در حدّ اعلى قرار گرفته است و از دست رس بشر عادى به دور است (الالهيات ، ج3 ، ص 276 و 306 ، التمهيد فى القرآن ، ج5 ، ص 9ـ130 ، الطراز فى اسرار البلاغة وحقائق الاعجاز ، ج3).
ج) اسلوب نو و سبكى بديع: انواع متداول كلام در ميان فصحاى عرب عبارت بود از: شعر ، سجع و نثر هر يك از اين سه شيوه محاسن و معايب خاص خود را دارند ، اما قرآن سبك و شيوه جديدى ارائه مى كند كه ظرافت شعر ، آزادى مطلق نثر و حسن و لطافت سجع را داراست ، بى آن كه در تنگناى قافيه و وزن دچار گردد يا پراكنده گويى كرده تكلف به خود راه دهد. همين امر موجب حيرت ادباى عرب گرديده است و بسيارى از علما اين سبك قرآن را از برجسته ترين ابعاد اعجاز ادبى و بيانى قرآن دانسته اند. ( علوم قرآنى ص 357 و 358. مقدمه جامع التفاسير ، ص 106 و 108 ، وحى و نبوت ، ص 81).
دلايل اثبات اعجاز بيانى قرآن
دليل اوّل: بهترين شاهد اعجاز بيانى قرآن ، عدم توانايى مخالفان از آوردن مثل براى قرآن آن هم بعد از تحدى از سوى خداوند متعال ، مى باشد. قرآن كريم همواره از مدعيان و كسانى كه در معجزه بودن قرآن شك دارند خواسته كه مانند و شبيه آن را بياورند (طور:32و 34) اگر نتوانستند ده سوره مانند آن بياورند (هود:13) و باز اگر نتوانستند حداقل يك سوره شبيه آن بياورند (يونس:38 ، بقره:23 24) با اين همه شواهد تاريخى نشان مى دهد كه هيچ كس تاكنون نتوانسته به اين مبارزه طلبى قرآن جواب مثبت دهد. البته افرادى با انگيزه هاى گوناگون دست به معادل سازى با قرآن زده اند كه تنها موجب سرشكستگى آنها شده است (سيره ابن هشام ، ج4 ، ص 247و 223 ، تاريخ طبرى ، ج2 ، ص 508 و 504 و 496 و 486 و 463 و اعجاز القرآن ، ص 175).
دليل دوم: دليل ديگر بر اعجاز ادبى قرآن اعتراف شعرا و فصحاى بزرگ عرب اعم از مخالف و موافق است به عنوان مثال لبيد بن مغيره مخزومى كه در ميان مشركان به امير سخن معروف بود بعد از شنيدن آيات قرآن گفت: به خدا قسم اين سخنان نه شعر و سحر است ونه هذيان گويى ديوانگان بلكه اين گفته ها از كلام الهى است (تفسير طبرى ، ج2 ، ص 98 ، تفسير المنار ، ج1 ، ص 199) هم چنين در اين مورد مى توان به اعترافات عتبة بن ربيعه از بزرگان قريش (سيره ابن هشام ، ج1 ، ص 314 و 313) و نصر بن حارث كلده از سران عرب (الدر المنثور ، ج3 ، ص 180) و ديگر بزرگان عرب و هم چنين دانشمندان غير عرب كه با زبان عربى آشنايى دارند ، اشاره كرد. (تفسير نمونه ، ج1 ، ص 137).
دليل سوم: دليل ديگر عدم جاى گزينى كلمات و واژه هاى قرآنى است. انتخاب كلمات به كار رفته در جمله هاى قرآن ، كاملاً حساب شده است به گونه اى كه نمى توان كلمه اى را جا به جا كرد يا واژه اى را جاى گزين واژه اى نمود كه تمام ويژگى هاى واژه اصلى را ايفا كند. (مقدمة تفسير المحرر الوجيز ، ج1 ، ص 38 و 39 ، دلائل الاعجاز ، ص 50 و ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن ، ص 29).
برخى اشكال كرده اند: درك معجزه بودن قرآن به دليل فصاحت و بلاغت مختص گروه خاصى مانند ادباى عرب مى باشد در حالى كه از شرايط اثبات اعجاز اين است كه جميع افراد بشر آن را درك و از آوردن آن عاجز باشند. در جواب گفته شده براى اثبات معجزه بودن چيزى ، درك همه افراد در تمام زمان ها و مكان ها شرط نيست و الاّ هيچ معجزه اى از انبياى گذشته ثابت نمى شد ; علاوه بر آن ، اذعان به فصاحت و بلاغت و نظم و اسلوب جديد قرآن هم به نقل متواتر و هم به نص قطعى از طرف اديبان و سخن دانان مشهور عرب حتى معاندين ، ثابت شده است و همين اذعان ها معجزه بودن قرآن را ثابت مى كند و ديگران نيز از دو راه مى توانند به معجزه ادبى بودن قرآن پى ببرند: اوّل اين كه با تلاش و كسب علم معانى و بيان لغت عرب ، راه شناخت كلام فصيح و بليغ را به دست آورند يا راه دوم را در پيش گرفته به متخصص رجوع كرده و به اذعان آنان درباره معجزه ادبى بودن قرآن اعتماد كنند (البيان، ص 82 و الميزان ، ج1 ، ص 61).
برخى ديگر گفته اند: هر كس كه به لغت عرب آگاهى داشته باشد ، مى تواند كلماتى هم چون كلمات قرآن بياورد با ميسر شدن اين امر ، آوردن مثل قرآن نيز ممكن خواهد بود و وقتى بتوان سوره كوچكى هم چون كوثر آورد ، معجزه بودن قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت از بين مى رود.
پاسخ اين است كه هيچ ملازمه اى بين امكان بيان يك واژه و آوردن يك سوره وجود ندارد ، هم چنان كه بيان يك واژه مستلزم اين نيست كه شخص توانايى سرودن شعر را دارد اين مطلب شبيه آن است كه گفته شود چون شخصى توانايى كار گذاشتن يك آجر را دارد ، مى تواند ساختمانى بلند و مستحكم بسازد. (باقلانى ، التمهيد ، ص 177و الطراز ، ج3 ، ص 411 و 412) در ضمن اگر چنين امكانى بود تا حال سوره اى و لو شبيه سوره كوثر ، آورده مى شد.
برخى اشكال كرده اند كه احتمالاً عرب هاى عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با قرآن معارضه كرده و مثل آن را آورده اند ، اما در طول زمان از بين رفته و به دست ما نرسيده است. پاسخ اين است اگر چنين اتفاقى افتاده بود مخالفين اسلام و قرآن آن را مطرح و نقل مى كردند كسانى كه جنگ هاى بزرگ عليه اسلام به راه انداختند ، توانايى حفظ و معرفى چنين آثارى را نيز دارا بودند ، پس نبود چنين اثرى نشان مى دهد كه كسى توانايى معارضه با قرآن را نداشته است. (الاقتصاد الهادى إلى طريق الرشاد ، ص 168 ، الخرائج والجرائح ، ص 973 و 974 ، شرح الاصول الخمسة ، ص 587 و 588 و شرح المقاصد ، ج5 ، ص 27 و 28).
وجه سوم: هماهنگى و عدم تناقض
قرآن با آن كه در مدت بيست و سه سال و به تدريج بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) نازل شده و از جامعيت برخوردار بوده و در مورد مطالب گوناگون سخن گفته ، كمترين نشانه اى از تناقض و اختلاف در نظم و هماهنگى آن مشاهده نمى شود و اين دلالت بر اعجاز قرآن دارد ، زيرا اگر از سوى غير خدا بود در آن ناهماهنگى پيدا مى شد (نساء:82) و حال كه چنين اختلافى نيست پس از سوى خدا نازل شده است. دليل اين مطلب آن است كه اوّلاً: انسان همانند ساير موجودات اين عالم در معرض تغيير و تكامل تدريجى است. ثانياً :هيچ انسانى يافت نمى شود كه جامع تمام علوم گردد ، ثالثاً: انسان تحت تأثير شرايط گوناگون محيط زندگى خويش قرار مى گيرد. با توجه به اين مقدمات حال اگر انسانى كه در خلال بيست و سه سال از عمر پر تلاطم خود و شرايط متنوع ، گفته هايش هم از لحاظ اسلوب و نظم و هم از نظر معارف و محتوا جامع ، يك سان و هماهنگ باشد مى توان نتيجه گرفت كه چنين كلامى ، كلام الهى بوده و معجزه است. (الميزان ، ج1 ، ص 66 ، آلاء الرحمان ، ص 42 43 و قرآن در قرآن ، ص 138 و141).
برخى اشكال كرده اند كه وجود ناسخ و منسوخ در ميان آيات قرآن بهترين دليل بر وجود تناقض در قرآن است. پاسخ اين است كه وجود ناسخ و منسوخ طبق اصول محاوره تناقض به شمار نمى آيد (قرآن شناسى ، ص 146 و 147) هم چنان كه وجود خاص و عام و مطلق و مقيد در يك كلام و متن تناقض نيست.
وجه چهارم: اخبار غيبى
غيب در مقابل شهادت قرار دارد و مقصود از آن بخشى از حقايق عالم هستى است كه از حوزه ادراك متعارف بشرى خارج است. قرآن كريم از حقايق غيبى فراوانى خبر داده است و علاوه بر تبيين برخى مطالب غيبى پيرامون خداوند متعال و صفات جمال و جلال او ، فرشتگان و اجنه ، برزخ و عالم آخرت و بهشت و جهنم و... از حوادثى اعم از گذشته ، حال و آينده خبر داده است (الاقتصاد ، ص 172 ، شرح المقاصد ، ج5 ، ص 36 و ارشاد الطالبين ، ص 308) به طور كلى اخبار غيبى كه در قرآن آمده سه گونه است:
الف) وقايعى كه در گذشته رخ داده اند مانند سرگذشت انبيا و امت هاى گذشته از قبيل طوفان نوح ( نوح:5ـ 12 ; هود:25ـ 49) ماجراى مريم و عيسى (عليهما السلام) (آل عمران:35ـ 62 ; نساء:177 ; مريم:16ـ 35) و....
ب) خبر از حاضر: يعنى خبر دادن از حوادث و وقايعى كه در زمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در شرف واقع شدن بوده اند ، مانند خبرهاى غيبى قرآن از دسيسه هاى منافقان و دشمنان اسلام (توبه:107ـ 110 و مجادله:8).
ج) خبر از حوادث آينده: يعنى خبر دادن از حوادثى كه پس از نزول آيات در زمان آينده رخ مى دادند كه مى توان به مواردى چون خبر پيروزى روم بر فارس (روم:1ـ4) خبر بازگشت پيروزمندانه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم به مكه (فتح:27 و قصص:85) وعده الهى درباره حفظ و صيانت قرآن از تحريف (فجر:9) و ديگر موارد ، اشاره كرد. همه اين اخبار به ويژه خبر از حوادث آينده نشان از الهى بودن قرآن دارد.
وجه پنجم: اعجاز علمى
يكى ديگر از ابعاد اعجاز قرآن ، طرح آن دسته از مسائل علمى است كه در عصر نزول ، هيج يك از تمدن هاى بشرى از آن آگاهى نداشتند. در اشارات علمى قرآن ، پرده از مسائل و اسرارى برداشته كه تنها پس از گذشت قرن ها و در سايه علوم تجربى ، مورد تصديق دانشمندان قرار گرفته است به گونه اى كه نه قابل انكار است ، نه معلول تصادف و نه نتيجه اطلاعات زمان نزول قرآن و اين خود بهترين دليل بر الهى و معجزه بودن قرآن است (الالهيات ، ج3 ، ص 418و 419 ،و التمهيد ، ج6 ، ص 6 7) به عنوان مثال به مواردى از قبيل: اصل جاذبه عمومى (رعد:2) كروى بودن زمين (اعراف:137) منشأ پيدايش جنين زوجيت در گياهان و همه موجودات (لقمان:7 ، يس: 36 ; الالهيات ، ج3 ، ص 418ـ 433 ; البيان ، ص 70ـ 76) ، مى توان اشاره كرد.
وجه ششم: اعجاز تشريعى
قرآن كريم از لحاظ تشريع و قانون گذارى بى نظير است و با پيشرفت زمان ، باز جواب گوى نيازهاى بشرى مى باشد. تمام قوانين متكى بر مقتضيات فطرت بوده و تضادى با سنن خلقت آدمى ندارد (الالهيات ، ج3 ، ص 398ـ 406 و وحى و نبوت ، ص 335) اين كتاب ملاك وضع قوانين خود را مصالح و مفاسد واقعى قرار داده است و در حالى كه به خواسته هاى معنوى آدمى احترام مى گذارد و او را تشويق به رعايت مسائل عبادى و اخلاقى مى كند به خواسته هاى دنيوى او نيز توجه داشته و برنامه ارائه مى دهد. از اين رو اسلام دين متعادل و وسطى است (بقره:143) و در هيچ موردى افراط و تفريط را برنمى تـابـد. (الالهيـات ، ج3 ، ص 398ـ 412) حـاصـل آن كه هر انسـان منصفى با ديـدن احكامى با اين امتيازها كه در آن زمان و جامعه جهالت زده عصر بعثت ، آورده شده حكم به اين بعد از اعجاز قرآن مى كند و وضع مقررات آن را خارج از حيطه توانايى انسانى درس نخوانده مى داند.
وجه هفتم: اعجاز معنوى
قرآن كريم علاوه بر زيبايى هاى ادبى و نگارشى ، داراى معانى و معارف بسيار وسيع و عميق است (بيان السعاده ، ج1 ، ص 39ـ 45 ; الميزان ج1 ، ص 233ـ 234) اين گستردگى باعث شد كه اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در نهج البلاغه از قرآن به درياى ژرفى تعبير كند كه هيچ گاه از آب تهى نمى شود ، گرچه همه عالمان از آب آن بهره ببرند. (نهج البلاغه صبحى صالح ، خ198) نمونه هايى از اعجاز قرآن در زمينه معارف الهى را مى توان در موارد ذيل خلاصه كرد:
توحيد: قرآن در ارائه راه هاى خداشناسى همه راه هاى آفاقى و انفسى را به روى مخاطبان باز مى گذارد (فصلت:53) و نشان مى دهد كه علم ، قدرت ، اراده و تصرف خداوند در هستى در تمام موجودات هيچ منافاتى با نظم علّى و معلولى و اراده و اختيار انسان ندارد.
انسان شناسى: توجه به ساحت هاى گوناگون جسم و روح و عقل انسان ، توجه به مبدأ و منتهى و مسير و برنامه هاى مراحل سير انسان و اين كه از كجا آمده ، به كجا مى رود و در كجاست مورد توجه قرآن است مراحل پيدايش انسان در قرآن توصيف گشته (مؤمنون:14) و به عنوان خليفه خدا در زمين معرفى مى شود (بقره:30) اين انسان بر سرشت الهى خلق شده و داراى دو وجهه ملكى و ملكوتى است (انسان:3
نبوت: در نگرش قرآن انبياى الهى معصوم و برگزيده هستند (آل عمران:33 ، انعام :84 و 87) و براى هدايت انسان ها و سعادت آنها فرستاده شده اند (حديد:25).
معاد: تصوير حيات ابدى و معادشناسى در قرآن يك برجستگى ويژه اى دارد و قريب يك سوم آيات قرآن به اين موضوع اختصاص يافته و در پرتو بقاى روح انسان ، صحنه هاى حيات برزخى و رستاخيز نهايى به شكل اعجاب انگيز مطرح شده است. (البيان فى تفسيير القرآن ، ص 50 و 55 ، ايضاح المراد فى شرح كشف المراد ، ص 475و 476).
وجه هشتم: امى بودن آورنده قرآن
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فردى امّى (درس ناخوانده) بود كه در تمـام عمر در بـرابـر هيـچ آموزگارى زانو نزد و هيـچ قلمـى به دسـت نگـرفت و خطى ننـوشت ، سـال هاى متمـادى در بيـن مردم زندگى كـرد در حـالى كه احـدى از معـاصرينش يك بيـت شعر از او نشنيـدند. چنين شخصيتى ناگهان در سن چهل سالگى كتابوآورد كه هم الفاظش و هم معانى اش شگفت آور است وتمامى ادباء ، شعرا و علما از هماوردى آن درماندند ( الميزان ، ج1 ، ص 63) اين همه نشان از الهى و معجزه بودن قرآن كريم دارد.
نظريه صرفه
در مقابل انديشه اعجاز ادبى قرآن ، برخى متكلمين رأى ديگرى ارائه كردند كه به نظريه صرفه معروف است. اين نظريه براى نخستين بار در قرن سوم توسط ابواسحاق نظّام ، پيشواى معتزليان (231هـ) وعيسى بن صبيح مزدار ملقب به راهب معتزله مطرح شد. پس از آنها گروهى ديگر از متكلمان اهل سنت و اماميه آن را پذيرفتند. (الذخيرة فى علم الكلام ، ص 378 ، اوائل المقالات ، ص 166 و 167و تقريب المعارف ، ص 157) قائلين به نظريه صرفه معتقدند كه هر چند قرآن در جايگاه بسيار بلندى از فصاحت و بلاغت قرار دارد ، اما آوردن كلامى همانند قرآن امكان دارد و خارج از حيطه قدرت انسان نيست و بعضى از انسان ها توانايى معارضه با قرآن را دارند ولى خداوند با قدرت خويش از اين كار جلوگيرى مى كند و نمى گذارد كسى در انجام اين كار كامياب شود چنان كه خداوند فرموده است: كسانى كه ناروا راه خودخواهى و استكبار را در پهناى زمين برگزيدند از هرگونه گزند و آسيب رسانى به آيات خويش باز مى داريم (اعراف:146; الالهيات ، ج3 ، ص 338) با اين همه در تبيين نظريه صرفه سه تفسير مختلف ارائه شده است: (الطراز ، ج3 ، ص 391 و 392 ، قواعد المرام ، ص 132
1. خداوند انگيزه كسانى كه در صدد معارضه با قرآن برمى آيند را از بين مى برد و همت انجام اين كار را از آنها باز مى ستاند. (شرح المواقف ، ص 246).
2. خداوند پس از بعثت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم مردم را از علومى كه براى معارضه با قرآن لازم بود ، محروم ساخته است و اين امر به دو صورت تحقق يافته است:
الف) محو ساختن علوم موجود بشرى كه براى مبارزه با قرآن به كار مى آيد.
ب) حاصل نشدن علوم لازم براى مبارزه با قرآن در نزد بشر ( اعجاز القرآن ، ص 144 ، قواعد المرام ، ص 132و شرح المواقف ، ج8 ، ص 246).
3. خداوند كسانى كه انگيزه و دانش لازم را براى معارضه با قرآن دارند به قهر و جبر از اين كار باز مى دارد (الذخيره ، ص 378 و مناهج اليقين ص 421).
نقد نظريه صرفه
بر نظريه صرفه نقدهاى فراوانى وارد شده است كه به چند مورد اشاره مى شود:
1. نظريه صرفه با آيات تحدّى (هود:13ـ 14 ; ويونس:38 39) منافات دارد ، زيرا ظهور اين آيات آن است كه خود قرآن با تمام ويژگى هاى منحصر به فردش ذاتاً معجزه است.
2. بر اساس نظريه صرفه ، بزرگان فصاحت و بلاغت عرب ، ذاتاً توانايى آوردن مثل قرآن را داشتند ، ولى خداوند پس از بعثت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و نزول قرآن به طريق خارق العاده از اين كار جلوگيرى كرده است ، بنابراين بايد قبل از نزول قرآن صرفى نبوده و لازم مى آيد كه ميان عرب جاهلى سخنانى كه به لحاظ فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشند ، يافت شود در حالى كه هيچ يك از آثار به جاى مانده از ادبيات دوران جاهليت همتاى قرآن نيست. همين امر نشان مى دهد كه اعجاز قرآن صرفه نيست بلكه به كمالات ذاتى آن است كه در تك تك آياتش ، وجود دارد (البيان فى تفسير القرآن ، ص 83).

منابع
(1) احياء العلوم القرآن ، غزالى (م505) ، ابوحامد ، بى نا ، بى جا ، 1358ش ؛
(2) ارشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين ، سيورى ، جمال الدين مقداد بن عبداللّه ، تحقيق سيد مهدى رجائى ، مكتبة المرعشى ، قم ، 1405ق ؛
(3) اعجاز القرآن ، رافعى ،مصطفى صادق ، دار الكتاب العربى ، بى جا ، 1393هـ ؛
(4) الاقتصاد فى الاعتقاد ، طوسى، محمد بن حسن، مطبعه خيام، قم، 1400ق ؛
(5) الاقتصاد والهادى إلى طريق الرشاد ، طوسى ،محمد بن حسن ، تحقيق شيخ حسن سعيد ، مكتبة جامع ، چهل ستون ، مطبعة خيام ، قم ، 1400هـ ؛
(6) الالهيات ، سبحانى ، ج عفر ، المركز العالمى للدراسات الاسلامية ، قم ، سال 1412ق ؛
(7) اوائل المقالات فى المذاهب والمختارات ، مفيد، محمد بن نعمان، المؤتمر العالمى لألفية الشيخ المفيد، قم، 1413ق ؛
(8) ايضاح المراد فى شرح كشف المراد ، ربّانى گلپايگانى ، على ، مركز مديريت حوزه علميه ، قم 1382ش ؛
(9) بيان السعاده ، جنابذى ، سلطان محمد ، مؤسسه اعلمى مطبوعات ، لبنان1408هـ ؛
(10) البيان فى تفسير القرآن ، خويى ، سيد ابوالقاسم ، انتشارات اميد ، بى جا ، 1416هـ ؛
(11) تاريخ طبرى (تاريخ الامم والملوك ، طبرى ، ابوجعفر محمد بن جرير ، چاپ الاستقامة ، قاهره1358هـ ؛
(12) تفسير آلاء الرحمان ، بلاغى ، محمد جواد ، مؤسسه بعثت ، قم ، 1420هـ ؛
(13) تفسير طبرى ، طبرى، محمد بن جرير، ضبط و تعليق محمود شاكر، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1421ق ؛
(14) تفسير المحرر الوجيز فى تفسير القرآن العزيز ، اندلسى ، قاضى ابومحمد عبد الحق ابن عطيه (م546هـ) ، بى جا ، سال 1395هـ ؛
(15) تفسير نمونه ، مكارم شيرازى ، ناصر ، دارالكتاب الاسلامية ، تهران ، 1352ـ 1366 ؛
(16) تقريب المعارف ، حلبى ، ابوصلاح تقى الدين ، تحقيق فارس تبريزيان الحسون ناشر محقق بى جا 1417ق ؛
(17) تلخيص المحصل ، طوسى ، خواجه نصير الدين ، دارالاضواء ، بيروت ، لبنان ، 1405هـ ؛
(18) التمهيد ، باقلانى، ابوبكر محمد بن طيب، قاهره، دارالفكر العربى، 1366 ؛
(19) التمهيد ، معرفت ،محمد هادى ، مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين قم ، 1416ق ؛
(20) تمهيد الاوائل وتلخيص الدلائل ، باقلانى ، قاضى ابوبكر ، مؤسسه كتب ثقافيّه ، بيروت1414ق ؛
(21) ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن ، بستى ، ابوسليمان ، دار المعارف ، قاهره1968م ؛
(22) جامع البيان فى تفسير القرآن ، طبرى ، ابوجعفر محمد بن جرير ، دار المعرفة ، بيروت ، بى تا ؛
(23) الخرائج والجرائح ، راوندى ، قطب الدين ، مؤسسه امام مهدى ، 1409هـ ؛
(24) الدر المنثور فى تفسير بالمأثور ، سيوطى ، ج لال الدين ، حلبى ، مصر ، بى تا ؛
(25) دلائل الاعجاز ، جرجانى ، عبدالقاهر ، دارالكتب العربى ، بيروت ، 1420هـ ؛
(26) الذخيرة فى علم الكلام ، سيد مرتضى ، على بن الحسين ، مؤسسه نشر اسلامى ، قم 1411هـ ؛
(27) رسائل الشريف المرتضى ، سيد مرتضى علم الهدى ، مؤسسة النور مطبوعات ، بيروت ؛
(28) السيرةُ النبوية ، ابن هشام، دارالفكر، بيروت، 1421هـ ؛
(29) شرح الاصول الخمسه ، همدانى ، قاضى عبدالجبار ، دار احياء التراث العربى ، بيروت 1423ق ؛
(30) شرح المختصر ، تفتازانى ، سعد الدين ، انتشارات علامه ، قم ، 1368هـ.ش. ؛
(31) شرح المقاصد ، تفتازانى ، سعدالدين ، انتشارات شريف رضى ، قم ، 1409هـ.ق ؛
(32) شرح المواقف فى علم الكلام ، جرجانى ،سيد شريف على بن محمد ، انتشارات شريف رضى ، قم 1412هـ ؛
(33) الطراز فى اسرار البلاغة وحقائق الاعجاز ، العلوى الزيدى ، امير يحيى ، دار الكتب العلمية بيروت ، بى تا ؛
(34) علوم قرآنى ، معرفت ، محمد هادى ، مؤسسه فرهنگى انتشارات التمهيد ، 1378ش ؛
(35) قرآن در قرآن ، جوادى آملى ، عبداللّه ، مؤسسه انتشارات اسراء ، قم ، 1381ش ؛
(36) قرآن شناسى ، مصباح يزدى ،محمد تقى ، تحقيق محمود رجبى ، انتشارات مؤسسه امام خمينى (رحمه الله) ؛
(37) قواعد المرام فى علم الكلام ، بحرانى ، ميثم بن على بن ميثم ، مكتبة آية اللّه مرعشى ، قم 1406ق ؛
(38) كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد ، حلّى ، حسن بن يوسف بن مطهر ، با تصحيح و تعليقه حسن زاده آملى ، مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسين قم ؛
(39) لسان العرب ، ابن منظور ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1408هـ ؛
(40) مقدمه جامع التفاسير ، راغب اصفهانى ،ابوالقاسم ، انتشارات دارالدعوة ، كويت 1405هـ ؛
(41) المنار فى تفسير القرآن ، رشيد رضا ،محمد ، دار المعرفة ، بيروت ؛
(42) مناهج اليقين ، سيد مرتضى علم الهدى ، دارالاسوة للطباعة والنشر ، 1415 ؛
(43) المنقذ من التقليد ، حمصى ، سديد الدين محمود ، مؤسسة النشر الإسلامى ، قم ،1412هـ.ق ؛
(44) الميزان فى تفسير القرآن ، طباطبايى ،محمد حسين ، مؤسسه اسماعيليان ، 3 قم ، 1412هـ ؛
(45) وحى و نبوت در قرآن ، جوادى آملى ، عبداللّه ، مؤسسه انتشارات اسراء ، قم 1381ش.؛
محمدرضا بهدار
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 54
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست