responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 50
اصلح
اصلح; اصطلاحى كلامى و مطرح شده توسط متكلمان عدليه در زمينه افعال خداوند نسبت به زندگى دنيوى بشر.
اصلح افعل التفضيل از ريشه صلاح و مصلحت ، ضد فساد و مفسده است ، كه در مقايسه دو صلاح ، آن كه به خير نزديك تر باشد ، اصلح ناميده مى شود.
متكلمان نفع و فايده اى را كه عايد انسان مى شود صلاح مى نامند. هرگاه اين نفع و فايده افزايش يابد آن را اصلَح مى گويند ; چنان كه انفع نيز ناميده مى شود (الذخيرة فى علم الكلام ، ص 199). البته ، نفع و فايده آن گاه مصلحت به شمار مى رود كه ضرر بيشترى را به دنبال نداشته باشد يا به از دست رفتن نفع بيشترى نيانجامد (المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص 297).
مصحلت هايى كه به انسان باز مى گردد دو گونه است:دنيوى و دينى. مصلحت هاى دينى در اصطلاح متكلمان ، الطاف نام دارد و به قاعده لطف باز مى گردد ، ولى مصلحت هاى دنيوى كه هيچ گونه تأثيرى در دين و ايمان انسان ندارند ، مربوط به قاعده اصلح مى باشند. مصلحت هاى دنيوى چيزهايى است كه انسان از آنها نفع مى برد و هيچ گونه زيانى به او يا انسان ديگرى نمى رسد و هيچ جهت قبحى در آنها وجود ندارد (المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص299 ; انوار الملكوت ، ص 153 و 156).
واژه اصلح به معناى افعل تفضيل در آيات قرآن بكار نرفته است ، ولى در احاديث به چشم مى خورد. شيخ صدوق در كتاب توحيد بابورا با عنوان خداوند نسبت به بندگان خود جز آنچه را اصلح به حال آنان مى باشد انجام نمى دهد مطرح كرده و احاديثى را از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) نقل كرده است ، ولى با دقت به دست مى آيد كه اين احاديث ناظر به اصلح در امور دينى مى باشند ، و امور دنيوى را ، بدون اينكه ارتباطى به دين و ايمان انسان داشته باشد در برنمى گيرد (التوحيد ، باب62).
اصلح ، زير مجموعه مباحث عدل و افعال الهى (سرمايه ايمان ، 59) و مربوط به مباحث واجب على اللّه و از آراى ويژه برخى اماميه و معتزله است (مقالات الاسلاميين ، ص137 ; المغنى ، ج 14 ، ص23). اختلاف درباره اصلح سبب جدا شدن ابوالحسن اشعرى از استادش ابوعلى جبايى شد (الاقتصاد ، ص 183و 205 ; الملل والنحل شهرستانى ، ج1 ، ص45
بيشترين اهميت بحث اصلح در اين است كه چگونگى رابطه كارهاى خداوند در حق بندگان در اين دنيا را تبيين مى كند و در نتيجه شناختى برتر ، از افعال و مصالح الهى بدست مى دهد (الاقتصاد الهادى ، ص 82 ، الاقتصاد فى الاعتقاد ، ص 206ـ 205 ; الملل والنحل ، ج 1 ، ص45 ; سرمايه ايمان ، ص 81 ; گوهر مراد ، ص351).
متكلمان اسلامى در مورد لزوم رعايت اصلح توسط خداوند اختلاف دارند ; برخى به نحو كلى رعايت اصلح را نفى مى كنند و برخى به صورت مطلق آن را لازم مى دانند و عده اى نيز تفصيل داده اند.
اهل حديث و اشاعره كه منكر حسن و قبح عقلى اند (محصل افكار المتقدمين والمتأخرين ، ص 295 ; الاقتصاد فى الاعتقاد ، ص 205) و نيز بيشتر علماى اماميه و معتزله بصره به نحو مطلق منكر لزوم رعايت اصلح هستند (الاقتصاد الهادى ، ص82 ; الذخيره ، ص202 ، كشف المراد ، ص343 ; حاشيه قواعد العقائد ، ص82 ; شرح المقاصد ، ج4 ، ص330 ; حاشيه اوايل المقالات ، ص 26).
گروهى از اماميه و معتزله بغداد انجام هر نوع اصلحى را بر خداوند واجب مى دانند (الياقوت ، ص55 ; انوار الملكوت ، ص157 ; قواعد العقائد ، طوسى ، ص 82 81 ; اوايل المقالات ، ص26 ; محصل الافكار ، ص295 ; مقالات الاسلاميين ، ص137 ; التبصير ، ص71 ; الاقتصاد فى الاعتقاد ، ص 205).
بنابر نقل شيخ مفيد ، بسيارى از مرجئه و زيديه نيز بر همين قول هستند (اوايل المقالات ، 26).
گروهى ديگر از اماميه و معتزله رسانيدن هر نفع و هر اصلحى را بر خدا واجب نمى دانند ، بلكه مواردى را كه ضررى به حال كسى نزند و مفسده و محذورى در پى نداشته باشد واجب مى دانند (انوار الملكوت ، ص 157 ; الذخيره ، ص201 ; كشف المراد ، ص343 ; المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص298 ; سرمايه ايمان ، ص82 ; قواعد العقايد ، ص126).
برخى از دلايل كسانى كه انجام هر نوع اصلحى را بر خداوند واجب مى دانند ، اين است:
خداوند قادر مطلق است ، پس هر آنچه به حال بندگان مفيد و سودمند باشد انجام مى دهد ، در غير اين صورت قدرتش مبتلا به كاستى مى شود (الياقوت ، ص55 ; مقالات الاسلاميين ، ص137 ; المغنى ، ج14 ، ص47) در توضيح اين دليل آمده است: كسى كه قادر ونيكوكار و آگاه به نيازمندان است حتماً بهترين ها را انجام مى دهد (قواعد العقائد ، ص82 ; انوار الملكوت ، ص 157 ; المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص299).
خداوند جواد مطلق است ، اگر بهترين و سودمندترين را در حق بندگان انجام ندهد ، حكايت از بخل او مى كند و بخل و كاستى در ساحت او راه ندارد (الياقوت ، ص55 ; انوار الملكوت ، ص157 ; المنقذ من التقليد ، ص298 ; القواعد الكلامية ،ص127).
انجام ندادن اصلح قبيح است ، پس انجام آن واجب است (سرمايه ايمان ، ص81).
منكران وجوب اصلح ضمن خدشه در ادله قائلان (القواعد الكلاميه ، ص127) دلايلى براى اثبات مدعاى خود آورده اند ; از جمله:
1. اگر رعايت اصلح و انجام بهترين كارهاى دنيايى در حق بندگان بر خداوند واجب باشد ، مستلزم محال است ، چون بهترين هاى دنيايى بى نهايت است ، پس بايد خداوند در حق بندگان بى نهايت اصلح انجام دهد (الاقتصاد الهادى ، ص 82 ; الذخيره ، ص 201 ; شرح المقاصد ، ج4 ، ص332 ; المغنى ، ج 14 ، ص56).
2. اگر اصلح بر خدا لازم بود ، بايد دوزخيان را نجات و بهشتيان را به مقام پيامبران مى رسانيد ، چون اصلح به حال آنها همين است (المعتمد فى اصول الدين ، ص116).
3. اگر اصلح واجب بود ، نبايد كفارى را كه در دنيا فقير و در آخرت معذب هستند مى آفريد (شرح المقاصد ، ج 4 ، ص331 ; تلخيص المحصل ، ص342 ، المحصل ، ص 295).
4. اشاعره كه بر اساس مبناى فكرى خود (انكار هرگونه وجوبى بر خدا) منكر اصلح اند ، مى گويند:كار قبيح آن است كه سازگار با غرض نباشد و هيچ غرضى در كارهاى خداوند تصور ندارد ] پس ترك اصلح از ناحيه خداوند قبحى به دنبال ندارد [ (المواقف ، ج8 ، ص202 ; قواعد العقايد غزالى ، ص 205 ; الالهيات على هدى الكتاب والسنة والعقل ، ج1 ، ص263).
5. لزوم رعايت اصلح بر خداوند مالكيت و تصرف او را محدود مى كند و اين ، بر خلاف آيه قرآنى است كه مى فرمايد: (لا يسئل عمّا يفعل) (قواعد العقايد ، غزالى ، ص 207).
طرفداران انديشه وجوب اصلح از دلايل و شبهات مخالفان پاسخ هايى داده اند ; از جمله: اولاً ، براهين اثبات وجوب اصلح پشتوانه عقلى قطعى دارد كه عبارت است از لزوم سنخيت ميان فعل و فاعل ; فعل هر فاعلى متناسب با صفات وجودى اوست : (قُلْ كلٌّ يعمل على شاكلته) (اسراء:84) بر اين اساس هرگاه فاعل كريم و بخشنده باشد محال است كارى بر خلاف جود و كرم انجام دهد و چنان كه گذشت ترك اصلح ، بر خلاف جود و كرم است.
ثانياً ، انجام افعال اصلح تا بى نهايت محال ذاتى نيست واگر در حق بندگان چنين نشده است ، به خاطر استحاله وقوعى آن است كه انسان موجود متناهى است مصالح بى نهايت متوجه او نخواهد شد (سرمايه ايمان ، ص 82ـ 83 ; القواعد الكلاميه ،ص131).
ثالثاً ، دايره وجوب اصلح تنها منافع دنيايى را شامل است ، نه مسائل اُخروى (القواعد الكلاميه ، ص133).
رابعاً ، ملاك در رعايت اصلح منافع دنيايى كلى و نوعى است كه گاهى تأمين كننده منافع جزئى و فردى است و گاهى نيست. (سرمايه ايمان ، ص 82).
دلايل قائلان به تفصيل به گونه اى است كه اشكال هاى منكران كمتر بر آن وارد است و در حقيقت بازسازى و افزودن قيودى بر همان دلايل طرفداران لزوم مطلق اصلح است:
هرگاه خداوند بداند تا يك حدّ معين اصلح به حال بنده اش مفيد و خالى از مفسده است ، اين مقدار را در حق او انجام مى دهد ، چون مقتضى و داعى موجود (احسانى خالى از مفسده) و مانع و صارف مفقود است وا گر مقدار بالاتر اصلح به حال بنده اش مفسده اى به دنبال داشت و يا مشكل بى نهايت را داشت اين مقدار بالاتر انجام نمى شود به خاطر وجود مانع و صارف (المنقذ من التقليد ، ص 1 ، ص301 ; القواعد الكلاميه ، ص 134ـ 135 ; الذخيره ، ص205 ; كشف المراد ، ص343).
در مقام تمثيل آورده اند: هرگاه خداوند بداند كه دادن هزار درهم براى زيد مصلحت و منفعت او را در پى دارد و مايه زيان و مفسده براى هيچ كسى نمى شود ، حتماً اين كار را انجام مى دهد. (انوار الملكوت ،ص156ـ 157 ; كشف المراد ، ص343 ; المنقذ من التقليد ، ج1 ، ص300).
ابوالحسين بصرى ، مؤسس نظريه تفصيل در پاسخ به مشكل نامتناهى بودن مصالح دنيايى مى گويد: اصلح تا آنجا كه مفسده و زيانى ندارد خداوند انجام مى دهد ، واما مراحل بالاتر آن در صورتى كه مفسده و زيانى نداشته باشد ، ممكن است خداوند مقدار زايد را انجام دهد يا ندهد ; مثلاً ، كسى كه انگيزه صدقه دادن يك درهم را دارد و زيانى هم متوجه اش نمى شود چنين مى كند .اما اگر شمار زيادى از گدايان دور او را حلقه زنند كه بايد چندين درهم صدقه دهد ، در اين صورت اگر برايش مشقتى داشت صدقه نمى دهد و گرنه خواهد داد (كشف المراد ، ص343 ; المنقذ ، ج1 ، ص301 ; القواعد الكلاميه ، ص135).

منابع
(1) الاقتصاد الهادى إلى طريق الرشاد ، طوسى ، مكتبه جامع چهلستون ، تهران ، 1400ق ؛
(2) الاقتصاد فى الاعتقاد ، غزالى ، ابوحامد ، تصحيح على بوملحم ، دارالهلال ، بيروت 1992م ؛
(3) الالهيات على هدى الكتاب والسنّة والعقل ، سبحانى ، شيخ جعفر ، الدر الاسلامى ، لبنان ، 1410ق ؛
(4) انوار الملكوت فى شرح الياقوت ، حلى ، حسن بن يوسف ، تحقيق زنجانى ، بيدار ، قم ، 1363ش ؛
(5) اوائل المقالات ، مفيد ، محمد بن نعمان ، تصحيح چرندابى ، بى جا ، بى تا ؛
(6) تلخيص المحصل ، طوسى ، نصيرالدين ، دار الاضواء ، بيروت ، 1405ق ؛
(7) التبصير فى الدين ، الاسفراينى ، ابوالمظفر ، تحقيق كمال يوسف ، عالم الكتب ، بيروت ، 1403ق ؛
(8) التوحيد ، صدوق، محمد بن على، مؤسسة النشر الاسلامى، الذخيره فى علم الكلام ، سيد مرتضى ، على بن حسين ، تحقيق احمد حسينى ، جامعه مدرسين ، قم ، 1411ق ؛
(9) سرمايه ايمان ، لاهيجى ، ملاعبدالرزاق ، تصحيح لاريجانى ، الزهراء ، 1364ش ؛
(10) شرح المقاصد ، تفتازانى ، مسعود بن عمر بن عبد اللّه ، تحقيق عبد الرحمن عميره ، شريف رضى ، قم ، 1409ق ؛
(11) قواعد العقائد ، طوسى ، نصيرالدين ، تحقيق على ربانى گلپايگانى ، مؤسسه امام صادق7 ، قم ، 1416ق ؛
(12) القواعد الكلاميه ، ربانى گلپايگانى ، على ، مؤسسه امام صادق(عليه السلام) ، قم 1418ق ؛
(13) كشف المراد ، حلى ، تحقيق حسن زاده ، جامعه مدرسين ، قم ؛
(14) گوهر مراد ، لاهيجى ، ملاعبدالرزاق ، تحقيق قربانى ، وزارت فرهنگ ، تهران ، 1372ش ؛
(15) محصل افكار المتقدمين والمتأخرين ، فخر رازى ، محمد بن عمر ، تحقيق طه عبدالرؤوف ، دارالكتب ، بيروت ، 1414ق ؛
(16) المغنى فى ابواب التوحيد والعدل ، معتزلى ، قاضى عبدالجبار ، تحقيق محمد قاسم ، بى تا ؛
(17) مقالات الاسلاميين ، اشعرى ، ابوالحسن على بن اسماعيل ، تحقيق عبد المجيد ، حكمت دمشق ، 1415ق ؛
(18) الملل والنحل ، شهرستانى ، محمد بن عبدالكريم ، تحقيق: گيلانى ، دارالمعرفة ، بيروت ، 1402ق ؛
(19) المنقذ من التقليد ، حمصى ، سديدالدين محمود ، جامعه مدرسين ، قم ، 1412ق ؛
(20) المواقف فى علم الكلام ، ايجى، قاضى عضدالدين عبدالرحمن، دارالجيل، بيروت، 1417ق ؛
(21) الياقوت فى علم الكلام ، ابن نوبخت ، ابواسحاق ابراهيم ، تحقيق على اكبر ضيائى ، چاپ اسماعيليان ، قم ، 1413ق.؛
مجتبى گودرزى
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 50
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست