responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 5
آزادی
آزادى: در زبان فارسى دو واژه آزادى و رهايى ، نقطه مقابل محدوديت ، قيد و بند ، اسارت و مجبور بودن به كار رفته است . معادلِ عربىِ واژه هاى آزادى و رهايى ، دو واژه حريت و اختيار است ; چنان كه معادل انگليسى آن دو Freedom و Liberty است.
از دقت در كاربردهاى واژه آزادى و رهايى در زبان فارسى و نيز كاربردهاى آن در عربى و انگليسى چنين برمى آيد كه در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد كه گاهى صفت روح و بيان گر حالتى نفسانى است و گاهى وصف جسم و بيان كننده حالتى بدنى و جسمانى. در جنبه نخست نيز گاهى ناظر به بُعد غريزى و حيوانى نفس است و گاهى ناظر به بُعد عقلانى و معنوى نفس. البته در كاربردهاى انگليسى آزادى ، اين جنبه به چشم نمى خورد ، ولى در عربى و فارسى بسيار كاربرد دارد. اين تفاوت لغوى و زبانى در تفاوت فرهنگى تمدن غربى با تمدن اسلامى ريشه دارد.
زيرا تمدن جديد غربى اومانيستى و سكولاريستى است ، در حالى كه در تمدن اسلامى ، خدا محورى و ارزش مدارى حاكم است. (مقاله دين و آزادى ، كلام اسلامى ، ش 32).
بحث از آزادى در تاريخ تفكر بشر پيشينه اى كهن دارد. در يونان باستان در آثار فيلسوفانى چون فيثاغورس ، سقراط ، افلاطون ، ارسطو و ديگران درباره آزادى بحث شده است. در عصر جديد نيز در جهان غرب مسئله آزادى از جنبه هاى مختلف مورد بحث هاى جدى قرار گرفته است. انديشوران اسلامى نيز در آثار فلسفى ، اخلاقى و اجتماعى خود درباره آزادى بحث هاى مهمى مطرح كرده اند.
از ديدگاه اسلامى ، آزادى از اركان و ارزش هاى حيات انسان است ، تا جايى كه براى انسان ارزشى مافوق ارزش هاى مادى دارد (انسان كامل ، ص 48). اسلام آزادى را واقعيت مقدس (پيرامون انقلاب اسلامى ، ص 7) ، امر مقدس (گفتارهاى معنوى ، ص 15) و يك اصل مهم اسلامى (پيرامون انقلاب اسلامى ، ص 53) مى داند.
به صورت كلى آزادى در دو شاخه آزادى معنوى (فردى) و آزادى اجتماعى قابل طرح است ، چرا كه اسارت كه نقطه مقابل آزادى است درونى و بيرونى است ; يعنى انسان يا در درون خويش اسير است و يا در بيرون.
آزادى بيان ، آزادى عقيده ، آزادى رفتار ، آزادى اقتصادى و آزادى سياسى از شاخه هاى آزادى اجتماعى به شمار مى روند.
آزادى معنوى: اين آزادى بدان معناست كه انسان غريزه هاى خود را مهار كند و در بند غضب ، حرص ، طمع ، جاه طلبى و افزون خواهى نباشد ; انسانى آزاد است كه اسير بت هاى درونى خود نشود (نهج البلاغه ، نامه 31). آزادى معنوى مقدس ترين نوع آزادى و هدف پيامبران الهى است. قرآن كريم يكى از فلسفه هاى بعثت انبيا را آزادى انسان ها از اسارت درونى مى داند (اعراف:157 ; آل عمران:103 ; بقره:151 ; انفال:24 ; جاثيه:23 ; مدثر:38). اين آيات به آزادى درونى و نجات انسان از اسارت نفس و موهومات و خرافات اشاره دارد.
البته قرآن در همه مواردى كه قصه بنى اسرائيل و نجات آنها از اسارت فرعون را مطرح مى كند به آزادى از اسارت بيرونى و نجات از چنگال طاغوت ها نيز اشاره دارد (قصص:4ـ9) اما يكى از نقاط تمايز آزادى در فرهنگ اسلامى تأكيد بر آزادى معنوى و درونى در كنار آزادى اجتماعى است. فيلسوفان و انديشمندان غربى عموماً به آزادى اجتماعى و بيرونى اهميت داده اند ، در حالى كه اگر آزادى درونى نباشد ، آزادى بيرونى هم به معناى درست و كامل آن هيچ گاه تحقق نمى يابد (گفتارهاى معنوى ، ص 10ـ 17).
مبناى آزادى معنوى در اسلام ، كرامت انسان است. در فرهنگ اسلامى انسان خليفه خدا در زمين (بقره:30) ، حامل امانت الهى (احزاب:72) و داراى بالاترين ظرفيت علمى ممكن (بقره:31ـ 33) فطرتى خدا آشنا (اعراف:172) كرامت و شرافت ذاتى (اسراء:7) است كه نعمت هاى زمين براى او (بقره:24) و او براى پرستش خداوند (ذاريات:56) آفريده شده است.
اين كرامت ، معلول مبارزه مثبت و معقول با غريزه ها و هواهاى نفسانى است و انتخاب هر عملى كه به اسارت عقل و اراده انسان بينجامد بر ضدّ كرامت ومسير رشد اوست. امام على (عليه السلام) در همين زمينه مى فرمايد:
أكرمْ نفسك عن كلّ دنيّة وإن ساقتك إلى الرغائب فانّك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضاً ولا تكن عبد غيرك وقد جعلك اللّه حرّاً ; از كرامت نفس خود محافظت كن و از هر زبونى و پستى پرهيز كن ; هر چند آن پستى وسيله رسيدن به خواسته ها باشد زيرا در برابر آنچه از سرمايه شرافت و كرامت نفس خود مى دهى چيزى به دست نخواهى آورد ، بنده ديگران مباش چرا كه خداوند تو را آزاد آفريده است (نهج البلاغه ، نامه 31). در اين حديث شريف نيز كرامت نفس محور و مبناى آزادى انسان شمرده شده است.
آزادى بيان: امام صادق (عليه السلام) محيطى را كه در آن آزادى بيان حاكم باشد ، تبلور زندگى خوب و انسانى مى شمارد (روضه كافى ،ج8 ، ص 229). چرا كه رمز ترقى انديشه ها و بهره مندى هاى ناشى از آن ، در اظهار نظر و تضارب آرا نهفته است.
در متون دينى وظايف و دستورهايى براى مسلمانان مقرر گرديده كه انجام هر كدام از آنها مستلزم وجود آزادى بيان براى پيروان دين است و بدون آزادى بيان ، در متن دين ، به ويژه در قلمرو مسائل سياسى و اجتماعى ، انجام چنين وظايفى امكان پذير نيست. امر به معروف و نهى از منكر كه آيات متعدد قرآن و احاديث فراوان ائمه هدى (عليهم السلام) بر آن تأكيد كرده از آن جمله است.
اين وظيفه ، مراتبى دارد كه زبان و قلم (بيان) از مهم ترين آنهاست. امام على (عليه السلام) مى فرمايد: منكر را به دست و زبان و دل انكار مى كنند ، اينان تمام خصال نيك را در خويش جمع كرده اند (نهج البلاغه ، حكمت 366).
وجود چنين دستور الهى در اسلام مبتنى بر پذيرش آزادى بيان به عنوان اصل مسلّم از طرف اين دين است كه به پيروان خود اجازه ابراز عقيده در برابر انحراف هاى فردى و اجتماعى را داده است.
نهى از كتمان حق از اصول ديگرى است كه آزادى بيان را تثبيت مى كند. خداوند متعال در قرآن در موارد متعدد كسانى را كه از روى هوا و هوس يا ترس و طمع به كتمان حق روى مى آورند نكوهش كرده و خواستار تبيين حقايق شده است. (يوسف:108 ; آل عمران:71 ; بقره:140) در مورد دانشمندان اين وظيفه سنگين تر مى شود ، آنان مى بايست با آشكار شدن افكار انحرافى و بدعت آميز حق را از باطل جدا كنند و گرنه مشمول لعن مى گردند (اصول كافى ، ص 54). لزوم بيان حق و ممنوعيت كتمان با آزادى بيان در تلازم است و گرنه جايى براى نكوهش از كتمان و لزوم بيان باقى نمى ماند.
همچنين سفارش هاى پرشمار آيات و روايات به مشورت و استفاده از آراى ديگران (غررالحكم ، ج1 ، ص 71 و ج3 ص 408) نشان دهنده آن است كه اسلام خواهان محيط و جامعه اى است كه انسان ها در آن بتوانند آزادانه به اظهار رأى و عقيده خود در امر جامعه و يكديگر بپردازند. اساساً در اسلام ، افكارى هست كه نياز به بحث و بررسى دارد و بايد در جايگاه خود ، طرح و با گفت و گو شفاف سازى شود ; چنان كه اميرمؤمنان (عليه السلام) فرموده است:پاره اى از رأى ها را بر برخى ديگر عرضه كنيد كه رأى درست اين گونه پديد مى آيد (غررالحكم ، ج1 ، ص 71).
نكته ديگر آن كه در نصوص دينى ، وظايف و دستورهاى مهمى درباره برخورد مسلمانان با انديشه هاى مخالف داده شده ، كه نشانه پاى بند اسلام در حفظ آزادى بيان براى غير مسلمانان است.
از جمله اين وظايف و دستورها مى توان بر جدال احسن (نمل:125 ; عنكبوت:46) اشاره كرد كه مجادله نيكو و تلاش طرفينى براى يافتن و كشف حق است و از شيوه هاى برخورد با مخالفان و منكران رسالت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم شمرده شده است.
همچنين از شيوه هاى قرآن در بر خورد با آرا و انديشه هاى ديگران اين است كه كفر آميزترين سخن آنان را همراه با استدلال هايشان نقل مى كند و سپس به نقد و ايراد آنان مى پردازد: (قالَ الّذينَ كفروا وقال الّذين أشركوا) و تعبيرهاى مشابه آن ، بيان گر اين حقيقت است.
البته شيوه برخورد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) وامامان معصوم با افكار مخالف ، به خوبى نشان از وجود محيطى آزاد براى بيان انديشه هاى مخالف در اسلام است. از سيره اين بزرگواران مى توان دريافت كه ايشان با گفتار و عمل كوشيده اند محيطى سالم براى تضارب آرا در جامعه پديد آورند ، تا همگان بدون ترس و دلهره آنچه را مى انديشند بيان كنند و به نقد و بررسى آراى ديگران بپردازند (بحارالانوار ، ج9 ، ص 257 و267 و ج1 ، ص 126 و ج3 ،ص 153).
بيان اين نكته هم لازم است كه گرچه اسلام آزادى بيان و قلم را براى همگان در جامعه اسلامى پذيرفته است ، ولى حدود و مقرراتى براى آن مشخص كرده كه در صورت رعايت نكردن آنها به هرج و مرج فرهنگى تبديل خواهد شد. مهم ترين اين محدوديت ها در اين زمينه عبارتند از: ممنوعيت توهين به مقدّسات (انعام:108 ; نهج البلاغه ، خطبه 206) ، ممنوعيت هتك افراد كه امام صادق (عليه السلام) در اين مورد مى فرمايد: خوارترين مردم كسى است كه مردم را خوار بدارد (بحار الانوار ، ج72 ، ص 143 و 142 و 168 ، ج75 ص 253) ، ممنوعيت افشاى اسرار و شايعه پراكنى و وجوب دفاع از حيثيت نظام (نساء:83 ; انفال:27) و ممنوعيت توطئه (توبه:107).
آزادى عقيده: عقيده از نظر خاستگاه ، گونه هاى مختلفى دارد ، زيرا ممكن است نتيجه انديشه و برهان باشد يا نتيجه وهم و خيال و يا بازتاب عادت ها و غير آن. عقيده از نظر مطابقت با واقع نيز به درست و نادرست تقسيم مى شود ، زيرا چه بسا از امرى خرافى و از تلقين ها و اوهام رايج زمانه برخاسته باشد يا كاملاً جنبه تقليدى ، احساسى يا عاطفى داشته باشد. حتى ممكن است ضدّ ارزش هم باشد ; يعنى انسان به امورى معتقد شود كه جنبه ارزشى ندارند و در مقابل عقيده به كرامت ها و ارزش هاى الهى قداست دارد و بر مبناى استدلال و برهان است (پيرامون جمهورى اسلامى ايران ، ص 98 ; پيرامون انقلاب اسلامى ، ص 7). بنابراين ، عقيده مطلق آزاد نيست بلكه حد و مرز قرار دادن براى آزادى عقيده امرى لازم و ضرورى است ، زيرا عقيده اى كه انسان انتخاب مى كند هميشه بر مبناى تفكر و انديشه نيست ، بلكه در بيشتر موارد بر اساس تقليد و پيروى كوركورانه از بزرگان و آبا و اجداد يا تأثير پذيرفته از محيط و يا بر مبناى احساسات است ولذا آزادى در اعتقادهايى مجاز است كه مبتنى بر انديشه باشد (پيرامون جمهورى اسلامى ، ص 103 و 243).
قرآن كريم درباره انديشه و عقيده ، آزادى را محور قرار داده و اكراه در دين و عقيده را جايز نمى داند. به همين دليل وظيفه پيامبران عرضه و ابلاغ دين است: (ما علينا إلاّ البلاغ المبين) (يس:17) ; همانا ما مأمور به بيان آشكار دين هستيم. خداى متعال ايمان اجبارى را سعادت و كمال نمى داند. اگر عقيده اجبارى مطلوب بود ، خداوند آن را بر بندگان تحميل مى كرد ، ولى ايمان اجبارى را در آموزه هاى انبيا قرار نداد و فرمود: (ولو شاء ربّك لآمن من فى الأرض كلّهم جميعاً) ; اگر خداوند با اراده حتمى مى خواست ، تمامى اهل زمين ايمان مى آوردند ] ولى اين ، خواسته خداوند نيست [ (يونس:99) در قرآن آمده است: (انّا هديناه السّبيل إمّا شاكراً وإمّا كفوراً) ;ما به راه آورديم اورا چه سپاسگزار باشد چه ناسپاس (انسان:3) نيز مى فرمايد: (وهديناه النجدين) ; آيا انسان را بر سر دو راه خير و شر نياورديم (بلد:10).
همچنين مى فرمايد: (لا إكراه فى الدّين قد تبيّن الرشد من الغى) ; در دين اجبارى نيست ، زيرا هدايت از گمراهى مشخص شده است (بقره:256). اين آيه در مورد نفى اكراه و اجبار در عقيده تصريح دارد. آيه مذكور درباره مردى از انصار بنى سالم بن عوف به نام حصين نازل شده كه دو فرزند مسيحى داشت و خودش مسلمان بود. وى به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) عرض كرد آيا مى توانم آن دو را به پذيرفتن اسلام مجبور كنم؟ چون حاضر نيستند غير از نصرانيت دين ديگرى برگزينند. بدين ترتيب اين آيه درباره آنها نازل شد (الميزان ، ج2 ، ص 347).
اگر (لا إكراه فى الدين) را حكم انشائى و تشريعى بدانيم ، همچنان كه دنبال آيه ، يعنى: (قد تبين الرشد من الغى) به آن دلالت مى كند از تحميل اعتقاد و ايمان اجبارى نهى مى كند ، چون در امر مهمى كه هر دو طرف خير و شر و صواب و ناصواب آن آشكار باشد و نوع پاداش و جزايى هم كه به انجام يا ترك آن امر تعلق مى گيرد بيان مى شود ، ديگر نيازى به اكراه و اجبار نيست (همان ،ج2 ، ص 342).
از طرف ديگر آيين اسلام كه طبق آيات متعدد قرآن كريم (زمر:18 ; نمل:64 ; نحل:125) طرفدار منطق استدلال و گفت و گوست نمى تواند روش اكراه و اجبار در عقيده در پيش بگيرد.
سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز شاهد اين مدعاست كه اساس دعوت اسلام بر آزادى است. با بررسى تاريخچه غزوه هاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم به اين نتيجه مى رسيم كه جنگ هاى آن حضرت ، نبرد مذهبى و براى مجبور كردن افراد به ايمان آوردن نبود. (تاريخ پيامبر اسلام ،ص 238). آزادى كافران و مشركان و اهل كتاب در شهر مدينه هم از ديگر نشانه هاى آن حضرت در پاى بند به آزادى عقيده بود (دولة الرسول فى المدينه ، ص 24).
در اديان آسمانى پيش از اسلام نيز هيچ پيامبرى دعوت خود را بر قوم خود تحميل نمى كرد. نخستين پيام آورنده شريعت حضرت نوح (عليه السلام) هنگامى كه دعوت خويش را ابلاغ كرد ، به او مى گفتند تو بشرى بيش نيستى و افرادى سبك مغز پيرامون تو را گرفته اند. پاسخ نوح به اين اعتراض چنين بود كه:
اى قوم من! بينديشيد كه اگر من از سوى پروردگارم حجت آشكارى داشته باشم و از سوى خويش رحمتى بر من بخشيده باشد و از ديد شما پنهان مانده باشد آيا ما مى توانيم در حالى كه شما ناخوش داريد شما را به آن ملزم كنيم؟ (هود:28).
آزادى رفتار:نوع تفسير از آزادى رفتار متفاوت بوده و به همين دليل ممكن است بسيار مهم و سازنده يا بر عكس ويرانگر باشد. اين نكته را با نگاهى به مكتب ليبراليسم و اسلام مى توان دريافت. زيرا فرد در مكاتب ليبرالى از نظر رفتارى آزادى كامل دارد ; يعنى اگر كسى به همجنس بازى گرايش داشته باشد يا به شكل ناهنجار در ميان جمعيت ظاهر شود هيچ كس نمى تواند به او اعتراض كند. در غرب تنها اين جمله مطرح است كه فقط مزاحم حقوق ديگران نباش ، سپس هر چه مى خواهى بكن (ليبراليسم غرب ، ظهور و سقوط ، ص 80).
از ديدگاه اسلام ، انسان در برابر اعمالش مسئول است و نمى تواند هر كارى را انجام دهد. در اين باره آيات و روايات بسيارى را مى توان شاهد آورد كه ابعاد مسئوليت انسان را در برابر اعمالش از ديدگاه اسلام نشان مى دهد.
در بعضى از آيات به اين نكته اشاره است كه قيامت يوم البروز است و در آنجاست كه انسان همه اعمال خود را مى بيند و از نيك و بد آنها آگاه مى شود (آل عمران:30 ; انفطار:5) و در بعضى آيات تصريح شده كه انسان در برابر تمام اعمال خويش مسئول است (تكاثر:8 ; صافات:24) و نيز بهشت كه پاداش الهى به انسان هاست در برابر اعمال نيك آنها به ايشان داده مى شود (زخرف:72). در روايات بسيارى نيز به مسئوليت انسان در برابر اعمالش تصريح شده است (بحارالانوار ، ج71 ، ص 257). حضرت على (عليه السلام) درباره اين موضوع مى فرمايد: زمانى كه مردگان از قبرها برخيزند در آنجاست كه هر كس از آنچه پيش فرستاده است آگاه مى شود و سخن ها و افتراهاى بى جايى كه در دنيا دست آويزشان بوده ، به دردشان نمى خورد (نهج البلاغه ، خطبه 226).
آزادى اقتصادى: در انديشه اسلامى ، آزادى اقتصادى در چهارچوب بندگى خدا و احترام نهادن به حريم حلال ها و حرام ها تفسير مى شود ; به عبارتى در اسلام ، آزادى اقتصادى بر مدار حليت شرعى مى چرخد (فلسفه حقوق بشر ، ص 193). به طور كلى در فعاليت هاى اقتصادى اسلام به مال پاك بسنده مى شود و انسان بايد از بهره هاى ناپاك مالى دورى كند. البته بر اساس مبناى علمى و نظرى اصل اين است كه هر چيزى و هر كارى براى انسان مباح است ، مگر آن كه شريعت به روشنى منع كرده باشد همچون ربا ، احتكار ، حيله گرى و رفتارهاى نامشروع اقتصادى و اجتماعى. تعبير حلال و حرام ، عنوان هايى است براى نشان دادن ارزش هاى مورد قبول اسلام كه همه روابط اجتماعى از قبيل روابط فرد با دولت ، فروشنده با خريدار و عامل با مستأجر را دربرمى گيرد. هر يك از اين روابط اگر به طور عادلانه تنظيم شده باشد حلال و گرنه حرام است و ملاك تشخيص در اين مورد نيز قانونگذار است. چنانچه كارى منع نشده حلال و اگر به استناد نص منع شده باشد حرام است (اقتصادنا ، ج2 ، ص 20) در اسلام توليد كالاها و خدمات مفيد واجب كفايى است. در فعاليت هاى اقتصادى مردم مى توانند در ميدان رقابت آزادانه به تحرك و داد و ستد بپردازند ، مشروط بر آن كه به قواعد شرع احترام نهند (همان). در اسلام آزادى مالكيت براى همه افراد امت تأمين شده است ، گرچه اين آزادى مطلق نيست و به توانايى تصرف در آن مقيد است (وسائل الشيعه ، ج17 ، ص 345) اين مالكيت از نهاد فطرت انسان ريشه مى گيرد و هر فردى اين ميل فطرى را دارد كه از ثروت هاى طبيعى به سود خود استفاده كند. در اسلام هم انسان با داشتن حق مالكيت مى تواند داوطلبانه از اموالش جهت رشد مادى و معنوى حيات خود استفاده كند (اقتصادنا ، ج1 ، ص 135). اسلام بر اساس پذيرش اين حق براى انسان او را به انجام انفاق ، احسان ، ايثار و ديگر وظايف مالى تشويق مى كند (بقره:177). آزادى مردم در احياى موات و حيازت مباحات و بهره گيرى از انفال و معادن نيز دليل روشن ديگرى بر گستردگى آزادى اقتصادى در اسلام است. در فقه اسلامى همه مردم در آباد كردن زمين ، به دست آوردن نعمت هاى خدادادى و بهره گيرى از مباحات ، برابرند چه مرد چه زن چه مسلمان و چه غير مسلمان زيرا همه انسان ها مالك دسترنج خويش هستند (وسائل الشيعه ، ج25 ، ص 412)
افزون بر آن ، اسلام براى زن حق مالكيت قائل شده است و زن مى تواند مالك اشياى منقول و غير منقول باشد ، حق خريد و فروش و واگذارى اموال خود را دارد و مى تواند آن گونه كه مى خواهد وصيت كند (الميزان ، ذيل آيه نساء/32). در اسلام احترام مال مؤمن ، چه زن و چه مرد ، مانند احترام خون او واجب است (اصول كافى ، ج2 ، باب6). در اسلام بر اصل اشتغال افراد تأكيد و با نكوهش بى كارى ، انتخاب شغل براى افراد ، آزاد اعلام شده است. البته برخى مشاغل كه زيان هاى فردى يا اجتماعى ، اخلاقى يا سياسى دارند ممنوع است. افراد در محل ومدت شغل نيز آزادند (وسائل الشيعه ، ج12 ، باب اول از ابواب مقدمات تجارت و باب 17). اسلام سخت گيرى در مخارج مصرفى را نمى پسندد و انسان را به استفاده از نعمت هاى پاكيزه در حدّ اعتدال فرا خوانده است (نهج البلاغه ، خطبه 209) در وسائل الشيعه روايات متعددى با عنوان استحباب التوسعة على العيال آمده است كه در اين روايات سخت نگرفتن در مخارج خانواده و ايجاد گشايش در تأمين نيازهاى معيشتى ، مورد تأكيد است و همه اينها نمونه هاى آزادى مصرف در نظام اقتصادى اسلامى است (وسائل الشيعه ، ج15 ، ص 249). از ديدگاه اسلام مقدار مصرفى كه براى ادامه حيات انسان ضرورت دارد بر افراد واجب است. مصارفى نيز كه به افراد تحت تكفل انسان مربوط مى باشد واجب است (فروع كافى ، ج6 ، ص 444).
آزادى سياسى: در نظام اسلامى اركان و شاخصه هايى وجود دارد كه همگى حاكى از وجود آزادى در اين حوزه مى باشد ;حق آگاهى يكى از اين شاخصه هاست. در نظام ولايى مردم حق دارند از مسائل حكومتى كاملاً آگاه باشند و حكومت موظف است آنان را در جريان امور بگذارد. حضرت على (عليه السلام) وضع حكومت را چنان ترسيم مى كند كه گويى حاكم و برنامه هاى حكومتى اش ، به جز اسرار جنگى ، بايد در معرض ديد مردم باشد (نهج البلاغه ، ص 323 و نامه 67).
شاخصه ديگر ، نظارت است كه پس از تشكيل حكومت ، مردم موظفند در صحنه سياست حاضر بوده وناظر بر كار حكومت باشند. حضرت على (عليه السلام) هنگام معرفى ابن عباس به مردم بصره از مردم مى خواهد كه بر كار او نظارت داشته باشند و در صورت تخلّف وى بدانند كه او از طرف حضرت معزول است (مصنفات الشيخ المفيد ، ج1 ،ص 420). حضرت على (عليه السلام) علت وجوب نظارت مردم بر حكومت را احتمال خطاى حاكمان مى داند (نهج البلاغه ، خطبه 216). شكايت ، يكى ديگر از شاخصه هاست كه پاى بندى به حق نظارت مردم ، ايجاب مى كند كه در حكومت اسلامى فرد يا نهادى ، عنوان مرجع رسيدگى به نتيجه نظارت مردم و شكايت آنان را داشته باشد. حضرت على (عليه السلام) علاوه بر اينكه مردم را در امر نظارت تشويق مى كرد ، افرادى را براى تحقيق درباره احوال شخصى و مديريت واليان خود مى فرستاد و در بعضى موارد با رسيدن گزارش اينان ، به عزل يا توبيخ آنان اقدام مى كرد. نامه هاى 40 ، 43 ، 45 ، 63 و 71 نهج البلاغه در همين موارد نوشته شده است.
نشانه و شاخصه ديگر وجود آزادى سياسى در اسلام ، مشورت است. از مهم ترين دلايل ضرورت مشورت حاكم با مردم و آزادى آنان در اظهار نظر ، آيات و رواياتى است كه در شأن نزول و بيان آنها آمده است (شورى:38 ، آل عمران:159). رهبرى دينى در امور جامعه به مشورت مى پردازد و با رعايت مصالح و مفاسد به تصميم گيرى نهايى مى رسد كه در اين زمينه فرقى ميان رهبران معصوم و غير معصوم نيست. سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و حضرت على (عليه السلام) در مشورت با مردم با اينكه از لغزش و خطا مصون بوده اند نوعى حرمت نهادن به شخصيت فكرى ـ فرهنگى افراد و مايه رشد و بالندگى انديشه ها بوده است (الحكم الاسلامى بين النظرية والتطبيق ، ص 117).
همچنين رعايت مصالح و حقوق مردم را مى توان به عنوان اصل و شاخصه ديگرى در راستاى مردمى بودن نظام اسلامى دانست. در منطق اسلام ، رعايت حقوق متقابل مى تواند ضامن پايدارى نظام و آزادى مردم باشد. در نگاه امام على (عليه السلام مردم مى توانند در شرايط سخت وناگوار و در تنگناها ، نقطه اتكاى حكومت باشند. پس بايد به پاسداشت حقوق و منافع آنان انديشيد و در تحقق اين هدف كوشيد (نهج البلاغه ، ص 992 993 ، 996 و 983). به طور كلى در مواردى كه حقوق مردم تضييع نشود و به اختلال نظام نينجامد مردم آزادى سياسى دارند. پس مردم و حكومت بايد بكوشند تا حقوق يكديگر را بشناسند و پاسدار آن باشند. اين حقوق متقابل در نهج البلاغه (خطبه 34)ترسيم شده است.
آزادى سياسى در يك نظام حكومتى ، به ويژه حكومت دينى ، با رعايت حدود آن ، آثار مهمى دربردارد كه از جمله آن آثار ، مشاركت مردمى در امر حكومت ، گرايش مردم به دين و جلب رضايت مردم و افزايش كارآمدى نظام اسلامى را مى توان نام برد.
آزادى تكوينى: آزادى تكوينى زيربناى ديانت است ، چون با فرض مجبور بودن انسان ، تكليف دينى ، امر و نهى ، پاداش و كيفر و بيم و اميد ،بى اثر مى ماند. آزادى و اختيار يكى از شرايط تكليف است. يعنى انسان آن گاه مكلّف است وظيفه اى را انجام دهد كه اجبار يا اضطرارى در كار نباشد ،در اين صورت تكليف ساقط مى شود. بى شك مسلك جبر ، آن گونه كه اشاعره يا انسان ماشين انگاران ، بشر را به كلى بدون اختيار و آزادى مى دانند ، آثار منفى اجتماعى زيادى دربردارد. جبرگرا چون رابطه سبب و مسببى ميان رفتار و شخصيت روحى انسان با آينده سعادت بار يا شقاوت بار او را انكار مى كند ، هرگز به فكر تقويت شخصيت و اصلاح اخلاق و كنترل رفتار خود نيست. قرآن مجيد در آيات بسيارى بر آزادى و اختيار انسان تأكيد كرده است: (قل الحقّ فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر) (كهف:29 ; رك ك : مدخل جبر و اختيار).

منابع
(1) اصول كافى ، كلينى رازى ، محمد بن يعقوب ، به كوشش على اكبر غفارى ، مكتبة الصدوق ، تهران ، 1318هـ.ق ؛
(2) اصول و روضه كافى ، كلينى محمد بن يعقوب (328هـ) تصحيح على اكبر غفارى ، دارالكتب الاسلاميه ، تهران ، 1362هـ.ش ؛
(3) اقتصادنا ، صدر ، محمدباقر ، مكتب الاعلام الاسلامى ، ، 1417هـ.ق ، انتشارات المجمع العلمى ، 1408هـ.ق ؛
(4) انسان كامل ، مطهرى ، مرتضى ، انتشارات صدرا ، بى تا ؛
(5) بحارالانوار ، مجلسى ، محمدباقر ، داراحياء التراث العربى ، بيروت 1403هـ.ق ؛
(6) پيرامون انقلاب اسلامى ، مطهرى ، مرتضى ، انتشارات صدرا ، بى تا ؛
(7) پيرامون جمهورى اسلامى ، مطهرى ، مرتضى ، انتشارات صدرا ، بى تا ؛
(8) تاريخ پيامبر اسلام ،آيتى ، ابراهيم ، انتشارات دانشگاه تهران ؛
(9) تحقيق در نظام جهانى حقوق بشر در اسلام ، جعفرى ، محمدتقى ، دفتر خدمات حقوق بين الملل ، تهران ، 1370 ؛
(10) جاويدان خرد ، مسكويه ، تصحيح بدوى ؛
(11) چهار مقاله درباره آزادى ، ابرلين ، آيزاليا ، مترجم: محمدعلى موحد ، خوارزمى ، تهران ، 1368 ؛
(12) الحكمة المتعاليه ، شيرازى ، صدرالدين محمد ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1410هـ.ق ؛
(13) دولة الرسول فى المدينه ، ممدوح العربى ، محمد ، الهيئة المصرية العامة للكتاب ، قاهره ، 1998م ؛
(14) رياض السالكين ،الحسينى ، الحسنى المدنى الشيرازى ، سيد على خان ، مؤسسة النشر الاسلامى ، بى تا ؛
(15) غرر الحكم ودرر الكلم ، تميمى الآمدى ، عبدالواحد ، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات ، بيروت ، 1407هـ.ق ؛
(16) گفتارهاى معنوى ، مطهرى ، مرتضى ، انتشارات صدرا ، بى تا ؛
(17) لسان العرب ، ابن منظور ، نشر ادب حوزه ؛
(18) لغت نامه ، دهخدا ، على اكبر ، انتشارات دانشگاه تهران ، تهران ، 1377 ؛
(19) ليبراليسم غرب ، ظهور و سقوط ، اربلاستر ، آنتونى ، مترجم: عباس فجر ، 1377 ؛
(20) المباحث المشرقية ، رازى ، فخر الدين ، 606هـ ، مكتبة بيدار ، قم ، 1411ق ؛
(21) مجلّه كلام اسلامى ، شماره 32 ؛
(22) مجموعه آثار ، مطهرى ، مرتضى ، انتشارات صدرا ، بى تا ؛
(23) المفردات ، راغب اصفهانى ، ابوالقاسم الحسين بن محمد ، دفتر نشر كتاب ، تهران ، 1404هـ.ق مصنفات شيخ مفيد ، مفيد ، محمد بن نعمان (413هـ) ، المؤتمر العالمى لألفية شيخ مفيد ، 1413 ؛
(24) الميزان فى تفسير القرآن ، طباطبايى ، محمدحسين ، انتشارات جامعه مدرسين ، قم ، بى تا ؛
(25) نهج البلاغه ، سيد رضى ، مترجم ، ممد دشتى ، انتشارات صحفى ، قم ، 1379 ؛
(26) وسائل الشيعة إلى تحصيل الشريعه ، حر العاملى ، محمد بن حسن ، دارالاحياء التراث العربى ، بيروت ، 1391هـ.ق.؛
سيد حسين اسحاقى و محمد جواد اصغرى
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 5
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست