responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 37
استدراج
نزديك ساختن گام به گام گنهكاران غافل و لجوج به عذاب الهى در پوشش برخوردارى از نعمت هاى پى در پى دنيوى.
اين اصطلاح در قرآن و روايات در موارد متعددى به كار رفته و در منابع كلامى ذيل افعال الهى ، عدل ، عقاب و ثواب و خوارق عادات مورد بحث واقع شده ، و در متون اخلاقى نيز به تناسب بحث از استغفار و پاداش اعمال ، از آن بحث به ميان آمده است.
استدراج مصدر باب استفعال از ريشه دَرَجَ در لغت به معناى آرام آرام نزديك ساختن (لسان العرب ، ج4 ، ص320) پله پله بالا بردن و به يكباره سرنگون ساختن (المعجم الوسيط ، ج1 ، ص277) ، فريفتن (القاموس ، ج1 ، ص188) و اندك اندك گرفتن (مصباح المنير ،ج 1 ، ص231) به كار رفته است و در اصطلاح ، نوعى عقوبت تدريجى بر كافران و گنهكاران غافل در چهره برخوردارى آنان از نعمت هاى فراوان دنيوى است (التعريفات ، ص8 ; مجمع البحرين ،ج 2 ، ص21 ; فروق اللّغات ، ص 40). چنان كه علامه طباطبايى (رحمه الله مى فرمايد: استدراج ، دادن نعمت دنبال نعمت براى مشركان است ، تا درجه درجه پايين بيايند و به ورطه هلاكت نزديك شوند (الميزان ، ج20 ، ص46). گاهى استدراج را به امر خارق العاده اى معنا كرده اند كه از سوى كافران ، فاسقان و اهل هوا ، مطابق با ادعاى آنان تحقق مى يابد ، البته مى توان اين معنا را از مصاديق مفهوم استدراج دانست ; به اين صورت كه خارق عادت نوعى نعمت از سوى خدا به آنان است ، تا معلوم شود آنان توبه كرده و برمى گردند ، يا هم چنان به راه خود ادامه مى دهند. كارهاى خارق العاده راهبان و مرتاضان را نيز مى توان از مصاديق استدراج دانست كه خداوند در قبال تحمل رياضت ها و سختى ها به آنان عطا مى كند (موسوعة مصطلحات ، ص 396 ; كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم ، ج 1 ، ص463 ; صحيح شرح العقيدة الطحاويه ، ص 422).
اين اصطلاح در قرآن با نامهاى ديگرى چون مكر: (ومَكَرُوا وَمَكَرَ اللّه) (آل عمران:54 ; الكشاف ، ج2 ، ص106 ; الفروق اللغوية ، ص 213ـ 215 ; كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم ، ج 1 ، ص 732) ، كيد: (إِنَّ كَيْدي مَتينٌ) (اعراف:183) ، خدعه: (يخادعونَ اللّه وهُوَخادعهُم) (نساء:142) ، املاء: (إنّما نُملي لَهُمْ لِيَزْدادوا إِثماً) (آل عمران:178) و اهلاك: (حتّى إِذا خَرجُوا بِما أتوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً) (انعام:44) به كار رفته است. وجه مشترك اين اسامى با استدراج در اين است كه اولاً ، همانند استدراج امر مخفى مى باشد. ثانياً ، ظاهرشان احسان و باطنشان خذلان است. البته بين استدراج و املا عموم و خصوص مطلق برقرار است ; يعنى هر استدراجى املا است ، ولى هر املايي استدراج نيست (فروق اللغات ، ص 39) ; چنان كه شهيد ثانى املا را به خوب و بد تقسيم كرده و قسم بد آن را استدراج دانسته است (حقايق الايمان ، ص 50).
كلمه استدراج در قرآن در دو مورد (اعراف:182 ; قلم:44) به صورت فعل به كار رفته و هر دو مورد در باره انكار كنندگان آيات الهى آمده است: چنان كه خداوند مى فرمايد: (وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون) ; و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند ، به تدريج از جايى كه نمى دانند ، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد (اعراف:182). مفسران مراد از مجازات در آيه را به هلاكت در دنيا يا عذاب آخرت تفسير كرده اند (التبيان ، ج5 ، ص41 ; مجمع البيان ، ج2 ، ص504 ; الميزان ، ج8 ،ص362) ; چنان كه علامه طباطبايى بيان مى كند: مراد از استدراج در اينجا نزديك ساختن به هلاكت در دنيا يا آخرت است ، و اين كه آن را به قيد من حيث لا يعلمون مقيد كرده براى آن است كه بفهماند اين نزديك ساختن به صورت مخفى و در باطن نعمت هاى مادّى صورت مى گيرد. چه اين كه وقتى نعمت هاى فراوانى به آنان داده مى شود ، آن را براى خود خير و سعادت حساب كرده و اشتغال به نعمت ها ، آنها را از شكر آن و بازگشت به سوى خداوند بازداشته و گام به گام به سوى هلاكت و عذاب الهى نزديك مى سازد. (الميزان ، ج8 ،ص362 و ج20 ،ص46
از امام صادق (عليه السلام) در باره معناى استدراج سؤال شد ، حضرت فرمود: آن ] حالت [ بنده اى است كه گناه مى كند و همراه با گناه ، نعمت تازه اى داده مى شود كه او را از استغفار نسبت به گناهش باز مى دارد.
همچنين فرمود: اگر خداوند خير بنده اى را بخواهد به دنبال گناهش او را به سختى ها دچار مى سازد ، تا به سوى خدا باز گردد و اگر شرّى را براى كسى بخواهد به دنبال گناهش نعمتى برايش مى فرستد كه از بازگشت به سوى او باز ماند. (كافى ، ج2 ،ص452).
عذاب استدراج به دنبال برخى از گناهان دامنگير شخص يا جامعه مى شود ; از جمله آنها عبارتند از:1. تكذيب آيات الهى ; چنان كه خداوند فرمود: آنان كه آيات ما را تكذيب كردند به زودى آنها را به عذاب و هلاكت مى افكنيم از جايى كه نمى دانند (اعراف:182) ;2. استهزاى رسولان ; به طورى كه در قرآن آمده است: پيامبران پيش از تو را استهزا مى كردند ، پس كسانى را كه كافر بودند مهلت دادم و آن گاه مؤاخذه كردم و ديدى عذاب من چه سخت بود (رعد:32) ; 3. فراموشى و غفلت از پيام هاى الهى ; چنان كه قرآن مى فرمايد: پس وقتى عذاب ما را به كلى از ياد بردند درهاى همه لذايذ مادى را به رويشان گشوديم و زمانى كه به آن سرگرم و شادمان شدند ناگهان آنها را گرفتار ساختيم و خوار و مأيوس شدند (انعام:44).
براى استدراج ، نشانه هايى بيان شده است ; از جمله اين كه شخص يا جامعه گناهكار پس از هر گناهى نعمتى دريافت كند. امام على (عليه السلام) فرمود: هرگاه ديدى با وجود معصيت ، غرق در نعمت هستى بدان گرفتار استدراج شده اى (غررالحكم ، ج1 ،ص278) علامت ديگر آن برآورده شدن خواسته هاى گناهكار است ; چنان كه خداوند به حضرت عيسى (عليه السلام) خطاب فرمود: درخواست ستم پيشگان را اجابت مى كنم و اين ، مايه دورى آنان از رحمت من و سبب استدراج آنهاست. (بحار الانوار ، ج4 ،ص300). شكر نكردن در برابر نعمت هاى الهى نيز از نشانه هاى ديگر استدراج است ; چنان كه امام حسين (عليه السلام) فرمود: استدراج خداى سبحان اين گونه است كه به بنده اش نعمت دهد ، ولى ] توفيق [ شكر را از او باز ستاند (بحارالانوار ، ج78 ، ص117). برخى نيز تخيل پذيرفته شدن عبادات مردود را از نشانه هاى استدراج دانسته اند (النهاية في غريب القرآن ، ج4 ، ص349
با توجه به مباحثى كه در مورد استدراج ، اسباب و زمينه هاى آن بيان گرديد پاسخ برخى از اشكال ها درباره آن نيز حل مى شود. از جمله اين كه استدراج نوعى نيرنگ و فريب بوده و خود باعث مفسده و اصرار بر قبيح شده و با عدالت و حكمت الهى منافات دارد ، و گاهى از آن به عذاب جبرى و قهرى خداوند ياد شده است (شرح نهج البلاغه ابن ابو الحديد ، ج18 ، ص136 ; تفسير كبير ، ج15 ، ص73 و 75). در پاسخ مى توان گفت: اولاً ، استدراج خداوند هر چند به حسب ظاهر مكر در اضلال و هلاكت است ، لكن بر اساس واقع و دقت عقلى مهلت دادن خداوند در ابتدا ، از باب استدراج واتمام حجت بوده و مؤاخذه بعدى جهت تأديب او و ديگران است. ثانياً ، مكر و خدعه در مورد خداوند با ديگران در لفظ مشترك بوده ، لكن از حيث محتوا فرق اساسى با هم دارند و آن اين كه خداوند مكر و خدعه را به خاطر غايت مقدس و انذار ديگران انجام مى دهد ، تا اين كه گناهكاران برگشته و تقوا پيشه كنند ، ولى مكر از غير خداوند چنين نيست. و بدين جهت است كه خداوند خود را به خيرالماكرين (بهترين مكر كننده ها) (آل عمران:54) توصيف كرده است (تصحيح اعتقادات الاماميه ، ص 35ـ 36 ; شرح نهج البلاغه ابن ابو الحديد ، ج18 ، ص136). ثالثاً ، عذاب استدراج در واقع ثمره كارهاى اختيارى و گناهان بندگان است چنان كه قرآن مى فرمايد: (وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبة فَبِما كَسَبَتْ أَيدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثير) ; هر مصيبتى به شما برسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد و بسيارى را نيز عفو مى كند (شورى:30) در جاى ديگر مى فرمايد: آنان (گناهكاران) كمتر بخندند و بيشتر گريه كنند و اين ، جزاى كارهايى است كه انجام مى دادند (توبه:82).
بنابراين ، استدراج مانند كارهاى ديگر خداوند بر اساس حكمت او بوده و با عدالتش منافاتى ندارد و مادامى كه نزول عذاب ، مايه بيدارى و برگشت گناهكاران باشد خداوند اقدام به عذاب استدراج نمى كند ; چنان كه در قرآن مى فرمايد: (انّ اللّه لا يُغَيِّرُ ما بِقوم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ) ; خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمى دهد ، مگر آن كه آنان حال خودشان را تغيير دهند (رعد:11). دليل سازگارى عذاب استدراج با عدالت و حكمت الهى آن است كه اوّلاً قرآن و روايات ، انسان ها را از اين سنت الهى و نشانه هاى آن آگاه كرده است.ثانياً همين كه خداوند زمان وقـوع عـذاب استـدراج را بيان نكـرده ، خـود نشانه عدم رضايت خدا بر گناهان آنهاست ، چرا كه اگر زمـان آن را مشخص مى كرد كافران و گناهكاران تا قبل از رسيدن زمان عذاب ، مشغول گناه خود مى شدند به اميد اين كه اندكى مانده به زمان عذاب توبه مى كنند و اين اغراى به قبيح است كه با حكمت الهى منافات دارد (التبيان ، ج 5 ،ص41).
گـروهـى از مجبّره ، مراد از استدراج در آيه مورد بحث (اعراف:182) را به استدراج كافران توسط خداوند در كفر و گمراهى معنا كرده اند ، لكن اين تفسير نيز نادرست است ، چرا كه اولاً ، استدراج در كفر كارى است قبيح ، و با حكمت خداوند منافات دارد. ثانياً ، استدراج ، عذابو است كه از ناحيه خداوند بر كافران نازل مى شود. اگر كفر كافران نيز كار خدا باشد لازمه اش آن است كه خداوند كافران را به سبب كار خودش عذاب بكند و اين نيز در مورد خداوند محال است. ثالثاً ، ظاهر آيه خلاف اين تفسير را بيان مى كند ، چرا كه بر اساس آيه كسانى كه به عذاب استدراج گرفتار مى شوند كافران به خدا ، پيامبر و آيات او هستند و خداوند در آينده آنها را به عذاب استدراج دچار خواهد ساخت ، به دليل اين كه سين در سنستدرجهم بيان گر تحقق يافتن فعل در آينده است ; بنابراين اگر مراد از استدراج در آيه را به استدراج در كفر معنا كنيم چنين مى شود: كسانى كه كافر شدند در آينده آنها را به كفر نزديك تر خواهيم ساخت! و اين تفسير از آيه ، تحصيل حاصل و لغو و عبث خواهد بود (التبيان ، ج5 ، ص41 ; مجمع البيان ، ج2 ، ص504 ; منهج الصادقين ، ج4 ، ص142).

منابع
(1) اصول كافى ، كلينى ، محمد ، 328م ، دارالكتب الاسلاميه ، تهران ، 1365ش ؛
(2) بحارالانوار ، مجلسى ، محمد باقر ، مؤسسة الوفاء ، بيروت ، 1403ق ؛
(3) التبيان ، طوسى ، محمد بن حسن بن على ،460م ، محقق: احمد حبيب حقير عاملى ، مكتب الاعلام الاسلامى ، قم ، 1409ق ؛
(4) تصحيح اعتقادات الاماميه ، مفيد ، محمد بن نعمان ، تعليق هبة الدين شهرستانى ، تبريز ، 1372ق ؛
(5) التعريفات ، جرجانى ، دار السرور ، بيروت ، بى تا ؛
(6) تفسير الكبير ، فخر رازى ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، بى تا ؛
(7) حقايق الايمان ، العاملى ، زين الدين على بن احمد ، تحقيق مهدى رجايى ، مكتبة المرعشى ، قم ، 1409ق ؛
(8) شرح نهج البلاغه ، ابن ابوالحديد ، عبدالحميد ، 656م ، كتابخانه آيت اللّه مرعشى ، قم ، 1404ق ؛
(9) صحيح شرح العقيدة الطحاويه ، السقاف ، حسن بن على ، دارالامام النووى ، اردن ، 1416ق ؛
(10) غرر الحكم ودرر الكلم ،الآمدى ، عبدالواحد ، اعلمى ، بيروت ، 1407ق ؛
(11) فروق اللغات ، جزائرى ، نورالدين بن نعمة اللّه ، مكتبة الرشد ، قاهره ، 1424ق ؛
(12) الفروق اللغويه ، عسكرى ، ابوهلال ،مكتبه بصيرتى ، قم ، 1358 ؛
(13) القاموس فى المحيط ، فيروزآبادى ، مجدالدين ، دارالمعرفة ، بيروت ، بى تا ؛
(14) الكشاف ، زمخشرى ، جاراللّه ، دارالمعرفة ، بيروت ، بى تا ؛
(15) كشاف اصطلاحات الفنون ، تهانوى ، محمدعلى ، رفيق عجم ، مكتبه ناشرون ، لبنان ، 1996م ؛
(16) لسان العرب ، ابن منظور ، تحقيق على سيرى ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، 1408ق ؛
(17) مجمع البحرين ، طريحى ، فخرالدين ، تحقيق محمود عادل ، نشر الثقافه ، ايران ، 1408ق ؛
(18) مجمع البيان ، طبرسى ، فضل بن حسن ، 548م ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1379ق ؛
(19) مصباح المنير ، فيومى ، احمد بن محمد ، مصحح: عبدالحميد ، مصر ، 1347ش ؛
(20) المعجم الوسيط ، ابراهيم ، انيس ، دار احياء التراث العربى ، بيروت ، بى تا ؛
(21) منهج الصادقين ، كاشانى ، ملافتح اللّه988م ، كتابفروشى اسلاميه ، تهران ، 1364ش ؛
(22) موسوعة مصطلحات جامع العلوم ، نگرى ، عبدالنبى احمد ، تحقيق: رفيق عجم ، ناشرون ، لبنان1997م ؛
(23) الميزان ، طباطبايى ، محمدحسين ، 1402م ، دارالكتب الاسلاميه ، تهران ، 1397ق ؛
(24) النهاية فى غريب الحديث والأثر ، ابن اثير ، مجدالدين المبارك بن محمد ، تحقيق طناحى ، احياء التراث ، بيروت.؛
رحيم لطيفى و احمد شجاعى
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 37
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست