responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 35
اسباط
اسم عام انبياى بنى اسرائيل يا پيامبرانى از آل يعقوب ، يا عنوان كلى قبايل بنى اسرائيل.
اسباط ، جمع سبط ، به معناى نوادگان ونسل يك شخص است (المفردات ، ص222 ; التحقيق ، ج5 ، ص33 و مجمع البيان ، ج4 ، ص752). گفته شدهسبط و بسط متقارب (مقاييس اللغه ، واژه سبط) و مشتق از هم اند. لذا سبط ، بسطى مخصوص است (التحقيق ، ج5 ، ص38) و در امورى استعمال مى شود كه به سهولت و با روند طبيعى گسترش و انبساط مى يابند (المفردات ، ص394 ; التحقيق ،ص37ـ 38 و معجم الفروق اللغويه ، ص271) چنان كه برخى از مشتقات آن در مورد درخت پر شاخ و برگ ، و باران انبوه به كار رفته است. (معجم الفروق اللغوية ، همان ; مجمع البحرين ، ج2 ، ص326).
اطلاق آن بر فرزند و نواده اى كه داراى جايگاه ويژه اى است (لسان العرب ، ج7 ، ص310 ; مجمع البحرين ، همان) به دليل همانندى آثار خير چنين فرزندى با يك جماعت انبوه است ، همان طور كه بر فرزندى كه نسل انسان از ناحيه او گسترش مى يابد هم اطلاق مى شود (مجمع البحرين ، همان). البته استعمال سبط ، محدود به موارد مذكور نيست و بر هر نواده اى قابل اطلاق است (المعجم الوسيط ، ص 414 ; مجمع البحرين ، همان ; مفردات ، ص 394 ; المصباح المنير ، ماده سبط).
يكى از استعمال هاى شايع سبط ، استعمال آن به معناى قبيله است كه البته براى قبايل خاصى (قبايل بنى اسرائيل ، و براى متمايز شدن آنها از قبايل عرب) به كار مى رفته است (مجمع البحرين ، همان ; المعجم الوسيط ، همان ; مصباح اللغه ، همان). برخى اصل اين واژه را عبرى و با تلفظ شبط دانسته اند (المتوكلى ، ص125ـ 127) كه معناى آن عصا يا جماعتى است كه شخصى با عصا آنها را رهبرى مى كند (قاموس الكتاب المقدس ، ص455).
واژه اسباط در 5 آيه قرآن و به دو گونه وارد شده است: به صورت نكره براى تقسيم بندى دوازده گانه بنى اسرائيل پس از خروج از مصر (اعراف:160) ، و با ال تعريف در رديف اسامى تعدادى از پيامبران (بقره: 136 و 140 ; آل عمران: 84 ; نساء:163). اطلاعاتى كه مى توان از ظاهر آيات قرآن راجع به اسباط كسب كرد به قرار زير است:
1. به آنها وحى مى شده و پيامبران و رسولان الهى بوده اند (نساء:163ـ 165) ;
2. احكام يا تعاليمى بر آنها نازل شده كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) و مسلمانان (آل عمران:84 ; بقره:136) و يهود و نصارا (بقره: 137) موظّف بودند به آن ايمان آورند تا مايه هدايتشان گردد ;
3. در رديف پيامبران بزرگى چون ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب (عليهم السلام ياد شده اند (بقره: 136 و 140 ; آل عمران ; 84 ; نساء:163) ;
4. يهود و نصارا سعى در منتسب نمودن اسباط به كيش خود داشته اند (بقره:140) با اين كه از عدم صحت اين ادعا آگاه بودند (همان) ;
5. يهودى و نصرانى نبوده اند (همان) ;
6.همواره نامشان به دنبال اسم يعقوب (عليه السلام) آمده است (بقره:136 و 140 ; آل عمران:84 ; نساء:163) ;
7. ذكر آنها به صورت خاص ، با وجود تعبير عامالنبيّون و النبيّين مذكور در آيات ، نشانه اهميت آنها است. (بقره: 136 ; آل عمران:84 ; نساء:163).
در روايات ، اين واژه براى گروه هاى متعلق به دوره هاى زمانى مختلف اطلاق شده است مانند:اسباط موسى (عليه السلام) (كفاية الأثر ،ص 16ـ 18 ; بحارالانوار ، ج36 ، ص286) ، اسباطى كه قوم موسى (عليه السلام از آنها رويگردان شدند (رجال كشى ، ص20 ; بحارالانوار ، ج22 ، ص388) ، اسباط يعقوب (بحارالانوار ،ج 36 ، ص290) ، و اسباط عرب (بحارالانوار ، ج15 ، ص241ـ 247).
در روايات فراوانى ، امام حسن و امام حسين (عليهما السلام سبطين و سيّد الأسباط ، و امام على (عليه السلام) ابوالسبطين ، و فرزندان حضرت فاطمه (عليها السلام سادة الأسباط و يازده امام از نسل على (عليه السلام) يازده سبط خوانده شده اند (دلائل الامامة ، ج8 ، ص256 ; روضة الواعظين ، ص143 ; الخرائج والجرائح ، ج2 ، ص524 ، ومعجم الفاظ بحارالانوار ذيل واژه الأسباط). اين روايات به قدرى زيادند كه باعث انصراف السبطين به امام حسن و امام حسين (عليهما السلام ، وابوالسبطين به امام على (عليه السلام) شده است.
مفاد روايات در مورد اسباط پيش از شريعت حضرت موسى (عليه السلام كه ظاهراً اهميت ويژه اى داشته اند و به همين جهت مورد توجه قرآن نيز قرار گرفته اند چنين است:
1. از نسل يعقوب (عليه السلام) بوده اند (بحارالانوار ، ج10 ، ص33 ; ج16 ، ص405 ; ج 17 ، ص251و 278 ;ج36 ، ص312ـ 314 و 323 و 388 ; احتجاج ، ج1 ،ص214 ; الخرائج والجرائح ، ج2 ، ص907و كفاية الاثر ،ص 113
2. در فاصله زمانى بعد از يوسف (عليه السلام و قبل از موسى (عليه السلام) مبعوث شده اند (بحارالانوار ، ج11 ، ص50 و كمال الدين ، ج1 ، ص219).
3. تعداد آنها دوازده نفر بوده است (كفاية الاثر ، 79 ; بحارالانوار ، ج11 ، ص50 ، ج36 ، ص283 و 290 و 312 ; كمال الدين ، ج1 ، ص219).
4. جايگاه امامان (عليهم السلام) در نسل پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم با جايگاه اسباط در نسل يعقوب (عليه السلام) مقايسه شده است (بحارالانوار ، ج10 ، ص33 ; ج17 ، ص252و 279 ; الخرائج والجرائح ، ج2 ، ص907 و احتجاج ، ج1 ، ص214).
5. در زمره پيامبران پرآوازه قرار گرفته اند.بدون آن كه قابليت تطبيق بر قبايل يا پسران يعقوب (عليه السلام) را داشته باشند (اقبال الاعمال ، ص 638 و 660 ; بشارة المصطفى ، ص256 ; البلد الامين ، ص180 و 195 ; مصباح كفعمى ، ص226).
6. براى عالمان يهود شناخته شده بوده اند و آنها را تا حدّى بزرگ مى دانسته اند كه موجب افتخار حضرت يعقوب دانسته اند (احتجاج ، ج1 ، ص214).
7. شايسته صلوات و درود الهى هستند (بحارالانوار ، ج92 ، ص373 ; ج11 ، ص59 به نقل از دعاى امّ داود ; البلد الامين ، ص436).
در اين كه مراد از أسباط در آيه 160 سوره اعراف كه به صورت نكره آمده همان قبايل است اختلافى نيست. در اين آيه از تقسيم قوم موسى (عليه السلام به اسباط دوازده گانه خبر داده شده است. تاريخ اسباط در اين معنا بخشى وسيع از تاريخ بنى اسرائيل را تشكيل مى دهد كه كتاب مقدس هم به تفصيل از آنها سخن گفته است.
واژه سبط با اضافه به نام يكى از پسران يعقوب (عليه السلام) و بعدها در اضافه به آنها و نيز يكى از دو پسر يوسف (عليه السلام) براى نشان دادن هويت نژادى يا قبيله اى افراد بنى اسرائيل و نيز هويت خود قبايل به كار مى رفته است (قاموس الكتاب المقدس ، ج6 ، ص455 ; دائرة المعارف كتاب مقدس ، ج9 ،ص375). پس از آن كه هر سبطى بخشى از سرزمين موعود را به خود اختصاص داد اين واژه براى هويت زيست محيطى اين افراد و نيز هويت مناطق هم استفاده شده است (دائرة المعارف كتاب مقدس ، نقشه ها). از منابع پيش برمى آيد كه اين مناطق على رغم استقلال و برخوردارى از رؤساى مستقل ، همگى تحت حكومت واحد همچون حكومت داود (عليه السلام و سليمان (عليه السلام مى زيسته اند ، ولى پس از وفات حضرت سليمان (عليه السلام) دچار اختلاف هايى شده و به دو كشور يهودا و اسرائيل تقسيم گشته اند.
آنچه مورد اختلاف مفسران و دانشمندان اسلامى است واژه اسباط در آياتى است كه با ال تعريف آمده است (بقره: 136 و 140 ; آل عمران: 84 ; نساء:163). محور اختلاف اين است كه آيا مراد از اسباط در اين آيات افرادى مشخص از انبياى الهى بوده اند يا فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام) و يا قبايل منتسب به فرزندان يعقوب (عليه السلام) و يا ...؟
1. اسباط ; انبياى بنى اسرائيل
علامه طباطبائى ، ذيل آيات 84 آل عمران و 163 نساء ، اسباط را انبياى مبعوث از ذرّيه يعقوب يا قبايل بنى اسرائيل مى داند (الميزان ،ج3 ، ص370 و ج5 ، ص147). از دقت در مثال هاى ايشان همچون داود و يونس و ايّوب (عليهم السلام) (همان ، ج3 ، ص370)استفاده مى شود كه آنها را محدود به انبياى پيش از موسى (عليه السلام) يا از نسل يعقوب (عليه السلام نكرده است ، چرا كه ايوب از نسل يعقوب (عليه السلام) نبوده (التحقيق ،ج1 ،ص216) و داود نيز پس از موسى (عليه السلام) مبعوث گشته است. امّا در تفسير آيه 136 بقره ، على رغم پذيرش وحدت سياق آن با دو آيه پيش (آل عمران: 84 ; نساء:163) ، پيامبرى اسباط را فقط در حدّ يك احتمال يادآور شده است (الميزان ، ج1 ، ص315).
نزديك به اين قول ، ديدگاهى است كه اسباط را انبياء و اوصياى برگزيده از ميان اولاد و احفاد يعقوب در بنى اسرائيل و تا زمان حضرت موسى (عليه السلام) دانسته است (اطيب البيان ، ج2 ، ص214).
اين قول با برخى از روايات پيش گفته كه اسباط را از نسل و تبار حضرت يعقوب (عليه السلام ، و در فاصله زمانى بعد از يوسف (عليه السلام) و قبل از موسى (عليه السلام) و محدود در عدد مشخص (دوازده نفر) مى دانست سازگارى كامل ندارد.
كسانى نيز اسباط را انبياى صغار يهود مى دانند (واژه هاى دخيل ،ص 115).
بنابر اين كه اسباط را از انبياى الهى بدانيم درباره آنچه بر آنها نازل شده برخى گفته اند كتاب هايى بوده كه اكنون محو و يا تحريف گشته و مشتمل بر دعوت به خدا ، موعظه ، اخلاقيات و معارف بوده است (التحقيق ، ج5 ، ص39). طبق قولى كه اسباط را انبياى صغار يهود مى دانست اين كتاب ها همان دوازده كتاب موجود در عهد عتيق (كتاب هوشع نبى تا كتاب ملاكى نبى) است. علامه طباطبائى نزول كتاب آسمانى را جز در مورد پيامبرانى چون موسى و داود (عليهما السلام انكار مى كند (الميزان ، ج1 ، ص315). به عقيده ايشان وحى منحصر در نزول كتاب نيست بلكه وحى رسالى را نيز دربرمى گيرد (همان ، ص147). برخى نيز مقصود از آن را صحفى دانسته اند كه بر ابراهيم (عليه السلام نازل شده است ، و در توجيه نسبت انزال به اسباط در قرآن ، آن را همانند نسبت انزال قرآن به مسلمانان در آيه 136سوره بقره مى دانند (روض الجنان ، ج2 ، ص185 ; منهج الصادقين ، ج1 ، ص327 ; تسنيم ، ج7 ، ص225) ظاهر منبع اخير ، انتفاى نزول وحى در فاصله زمانى ابراهيم تا موسى (عليهما السلام) است. به هر حال نزول كتاب بر پيامبران در اين دوره ، معهود نيست (تسنيم ، همان ; آلاء الرحمن ،ج1 ، ص252).
2. اسباط ; دوازده پسر يعقوب (عليه السلام
مفسّرانى كه مراد قرآن از اسباط را فرزندان حضرت يعقوب دانسته اند بر دو دسته اند: دسته اول پيامبرى آنها را نپذيرفته اند (منهج الصادقين ، ج1 ، ص327 ; التبيان ، ج1 ، ص481 ; مجمع البيان ، ج1 ، ص217 ; تفسير عياشى ،ج1 ، ص62 ; كشف الحقايق ، ج1 ، ص92) و گفته اند آيات اسباط هيچ ظهورى در نبوت آنها ندارد ، چرا كه انزال مى تواند بر بعضى از آنها كه پيامبر بوده اند يا بر كسى كه آنها مأمور به تبعيت از او بوده اند ، صورت گرفته باشد (همان ، سه منبع اول).
ايـن قـول با ظـاهـر قـرآن و رواياتـى كه اسباط را از زمره پيامبران مى دانست ناسازگار است.
دسته دوم ، فرزندان يعقوب را همگى پيامبر دانسته اند (التبيان ،ج1 ، ص282 ; مجمع البيان ، ج1 ، ص217) و اين در حالى است كه رفتار آنان با يوسف نشانه عدم عصمت و عدم استحقاق نبوت است (همان ، و عياشى ، ج1 ، ص62 ; منهج الصادقين ،ج1 ، ص327 ; روض الجنان و روح الجنان ، ج1 ، ص344). در مورد بنيامين هم كه مرتكب خطا نشد ، دليلى بر نبوتش نداريم (اطيب البيان ، ج2 ، ص214) بلكه ادّعا شده از بين فرزندان يعقوب (عليه السلام) فقط يوسف به پيامبرى رسيده است (تسنيم ، ج7 ، ص225).
3. اسباط ; نسل و ذريّه بعضى از انبياء ، يا قبايل بنى اسرائيل
تعدادى از مفسران ، مراد از اسباط را نسل هاى خاصى دانسته اند: برخى مطلق نسل و ذرّيه ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و به خصوص يعقوب (عليهم السلام را مصداق اسباط دانسته اند كه طبعاً پيامبران اين ذريه را كه كتاب و صحيفه هايى بر آنها نازل شده نيز شامل مى شود. (التحقيق ، ج5 ، ص39). برخى نيز نسل يعقوب (الصافى ، ج1 ، ص175) يا ذرّيه دوازده پسر وى (كنزالدقايق ، ج2 ، ص166) را به عنوان اسباط تعيين كرده اند.
تعدادى ديگر از مفسران ، اسباط را قبايل بنى اسرائيل دانسته اند (الميزان در يكى از دو قولش ،ج 1 ، ص344 ; تسنيم ، ج7 ، ص215 ; الكاشف ، ج1 ، ص210 و مفردات ، ص394). اين مفسران ، انبياى مبعوث شده از ميان اين اسباط را كه به اعتبار آنها ، نسبت وحى و انزال به اسباط داده شده مختلف گفته اند ; همچون يوسف ، داود ، سليمان ، موسى و عيسى (عليهم السلام) (التبيان ، ج3 ، ص392 و مجمع البحرين ، ج2 ، ص326) يا داود ، سليمان ، يحيى و زكريّا (الكاشف ، ج1 ، ص212) و يا وجود پيامبرى براى هر يك از قبايل دوازده گانه (تسنيم ، ج7 ، ص225). اين قول نيز با ظواهر آيات قرآن و مفاد برخى از روايات پيش گفته همخوانى ندارد.

منابع
(1) آلاء الرحمن فى تفسير القرآن ، بلاغى نجفى ، محمدجواد ، ناشر: مكتبة الوجدانى ، قم ؛
(2) اطيب البيان فى تفسير القرآن ، طيّب ، سيد عبدالحسين ، انتشارات اسلام ، تهران1366ش ؛
(3) اقبال الاعمال ، سيّد ابن طاووس ، احمد بن موسى بن جعفر بن طاوس ، دارالكتب الاسلاميه ،
تهران ، 1367ش ؛
(4) الاحتجاج ، الطبرسى ، ابومنصور احمد بن على ، نشر مرتضى ، مشهد ، 1403ق ؛
(5) بحارالانوار ، مجلسى ، مولى محمد باقر ،مؤسسة الوفاء ، بيروت ، 1404ق ؛
(6) بشارة المصطفى ، طبرى ، ابوجعفر عماد الدين محمد بن ابوالقاسم ، المطبعة الحيدرية ، نجف اشرف ، 1383ق ؛
(7) البلد الأمين ، الكفعمى ، ابراهيم بن على ملى ، بى نا ، بى جا ، بى تا ؛
(8) التبيان فى تفسير القرآن ، الطوسى ، ابوجعفر محمد بن الحسن بن على ، تحقيق: احمد حبيب قصير العاملى ، مكتب الاعلام الاسلامى ، قم ، 1409ق ؛
(9) التحقيق فى كلمات القرآن الكريم ، المصطفوى ، حسن ، مركز نشر آثار العلامة المصطفوى ، تهران ، 1385ش ؛
(10) التفسير الكاشف ، مغنيه ، محمد جواد ، مؤسسة دارالكتب الاسلامى ، بيروت ، 1428ق ؛
(11) تفسير تسنيم ، جوادى آملى ، عبداللّه ، مركز نشر اسراء ، قم ، 1380ش ؛
(12) تفسير كشف الحقائق عن نكت الآيات والدقائق ، العلوى الحسينى الموسوى ، محمد كريم ، حاج عبد الحميد صادق نوبرى ، تهران ، 1396ق ؛
(13) تفسير كنز الدقائق وبحر الغرائب ، القمّى المشهدى ، الشيخ محمد بن محمد رضا ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، تهران ، 1366ش ؛
(14) الخرائج والجرائح ، قطب الدين راوندى ، ابوالحسين سعيد بن عبداللّه ، مؤسسه امام مهدى (عج) ، قم ، 1409ق ؛
(15) دائرة المعارف كتاب مقدس ، جمعى از مؤلفين ، انتشارات سرخدار ، تهران ، 1318ش ؛
(16) دلائل الإمامه ، طبرى ، محمد بن جرير ، دارالذخائر للمطبوعات ، قم ؛
(17) روض الجنان وروح الجنان فى تفسير القرآن ، رازى ، ابوالفتوح ، حسين بن على بن محمد بن احمد ، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى ، مشهد ، 1366ـ 1374ش ؛
(18) رجال الكشى ، طوسى ، ابوجعفر محمد بن حسن (م/460) ، طبع دانشگاه مشهد ؛
(19) روضة الواعظين ، فتال نيشابورى ، محمد بن حسن ، انتشارات رضى ، قم ؛
(20) الصافى فى تفسير كلام اللّه ، فيض كاشانى ، المولى محسن ، دارالمرتضى للنشر ، مشهد ، بى تا ؛
(21) قاموس الكتاب المقدس ، جمعى از مؤلفين ، دارالثقافة ، بيروت ؛
(22) كتاب التفسير ، عيّاشى ، ابوالنصر محمد بن مسعود ، مكتبة العلمية الاسلامية ، تهران ؛
(23) كفاية الأثر فى النصّ على الأئمّة الإثنى عشر (عليهم السلام) ، خزّاز قمى ، ابوالقاسم على بن محمد بن على ، انتشارات بيدار ، قم ، 1401ق ؛
(24)
كمال الدين وتمام النعمة ، شيخ صدوق ، محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى ، دارالكتب الاسلاميه ، قم ، 1395ق ؛
(25) لسان العرب ، ابن منظور ، جمال الدين محمد بن مكرم ، دارصادر ، بيروت ، 2000م ؛
(26) المتوكلي ، سيوطى ، جلال الدين ، عبدالكريم زبيدى ، بيروت ، 1408ق ؛
(27) مجمع البحرين ، طريحى ، فخرالدين محمود ، محمود عادل ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، قم ، 1408ق ؛
(28) مجمع البيان فى تفسير القرآن ، طبرسى ، امين الدين ابوعلى ، فضل بن حسن ، داراحياء التراث العربى ، بيروت ، 1379ق ؛
(29) المصباح المنير ، الفيّومى، احمد بن محمد بن على المقرى، مصر، 1373ق؛
(30) المصباح (جنّة الأمان الواقية وجنّة الايمان الباقية ، كفعمى ، ابراهيم بن على عاملى ، انتشارات رضى ، قم 1405ق ؛
(31) معجم الفروق اللغوية ، العسكرى ، ابوهلال ، حسن بن عبد اللّه ، الشيخ بيت اللّه بيات ، مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة ، قم ، 1426ق ؛
(32) المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحارالانوار ، خانه كتاب ايران به اشراف عليرضا برازش ، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامى ، تهران ، 1372ش ؛
(33) المعجم الوسيط ، جمعى از مؤلفين ، مؤسسة الصـادق للطباعة والنشر ، تهران ، 1426ق ؛
(34) معجـم مقـاييس اللغـة ، ابن فـارس ، ابوالحسين احمـد بن فارس بـن زكـريـا ، مصـر ، 1390ق ؛
(35) مفـردات الفـاظ القـرآن الكـريم ، راغب اصفهـانى ، ... صفوان عدنان داوودى ، اميـران ، قم ، 1424ق ؛
(36) منهج الصادقين ، كاشانى ، ملافتح الله ، چاپخانه اعلمى ، 1337ش ؛
(37) الميزان فى تفسير القرآن ، طباطبايى ، محمدحسين ، دارالكتب الاسلامية ، تهران ، 1397. ؛
داود فتح الله زاده و عبدالرحيم سليمانى بهبهانى
اسم الکتاب : دانشنامه کلام اسلامی المؤلف : جمعی از محققین    الجزء : 1  صفحة : 35
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست