responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 7278

طاهربن حسین ، طاهربن حسين، کنیه اش ابوالطّيّب، معروف به ذواليمينين، فرمانده سپاه مأمون و مؤسس سلسلۀ طاهريان در مشرق ايران.

ظاهراً نياى بزرگ او زريق (يا رزيق، براى ضبطهای گوناگون اين نام رجوع کنید به نفيسى، ص‌57؛ د. اسلام، ترك، ذيل مادّه) بن‌اسعد (بر طبق برخى روايات، ماهان)، از دهقانان ايرانى در خراسان، بود كه نوادگان وى مدعى بودند نسب او به رستم و از اين طريق به منوچهر، پادشاه پيشدادى، مى‌رسد (جوزجانى، ج‌1، ص‌190). آنان پس از اسلام، به اعراب پيوستند و از موالى (وابستگان) طلحة الطلحات خزاعى و از اين طريق به بنى‌خزاعه منسوب شدند (ابن‌خلّكان، ج‌2، ص‌517، ج‌3، ص‌88). زريق نخست در خدمت دولت اموى بود (طبرى، ج‌7، ص‌380)، اما فرزندان وى، با شروع فعاليت داعيان عباسى در خراسان، به نهضت جديد پيوستند (همان، جهشيارى، ص‌85؛ رجوع کنید به ابن‌خلّكان، ج‌2، ص‌522). عباسيان نيز ظاهراً، به پاس اين همكارى، مصعب‌بن زريق را به حكومت پوشنگ و هرات گماردند (گرديزى، ص‌280؛ ابن‌اثير، ج‌6، ص‌43). از داده‌هاى جسته گريخته مورخان معلوم است كه حسين، فرزند مصعب‌بن زريق، نيز از 160 تا 192 به صورت متوالى يا متناوب، حكومت پوشنگ را داشته است (رجوع کنید به طبرى، ج‌8، ص‌325ـ326، 370؛ ابن‌اثير، ج‌6، ص‌203ـ204؛ قس بيهقى، ص‌170). طاهر در 159 در پوشنگ به دنيا آمد. از آغاز زندگى وى اطلاع دقيقى در دست نيست. از اين‌رو، روايت ابن‌قفطى (رجوع کنید به ص‌329) مبنى بر راهزنى كردن طاهردر جوانى، احتمالاً درست نيست. همچنین، طاهر در درحادثه‌اى نامعلوم، چشم راست خود را از دست داد (رجوع کنید به ابن‌طيفور، ص‌65ـ66؛ سمعانى، ج‌3، ص‌16؛ قس نفيسى، ص‌58، 63). او پس از بازگشت به خراسان، به عيسى‌بن ماهان، حكمران خراسان، پيوست و در نبردهاى او با حمزه آزرك* نقش فعالى داشت (ابن‌اثير، ج‌6، ص‌150ـ151؛ بغدادى، ص‌79). به روايت يعقوبى (رجوع کنید به ج‌2، ص‌437) و ابن‌اثير (ج‌6، ص‌151)، طاهر پيش از سال 191 به حكومت پوشنگ منصوب شد. او در 192 همراه با لشكريان خليفه، براى سركوب رافع‌بن ليث، به سمرقند رفت (طبرى، ج‌8، ص‌375؛ ابن‌طيفور، ص‌65؛ ابن‌اثير، ج‌6، ص‌209، 229؛ گرديزى، ص‌292). در 195 كه امين، على‌بن عيسى‌بن ماهان را با لشكرى، براى سركوب مأمون، به سوی خراسان گسيل داشت، مأمون بنا بر پيشگويى ابودبان منجم و صلاحديد فضل‌بن سهل*، طاهر را براى مقابله با على‌بن عيسى‌بن ماهان به رى فرستاد (گرديزى، ص‌294؛ مجمل‌التواريخ، ص‌349). طاهر با درايت نظامى خاص، پس از قتل على‌بن عيسى و غلبه بر سپاه او در رى، به سوى غرب رفت و پس از سركوب ديگر سپاهيانِ امين، به خوزستان رفت و پس از غلبه بر آنجا، به بغداد تاخت و همراه با هرثمه‌بن اعين*، بغداد را از دو سو در محاصره گرفت و امين را دستگيرکرد و به قتل رساند و سپس به عنوان حكمران بغداد و تمامى عراق و حجاز، براى مأمون از مردم بيعت گرفت (طبرى، ج‌8، ص‌392ـ416، 432ـ438، 445ـ495، 527؛ يعقوبى، ج‌2، ص‌437ـ441؛ گرديزى، ص‌294ـ295). به رغم حسن‌نظر مأمون به طاهر و اعطاى لقب ذواليمينين به وى، مناسبات فضل‌بن سهل با طاهر رو به تيرگى گذاشت (رجوع کنید به بيهقى، ص‌169ـ172؛ ابن‌اسفنديار، ج‌1، ص‌198ـ199؛ ابن‌خلّكان، ج‌2، ص‌522) و ظاهراً به همين سبب، به بهانۀ سركوبى نصربن شبث عقيلى، كه در شمال عراق و شام قيام كرده بود، به حكومت جزيره (بين‌النهرين شمالى) و شام مأمور شد و حكومت بغداد را به حسن‌بن سهل، برادر فضل، سپرد و در اوايل 199 به رقه رفت و تا اوايل 204 در آنجا ‌ماند (طبرى، ج‌8، ص‌527ـ528، 565، 574؛ ابن‌اثير، ج‌6، ص‌298). با بازگشت مأمون از مرو به بغداد در صفر 204، طاهر نيز به وى پيوست و با پذيرش درخواستهايش، مورد نوازش قرار گرفت (طبرى، ج‌8، ص‌574ـ575؛ مسكويه، ج‌4، ص‌145؛ ابن‌اثير، ج‌6، ص‌357). در اواخر 204، به رياست شرطه بغداد و در رمضان 205 به حكومت نواحى شرقى قلمرو خلافت برگزيده شد و در ذيحجۀ 205 به سوى خراسان رفت و در ربيع‌الاول (?) 206 وارد آنجا شد (ابن‌طيفور، ص‌29؛ حمزه اصفهانى، ص‌145؛ دربارۀ سبب و چگونگى اين امر رجوع کنید به طبرى، ج‌8، ص‌577ـ580؛ مسكويه، ج‌4، ص‌145ـ148؛ ابن‌اثير، ج‌6، ص‌360ـ361). در اين زمان، شورش حمزه خارجى همچنان ادامه داشت و گروهى از مطوعه نيشابور، به سركردگى عبدالرحمان نيشابورى، براى مبارزه با حمزه خارجى بسيج ‌شده بودند. طاهر، ظاهراً به سبب ترس از شورش، آنان را پراكنده كرد (رجوع کنید به ابن‌طيفور، ص‌29؛ طبرى، ج‌8، ص‌580). اگر چه او نتوانست خوارج‌ را به طور كامل سركوب نمايد، با مبارزۀ مداوم و همچنين با دادن حكومت سيستان به پسرش، طلحه، توانست شورشیان را از اطراف هرات براند و اوضاع خراسان را آرام و زمينه را براى استقرار دستگاه ادارى خود آماده كند(رجوع کنید به يعقوبى، ج‌2، ص‌456؛ رجوع کنید به تاريخ سيستان، ص‌177). در همين زمان، ايلات اغوز به قلمرو اسلامى در ماوراءالنهر حمله كردند و تا اسروشنه پيش رفتند(طبرى، ج‌8، ص‌580؛ قس بارتولد، ص‌211). از واكنش طاهر به اين ماجرا اطلاعى در دست نيست، اما از حوادث بعدى برمى‌آيد كه وی نتوانسته واكنش مناسبى به اين امر نشان دهد. ظاهراً همين ناتوانى در سركوب مخالفان موجب شد که مأمون در نامه ای عتاب‌آميز به وى اعتراض كند و طاهر هم پاسخى محكم به او بدهد (طبرى، ج‌8، ص‌595؛ يعقوبى، ج‌2، ص‌457؛ هندوشاه نخجوانى، ص‌169). طاهر با ضرب سكه بدون نام خليفه و سپس حذف نام خليفه از خطبه (باسورث، ص‌95؛ فراى، ص‌206؛ د. اسلام، ذيل مادّه) و خواندن خطبه به نام قاسم‌بن على، از نوادگان امام زين‌العابدين عليه‌السلام، عصيان و عملاً اعلان استقلال نمود و اندك زمانى بعد، در جمادى‌آلاخرۀ 207 در مرو درگذشت (طبرى، ج‌8، ص‌593ـ595؛ مسكويه، ج‌4، ص‌152ـ153؛ ابن‌اثير،ج‌6،ص‌381ـ382؛گرديزى، ص‌297؛ قس ابوالفرج‌اصفهانى، ج‌14، ص‌37ـ38). ظاهراً او به فارسى سخن مى‌گفته است و به سبب زمزمه كردن سخن موزون ِ «در مرگ نيز مردى بايذ» در هنگام مرگ، او را از پيش‌كسوتان شعر فارسى به شمار آورده‌اند (ابن‌طيفور، ص‌71؛ طبرى، ج‌8، ص‌594؛ بهار، ص‌103ـ105).

قضاوت دربارۀ مذهب طاهر دشوار است، ولى ازدواج‌ خواهراو با محمدبن ابوالعباس شيعى مذهب و حمايت طاهر از وى نزد مأمون، تمايل او به علويان، ازدواج ‌دخترش با ابن زباره علوى، رابطۀ جدش زريق با على عليه‌السلام، و خطبه خواندن به نام قاسم‌بن على، ربط وثيق وى را با تشیع نشان مى‌دهد (ابن‌طيفور، ص‌15ـ16؛ بيهقى، ص‌171؛ بيهقى، على‌بن زيد، ص‌55؛ تاريخ سيستان، ص‌172). سفارش¬نامۀ او به فرزندش، عبدالّهر، در هنگام انتصاب به امارت جزيره، را تحسین کرده اند و يكى از آثار فرهنگى تاريخ اسلام دربارۀ حكومت و سياست در اسلام به شمار می آید (رجوع کنید به ابن‌طيفور، ص‌19ـ29؛ طبرى، ج‌8، ص‌582ـ591؛ مجمل‌التواريخ، ص‌353).

از طاهر پنج‌ پسر و يك دختر شناخته شده است (بيهقى، على‌بن‌زيد، ص‌55؛ نفيسى، ص‌48). او در ساخت بناها و آبادانى شهرها كوشا بود و آثارى از او برجاى‌ مانده يا بدو منسوب است، از جمله مسجد طاهر در محلۀ خريبه در بغداد (طبرى، ج‌8، ص‌552)، طاهرآباد پوشنگ (نفيسى، ص‌154ـ175)، و طاهريه در خوارزم (ياقوت حموى، ج‌4، ص‌8).


منابع :
(1) ابن‌اثیر؛
(2) ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران 1320ش؛
(3) ابن‌خلّکان؛
(4) ابن‌طیفور، بغداد فی تاریخ الخلافه العباسیه، بیروت 1388/ 1968؛
(5) ابن‌قفطی، تاریخ الحکماء، لایپزیگ 1903؛
(6) ابوالفرج اصفهانی؛
(7) عبدالقاهر بغدادی،‌ الفرق بین الفرق و بیان‌الفرقه الناجیه منهم، بیروت 1408/ 1987؛
(8) محمدتقی بهار، «شعر در ایران»، در بهار و ادب فارسی، چاپ محمد گلبن، تهران 1371؛
(9) علی‌بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمنیار، تهران 1317؛
(10) بیهقی، تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران 1314؛
(11) منهاج سراج جوزجانی، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363؛
(12) محمدبن عبدوس جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، چاپ اسماعیل الصاوی، قاهره 1357؛
(13) حمزه‌بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الانبیاء، برلین 1340؛
(14) سمعانی؛
(15) طبری، تاریخ، بیروت 1996؛
(16) ریچارد فرای، عصر زرین‌ فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران 1363؛
(17) عبدالحی گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363؛
(18) مسکویه، مجمل‌التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران 1318ش؛
(19) هندوشاه نخجوانی، تجارب‌السلف، چاپ عباس اقبال، تهران 1357؛
(20) سعید نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، چاپ عبدالکریم جربزه‌دار، تهران 1386؛
(21) یاقوت حموی؛
(22) یعقوبی، تاریخ؛
(23) V. Barthold, “Turkestan down to the Mongol Invasion”, London 1928.
(24) C.E. Bosworth, “The Tahirids and Saffarids”, in Cambridge History of Iran IV, ed. R.N. Frye, Cambridge 1975.
(25) EI2, s.v. “Tāhir” (by Bosworth).
(26) IA, s.v. “Tāhir B.Huseyın” (by Fekret Isiltan).
/ محسن رحمتى /

تاریخ انتشار اینترنتی : 1392/03/05

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 7278
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست