قفل، ، قفل، ابزارى براى محافظت از مكانهاى در بسته و محصور، اشيا، جانوران و به بندكشيدنِ زندانيان.
كاربرد اصلى قفلها در زندگى روزانه بوده است، اما بااين حال در زندگى آيينى و برخى عمليات جادويى نيز از انواع قفلها استفاده مىشده است. مهمترين كاركرد قفلها در زندگى روزانه این موارد بوده است:، محافظت از فضاهاى محصور جمعى همچون قلعهها و، كاروانسراها و، انبارها و، دكانها و، خانهها و، اتاقها؛، محافظت از اشيايى چون جعبهها و صندوقها و صندوقچههاى حاوى كالا و متاعهای امتعه گرانبها يا خصوصى؛، مهار كردن و نگهدارى از چهارپايان، همچون اسب و قاطر، و نگهدارى از آنها؛ ويا به بند كشيدن اسيران و، زندانيان و بردگان، بوده است كه گاه به تنهايى و گاه به همراه غل و زنجيرى يا قيدهاى چوبى به کار می رفته است ، اين كاركرد تأمين مىگرديد (←رجوع کنید به Ä تناولى، ص 12ـ15، 22ـ 23 و جاهاى ديگر). قفل راها معمولاً در دو طرفِ درهاى فضاهاى محصور نصب مىکردندشدند، امابا اين حال در برخى فضاها، همچون زندانها يا حرمسراها، درهاها را فقط از بيرون قفل مىكردهاند (←رجوع کنید به Ä ماساهارو، ص 177)، در حالىكه بر دروازۀههاى شهرها يا قلعهها فقط تنها از داخل قفل مىزدند.
برخى قفلها را، به صورت مجموعهاى ثابت، بر در ساختمانها نصب مىکردشدند كه در اين صورت بيشتر جنس آنها بيشتر از چوب بود و ميلهاى دندانهدار با حركت كردن در يك شيار به وسيلۀةه نيروى دست انسان، با کمک دسته ای، كه با كليدى چوبى يا فلزى تأمين مىشد، قفل را باز و بسته مىكرد (←رجوع کنید به Ä شاردن ، ج 4، ص 122؛ وولف ،
ص 67؛ و تصوير ش 96ـ97). برخى قفلها نيز به صورت متحرك بودند كه بر چفت و رَرزه درها يا ديگر فضاهاى مورد نظر آويخته مىشدند. اين قفلها معمولاً به شكل استوانه يا مكعب مستطيل يا به شكل حيوانات يا موجودات خيالى يا اشكال نمادين چون قلب و جز آنها ساخته مىشدند و گاه بدنۀةه قفلها را با نقوش گوناگونمختلف تزيين مىكردند (←رجوع کنید به Ä دالمانى، ج 1، ص 546ـ548؛ گلوك و گلوك ، ص 159؛ براى
مجموعهاى مفصّل از نمونهها ←رجوع کنید به Ä تناولى، ص 149ـ151). جنس قفلهاى متحرك، معمولاًا فولاد يا برنج و گاه از طلا يا نقره بود و برخى نيز قفلهاى آهنى طلاكوبى يا نقرهكوبى شده بود به كار مىبردند (←رجوع کنید به Ä شهرىباف، 1368ش، ج 2، ص 192).
اندازه و وزن قفلها، برحسب كاربرد، بسيار متنوع بوده است. بنا بر بعضیدر برخى گزارشها (←رجوع کنید به Ä ياقوت، ج 4، ص 511ـ512؛ ابنعماد حنبلى، ج 3، ص 207)، آمده است كه قفلسازانى در خراسان بودهاند كه قفلهايى بسيار ظريف و كوچك به وزن چهار دانه گندم يا حتى سبكتر از آن مىساختهاند. به نوشتۀ سامميرزا صفوى (ص 365)، گفته كه شاعرى به نام استاد نورى قفلگر، دوازده قفل ساخته بود كه هريك در پوست پستهاى مىگنجيد. از اين قفلهاى كوچك بيشتر براى جعبهها و صندوقچهها استفاده مىشد (دالمانى، ج 1، ص 548). در مقابل، در برخى گزارشها (←رجوع کنید به Ä ابنخرداذبه، ص 166؛ مقدسى، ص 363ـ364) از قفلهاى بسيار بزرگ به طول هفت ذراع اشاره شده است. از قفلهاى بزرگ و سنگين چند مَنى غالباًآ براى گاوصندوقهاى بزرگ، كاروانسراها، ضريح امامزادهها و دروازهها استفاده مىشد (←رجوع کنید به Ä شهرىباف، همانجا).
قفلها غالباًآ با كليد باز مىشدند، ولى شايد مفقود شدن مكرر كليدها بود كه صنعتگران را به فكر ساختن كليدهاى رمزى انداخت. در اين نوع قفلها، حلقههاى متحركى در كنار هم در داخل قفل تعبيه و هريك با علامت يا حرف يا شكلى معيّن مىشد. با در كنار هم قرارگرفتن برخى از اين نشانهها، رمزى تشكيل مىگرديد كه قفل را مىگشود (←رجوع کنید به Ä دالمانى، همانجا؛ وولف، ص 72؛ تناولى، ص 38ـ39، 142).
در منابع متقدم و ميانۀ دورۀ اسلامى، اطلاعات راجع به قفلسازان در منابع متقدم و ميانةه دورةه اسلامى اندك است (گويتين ، ص 51، پانويس 2). هم نجاران و همآهنگران، در كنار ديگر توليدات ديگر خود، قفل نیز می ساختند به ساخت قفلها اقدام مىكردند (←رجوع کنید به Ä همانجا؛ جوادعلى، ج 7، ص 559؛ تاورنيه ، ج 1، ص 104). ، در عين حال، گروهى نيز به صورت تخصصى به قفلسازى مىپرداختند. در قرن هشتم، از نجارانى كه در ساختن قفلهاى چوبى متخصص بودند با عنوان نَجّار وا الضَباب ياد شده است (←رجوع کنید به Ä ابناخوه، ص 345). در برخى منابع (←رجوع کنید به Ä ياقوت، همانجا؛ ابنجوزى، منتظم، ج 17، ص 142؛ ذهبى، تاريخ، ج 35، ص200، ج 44، ص 131؛ ابنكثير، ج 12، ص 21ـ22؛ ابنعماد حنبلى، همانجا)، از علما و فقهايى با تحت عنوان قفال/ اقفالى ياد شده است كه در كار قفلسازى بسيار مهارت داشتهاند، از جمله قفال شاشى، قفال مروزى و ابونصر قفال در قرن پنجم. قفلسازان در برخى شهرها براى خود بازارهايى داشتند (←رجوع کنید به Ä دالمانى، ج 2، ص 569؛ آلن و گيلمور ، ص 405؛ گلوك و گلوك، ص 156؛ تناولى، ص 9) و صنف جداگانهاى محسوب مىشدند (←رجوع کنید به Ä تحويلدار، ص 105ـ106). بيشتر قفلسازان علاوه بر قفل، كليد و دستگيرۀه در درها را نيز مىساختند، قفلهاى شكسته يا معيوب را تعمير مىكردند و به درخواست مشتريان از جمله كسانى كه كليدشان را گم كرده بودند، قفلهاى بسته را مىگشودند (←رجوع کنید به Ä دالمانى، ج 2، ص 576؛ شهرىباف، 1368ش، ج 2، ص 192ـ193). از همين رو، در ضوابط احتساب قيد شده بود كه قفلساز حق ندارد، براى كسى از روى يك كليد، كليد ديگرى بسازد مگر آنكه دو نفر به شراكت حق بازكردن قفلى را داشته باشند (←رجوع کنید به Ä ابناخوه، همانجا). برخى قفلسازان نيز به صورت دورهگردى به تعمير و فروش قفلها و باز كردن قفلهاى بسته مانده مىپرداختند (←رجوع کنید به Ä شهرىباف، همان، ج 2، ص 193؛ همو، 1381، ج 4، ص160). ؛ گو اينكه دزدانى هم بودند كه در باز كردن قفلها، بدون استفاده از كليد، مهارت داشتند (ابنجوزى، 1386، ص 63)،؛ زيرا ساختار اغلب قفلهاى معمول، چندان پيچيده نبود (←رجوع کنید به Ä دالمانى، ج 1، ص 546)، و از اينرو، بسيارى از مردم براى بستن در خانههاى خود، به انداختن چفت پشت در اكتفا مىكردند و قفلى بدان نمىبستند (←رجوع کنید به Ä بروگش، ج 1، ص 263).
از قفلها در عمليات جادويى و آيينى استفادههاى متنوعى مىشده است: بركتخواهى و بختگشايى براى دختران دمبخت (←رجوع کنید به Ä مونسالدوله، ص 112؛ هدايت، ص 151؛ شكورزاده، ص 83 ، 85 ـ86؛ ماسه، ج 1، ص 172)؛ بستن قفل و كمربند به كمر زن باردار براى پيشگيرى از سقط جنين (Ä ( ←رجوع کنید به مونسالدوله، ص 72ـ73؛ كوليوررايس، ص 179؛ هدايت، ص 35)؛ بستن داماد براى ناكام ساختن او در شب زفاف و متقابلاً عمليات محافظت از او در مقابلاز اين جادو با باز و بسته كردن مكرر قفل در هنگام خوانده شدن قرائت خطبۀةه عقد (←رجوع کنید به Ä هدايت، ص 29؛ شكورزاده، ص 178؛ كتيرايى، ص 178ـ179). قفل زدن به ضريح مقابر امامان و امامزادهها،؛ درگاه مساجد، پنجره ها و سقاخانهها و علمهاى عزادارى، منبرها وغیره... نيز، به مثابه گونهاى دخيل* بستن، بسيار رايج بوده است (←رجوع کنید به Ä مونسالدوله، ص 121؛ شهرىباف، 1368ش، ج 2، ص 194ـ197؛ تناولى، تصوير، ص 16ـ17، 19ـ20) و حتى برخى، به عنوان نذر، در ايام عزادارى تاسوعا و عاشورا، بر گوشت بدن خود قفلهاى متعدد مىآويخته انند (شهرىباف، همان، ج 2، ص 199؛ تناولى، ص20ـ21، تصوير 25-، 26، 27).
منابع : (1) ابناخوه، معالم القربه فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، قاهره 1976؛ (2) ابنجوزی، اخبارالظراف و المتاجنین، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف 1386/ 1967؛ (3) همو، المنتظم، چاپ محمد و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت 1412/ 1992؛ (4) ابنخرداذبه؛ (5) ابنعماد حنبلی، شذرات؛ (6) ابنکثیر، البدایة و النهایة، مصر 1351/ 1933؛ (7) کارل هاینریش بروگش، سفرنامة ایلچی پروس در ایران، سفری به دربار سلطان صاحبقران، 1859ـ1861، ترجمة حسین کردبچه، تهران 1367ش؛ (8) میرزاحسین تحویلدار، جغرافیای اصفهان، جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1342ش؛ (9) پرویز تناولی، قفلهای ایران، تهران 1386ش؛ (10) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبلالاسلام، بیروت 1413/ 1993؛ (11) هانری رنه دالمانی، از خراسان تا بختیاری، ترجمة غلامرضا سمیعی، تهران 1378ش؛ (12) ذهبی، تاریخ؛ (13) ساممیرزا صفوی، تذکرة تحفة سامی، چاپ رکنالدین همایونفرخ، تهران [بیتا.]؛ (14) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش؛ (15) جعفر شهریباف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، زندگی، کسب و کار، تهران 1368ش؛ (16) همو، طهران قدیم، تهران 1381ش؛ (17) محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، تهران 1378ش؛ (18) کلارا کولیوررایس، سفرنامه کلارا کولیور رایس، زنان ایرانی در راه و رسم زندگی آنان، ترجمة اسدالله آزاد، تهران 1383ش؛ (19) یوشید اماساهارو، سفرنامة یوشیدا ماساهارو، نخستین فرستادة ژاپن به ایران دورة قاجار، 1297ـ1298/ 1880ـ1881، ترجمة هاشم رجبزاده، با همکاری ی.نیئییا، تهران 1373ش؛ (20) مونسالدوله، خاطرات مونسالدوله، ندیمة حرمسرای ناصرالدینشاه، چاپ سیروس سعدوندیان، تهران 1380ش؛ (21) مقدسی، احسن؛ (22) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران 1342ش؛ (23) یاقوت، معجمالبلدان؛ (24) James Allan and Brian Gilmour, Persian Steel, the Tanavoli Collection, Oxford 2000. (25) Chevallier Chardin, Voyages du chevallier chardin en perse,
paris 1811. (26) Jay Gluck and Sumi Hiramoto Gluck, A Survey of Persian Handieraft, a pictorial Introduction to the contemporary tolk arts and art crafts of modern Iran, Tehran –- NewYork -– London, Ashia, Japan 1977. (27) S. D. Goitein, “”The Main Industries of the Mediteraniah Area as Reflected in the Records of the Cairo Geniza””, in Manufacturing and labour, ed. by Michael G. Morony, Hampshire 2003. (28) Henri Massé, Croyances ef Coutumes Persanes, Paris 1938. (29) Jean – Boptiste Tavernier, Les sir voyages de Turquie of de perse, Notes de stephane yerasimos, Paris 1981. (30) Hans E. Wulflf, The Traditional Crafts of Persia, their Development, Technology, and Influence on Eastern and Western Civilizations Traditional Crafts of Persia, Their Development, Tecluology and lafluence on Eastern and Westerr Civilizations, Cambridge, Massachussets - London 1975.
/ اصغر كريمى /