فتوّتنامه، ، فتوّتنامه، عنوان آثاری منظوم و منثور با صبغۀ عرفانی و باطنی، در تعلیم و شرح آداب و رسوم و اعتقادات و اخلاقیات در آیین فتوّت* یا جوانمردی. عنوان عربی اینگونه آثار «کتابُ الفتوّة» یا «رسالةالفتوة» است. فتوّتنامهها به سه زبان فارسی، عربی و ترکی نوشته شده و شمار آنها بسیار است، چنانکه شماری از آنها هنوز چاپ نشده و به صورت خطی نزد برخی از خانوادههای مسلمان در سراسر جهان یا در گنجینۀ نسخههای خطی کتابخانههای دنیاست.
کهنترین فتوّتنامهای که تاکنون شناخته شده، کتاب الفتوّة نوشتۀ ابوعبدالرحمان سُلَمی* (متوفی 412) است که در واقع، به مفهوم خاصی که در این مقاله به آن پرداخته میشود، فتوّتنامه نیست، زیرا کتاب کوچک سلمی شامل پنج جزء دربارۀ آداب و قوانین اخلاقی صوفیان است، نظیر آنچه در باب فتوّت در رسالۀ قشیریۀ ابوالقاسم قشیری (متوفی 465) آمده است (برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ فتوّتنامۀ سلمی رجوع کنید به ریجون ، 2010، ص35ـ 45). فتوّت در آثار صوفیان در واقع چیزی جز آداب اخلاقی نیست و البته اهل فتوّت به بسیاری از آدابی که صوفیان یاد کردهاند، پایبند بودهاند. آنچه در فتوّتنامۀ سلمی، در مقایسه با فتوّتنامههای پس از او، جالب توجه است انتساب فتوّت به آدم علیهالسلام، نخستین انسان و نخستین پیامبر، و به پیامبران دیگر از جمله ابراهیم و یوسف علیهماالسلام است و نیز ذکر آیههایی از قرآن که در آنها از «فتیٰ» سخن گفته شدهاست( رجوع کنید به سلمی، ج 2، ص 225ـ 228). این مباحث سلمی در آغاز بسیاری از فتوّتنامههای قرنهای بعد نیز تکرار شدهاست (برای نمونه، رجوع کنید به کاشفی سبزواری، ص17ـ23؛ چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، ص53ـ55، 61).
رسالهای به نام فتوّتنامه به خواجه عبدالله انصاری (متوفی 481) منسوب است (رجوع کنید به گولپینارلی، ص17)، اما در صحت این انتساب تردید بسیاری وجود دارد. علاوه بر این، رسالۀ مذکور، فتوّتنامه در مفهوم خاص آن محسوب نمیشود.
ظاهراً نخستین فتوّتنامهها در دورۀ الناصر لدینالله (حکـ : 575ـ622)، خلیفۀ عباسی، نوشته شده اند. خود وی نیز اهل فتوّت بود و رهبری فتیان را به عهده گرفت (رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، مقدمۀ افشاری، صبیستوچهار- بیست و پنج). دو فتوّتنامۀ کهن عربی را از دوران او میشناسیم، یکی نوشتۀ احمدبن الیاس النقاش الخَرتَبِرتی و دیگری نوشتۀ ابنمعمار بغدادی. فتوّتنامۀ احمد نقاش باعنوان تحفة الوصایا به نام فرزند درگذشتۀ الناصر لدینالله، ابوالحسن علی (متوفی 611)، نوشته شده است. ظاهراً خود ابوالحسنعلی نیز فتوّتنامهای به نام عمدةالوسیلة تألیف کرده بوده است. تحفةالوصایا در پنج فصل است: فصل اول دربارۀ کسانی است که خداوند در قرآن آنان را «فتیٰٰٰ» نامیده است؛ فصل دوم شجرۀ فتوّت را به دست میدهد؛ فصل سوم در شرایط فتوّت است؛ فصل چهارم در ارکان فتوّت؛ و فصل پنجم در سنّت فتوّت تا حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم است. شجرهنامۀ فتوّت، که در این فتوّتنامه به الناصرلدینالله ختم میشود، بسیار حائز اهمیت است (رجوع کنید به گولپینارلی، ص 18ـ19، 43ـ44) و به آنچه ابنمعمار(ص142ـ 148) در فتوّتنامۀ خود آورده شبیه است. آنچه در این شجرهنامهها برای شناخت سرچشمههای فتوّت بسیار مهم است، ذکر نامهای ایرانیانی چون ابومسلم خراسانی، ملک کالیجار یا اباکالیجار، بهرام دیلمی و روزبه فارسی است (رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، مقدمۀ افشاری، ص بیستو هفت)، که هر یک بهگونهای شخصیتهای سیاسی بودهاند.
فتوّتنامۀ ابنمعمار، که در عهد الناصرلدینالله و به نام او و برای تبلیغ و تعلیم فتوّت ناصری نوشته شده، فتوّتنامهای جامع در ده فصل است: فصل اول دربارۀ کلمۀ فتوّت و کاربرد «فتیٰ» در قرآن و تعاریف فتوّت است؛ فصل دوم دربارۀ منشأ فتوّت و شجرهنامۀ اهل فتوّت است که به الناصرلدینالله ختم میشود؛ فصل سوم دربارۀ تعریف فتوّت و فتیٰ براساس سخنان برخی از عرفا و مشایخ تصوف است؛ فصل چهارم دربارۀ شرایط «فتوّتداری» است که عبارت است از مرد بودن، بلوغ، عقل، دین، منسوب نبودن به صفاتی زشت نظیر پیسی و مخنّث بودن، مروت، و توضیحی دربارۀ هر کدام از این شرایط؛ فصل پنجم دربارۀ این که فتوّتداریِ چه کسانی پذیرفته است و از چه کسانی پذیرفته نیست (رجوع کنید به ادامۀ مقاله)؛ فصل ششم در تعریف اصطلاحات رایج در میان فِتیان است؛ فصل هفتم دربارۀ آداب تشرف به آیین فتوّت است، شامل بستنِ «شدّ» (میانبند) و پوشیدن شلوار فتوّت و نوشیدن قدح آب و نمک، مشهور به آداب «شُرب»؛ فصل هشتم توضیح میدهد که حکمت شدّ و گره زدن آن و نوشیدن آب و نمک چیست؛ فصل نهم دربارۀ خصوصیاتی است که واجب است جوانمرد متصف به آنها باشد یا از آنها دوری کند؛ و فصل دهم راجع به حکایتهایی از جوانمردان قدیم است و برخی ابداعاتی که متأخران در فتوّت وارد کرده اند.
به نظر میرسد که ابنمعمار با این کتاب در سوق دادنِ فتوّت – که آیین عیاران و سپاهیپیشگان بوده – به سوی تصوف مؤثر بوده است و بسیاری از فتوّتنامههایی که پس از آن نوشته شده از این کتاب متأثر بودهاند، از جمله باب فتوّت در کتاب نفائسالفنون فی عرایس العیون اثر شمسالدین محمدبن محمود آملی (متوفی 753) که ترجمه و تلخیص فتوّتنامۀ ابنمعمار است. فتوّتنامۀ ابنمعمار باعنوان کتاب الفتوّة، به کوشش مصطفی جواد، محمدتقیالدین الهلالی، عبدالحلیم النجار، احمد ناجی القیسی و با مقدمۀ ممتّع مصطفی جواد، چاپ شدهاست (بغداد 1958).
فتوّتنامۀ عربی دیگری که پس از کتاب الفتوة ابنمعمار نوشته شدهاست و ظاهراً فاصلۀ زمانی بسیاری با آن ندارد، به نادرست به مقداد سُیوری (متوفی 826)، فقیه و متکلم شیعی، نسبت داده شده و اوراقی چند از آن در نسخۀ خطی شمارۀ 10115 در کتابخانۀ مجلس موجود است. در این فتوّتنامه (سیوری، ص398ـ 401) نیز آداب تشرف به فتوّت به دقت وصف شده که با آنچه در فتوّتنامۀ ابنمعمار (ص192ـ193، 236ـ239) آمده قابل مقایسه است. از دیگر نکتههای مهم فتوّتنامۀ منسوب به سیوری (ص411) ذکر این مطلب است که پس از الناصرلدینالله، خلیفه المستنصر بالله (حکـ : 623ـ 640) در کنار مرقد حضرت امام علیبن ابیطالب علیهالسلام شلوار فتوّت پوشید.
نخستین فتوّتنامههای فارسی نیز در دورۀ الناصرلدینالله نوشته شد. دو فتوّتنامۀ فارسی کم حجم به شهابالدین عمر سهروردی * (متوفی 632) منسوب است که مناسبات سهروردی با الناصرلدینالله (رجوع کنید به ریجون، 2010، ص64) صحت این انتساب را تأیید میکند. سهروردی، که از مشایخ بزرگ تصوف در روزگار خود بود، ظاهراً به دلیل مناسباتش با الناصر به فتوّت تمایل نشان داده و در فتوّتنامههای خود کوشیده است که فتوّت را جزوی از طریقت یا تصوف نشان دهد (رجوع کنید به سهروردی، الف، ص93). به گفتۀ او، در عهد ابراهیم خلیلالله علیهالسلام گروهی ضعیف که تحمل صوفی بودن (خرقه پوشیدن) را نداشتند از او خواستند که طریقی سادهتر را بنیان نهد و ابراهیم علیهالسلام طریق فتوّت را بنیان نهاد (همان، ص 93ـ94). او در فتوّتنامههای خود به اخلاقیات، از نوعی که سلمی و قشیری دربارۀ فتوّت گفتهاند، توجه دارد، چنانکه در تعریف فتوّت سخنی را نیز از سلمی نقل کرده است (رجوع کنید به همو، ب، ص116). او اخلاق جوانمردی را تعلیم داده و، به مناسبت، چندینبار حکایتهایی را از علی علیهالسلام، که سرسلسلۀ اهل فتوّت است، در تأیید تعلیمات خود نقل کرده (رجوع کنید به همو، الف، ص100ـ101؛ همو، حر107ـ109، 113ـ115) و تصریح نموده که فتوّت از پیامبرانی چون ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام به علی علیهالسلام رسیده است (همو، الف، ص100؛ همو، ب، حر112).
سهروردی چون خود صوفی بوده، در فتوّتنامههای خود کوشیده است که فتوّت را با تصوف مقایسه کند (مثلاً همو، الف، ص94، 101) و از میان همین مقایسهها نکتههای مهمی را دربارۀ اهل فتوّت در سدۀ هفتم در کشورهای فارسیزبان میتوان دریافت، نکتههایی که در فتوّتنامههای عربی احمد نقاش و ابنمعمار نیست. از جمله اینکه لباس خاص اهل فتوّت یا همان شلوار فتوّت را «زیرجامه» میگفتهاند (همان، ص94)، شاید برای آنکه آن را زیر لباس میپوشیدهاند؛ پیراهن خاص آنان «یار پیراهن» نام داشته است (همو، ب، ص161)؛ در آیین فتوّت، به مرید «تربیه» و جمع آن را «تربیگان» میگفتهاند (همو، الف، ص101؛ همو، ب، ص119، 121ـ 128)؛ استاد یا مرشد «صاحب» نامیده میشده است (رجوع کنید به همان، ص121ـ 124)؛ و آیین فتوّت به دو شاخۀ «سیفی» و «قولی» تقسیم میشده است (همو، الف، ص101؛ دربارۀ این دو شاخه رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، مقدمۀ افشاری، ص بیستوهشت و سیوپنج). مباحثی از فتوّتنامههای سهروردی همان مباحثی است که صوفیان در آثار تعلیمی خود، مانند آداب المریدینِ ابوالنجیب سهروردی* (متوفی563)، دربارۀ آداب طعام خوردن و سفر کردن و مانند اینها بیان میکردهاند (رجوع کنید به همان، ص150ـ151، 164-166؛ قسابوالنجیب سهروردی ص133-139). دو فتوّتنامۀ سهروردی به کوشش مرتضی صراف در رسائل جوانمردان (چاپ اول، تهران 1352ش) منتشر شده و لوید ریجون یکی از آنها را به انگلیسی ترجمه کرده است (ریجون، 2011، ص42ـ 86).
کمی پس از شهابالدین عمر سهروردی، عارفی جوانمردپیشه از سیواس در آناطولی به نام ناصرالدین خسرو، مشهور به مولانا ناصری، نخستین فتوّتنامۀ منظوم فارسی را در 689 سرود (رجوع کنید به گولپینارلی، ملحقات، ص153ـ 154). این فتوّتنامۀ ارزشمند را نخستینبار فرانتس تشنر ، خاورشناس آلمانی، تصحیح و منتشر کرد (لایپزیگ 1944). سعید نفیسی* نیز آن را در مجلد دهم فرهنگ ایران زمین (تهران 1341ش) به چاپ رساند (همانجا). فتوّتنامۀ مولانا ناصری، با توجه به قدمتش، مطالب مهمی دربارۀ فتوّت عرضه می کند، از جمله دربارۀ دو شاخۀ سیفی و قولی فتوّت (مولانا ناصری، ص24ـ25)، جایگاه خاص فتِیان که «آستانه» نامیده میشده و طرز ساختمان آستانهها و آداب و رسومی که در آنها رعایت میشده است (همان، ص40) و اینکه برخی از اصناف شایستۀ فتوّتداری دانسته نمیشدهاند، از جمله دلاکان، دلالان، جولاهان، قصابان، جراحان و صیادان (همان، ص10ـ12). گفتنی است که این اصناف درخور مقایسهاند با آنچه ابنمعمار (ص176ـ 178) در فصل پنجم فتوّتنامۀ خود دربارۀ مردودان فتوّت ذکر کرده است.
فتوّتنامههای کوچک دیگری به نثر فارسی باقی مانده است که مؤلفان آنها معلوم نیستند، اما سبک نثر آنها بر کهن بودنشان دلالت دارد و احتملاً در قرن هفتم و هشتم نوشته شدهاند (برای متن آنها رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص 6ـ9، 21ـ25، 28ـ34). از همین دوران دو فتوّتنامۀ منظوم کوتاه، یکی در قالب مثنوی در 62 بیت و دیگری در قالب قصیده در 44 بیت، باقی مانده که سراینده در قصیده، «سیّد» تخلص کرده است (رجوع کنید به همان، ص11ـ19).
مشهورترین فتوّتنامۀ منظوم فارسی، که نسخههای خطی متعددی از آن در دسترس است، مثنویای بالغ بر 83 بیت در بحر هزج مسدس محذوف است که سالها، به اشتباه، از عطار نیشابوری* دانسته می شده و حتی سعید نفیسی آن را در متن مصحح خود از دیوان عطار نیشابوری (تهران، چاپ سوم، 1339 ش) درج کرده است. امّا محقق پاکستانی، محمد ریاض (ص128)، آن را از عطاری غیر از عطار نیشابوری و فرانتس تشنر آن را از هاتفی (متوفی 927) دانستهاست (رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص35)، اما حقیقت آن است که سرایندۀ این مثنوی یکی از جوانمردپیشگان قرن هفتم یا هشتم به نام سیدعزّی مروی است. او شرطهای اخلاقی فتوّتداری را هفتاد و دو شرط ذکر کرده و یکایک آنها را در یک یا دو بیت شرح داده است (رجوع کنید به همان، ص35ـ 42). عدد 72 در شمارش شرطهای فتوّتداری در این فتوّتنامه، درخور مقایسه است با این جمله در کتاب سمک عیار که «حد جوانمردی از حد فزونست، اما آنچه فزونتر است هفتاد و دو طرف دارد...» (ارّجانی، ج1، ص44).
در قرنهای هفتم و هشتم چندین فتوّتنامۀ مهم دیگر به نثر فارسی نوشته شدهاست، از جمله فتوّتنامۀ نجمالدین زرکوب* تبریزی (متوفی 712)، از صوفیان جوانمردپیشۀ آذربایجان، که بیش و کم متأثر از فتوّتنامۀ سهروردی است و اهل فتوّت را به سه گروه «قولی»، «سیفی» و «شُربی» تقسیم کرده است (زرکوب تبریزی، ص187). زرکوب در ضمن این فتوّتنامه قصیدهای از خود را دربارۀ فتوّت (همان، ص177ـ 180) و همچنین سه بیت از یک قصیدۀ دیگرش را (همان، ص 171) آورده و به اثر منظوم خود به نام صحبتنامه (همان،ص175) اشاره کرده است. بیشترِ فتوّتنامۀ زرکوب دربارۀ اخلاق جوانمردی است، اما آگاهیهای ارزندهای نیزدربارۀ تفاوت سه گروه قولی و سیفی و شربی داده است(رجوع کنید به همان، ص189، 191ـ 192، 194ـ 195) و در آداب تشرف به فتوّت، شرحی مبسوط دارد (همان، ص193ـ 195) که در اینباره با فتوّتنامۀ ابنمعمار (ص192ـ193، 236ـ239) و یک فتوّتنامۀ کهن فارسی ظاهراً از قرن هفتم (فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص 22ـ25) شبیه است. فتوّتنامۀ زرکوب نشان میدهد که جوانمردان، به جای قدح آب و نمک، قدح شیر نیز مینوشیدهاند (زرکوب تبریزی، ص190ـ 191). بخشهای پایانی فتوّتنامۀ زرکوب نیز دارای مباحثی از نوع تعلیمات صوفیان در آداب خانقاه است، از جمله سقایی و آبخوردن و طعام خوردن و آداب وضوگاه (رجوع کنید به همان، ص205ـ 218). فتوّتنامۀ زرکوب، به کوشش مرتضی صراف، در رسایل جوانمردان چاپ شدهاست(تهران 1352 ش).
فتوّتنامۀ مهم دیگر در قرن هشتم نوشتۀ کمالالدین عبدالرزاق کاشانی (متوفی 735) است که نخست آن را به عربی نوشته و سپس خود متن عربی را به فارسی ترجمه کرده است (کاشانی، ص2ـ3). عنوان فتوّتنامۀ او تحفةالاِخوان فی خصایص الفِتیان است. کاشانی در فتوّتنامۀ خود کوشیده است فتوّت را با ولایت پیوند دهد (همان، ص8) و بر این اساس، دربارۀ اینکه قطب و سرحلقۀ اهل فتوّت علی علیهالسلام است بحث کرده و شرح داده که فتوّت از آدم و ابراهیم علیهماالسلام به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از او به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام رسید (رجوع کنید به همان، ص 10ـ11). او در افسانهای آداب تشرف به فتوّت را به عهد پیامبر اسلام نسبت داده و شرح داده که پیامبر قدح آب و نمک را به علی علیهالسلام نوشاند و زیرجامۀ خود را به او پوشاند و میان علی را بست و سلمان فارسی هم قدح آب و نمک را از دست علی علیهالسلام نوشید (همان، ص 12ـ13). این افسانه در فتوّتنامههایی که از دورۀ صفوی به بعد نوشته شدهاند بارها تکرار شده و به واقعۀ غدیر خم ربط داده شدهاست (برای نمونه، رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص121ـ 125، 128). تحفةالاخوان دارای چهار فصل و یک خاتمه است:فصل اول در بیان حقیقت فتوّت؛ فصل دوم در بیان منبع و مظهر فتوّت؛ فصل سوم در بیان مأخذ فتوّت و مبدأ این طریقت؛ فصل چهارم در مبادی و مبانی فتوّت، که بخش اعظم کتاب و شامل ده باب است، با عناوین توبه، سخا، تواضع، امن، صدق، هدایت، نصیحت، وفا، آفات فتوّت و قوارح مروت، فرق میان فتی و متفتی و مدعی. خاتمه خود در سه فصل است: طریق الکتساب فتوّت، خصایص اهل فتوّت و سیر طریق ایشان، خدمت و ضیافت. مرتضی صراف متن فارسی تحفةالاخوان فی خصائص الفتیان را در رسائل جوانمردان (تهران 1352ش) چاپ کرده و محمد دامادی، هم متن فارسی و هم متن عربی این فتوّتنامه را در یک مجلد به چاپ رسانده است (تهران 1351ش).
در قرن هشتم، میرسیدعلی همدانی* (متوفی 786) فتوّتنامهای صوفیانه نوشته که در آن سخنان گوناگون پیران قدیم طریقت را در تعریف فتوّت آورده و قصد تعلیم اخلاقیات را داشته است و در جایجای کتاب از شعر نیز استفاده کرده است. از نکتههای مهم فتوّتنامۀ او بحث دربارۀ «اخی» و صفات او و سلسلهنسب اخی (همدانی، ص343، 362) و کلاه و شلوار فتوّت (سراویل) در فتوّت است. به نوشتۀ او، سراویل از ناف تا زانو را میپوشانده (همان، ص 344)، اما سهروردی (الف، ص94) سراویل را زیرجامه گفته است. همدانی در این رساله نسبنامۀخود را در فتوّت ذکر، و از مرید خود به نام اخی شیخعلی حاجیبنمرحوم طوطی علیشاهی یاد کرده است (همدانی، ص364ـ 365). این شخص شناخته نیست، اما نام پدرش، «طوطی علیشاهی»، شبیه نامهای طریقت در بین درویشان امروزی است. شاید این مورد کهنترین نمونۀ مکتوب از نامهای مختوم به «علیشاه» باشد و اگر بپذیریم که پدر اخی شیخ علی نیزاز فتیان بوده است، دلالت میکند بر این که اینگونه نامها و القاب که امروزه در میان درویشان، از جمله خاکساریه، متداول است، ظاهراً در میان اهل فتوّت در قرن هشتم سابقه داشته است. فتوّتنامۀ میرسیدعلی همدانی در کتاب احوال و آثار و اشعار میرسیدعلی همدانی به کوشش محمد ریاضچاپ شدهاست( اسلامآباد 1370ش).
یک فتوّتنامۀ فارسی در مجموعۀ خطی 1796در کتابخانۀ ولیالدین افندی ترکیه موجود است که در آن یازده رساله از علاءالدوله سمنانی* موجود است و از این رو، عبدالباقی کولپینارلی* (ص29) حدس زده که این فتوّتنامۀ نیز نوشتۀ علاءالدوله سمنانی بوده است، اما این گمانی بیش نیست و هنوز نسخهای که در آن قید شده باشد علاءالدوله سمنانی فتوّتنامهای نوشته، به دست نیامده است. با این حال، سعید نفیسی (ج2، ص599، 919)، بیهیچ استناد و نشانی، جزو آثار علاءالدوله از فتوّتنامۀ او یاد کرده است. آنچه هم به نام رساله در فتوّت از علاءالدوله سمنانی به کوشش قاسم انصاری (مجلۀ معارف، ش4، 1366ش) چاپ شده، در واقع همان فصل فتوّت کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیونِ شمسالدین محمد آملی (متوفی 753) است.
نسخۀ خطی یک فتوّتنامۀ فارسی نسبتاً مفصّل، که در قرنهای هشتم - نهم نوشته شده، در تملک عبدالعظیم خان قریبِ گَرَکانی (متوفی 1344ش) بوده است که آن را فتوّتنامه میرزاعبدالعظیمخان قریب نامیدهایم. این فتوّتنامۀ ارزشمند، که از آغاز آن برگهایی افتاده، شامل شش فصل است: فصل اول در اثبات لباس فتوّت، فصل دوم دربارۀ اصناف فتوّت یعنی سه گروه سیفی و قولی و شربی، فصل سوم دربارۀ کسانی که شایستۀ فتوّتداری نیستند، فصل چهارم در تاریخ فتوّت از آدم علیهالسلام تا پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلم، فصل پنجم در سماع، و فصل ششم در فضیلت مهمانی و آداب طعام خوردن. نویسندۀ فتوّتنامۀ مذکور دو فصل آخر را به تأثر از کیمیای سعادتِ* محمد غزالی* نوشته است. نویسنده همچنین ابیاتی را از بوستان سعدی و مولانا جلالالدین و اوحدالدین کرمانی نقل کرده است. همچنین بخشهایی از این فتوّتنامه متأثر از فتوّتنامۀ نجمالدین زرکوب به نظر میرسد (چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، ص49ـ 51).
آنچه در این فتوّتنامه از سلسلۀ سند فتوّت ذکر شده، پیوستگی برخی از پیران طریقت رفاعیه* را با فتوّت نشان میدهد (رجوع کنید به همان، ص99)، چنانکه گولپینارلی (ص35) نیز از نسخۀ خطی فتوّتنامهای سخن گفته است که تأثیر فتوّت را در رفاعیه نشان میدهد. فتوّتنامه میرزاعبدالعظیمخان قریب، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، در چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف چاپ شدهاست (تهران 1381 ش). لوید ریجون نیز متن آن را به انگلیسی ترجمه و منتشر کرده است (رجوع کنید به ریجون، 2011، ص108ـ146).
جامعترین و مفصّلترین فتوّتنامۀ منثور فارسی، فتوّتنامۀ سلطانی نوشتۀ حسین واعظ کاشفی سبزواری، مؤلف پر اثر قرن نهم، است که نسخههای خطی آن ناتمام مانده و ظاهراً کاشفی نتوانسته است این کتاب را به پایان برساند (کاشفی، مقدمۀ محجوب ، صصدونه). کاشفی فتوّتنامۀ خود را به نام «سلطانالاولیاء امام علیبن موسیالرضا» کرده و لذا آن را فتوّتنامه سلطانی نامیده است (رجوع کنید به همان، ص4). این فتوّتنامه شامل یک مقدمه در سه فصل و هفت باب است: 1) در بیان منبع و مظهر فتوّت و معنی طریقت و تصوف و فقر و آداب و ارکان آن در چهار فصل، 2) در بیان پیر و مرید و آنچه تعلق بدان دارد در چهار فصل، 3) در بیان نقیب و پدر عهدالله و استاد شدّ و شاگرد و بیعت شدّ و شرایط و آداب و ارکان آن در ده فصل، 4) در بیان خرقه و سایر لباسهای اهل فقر و پوشیدن و پوشانیدن آن و رسانیدن خرقه به مریدان و شرایط آن و آداب و ارکان آن در یازده فصل، 5) در آداب اهل طریق در شانزده فصل، 6) در شرح حال ارباب معرکه و سخنانی که بر آن مترتب باشد و آداب اهل سخن در چهار فصل، 7) در بیان اهل قبضه و حالات ایشان، که فقط هفت فصل آن نوشته شدهاست.
فتوّتنامۀ سلطانی آداب فتوّت و تصوف را به هم آمیخته (رجوع کنید به ریجون، 2010، ص101ـ102) و در بردارندۀ مطالب مهمی است که مانند آنها در اثر دیگری یافت نمیشود، از جمله باب ششم که دربارۀ معرکهگیران است و به ارتباط آنان ( از جمله مناقبخوانان، قصهگویان و نقالان، بساطاندازان و شعبدهگران) با آیین فتوّت دلالت میکند و نیز باب هفتم که در آن کاشفی میخواسته است اصناف گوناگون پیشهوران از جمله قصابان و سلاخان را معرفی کند، اما ناتمام مانده است. باب سوم فتوّتنامۀ سلطانی نکات ارزندهای دربارۀ انواع شدّ و آداب فتیان در بردارد و شامل شجرۀ فتوّت پیرانِ کاشفی است (کاشفی، ص123ـ 127) که در آنها نام برخی از مناقبخوانان قرن هشتم نظیر حسن کاشی* و لطفالله نیشابوری (همان، ص124) و سیدحمزۀ کوچک (همان، ص 126)، برخی از مشایخ تصوف در قرن هفتم یا هشتم از جمله سیدکبیر محمدبن احمد رفاعی، پیر طریقۀ رفاعیه* (همان، ص125)، علاءالدوله سمنانی (همان، ص124) و نجمالدین زرکوب (همان، ص126)، دیده میشود.
در قرنهای دهم تا دوازدهم، در دوران صفویان، فتوّتنامههای بسیاری به فارسی نوشته شده است که غالباً رسالههایی مختصرند با نثری مغلوط و معیوب، نوشتۀ افراد کم سواد. بسیاری از فتوّتنامههای دورۀ صفوی، فتوّتنامههای اصناف هستند که هرکدام مربوط به یکی از صنفهای پیشهوراناند. برخی از صاحبان اصنافی که در قرن هفتم در فتوّتنامۀ مولانا ناصری مردود بودهاند، نظیر قصابان و دلاکان (رجوع کنید به سطرهای پیشین)، در دورۀ صفوی فتوّتنامه نوشتهاند. در همین دوران، در 1115 در خارج از ایران کسی به نام حاج محمد فتالبن شیخقاسم سعدی یک فتوّتنامۀ نسبتاً مفصّل و مهم به نام الفتوة الحقیقیة به عربی عامیانه تألیف کرده که تاکنون منتشر نشده و نسخۀ خطی آن، به شمارۀ 142 A، در کتابخانۀ دانشگاه لسآنجلس در کالیفرنیا محفوظ است (رجوع کنید به دانشپژوه، ص307ـ 310).
از فتوّتنامههای عهد صفوی میتوان دریافت که در آن دوران نفوذ و تأثیر تصوف در آیین جوانمردی بیشتر شده و آیین فتوّت به آیین قلندری بدل گردیده است.
اعتقادات شیعی در فتوّتنامههای دورۀ صفوی آشکار است و گاه رنگی از اعتقادات غُلاة شیعه را نیز دارد. در این فتوّتنامهها بارها، ضمن بحث از حجةالوداع و واقعۀ غدیرخم، از عقد برادری در آیین فتوّت، میان بستن، حلوای جَفْنه و هفده کمر بستۀ علی علیهالسلام و آیین تراش (رجوع کنید به چارضرب*) یاد شدهاست ( برای نمونه، رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص81 ـ84، 106ـ 109، 121ـ 125، 128). در این دوران، اهل فتوّت برخی از مطالب منقول در فتوّتنامهها را، به اشتباه، به برخی از امامان شیعه از جمله امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نسبت دادهاند (رجوع کنید به همان، ص 91ـ 93، 103، 106، 112).
در فتوّتنامههایی که پیشهوران نوشتهاند، ابداع هر پیشهای به یکی از پیامبران نسبت داده شده است، مثلاً طباخان پیروان (کوچکان) ابراهیم علیهالسلام (همان، ص64ـ 65) و چیتسازان پیروان (کوچکان) لوط علیهالسلاماند (رسائل جوانمردان، ص233)، قصابی از آدم و سلاخی از ادریس علیهماالسلام به جامانده (همان، ص 50)، کرباس بافتن از شیث علیهالسلام (چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، ص169) و نمدمالی و نانوایی از آدم علیهالسلام (همان، ص143، 156) باقی مانده است. سلمانیان نیز به سلمان فارسی، صحابی پیامبر اسلام، منتسباند (فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص78). در فتوّتنامههای اصناف، در ضمنِ افسانههای پیامبران، گاه اسطورههایی ذکر میشود که شرح میدهد نخستینبار چگونه یکی از ابزارهای پیشهوران یا شیء یا حیوان یا حرفهای پدید آمد، مانند اسطورۀ پدیدآمدن ذبح گوسفند (همان، ص47)، ساخته شدن قالب کفشدوزی (همان، ص59)، پدید آمدن ابریشم و عسل و حبوبات (همان، ص94)، پدید آمدن شانه (همان، ص96)، سنباده (همان، ص97)، خلقتِ بز (همان، ص69ـ 70)، پدید آمدن کیسۀ حمام (چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، ص206ـ207) و ایجاد شیشۀ گلاب و آغاز رسم گلاب زدن (همان، ص 234). فتوّتنامههای اصناف با نظری باطنگرایانه به حرفهها و ابزارهای پیشهوران قداست میبخشند و با روش پرسش و پاسخ به پیشهوران میآموزانند که در هنگام انجام دادن هر یک از کارهای خود چه ورد یا دعایی را باید بخوانند (برای نمونه،رجوع کنید به رسائل جوانمردان، ص227ـ 230، 234ـ 237؛ فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص60ـ 61، 70ـ 71، 100ـ101) و در ضمن این آموزشها به آنان اخلاق جوانمردی و مردمداری را نیز تعلیم میدهند (برای نمونه، رجوع کنید به چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، ص161ـ162، 172).
بیشتر فتوّتنامههای اصناف نوشتههای صنف سلمانیاند که زمانی با طایفۀ حیدریه، پیروان قطبالدین حیدر تونی (رجوع کنید به «حیدریه»*)، پیوند خاص داشتهاند و پارهای از مطالب این صنف را در رسالههای خاکساریه هم میتوان یافت (رجوع کنید به خاکساریه* ؛ نیز رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص73ـ 75). در رسالههای سلمانیان دوازده سؤال دربارۀ تیغ و سنگ (ابزارهای صنف سلمانی) مطرح شده است (رجوع کنید به همان، ص91ـ 93؛ چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، ص251ـ 254) و شبیه آن در فتوّتنامۀ قصاب، بهعنوان دوازده سؤال و جواب کارد و مصقل، ابزارهای قصابان و سلاخان، آمده است (رجوع کنید به همان، ص51ـ 52).
پس از دورۀ صفوی، کمتر فتوّتنامهای به فارسی نوشته شده است، اما در دورۀ قاجار بسیاری از مطالب فتوّتنامهها در رسالههای فرقۀ خاکساریه* آمده است(رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، ص141). مثلاً مباحث رسالههای کوچکی که خاکساران دربارۀ اصناف کمربستۀ حضرت علی نوشتهاند همان افسانههای فتوّتنامههای اصناف است (رجوع کنید به همان، ص219ـ 225، 227ـ 229). مصطفی جواد نمونههای عربی، مانند رسالههای اصناف خاکساریه* ، را بهعنوان فتوّتنامه در مقدمۀ کتاب الفتوة ابنمعمار به چاپ رسانده است (ابنمعمار، مقدمۀ مصطفی جواد، ص87 ـ 97) که با بخشی از الفتوة الحقیقیة حاج فتال قابل مقایسه است (رجوع کنید به دانشپژوه، ص309ـ310).
با توجه به رواج فتوّت در آناطولی از قرن هفتم به بعد، بسیاری از فتوّتنامهها هم به زبان ترکی نوشته شدهاست (رجوع کنید به ادامۀ مقاله: فتوّتنامههای ترکی).
منابع : (1) ابوعبدالله محمدبن ابیالمکارم معروف به ابنمعمار بغدادی حنبلی، کتاب الفتوة، چاپ مصطفی جواد، محمدتقیالدین الهلالی، عبدالحلیم النجار، احمد ناجی القیسی، با مقدمۀ مصطفی جواد، بغداد 1958؛ (2) فرامرزبن خداداد ارّجانی، سمک عیار، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران 1347ـ 1353ش؛ (3) ابوالنجیب سهروردی، آدابالمریدین، ترجمۀ عمربن محمدشیرکان، چاپ نجیب مایل هروی، تهران1363ش؛ (4) چهارده رساله در باب فتوّت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران 1381ش؛ (5) محمدتقی دانشپژوه، «فهرست نسخههای خطی عربی دانشگاه لسآنجلس»، در نسخههای خطی، نشریۀ کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، دفتر یازده و دوازده، زیرنظر محمدتقی دانشپژوه و اسماعیل حاکمی، تهران 1362ش؛ (6) محمد ریاض، فتوّتنامه: تاریخ، آیین، آداب و رسوم، چاپ عبدالکریم جربزهدار، تهران 1382ش؛ (7) نجمالدین زرکوب تبریزی، «فتوّتنامه»، در رسائل جوانمردان، چاپ مرتضی صراف، تهران 1370ش؛ (8) ابوعبدالرحمن محمدبن حسین سُلَمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران 1369ش؛ (9) شهابالدین عمر سهروردی، (الف)، «فتوّتنامه»، در رسائل جوانمردان، چاپ مرتضی صراف، تهران 1370ش؛ (10)همو، (ب)، «فتوّتنامۀ دیگری از شیخ شهابالدین عمر سهروردی»، در رسائل جوانمردان، چاپ مرتضی صراف، تهران 1370ش؛ (11) مقداد سیوری(؟)، کتاب الفتوة، در مجموعۀ خطی شماره 10115 در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی شمارۀ (1)؛ (12) فتوّتنامهها و رسائل خاکساریه، سیرساله، چاپ مهران افشاری، تهران 1382ش؛ (13) کمالالدین عبدالرزاق کاشان، «تحفهالاخوان فی خصائص الفتیان»، در رسائل جوانمردان، چاپ مرتضی صراف، تهران 1370ش؛ (14)حسین واعظ کاشفی سبزواری، فتوّتنامۀ سلطانی، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1350ش؛ (15) عبدالباقی گولپینارلی، فتوّت در کشورهای اسلامی، ترجمۀ توفیق هـ . سبحانی، تهران 1379 ش؛ (16)مولانا ناصری، فتوّتنامۀ مولانا ناصری، به ضمیمۀ متنخبات از کتاب الاشراق، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ 1944؛ (17)سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی، ج 2، چاپ کریم اصفهانیان، محمدرسول دریاگشت، تهران 1390ش؛ (18)میرسیدعلی همدانی، احوال و آثار و اشعار میرسیدعلی همدانی، با شش رساله از وی، چاپ محمد ریاض، اسلامآباد 1411/ 1370ش؛ (19) Lloyd Ridgeon, Jawanmardi: A Sufi Code of Honour, Edinburgh 2011. (20) id., Morals and Mysticism in Persian Sufism, A History of Sufi – Futuwwat in Iran, Oxan 2010.
/ مهران افشاری /