خَلّاف، عبدالوهاب ، خَلّاف، عبدالوهاب، فقيه حنفى و حقوقدان نوگراى مصرى در قرن چهاردهم. وى در 1305 (1267ش)/ 1888 در كفرالزيات در غرب مصر متولد شد. پس از فراگيرى قرآن و تحصيلات مقدماتى در زادگاهش، در 1318/ 1900 به قاهره رفت و در الازهر به تحصيل پرداخت و از استادانى چون عبدالهادى مخلوف، عبداللّه درّاز، عبدالرحمان سويسى و شيخمحمد عبده بهره برد. پس از تأسيس «مدرسة القضاء الشرعى» (كه در 1325/ 1907 براى تربيت قاضى بنيان نهاده شد)، در آنجا ادامه تحصيل داد و از كسانى چون محمد خُضَرى، حسن منصور و احمد نصر علوم گوناگون را فراگرفت. خلّاف پس از فراغت از تحصيل در 1333/1915، در همان مدرسه تدريس اصول فقه را آغاز كرد. در 1337/1919، وى بهسبب مشاركت فعال در جنبش مردمىِ مصر از ادامه تدريس و آموزش قضات در اين مدرسه كناره گرفت (رجوع کنید بهنُوَيْهِض، ج 1، ص 338؛ بيّومى، ج 5، ص 213؛ موسوعة طبقاتالفقهاء، ج 14، قسم 1، ص 403).
خلّاف در 1338/1920 به منصب قضاوت در محاكم شرعى برگزيده شد. در 1303ش/ 1924 به مديريت بخش مساجد در وزارت اوقاف رسيد و تا 1310ش/ 1931 كه بازرس محاكم شرعى شد، اين منصب را برعهده داشت؛ در 1313ش/ 1934 به سمت استادى دانشكده حقوق دانشگاه قاهره رسيد و تا ابتداى سال تحصيلىِ 1334ـ1335ش/ 1955ـ1956، كه براثر شدت بيمارى از ادامه فعاليت بازماند، در آنجا به تدريس شريعت اسلامى اشتغال داشت (رجوع کنید به نويهض؛ بيّومى، همانجاها؛ زركلى، ج 4، ص 184).
خلّاف به منظور آگاهى از منابعِ خطى و ارائه سخنرانيهاى علمى به برخى از كشورهاى عربى سفر كرد. در 1325ش/ 1946 از جانب پادشاه مصر به عضويت «مجمع اللّغة العربية» (تأسيس 1311ش/ 1932) درآمد و در تنظيم و تدوين معجمالفاظ القرآن الكريم با عالمانى چون محمود شلتوت* و مستشرق مصرىالاصل، هميلتون گيب*، مشاركت داشت. مدتى هم در «دارالحكمه» به القاى مباحث تفسيرى پرداخت. از ديگر فعاليتهاى او، سخنرانيهاى متعدد در راديو مصر درباره موضوعات علمى، دينى و اجتماعى از قصههاى قرآن بود. خلّاف را از مؤسسان دارالتقريب بينالمذاهب الاسلاميه (تأسيس 1326ش/ 1947) هم دانستهاند. وى در 1335ش/ 1956 در قاهره درگذشت (رجوع کنید بهنويهض؛ بيّومى، همانجاها؛ معجمالفاظ القرآن الكريم، ج 1، مقدمه، ص ]ج[، د؛ رسالةالتقريب، ش 53، محرّم و صفر 1427، ص 159).
از خلّاف آثار متعدد فقهى، اصولى، حقوقى و تفسيرى برجاى مانده است. شمارى از آنها حاصل درسهاى اوست و شمارى ديگر به انگيزه رفع نياز علمى و خلأ قانونى در برخى زمينهها تأليف شده است. از مهمترين آثار او علم اصول الفقه است كه چون از نخستين آثار تأليفى و تحليلى درباره اصول فقه پس از فترتى طولانى در فقه اهل سنّت بوده (رجوع کنید به سبحانى، ص 466)، با اقبال بسيار روبهبرو شده است. هرچند در اين اثر توجه خلّاف به فقه حنفى، بهويژه در ذكر مصاديق و مثالهاى فقهى، از ديگر مذاهب اهل سنّت بيشتر است، در بيشتر مباحث وى به نقل ديدگاههاى ساير مذاهب هم پرداخته و گاه آنها را بر ديدگاه حنفى ترجيح داده است. ديدگاه اصولىِ كسانى چون ابنادريس شافعى، ابواسحاق شاطبى (فقيه و اصولى مالكى) و ابنقيّم جوزيه در اين كتاب، مكرر ذكر شده است (رجوع کنید بهص 16ـ17، 56، 93، 99، 107، 217، 241ـ242). در پارهاى موارد، آراى مكاتب كلامى مانند اشاعره، معتزله و ماتريديه (رجوع کنید به ص 109ـ111) و ديدگاههاى مذهب شيعه (رجوع کنید بهص 52، 59) مطرح گرديده است. خلّاف در مباحث بسيارى براى يك اصل يا قاعده اصولى مصاديق و مثالهايى از حقوق موضوعه ــبهويژه قوانين كشور خودــ مطرح كرده است (براى نمونه رجوع کنید به ص170ـ171، 173ـ174، 177ـ 178، 187ـ188، 205، 259، 266ـ267). چاپ اول اين كتاب در 1321ش/ 1942 در قاهره صورت گرفت و پس از آن بارها چاپ شد. به ضميمه كتاب مزبور، اثر ديگر خلّاف با عنوان خلاصة تاريخ التشريع الاسلامى، كه به ادوار گوناگون فقه اهل سنّت، بهويژه مذاهب اربعه پرداخته، چاپ شده است (رجوع کنید به همان، ص 279 به بعد).
ديگر كتاب مهم خلّاف، السياسة الشرعية، او، نظامالدولة الاسلامية فى الشئون الدستورية و الخارجية و المالية است كه به گفته خود او (1418، ص 5)، حاصل درسهاى او در مدرسة القضاء الشرعى با عنوان «سياست شرعيه» است. مرادِ خلّاف از اين اصطلاح، تدبير شئون عامِ دولت اسلامى (اعم از حقوق اساسى، امور مالى، قانونگذارى، قضايى و اجرايى در زمينه سياست داخلى و خارجى) بر پايه مصالح عام و نفى ضرر در چهارچوب اصول كلى شريعت است (رجوع کنید به همان، ص 17). وى در اين كتاب و آثار ديگر خود بر مفتوح بودنِ باب اجتهاد، بهويژه در ابواب معاملات و سياسات، پاىفشرده و بر اين نكته تأكيد كرده كه تفاصيل جزئيات احكام و وظيفه شرعى در مسائل مستحدث، با اجتهاد عالمان دانا بر پايه اصول و ضوابط كلىِ شريعت (اصول فقه) و متناسب با مقتضيات زمان قابل دستيابى است. خلّاف، مقالاتى هم در اين باره و نيز درباره جواز تقليد از مذاهب گوناگون («لِلْمسلمِ اَنْ يُقلّدَ عدّةَ ائمّه») نگاشته است (رجوع کنید به همان، ص 14ـ15، 25ـ26؛ همو، 1984، ص290؛ بيّومى، ج 5، ص 219ـ221). باببندى السياسة الشرعية و نيز محتواى مباحث آن در پارهاى فصول (براى نمونه رجوع کنید به ص 85ـ89)، به روشنى توجه و اهتمام خلّاف را به قوانين جديد از جمله قوانين بينالمللى در عصر حاضر نشان مىدهد. همچنين اين كتاب نشاندهنده رونق مباحثِ فقه سياسى و ديدگاه شريعت درباره سياست در جامعه مصرِ آن روز و جهان عرب است كه موضوع بحث و گفتگوى انديشمندانى چون رشيدرضا، احمد امين و على عبدالرازق بود (رجوع کنید به عنايت، ص 147ـ151، 156ـ160؛ نيز رجوع کنید بهحكومت در اسلام*).
ديگر آثار مهم خلّاف عبارتاند از: احكام الاحوال الشخصية؛ احكام الوقف و احكام المواريث كه هر دو شرحى است بر قانون «الوقف و المواريث» (مصوب 1946 مجلسالوزراء مصر)، احكامالوقف به نوشته او (1370، ص 4ـ5) ناظر به احكام و مقررات اجرايىِ وقف بر پايه فقه حنفى است؛ نورٌ مِن الاسلام (نورٌ مِن القرآن الكريم) و نورٌ على نور، هر دو در تفسير قرآن؛ و مقالات متعدد در مجلههاى القضاءالشرعى، الاحكام و لواءالاسلام (رجوع کنید به زركلى؛ نويهض، همانجاها؛ كحّاله، ج 6، ص 221؛ بيّومى، ج 5، ص 213، 219ـ224). مهمترين ويژگيهاى آثار مكتوب خلّاف را مىتوان روانى و رسايى عبارت همراه با نوآورى و دقت و استحكام علمى دانست (رجوع کنید به بيّومى، ج 5، ص 214ـ215).
منابع : (1)محمدرجب بيّومى، النهضة الاسلامية فى سير اعلامها المعاصرين، دمشق 1415ـ1420/ 1995ـ1999؛ (2) عبدالوهاب خلّاف، احكام الوقف على ماعليه العمل الآن بالمحاكم المصريةمن مذهبالحنفية و قانون الوقف الجديد، قاهره 1370/1951؛ (3) همو، السياسة الشرعية، او، نظامالدولة الاسلامية فى الشئون الدستورية و الخارجية و المالية، بيروت 1418/1997؛ (4) همو، علم اصول الفقه: خلاصة تاريخ التشريع الاسلامى، استانبول 1984؛ (5) خيرالدين زركلى، الاعلام، بيروت 1999؛ (6) جعفر سبحانى، مصادرالفقه الاسلامى و منابعه، بيروت 1419؛ (7) حميد عنايت، سيرى در انديشه سياسى غرب: از حمله ناپلئون به مصر تاجنگ جهانى دوم، تهران 1356ش؛ (8) عمررضا كحّاله، معجمالمؤلفين، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بيروت [.بىتا]؛ (9) معجمالفاظ القرآن الكريم، تهران: ناصرخسرو، 1363؛ (10) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانى، قم: مؤسسة الامام الصادق، 1418ـ1424؛ (11) عادل نُوَيْهِض، معجمالمفسرين من صدر الاسلام حتى العصر الحاضر، بيروت 1409/1988.
/ محمد نورى /