responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 7086

خَشْيَت ، خَشْيَت، بيم همراه با آگاهى انسانى از عظمت و هيبت خداوند و نقصان خود و قصور بندگى‌اش در برابر او. واژه خشيت به معناى خوف و بيم است (خليل‌بن احمد؛ ازهرى؛ جوهرى؛ ابن‌منظور، ذيل «خشى»). اين واژه، هشت بار و مشتقات آن، 48 بار در قرآن كريم به‌كار رفته است (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذيل «خشى»). خشيت نوعى بيم و خوف توأم با معرفت و تعظيم، از كسى است كه به او خشيت ابراز مى‌شود (مَخشىٌّمنه) و نيز آگاهى به نقصان بنده و قصور بندگى، يا گمان ترك ادب عبوديت يا اخلال در انجام دادن واجبى از واجبات (رجوع کنید به راغب اصفهانى، ص330؛ نصيرالدين طوسى، ص50). به عبارت ديگر، خشيت تألمِ قلب است به‌سبب اينكه انتظار امر مكروهى را مى‌كشد كه در آينده رخ خواهد داد، كه گاه ناشى از كثرت گناهان بنده است و گاه ناشى از آگاهى وى به جلال و عظمت الهى (جرجانى، ص 133). بنابراين خشيت نوعى خوف خاص است (نصيرالدين طوسى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به خوف و رجا*).

از بررسى كاربردهاى مختلف واژه خشيت در قرآن به دست مى‌آيد كه در پاره‌اى موارد، متعلَّق آن امورى غير از خدا و شئون الهى است (براى نمونه رجوع کنید به نساء: 25؛ توبه: 24؛ كهف: 80؛ طه: 94)، ولى كاربرد اصلى و متعلَّق خاص آن خدا و شئون الهى است كه از آن به كاربرد دينى اين واژه تعبير مى‌شود (رجوع کنید به ادامه مقاله). براساس آيات قرآن مؤمنان سزاوارند كه فقط از خداوند خشيت پيشه كنند (رجوع کنید به توبه: 13)، به كفار نبايد خشيت ورزيد (بقره: 150؛ مائده: 3)، اهل خشيت در زمره كسانى‌اند كه اميد هدايت‌شدنشان هست (توبه : 18)، قرآن ذكر و يادكردى براى آنان است (طه: 3)، چنان‌كه پوستشان از خواندن آن به لرزه مى‌افتد (زمر: 23)، و چون خشيت ثمره معرفت است (رعد: 19ـ21؛ فاطر: 28)، اين اهل خشيت‌اند كه تذكار به يكتايى خداى آفريننده و مخلوقيت عالم را مى‌پذيرند (اعلى : 10)، و پيامبر آنان را هشدار (انذار) مى‌دهد (فاطر: 18؛ يس: 11)، آمرزش و پاداشى بزرگ نصيب اهل خشيت خواهد شد (ملك: 12)، آنان رستگار شده (نور: 52)، و در بهشت جاودان خواهند آرميد (بيّنه: 8). به‌جز خداوند، از روز قيامت هم بايد خشيت پيشه كرد (لقمان: 33؛ نازعات: 45). تكبر، صفت و خصلت مقابل خشيت است لذا در قصصِ راجع به موسى و فرعون، موسى فرعون را به خشيت ورزيدن دعوت مى‌كند (نازعات: 19) و حتى خدا به موسى و برادرش هارون فرمان مى‌دهد كه با فرعون به نرمى سخن بگويند شايد وى تذكار پذيرد يا خشيت پيشه كند (طه: 44).

حيرى (ص 233ـ234) بر آن است كه خشيت به سه وجه و معنى در قرآن كريم به كار رفته است: به معناى خوف (براى نمونه رجوع کنید به بقره: 74؛ رعد: 21)، به معناى علم (رجوع کنید به كهف: 80؛ فاطر: 28)، و به معناى عبادت (توبه: 18؛ نازعات: 19). ايزوتسو (ص 196) در بررسى خود در باب كاربردهاى واژه خشيت، مخصوصآ آيه 49 سوره انبياء، به اين نتيجه رسيده كه اين واژه دقيقآ مترادف تقوا به‌كار رفته است.

مفسران، ذيل آيات راجع به خشيت، به بررسى ابعاد مختلف اين صفت و حالت پرداخته‌اند. درباره آيه 28 سوره فاطر مبنى بر اينكه از ميان بندگانِ خدا فقط عالمان به او خشيت مى‌ورزند (اِنّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عبادِهِ العُلَماءُ)، گفته شده منظور اين است كه هيچ‌كس، چنان‌كه سزاوار است، از خداوند بيمناك نمى‌شود و از معاصى پرهيز نمى‌كند به‌جز عالمان كه حقيقتآ به اين مطلب وقوف دارند اما جاهلان و كسانى كه خدا را نمى‌شناسند از او بيمناك هم نمى‌شوند، همچنين تنها عالمان به حجتها و دلايل الهى نظر مى‌كنند و در آنچه آنان را به معرفت وى رهنمون مى‌شود به تفكر مى‌پردازند (طوسى، ذيل آيه). طبرسى (ذيل آيه) يادآور شده است كه خداوند عالمان را به‌طور خاص ذكر كرده چون بيش از جاهلان از عقوبت الهى حذر مى‌كنند چرا كه آنان به توحيد و عدل معرفت دارند و بعث و نشور و بهشت و دوزخ را تصديق مى‌كنند. به گفته طباطبائى (ذيل آيه) مراد از «علما» در اين آيه خداشناسان (العُلَماءُ باللّهِ) است يعنى كسانى كه به خداوند از حيث اسما و صفات و افعال معرفت دارند و اين امر دلهاى آنان را آرام مى‌كند و شك و ناآرامى را مى‌زدايد و آثار آن در اعمال آنان پيداست؛ منظور از «خشيت» در اين آيه نيز خشيت كامل و حقيقى است كه به تبع آن درون آنان خاشع و برونشان خاضع مى‌گردد. قرطبى (ذيل آيه) مراد از علما در اين آيه را كسانى مى‌داند كه از قدرت الهى مى‌هراسند به اين معنى كه هركس به قدرت خداوند علم داشته باشد، به عقوبت وى بر معاصى يقين پيدا مى‌كند. فخررازى ذيل آيه 31 سوره بقره، ضمن بحث درباره فضل علم، به آيه 28 سوره فاطر نيز پرداخته است. به نوشته وى در اين آيه به چند وجه فضيلت علم استدلال شده است: پاداش اهل خشيت، بنابر آيه 8 سوره بيّنه، بهشت است و علما اهل خشيت‌اند. از جمع اين دو آيه به دست مى‌آيد كه اهل علم بهشتى‌اند و خشيت از خدا حاصل نمى‌گردد، جز پس از علم به اينكه خدا عالم به جميع معلومات و قادر بر كل مقدورات و ناخشنود از منكرات و محرّمات است. بدين‌گونه ثابت مى‌شود كه خوف از لوازم علم به خداست. فخررازى (همانجا) از كلمه «انّما» در اين آيه اين نكته را استفاده مى‌كند كه فقط عالمان اهل بهشت‌اند. نكته ديگر اين آيه آن است كه عدم خشيت مستلزم عدم علم به خداست و بنابراين علمى كه سبب قرب به خدا مى‌شود خشيت را در پى دارد و انواع مجادلات علمى، هرچند دقيق و پيچيده، اگر به خشيت نينجامند در زمره علم مذموم محسوب مى‌شوند. طوسى ذيل آيه 18 سوره فاطر يادآور شده كه منظور آيه اين است كه تنها كسانى كه در خلوت خود از خداوند مى‌هراسند و به او خشيت مى‌ورزند و از معاصى اجتناب مى‌كنند، از بيم دادن (انذار) حضرت رسول بهره مى‌برند. طبرسى (ذيل آيه) «بالغيب» را در اين آيه به اين معنى گرفته است كه خشيت اين خشيت‌ورزندگان در ظرفِ غيبت از احكام و اهوال آخرت صورت مى‌گيرد، يعنى پيش از ظهور قيامت و ديدن علايم آن به خداوند خشيت مى‌ورزند (نيز رجوع کنید به طبرى، ذيل آيه).

در معناى آيه 12 سوره مُلك گفته شده كه خشيت ورزيدن اين كسان در نهان است تا به دور از ريا و نفاق باشد و خشيتِ در نهان مستحق ثواب است. برخى هم «بِالغَيب» را در اين آيه به اين معنا گرفته‌اند كه اين كسان در حالى كه خدا را نمى‌بينند به او خشيت مى‌ورزند (رجوع کنید به طبرى؛ طوسى؛ طبرسى، ذيل آيه). فخررازى در تفسير آيه 33 سوره ق، نسبت خشيت با صفت رحمانيت خداوند را اين‌گونه توضيح داده است كه وصف رحمت هرچند غالبآ در مقابل خشيت قرار مى‌گيرد، خداوند اين دو را كنار هم آورده و اين دلالت بر مدح فرد باتقوا دارد به اين صورت كه رحمت خدا مانع نمى‌شود كه متقى به‌سبب عظمت خدا از او بيمناك باشد؛ تعبير «وجاء بِقَلبٍ مُنيبٍ» در ادامه آيه هم مدح ديگرى است در حق شخص خشيت‌ورزنده، به اين بيان كه خشيت‌ورزنده گاهى از «مَخشىٌمِنه» (در اينجا خداوند) مى‌گريزد و قُرب او را ترك مى‌كند و از اين كار سودى نمى‌برد، اما اگر بداند كه در قلمرو حكم اوست خواهد دانست كه گريختن از او سودى ندارد بنابراين به سوى او بازمى‌گردد؛ ازاين‌رو فعل «جاءَ» (آمد) در اينجا به‌كار رفته است از آيه 19 سوره نازعات اين نكته استفاده شده كه معرفت خداوند مقدمه طاعت اوست و خشيت هم جز از طريق معرفت به دست نمى‌آيد و خشيت ملاك نيكيها است زيرا كسى ــكه خشيت بورزد از او هرگونه خيرى سرچشمه مى‌گيرد و كسى كه خود را ايمن بداند متجرى مى‌شود و به هر كار بد و ناشايست دست مى‌زند (رجوع کنید به فخررازى، ذيل آيه). درباره آيه 74 سوره بقره كه در آن صفت خشيت به برخى سنگها نسبت داده شده و دل بنى‌اسرائيل از برخى سنگها هم سخت‌تر وصف شه، مفسران سخنان گوناگونى گفته‌اند؛ از جمله اينكه منظور از هبوط سنگها از خشيت الهى خرد شدن كوه به‌سبب تجلى پروردگار بر آن است. بعضى گفته‌اند فرود آمدن هر سنگى از سر كوه همان خشيت آن سنگ است، و بنابر قولى، خدا به برخى كوهها معرفت و درك بخشيده است چنان‌كه آنها طاعت الهى را ادراك مى‌كنند (رجوع کنید به طبرى؛ طوسى، ذيل آيه). طوسى (همانجا) اضافه خشيت به سنگ را مجازى و نوعى تشبيه دانسته است. فخررازى ذيل آيه 57 سوره مؤمنون در باب ارتباط خشيت و اِشفاق (بيمناك شدن) اقوالى نقل كرده، از جمله اينكه اشفاق خود متضمن خشيت است، اما با رقت و ضعفِ بيشتر، و خداوند براى تأكيد، خشيت و اشفاق را همراه هم آورده است، برخى اشفاق را به معناى اثر خشيت دانسته‌اند يعنى دوام طاعت خدا، اما خود فخررازى اشفاق را كمال خشيت دانسته است به اين معنى كه آن‌كس كه در خشيت به حد اشفاق برسد در نهايت خوف از عقوبت دنيوى يا اخروى است و از معاصى احتراز خواهد كرد.

خشيت در احاديث نيز مورد توجه قرار گرفته است. مثلا از رسول خدا نقل شده آن كس كه از خشيت الهى بگريد از آتش دوزخ دور خواهد شد، به همين سبب پيامبر اكرم خود را داراى بيشترين معرفت و بيشترين خشيت نسبت به خداوند دانسته (رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج2، ص505، ج 4، ص 134ـ135، ج 6، ص45، 181) و آن‌كس را كه چنين باشد نزديك‌ترين كس به خداوند معرفى كرده است (دارمى، ج 1، ص 97). حضرت على عليه‌السلام هم به مسلمانان فرموده كه خشيت را شِعار خود يعنى صفتى درونى و مستقر، قرار دهند (نهج‌البلاغة، خطبه 66). همچنين در احاديث، خشيت ورزيدن به خدا، چه آشكار و چه نهان، در زمره سه امرى تلقى شده كه مايه نجات است (رجوع کنید به ابن‌بابويه، ج 1، ص 84)، نيز خشيت ميراث علم (ابن‌فهد حلّى، ص 68) معرفى شده است. در مصباح‌الشريعة منسوب به امام صادق عليه‌السلام (ص 23) خشيت باب ورود به تقوا تلقى شده و راه خشيت، بزرگداشت خداوند و تمسك به طاعت بى‌شائبه اوامر او و خوف و حذر به همراه پرهيز از محرّمات ذكر شده است.

امام صادق عليه‌السلام در توضيح عبارت لِيَبلُوَكُم اَيُّكُم اَحسَنُ عَمَلا» درست‌ترين عمل است و نه بيشترين عمل و درستى همان خشيت و نيت صادق است (رجوع کنید به كلينى، ج 2، ص 16). همچنين در حديثى، چشمى كه از خشيت الهى گريسته باشد از جمله چشمهايى تلقى شده كه در روز قيامت گريان نخواهد بود (همان، ج 2، ص80). در سخنى از حضرت على عليه‌السلام به خشيت توصيه شده است، اما نه از سر عذرآورى (تعذير؛ رجوع کنید به نهج‌البلاغة، خطبه 23). مجلسى (ج 69، ص 293) در توضيح اين سخن پنج وجه ذكر كرده و اين وجه را كه تعذير (عذرآوردن) به معناى قصور ورزيدن باشد ظاهرتر دانسته است. بدين‌گونه معناى سخن حضرت على اين است كه خشيت شما نبايد به‌علت قصور ورزيدنهاى فراوان و بزرگ باشد بلكه بايد با بذل تلاش در زمينه عملى همراه باشد.

خشيت در پاره‌اى از متون عرفانى هم مورد توجه و تفسير بوده است. سُلَمى در تفسير خود پاره‌اى از اقوال مشايخ صوفيه را در اين باب، ذيل آيات راجع به خشيت نقل كرده است. از جمله ذيل آيه 13 سوره توبه، از زبان ابوعلى جوزجانى نقل كرده كه خشيت عبارت است از چنگ زدن مستمر به التجا به حضرت حق. وى ذيل آيه 21 سوره رعد از قول يكى از صوفيان آورده كه خشيت مراقبت قلب است تا در همه احوال جز به حق ننگرد و از قول ابن‌عطا نقل كرده كه خشيت چراغ دل است. او در تفسير آيه 57 سوره مؤمنون نيز خشيت را دل‌شكستگى ناشى از قرارگرفتن بنده در برابر حضرت حق تعريف كرده و اشفاق را رقيق‌تر از خشيت و در مرتبه پس از آن دانسته است. ابن‌عربى (ج 1، ص 529) بر آن است كه آنچه در آدمى مانع خشيت ورزيدن مى‌شود همانا در پيوستگى روح و پيكر اوست و آنگاه كه اين دو به وقت مرگ از هم جدا شوند و هر كدام به سوى پروردگار خود بازگردد و عالِم به چيزهايى شود كه قبلا نمى‌دانست، به خشيت دست مى‌يابد، بنابراين ميت هم از حيث روح و هم از جهت جسم در مقام خشيت است.


منابع :
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) ابن‌بابويه، كتاب الخصال، چاپ على‌اكبر غفارى، قم 1362ش؛
(3) ابن‌عربى، الفتوحات المكية، بيروت: دارصادر، [.بى‌تا]؛
(4) ابن‌فهد حلّى، عدّة‌الداعى و نجاح‌الساعى، چاپ احمد موحدى قمى، قم، مكتبة الوجدانى، [.بى‌تا]؛
(5) ابن‌منظور؛
(6) احمدبن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول 1402/1982؛
(7) محمدبن احمد ازهرى، تهذيب اللغة، ج 7، چاپ عبدالسلام سرحان، قاهره ]1386/ 1967[؛
(8) على‌بن محمد جرجانى، كتاب التعريفات، چاپ ابراهيم ابيارى، بيروت 1405/1985؛
(9) اسماعيل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح العربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بيروت 1407؛
(10) اسماعيل‌بن احمد حيرى، وجوه‌القرآن، چاپ نجف عرشى، مشهد 1380ش؛
(11) خليل‌بن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1409؛
(12) عبداللّه‌بن عبدالرحمان دارمى، سنن‌الدارمى، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق: مكتبة‌الاعتدال، [.بى‌تا]؛
(13) حسين‌بن محمد راغب اصفهانى، كتاب الذريعة الى مكارم الشريعة، چاپ ابويزيد عجمى، قاهره [1987/1407]، چاپ افست قم 1373ش؛
(14) محمدبن حسين سلمى، حقائق‌التفسير : تفسيرالقرآن العزيز، چاپ سيدعمران، بيروت 1421/2001؛
(15) طباطبائى؛
(16) طبرسى؛
(17) طبرى، جامع؛
(18) محمدبن حسن طوسى، التبيان فى تفسيرالقرآن، چاپ احمد حبيب قصير عاملى، بيروت [.بى‌تا]؛
(19) على‌بن ابى‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغة، چاپ صبحى صالح، بيروت 1387/1967، چاپ افست قم [.بى‌تا]؛
(20) محمدبن عمر فخررازى، التفسير الكبير، او، مفتاح‌الغيب، چاپ عماد زكى بارودى، قاهره 2003؛
(21) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بيروت 1405/1985؛
(22) كلينى؛
(23) مجلسى؛
(24) محمدفؤاد عبدالباقى، المعجم المفهرسلالفاظ القرآن الكريم، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?] 1397[؛
(25) مصباح‌الشريعة، ]منسوب به[ امام جعفرصادق (ع)، بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1400/1980؛
(26) محمدبن محمد نصيرالدين طوسى، اوصاف الاشراف، چاپ نجيب مايل هروى، مشهد ?] 1357ش[؛
(27) Toshihiko Izutsu, Ethico-religious concepts in the Quran, Montral 1966.
/ زهرا آشيان /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 7086
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست