responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 7056

خسروپاشا قوجه ، خسروپاشا قوجه، فرمانده، درياسالار و صدراعظم عثمانى در دوره سلطان‌سليم سوم، محمود دوم و عبدالمجيد اول. محمدخسرو يا خسرومحمد برده ابخازى‌الاصل سعيدافندى چاوش‌باشى بود، كه وارد دربار شد و در آنجا پرورش يافت و در اندرونى خدمت كرد. در پى جلوس سليم سوم در 1203، محمدخسرو ابتدا «باش‌جوخه‌دار» گرديد و سه سال بعد، با رسيدن كوچك‌حسين‌پاشا به سمت درياسالارى، مُهردار وى شد و دربار را ترك كرد (ثريا، ج 2، ص 275؛ سامى، ذيل «خسروپاشا، محمد»). او در كنار كوچك حسين‌پاشا، از جمله اصلاح‌طلبان در ارتش و نيروى دريايى، در دوره «نظام جديد» (1206ـ1222) بود (رجوع کنید به اينالجق، ص 349).

خسروآغا كه در 1215 با رتبه ميرميران حاكم قره‌حصار شده بود، در 1216 در اخراج فرانسويان رشادتها نشان داد و درنتيجه با رتبه وزارت، ابتدا استاندار اسكندريه و بعدآ والى مصر گرديد (ثريا؛ سامى، همانجاها؛ نيز رجوع کنید به فريد، ص 378ـ379؛ شاو، ج 2، ص 22، 24). او در مدت اقامتش در مصر، به منظور تثبيت موقعيت عثمانى در مقابل بزرگان مملوك و ارتش نامنظم بالكان، سعى كرد ارتش جديدى تشكيل دهد، اما شيوه مستبدانه وى از محبوبيتش كاست و زمينه‌ساز شورش ارتش نامنظم آلبانى بر ضد او شد و او در 1218 مجبور شد مصر را ترك كند (جودت‌پاشا، ج7، ص216ـ220؛ سامى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به بروكلمان، ص348).

خسروپاشا در 1218 والى دياربكر، در 1219 والى سلانيك، در 1221 والى بوسنى، در 1223 والى ابرائيل و دوباره سلانيك و سپس قره‌حصار و بولى، و در 1224 در ابتداى حكومت محمود دوم (رجوع کنید به محمود*)، والى سلستره، قره‌حصار و ازميت شد (ثريا، ج 2، ص 275ـ276). او كه در جنگهاى روس و عثمانى (1221ـ1227) در مقام فرمانده نظامى درخشيد، در 1226 به فرماندهى نيروى دريايى (قپودان‌پاشا*، درياسالار) رسيد و حدود شش سال در اين منصب ماند (سامى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 22). خسروپاشا در 1233 عزل شد و به حكومت طرابزون، ارزروم، قارص، بولى و آغريبوز رسيد و در همان سال، فرمانده نظامى مرزهاى شرقى عثمانى و والى ارزروم شد (سامى، همانجا؛ ثريا، ج 2، ص 276؛ نيز رجوع کنید به شاو، همانجا). در همين ايام، درگيريهاى ميان دولت عثمانى و حكومت ايران بر سر سفر زائران به كربلا، نجف و كاظمين، با ناآراميهاى قبايل كُرد در مرزهاى عثمانى و ايران و شورش يونانيان براى كسب استقلال توأم شد و ايرانيان بخشهايى از مناطق شرقى عثمانى، از جمله بغداد، را تصرف كردند. ناكارآمدى خسروپاشا در ايجاد نظم ميان قبايل آن مناطق و جلوگيرى از حملات ايرانيان سبب عزل او از مناصبش در آن نواحى گرديد (شاو، ج 2، ص 16).

گسترش شورش يونانيان از موره تا جزاير اژه، باب عالى* را ناگزير كرد تا بار ديگر در 1238 خسروپاشا را، براى ايجاد نيروى دريايى كارآمدتر و مقابله با دشمن، به فرماندهى نيروى دريايى منصوب نمايد (يورگا، ص 248). او بيش از چهار سال در اين سمت باقى ماند و در درياى مديترانه به موفقيتهايى دستى يافت (سامى؛ ثريا، همانجاها). در 1239، محمود دوم از محمدعلى‌پاشا* (والى مصر) درخواست نيروى كمكى كرد. پيش از رسيدن نيروى كمكى او، خسروپاشا چند جزيره را در مديترانه آزاد كرد و عاقبت با ملحق شدن نيروهاى محمدعلى‌پاشا بر موره چيره گرديد (يورگا، ص 254، 262ـ264؛ شاو، ج 2، ص 22). با اين حال، رقابت و دشمنى ابراهيم‌پاشا* (پسر محمدعلى‌پاشا) به بركنارى خسروپاشا در 1242 انجاميد، اما اصلاحات تازه‌اى كه او در نيروى دريايى انجام داده بود، موجب شد كه محمود دوم وى را براى ايجاد ارتشى جديد به نام عساكر منصوره محمديه، به سرعسكرى منصوب كند (شاو، ج 2، ص 22، 24؛ سامى، همانجا). خسروپاشا ده سال اين منصب را داشت (سامى، همانجا). او در اين مدت به نفوذ سياسى‌اش در استانبول افزود تا آنجا كه يكى از غلامان دست‌پرورده خود به نام محمدرشيدپاشا را در 1245 بر منصب صدارت نشاند (رجوع کنید به دانشمند، ج 4، ص 114).

در پى شورش محمدعلى‌پاشا در سالهاى 1246 تا 1249 و شكست عثمانيان و گسترش حوزه نفوذ مصريان تا فلسطين و لبنان و سوريه (رجوع کنید به يورگا، ص 319ـ330)، خسروپاشا در 1250 محمود دوم را متقاعد كرد براى تعليم و بازسازى ارتش متخصصان نظامى خارجى را به كار گيرد (رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 45). خسروپاشا در 1253، به‌سبب كهولت، از سرعسكرى عزل شد. در 1254 به رياست مجلس اعلاى احكام عدليه، كه نهاد نيمه‌رسمى نظامى بود، منصوب گرديد (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 55، 59؛ يورگا، ص 324، 329؛ ثريا؛ سامى، همانجاها). در دوره محمود دوم، خسروپاشا با لقب سيدالوزراء، بسيار معتمد سلطان بود (اينالجق، ص 349، پانويس 15). محمود دوم در 1255 درگذشت و عبدالمجيد اول، خسروپاشا را به صدارت منصوب كرد (كارال، ج 5، ص 169). اين اوضاع به خسروپاشا فرصت جديدى داد تا قدرت را در استانبول به دست گيرد، اما مصطفى رشيدپاشا، وزير امورخارجه جوان كه تازه از اروپا بازگشته بود، سلطان هفده ساله را متقاعد كرد كه بحران مصر فقط با حمايت قدرتهاى اروپايى حل مى‌شود. به‌رغم مخالفت خسروپاشا، حمايت عبدالمجيد از مصطفى‌پاشا اقتدار صدراعظم را خدشه‌دار كرد. اصلاحات جديد پيشنهادى و مدون رشيدپاشا تحت عنوان «اصلاحات خيريه» (دانشمند، ج 4، ص 122ـ123؛ كارال، ج 5، ص170) نشان آغاز دوره جديد در نظام ادارى عثمانى بود (رجوع کنید به جودت‌پاشا، 1980، ص 238) و ضربه نهايى را بر سلطه و اقتدار خسروپاشا وارد كرد، زيرا در واقع مخالف انديشه‌هاى اروپايى بود (كارال، ج 5، ص 144، 186؛ نيز رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 73؛ آيوردى، ص 553ـ554). در 1256، خسروپاشا ظاهرآ به‌سبب كهولت (رجوع کنید به سامى، همانجا)، اما درواقع در پى اصرار محمدعلى‌پاشا، از صدارت عزل شد (دانشمند، ج 4، ص 128؛ يورگا، ص 329) و متعاقبآ در همان سال، مجلس اعلاى احكام عدليه وى را به رشوه‌خوارى محكوم و تكيرداغ تبعيد كرد (كارال، ج 5، ص 174؛ يورگا، ص 351).

خسروپاشا در 1257، با در نظر گرفتن كهولتش، عفو شد و به استانبول بازگشت و مدتى در «مجالس عاليه» خدمت كرد. در 1262، بار ديگر به سرعكسرى منصوب و بعد از حدود ده ماه، باز به‌سبب كهولت، عزل و در مجلس خاص وزرا مشغول خدمت شد (سامى، همانجا). او در دوره سرعسكرى اخيرش، تشكيلات پليس را در استانبول پايه‌گذارى و وظايف مربوط به امنيت شهر را از عهده ارتش خارج كرد. همچنين مدرسه نظامى جديدى تأسيس كرد اما در همان سال، هنگامى كه مصطفى‌رشيدپاشا به صدارت رسيد، خسروپاشا را از سرعسكرى عزل كرد (رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 69) و ديگر اجازه نداد كه وى صاحب هيچ منصبى گردد (د. اسلام، چاپ دوم، ذيل «خسروپاشا، محمد»). خسروپاشا در 13 جمادى‌الآخره 1271، در 99 سالگى درگذشت و در محله ايوب در مقبره منسوب به ابوايوب انصارى دفن شد (شاو؛ ثريا؛ سامى، همانجاها).

خسروپاشا را خوش‌مشرب، حليم، سليم، كريم، سخى و كاردان، اما حريص جاه و ثروت وصف كرده‌اند (رجوع کنید به سامى؛ ثريا، همانجاها). او فرزند نداشت و به‌تربيت و آزادسازى بردگان اهتمام مى‌ورزيد. بسيارى از برده‌هاى آزادكرده او به مقامات عالى (از جمله صدارت عظمايى، وزيرى و سرعسكرى) رسيدند (ثريا، همانجا؛ نيز رجوع کنید به دانشمند، ج 4، ص 121ـ122؛ شاو، ج 2، ص 22، 24، 41، 69ـ70). خسروپاشا منتسب به نقشبنديه بود و در كنار مرقدش، خانقاه و كتابخانه‌اى از او به جا مانده است (سامى؛ ثريا، همانجاها) كه 714 نسخه خطى و 445 كتاب چاپى آن به كتابخانه سليمانيه منتقل شده است (دنر، ص 71).


منابع :
(1)محمد ثريا، سجل عثمانى، استانبول 1308ـ1315/ 1890ـ 1897، چاپ افست انگلستان 1971؛
(2) احمد جودت‌پاشا، تاريخ جودت، استانبول 1309؛
(3) شمس‌الدين‌بن خالد سامى، قاموس‌الاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛
(4) محمدبك فريد، تاريخ‌الدولة العلية‌العثمانية، چاپ احسان حقى، بيروت 1408/1988؛
(5) Samiha Ayverdi, Turk tarihinde Osmanli asirlari, Istanbul1999.
(6) Carl Brockelmann, History of the Islamic peoples, tr. Joel Carmichael and Moshe Perlmann, London 1982.
(7) Ahmed Cevdet Pasa, Ma`ruzat, ed. Yusuf Halacoglu, Istanbul 1980.
(8) Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972.
(9) Halit Dener, Suleymaniye Umumi Kutuphanesi, Istanbul 1957.
(10) EI2, s.v. "KhosrewPasha,Mehmed".
(11) Nicolae Iorga, Osmanli imparatorlugu tarihi, tr. Nilufer Epceli, Istanbul 2005.
(12) Halil Inalcik, Osmanliimparatorlugu: toplum ve ekonomi, Istanbul 1996.
(13) Enver Ziya Karal, Osmanli tarihi, vol.5, Ankara 1999.
(14) Stanford J. Shaw, History of the Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 2002.
/ سلجوق آقشين /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 7056
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست