خَروص ، خَروص، قبيله و خاندان حكومتگر عرب اِباضىمذهب اَزدى قحطانى در عُمان. نسب آنان به خروصبن شَرْى/ شارى بن يَحْمَد بن عبداللّه و نهايتآ به اَزْد مىرسد (رجوع کنید به ابنكلبى، ج 2، ص227؛ ابندريد، ج 2، ص 508؛ عظم، ج 21، ص 309، 313، 316، 320، 383 ،391؛ خروصى ، ص 106، 242ـ 243).
نياكان آنان از ديرباز از يمن به حجاز كوچيدند. سپس به عمان رفتند و در درهاى اقامت گزيدند كه به نام آنان وادى خروص خوانده شد (حقيل، ج1، ص204؛ عظم، ج21، ص 5 ـ6؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). اين وادى، در دامنه الجبل الاخضر در ولايت عَوابى (سونى پيشين) واقعاست و از مشهورترين درههاى عمان است كه باغها و آب و هواى بسيار خوب دارد و رودى (خروص) در آن جريان دارد كه از كوههاى غربى هَجَر شروع مىشود و پس از گذر از دشت باطنه به خليج عدن مىريزد.
وادى خروص مشتمل بر چندين روستاست و مجموعهاى از آثار تاريخى در آن وجود دارد كه برخى از آنها از اين قرارند: مسجد الغمامه كه امام اباضى، وارثبن كعب خروصى، آن را ساخته است، درخت ليموى نزديك مسجد نيز به دست همو كاشته شد و تاكنون پس از هزار سال همچنان باقى است و محل توجه خاص اباضيان است، بيتالرأس كه عالم بزرگ خروصى جاعدبن خميس آن را بنا كرد، حِصنالصُلوت بر قله كوهى مشرف بر روستاى سِتال، و مسجدالحشاة در شهر اَلعَلياء (رجوع کنید به خروصى، ص 396ـ397؛ رنتز، ص 145؛ د.اسلام، همانجا؛ ]خريطة[سلطنة عُمان).
وادى خروص زادگاه امامان اباضى خروصى و بسيارى از علما، شعرا و اديبان بوده است (رجوع کنید به خروصى، ص 59ـ60، 62، 66، 69ـ71، 80ـ88، 397ـ398؛ سيابى، ج 2، ص215ـ 222؛ قراءات فى فكر ابىنبهان، ص 9ـ19).
امامان اباضى بنىخروص. اينان دولت يحْمَد (منسوب به جدشان، يحمدبن عبداللّه) را در سال 177 يا 179 برپا كردند و بهجز دورههاى كوتاهى، تا 967 فرمان راندند (سهيل، ص 68؛ خروصى، ص 105؛ سالمى، ج 1، ص 112). آنان به علمدوستى و تلاش براى اصلاح امور مردم شهره بودند (خروصى، همانجا؛ سيابى، ج 2، ص 20ـ21).
نخستين فرد آنان وارثبن كعب بود (ابنرُزَيق، 1412، ص 224ـ225؛ سالمى، همانجا؛ سيابى، ج 2، ص20، 27). او كه در قريه هجار از وادى خروص سكنا داشت، به دنبال رؤيايى كه ديد به شهر نَزوى رفت و در آنجا، پس از خلع محمدبن عبداللّهبن ابىعفان يحمدى (حك : 175ـ177) در سال 177 و به روايتى در ذيقعده 179 به امامت اباضيان عمان برگزيده شد (ازكوى، ص45ـ46؛ ابنرزيق، 1404، ص31ـ32؛ سالمى، ج1، ص112ـ113؛ سيابى، ج2،ص18ـ27؛خروصى،ص108،397).
در اواخر 192 (سهيل، ص 72)، هارونالرشيد (حك : 170ـ193) سپاهى متشكل از هزار سوار و پنجهزار پياده، به فرماندهى پسرعمويش عيسىبن جعفربن منصور عباسى، براى تصرف عمان فرستاد. اين سپاه در مصاف با لشكريان وارثبن كعب در وادى حِتّى، واقع در شمال صحار، شكست خورد و عيسىبن جعفر اسير و اندكى بعد در زندان صحار كشته شد (ازكوى، ص 46؛ ابنرزيق، 1404، ص 27، 32ـ33؛ سيابى، ج 2، ص 29ـ30؛ خروصى، ص 108ـ109).
وارثبن كعب پس از دوازده سال و نيم امامت اباضيان، در سال 192 به همراه هفتاد تن از يارانش به هنگام تلاش براى نجات گروهى از مسلمانان زندانى در رود كَلبوَه، در ناحيه نزوى، غرق شد و قبرش در همان دره معروف است (ازكوى، ص 46ـ47؛ ابنرزيق، 1404، ص 33ـ34؛ همو، 1412، ص 226؛ سالمى، ج 1، ص 118ـ119).
پس از وارث، امامت اباضيان به غسانبن عبدالله خروصى يحمدى رسيد كه تا زمان وفاتش در سال 207 يا 208 امامت كرد (ازكوى، ص 47ـ48؛ سيابى، ج 2، ص 37، 69؛ ابنرزيق، 1412، ص 227ـ228). او نخستين حاكم عمانى بود كه ناوگان دريايى ايجاد نمود و دزدان دريايى هندى را در سواحل شمال عمان سركوب كرد (ازكوى، ص 47؛ سيابى، ج 2، ص 38ـ39؛ سهيل، ص 74). غسان را عالمىآگاه به امور مردم، دورانديش، اهل بصيرت و فراست و داراى آرا و فتاوى فقهى بسيار دانستهاند (رجوع کنید به سيابى، ج 2، ص 54ـ65؛ خروصى، ص110ـ 112). در دوران امامت وى شهر نزوى بيضةالاسلام خوانده شده است (سيابى، ج 2، ص 46).
پس از آنكه چندى حكومت عمان در دست عبدالملك بن حميد (حك : 207ـ226)، از خاندان بنىسوده اَزْدى، قرار گرفت (ابنرزيق، 1412، ص 228ـ229؛ قس خروصى، ص 113)، در رجب 226 امامت اباضيان به مُهَنّابن جَيفَر خروصى رسيد. او ناوگان دريايى اباضيان را تقويت كرد و شمار كشتيهاى آن را به سيصد رساند (ابنرزيق، 1412، ص 229؛ سهيل، ص 75). علاوه بر اين، سپاهى متشكل از دههزار جنگجو، هفتصد شتر و ششصد اسب فقط در نزوى داشت (سيابى، ج 2، ص 84؛ قس خروصى، ص 114، 397). عمان در دوران امامت مهنّا شاهد چندين كشمكش بود كه با هوشيارى و قدرت وى، همه آنها سركوب شدند (ازكوى، ص 49ـ51؛ ابنرزيق، 1412، ص 229ـ231؛ سيابى، ج 2، ص 85، 97). مهنّا كه بزرگترين امام بنىخروص بود (سيابى، ج 2، ص 81)، در 16 يا 26 ربيعالآخر 237 درگذشت (ازكوى، ص 51؛ ابنرزيق، 1412، ص 232) و صَلْتبن مالك خروصى به جاى او برگزيده شد (ازكوى؛ ابنرزيق، همانجاها؛ سالمى، ج 1، ص160).
صلتبن مالك علاوه بر عمان، بر قطر، اَحساء، سُقُطره، مُكَلّا، حضرموت و مَهرَه نيز فرمان مىراند. او به هند حمله كرد و كشتيهاى جنگىاش در بمبئى پهلو گرفتند. وى بخشهايى از سرزمين هند را فتح كرد و غنايم بسيارى به دست آورد (سيابى، ج 2، ص 105؛ خروصى، ص 118 ، 398). گفته شده است پس از آنكه حبشيان سقطره را تصرف كردند، صلت ناوگانى متشكل از صد كشتى فرستاد و سقطره را از آنان پس گرفت (سالمى، ج1، ص164ـ166؛ سيابى، ج2، ص108؛ سهيل، ص 75ـ76).
در 3 ذيحجه 272 يا 273، موسىبن موسىبن على، از بنىسامةبن لؤىبن غالب، كه عالم و در ميان مردم اَزكى محترم بود، به بهانه اينكه صلت پير شده و بايد از امامت كنارهگيرى كند، بر وى قيام و او را از امامت خلع كرد. صلت نيز براى جلوگيرى از جنگ و خونريزى، با حفظ امامتش، از نزوى خارج شد و امور را به موسىبن موسى سپرد و او و همراهانش، راشدبن نَضْر را به امامت برگزيدند (ازكوى، ص 52؛ ابنرزيق، 1412، ص 232؛ سيابى، ج 2، ص 112ـ 113؛ خروصى، ص 119). صلت در 15 ذيحجه يا ذيقعده 275 درگذشت (ازكوى، همانجا؛ سيابى، ج 2، ص 113).
پساز كنارهگيرى صلتبنمالك خروصى، فتنههايى در عمان درگرفت زيرا برخى امامت راشدبن نضر (حك : 273ـ277) را نپذيرفته و همچنان به امامت صلت پايبند ماندند (سيابى، ج 2، ص 113ـ114). درنتيجه بنىخروص پس از جنگهاى خونين، راشدبن نَضْر را سركوب و او را از امامت عزل كردند. در 3 صفر 277، علما و بزرگان عمان گردهم آمدند و عزّانبن تميم خروصى را به امامت برگزيدند (ازكوى، ص 52ـ53؛ ابنرزيق، 1404، ص53؛ سالمى، ج1، ص213ـ241؛ سيابى، ج2، ص125ـ143).
عزان با موسىبن موسىبن على درگير شد و وى را از منصب قضاوت معزول ساخت و تمام اختياراتى را كه قبلا داشت، از وى گرفت. سپس با سپاهى مجهز به لشكريانِ موسى تاخت و آنها را در نبرد مهيب أزكى در 29 شعبان 278 شكست داد و موسى را كشت. سپس شهر ازكى را غارت كرد و مردمانش را به وضع فجيعى به قتل رساند (ازكوى، ص 53؛ ابنرزيق، 1412، ص 233ـ234؛ سالمى، ج 1، ص 244ـ245). در پى اين كشتار، فضلبن حوارى بريمى، از علماى بزرگ نزاريه، قبايل همپيمان را به قيام بر ضد عزّان تشويق كرد و سپاه بزرگى تدارك ديد و به شهر يَنْقُل رفت و در 19 شوال 278، حوارىبن عبداللّه را به امامت برگزيد و همگى با او بيعت كردند. سپس لشكر بزرگى فراهم آوردند و در 26 شوال 278 در جايى به نام قاع با سپاه عزّان مصاف دادند كه به سختى شكست خوردند. در اين نبرد، حوارى و فضل به همراه ششصد تن از يارانشان كشته شدند و محمدبن قاسم/ ابىالقاسم و بشير/ بِشربن منذر، دو تن از سرداران مخالف، به نزد محمدبن نور/ بور (كارگزار معتمد يا معتضد عباسى) به بحرين گريختند. محمدبن نور/ بور به دستور خليفه، در رأس سپاهى بالغ بر 000 ،25نفر راهى عمان شد و در 25 صفر 280 در منطقه سَمْدالشّان سپاهيان اندك عزّانبن تميم را شكست داد و سر وى و يارانش را به نزد خليفه معتضد فرستاد (ازكوى، ص 53ـ56؛ ابنرزيق، 1412، ص 234ـ236؛ سالمى، ج 1، ص250ـ252، 256ـ259؛ خروصى، ص 122ـ 123). با كشته شدن عزّان خروصى دولت اباضيان خروصى در عمان به سرآمد (ابنرزيق، 1412، ص 236؛ سهيل، ص 81 و پانويس 5). در فاصله تسلط كارگزاران عباسى بر عمان كه چهل سال به درازا كشيد (سالمى، ج 1، ص 262؛ خروصى، ص 124)، محمدبن حسن خروصى و صلتبن قاسم خروصى اندك مدتى به امامت صورى و ضعيفى رسيدند و بعد عزل شدند (ازكوى، ص 59؛ ابنرزيق، 1412، ص 237ـ238؛ سالمى، ج 1، ص 264، 268؛ سهيل، ص 92ـ93، 225).
پساز فرمانروايى خاندان بنىمكرم بر عمان (حك : 342ـ 405) كهاز سوى آلبويه حمايت مىشدند (سالمى، ج1، ص263؛ خروصى، ص 125)، امامت اباضيان عمان (حك : 407ـ425) به خليلبن شاذانبن صلتبن مالك خروصى رسيد (ازكوى، ص70؛ سالمى، ج 1، ص 296). او در مدت امامتش سراسر عمان را تصرف و امنيت را برقرار كرد (ابنرزيق، 1404، ص 68؛ سالمى، ج 1، ص 305؛ خروصى، ص 126). چون ابواسحاق ابراهيمبن قيسبن سليمان حضرمى، از سران اباضيه يمن، نزد امام خليلبن شاذان رفت و از وى كمك خواست، خليلبن شاذان سپاهى به فرماندهى او به حضرموت فرستاد و آنجا را فتح كرد و به قلمروِ خود افزود (خروصى، ص126ـ127).
پس از مرگ خليلبن شاذان، امامت اباضيان به راشدبن سعيد خروصى رسيد، كه گفته شده است شاعر و اديب و رهبرى با عزم و دادگر بود. وى سپاهى به احساء فرستاد و فهد و عقيل را كه دو تن از مخالفان سرسختش بودند، سركوب كرد (سالمى، ج 1، ص306ـ308؛ خروصى، ص78). راشدبن سعيد در محرّم 445 وفات يافت و در نزوى بهخاك سپردهشد (سالمى، ج1، ص316).
با توجه به سكوت منابع تاريخى و اباضى چنين به نظر مىرسد كه از آن پس، امامت از بنىخروص گرفته شده باشد. از آنان تا اواخر سده نهم اطلاعى در دست نيست، جز آنكه در 885، عمربن خطّاببن محمدبن احمدبن شاذانبن صلت خروصى به امامت برگزيده شد (ازكوى، ص 72؛ سالمى، ج 1، ص 378).
در 887 يا 888، سليمان نبهانى بر عمربن خطّاب خروصى قيام كرد و با وى جنگيد. سليمان در آغاز پيروز شد، اما بعدآ از امام اباضى شكست خورد. سپس امام افرادش را پراكنده كرد و اموالش را ميان افراد خود تقسيم نمود. عمربن خطّاب خروصى در 894 وفات يافت و در نزوى دفن شد (ابنرزيق، 1412، ص 258؛ سالمى، ج 1، ص 378ـ383).
در 12 جمادىالآخره 1331، سالمبن راشد خروصى به امامت برگزيده شد و در 1338 كشته شد (رنتز، ص 144؛ خروصى، ص 70 و پانويس 1؛ د.اسلام، همانجا).
پس از سالم، برادرش ناصربن راشد (رنتز، همانجا) و به روايتى، محمدبن عبداللّهبن سعيد خليلى خروصى به امامت رسيد و در 1373 درگذشت (خروصى، ص70؛ د.اسلام، همانجا).
بنىخروص امروزه در وادى خروص سكنا دارند. اكثر آنان شهرنشين و برخى نيز باديهنشيناند (مايلز، ص 262؛ حقيل، ج 1، ص 204).
منابع : (1)ابندريد، كتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/ 1979؛ (2) ابنرُزَيق، الشعاع الشائع باللمعان فى ذكر ائمة عمان، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1404/ 1984؛ (3) همو، الفتحالمبين فى سيرة السادةآلبوسعيديين، چاپ عبدالمنعم عامر و محمد مرسى عبداللّه، ]مسقط[ 1412/1992؛ (4) ابنكلبى، نسبمَعَدّ واليمن الكبير، چاپ محمود فردوسعظم، دمشق ]1408/ 1988[؛ (5) سرحانبنسعيد ازكوى،تاريخ عمان: المقتبسمن كتاب كشف الغمة الجامع لاخبار الامة، چاپ عبدالمجيد حسيب قيسى، ]مسقط[ 1412/ 1992؛ (6) حمدبن ابراهيم حقيل، كنزالانسابومجمعالآداب، ]بىجا[ 2006؛ (7) سليمانبن خلف خروصى، ملامح من التاريخ العُمانى: وفاءً لعُماننا و انصافآ لتاريخنا، السيب، عُمان 1422/ 2002؛ (8) جورج رنتز، عُمانوالساحلالجنوبى للخليجالفارسى، قاهره 1423/ 2003؛ (9) عبداللّه بن حميد سالمى، تحفةالاعيان بسيرة اهل عُمان، السيب، عمان 2000؛ (10) نايف سهيل، الاباضية فى الخليج العربى فى القرنين الثالث و الرابع الهجريين، مسقط1418/1998؛ (11) سالمبنحمود سيابى، عُمانعبر التاريخ، ]مسقط [1421/ 2001؛ (12) محمود فردوس عظم، المستدرك على انساب الاشراف، دمشق 2001ـ2004؛ (13) قراءات فى فكر ابىنبهان، چاپ محمدعلى صليبى، مسقط1421/2000؛ (14) سميوئل بارت مايلز، الخليج: بلدانه و قبائله، ترجمة محمدامين عبداللّه، ]مسقط [1402/ 1982؛ (15) ]خريطة[سلطنةعُمان،مقياس 000،1:320، بيروت:جيوپروجكتس،1982؛ (16) EI2, s.v. "BanuaruKhs." (by G. Rentz).
/ ستار عودى /