خَرَقان (يا خَرِقان) ، خَرَقان (يا خَرِقان)، دهستان و قريهاى قديمى در بخش بسطام شهرستان شاهرود در استان سمنان. دهستان خرقان به مركزيت آبادى قلعه نوخرقان در شمالشرقى شهرستان شاهرود قرار دارد (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى، 1385ش، ذيل «استان سمنان»؛ نقشه راهنماى البرز شرقى).
قسمتى از رشتهكوه البرز شرقى در اين دهستان ممتد است (رجوع کنید به جعفرى، ج 1، ص 124، 306). رود فصلى اَبْرسَج، ريزابه كال سياه از حوضه آبريز دشت كوير، به طول حدود 22 كيلومتر در آن جريان دارد (همان، ج 2، ص 101). راه اصلى شاهرود ـ بسطام به شهرهاى گنبدكاووس و مينودشت در استان گلستان از اين دهستان مىگذرد (رجوع کنید به نقشه راهنماى البرز شرقى؛ اطلس راههاى ايران، ص 7).
طوايف مستقل اَبرسَج و ميغان در اين دهستان قشلاق دارند (رجوع کنید به مركز آمار ايران، 1378ش، ص 83). جمعيت آن در سرشمارى 1385ش، 15936 تن بوده است (رجوع کنید به همو، 1385ش، ذيل «استان سمنان»).
از لحاظ تقسيمات كشورى، در حدود 1323ش آبادى قلعه نوخرقان و آباديهاى محدوده اين دهستان، جزو دهستان بسطام و تابع شهرستان شاهرود از استان دوم (مازندران) بودند (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، ج 1، ص 11، 278، 284). در بهمن 1365 بسطام به بخش تبديل و دهستان خرقان، به مركزيت آبادى قلعه نوخرقان، در آن تشكيل شد (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى ، 1382ش، ذيل «استان سمنان»).
از آثار قديمى خرقان اينهاست: زيارتگاهى در آبادى قُهِـج عليا/ قُهِـج بالا، در پانزده كيلومترى شمالشرقى شهر بسطام؛ مسجد سُرخان متعلق به سده نهم هجرى در آبادى اَبرسَج در پانزده كيلومترى شمالغربى شهر بسطام (رجوع کنید به فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 29، ص 136ـ137؛ بنىاسدى، ج 1، ص360)؛ و نيز زيارتگاه و قلعهاى (رجوع کنید به ادامه مقاله) در آبادى قلعه نوخرقان.
قلعه نوخرقان يا آبادى نوخرقان در ارتفاع 1460 مترى، در 22 كيلومترى شمالشرقى بسطام و 2 كيلومترى مغرب راه اصلى بسطام ـ گنبدكاووس، در دشت قرار دارد.
جمعيت آن در سرشمارى 1385ش، 1937 تن بوده است (رجوع کنید به مركز آمار ايران، 1385ش، همانجا).
آرامگاه صوفى بزرگ شيخ ابوالحسن خرقانى* از آثار قديمى اين آبادى و متعلق به دوره ايلخانان (654ـ ح 750)، در شمال آبادى واقع است. در گذشته، مسجدى با گنبد مخروطىشكل و مزيّن به كاشيهاى زيبا داشته كه تنها محراب آن باقى است؛ سازمان ميراث فرهنگى در اطراف محراب، مسجدى احداث كردهاست (رجوع کنید به ناصرالدين قاجار، ص 57؛ بنىاسدى، ج 1، ص 373ـ374، 410). بهگفته اعتمادالسلطنه (ج 1، ص 84ـ85)، قبه آرامگاه خرقانى در زمان محمدشاه قاجار (1250ـ1264) ساخته شد. اين آبادى قلعهاى قديمى نيز داشته كه تنها آثارى از آن باقى است (بنىاسدى، ج 1، ص 399).
از پيشينه خرقان در قبل از اسلام اطلاعى در دست نيست. نام آن در منابع اسلامى به صورتهاى مختلفى از جمله: خُرقان، خَرَّقان و حوقان هم ضبط شده است (رجوع کنید به حازمى همدانى، ص 157؛ قزوينى، ص 243؛ جوينى، ج 3، ص 107، پانويس 6). در سده ششم، خرقان قريهاى پرنعمت در كوههاى بسطام بر سر راه استرآباد و تابع خراسان بوده است (رجوع کنید به سمعانى، ج 2، ص 347؛ حازمى همدانى، همانجا). در سده هفتم، ياقوت حموى (ذيل مادّه) به قبر شيخابوالحسن خرقانى در قريه خرقان اشاره و در همين سده، قزوينى (همانجا) آن را شهرى در چهار فرسخى بسطام و در اقليم چهارم ضبط كرده است. در سده هشتم خرقان ديهى از توابع بسطام با هواى خوش و آب فراوان و جزو طبرستان معرفى شده است (رجوع کنید به حمداللّه مستوفى، ص 162)، اما در سده نهم قريه خرقان جزو بلاد «دارالعزّ خراسان» بهشمار مىرفت (رجوع کنید به مازندرانى، ص 154؛ اسفزارى، بخش 1، ص 304ـ305). در دوره صفوى (905ـ 1135) ييلاق خرقان مورد توجه شاهان صفوى بود (رجوع کنید به اسكندر منشى، ج 1، ص 37؛ جهانگشاى خاقان، ص 529). در دوره ناصرى خرقان دهى بزرگ و پرجمعيت بود و باغهاى خوب، قنوات پرآب (به قدر يك تا سه سنگ آسيا)، حدود پانصد خانه و مردمى شيعه مذهب داشت. در اين زمان خرقان به سمت جنوب در حال گسترش بود (رجوع کنید به شيروانى، ص 236؛ ناصرالدين قاجار، ص 57؛ امينلشكر، ص 69). اعتمادالسلطنه در همين دوره نوشته كه اهالى اين آبادى آن را خَرْقان تلفظ مىكردند و مىافزايد آبش از قنات است. مقبره شيخابوالحسن خرقانى در زمان وى در اطراف خرقان قرار داشت و رو به ويرانى بود (ج 1، ص 84). آب و هواى خوش ييلاق خرقان توجه شاهان قاجار را نيز جلب كرده بود (رجوع کنید به حكيمالممالك، ص 88).
در دوره پهلوى دوم، قصبه قلعه نوخرقان مركز بخشى به همين نام بود كه حدود سه هزار تن جمعيت داشت و آبش از قنات و رودى به نام قطرى تأمين مىشد (رجوع کنید به رزمآرا، ج 3، ص 215ـ216).
منابع : (1)معينالدين محمد اسفزارى، روضاتالجنات فى اوصاف مدينة هرات، چاپ محمدكاظم امام، تهران 1338ـ1339ش؛ (2) اسكندرمنشى؛ (3) اطلس راههاى ايران، تهران: گيتاشناسى، 1369ش؛ (4) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، مطلعالشمس، چاپ سنگى تهران 1301ـ1303، چاپ تيمور برهان ليمودهى، چاپ افست تهران 1362ـ1363ش؛ (5) قهرمانبن يوسف امين لشكر، روزنامه سفر خراسان به همراهى ناصرالدين شاه (1300)، چاپ ايرج افشار و محمدرسول درياگشت، تهران 1374ش؛ (6) ايران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، كتاب اسامى دهات كشور، ج 1، تهران 1329ش؛ (7) ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى. دفتر تقسيمات كشورى، عناصر و واحدهاى تقسيمات كشورى: آذر 1385، ]تهران 1385ش[؛ (8) همو، نشريه تاريخ تأسيس عناصر تقسيماتى به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛ (9) على بنىاسدى، سيماى استان سمنان، ج 1، سمنان 1374ش؛ (10) عباس جعفرى، گيتاشناسى ايران، تهران 1368ـ1379ش؛ (11) جوينى؛ (12) جهانگشاى خاقان: تاريخ شاهاسماعيل، چاپ اللّه دتا مضطر، اسلامآباد: مركز تحقيقات فارسى ايران و پاكستان، 1364ش؛ (13) محمدبن موسى حازمى همدانى، مااتفق لفظه و افترق مسماه فى الاماكن و البلدان المشتبهة فى الخط، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه سليمانيه استانبول، مجموعه لالهلى، ش 2140، فرانكفورت 1407/ 1986؛ (14) علينقى بن اسماعيل حكيم الممالك، روزنامه سفر خراسان، تهران 1356ش؛ (15) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛ (16) رزم آرا؛ (17) سمعانى؛ (18) زينالعابدينبن اسكندر شيروانى، بستانالسياحه، يا، سياحتنامه، چاپ سنگى تهران 1315، چاپ افست [.بىتا]؛ (19) فرهنگ جغرافيائى آباديهاى كشور جمهورى اسلامى ايران، ج :29 شاهرود (گرگان)، تهران: اداره جغرافيائى ارتش، 1367ش؛ (20) زكريابن محمد قزوينى، كتاب آثار البلاد و اخبار العباد، چاپ فرديناند ووستنفلد، گوتينگن 1848، چاپ افست ويسبادن 1967؛ (21) عبداللّهبن محمد مازندرانى، رساله فلكيّه در علم سياقت، چاپ والتر هينتس، ويسبادن 1331ش؛ (22) مركز آمار ايران، سرشمارى اجتماعى ـ اقتصادى عشاير كوچنده 1377: جمعيت عشايرى دهستانها، كل كشور، تهران 1378ش؛ (23) همو، سرشمارى عمومى نفوس و مسكن 1385: نتايج تفصيلى كل كشور، 1385ش.
Retrieved Feb. 21, 2010, from http://www.sci.org.ir/ portal/faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;
ناصرالدين قاجار، شاه ايران، سفرنامه دوم خراسان، تهران 1363ش؛ (24) نقشه راهنماى البرز شرقى: سمنان، مقياس 000،1:300 ، تهران: گيتاشناسى [.بىتا]؛ (25) ياقوت حموى.
/ معصومه بادنج /