responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6985

خردل ، خردل، نامى براى چند گونه گياهى مختلف از خانواده شب ‌بويان با مصارف دارويى و ادويه‌اى.

1) خردل سفيد با نام علمى Brassica alba/ Sinapis alba: اين گياه علفى، يك‌ساله، به ارتفاع تا شصت سانتيمتر، داراى برگهاى منقسم، گلهاى زرد مطبوع، ميوه خورجين و دانه‌هاى زرد مايل به قرمز است. قسمت مورد استفاده، دانه گياه است كه پس از جويدن تندى ملايمى از آن احساس مى‌شود. منشأ اين گياه احتمالا نواحى شرق مديترانه است و در مركز و جنوب اروپا، شمال افريقا و اكثر نقاط آسيا مى‌رويد. در منابع از اين گياه با نام خردل ابيض، اسفند، كَبَر ابيض، حُرْف فارسى/ بابلى و حَرشاء ياد كرده‌اند (رجوع کنید به زرگرى، ج1، ص222ـ223؛ بتانونى، ص274؛ هج و رشينگر، ص 38؛ غالب، ذيل «خردل ابيض»؛ پيكرزگيل، ص 165).

2) خردل سياه/ اسود با نام علمى B. nigra: گياه علفى، يك‌ساله، به ارتفاع تا 5ر1 متر، داراى برگهايى با بريدگيهاى كمتر از خردل سفيد، گلهاى زردِ تقريبآ نامطبوع، ميوه خورجين و دانه‌هاى قرمز تيره است. قسمت مورد استفاده، دانه گياه است كه بو ندارد و طعمش ابتدا تلخ و سپس تند و سوزان است. منشأ خردل سياه احتمالا خاورميانه است. اين گياه نيز در بخش وسيعى از كره زمين از جمله هند و محدوده گياه ـ جغرافيايى ايران مى‌رويد (رجوع کنید به زرگرى، ج 1، ص 226؛ هج و رشينگر، ص 37؛ قبيسى، ص 158؛ پيكرزگيل، همانجا).

3) خردل هندى/ ژاپنى/ قهوه‌اى با نام علمى B. juncea: ارتفاع اين گياه يك‌ساله به يك متر مى‌رسد. قسمت مورد استفاده گياه، دانه‌هاى قهوه‌اى آن است. احتمالا منشأ آن آسياى مركزى است. در اروپا و آسيا از جمله هند و افغانستان مى‌رويد و در بيشتر مناطق براى به‌دست آوردن روغن خردل و ديگر مصارف آن كاشته مى‌شود (هج و رشينگر، ص 34ـ 35؛ روزنگارتن، ص 303؛ بمبر، ص 357؛ پيكرزگيل، همانجا؛ زرگرى، ج 1، ص229).

4) خردل بيابانى با نام علمى S. arvensis L.: اين گياه به ارتفاع تا شصت سانتيمتر، برگهاى تخم‌مرغى و دندانه‌دار و دانه‌هاى سياه شفاف فراوان دارد كه به طور تقلبى به انواع خردل افزوده مى‌شود. اين گياه در اكثر نقاط دنيا به فراوانى مى‌رويد. منابع فارسى و عربى قديم و جديد، اين گياه را خردل برّى، خردل حقلى، حَرشاء و لَبْسان/ لَمْبْسانى ناميده‌اند (ديوسكوريدس، 1952، ص192؛ اصمعى، ص 14؛ دينورى، ج1، ص155؛ ابن‌بيطار، ج2، ص53؛ شرح‌لكتاب دياسقوريدوس فى هيولى الطب، ج 1، ص 52؛ زرگرى، ج 1، ص 225؛ هج و رشينگر، ص 38؛ قس ابن‌ميمون، ص 25).

5) خردل فارسى/ حرف‌السطوح/ صناب‌برّى با نام علمىcampestre Lepidium campestre/ Thalaspi: گياه علفى كوچك، داراى گلهاى كوچك سفيد رنگ، ميوه خورجينك و دانه تند مزه است (غالب، ذيل «حرف‌السطوح»؛ زرگرى، ج 1، ص 190؛ براى واژگان انواع خردل رجوع کنید به ديوسكوريدس، 1952، ص 213؛ ابوريحان بيرونى، ص 48، 213، 242؛ ابوالخير اشبيلى، ج 1، ص 205؛ برهان، ذيل «خردل»، «زرنگ»، «كهزك»).

تاريخچه. بذرهاى كشف شده خردل در عراق، هند و مصر به ترتيب متعلق به 3000، 2000 و 1900 سال پيش از ميلاد است. تاريخچه شناخت و استفاده از اين گياه حداقل به دو هزار سال پيش از ميلاد برمى‌گردد. در نوشته‌اى متعلق به 1550 سال پيش‌از ميلاد كه ابرس، مصرشناس، در 1291/1874 آن را گزارش داده، نام خردل آمده‌است (رنفرو و ساندرسون، ص107؛ پيكرزگيل، ص 165ـ166؛ روزنگارتن، ص 11ـ12). در بندهش (ص 78) آمده است كه پس از مرگ گاو يكتا آفريده، اعضاى بدن او به‌گياهان مختلف‌از جمله سپندان تبديل‌شد. برخى سپندان را معادل خردل دانسته‌اند (همان، ص 176، پانويس 7؛ مكنزى، ذيل "Spanda¦n"؛ برهان، ذيل «خردل»، «سپندان»).

فيثاغورس (حدود 530 قبل از ميلاد) و بقراط (حدود 400 قبل از ميلاد) خواص دارويى خردل را برشمرده‌اند (به نقل روزنگارتن، ص 299؛ نيز رجوع کنید به ص 24؛ پيكرزگيل، ص 165). در عهد جديد (متى، 31:13 و 32)، ملكوت آسمان به دانه خردل تشبيه شده است كه هر چند كوچك است، وقتى برويد آن‌قدر بزرگ مى‌شود كه پرندگان در آن مأوا مى‌گيرند. در قرآن (رجوع کنید به لقمان: 16؛ انبياء: 47) نيز دانه خردل، مظهر شىء بسيار خرد و ريز است. پلينيوس/ پلينى‌اكبر (دانشمند رومى قرن اول ميلادى؛ ج 6، كتاب 10، ص 137ـ141، ج 7، فهرست، ص 538، ذيل "Sinapi")، به تفصيل از سه نوع خردل و خواص آنها ياد كرده است. ديوسكوريدس (1934، ص154؛ 1952، ص192، 211) نيز انواعى از خردل را آورده است. در امپراتورى روم در سال 301 ميلادى، دانه‌هاى كامل و كوبيده شده اين‌گياه گران‌قيمت بود. در قرن نهم ميلادى كشت خردل در اروپا رواج يافت. مسلمانان نيز محدوده كشت آن را تا اسپانيا گسترش دادند (روزنگارتن، ص299ـ300؛ پيكرزگيل، ص 165ـ166؛ نيز رجوع کنید به لاوفر، ص380). در الفلاحة‌النبطية (ج 2، ص 795ـ796) شرايط كشت اين گياه آمده است. در منابع فارسى و عربى قديم نيز به فراوانى از انواع خردل و كاربردهاى آنها ياد شده است (ادامه مقاله).

كاربردها. ديوسكوريدس خواصى براى خردل آورده است كه به تكرار در نوشته‌هاى اسلامى، البته با برخى مطالب افزوده، ديده مى‌شود. او (1952، ص 192) لبسان را غذايى خوب و مفيد براى ترشى معده دانسته است. همچنين وى (1952، ص 211ـ 212) نوعى ديگر از خردل به نام سينيفى را گرمابخش و جاذب مواد از عمق بدن و از بين برنده بلغم معرفى كرده و براى اورام حلق، خشونت ناى، سياتيك، ورم طحال، داءالثعلب، تبهاى دوره‌اى، سنگينى گوش، خشونت پلك و موارد ديگر مفيد دانسته است. او (1952، ص 213) خردل فارسى را براى سياتيك (عِرق‌النساء) مفيد دانسته است (نيز رجوع کنید به رازى، ج 20، ص 385ـ387؛ ابن‌بيطار، ج 2، ص 52). به نظر ابن‌ماسويه، خردل براى دردهاى قلب و رحم، صرع، سدد عارض از بلغم و رطوبات موجود در سر و معده مفيد است (به نقل رازى، ج 20، ص 385ـ386). ماسرجويه نيز آن را براى تب و لرز مؤثر مى‌داند (به نقل رازى، ج 20، ص 387؛ نيز رجوع کنید به ابن‌سينا، ج 1، كتاب 2، ص 768ـ769). خردل براى دفع آفات كشاورزى و رفع ضرر ناشى از خوردن زياد خشخاش و جلوگيرى از فساد سركه و امثال آن نيز توصيه شده است (رجوع کنید به الفلاحة‌النبطية، ج 1، ص 413ـ 414، 531، ج 2، ص 795ـ 796، 983، 1118؛ در معرفت بعضى امور فلاحت، ص 154). حكيم مَيْسَرى (ص 53، 91، 94، 168، 171) خردل را در تركيب داروهاى فراوانى براى درمان برخى بيماريها معرفى كرده است (نيز رجوع کنید به ابن‌حبيب،ص 87 ، پانويس5؛ابن‌بكلارش،ص308؛ جرجانى، ص 238). ابن‌زُهر (ص 142) روغن خردل را براى اعضاى سرمازده و بيماريهاى ناشى از سرما و نيز عقرب گزيدگى مؤثر دانسته است. البته سابقه شناخت فايده اين دارو براى عقرب گزيدگى دست‌كم به بيش از پنج قرن قبل از ميلاد مى‌رسد (روزنگارتن، ص 299). دانشمندان متأخر نيز خواصى براى انواع خردل آورده‌اند كه بيشتر تكرار نوشته‌هاى پيشينيان است مگر اندك اضافاتى از قبيل اينكه خردل در درمان فراموش‌كارى، افزايش شير، درمان فلج كودكان ناشى از ضعف عصبها و سردى و دفع سنگها]ى كليه و مثانه [مفيد است (طبرى، ص 380؛ مجوسى، ج2، ص109؛ هروى، ص129، 180، 303؛ ابن‌بطلان، ص 38؛ جرجانى، ص 71، 134؛ ابن‌بيطار، ج 4، ص 92ـ93؛ ابن‌عديم، ج 1، ص 146، 157، 168، ج 2، ص 666، 672، 685، و جاهاى ديگر؛ انصارى شيرازى، ص 141؛ حكيم مؤمن، ص 100؛ انطاكى، ج 1، ص 156؛ عقيلى علوى شيرازى، ص 383ـ384). ابن‌بطلان (همانجا) دفع ضرر خردل را در پروردن آن در سركه و بادام مى‌داند.

در طب جديد براى گونه‌هاى مختلف خردل خواصى قائل‌اند كه برخى از آنها مشابه مطالب موجود در كتب گياه ـ داروشناسى قديمى و برخى نيز متفاوت‌اند (رجوع کنید به زرگرى، ج 1، ص 190ـ191، 222ـ230؛ بتانونى، ص 275، 277؛ پيكرزگيل، ص 165؛ روزنگارتن، ص 6ـ7؛ شهيدى بنجار، ص 302). ازتركيبات حاصل از خردل سياه، گاز خردل توليد و براى اولين‌بار در جنگ جهانى اول به عنوان

سلاح شيميايى به كار گرفته شد (پيكرزگيل، همانجا؛ روزنگارتن، ص 304). خردل در هند نماد حاصلخيزى بوده‌است (رجوع کنید به دايماك و همكاران، ج 1، ص123).


منابع :
(1) ابن‌بطلان، تقويم‌الصحة، ترجمه فارسى از مترجمى نامعلوم (اواخر قرن پنجم/ اوايل قرن ششم)، چاپ غلامحسين يوسفى، تهران 1366ش؛
(2) ابن‌بكلارش، كتاب‌الادوية‌المفردة‌المُسمى بالمستعينى، در الاغذية و الادوية عند مؤلفى الغرب‌الاسلامى، چاپ محمد عربى خطّابى، بيروت : دارالمغرب الاسلامى، 1990؛
(3) ابن‌بيطار؛
(4) ابن‌حبيب، العلاج بالاغذية الطبيعية و الاعشاب فى بلادالمغرب، او، مختصرفى الطب، چاپ محمدامين ضناوى، بيروت 1419/1998؛
(5) ابن‌زُهر، كتاب الاغذية، در الاغذية و الادوية عند مؤلفى الغرب‌الاسلامى، همان؛
(6) ابن‌سينا؛
(7) ابن‌عديم، الوصلة الى‌الحبيب فى وصف الطيبات‌و الطيب، چاپ سليمى محجوب و درية‌الخطيب، حلب 1406ـ1408/ 1986ـ1988؛
(8) ابن‌ميمون، شرح اسماءالعقار، چاپ ماكس مايرهوف، قاهره 1940؛
(9) ابوالخير اشبيلى، عمدة‌الطبيب فى معرفة‌النبات، چاپ محمد عربى خطّابى، بيروت 1995؛
(10) ابوريحان بيرونى، الصيدنة؛
(11) عبدالملك‌بن قريب اصمعى، كتاب‌النبات، چاپ عبداللّه يوسف غنيم، قاهره 1392/1972؛
(12) على‌بن حسين انصارى شيرازى، اختيارات بديعى (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقى مير، تهران 1371ش؛
(13) داوودبن عمر انطاكى، تذكرة اولى‌الالباب ]و[ الجامع للعجب‌العُجاب، ]قاهره [1416/1996؛
(14) كمال‌الدين حسن بتانونى، اسرارالتداوى بالعقار بين‌العلم الحديث والعطار، كويت 1994؛
(15) محمدحسين‌بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعين، تهران 1361ش؛
(16) بندهش، ]گردآورى [فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛
(17) اسماعيل‌بن حسين (حسن) جرجانى، خُفُى علائى (خفّ علائى يا الخفية‌العلائية)، چاپ على‌اكبر ولايتى و محمود نجم‌آبادى، تهران 1369ش؛
(18) محمدمؤمن‌بن محمدزمان حكيم مؤمن، تحفه حكيم مؤمن، چاپ سنگى تهران 1277، چاپ افست 1378؛
(19) حكيم مَيْسَرى، دانشنامه در علم پزشكى، چاپ برات زنجانى، تهران 1366ش؛
(20) در معرفت بعضى امور فلاحت ]از مؤلفى ناشناخته[، در احمدرضا ياورى، مقدمه‌اى بر شناخت كشاورزى سنتى ايران، تهران، 1359ش؛
(21) احمدبن داوود دينورى، كتاب‌النبات، ج :1 حروف اـز، چاپ برنهارد لوين، اوپسالا 1953؛
(22) پدانيوس ديوسكوريدس، هيولى الطب فى‌الحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَن‌بن بَسيل و اصلاح حنين‌بن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الياس تِرِس، تطوان 1952؛
(23) محمدبن زكريا رازى، كتاب‌الحاوى فى‌الطب، حيدرآباد، دكن 1374ـ1393/ 1955ـ1973؛
(24) على زرگرى، گياهان داروئى، ج 1، تهران 1368ش؛
(25) شرح لكتاب دياسقوريدوس فى هيولى الطب، وضعه مؤلف مجهول فى نهاية‌القرن السادس الهجرى، حققه و نقله الى‌اللغة‌الالمانية و علق عليه آلبرت ديتريش، گوتينگن 1408/1988؛
(26) على‌بن سهل طبرى، فردوس‌الحكمة فى‌الطب، چاپ محمدزبير صديقى، برلين 1928؛
(27) عقيلى علوى شيرازى؛
(28) ادوار غالب، الموسوعة فى علوم‌الطبيعة، بيروت 1988؛
(29) الفلاحة‌النبطية، الترجمة‌المنحولة الى ابن‌وحشيه، چاپ توفيق فهد، دمشق 1993ـ1998؛
(30) حسّان قبيسى، معجم‌الاعشاب و النباتات‌الطبية، بيروت 1415/1995؛
(31) على‌بن عباس مجوسى، كامل‌الصناعة‌الطبية، بولاق 1294؛
(32) هروى؛
(33) Charles James Bamber, Plants of the Punjab, Lahore 1916.
(34) Pedanius Dioscorides, The Greek herbal of Dioscorides, tr. John Goodyer, 1655, ed. Robert T. Gunther, Oxford 1934.
(35) William Dymock, C. J. H. Warden, and David Hooper, Pharmacographia Indica, London 1890-1893, repr. Karachi 1972.
(36) Ian Hedge and Karl Heinz Rechinger, Cruciferae (Flora Iranica, ed. Karl Heinz Rechinger, no.57), Graz 1968.
(37) Berthold Laufer, Sino-Iranica: Chinese contributions to the history of civilization in ancient Iran, Chicago 1919, repr. Taipei 1967.
(38) David Neil MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary, London 1990.
(39) Barbara Pickersgill, "Spices", in The cultural history of plants, ed. Ghillean Prance and Mark Nesbitt, New York: Routledge, 2005.
(40) Plinius/Pliny [the Elder], Natural history, with an English translation, tr. W. H. S. Jones, vol. 6, Cambridge, Mass. 1969, vol 7, Cambridge, Mass. 1966.
(41) Jane M. Renfrew and Helen Sanderson, "Herbs and vegetables", in The cultural history of plants, ibid.
(42) Frederic Rosengarten, The book of spices, Wynnewood, Penn. 1969.
(43) Ghulam Husayn Shahidi Bonjar, "Evaluation of antibacterial properties of some medicinal plants used in Iran", Journal of Ethnopharmacology, no. 94 (2004), Retrieved July 28, 2004, from www. elsevier.com/ locate/jethpham.
/ شمامه محمدى‌فر /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6985
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست