responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6881

خانه در كشورهاى مسلمان (8) افريقا ، خانه در كشورهاى مسلمان (8) افريقا

1. كشورهاى عربى شمال افريقا

مصر. نيل، طويل‌ترين رود جهان كه از اعماق قاره افريقا سرچشمه مى‌گيرد، باعث رشد كشاورزى و سكونت در اين منطقه شده است. به سبب نوع اعتقاد مصريان به زندگى پس از مرگ، سكونتگاهها با مصالحى كم دوام‌تر از مصالح مقابر و معابد ساخته شد (گاردنر، ج 1، ص 41ـ42). مصر از روزگاران كهن به دو منطقه عليا و سفلا تقسيم شده بود. مصر عليا، خشك و ناهموار با فرهنگ روستايى و مصر سفلا، پرنعمت و شهرى و پرجمعيت بود (همان، ج 1، ص 43). شرايط اقليمى سواحل نيل، مردم صحراها و مناطق دوردست را به سوى خود مى‌كشاند و كوچندگان در اين‌زمينهاى حاصلخيز اسكان مى‌يافتند و به كشاورزى و سپس شهرنشينى روى مى‌آوردند. اين اسكان در كناره‌هاى نيل به‌ويژه منطقه دلتا و محلهاى انشعاب رود بيشتر بود (ايونس، ص 9). ساخت خانه و اقامتگاههاى گروهى در كناره‌هاى رود نيل، از اواخر دوره نوسنگى (هزاره پنجم قبل از ميلاد) با مصالحى چون نى، جگن (گياهى شبيه به پاپيروس)، ساقه‌هاى گياهى و گل‌رس آغاز شد. با كاربرد گل بر روى دسته‌هاى نى (به منزله ستونهاى باربر) و صفحات حصيرهاى ساخته شده از جگن (به عنوان ديوار جداكننده و سقف)، خشت و سپس آجر به‌كار رفت و اين تحول هم‌زمان با وحدت مصر عليا و سفلا بود (مرزبان، بخش 3، يادداشتهاى الحاقى، ص يك).

در دوره يكجانشينى در مصر، جامعه به دو قشرِ مالكان، با خانه‌هاى بزرگ چند اتاقى و انبار و كلبه مخصوص خدمه كه روى زمينهاى بلند ساخته مى‌شد، و زارعان تقسيم شد (ظهران، ص 295). مصريان با سكونت در دهكده‌هاى دائمى، خانه‌هاى خود را يك طبقه و با خشتهاى ساخته شده از گِلِ نيل و كاه بنا مى‌كردند (اسميت، ص 14). گل براى خانه‌هاى روستايى و خشت براى ساخت خانه‌هاى اشخاص مرفه‌تر به‌كار مى‌رفت (ظهران، ص 304). در 3100 پيش از ميلاد با وحدت مصر عليا و سفلا، سلسله‌هاى فراعنه يكى پس از ديگرى حاكميت بر مصر را به دست گرفتند (اسميت، ص 23ـ24). فرعون به معناى مالك خانه بزرگ، خود مبيّن ساخت و اهميت خانه‌هاى مجلل در تاريخ مصر است (ظهران، ص 296). در دوره سلطنت قديم فراعنه (3100ـ2040ق م) خانه‌هاى اشرافى زيادى به صورت ويلايى با چوب و خشت در حومه شهر ممفيس ساخته شد كه با ديوارهاى بلند محصور بود و باغ و استخر و معبدى كوچك داشت. همچنين داراى اسباب و اثاثيه ظريف و قاليهاى ضخيم، اتاقها و تالار بزرگ پذيرايىِ منقوش به صحنه‌هاى زندگى بود (اسميت، ص 43). در اين دوره، كارگران عادى فقيرترين قشر جامعه بودند كه خانه‌هاى خشتى دو طبقه داشتند. اثاثيه اين خانه‌ها شامل چند صندلى سنگى و يك تخت چوبى يا حصيرى براى خواب بود. در بالاى خانه‌ها پنجره‌هاى كوچكى تعبيه و از حياط كوچك بيرون خانه براى انبار غلات و نگهدارى حيوانات خانگى استفاده مى‌شد. پلكان ساختمان نيز به بام مسطحى مى‌رسيد (همان، ص 58).

در ابتداى سلسله قديم، خانه‌ها گاه چهارگوش، دايره يا بيضى بود و در پاره‌اى موارد نيمى از خانه در زمين فرو رفته و يك حياط، آتشدان و انبارهاى غله آن را محصور مى‌كرد (آرنولد، ص110). خانه‌هاى دوره ميانه فراعنه (2040ـ 1567ق م) يك طبقه و شامل سه اتاق و يك ايوان، يا دو طبقه با شش اتاق، پنجره‌هاى كوچك بالاى ديوارها، و راه‌پله‌اى در فضاى بيرونى خانه براى رفتن به پشت‌بام بود. هر دو نوع خانه حياط مركزى داشتند. بعدها سايه‌بان مقابل خانه با تعبيه ستونها و سقف حصيرى به ايوان تبديل شد. سقف ايوان به‌دليل انباشت علوفه عايق حرارت بود. در ادامه سازه‌اى چوبى به عنوان حفاظ درِ بالاى بنا ساخته شد و بدين‌طريق فكر ساخت طبقه دوم شكل گرفت. اطلاعات خانه‌سازى دوره ميانه از شهر لاهون در منطقه فَيّوم* به دست آمده است كه محل سكونت مباشران و كاهنان و كارگران سازنده هرم سنسورت بود (>«سبكهاى خانه‌سازى در مصر باستان»، 2009).

در دوره سلسله‌هاى جديد (1567ـ 1087ق م) خانه‌ها سه بخش داشتند: پذيرايى در كنار ورودى خانه، تالار يا صحن باز براى تجمع، و فضاى خصوصى انتهاى خانه. درِ چوبى قرمز رنگى در ابتداى ورودى و از درِ ورودى به تالار، دالان و پلكانى تعبيه مى‌شد. اتاقهاى غربى خانه نيز معمولا معبد يا اتاق پذيرايى بود. در اين دوره، سرويس بهداشتى احتمالا خارج از خانه بود و در خانه‌هاى افراد فقيرتر از لگن استفاده مى‌شد. اين خانه‌ها به دليل كم يا زياد شدن اعضاى خانه، به گونه‌اى ساخته مى‌شد كه امكان تغيير و گسترش آن باشد. در اين دوره گاه خانه‌هاى سه يا چهار طبقه هم ساخته مى‌شد و حياط جلوى خانه محوريت مى‌يافت. به‌طور كلى در خانه‌هاى عهد فراعنه باغ‌سازى جلوى خانه به‌ويژه با گياه پاپيروس، نماد مصر سفلا، و نيلوفر آبى، نماد مصر عليا، بسيار مرسوم بود (همانجا).

دوره اسلامى. با حضور مسلمانان در مصر و ساخت اولين شهر اسلامى، فسطاط*، فصل جديدى در معمارى اين ديار رقم خورد. مقدسى (ص 196ـ198) از خانه‌هاى عباسيه در مصر نام مى‌برد كه با آجر و گل و بالكنهايى از چوب ساخته شده بود. وى بناهاى اسكندريه را از سنگِ رخام و خانه‌هاى فسطاط را چهار تا ده طبقه ذكر كرده است كه روشنايى آنها از روبه‌رو تأمين مى‌شد. در فسطاط در دوره امويان، هر خانه حداقل يك حياط اندرونى با مجارى آب داشت (هواگ و مارتن، ص 64).

قديم‌ترين آثار به دست آمده از خانه‌ها در فسطاط متعلق به دوره طولونيان* در قرن سوم است كه روى ديوارهايش تزيينات گچ‌برى بوده است (شافعى، ج 1، ص 427). در مهم‌ترين جناح اين خانه‌ها يك ايوان در وسط و دو حجره در دو طرف ايوان قرار داشت كه تقليدى از منازل ايرانيان در دوره ساسانى و عباسيان در سامرا بود. در طبقه همكف اين خانه‌ها زندگى روزمره و پذيرايى از مهمان در طول روز جريان داشت. حياط در وسط خانه، و در وسط حياط، حوض بود. در جناح ديگر خانه، ورودى اصلى با دهليزى به شكل زاويه قائمه به حياط راه مى‌يافت. پلكانى نيز براى دسترسى به طبقات بالا كه حريم و محل خواب بود، و نيز آشپزخانه‌اى درون حياط تعبيه مى‌شد. خانه‌هاى چهار ايوانى در دوره طولونيان ظهور كرده است (همان، ج 1، ص 431ـ433، 459). در كاوشهايى در فسطاط، خانه‌هايى با يك و دو حياط (يكى براى مهمان و ديگرى براى زنان خانه) كشف شده است (پيتر بريج، ص 198ـ199). خانه‌هاى مجلل در اين شهر معمولا دو بخش داشت: يكى، ديوانخانه يا محل پذيرايى از مهمانان مرد و ديگرى، حرم كه ويژه مهمانان زن و حريم اعضاى خانواده بوده است. در فسطاط هم‌زمان با تغيير فصل، سكونت در اتاقها تغيير مى‌كرد. تابستانها از ايوان به‌دليل رو به شمال بودن، به عنوان اتاق پذيرايى و نشيمن استفاده مى‌كردند (جينايى، ص 372ـ373، 377).

در تمامى خانه‌هاى كشف شده دوره فاطميان در فسطاط، ايوانهاى باز يا دو تالار دراز به موازات يكديگر به حياط مركزى باز مى‌شدند (اتينگهاوزن و گرابار، ص 173). ناصرخسرو (ص80، 89ـ90) در ديدار خود از قاهره، در زمان فاطميان، از خانه‌اى چهار طبقه ياد مى‌كند كه از آجر و گچ و سنگ ساخته شده بود. وى همچنين توضيح داده كه تمام سراهاى قاهره جداگانه ساخته شده، چنان‌كه درخت و عمارت هيچ‌كس بر ديوار عمارت ديگرى بنا نشده است و بر بام طبقات، باغچه درست كرده‌اند. نيز از حجره‌هايى مى‌گويد كه كرايه مى‌دادند و جمعيت زيادى در آن جاى مى‌گرفت. در دوره فاطمى، كاخها در بخش مركزى قاهره و مساكن برگزيدگان شهر در ساير محلات قرار داشت (گرابار، ص70). در تمام خانه‌هاى مصر از دوره ايوبى به بعد، ورودى مستقيمآ به حياط راه نمى‌يافت و مسير غيرمستقيمى داشت. گرايش به كاربرد سنگ به‌جاى خشت از اين دوره آغاز شد (هواگ و مارتن، ص 67، 76).

در دوره مماليك طبقات بالاى خانه‌ها نسبت به طبقات پايين پيش‌رفتگى داشت كه مشرف به كوچه و سايه‌ساز بود (همان، ص 74). در اين دوره در قاهره، پنجره‌ها با جداره‌هايى با نقوش متنوع گره‌چينى (مشربيه) ساخته مى‌شد. به اين ترتيب بالكنهايى به وجود مى‌آمد كه زنان از آنجا بدون آنكه ديده شوند بيرون را مى‌ديدند. همچنين آب را براى خنك شدن و نيز گياهان خوشبو را در اين بالكنها قرار مى‌دادند (لوكاك، ص 121). در همين دوره، در خانه‌هاى مجلل حياطهاى سايه‌دار و سرسبز با سنگهاى بادبَر ساخته مى‌شد (پيتر بريج، ص 185). شيوه معمارى خانه در قاهره از دوره مماليك تا قرن دوازدهم تغيير چندانى نكرد و عثمانيان بيشتر تزيينات را تغيير دادند (رمون، ص 86).

در دوره عثمانى در كشورهاى عربى، با به‌كارگيرى مصالح هر منطقه، خانه‌هايى شبيه خانه‌هاى استانبول ساخته شد (زين‌العابدين، مقدمه اكمل‌الدين احسان‌اوغلى، ص 13). در اين دوره خانه‌هاى زيادى در قاهره بنا شد كه طرح و نقشه واحد ولى مصالح متفاوتى داشت. درهاى چوبى داخل خانه پرتزيين بودند و قواره‌هاى شيشه‌هاى رنگى در آنها به كار مى‌رفت. درهاى ورودى نيز كوبه‌هاى آهنى و قفل چوبى داشت. پنجره‌هاى طبقه اول كوچك و مشربيه با الوار چوبى و شيشه‌هاى رنگى ساخته مى‌شد. خانه‌هاى عثمانى مصر دو تا سه طبقه بود و ورودى آن با راهروى پرپيچ و خمى به حياط داراى چاه راه مى‌يافت (عبدالرحمان زكى، ص 219). در اين دوره حياط كاربرى زيادى نداشت و اتاقهاى مجاور به سادگى به داخل هم باز مى‌شدند. بخشهاى رو به حياط نيز قرينه نبودند، ليكن طراحى منظمى داشتند. هنگام ورود به اين حياطها اولين مكان قابل توجه، نشيمنگاه تابستانى بود. در حقيقت خانه‌سازى متقارنِ رو به حياط با محوريت ايوان در فسطاط، در قاهره تداوم نداشته است (جينايى، ص 377ـ382).

در قرن نهم در قاهره، به‌دليل افزايش جمعيت مجتمعهايى به‌نام رَبْع ساخته شد كه اقامتگاه چند خانواده بود و در كنار خيابانهاى اصلى يا محل كار طراحى مى‌شد. اين مجتمعها در دوره عثمانى نيز رايج بود (همان، ص 385ـ386). در قرن دوازدهم نيز توزيع مساكن قاهره تمايز طبقات اجتماعى را نشان مى‌داد. بيشتر خانه‌هاى فقرا به اطراف شهر كشيده شد و سرمايه‌داران محلى و اقشار متوسط در اطراف مركز شهر پراكنده شدند (رمون، ص 83). الگوى سكونت قاهره در قرن دوازدهم و سيزدهم اين چنين بود: عده‌اى از فروشندگان و صنعتگران نزديك «قصبه» كه مركز اقتصادى بود و بسيارى در ربعها و كاروان‌سراها ساكن بودند و در منطقه‌اى كه از مركز بازار تا خارج شهر امتداد داشت، طبقه متوسط بازرگانان و شيوخ ازهر سكونت داشتند (همان، ص 76ـ77).

ويژگيهايى از ساخت خانه و تزيينات و اثاثيه آن در مصر. از نظر آب و هوايى، ساخت حياط خانه‌هاى مصرى در جهت شمالى براى بهره‌گيرى از نسيم خنك، ويژگى معمارى اين منطقه محسوب مى‌شود (پيتر بريج، ص 201). در دوره‌هاى جديدتر، بامهاى خانه‌ها مسطح شد كه شبها محل نشستن يا خوابيدن ساكنان بود. طبقات زيرين در خانه‌هاى چند طبقه با آجر و سنگهاى بريده و طبقات بالا با تخته‌هاى سبك و برگ و ساقه نخل، نى و گل ساخته مى‌شد. سردر خانه‌ها ساده و تنها زينت نماى بيرونى ديوارهاى رو به كوچه، مشربيه بود. درون خانه‌هاى اشراف، پرتزيين و مجلل اما بيرون آن، ساده بود. كف اتاقهاى پذيرايى با سنگهاى مرمررنگى فرش مى‌شد و وسط اتاق حوض فواره‌دار قرار داشت. در دو طرف تالارها، «ديوان» يعنى سكويى به ارتفاع حدود 75 سانتيمتر قرار داشت كه روى آنها قاليچه‌هاى نفيس ايرانى و بالشهايى با رويه حرير و زربفت براى نشستن قرار مى‌گرفت (ويت، ص 135ـ137). رويه ديوار با سنگهاى رنگى پوشيده و با طلا و لاجورد و رنگهاى ديگر آراسته مى‌شد. سقف اتاقها با تير تخته‌كوبى مى‌شد. براى خنكى خانه علاوه بر حوض، بادگير يا ملقف نيز تعبيه مى‌كردند (همان، ص 137ـ138). بادگيرها براى تهويه تالار پذيرايى و اتاق نشيمن به‌كار مى‌رفت. ورودى اين بادگيرها را به دريچه بزرگى در سقف متصل مى‌كردند (پيتر بريج، ص 203). خانه‌هاى قاهره از حياط نور مى‌گرفتند و پنجره‌اى به كوچه نداشتند. در از طريق دالانى پيچ و خم‌دار به حياط باز مى‌شد. مهم‌ترين قسمت خانه يعنى تالار به مردان اختصاص داشت.

از جمله اثاث‌خانه نيمكتهايى ثابت بود كه روى آنها با حصير فرش مى‌شد و صندوقهاى زيادى براى نگهدارى جواهرات و چينى‌آلات در خانه قرار داشت (ويت، ص 138ـ 140). در خانه‌هاى بدون حياط يا با حياطهاى كوچك در قاهره، سرسراى بزرگ مركزى (قاعه) كه از سقف نور مى‌گرفت به جاى حياط ساخته مى‌شد (پيتربريج، ص200). قاعه به عنوان مهم‌ترين جزء خانه فضايى سنگفرش بود كه در دو طرف آن دو ايوان و گاه در سه ضلع آن به شكل حرف لاتينى T سه ايوان، كمى مرتفع‌تر از سطح قاعه ساخته مى‌شد. پنجره‌هاى شيشه‌اى تحت تأثير هنر بيزانس، در قرن سيزدهم در مصر به‌كار مى‌رفت. اين پنجره‌ها را از شيشه‌هاى كوچك مى‌ساختند كه از پشت با گچ استوار مى‌شد. پنجره‌هاى مذكور با قوسهاى تند و به‌صورت جفت تعبيه مى‌شد (هواگ و مارتن، ص 196ـ197). بيشتر تزيينات خانه‌ها نيز بر پايه گچ‌برى با نقوش برجسته گياهى و هندسى و همچنين كتيبه‌هاى كوفى بود (براى نمونه رجوع کنید به شافعى، ج 1، ص 446، 448،450). در اطراف حياط، در طبقه همكف اتاقهاى پذيرايى باز و بدون در به نام تختبوش كه از واژه «تخت» فارسى گرفته شده، تعبيه مى‌شد. تختبوش فضايى مستطيل يا مربع و مسقف با كمى ارتفاع از سطح حياط است كه ضلع رو به حياط آن باز و دورتادور سه ضلع ديگر، چسبيده به ديوار، تختهاى چوبى براى نشستن مهمانان و ملاقات كنندگان اعضاى خانه فراهم آمده است. اگر اين فضا بسته باشد به آن مَندَره مى‌گويند. در خانه فقرا اتاق پذيرايى، همان اتاق پدر، نزديك در ورودى بود. اتاق پذيرايى مردانه نشان‌دهنده وضع اقتصادى خانواده بود كه با اسباب و اثاثيه نفيس و لوازم اضافى جهت پذيرايى از مهمان زينت مى‌يافت (رمون، ص 87؛ پيتربريج، ص 198).

در دوره اسلامى در مصر، خانه‌هاى متنوعى ساخته شد. علاوه بر خانه‌هاى حياط‌دار مركزى كه مخصوص اشراف و ثروتمندان بود، بايد از انواع خانه‌هاى متوسط براى پيشه‌وران و صنعتگران يادكرد كه فاقد حياط مركزى بودند و اگر حياطى وجود داشت، بيرون از خانه و بين دو خانه مشترك بود، و نيز خانه‌هاى موقت مثل كاروان‌سراها (وكاله) براى بازرگانان و در مواقع بحرانى براى مأموران نظامى (رمون، ص 93ـ94، 198). در خان (كاروان‌سرا) بزرگ قانصوه غورى* در قاهره كه از ثروت و مكنت مماليك نشان داشت، دو طبقه پايين مختص انبار كالا و طبقات بالاتر مخصوص سكونت بود و به صورت واحدهاى مجزا با پلكان داخلى جداگانه ساخته شده بود (سيمز، ص90). در قاهره در دوره عثمانى، حدود 360 وكاله وجود داشت (رمون، ص 98).

رَبعها مهم‌ترين سكونتگاه گروهى دائمى در قاهره، بعد از دوره مملوكها رايج شد. ربع دو نوع بود: ربع انفرادى، با بيش از پانزده منزل مجزا با اختلاف سطح روى طبقه همكف (كه در آن دكان يا انبار بنا مى‌شد)؛ و ربع وكاله، با بيش از بيست منزل كه روى كاروان‌سرا ساخته مى‌شد و ارتباطى بين آنها با كاروان‌سرا نبود. ربعها معمولا در نزديكى مركز اصلى فعاليتهاى اقتصادى، اقامتگاه صنعتگران كوچك و فروشندگان بود. حدود ده درصد مردم قاهره در ربع زندگى مى‌كردند (همان، ص100ـ101). حوش، اقامتگاهى فقيرانه‌تر، به‌خصوص در حومه قاهره و شامل حياطى بزرگ و عمومى با كلبه‌هاى بسيار بود. در اين فضاها مردم فقير با حيواناتشان زندگى مى‌كردند (همان، ص 102).

از خانه‌هاى باقى‌مانده ساخته شده به شيوه مملوكى، «اليناق الحسامى» و «خيربك» است كه قاعه‌هاى قديمى آن تاكنون باقى است (عبدالرحمان زكى، ص 218).

از خانه‌هاى قاهره در دوره عثمانى، خانه جمال‌الدين الذهبى از بازرگانان بزرگ مصرى است كه در 1047 ساخته شده و در طرف قبله آن، اتاق‌نشيمن (مقعد) هست با دو طاق كه روى ستونهاى مرمرى تكيه زده‌اند. در قسمت شرقى اين خانه، تالار بزرگ با دو ايوان و وسط ايوانها فضايى موسوم به «دَرْقاعه» قرار دارد كه با عنصر شخشيخه، عنصر گنبد چوبى شكل كوچكى، پوشيده شده است. در تالار اين خانه مشربيه‌اى به سمت گذر عمومى تعبيه شده است. خانه حمام كوچكى نيز دارد (همان، ص 221). منزل ديگرى از اين دوره متعلق به ابراهيم كتخداالسنارى است كه در 1209 ساخته شده و داراى اتاق نشيمن در سمت قبله، اتاقهاى متعدد، تالار و حمام است و محققان و مأموران سياسى فرانسوى زيادى در آنجا اقامت داشته‌اند. ديگرى خانه شيخ عبدالوهاب الطبلاوى است كه شامل دو قسمت مجزاست؛ قسمت اول در 1058 و قسمت دوم در 1211 ساخته شده است. در بخش دوم كه بزرگ‌تر و مهم‌تر از بخش نخست است ديوارها كاشى‌كارى شده و آبنماى سنگى زيبايى در تالار آن قرار دارد (همان، ص 223ـ224). خانه «حلاوت» نيز قابل توجه است كه شامل حياط با چاه، مقعد، سكوهاى نشستن، مشربيه با شيشه و چوبهاى تزيينى و دستگيره‌هاى در زيبايى است و چون نزديك ساحل ساخته شده، كف حياط شن و ماسه‌اى است كه جنبه خنك‌كننده دارد و از سنگ مرمر نيز به همين دليل استفاده زيادى شده است. اين نمونه‌ها امروزه در ميان خانه‌هاى نوساز جايگاه ويژه‌اى دارد چرا كه بيشتر مساكن امروزى با سقفهاى مسطح و بدنه‌هاى بتونى و ديوارهاى ساخته شده از بلوكها و قالبهاى سيمانى تفاوت زيادى با گذشته دارد (سراج‌الدين، ص 74، 77). اين تغييرات در روستاها كمتر است و امروزه خانه‌هاى روستايى از خشت و بيشتر يك طبقه و شامل چند اتاق است. اتاقها به دليل نداشتن پنجره، نمناك و تاريك‌اند (نشأت، ص 193).


منابع :
(1) برندا اسميت، مصر باستان، ترجمه آزيتا ياسائى، تهران 1380ش؛
(2) ورونيكا ايونس، شناخت اساطير مصر، ترجمه باجلان فرخى، تهران 1375ش؛
(3) هيدنبو جينايى، «جهان كوچك خانواده پيرامون حياط»، در شهرنشينى در اسلام ]گزارش همايش بين‌المللى شهرنشينى در اسلام (28ـ 22 اكتبر 1989)[، ]برگزاركننده[: مركز مطالعات فرهنگى خاورميانه‌اى توكيو، ترجمه مهدى افشار، ج 2، تهران: دفتر پژوهشهاى فرهنگى، 1386ش؛
(4) آندره رمون، مقدمه‌اى بر شهرهاى بزرگ عربى ـ اسلامى در قرنهاى 10 تا 12 هجرى، ترجمه حسين سلطان‌زاده، تهران 1370ش؛
(5) محمود زين‌العابدين، جولة تاريخية فى عمارة البيت العربى و البيت التركى، رياض 1419/1998؛
(6) اسماعيل سراج‌الدين، التجديد و التأصيل فى عمارة المجتمعات الاسلامية : تجربة جائزة الاغاخان للعمارة، اسكندريه 2007، فريد محمود شافعى، العمارة العربية فى مصر الاسلامية، ج 1، ]قاهره[ 1970؛
(7) سعد ظهران، «تصورات شهرنشينى روشنفكران مسلمان: رويكردى مصرى، عصر شكل‌گيرى تمدن مصرى»، در شهرنشينى در اسلام، همان؛
(8) عبدالرحمان زكى، «الدار الاسلامية فى مصر»، المقتطف، ج 99، ش 3 (رجب 1360)؛
(9) پرويز مرزبان، خلاصه تاريخ هنر، تهران 1379ش؛
(10) مقدسى؛
(11) ناصرخسرو، سفرنامه حكيم ناصرخسرو قباديانى مروزى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران 1363ش؛
(12) قمر نشأت، «دوازده سال در قاهره»، يغما، سال20، ش 4 (تير 1346)؛
(13) گاستون ويت، قاهره: شهر هنر و تجارت، ترجمه محمود محمودى، تهران 1365ش؛
(14) جان هواگ و هانرى مارتن، سبك‌شناسى هنر معمارى در سرزمين‌هاى اسلامى، ترجمه پرويز ورجاوند، تهران 1384ش؛
(15) Dieter Arnold, The encyclopaedia of ancient Egyptian architecture, Princeton 2003.
(16) Richard Ettinghausen and Oleg Grabar, The art and architecture of Islam: 650-1250, Marmondsworth, Engl. 1987.
(17) Helen Gardner, Gardner's art through the ages: the Western perspective, vol.1, [ed.] Fred S.Kleiner and Christin J. Mamiya, Australia 2006.
(18) Oleg Grabar, "The architecture of power: palaces, citadels and fortifications", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984.
(19) Ronald Lewcock " Architects, craftsmen and builders: materials and techniques", in ibid.
(20) Guy T. Petherbridge, "Vernacular architecture: the house and society", in ibid.
(21) Eleanor Sims, " Trade and travel marketa and caravanserais", in ibid.
(22) "Styles of houses in ancient Egypt", Ancient Worlds, 2009. Retrieved Dec.8, 2009, from http:// www. ancientworlds.net/ aw/ Articles/ 831412.
/ غلامحسين معماريان و ليلا پهلوان‌زاده /

تونس. در تونس تا قبل از دوره شهرنشينى جديد بيشتر روستانشينى رايج بود به طورى كه تا اواسط 1338/1920، حدود 82% خانه‌هاى اين كشور از نوع روستايى و فقط هجده درصد آنها شهرى بودند. روستاييان تونس يا كوچ‌نشين‌اند و در چادر زندگى مى‌كنند يا يكجانشين‌اند كه در اين صورت، در گوربى (رجوع کنید به ادامه مقاله) يا در خانه روستايى ساكن‌اند. با شروع قرن چهاردهم/ بيستم، به‌ تدريج چادرنشينى از بين رفت و گوربى و خانه جاى چادر را گرفتند.

از ويژگيهاى كشورهاى عربى ـ اسلامى، مانند تونس و مراكش و الجزاير، ساختار معمارى مسكونى روستايى و شهرى درونگراست، به اين ترتيب كه همه خانه‌ها يك حياط مركزى دارند كه اتاقها و ساير فضاها دورادور آن قرارگرفته‌اند و رو به آن باز مى‌شوند و از آن روشنايى مى‌گيرند (سانتلى، ص114).

غارنشينى و خانه‌هاى زيرزمينى. اقوام بربر، در گذشته‌هاى دور، خانه‌هاى خود را يا به صورت غار در درون صخره‌ها مى‌ساختند يا به صورت اتاقهايى با پوشش گنبدى در چندين طبقه روى هم بنا مى‌كردند، كه آنها را بسته به اينكه بر فراز بلندى يا در دشت ساخته شده باشند، قلعه يا قصر مى‌ناميدند. نمونه‌هايى از اين بناها در مطماطه در جنوب تونس و غريان در مغرب ليبى باقى مانده‌اند (فونتان و گرسه، ص317ـ320؛ پيتربريج، ص202). كاوشها نشان داده‌است كه خانه‌هاى بولاريجيا در تونس از دوره روميها اتاقهاى زير و روى زمينى داشته‌اند (پيتر بريج، همانجا). اين بناها در واقع پناهگاههايى در برابر حمله كوچ‌نشينان دشتهاى مجاور بودند و در مواقع صلح، فقط براى انبار كردن آذوقه از آنها استفاده مى‌شد.

از قرن دوازدهم/ هجدهم با عقد پيمان صلح بين اقوام درگير تونس تا اوايل قرن چهاردهم/ بيستم، تقريبآ همه قلعه‌ها و خانه‌هايى كه در بلنديهاى اين منطقه ساخته شده بودند، رها شدند و ساكنان آنها در كوهپايه‌ها كه شرايط زندگى در آن بهتر بود، مستقر شدند. اين بار در نوع ديگرى از غارنشينى، خانه‌ها را درون زمين حفر كردند. براى ساخت اين خانه‌ها، ابتدا حياط مركزى آن در عمق حدود شش تا هشت مترى گودبردارى مى‌شد. سپس تونل ورودى (سقيفه) با انحنا و در طول آن آشپزخانه، انبار و اتاقها درون بدنه‌هاى حياط حفارى مى‌گرديدند. همچنين، منبعى براى نگهدارى آب باران در حياط كنده مى‌شد (رجوع کنید به همانجا). اين خانه‌ها بسيار بزرگ (نسبت به ساير گونه‌ها)، دلپذير، در تابستان خنك و در زمستان گرم بودند و هزينه ساخت آنها نيز كم بود، اما هوا در آنها جريان نمى‌يافت و ممكن بود در هنگام بارندگى دچار ريزش شوند.

گوربى. گوربى نوعى كلبه و به دو گونه است، كيب و مامرا. كيب در بخش جنوبى كوه‌هاى تِل و در شهر زغوان ديده مى‌شود و به شكل آلونك، با شاخ و برگ گياهان (از جمله زيتون) و كاه و حصير ساخته مى‌شود و اغلب كاربرى فصلى دارد. مامرا مسكن بومىِ بخش سفلاى رود مجرده و شهر بنزرت است و با سنگِ خشكه‌چين، قلوه‌سنگ يا خشت (تركيب خاك رس و كاه) ساخته مى‌شود و سقف كاه‌پوش دارد. در ساخت گوربيهاى متأخر، از سيمان، آجر، تيرآهن و بتن‌آرمه نيز استفاده مى‌شود. گاه با بهترشدن وضع مالى خانواده، يك يا چند گوربى ديگر اضافه مى‌گردد و گوربىِ گسترش‌يافته خودبه‌خود داراى حياط مى‌شود (رجوع کنید به سانتلى، ص151ـ152).

خانه‌هاى روستايى. اين خانه‌ها نيز مانند گوربى انواع گوناگون دارد. خانه با بام تخت گونه رايج آن است كه در سراسر تونس ديده مى‌شود، ولى اهميت آن در همه جا به يك اندازه نيست. در تل، رواج اين خانه‌ها به اندازه گوربى است. در سواحل شرقى تونس، گونه غالب است و در روستاهاى كوچك و بزرگ، از بنزرت در شمال كشور تا مرز طرابلس (ليبى) در جنوب ديده مى‌شود.

در روستاهايى كه از نظر اقتصادى رونق چندانى ندارند خانه‌ها به صورت نيمه گوربى نيمه‌خانه هستند. گونه‌اى پيشرفته مابين خانه و گوربى به نام دم (از ريشه لاتين دموس) ساخته مى‌شود كه در شهرهايى مانند باجه* در شمال كشور تونس با طاق آهنگ و ديوارهاى مستحكم و اندودشده با آهك رايج است.

در خانه‌هاى روستايى ساخت‌مايه اصلى خاك است كه اغلب به صورت خام و خشك‌شده در آفتاب استفاده مى‌شود. گاهى تركيب خاك و كاه خردشده را يا به صورت خشت يا با قالب‌گيرى با تخته‌هاى چوبى عريض و ريختن و فشردن كاه‌گل بين آنها به كار مى‌برند. خاك در زيرسازيها، ديوارها و به صورت لايه‌اى افزوده، در بام خانه‌ها استفاده مى‌شود. ضخامت ديوارهاى گلى در ايجاد مقاومت در برابر گرما تأثير بسزايى دارد. علاوه بر اين، ديوارها هميشه با اندود آهك پوشيده مى‌شوند كه باعث انعكاس نور و حرارت مى‌گردد. افزودن لايه‌اى گل روى بام خانه‌ها كه اغلب به صورت تخت يا شيب‌دار ساخته مى‌شوند بر نفوذناپذيرى آنها مى‌افزايد. پوشش بام خانه گاهى مثلاً در خانه‌هاى قبائليها يا بربرها در دره مجرده، از سفال نيم استوانه است. در بامهاى تخت، از چوب درخت زيتون يا سرو براى ساخت تيرهاى افقى استفاده مى‌شود. اين تيرها با تيرهاى چوبى با قطرهاى متفاوت كنار هم قرار مى‌گيرند و لابه‌لاى آنها را با سنگ پر مى‌كنند. گاهى اين سازه با لايه‌اى از مخلوط خاك و آهك و ماسه دريايى تكميل مى‌شود كه باعث استحكام بيشتر آن مى‌گردد.

بام با پوشش طاقى به ندرت در خانه‌هاى تونس به چشم مى‌خورد. با استفاده از پوشش طاقى، از آهنگ يا چهار بخش آهنگ، مى‌توان اتاقهايى با عرض بيشتر ساخت، اما اين روش گران‌تر تمام مى‌شود و مستلزم به‌كارگيرى افراد ماهر است. ساخت طاقهاى گهواره‌اى براى مثال در منطقه باجه كه ساكنان آن اوضاع اقتصادى خوبى دارند، رواج دارد. برخى ديگر از خانه‌ها در صخره‌هاى ساحلى، بين لايه‌هاى رسوبى افقى، ساخته مى‌شوند، براى مثال در روستاى شنينى. دسته‌اى ديگر، همانند خانه‌هاى زيرزمينى، در زمينهاى رسى ـ ماسه‌اى سخت ولى قابل پودرشدن، حفر مى‌گردند، مانند خانه‌هاى شهر مطماطه (رجوع کنید به سعداوى، ص 413ـ416). در خانه‌هاى شهر تونس، آجر و سنگ، در كنار هم به‌كار مى‌روند. ديوارها و كف حياط در خانه‌هاى معمولى با آهك سفيد مى‌گردد (روو، 1983، ص50، 54).

در آباديهاى منطقه جَريد*، ساختمايه خانه‌ها آجر است و بازشوهاى باريكى براى ايجاد جريان هوا در آنها وجود دارد. آجركاريهاى خاص نماها و ديوارهاى رو به حياط براى مثال در شهر توزَر*، نشان‌دهنده توجه هنرمندانه سازندگان آنهاست.

خانه‌هاى شهرى. در تونس خانه‌هاى شهرى و روستايى تفاوت زيادى باهم ندارند. خانه‌هاى شهرى مستحكم‌تر ساخته مى‌شوند و امكانات بيشترى دارند ولى ساختار فضايى و اجزاى تشكيل‌دهنده در آنها و گونه‌هاى ديگر خانه در تونس، مشابه يكديگرند. مقايسه خانه‌هاى قرن دهم با خانه‌هاى اواخر قرن سيزدهم نشان مى‌دهد كه در ساختار آنها تغيير چندانى رخ نداده است و همان سبكها و تزيينات پيشرفته‌تر شده‌اند (سانتلى، ص114).

به گفته ژاك روو (1980، ص 46ـ47) خانه‌هاى شهر تونس در قرون دوازدهم و سيزدهم، براساس توانايى مالى مالك آنها، داراى سلسله مراتب و به چهار دسته تقسيم‌پذير بوده‌اند: خانه معمولى (خانه طبقه ضعيف)، خانه بورژوا (خانه طبقه مرفه)، خانه بزرگ (خانه طبقه اعيان) و كاخ. اين گونه‌شناسى در مورد خانه‌هاى سراسر كشور تونس صادق است.

معمارى خانه‌هاى تونس از معمارى شرقى و معمارى مديترانه‌اى برگرفته شده است. به نظر ژاك روو (1983، ص44ـ 55)، اجزاى اصلى به‌كار گرفته‌شده در معمارى خانه‌هاى تونس هم در معمارى خانه‌هاى يونانى ـ رومى و هم در معمارى خانه‌هاى فسطاط (كه معمارى آن برگرفته از معمارى شهر سامرا بود) مشاهده مى‌شود. حياط مركزى، سقيفه (ورودى)، رواق (در اينجا ايوان) و اتاق با نقشه‌اى به شكل حرف لاتينِ T، احتمالا خاص اين خانه‌ها بوده كه معماران تونسى آن را با توجه به اوضاع اقليمى و فرهنگى ويژه اين منطقه تغيير داده‌اند تا پاسخگوى نيازهاى ساكنان باشد. محصول نهايى گونه‌اى نسبتآ جديد است كه اگرچه در معمارى يونان و بين‌النهرين ريشه دارد، با ويژگيهاى سرزمين تونس نيز وابستگى تنگاتنگ و انكارناپذيرى دارد. از ديگر ويژگيهاى خاص معمارى تونس اين است كه خانه‌هاى حياط‌دار به صورت خوشه‌اى كنار هم قرار گرفته‌اند به طورى كه ديوارهاى آنها پشت به پشت يكديگر است و شبيه به كندوى عسل ساخته شده‌اند (عبدالكافى، ص43).

در كشور تونس تشخيص بافت مسكونى شهرى از بافت مسكونى روستايى هميشه آسان نيست. در بافت شهرى حياط خانه‌ها اغلب داراى شكل منظم است و دورتادور آن را فضاهاى ساخته‌شده در برمى‌گيرند. در حالى‌كه در بافت روستايى حياط خانه‌ها معمولا شكل منظمى ندارد و همه جوانب آن ساخته نمى‌شود. تراكم بافت روستايى به علت وسعت زياد قطعات زمين آشكارا از بافت شهرى كمتر است اما اين تمايز در ميزان تراكم و چگونگى قرارگيرى بنا در زمين به تعريفِ گونه‌اى از بافت مسكونى كه كاملا با بافت مسكونى شهرى متفاوت باشد نمى‌انجامد. هر دوى اين بافتها جزو گونه واحدى از فرم شهرى محسوب مى‌شوند.

سلسله‌مراتب موجود در راههاى دسترسى به بافت مسكونى بر مبناى اصل جدايى خانه‌ها از فضاى تجارى شكل مى‌گيرد. معابر اصلى يا درجه دو فضاهاى عمومى و تجارى محسوب مى‌شود و به موازات آنها بناهاى مذهبى و مغازه‌ها قرار دارد، درحالى‌كه براى دسترسى به خانه‌ها، كوچه‌هاى باريك و بن‌بستهايى عمود بر معابر اصلى ايجاد شده كه اغلب فضايى خصوصى است كه تضاد آشكارى با معابر اصلى دارد.

ساختار بافت مسكونى به‌گونه‌اى است كه هر محله داراى استقلالى نسبى است. به اين ترتيب كه ايجاد خدمات مورد نياز محله (مانند مسجد، نانوايى، حمام) در امتداد معابر اصلى، پاسخگوى زندگى روزمره ساكنان محله است.

مجموع خانه‌هاى كنار هم مانند جزايرى است كه دسترسى به آنها از طريق بن‌بستها ميسر مى‌شود. اين جزاير (مجموعه خانه‌ها) شكل مشخصى ندارند و اندازه آنها بسيار متفاوت است. جزايرِ محلات عامه‌نشين اغلب كوچك‌تر از محلات اعيان‌نشين است و بن‌بستهاى كوتاه‌ترى دارد.

جزاير همانند هسته درونى است كه خانه‌هاى مجاورِ راههاى اصلى يا فرعى آن را دربرگرفته است. دسترسى به خانه‌هاى درونى از طريق يك بن‌بست امكان‌پذير است، بنابراين خلوت يا محرميت اين خانه‌ها بيشتر از خانه‌هاى حاشيه‌اى حفظ مى‌شود. هسته درونى اغلب متشكل از يك خانه بسيار بزرگ يا چند خانه است، و نيز تعدادى خانه ديگر كه در حاشيه مسير بن‌بستى قرار دارند كه به راهرويى به نام دَريبه (رجوع کنید به ادامه مقاله) منتهى مى‌شود. اين خانه‌هاى اخير اغلب كم‌بهاترند.

با وجود يكنواختى زياد بافت شهرى، بافت مسكونى به دوگونه تقسيم مى‌شود: بافت مسكونى مركزى (مدينه) و بافت مسكونى حومه. شبكه دسترسى به خانه‌ها و نوع قطعه‌بندى زمين در هريك از اين بافتها خاص و ويژه همان بافت است. بااين‌حال، بناهاى عمومى احداث‌شده در معابر اصلى آنها موجب ادغامشان در ساختار كلى شهر مى‌شود (رجوع کنید به همانجا).

ورودى خانه سقيفه نام دارد و فضايى است با نقشه مربع يا مستطيل‌شكل كه به گوشه‌اى از حياط منتهى مى‌شود. محورهاى ورود و خروج از سقيفه برهم منطبق نيستند و به‌اين‌ترتيب وقتى در خانه باز باشد، حياط خانه ديده نمى‌شود. چون در روستاها پوشيده نگاه داشتن درون خانه از بيرون لزوم ندارد، خانه‌هاى روستايى سقيفه ندارند. گاهى سكوهايى براى نشستن، در سقيفه تعبيه شده است. صاحب خانه در اين فضا افراد غريبه را ملاقات مى‌كند، بدون اينكه حضور آنها مزاحمتى براى اهل خانه ايجاد نمايد. همچنين در طول روز، زنان مى‌توانند از فضاى سقيفه به عنوان اتاق استفاده كنند و در آن به كارهاى روزانه بپردازند (سانتلى، ص122). هرچه خانه بزرگ‌تر و اعيانى‌تر باشد تعداد سقيفه‌هاى آن بيشتر است. گاهى در خانه‌هاى اشرافى دو يا سه سقيفه يكى پس از ديگرى وجود دارد و به اين وسيله فاصله بين حياط و كوچه بيشتر مى‌شود. گاهى نيز راهرو يا دالانى نسبتاً طولانى قبل از سقيفه قرار دارد كه به آن دريبه يا دهليز مى‌گويند و در واقع مانند يك بن‌بست خصوصى است. فاصله‌اى كه بايد طى كرد تا به حياط خانه رسيد به وضع اجتماعى و اقتصادى ساكنان بستگى دارد (عبدالكافى، همانجا). به نظر روبرتو براردى، مسير بين فضاى عمومى و حياط خانه، باتوجه به فضاهاى پى‌درپى، ممكن است به چهار صورت باشد: 1) سقيفه، 2) سقيفه و دريبه، 3) سقيفه و بن‌بست، 4) سقيفه، دريبه و بن‌بست (رجوع کنید به سانتلى، ص122، 125؛ نيز رجوع کنید به روو، 1980، ص48).

ديوارهاى بيرونى خانه‌ها اغلب بدون روزن است، بنابراين سردر عنصر مهمِ نماى بيرونى و مشخصه خانه در فضاى كوچه و خيابان محسوب مى‌شود. سردر به صورت تخت يا قوسى‌شكل (قوس بيضى يا نعل اسبى)، روى دو ستون در دو طرف در ورودى مى‌نشيند. جنس اين قاب از سنگ آهك است و اغلب قاب ديگرى از جنس كوكينا (نوعى سنگ‌آهك با ساختار ضعيف و تشكيل شده از مرجان و صدف) دور آن ساخته مى‌شود. درِ چوبى خانه دولنگه است با دو كوبه در بالا و پايين و گل‌ميخهاى اندلسى. در قرن سيزدهم، تحت‌تأثير سبك ايتاليايى، قاب‌بنديهاى گچ‌برى يا كنده‌كارى‌شده با نقوش ترنج بيضى‌شكل يا گل‌وبوته با رنگهاى مختلف جايگزين گل‌ميخها شده‌اند. گاهى در يك لنگه در، درِ بازشوى كوچكى براى رفت‌وآمد روزانه تعبيه مى‌شود.

اغلب يك دريچه يا منفذ مشبّك به شكل چهارگوش در قسمت بالاى سردر وجود داشته كه با عبور هوا از اين دريچه و در، جريان هوا در فضاى ورودى برقرار مى‌شده است. به نوشته روو (1980، ص122)، علت ساخت اين منفذِ رو به خيابان در ارتفاع بالا و نزديك سقف، حفظ حريم زنان خانه بوده و موقعيت قرارگيرى اين منفذ، مكالمه زنان در درون خانه را براى رهگذران كوچه نامفهوم مى‌كرده است. در سبك ايتاليايى كه در قرن سيزدهم رايج شد، اين دريچه به قوسى بيضى‌شكل تبديل گرديد.

در معمارى سنّتى تونس، دو نوع در ديده مى‌شود: درهايى كه سطح بالاى درگاه آنها صاف است، و نوعى كه سطح بالاى درگاه آنها قوسى‌شكل است. نوع اول، معمولا براى قسمتهاى داخلى مثل اتاقها، سرويسهاى بهداشتى و آشپزخانه به كار مى‌رود و نوع دوم بيشتر در سقيفه و درِ ورودى خانه استفاده مى‌شود و چهارچوب آنها معمولا از جنس آجر است (سعداوى، ص 416).

اتاقها اغلب داراى دو پنجره است كه در دو طرف درِ ورودى اتاق قرار دارند و به حياط باز مى‌شوند. اين پنجره‌ها حدود چهل الى پنجاه سانتيمتر از سطح زمين ارتفاع دارند و ارتفاعشان حدود يك تا 80ر1 متر است. دور پنجره‌هاى اتاقهاى طبقات بالا، كه بعدها به ساختار خانه‌هاى يك‌طبقه تونس اضافه شده و اغلب كوچك‌ترند، با نرده پوشيده مى‌شود. اين نرده‌ها گاه از چوب به‌صورت مشبك و گاه فلزى است (همان، ص417).

در همه انواع خانه‌هاى عربى ـ اسلامى در شمال افريقا، روستايى يا شهرى، كوچك يا بزرگ، محقر يا اشرافى و همچنين در گوربيها، حياط (وسط الدار) يا ميان‌سرا يا پاسيو فضاى اصلى خانه است. حياط هر شكل و اندازه‌اى كه داشته باشد، چه در مجاورت مستقيم اتاقها باشد يا با رواق از آنها جدا شود، در مركز خانه قرار مى‌گيرد و ساير فضاها دورادور آن سامان مى‌يابد (سانتلى، ص 116؛ سعداوى، ص 407).

در خانه‌هاى معمولى، فقط يك حياط وجود دارد و همه فضاها هم خدماتى و هم پذيرايى در اطراف حياط ساخته مى‌شوند. به اين دليل كاربرى حياط در ساعات مختلف روز تغيير مى‌كند، اما در خانه‌هاى بزرگ و اعيانى چندين حياط، هريك با كاربرى مجزا وجود دارد: يك حياط اصلى (اندرون) با اتاقهايى در اطراف آن براى افراد خانواده، يك حياط خدماتى براى آشپزخانه و سرويس بهداشتى (گاهى حمام) و يك حياط مهمان (بيرونى) با فضاهاى پذيرايى در دورادور آن (سانتلى، ص 116ـ117). در فضاهاى اطراف حياط، مهم‌ترين بخش خانه در دورترين نقطه نسبت به ورودى و سقيفه قرار دارد. اتاق اصلى خانه در اين بخش قرار مى‌گيرد. در واقع مى‌توان گفت كه خانه نوعى جهت‌گيرى خاص نسبت به ورودى و فضاى كوچه دارد.

در حياط خانه‌هاى طبقه اعيان گاهى باغچه‌اى وجود دارد، گاهى نيز در وسط حياط اين خانه‌ها آبنمايى سنگى مى‌سازند، ولى در اكثر خانه‌هاى تونس فضاى حياط خالى است.

در شهرها كف حياط در خانه‌هاى اعيانى با سنگ مرمر و در خانه‌هاى متوسط با سنگ آهك يا خاك مفروش مى‌شود. در حالى كه در خانه روستايى از خاك كوبيده و سفت است. همچنين وقتى اقتصاد خانواده كشاورزى است، ابعاد حياط بزرگ‌تر و ساماندهى آن به صورتى است كه بتوان قسمتى از آن را براى سرپناه دامها استفاده كرد (روو، 1980، ص 49، 51؛ سانتلى، ص 116ـ119؛ سعداوى، همانجا).

در خانه‌هاى معمولى، اغلب جلوى اتاق اصلى، يك رواق (ايوان ستون‌دار) وجود دارد. گاهى اين رواق در جبهه روبه‌روى آن، در سمت ديگر حياط نيز تكرار مى‌شود. در خانه‌هاى اشرافى، چهار رواق دورتادور حياط ساخته مى‌شود. رواق احتمالا يادگار معمارى خانه‌هاى فسطاط در مصر است كه در آنها نيز احتمالا از خانه‌هاى سامرا در عراق اقتباس شده است (رجوع کنید به سانتلى، ص 129، تصوير 96).

دورتادور حياط (در همه جوانب يا در سه طرف آن) اتاقها ساخته مى‌شود. ابعاد هر اتاق شش تا ده متر در دو تا سه متر است. دسترسى به اتاقها فقط از طريق حياط است و هيچ‌يك از آنها به هم راه ندارند. ورود به اتاق از طريق يك در واقع در وسط آن است. در دو طرف اين در دو پنجره به طور قرينه وجود دارد (همان ص 125). دو انتهاى راست و چپ هر اتاق مشابه و قرينه است. اين ويژگى هم در خانه‌هاى روستايى و هم شهرى ديده مى‌شود، ولى در خانه روستايى عملكرد اين دو فضاى قرينه مشابه نيست و يك طرف به عنوان انبار و طرف ديگر به عنوان فضاى اصلى اتاق استفاده مى‌شود (همان، ص 125ـ 126). همه اتاقها چند عملكرد دارند. در ساعات مختلف روز مى‌توان به طرق مختلف از يك اتاق استفاده كرد؛ به عنوان نشيمن، پذيرايى، ناهارخورى، براى خواب و غيره. فضاى اتاق به صورتى طراحى شده كه امكان چندعملكردى بودن را فراهم مى‌كند. در خانواده‌هاى گسترده، هر خانواده به طور مستقل در يك اتاق زندگى مى‌كند (همانجا).

فضاى مركزى اتاق، روبه‌روى در، محل پذيرايى است. در خانه‌هاى بزرگ‌تر، اين فضاى مركزى به صورت يك فرورفتگى با نقشه مربع، نسبت به ديوارها عقب نشسته است كه كبو نام دارد. در دو طرف كبو دو اتاق كوچك قرار دارد. در اين حالت نقشه اتاق به صورت T است (رجوع کنید به همان، ص 125، 127).

در هريك از دو فضاى انتهايى يك سكو وجود دارد كه دُكانه (ساخته‌شده از چوب در خانه‌هاى اشرافى) يا سِدَّه ناميده مى‌شود. ارتفاع اين سكو بين پنجاه تا هشتاد سانتيمتر است و بنابراين از فضاى زير آن مى‌توان براى جاى‌دادن اشيا يا مواد غذايى استفاده كرد. اين فضا به راحتى قابل دسترسى است. گاهى جلوىِ آن را با پرده يا در چوبى كوچك مى‌پوشانند (همان، ص 127ـ130).

از ديگر عناصر اتاق در خانه‌هاى طبقه مرفه تاج است كه محل خواب را استتار و از فضاى اتاق جدا مى‌كند. اين عنصر تزيينى شامل يك شبكه چوبى با رنگهاى روشن است كه در برخى خانه‌هاى اعيانى با ورقه طلا پوشيده مى‌شود (همان، ص130؛ نيز رجوع کنید به سعداوى، ص402، تصوير 268).

در خانه‌هاى محقر، ديوار اتاق را فقط با اندود آهك مى‌پوشانند و در خانه‌هاى طبقه اشراف، سرتاسر ديوارهاى اتاق پوشيده از تزيينات است. قسمت پايين ديوارهاى دورتادور اتاق و همچنين كبو، را اغلب به صورت عمودى كاشى‌كارى مى‌كنند. قسمت بالاى آنها را نقاشى ديوارى يا كاشى‌كارى يا گچ‌برى مى‌كنند كه به صورت افقى يا با تكرار قابهاى عمودى اجرا مى‌گردد. در نهايت، به انتهاى ديوار (گيلويى) مى‌رسيم كه از جنس چوب است و قاب دور سقف به حساب مى‌آيد (سانتلى، ص 132).

اكثر خانه‌هاى تونس يك‌طبقه‌اند، ولى برخى خانه‌هاى بزرگ در دو طبقه ساخته شده‌اند. طبقه بالا مانند طبقه زيرين اتاقهايى رو به حياط ولى با سقف كوتاه‌تر است و تزيينات كمتر دارد. اتاقها به ايوانى راهرومانند باز مى‌شوند كه مشرف به حياط است. اين ايوان الزامآ داراى تركيبى مشابه ايوان زيرين نيست. از قرن سيزدهم به بعد، گاهى اتاق پذيرايى مهمان (دارالضياف) در طبقه بالا ساخته مى‌شود كه دسترسى به آن مستقيمآ از كوچه صورت مى‌گيرد. در خانه‌هاى بزرگ قديمى كه داراى تالار بودند، گاه دارالضياف روى اين تالار ساخته مى‌شد. اغلب هدف از ايجاد دارالضياف تبديل خانه بزرگ اوليه به چند خانه كوچك‌تر است. دسترسى به طبقه بالا از طريق پله است كه آن را در گوشه‌اى از حياط بين دو ديوار و پنهان از ديد تعبيه مى‌كنند (همان ص143، 145، تصوير 114).

آشپزخانه و دستشويى هميشه از اتاقها دور و اغلب به ورودى خانه نزديك‌ترند. اين دو فضا معمولا به طور كامل بسته نيستند و جايى ساخته مى‌شوند كه جلوى ديد نباشند. گاهى دستشويى را در سقيفه مى‌سازند، ولى معمولا در گوشه حياط است و با ترفندهايى استتار مى‌شود. چاه دستشويى هميشه با فاصله از چاه آب و آب‌انبار ساخته مى‌شود. عمق آن بين چهار تا شش متر، عرض آن چهار متر و ديوارهاى آن سنگى و بدون اندود است. اين چاه تقريباً هيچگاه به خارج از خانه ارتباط ندارد (همان، ص140ـ141؛ سعداوى، ص 408ـ412).

تزيينات نما اغلب به صورت تأكيد بر اجزا و عناصر كاربردى است. براى مثال و از همه رايج‌تر، ايجاد قاب در اطراف بازشوها يا دهانه آب انبار است. بسته به وضع اقتصادىِ مالك، گاهى تمام سطح نما يا بخشى از آن نيز كاشى‌كارى، گچ‌برى يا سنگ‌كارى مى‌شود. سطح ديوارها نيز داراى تزييناتى همانند تزيينات ديوارهاى داخل اتاق است. انتهاى نما و لبه بام به سبك اندلسى، با سفال سبزرنگ كار مى‌شود. سه رنگ سبز، آبى و سفيد در تزيينات خانه‌ها، به‌خصوص خانه‌هاى بخشهاى ساحلى كشور، زياد ديده مى‌شود. در خانه‌هاى شهرى نيز همانند خانه‌هاى روستايى، ديوارها با آهك اندود مى‌شود و بامها اغلب مسطح است (روو، 1983، ص50، 54).

فقط برخى از خانه‌هاى تونس چاه آب دارند و در ساير خانه‌ها، آب باران را در آب‌انبار ذخيره مى‌كنند. اگر خانه هم داراى چاه و هم آب‌انبار باشد، هر دو در حياط قرار دارند و معمولا دهانه محل دسترسى به آنها در دو طرف حياط روبه‌روى هم ساخته مى‌شود.

در روستاها و گاهى در شهرها، چند خانه يك چاه مشترك دارند. آب‌انبار به طور معمول در زير حياط ساخته مى‌شود تا مستقيماً آب باران را دريافت كند. اندازه آب‌انبار متناسب با مساحت و وسعت خانه است و عمق آن ممكن است تا ارتفاع يك طبقه برسد.

آب‌انبار داراى ستونهاى سنگى است. ديوارها و ستونهاى آب‌انبار را طاقهاى آهنگ به هم متصل مى‌كنند. به اين ترتيب، با افزودن تعداد ستونهاى سنگى مى‌توان مساحت آب‌انبار را به اندازه لازم افزايش داد. اندود كف و ديوارهاى آب‌انبار ملاطى يا آژندى خاص از تركيب خاكستر و آهك است كه در ساير فضاهاى در تماس با رطوبت (مانند حمام و دستشويى) نيز استفاده مى‌شود.

چندين دريچه بازشو به اندازه عبور يك نفر در سقف آب‌انبار تعبيه مى‌شود تا مراقبت و مرمت و نظافت آن به طور مداوم امكان‌پذير باشد. در چهار كنج آب‌انبار، دهانه‌هايى قرار دارند و آبراهه‌هاى سفالى آب باران را از بامها به اين دهانه‌ها مى‌رسانند. براى هدايت آب باران از بامهاى مسطح، بايد در سطح آنها شيب مختصرى به سمت مجارى هدايت آب ايجاد شود.


منابع :
(1) Jellal Abdelkafi, La medina de Tunis: espace historique, [Paris] 1989.
(2) Jacques Fontaine and Pierre Gresser, Tunisie: carrefour des civilisations, Paris 2000.
(3) Guy T. Petherbridge, "Vernacular architecture: the house and society", in Architecture of the Islamic world, ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984.
(4) Jacques Revault, Palais et demeures de Tunis (XVIe et XVIIe siecles), Paris 1983.
(5) idem, Palais et demeures de Tunis (XVIIe et XIXe siecles), Paris 1980.
(6) Ahmed Saadaoui, Testour du XVIIe au XIXe siecle: histoire architecturale d'une ville morisque de Tunisie, Manouba 1996.
(7) Serge Santelli, Medinas: traditional architecture of Tunisia = L'architecture troditionnelle en Tunisie, translation from the French text [by] Kenneth Hilton, Tunis 1992.
/ غلامحسين معماريان و مهسا واقفى /

مراكش، خانه‌هاى سنّتى در شهرهاى مراكش نماى بيرونى چشمگيرى ندارند و ديوار ستبر آنها غالباً با اندود ساده گچ پوشيده شده است (رجوع کنید به كوربندو، ص 58، تصاوير؛ نيز رجوع کنید به دو آميچز، ص 12). درهاى چوبىِ معمولا ساده (رجوع کنید به ليرد، ص 126) و گاه گل‌ميخهاى بزرگ، نشان آنهاست (رجوع کنید به ويبو، ص 9 و 25، تصاوير؛ براى ديدن انواع درها رجوع کنید به كوربندو، ص 58ـ59، تصاوير). با ورود به فضاى داخلى خانه‌هاى مراكشى، با مهم‌ترين ويژگى اين بناها، يعنى حياط مركزى يا فضاى روبازى در مركز خانه روبه‌رو مى‌شويم كه اطراف آن اتاقها قرار دارند (رجوع کنید به طاهرى و كفس، ص 104؛ ليرد، ص 126؛ دو آميچز، ص 44). اين حياط يا پاسيو «وسط‌الدار» خوانده مى‌شود كه در خانه‌هاى قديم‌تر گود و حتى پايين‌تر از سطح گذر عمومى قرار دارد. تمام خانه‌ها با الگوى مشترك و ساده حياط مركزى شكل گرفته‌اند (ويبو، ص 24، 36، 50، 54؛ براى شباهت پاسيو و پادياو رجوع کنید به حوض/ حوضخانه*). اين فضا چنان در خانه‌هاى محلات قديمى تكرار شده است كه منظره اين مناطق مسكونى از بالا، بافتى متراكم از خانه‌ها را با حفره‌هاى چهارگوشِ داراى ديوارهاى سفيد در مركز آنها پديد مى‌آورد (همان، ص 36، نيز رجوع کنید به ص 36 و 148ـ149، تصاوير؛ كوربندو، ص 172، تصوير). در بالاى چهار ديوار حياط مركزى، لبه‌هاى سفالى پيش‌آمده به طرف حياط قرار دارند (رجوع کنید به ويبو، ص 157، تصوير؛ مراد، ص 229، تصوير) و گاه سقف ايوان يا رواق جلوى اتاقها، در اطراف حياط نيز سفال‌پوش است (رجوع کنید به مراد، ص 54ـ55 و 229، تصاوير). گاه حياط يا فضاى مركزى را، به‌ويژه هنگامى كه مساحت كمى داشته است، با حفاظى مشبك مى‌پوشانند (رجوع کنید به ليرد، ص 127).

خانه‌هاى سنّتى مراكش دو گونه‌اند: رياض، مأخوذ از واژه روضه به معناى باغ؛ و دار (ويبو، ص 40). رياضها خانه‌هاى اعيانى و وسيع‌اند كه نوع قديمى آنها اغلب يك طبقه و داراى باغ يا حياط محصور است. اين باغها با الگوى چهار باغچه بر گرد يك آب‌نما و فواره شكل گرفته‌اند و بر روى آب‌نما و فواره وسط آن اغلب آلاچيقى قرار مى‌گيرد (رجوع کنید به مراد، ص ] 51[، تصوير). اين تركيب از ويژگيهاى بارز معمارى خانه‌هاى شهرهاى فاس و مراكش و رباط‌اند (همان، ص 44، 46، 50؛ نيز رجوع کنید به مراد، ص ]56ـ 57[، تصوير؛ نژوكو، ص 73؛ ليرد، ص 126). شكل خاص اين حياطها احتمالا از الگوى باغ* ايرانى نيز تأثير پذيرفته است (رجوع کنید به ويبو، ص 66، 68). رياضها گاه دوطبقه‌اند (رجوع کنید به همان، ص 22 و 46، تصاوير).

در الگوى اصلى رياض، اتاقها در دو سوى حياط مستطيل‌شكل و بيشتر در اضلاع كوچك‌تر قرار دارند. در دو ضلع ديگر، اغلب ديوارهايى بدون در و پنجره، يا طاقگانهايى هستند كه نماى حياط را كامل مى‌كنند. در رياضهايى كه حياط مربع‌شكل دارند، اتاقهاى نشيمن را كه در دو جانب قرار گرفته‌اند، فضايى تالارمانند به نام بَهْو* به هم متصل مى‌كند (ويبو، ص 36، 44، نيز رجوع کنید به ص 46، تصوير). جلوى اتاقها رواقى است كه به آنها سايه مى‌اندازد (همان، ص 44، نيز رجوع کنید به ص 33 و 41، تصاوير؛ مراد، ص ]168ـ 169[، تصوير). اين رواق كه پيرامون حياط قرار مى‌گيرد، داراى ستونها و نيم‌ستونهايى است كه با قوسهاى نعل اسبى همراه‌اند (رجوع کنید به دو آميچز، ص 212).

در قسمت ورودى رياضها، گاه اتاقى روى گذرگاه مسقف ورودى قرار مى‌گيرد كه دُوَيْره ناميده مى‌شود و بزرگ خانواده در آن اقامت و از مهمانان نيز در آنجا پذيرايى مى‌كند. راه دسترسى به اين اتاق پلكانى است كه ورود مهمانها را بدون لزوم حضور آنان در اندرونى و خلوت خانه ممكن مى‌سازد (رجوع کنید به ويبو، ص 26، 46). از اين نظر، ورودى خانه‌هاى مراكشى و مصرى به يكديگر شبيه است (همان، ص 64). در بعضى رياضها، به‌ويژه در فاس، برجى با اتاقى در بهارخواب يا در حياط به شكل كوشك (پاويون) ساخته مى‌شود كه مِنْزِه نام دارد و چشم‌انداز و فضايى خنك را مهيّا مى‌كند (همان، ص 46؛ مراد، ص ]78ـ 79[، تصوير).

در حياط مركزى، گاه شاه‌نشين نيز تعبيه مى‌شود (رجوع کنید به ويبو، ص 195 و 231، تصاوير). كف حياط كاشى يا موزاييك‌كارى است (رجوع کنید به مراد، ص 59، تصوير). اين سنّت در خانه‌هاى جديد نيز تداوم يافته است (رجوع کنید به همان، ص ]238ـ 239[، تصوير). كف رواق نيز با موزاييكهاى رنگارنگ پوشيده مى‌شود (رجوع کنید به دوآميچز، ص 212).

در رياضها، افزون بر فواره و آب‌نما، عنصرى به نام سقايه/ سكايه بر يكى از ديوارهاى حياط يا بَهو تعبيه مى‌شود كه با كاشيهايى به رنگهاى سبز، سفيد، زرد، آبى و مشكى پوشيده مى‌گردد و شامل شير آب بر روى ديوار و حوضچه‌اى در زير آن است (ويبو، ص 36، 44؛ نيز رجوع کنید به مراد، ص 87 و 152 و 160 و 232ـ ] 233[، تصاوير؛ دو آميچز، ص 212).

بقاياى قديم‌ترين نمونه‌هاى رياض ظاهرآ از سده ششم در حفريات كاخ على‌بن يوسف تاشفين به دست آمده‌است (ويبو، ص 68). طراحى رياضها كه نمونه‌اى از خانه ـ باغ است، به باغهاى ايرانى و حتى طرح چهارباغ*، شباهت دارد. نيز كاخهاى اندلس همچون مدينة‌الزهراء* در اشبيليه (سويل) و جعفريه* در سرقسطه (ساراگوسا) و طراحى باغ در آنها و سپس الگوپردازى آن در رياضها در مراكش، تداوم سنّت باغ‌سازى در معمارى اسلامى مغرب است. به هر حال، معمارى اندلس و شمال افريقا صرف‌نظر از آنكه كدام الگو در كجا نخست پديد آمده، داراى مشتركات بسيار است و به سبب انطباق آن با آب و هواى گرم اطراف مديترانه با استقبال مواجه شده است (رجوع کنید به همان، ص 60، 68).

توصيف مسافران اروپايى از خانه‌هاى اعيانى مراكش در سيصد ساله اخير، جزئيات بيشترى از رياضها را آشكار مى‌سازد. از جمله قديم‌ترين اشاره به آنها در يادداشتهاى جراح انگليسى، ويليام لمپرير، است كه از 1205 تا 1207/ 1791ـ 1792 در مراكش زندگى مى‌كرده و خانه باشكوه صدراعظم وقت را از ايوان طبقه هم‌كف و طارميهاى رنگين، تا كاشى‌كارى سپيد و آبى كف حياط و كاشى‌كارى رنگين و پركار كف رواقها، و فواره و آب‌نماى مركز حياط وصف كرده است (رجوع کنید به همان، ص 31ـ32). اين عناصر در سراهاى بعدى نيز كم و بيش تكرار شده‌اند، مثلا در خانه اعيانى ديگرى در مراكش در 1280/1863 كه پل لامبر توصيف كرده است (رجوع کنید به همان، ص 24، 26) يا در خانه صدراعظم سى محمدالعربى در 1299/ 1882، و در خانه بازرگانى به نام بن‌براهيم الحرار (رجوع کنید به همان، ص 26، 30ـ31). نويسندگان مذكور از تزيينات اسليمى داخلى و اثاثيه فاخر اين خانه‌ها مشتمل بر فرشها و آويزهاى ابريشمى به رنگهاى درخشان، تابلوهاى نقاشى، ساعتها و آيينه‌هاى گران‌قيمت نيز سخن گفته‌اند (رجوع کنید به همان، ص 31ـ32؛ دو آميچز، ص 44ـ45).

دار، نوع ديگر خانه‌هاى مراكشى، اساس و نقشه كلى تقريبآ يكسانى با رياض دارد، يعنى شامل همان حياط مركزى است، كه گاه رواقهايى در اطراف و اتاقهايى در دو ضلع، اما بسيار كوچك‌تر و باريك‌تر دارد. در واقع، دار اغلب حاصل تقسيم يك رياض به چند خانه كوچك يا رياض كوچكى بدون درخت است. محلات متشكل از دارها، مانند محله فاسيهاى شهر مراكش، بافتى متراكم و فشرده دارند. حياط مركزى برخلاف رياض درخت ندارد يا داراى يك يا دو درخت است (ويبو، ص 40، 42، نيز رجوع کنید به ص 42ـ43، تصاوير). اندازه و فضاى وسط‌الدار معرف جايگاه اجتماعى صاحبخانه و داراى همان نقش سردر و نماى بيرونى در خانه‌هاى غربى است (همان، ص 36). آندره باتسانا وسط‌الدار را قلب و مركز حيات فرهنگى و اجتماعى خانه دانسته است (رجوع کنید به همان، ص 62).

اتاقها در خانه‌هاى سنّتى مراكش، چه رياض و چه دار، به ندرت پنجره رو به بيرون داشته است (رجوع کنید به ليرد، ص 126؛ نژوكو، ص 66) و منبع نور آنها بيشتر درهايى بوده كه به حياط باز مى‌شده‌اند. پنجره از عناصر متأخر در معمارى خانه‌هاى مراكشى و نتيجه گستردگى كاربرد شيشه است (ويبو، ص 56، نيز رجوع کنید به ص 146، تصاوير). اتاقها اغلب باريك و طويل و در خانه‌هاى اعيانى داراى شاه‌نشين و كف و سقف و ديوارهاى آن پر نقش و نگار است. كف با كاشى و سقف با منبت‌كارى و نقاشى پوشيده شده‌اند و ديوارها با نقوش هندسى، كتيبه‌هاى قرآنى و گاه مقرنس‌كارى همراه‌اند (رجوع کنید به همان، ص 31، 42 و ص 57، 168ـ170، 198ـ199، 206، 208، 215، تصاوير؛ غاشم ـ بنكيران و سروف، ص 95 و 103، تصاوير؛ ليرد، ص 127). بخارى ديوارى كه در خانه‌هاى اعيانى قاب كاشى‌كارى پركارى آن را در برگرفته، از اجزاى ديگر اتاق محسوب مى‌شود (رجوع کنید به غاشم ـ بنكيران و سروف، ص 95 و 125 و 249، تصاوير).

ساخت‌مايه خانه‌هاى سنّتى مراكش چندان بادوام نيست و بدين سبب، خانه‌ها هر از گاه به نوسازى احتياج دارند. چون حمل مصالح در كوچه‌هاى تنگ محلات قديمى و متراكم مشكل است، اغلب از مصالح قديمى خانه‌ها براى مرمت آنها استفاده مى‌كنند. بدين‌سان، آجرهايى با اندازه‌هاى گوناگون و احتمالا از دوره‌هاى زمانى مختلف در خانه‌ها يافت مى‌شود و به راحتى مى‌توان چوب كنده‌كارى شده‌اى را در نعل درگاهها يافت كه جزئيات تزيينى آن با لايه‌اى از گچ پوشيده شده است (ويبو، ص 56). ملاط نازك ساروج از ساخت‌مايه‌هاى رايج است (همانجا). در نقاط كوهستانى و برخى روستاها، لاشه سنگ در ساخت ديوارها به كار مى‌رود (رجوع کنید به كوربندو، ص 290ـ 291، تصاوير).

خانه‌هاى روستايى در نقاط مختلف مراكش نماى ساده دارند. براى نمونه در شمال فاس، ديوارها از گچ سفيد پوشيده شده و بامها شيروانىِ گالى‌پوش‌اند (رجوع کنید به همان، ص 112، تصوير). در برخى روستاها، نماى بيرونى با نقوشى به‌ويژه در اطراف چهارچوب درها و پنجره‌ها تزيين مى‌شود (رجوع کنید به همان، ص 123ـ125، تصاوير). اين نقشها كه خام دستانه و بيانگر ذوق روستاييان و نيز شبيه نقوش رودوزى‌اند، زيبايى خاصى دارند. نقوش ديوارهاى بيرونى در روستاى آلكالا مگونا هندسى‌اند و بر زمينه خشت و كاهگل در ارتفاع بالايى از ديوار و نزديك بام اجرا مى‌شوند (رجوع کنید به همان، ص 260، تصاوير). در حالى كه، به كارگيرى كاهگل ايجاد طرحهاى ظريف روى نما را به سادگى ممكن نمى‌سازد (رجوع کنید به نژوكو، ص 58ـ59).

در مجموع، معمارى روستايى مراكش، برخلاف معمارى شهرى اين سرزمين كه نشان‌دهنده پيوند ميان مراكش و شبه‌جزيره ايبرى است، بيانگر پيوندهاى كهن ميان مغرب‌الاقصى و تمدن اقوام ساكن صحراست (طاهرى و كفس، ص 105).

در مراكش، مسكن برخى از قبايل بربر خيمه‌هايى از پشم بُز است (رجوع کنید به نژوكو، ص 67؛ كوربندو، ص 205).

امروزه، نسل جديدى از تكنوكراتها (فن‌سالاران) در شهرهاى بزرگ به اقامت در خانه‌هايى به سبك غربى تمايل دارند، در حالى كه اقشار كم‌درآمد و سنّتى همچنان سكونت در خانه‌هاى سنّتى را ترجيح مى‌دهند (نژوكو، ص 74). كمبود مسكن با رشد فزاينده جمعيت شهرى و گسترش مهاجرت روستاييان در حومه شهرها چشمگيرتر شده‌است و افزون بر اين، كهنگى و فرسودگى خانه‌ها در مدينه‌ها (بخشهاى قديمى شهرها) و گسترش حلبى‌آبادهاى محروم از كليه تجهيزات پايه‌اى، بر ابعاد مشكل مسكن افزوده است (مختارى امين، ص 104ـ105).


منابع :
(1) مرتضى مختارى امين، مراكش، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سياسى و بين‌المللى، 1378ش؛
(2) Edmondo De Amicis, Morocco: its people and places, tr. C. Rollin-Tilton, London 1985.
(3) Narjess Ghachem Benkirane and Philippe Saharoff, Marrakech demeures et jardins secrets, Paris 1992.
(4) Yves Korbendau, Maroc aux multiples visages, Paris 1999.
(5) Arthur Leared , Morocco and the moors: being an account of travels, with a general description of the country and its people, London 1985.
(6) Khireddine Mourad, Marrakesh and al Mamounia, photographs by Alain Gerard, Paris 1994.
(7) Raphael Chijioke Njoku, Culture and customs of Morocco, Westport 2006.
(8) Ahmed S. Tahiri and Samir Kafas, "Moroccan architecture", in Morocco: 5000 years of culture, ed. Vincent Boele, Burlingtonv, VT: Lund Humphries, 2005.
(9) Quentin Wilbaux, Marrakesh: the secret of courtyard houses, photographs by Michel Lebrun, Paris 2000.
/ افسانه منفرد /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6881
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست