responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6880

خانه در كشورهاى مسلمان (7) جنوب و جنوب‌شرق آسيا ، خانه در كشورهاى مسلمان (7) جنوب و جنوب‌شرق آسيا

د) جنوب و جنوب‌شرق آسيا

1. افغانستان. معمارى خانه‌ها در اين كشور متأثر از تاريخ و شيوه زندگى اقوام گوناگون آن، و هماهنگ با آب‌ وهوا و مصالح ساختمانىِ در دسترس بوده است (عمادى، ص 111). درباره خانه در افغانستان تا پيش از دوره معاصر اطلاع چندانى در دست نيست. همين‌قدر مى‌دانيم كه از حدود 2230 تا 2110 پيش از ميلاد، آثارى از خانه‌هاى تك و چند اتاقه خشتى در قندهار، و از قرن ششم تا چهارم پيش از ميلاد بقاياى خانه باشكوهى در شمال‌غربى بلخ در اَلتِن/ آلتين‌تپه، كشف شده است. نقشه اين خانه به سبك هخامنشى است، يعنى حياط مركزى با يك حوض در وسط و اتاقهاى بسيار در گرداگرد آن (د.ايرانيكا، ج 1، ص 528ـ530).

هيوئن‌تسانگ، سياح بودايى كه در سال نخست هجرى از منطقه ديدن كرده، به خانه‌هايى محصور با ديوارهاى كوتاه اشاره نموده كه در ساخت آنها از خشت، چوب و كاشى استفاده شده است (رجوع کنید به ج 1، ص 74). بيهقى نيز در قرن پنجم، خانه صاحب بريد بلخ را كه بسيار مجلل و بزرگ بوده، وصف كرده است (رجوع کنید به ص 178).

عبدالرحمان‌خان باركزايى (حك : 1297ـ1319) كه پس از تبعيد در آسياى مركزى به امارت افغانستان رسيده بود، نقشه خانه‌هاى سنّتى را كنار گذاشت و قصرهاى طاق و گنبددار طراحى كرد كه داراى باغهاى انگليسىِ مزيّن به آب‌نما بودند. نخستين خانه اروپايى در كابل نشانه آغاز دوره استفاده از طرحهاى هندى ـ بريتانيايى بود. اين سبك پس از جنگ كوتاه 1337/ 1919 بين افغانستان و انگلستان، از رواج افتاد و شاه‌امان‌اللّه (حك : 1337ـ1348)، با الهام گرفتن از سبك باشكوه قرن هجدهم اروپا، به آميزه‌اى از عناصر نوكلاسيك و روكوكونَما، گرايش يافت. در ميانه قرن چهاردهم/ بيستم اين سبك پركار جاى خود را به الگوهاى غيرتجملى شوروى و اروپاى مركزى داد كه هنوز هم بر خانه‌ها و ساختمانهاى عمومى مسلط است. در خانه‌هاى سنّتى، هر اتاق چند منظوره است. ديوارهاى سفيد با نقشهاى گياهى در گچ‌بريها و تزيينات قالبى، مزيّن شده‌است. در خانه‌هاى جديد كابل، اتاقها به اهداف معيّنى اختصاص يافته‌اند و گچ‌برى جاى خود را به كاغذديوارى و تخته‌كوبهاى چوبى يا مرمرى داده است (>فرهنگ هنر<، ج 1، ص 208).

پس از جنگ جهانى دوم (1939ـ1945)، در جنوب‌غربى افغانستان خانه‌هايى با نقشه مستطيل‌شكل، با طاق گهواره‌اى، با يا بدون پنجره رواج يافت (دوپرى، ص 134). در همين دوره، استفاده از شيشه و بتون در ساختمانهاى مرتفع رايج شد (ماگنوس و نبى، ص 21). در دشت تركستان و در مرز ايران و افغانستان، خانه‌هايى مربع‌شكل با بام گنبدى وجود دارد كه احتمالا از سكونتگاههاى مخروطى‌شكل رايج در آناطولى و شمال سوريه اقتباس شده‌اند. بادگيرها جريان هوا و نور را به داخل و دود را به خارج مى‌برند (دوپرى، همانجا).

فنون ساختمان‌سازى در افغانستان، در طول زمان حفظ شده و به سوى اصلاح طرحهاى موجود حركت كرده است. معماران براى مبارزه با شرايط محيطى متنوع و غالبآ سخت افغانستان مى‌كوشند. خانه‌ها با ديوارهاى ضخيم گلى، به سبب فراوانى و در دسترس بودن مصالح، مقرون به صرفه و بى‌نياز از مهارتهاى تخصصى ساخت‌وسازند و اسكلت آنها معمولا چوبى و سقف آنها پوشيده از گل است. گاه يك ورقه پلاستيكى براى عايق‌بندى بام در زير لايه‌هاى گل نصب مى‌شود (عمادى، ص 113ـ114).

روش رايج در خانه‌سازى در مناطق شهرى و پرجمعيت، سِنج نام دارد. در اين روش، اسكلت ساختمان چوبى است با تيركهاى حائل دو جداره كه بين آنها با خشت پر مى‌شود. به اين ترتيب، ساختارى به وجود مى‌آيد كه تحمل اتاقها يا طبقات اضافى را دارد. سقف از تيرهاى چوبى و شاخه‌هاى خشك و لايه‌هاى نى ساخته و با لايه‌هاى گل پوشانده مى‌شود (همان، ص 122).

از تزيينات بناها گچ‌برى و آيينه‌كارى به سبك ايرانى و آسياى مركزى (ماگنوس و نبى، همانجا)، چوبهاى منبت‌كارى شده با طرحهاى ظريف و زيبا براى نرده‌ها و سقف، فلزات براى حفاظ پنجره‌ها، و موزاييكها و كاشيهاى رنگى براى كفپوش است (عمادى، ص 117). در مناطقى كه چوب كمياب است، ساخت سقفهاى مسطح كه به پايه‌هاى چوبى نياز دارند، رايج نيست و سقفهاى گنبدى و طاق ضربى كاربرد بيشترى دارند. در اين مناطق ديوارها كاه‌گلى و سقف آجرى است كه سبك‌تر از گل است و شكل خميده را بهتر تشكيل مى‌دهد. سقف گنبدى روى بناهاى مربع‌شكل، و طاق ضربى روى بناهاى مستطيل‌شكل ساخته مى‌شود. هواى گرم درون خانه از دريچه كوچكى در بالاى گنبد خارج و به اين طريق هواى اتاق خنك مى‌شود. ديوارهاى ضخيم نيز در هواى سرد از خروج هواى گرم ممانعت مى‌كنند (همان، ص120ـ121، 124).

فرسايش ناشى‌از رطوبت زمين مشكل‌اصلى در ساختمانهاى گلى است. به همين سبب، براى مستحكم ساختن ديوارهاى ضخيم گلى كه پَخسَه ناميده مى‌شوند، خندقى حدود نيم‌متر در زمين حفر و آن را تا بالاتر از سطح زمين با سنگ پر مى‌كنند. به اين ترتيب، ديوار بالاتر از سطح زمين قرار مى‌گيرد. سقفها كاملا مسطح نيستند تا از تجمع آب باران بر روى سقف جلوگيرى شود. معمولا هر بهار پس از پايان فصل بارندگى، لايه ديگرى از گل بر ديوار و سقف گذاشته مى‌شود (همان، ص 119، 122).

كابل به دو بخش قديم و جديد تقسيم مى‌شود. در بخش قديم، الگوى خانه‌هاى سنّتى متداول است. اين بخش شامل بازارها و خانه‌هاى دو طبقه است كه مغازه در طبقه اول و خانه در طبقه دوم آنها قرار دارد (همان، ص 123). خانه‌هاى امروزى كابل در اندازه‌ها و اشكال متفاوت با سقفهاى نسبتآ مسطح و ديوارهاى آجرى دو تا سه مترى است. بلافاصله پس از ورودى خانه، اتاق پذيرايى قرار دارد كه در آن مردان از مهمانان استقبال مى‌كنند. اتاق پذيرايى گاه به حياط راه دارد. زنان در اتاق ديگرى در داخل خانه و پنهان از ديد نامحرمان حضور دارند. يك آشپزخانه كوچك با اجاق، سومين مكان مهم خانه است. در دهه 1350ش، در كابل آپارتمانهاى پنج‌طبقه ساخته شد كه ساكنان آن عمدتآ از طبقات متوسط بوده‌اند (همانجا)، اما مردم افغانستان زندگى در خانه‌هاى حياط‌ دار تك‌خانوارى را ترجيح مى‌دهند (گروتس‌باخ، ص 237، 239).

معمول‌ترين خانه‌ها در مناطق مرتفع و خشك افغانستان مربع يا مستطيل‌شكل با بامهاى غالبآ مسطح‌اند (دوپرى، ص 134). در محلات قديم‌تر كابل، خانه‌ها الگوى نامنظم و اندازه‌هاى متفاوتى دارند. اتاقها تنگاتنگ يكديگر در اطراف حياط مركزى قرار گرفته‌اند. بام با كاه‌گل پوشانده مى‌شود و تيركهاى چوبى تكيه‌گاه سقف است. در ساختمانهاى جديدتر در ساخت بام از حلبى استفاده مى‌كنند. در بخشهاى قديم شهر، ساختمانها چنان به هم نزديك‌اند كه لبه بامها در خيابانهاى باريك با هم تلاقى مى‌كنند. اين خانه‌ها به‌سبب كمبود زمين كوچك‌ترند و حياط اگر وجود داشته باشد، كوچك است. از بام براى كار و تفريح و خواب در تابستان استفاده مى‌شود (عمادى، ص 124).

شيعيان هزاره در گذشته به‌طور گروهى در قلعه‌هاى مستحكم زندگى مى‌كردند. پس از تخريب اين قلعه‌ها به دستور اميرعبدالرحمان‌خان، آنان خانه‌هاى خود را با سنگ و گل بنا مى‌كنند. براى مقابله با سرما، خانه و طويله زير يك سقف ساخته مى‌شود. خانه‌ها غالبآ يك طبقه و شامل گاوخانه يا مال‌خانه، محل علوفه، اتاق‌نشيمن، اتاق خواب و آشپزخانه است. افراد مرفه‌تر اتاقى به نام تاوخانه يا تابه‌خانه دارند كه چوب زيركف آن مى‌سوزد و دود از منفذهاى مارپيچ كف اتاق مى‌گذرد و از راه دودكش بين ديوار خارج مى‌شود و كف اتاق و فضاى آن را گرم مى‌كند (فرهنگ، ص 417ـ418؛ پولادى، ص 422، 424). ساخت تاوخانه در دره كابل، ميدان، لوگر، غزنى و ننگرهار نيز رايج است (دوپرى، ص 138). در اتاقهاى خانه‌هاى مردم هزاره، تاقچه‌هايى در ديوار ساخته مى‌شود كه محل نگهدارى چراغ و اشياى خانگى است. كف اتاق مسطح و از خاك رس است. كف و ديوارها با لايه‌هاى نازكى از گل پوشانده و سپس صاف و صيقلى مى‌شود (پولادى، ص 425).

سبك ساخت خانه‌هاى روستايى در طول قرنها تغيير چندانى نكرده است (عمادى، ص 114). در روستاهاى كابل و قندوز و گذرگاه سالنگ، خانه‌ها معمولا به شكل پلكانى و با فاصله از يكديگر در سراشيبى قرار گرفته‌اند. بسيارى از خانه‌ها از سنگ و قطعات چوب يا گل كه فضاى بين سنگها را پر مى‌كند، ساخته مى‌شوند. سقف از تيركهاى چوبى با لايه‌هايى از نى و گل بنا مى‌گردد. در گذرگاه سالنگ، ديوارهاى ضخيم و روزنه‌هاى كوچك خانه ها نشان‌دهنده انزواطلبى و اهميت حريم خصوصى در خانواده‌هاست. ديوارهاى سنگى گاه پايه‌هايى با يك متر ضخامت دارند و براى حفظ گرما در زمستان مناسب‌اند، اما ضخامت ديوار مانع پنجره‌گذارى مى‌شود (همان، ص 127).

سكونتگاههاى روستايى پشتونها به شكل قلعه‌اى آجرى يا خشتى است. گاه صد تَن از نسلهاى مختلف در يك قلعه بزرگ زندگى مى‌كنند. بسيارى از قلاع، مسجد كوچكى هم دارند. در قلعه‌هاى پشتون، اتاقها رو به حياط است و ديوار پشتى اتاقها بخشى از ديوارى به بلندى حدود سه متر را تشكيل مى‌دهد و دروازه‌اى كه شبها بسته مى‌شود، راه رفت‌وآمد افراد و حيوانات است. هر خانواده بخشى را عمدتآ براى خواب و ذخيره اموال شخصى در اختيار دارد، اما آشپزخانه، سرويسهاى بهداشتى، انبار مواد خوراكى و بخش مهمانان مشترك است (ماگنوس و نبى، ص 19). اتاق مهمان معمولا در بالاى طاق قوسى دروازه قلعه قرار دارد و پلكانى در قسمت ورودى، مستقيمآ مهمان را به طبقه بالا راهنمايى مى‌كند. راهروى ورودى به محل زندگى خانواده، داراى يك خميدگى است كه مانع از ديد فرد به درون حياط مى‌شود (عمادى، همانجا).

در نواحى امن‌تر از قبيل اطراف قندهار و هرات، ساختمانها عمدتآ گنبدى يا طاق ضربى، يك طبقه و از خشت‌اند. ديوارى با يك دروازه ممكن است چند بنا را به هم ملحق سازد. خانواده‌هاى مرفه‌تر بناهاى جداگانه‌اى براى پذيرايى از مهمانان مرد دارند (ماگنوس و نبى، همانجا).

در جنوب و مغرب هندوكش، ديوارهاى گلى حياط كوچك خانه‌ها را محصور مى‌كنند. معمولا در حياط، آغل، انبار، مطبخ، قسمتى براى كار و تفريح خانواده و گاه يك حوض كوچك يا جوى براى وضو و شستشوى ظروف و لباس قرار دارد. يك كلبه روستايى معمولا دو يا سه اتاقه است. هرچه از دشتها به نواحى كوهستانى پيش برويم، ديوارها بيشتر از سنگ رودخانه‌ها ساخته مى‌شوند. در پنجشير، بيشتر خانه‌ها دوطبقه‌اند و در زمستان احشام در طبقه همكف نگهدارى مى‌شوند تا گرماى بدن آنها طبقه بالا را، كه محل زندگى خانواده است، گرم كند (دوپرى، ص 136، 138، 140).

در روستاهاى نورستان در دامنه كوههاى پرشيب و جنگلى هندوكش، استادكاران و سازندگان بيش از هر چيز در پى مقاوم ساختن ساختمانها در برابر زلزله‌هاى مكرر اين ناحيه زلزله‌خيز بوده‌اند (ادلبرگ و جونز، ص 113ـ114). ساختن خانه‌ها در شيب صخره‌ها كه معمولا پشت سرهم و به شكل زنجيره‌اى مارپيچ ساخته مى‌شوند، از اتلاف زمينهاى كشاورزى جلوگيرى مى‌كند (همان، ص 52؛ نيز رجوع کنید به دوپرى، ص 142). اين خانه‌ها با چوب و سنگ بنا مى‌گردند و معمولا دو يا سه طبقه‌اند. بام آنها مسطح و كاملا متصل به يكديگر است. اتاق همكف معمولا محل نگهدارى دام و انبار هيزم و مانند آن است. يك نردبان چوبى و يك دريچه، دستيابى به طبقه بالا و محل اصلى زندگى خانواده را امكان‌پذير مى‌سازد (عمادى، ص 126). طبقه بالا معمولا داراى ايوان است. ايوان داراى رديفى از ستونهاى چوبى منبت‌كارى شده است و به‌ويژه در تابستان، محل تجمع و فعاليتهاى عمومى است (ادلبرگ و جونز، ص 29، پانويس).

اقوام چادرنشين افغانستان در چادر، يورت يا كلبه‌هاى قابل حمل‌ونقل زندگى مى‌كنند. سه نوع چادر وجود دارد: سياه‌چادر در جنوب و مغرب؛ چادرهاى كتانى يا پشمى سفيد در مشرق و شمال؛ و چادرهايى با طاق گهواره‌اى در بلوچستان. هر چادر معمولا 25 مترمربع مساحت زمين را مى‌پوشاند (عمادى، ص 128). چوپانهاى چادرنشين پشتون در سراسر سال در چادرهاى سياهِ بافته شده از موى بز كه طاقِ ضربى يا نوك‌تيز دارند، زندگى مى‌كنند. آنان براى سهولت حمل‌ونقل، حداقلِ چوب را در ساخت چادرهاى خود به كار مى‌برند. فروشندگان و فالگيرهاى دوره‌گرد از چادرهاى كتانى استفاده مى‌كنند (ماگنوس و نبى، ص 20).

در نواحى سردتر شمالى و در مناطقى كه كشاورزان خانه‌هاى تابستانى و زمستانى دارند، يورت رايج است. يورت كه مهاجران تركمنستان به اين نواحى وارد كرده‌اند، دايره‌اى‌شكل است و با شاخه‌هاى باريك، كه با طناب به هم متصل شده‌اند، ساخته مى‌شود و قابل حمل‌ونقل است. سطح خارجى يورت با لايه‌هايى از نمد پوشانده مى‌شود. در بالاى آن حفره‌اى براى خروج دود قرار دارد. سطح داخلى ممكن است با پارچه هاى پشمى و قالى تزيين شود (همان، ص20ـ21؛ نيز رجوع کنید به دوپرى، ص 172ـ173).

كلبه ساختارى مدور، چند ضلعى يا مستطيل شكل با سقف منحنى و درِ چوبى دارد و چهارچوبش معمولا چوبى و گاهى از نى است. كلبه‌هاى مدور سه شكل دارند: لاچِق، كاپاى چامشى و چَپَرى. لاچق ساختارى سبك و ارزان از حصير يا علوفه دارد و ساخت آن نيازمند مهارت خاصى نيست. اين كلبه تابستانى در ميان ازبكها، عربها، تاجيكها و تركمنها رواج دارد. كاپاى چامشى از بوريا ساخته مى‌شود كه تا حدى مانع سرماست اما در برابر باد و باران مقاوم نيست و حمل‌ونقل آن نيز دشوار است و گاه، وقتى ديگر به آن نيازى نيست، براى در راه ماندگان يا اقامت كارگران نيمه چادرنشين به جاى گذارده مى‌شود. چپرى داراى تيركهاى چوبى و ديوارهايى از حصير و سقفى از پوشال و قطعات نمد است كه ميان هزاره‌هاى دامدار شمال رايج است (عمادى، ص130ـ131؛ نيز رجوع کنید به پولادى، ص 423).

كلبه‌هاى چندضلعى به دو شكل‌اند: كاپاى عرب، و چوب‌داره. كاپاى عرب شامل مجموعه‌اى از تيركهاى چوبى است كه به هم متصل‌اند و ديوارهايى از حصير اطراف آنها را فراگرفته است و گله‌داران عرب چادرنشين هنگام كوچ به مراتع بدخشان از آنها استفاده مى‌كنند. چهارچوب چوب داره از چوب است و ديوارها و بام آن از حصير ساخته مى‌شود. اين ساختار بيشتر براى انبار يا طويله به‌كار مى‌رود (عمادى، ص 131ـ132).

كلبه‌هاى مستطيل‌شكل در غرب افغانستان از شاخه‌هاى گز ساخته مى‌شوند و كُدَى، كُدِيك و كاپا نام دارند. تاجيكها نيز آنها را كاپا مى‌نامند. اين كلبه‌ها شامل مجموعه‌اى از تيركها هستند كه با فواصل مساوى به شكل مستطيل قرار مى‌گيرند و با ديوارهاى حصيرى پوشانده مى‌شوند. اين ديوارها چندان محكم نيستند و به‌سبب قابليت حمل‌ونقل و قيمت ارزانشان كاربرد فراوان دارند (همان، ص 132).

در برخى از نواحى ماسه‌سنگى، غارهاى مسكونى نيز يافت مى‌شود كه دهانه آنها ممكن است با ابزاردستى وسيع گردد. اين نوع سكونتگاهها كه پيش از جنگ فقط براى دامها استفاده مى‌شدند، در ناحيه هزاره‌جات در باميان سرپناه برخى خانواده‌هاى فقيرند (همان، ص 122؛ دوپرى، ص 142).


منابع :
(1) بيهقى؛
(2) حسن پولادى، تاريخ هزاره‌ها: اجتماعى، سياسى، فرهنگى، اقتصادى، ترجمه على عالمى كرمانى، تهران 1381ش؛
(3) محمدحسين فرهنگ، جامعه‌شناسى و مردم‌شناسى شيعيان افغانستان، قم 1380ش؛
(4) اروين گروتس‌باخ، جغرافياى شهرى در افغانستان، ترجمه محسن محسنيان، مشهد 1368ش؛
(5) The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.v. Afghanistan.II.3: after c. 1900" (by N. Hatch Dupree).
(6) Louis Dupree, Afghanistan, Karachi 1997.
(7) Lennart Edelberg and Schuyler Jones, Nuristan, Graz 1979.
(8) EIr. s.v. "Afghanistan. VIII: archeology" (by N. H. Dupree).
(9) Hafizullah Emadi, Culture and customs of Afghanistan, Westport, Conn. 2005.
(10) Hiuen Tsiang, Si - Yu - Ki. Buddhist records of the Western world, translated from the Chinese of Hiuen Tsiang (A.D.629) by Samuel Beal, London 1884, repr. New Delhi 2003.
(11) Ralph H. Magnus and Eden Naby, Afghanistan: Mullah, Marx, and Mujahid, Boulder, Col. 2002.
/ سپيده معتمدى /

2. شبه‌قاره (هند و پاكستان). شرايط اقليمى و نوع آب و هوا، هم‌جوارى با رودخانه‌هاى بزرگ حوزه سند، گرما، رطوبت و بارانهاى موسمى از عوامل تأثيرگذار در معمارى خانه‌هاى هند و پاكستان است.

در موهنجودارو، يكى از مراكز تمدن پنج هزار ساله دره سند پاكستان، شواهدى از شيوه‌هاى تكامل‌يافته در خانه‌سازى ديده شده‌است. در قسمت جنوبى شهر، بقايايى از محله‌هاى مسكونى وجود دارد كه كوچه‌ها و خيابانها آنها را به صورت مجتمعهاى كاملا متمايز درآورده‌اند. به نظر مى‌رسد اين خانه‌ها حداقل دوطبقه و داراى چندين اتاق، پيرامون يك حياط مركزى بوده و حمام و چاه آب داشته‌اند. دهانه چاهها دريچه‌اى داشته كه مانع افتادن كودكان و حيوانات اهلى به درون آن مى‌شده است. درِ ورودى خانه‌ها به سوى كوچه‌هاى تنگ باز مى‌شده و راه دسترسى به طبقه دوم و پشت بام از طريق پلكان بوده‌است (اشفق و نقوى، ص 9، 12؛ نقوى، ص 32). چنين به نظر مى‌رسد كه در طراحى و ساخت خانه‌هاى موهِنجودارو امنيت و راحتى بيشتر از زيبايى اهميت داشته‌است. بدين سبب، دهليزها، اتاقهاى پذيرايى، حياطها، پلكانها، سرويسهاى بهداشتى و چاهها، براساس نيازهاى روزمره ساخته شده‌اند (اشفق و نقوى، ص 11).

تعداد در و پنجره‌ها در اين خانه‌ها، به منظور محافظت در برابر شدت نور و گرماى منطقه سند، كم بوده و حياط خلوت مهم‌ترين محل تأمين نور و هوا بوده است (اشفق و نقوى، ص 12؛ فتحى، ص 108). پايه‌هاى خانه‌ها با خشت پخته چنان محكم ساخته مى‌شد كه با افزايش سطح سيلاب رودخانه سند و شدت گرفتن بارندگى آسيبى به ساختمان نرسد (فتحى، همانجا). فاضلاب خانه‌ها از مجراهاى زيرزمينى به شبكه فاضلاب اصلى شهر كه در زير خيابانها امتداد داشت، هدايت مى‌شد. كل شهر نوعى سيستم لوله‌كشى داشت. از آب چاههاى منازل نيز براى نظافت و آشپزى استفاده مى‌كردند (رجوع کنید به همان، ص 109؛ اشفق و نقوى، ص 9؛ نقوى، ص 35).

پس از ورود مسلمانان به اين مناطق، شهرنشينى به شدت تحت‌تأثير قرار گرفت و به تدريج الگوهاى ساختمانى خاصى به هند وارد شد، ازجمله استفاده از مواد پايدار و محكم به جاى مصالح سست و ناپايدار، و استفاده از نوعى معمارى نظامىِ توسعه يافته در ساخت بناها (مالك، ص 85). به تدريج با ورود و مهاجرت معماران مسلمان، معمارى بومى جديدى با ويژگيهاى اسلامى و تلفيق سنّتهاى معمارى هندى و اسلامى شكل گرفت، مصالح به كار رفته، بر اساس موقعيت آب و هوايى مناطق مختلف، سنگ، آجر و گِل بود؛ مثلا در بنگال به علت كميابى سنگ و نيز شرايط آب و هواى استوايى، ناگزير از آجرهاى محكم و در ماندو از سنگهاى ساختمانى مختلف بهره گرفته شده‌است (گروور، ص 28؛ مالك، ص 79، 85).

در دوره بابر (932ـ937)، براى محافظت خانه‌ها در برابر گرما، به جاى استفاده از ديوارهاى ضخيم و روزنه‌هاى كوچك، شيوه‌هاى جديدترى به كار گرفته شد. مهم‌ترين آنها بادگيرهاى سند بود. اين بادگيرها به شكل ستونهاى عمودى چوبى بودند كه از پشت‌بام خانه‌ها در جهت باد بيرون رفتگى داشتند و باد را به سوى خود مى‌كشيدند و به طور مستقيم به اندرونى خانه هدايت مى‌كردند. نوع مجهزتر اين بادگيرها با عبور باد از روى يك فيلتر زغالى ـ آبى پيش از ورود به خانه، جريان هوا را سرد مى‌كرد. اين روش هم‌اكنون نيز در برخى شهرهاى هند مثل حيدرآباد رايج است (گروور، همانجا).

آب و هوا، گرماى شديد، بارانهاى موسمى، رطوبت، و در نواحى كوهستانى، برف و سرماى فصلى از عوامل تأثيرگذار در معمارى خانه‌هاى هند است. ديوارهاى ضخيم درون خانه را از تابش خورشيد تابستان و گرماى شديد حفظ مى‌كند. سطوح ديوارها با لايه‌اى از كود و پوشال پوشانده و با رنگهاى روشن كه انعكاس نور را افزايش مى‌دهد، رنگ‌آميزى مى‌شود. درهاى بلند و سبك اتاقها را به هم متصل مى‌كنند و هوا را به جريان مى‌اندازند. پنجره‌هاى كركره‌اى، از اجزاى معمارى در خانه‌هاى هند است. قابهاى چوبى پوشيده از علفهاى معطر پشت پنجره‌ها آويخته مى‌شوند و با نم‌زدن اين علفها نسيم خنكى ايجاد مى‌گردد. در نواحى مرطوب شمال شرقى كه بارانهاى موسمى و خطر سيل وجود دارد، از بامبو براى خانه‌سازى استفاده مى‌شود. در اين نواحى، كف خانه‌ها بلندتر از سطح زمين و سقفها ضخيم و گالى‌پوش است (هندرسون، ص 80ـ81).

به طرف جنوب در كرالا، خانه‌هاى چوبى براى مقابله با رطوبت و گرما به سقفهاى شيروانى‌دار با شيب تند، لبه بامهاى رو به بالا و ايوانهاى عريض مجهز است. در نواحى سيل‌خيز، از مصالح در دسترس استفاده مى‌شود، از قبيل حفاظهاى ساخته شده از بامبو، حصير، پوشال، گالى، سفال يا سقفهاى گالوانيزه ضخيم با لبه‌هاى پيش آمده. در معمارى بومى راجستان، چندين كلبه گِلى مدور، انبارى و ديوارهاى گلى دورتادور حياط مركزى قرار مى‌گيرد. نزديك‌ترين آنها به در خروجى متعلق به مردها و فضاى درونى متعلق به زنهاست. در نواحى سردتر، ساختمانهاى چند طبقه چوبى مربع يا مستطيل‌شكل گرما را حفظ مى‌كنند (همان، ص 81ـ85).

در هند، از قرن نهم بناها و خانه‌هاى شخصى معدودى در شش كيلومترى مغرب شهر بيانه به جا مانده‌است. در برخى نمونه‌ها، مجموعه‌اى از اتاقها در يك يا دو طبقه و رديف ستونهايى گرداگرد يك حياط ساخته شده‌است. ستونها و نعلهاى درگاه با ماسه‌سنگهاى قرمز تزيين شده و ديوارهاى سنگى، گچ‌كارى شده‌اند. نمونه‌هاى ديگر كه طرحهاى متفاوت‌ترى دارد و نقشه همه آنها يكسان است داراى يك هال ستوندار مركزى با اتاقى در هر طرف است. هر جفت خانه دو به دو با ديوارى مشترك به هم متصل شده‌اند و باغى محصور جلوى هر كدام قرار دارد. اجزاى ساختارى خانه‌ها از قبيل ستونها، سرستونها و نعلهاى درگاه به يك شكل و اندازه‌اند و به يك شيوه تزيين شده‌اند. اين امر نشان مى‌دهد كه براى اين منطقه نقشه واحدى طرح‌ريزى شده و با توليد انبوه و استفاده از قطعات پيش ساخته اجرا گرديده است (رجوع کنید به >فرهنگ هنر<، ج 15، ص 345).

مهم‌ترين و معمول‌ترين خانه‌هاى هندى هاولى، بنگالو و بهره/ وهره نام دارند.

هاولى اصلى‌ترين نوع خانه شهرى در هند و پاكستان است كه تا قرن چهاردهم هم نمونه‌هاى سنّتى و اوليه آن وجود داشته و گفته شده‌است كه خانه‌هاى منطقه هرپا شباهتهايى به هاولى دارند. قديم‌ترين خانه‌هاى بر جاى مانده شبيه به هاولى متعلق به قرن نهم و دهم است و در ويرانه‌اى در دهلى قرار دارد. هاوليها در صدها شهر در سراسر دشتهاى هند شمالى تا جنوب و مغرب تا گجرات و همچنين در پاكستان ديده شده‌اند (رجوع کنید به همان، ج 32، ص 323ـ324؛ عبدالقادر، ص 85). با وجود تفاوت هاولى در مناطق مختلف، اين نام به خانه بزرگ و وسيع متعلق به خانواده‌هاى ثروتمند اطلاق مى‌شود. اين نوع خانه‌ها عمومآ گرداگرد يك يا چند حياط طرح‌ريزى شده و آستانه ورودى آنها در بيشتر موارد پركار است و با راهروى خميده‌اى به فضاى درونى راه پيدا مى‌كند. بيشتر هاوليها ديوارهاى سنگ‌كارى ضخيم و بامهاى مسطح سنگى دارند. بام و حياط به صورت فضايى براى زندگى استفاده مى‌شوند. خانه‌هاى معمولى نيز در اين مناطق در آرايش كلى با هاولى مشترك‌اند. تفاوتهايى در مناطق مختلف به ويژه در روش ساخت و نوع مصالح اين خانه‌ها ديده مى‌شود. هاولىِ هندوها، جين ها و سيكها دو يا چند طبقه‌اند و حياط بزرگ‌تر و بازترى در مقايسه با هاوليهاى مسلمانان دارند، اما اتاقهاى آنها كمتر و كوچك‌تر است. در هاولىِ مسلمانان، قسمت پشت خانه براى زنان و قسمت نزديك به درِ ورودى براى مردان است. در گجرات هاوليهاى چوبى با بامهاى شيب‌دار با نوع ديگرى از خانه‌ها، يعنى خانه‌هاى مهاراشترايى به نام وادا، پيوند دارد و شبيه خانه‌هاى جنوب هند است كه بامهاى لبه پهن و شيب‌دار دارد و داراى ايوان و حياط است. انواع هاوليها در دوره‌هاى اخير، به ويژه تحت‌تأثير انگليسيها، دچار تحولات بسيارى شده‌اند، براى مثال، در ساخت آنها از تزيينات غربى، درهاى متعدد و تيرهاى فولادى استفاده شده است (رجوع کنید به >فرهنگ هنر<، ج 32، ص323ـ324).

بنگالو كه نام خود را از كلبه‌هاى بنگالى گرفته، از اواخر قرن يازدهم در سطح وسيع‌ترى به معناى بناهاى مسكونى به كار رفته‌است. بنگالوها نشان‌دهنده ميراث فرهنگى اروپايى در هند و خانه‌هايى است كه قدرتهاى استعمارى (عمدتآ انگليس و فرانسه) ناگزير به اسكان‌دادن شمار روزافزون سربازان و مديران خود در آنها بودند. نخستين بنگالوها شامل يك اتاق مربع يا مستطيل‌شكل با سقف گالى‌پوش بود. بعدها به هر چهار گوشه آن، اتاق كوچك‌ترى اضافه شد و فضاى بين اتاقها به ايوان بدل گرديد. در اوايل قرن سيزدهم، هنديها بنگالو را به عنوان نوعى خانه پذيرفتند. در همين قرن، نوعى بنگالو با بام شيب‌دار، بخش مركزى بلندتر، و رديف پنجره‌هايى در بالاى يك ايوان ستوندار، پديد آمد (همان، ج 32، ص 324ـ325). در شمال هند، بنگالوها با وضع بومى منطبق شده‌اند و به جاى آنكه در ساخت آنها از خاك رس، گالى و پوشال استفاده شود، آنها را با ديوارهاى سنگى و بامهاى سفالى ساخته‌اند (همان، ج 15، ص 402). در پاكستان، بنگالو در واقع نوعى خوابگاه يا آسايشگاه يك طبقه، با يك يا دو اتاق، ايوان و حياط است (عبدالقادر، ص 48).

خانه‌هاى بُهره‌ها نوع ديگرى از خانه‌هاست. جامعه مسلمانان مغرب هند كه عمدتآ شيعيان اسماعيلى‌اند، بهره* نام دارند. بهره‌ها در ايالت گجرات، در محله‌هايى به نام بهره‌واد ساكن‌اند. واژه بهره/وهره به معناى تاجر است و بهره‌ها به تجارت اشتغال داشتند. قدمت اين محله‌ها بيش از يكصد سال ذكر شده‌است (دوشى، 1984، ص 52، 57ـ58؛ همو، 1986، ص 34). بهره‌ها از جوامع اقليت هند محسوب مى‌شوند و امنيت براى آنان اهميت بسيارى دارد. آداب اجتماعى، فرهنگى و مذهبى آنان ايجاب مى‌كند خانه‌هايشان در مجاورت مساجد و مراكز تجمع مسلمانان باشد. چون بيشتر بهره‌ها تاجر و مدام در سفرند، ترجيح مى‌دهند اعضاى خانواده‌شان در ميان جامعه مسلمانان اقامت كنند. به سبب همين عوامل، بهره‌وادها بخشهاى متمايزى از شهر را تشكيل مى‌دهند (همو، 1984، ص 58).

خانه‌هاى بهره داراى سه خصوصيت جالب توجه است. نخست اينكه، در اين خانه‌ها تقسيم‌بندى عمودى و افقى فضاى خانه از عمومى‌ترين مكان به خصوصى‌ترين فضا منتهى مى‌گردد. فضاى محصور درون خانه منعكس‌كننده تلاش بهره‌ها براى حفظ هويت متمايز از ديگر گروههاى مذهبى و دورى از بيگانگان و غريبه‌هاست. چون بسيارى از خانه‌ها در بالاى مغازه‌ها يا در بهره‌وادهاى جداگانه ساخته مى‌شود، امنيت تا حدى تأمين مى‌گردد. اين خانه‌ها مستقيمآ رو به خيابان باز نمى‌شوند و به اين ترتيب از احتمال دسترسى سريع به خانه جلوگيرى مى‌شود. اقوام نزديك در اولين طبقه در اتاق خانوادگى يا اردو (رجوع کنید به ادامه مقاله) پذيرايى مى‌شوند. خانه‌هاى بهره‌ها با ويژگيهاى ديگرى همچون تزيينات نماها، وروديها و استفاده از مصالح گران و مرغوب، از ديگر خانه‌ها متمايز است. نقشه اصلى اين خانه‌ها، گذشته از طرح تفكيك فضاهاى خصوصى و نيمه‌عمومى، به خانه‌هاى هندوها شبيه است. در طبقه همكف و ورودى خانه، ايوانى است كه حدود 75 سانتيمتر از سطح خيابان بالاتر قرار دارد و پس از آن، اتاق ورودى به نام دهلى با حفاظى به منظور حفظ حريم خصوصى از حياط داخلى ساخته شده‌است. دهلى معمولا از طريق پلكانى مستقيمآ به طبقات بالاتر راه پيدا مى‌كند. مهمانان نيز از اين مكان به اتاق پذيرايى رسمى در طبقه نخست هدايت مى‌شوند (همو، 1986، ص 35). پس از حياط، بهارنى پارسال يا رواق بيرونى قرار دارد كه به طور كامل رو به حياط باز مى‌شود. اين فضا در ادامه به اندرنى پارسال يا رواق درونى مى‌رسد. پلكان در حياط در فضايى به نام راواس قرار دارد كه امكان رفت‌وآمد مستقل به اتاقهاى بالا را فراهم مى‌سازد. اين فضا در طبقه بالا به تراسى تبديل مى‌شود كه اتاقهاى جلويى و پشتى را از هم جدا مى‌كند. بامهاى دوشيبه اين خانه‌ها فضايى در زير شيروانى ايجاد مى‌كنند كه داگلو نام دارد (همانجا). حياط روباز اين خانه‌ها به تهويه هواى خانه و نوررسانى به همه طبقات كمك مى‌كند. آشپزخانه و ساير فضاهاى خدماتى در اطراف حياط جاگرفته‌اند. حياط و بهارنى پارسال براى غذاخوردن و استراحت و عموم فعاليتهاى خانگى كاربرد دارند. سكوى چوبى بزرگى به نام بتاك/ بتهاك در حياط قرار دارد كه از زير آن براى گذاشتن وسايل و از روى آن براى استراحت استفاده مى‌كنند (همانجا). اندرنى پارسال عمدتآ محل استراحت خانواده در بعدازظهرهاى گرم است. بعد از اندرنى پارسال، آخرين اتاق خانه (اردو) قرار دارد. قفسه ديوار انتهايى اين اتاق به شيوه سنّتى اسلامى طراحى مى‌شود. اردو معمولا براى پذيرايى از خويشان نزديك و دوستان خانوادگى و نيز براى خوابيدن كاربرد دارد (همان، ص 35ـ36).

به منظور حفاظت بنا در برابر رطوبت و همچنين زيباسازى نما، خانه‌هاى بهره بر روى پايه‌هاى سنگى بنا شده‌اند و چهارچوب خانه معمولا چوبى با ديوارهاى سنگى است. پنجره‌ها معمولا دو نورگير دارند، يكى چوبى و ديگرى از شيشه رنگى. در دوره‌هاى اخير، نماى اين خانه‌ها از سبكهاى اروپايى متأثر شده‌است، مثلا به جاى گچ‌كارى در نماى ساختمان از آجر استفاده مى شود (همان، ص 36، 38).

معمارى و خانه‌سازى در پاكستان به انواع قبيله‌اى، روستايى، كوهستانى و شهرى تقسيم مى‌شود. سكونتگاههاى قبيله‌اى سنّتى‌ترين نوع خانه‌ها به شمار مى‌روند. اين خانه‌ها عمدتآ از گل و سنگ و چوب ساخته شده‌اند. از ويژگيهاى اين قبيل خانه‌ها، حصارى قلعه‌مانند از ديوارهاى بلند و جايگاه نگهبانى براى محافظت از خانه‌ها در برابر حملات ناگهانى شبانه است. البته پشتونهاى يكجانشين اين ساختارهاى دفاعى را ندارند. در خانه‌هاى قبيله‌اى، زنان هميشه در قسمت داخلى سكونت دارند، در حالى‌كه مردان در بخش جداگانه‌اى به نام حجره با ديگران ملاقات مى‌كنند (مالك، ص 103).

در رشته‌كوههاى نمك در پنجاب، خانه‌هايى با گِل سفيد و مزارع خردل در اطراف آن چشم‌اندازى زيبا پديد آورده‌اند. بسيارى از مردم نواحى پنجاب و كشمير به دليل كار در خارج از روستا با ديگر الگوهاى معمارى آشنا شده‌اند و از دهه 1350ش/1970 ميلياردها روپيه براى بازسازى و نوسازى خانه‌هاى اين روستاها صرف شده‌است (همانجا).

خانه‌هاى مناطق كوهستانى پاكستان به دليل وضع جغرافيايى خاص، خصوصيات منحصر به فرد خود را حفظ كرده‌اند. اين خانه‌ها از سنگ و چوب ساخته شده‌اند. در مناطق شمالى، سبكهاى سنّتى تبتى و آسياى مركزى غالب‌اند. استفاده از چوب، ملاط و سقفهاى كوتاه از مشخصه‌هاى اين خانه‌هاست. در واقع، تجربه قرنها زندگى در مناطق زلزله‌خيز امكان هر گونه دست‌كارى در ساخت‌وساز را از آنها سلب كرده است، اما در برخى مناطق همچون موره، زيارت و سوات خانه‌ها به سبكهاى جديدتر ساخته شده‌اند. ساكنان دره هونزا تا حدى وسايل رفاه امروزى و تجملى را به خانه‌هاى خود افزوده‌اند. در چترال، خانه‌ها ساده‌اند و بخارى ديوارى در وسط اتاق تعبيه شده‌است (همان، ص 104).

شهرهاى پاكستان پس از استقلال رشد چشمگيرى داشته‌اند. نواحى بسيارى توسعه يافته‌اند و ساخت‌وساز فراوانى در شهرها انجام گرفته‌است. بيشتر معماران پاكستانى از الگوهاى معمارى غرب بهره گرفته‌اند، به گونه‌اى كه معمارى مدرن الگوهاى معمارى سنّتى را تحت‌الشعاع قرار داده‌است (سجاد كوثر، ص 42؛ مالك، ص 79، 99). با اين حال مثلا در كراچى، فيصل‌آباد، لاهور، راولپندى، پيشاور و برخى شهرهاى ديگر هنوز محلات قديمى با بناهاى قديم و جديد وجود دارند (رجوع کنید به سجاد كوثر، همانجا؛ مالك، ص 100؛ براى نمونه‌اى از خانه‌هاى بازسازى شده در 1362ش/1983 رجوع کنید به «اقامتگاه فِداعلى در كراچى»، ص 38). در شهر لاهور، بيشتر از سبكهاى بين‌المللى استفاده شده تا سنّتهاى غنىِ ناحيه، البته گاه نيز مصالح و عناصر سنّتى در سبكهاى معاصر به كار رفته‌اند؛ براى مثال، خانه حاج مجيد در لاهور كه در آن حفاظهاى آجرى و چوبى بسيار به كار رفته‌است. آجر به طور سنّتى هم براى ساخت‌وساز و هم براى تزيين به‌كار مى‌رفته و هنوز هم رايج‌ترين مصالح براى ساخت و ساز در لاهور است، كه در سالهاى اخير معمولا با سيمان پوشيده مى‌شود. براى مقابله با تابستانهاى بسيار گرم لاهور، لايه‌اى 51 ميليمترى از پلى‌استيرين براى عايق‌بندى روى سقف قرار مى‌گيرد. خانه پيرامون يك حياط طراحى مى‌شود كه از خصوصيات رايج خانه‌هاى سنّتى است. حياط جداكننده فضاى خصوصى و عمومى به‌شمار مى‌رود. اتاق‌نشيمن در جوار حياط قرار دارد و در تابستان هواى خنك را به اتاقهاى كنارى مى‌كشاند. درواقع، حفظ حريم خصوصى يكى از مهم‌ترين ملاحظات در طراحى خانه‌هاست. يك ايوان در قسمت جلويى، مهمانان رسمى و غيررسمى را از بدو ورود جدا مى‌كند. معمولا دو نوع اتاق‌نشيمن وجود دارد: رسمى و غيررسمى. اتاق‌نشيمن رسمى فضايى است كه گاهى براى پذيرايى رسمى به كار مى‌رود و اتاق‌نشيمن غيررسمى به خانواده تعلق دارد. دوستان نزديك خانواده نيز به اين اتاق دعوت مى‌شوند (رجوع کنید به مالك، ص 99؛ سجاد كوثر، ص 45).

مهاجران و آوارگانِ خشونتهاى ميان هندوها و مسلمانان، در حاشيه شهرهاى پاكستان، از جمله حومه كراچى، ساكن شدند. از حدود 1339ش/ 1960، برخى از اين مهاجران در خانه‌هايى موقت به نامهاى كاچا و پوكا زندگى مى‌كنند. اين خانه‌ها به دليل استفاده از مصالح نامرغوب و كم‌دوام و ساخت و سازهاى غيرحرفه‌اى مشكلات ساختارى بسيارى دارند و بر اثر طوفان و باران متلاشى مى‌شوند و زندگى در آنها خطرناك است (عارف حسن، ص 84ـ85).

در مجموع، خانه‌سازى در هند و به ويژه در پاكستان تركيبى از سنّتهاى گوناگون است. استفاده از روشهاى مختلف تهويه، اختصاص مكانهايى محفوظ براى زنان و برخى نمونه‌هاى ديگر شاهدى از اين تلفيق فرهنگهاست (رجوع کنید به مالك، ص 101).


منابع :
(1) س. م. اشفق و ا. نقوى، «موهنجودارو: شهر جديد دوران باستان»، پيام يونسكو، ش 53 (دى 1352)؛
(2) هوشنگ فتحى، كاوش درگذشته، تهران 1379ش؛
(3) ساتيش گروور، «تأثير اسلام بر معمارى هند»، ترجمه عبدالمجيد اسكندرى، كيهان فرهنگى، سال 10 ، ش 4 (تير 1372)؛
(4) ا. نقوى، «موهنجودارو : پايتخت تمدنى كهن در خطر»، پيام يونسكو، ش 183 (مرداد 1364)؛
(5) Mohammad Abdul Qadeer, Pakistan: social and cultural transformations in a Muslim nation, London 2006.
(6) Arif Hassan, "The architecture of housing: comments", in The Architecture of housing: proceedings of an international seminar sponsoredby the Aga Khan Award for Architecture, the African Union of Architects ,and the Association of Architects of Tanzania, held in Zanzibar, the United Republic of Tanzania, 12-15 October 1988, ed. Robert Powell, [Geneva]: Aga Khan Award for Architecture, [1990].
(7) The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998.
(8) Balkrishna Doshi, "Expressing an architectural identity: Bohra houses of Gujarat", Mimar, no.19 (1986).
(9) idem, "Vohra houses in Gujarat", Environmental design: Journal of the Islamic Environmental Design Research Centre (1984).
(10) "Fida Ali residence, Karachi", Mimar, no.9 (July-Sept. 1983).
(11) Carol E. Henderson, Culture and customs of India, Westport, Conn. 2002.
(12) Iftikhar Haider Malik, Culture and Customs of Pakistan, Westport, Conn. 2006.
(13) Sajjad Kousar, "Pakistan: Haji Majeed's house, Lahore", Mimar, no.39 (June 1991).
/ سپيده معتمدى /

3. مالزى و اندونزى

مالزى. نخستين شكل سكونت در مالزى در سواحل غربى اين منطقه بود. در غارهاى نياه، به‌عنوان اولين سكونتگاههاى مالزى، آثار زندگى انسان از پنج‌هزار سال قبل از ميلاد به دست آمده است (مسائلى، ص 4، 21ـ22، 65). در قرن نهم، با ورود اسلام تحولى در منطقه ايجاد شد (همان، ص 21).

سكونت در مالزى به سبب موقعيت طبيعى به سه شكل بوده است: 1) در كنار رودخانه و جلگه، كه اغلب ساكنان آن شالى‌كارند و خانه‌هايشان را با چوب در سطح بالاتر از زمين بنا مى‌كنند. اين خانه‌ها اغلب تك‌واحدى و متفاوت با خانه‌هاى بزرگ است و موازين اسلامى در ساخت آنها رعايت مى‌شود. 2)در سواحل دريا، كه بيشتر ساكنان آن ماهيگيرند و خانه‌هايشان رو به دريا، در دو يا سه رديف ساخته شده‌است. 3) در اطراف مردابها كه خانه‌ها از چوب و روى تپه‌هاى بلندتر از سطح باتلاق ساخته شده و براى اتصال خانه‌ها، پايه‌هاى چوبى به‌كار رفته است. بين واحدهاى مسكونى، پياده‌روهايى با عرض يك متر ساخته شده‌است كه خانه‌هاى هر رديف را به هم متصل مى‌كند. هر پياده‌رو متعلق به يك مجتمع پانزده تا سى خانه‌اى است (كلينگ، ص 53ـ55).

روى‌هم‌رفته، الگوى سكونت مردم مالزى شبيه ديگر مناطق جنوب‌شرقى آسياست. خانه‌ها معمولا چوبى است و سقف آنها را با برگ نخل مى‌پوشانند. در اطراف منازل، درختان نارگيل، موز و انبه مى‌كارند (مسائلى، ص 25ـ26).

مناطق مسكونى ديگرى نيز متعلق به مهاجران قرن سيزدهم به‌بعد وجود دارد. حكومت بريتانيا با ايجاد مزارع بزرگ كشت كائوچو و نخل روغنى، سيماى مالزى غربى را تغيير داد و با ايجاد مجتمعهايى براى فرآورى محصولات، انبار و محل سكونت كارگران و مديران، نوعى معمارى به وجود آورد كه كاملا با الگوى سنّتى روستايى متفاوت بود (همان، ص 26). از دوره استعمار نيز خانه‌هايى برجامانده كه پنجره‌هاى بزرگ، سادگى و استحكام ديوارها از ويژگيهاى آنهاست و تأثير معمارى هلندى در آنها آشكار است (>فرهنگ هنر<، ج 20، ص 167). پس از جنگ جهانى دوم نوعى بازگشت به عناصر بومى در خانه‌هاى ويلايى طبقه متوسط به چشم مى‌خورد (همان، ج 20، ص 169). پس از استقلال در 1336ش/ 1957 آپارتمان‌سازى در اين كشور گسترش يافت (همانجا).

گروههاى قومى بومى در نواحى پست ساحلى و كوهپايه‌ها در مالزى شرقى در خانه‌هاى همگانى زندگى مى‌كنند. در هر منزل كه روى پايه‌هايى بنا شده، اتاقهايى است كه در هر كدام يك خانواده زندگى مى‌كند. منازل همگانى گاه به سبب پيوندهاى فاميلى در يكديگر ادغام شده‌اند، به‌گونه‌اى كه گاه پنجاه اتاق دارند (مسائلى، ص 28). اين خانه‌ها طويل است و درازاى آن به 180 متر نيز مى‌رسد و گرچه گاه تا پنجاه خانواده در آن زندگى مى‌كنند، اندازه متوسط آن براى ده تا دوازده خانواده مناسب است (>فرهنگ هنر<، ج 20، ص 167). منازل روستاييان چينىِ مالزى شرقى عمومآ هم‌تراز با زمين احداث شده‌اند و كاملا از ساير خانه‌ها متمايزند (مسائلى، همانجا). اين خانه‌ها تركيبى از خانه و دكان هستند و پس از جنگ جهانى دوم به تدريج رو به اضمحلال نهاده‌اند (>فرهنگ هنر<، ج 20، ص 168).

خانه‌هاى قديمى در مالزى همگى حكايت از نوع خاصى از معمارى دارند. سقف روى ستون چوبى با چوب سخت و به ارتفاع يك تا سه متر بنا مى‌شود. از فضاى زير سقف كه گردش هوا در آن به راحتى صورت مى‌گيرد، براى انبار كردن برنج، هيزم، تورهاى ماهيگيرى، و حصير و وسايل آشپزخانه استفاده مى‌شود (همانجا). خانه‌ها اغلب براى مقابله با سيل و حمله حيوانات و تهويه بهتر هوا، بلندتر از زمين ساخته مى‌شود و در ورودى اصلى نردبانى قرار مى‌دهند كه در هنگام شب برداشته مى‌شود (همانجا). خانه مسلمانان مالزى، محل زندگى خصوصى، برقرارى مناسبات اجتماعى، برگزارى مراسم ازدواج، جشن ميلاد و آماده كردن جنازه براى دفن در قبرستان است.

در روستا خانه كدخدا ايوان بزرگى دارد تا فضا براى بحث و بررسى درباره مسائل مردم فراهم باشد. خانه‌هاى آسياى جنوب‌شرقى بيشتر مستطيل شكل‌اند كه با زياد شدن ثروت اعضاى خانواده وسعت مى‌يابند. اجزاى جداكننده قسمتهاى خانه، براى ايجاد فضايى بزرگ و مناسب، هنگام مراسم ازدواج برداشته مى‌شود. مهم‌ترين تفاوت خانه‌هاى روستاييان با خانه كدخدا يا رئيس قبيله، در كنده‌كارى و اندازه ايوان و تالار مردانه است. گونه اندونزيايى خانه‌هاى مالزى پايه‌دار بوده و ممكن است بر كرسى خاكى واقع شوند. در خانه‌هاى سنّتى مالايى، كف‌سازيهاى خاكى معمول است زيرا مالاياييها معتقدند كه پخت‌وپز روى خاك امن‌تر است. در ساختار خانه‌هاى مالايى در دوره اسلامى، حفظ حريمها رعايت شده و قسمت مردان و زنان جداست (مطلب، ص 25). خانه‌هاى مالايى عمومآ سه بخش مشخص دارند: 1) ايوان ورودى در جلوخانه كه سرامبى خوانده مى‌شود. 2) قسمت ميانى و بالاتر از سطح زمين، كه براى اعضاى متأهل و مهمانان مهم در نظر گرفته مى‌شود. 3) قسمتى بسته در عقب‌خانه براى دختران خانواده كه معمولا به آشپزخانه يا داپور نيز راه دارد (كمرالدين محمدعلى، ص 265).

از خانه‌هاى قديمى مالزى به‌جز چندين نمونه از دوره اسلامى، آثار چندانى باقى نمانده است. خانه‌هاى مالزى چون از چوب هستند به سرعت خراب مى‌شوند و هر ده يا پانزده سال به بازسازى نياز دارند. قديم‌ترين خانه‌هاى باقى‌مانده از سده سيزدهم است (>فرهنگ هنر<، ج 20، ص 167). از مهم‌ترين اين خانه‌ها مى‌توان به نمونه‌هاى ذيل اشاره كرد: 1)خانه كامپونگ پالوه، در آبادى‌اى به همين نام كه تمام امكانات مورد نياز زندگى يك مسلمان را، از گهواره تا گور، در خود دارد و به سبك معمارى بومى مالزى ساخته شده است، با اين تفاوت كه اين خانه صفه‌اى دارد كه بالاتر از ايوان قرار گرفته و محل پذيرايى از مهمان و اجراى مراسم مذهبى است. اجزاى اصلى سازه و پوشش كف اين خانه از الوار و ديوارها از صفحات بامبوبافت است. خانه پنجره‌هاى كمى دارد كه احتمالا به سبب عقايد مذهبى و اهميتِ محرميتِ فضاىِ خصوصىِ خانه براى بانى آن بوده كه رهبر مذهبى بوده است.

2) خانه جالى، كه در روستاى پراك در منطقه كامپونگ بارو واقع شده‌است. ويژگى اين خانه وجود پنج تيزه‌بام و ديوار كوچك و سنتورى مثلثى شكل انتهايى است. خانه جالى امروزه به موزه تبديل شده و داراى چهار بخش اصلىِ تالار مردانه، اندرونى، اتاق ورودى زنان و آشپزخانه است. اين خانه سه ورودى دارد: ورودى اصلى مربوط به ايوان سراسرى است كه از يك طرف به تالار مردانه وصل مى‌شود، ورودى دوم از طريق اتاقِ ورودى زنان است كه يكى از راههاى ورود به خانه و محل تجمع زنان هنگام مهمانى است، آشپزخانه نيز به عنوان ورودى پشتى استفاده مى‌شود. در بسيارى از مراسم، مهمانان مرد در تالار مردانه و مهمانان زن در اندرونى پذيرايى مى‌شوند. بيشتر فعاليتهاى خانواده در اندرونى اتفاق مى‌افتد، كه به آن روما ايبو مى‌گويند. اندرونى هسته اصلى خانه و محل خواب در استراحت افراد خانواده است كه نسبت به ديگر قسمتهاى خانه بيشترين مساحت را دارد و فضاى نيمه‌خصوصى خانه را تشكيل مى‌دهد. اندرونى با ديوارى از ايوان جدا مى‌شود. زيبايى اين خانه بيشتر به تالار مردانه آن مربوط است كه به شكل شش‌گوش نصفه و داراى سقفى شيبدار در امتداد سطح تراز بام است. ديوارهاى اين تالار كاملا تزيين شده و پنجره‌هاى بلند و متقارن آن كنده‌كاريهاى ظريفى دارند. تزيينات خانه جالى را هنرمندان چينى انجام داده‌اند، به همين سبب از معمارى چين متأثر است.

3) خانه توكانگ كاهار، واقع در منطقه نگرى‌سمبيلان، متعلق به كاهار بين سياك، هنرمند معروف منطقه كوالا پيلا، علاوه بر بخشهاى معمول، اتاق فراغت زنانه و فضاى واسط نيز دارد و هر بخش آن به دليل تفاوت سطح، از ديگر بخشها متمايز است. زنان در اتاق فراغت معمولا كارهاى دستى چون بافتنى انجام مى‌دهند. مصالح اصلى و پوشش كف خانه از الوار است. ورودى اصلى اين خانه، دو لنگه درِ كم‌ارتفاع چوبى دارد كه به روش گره و بدون استفاده از حتى يك ميخ ساخته شده‌است. ميخ فلزى تنها پس از دوره استعمار در مالزى شناخته شد (همانجا). سطوح ايوان با نقوش گياهى و حيوانى تزيين شده‌است. پنج ستون خانه كه از نماى جلو مشاهده مى‌شوند، داراى كنده‌كارى‌اند.

4) خانه شيخ‌عثمان جلال‌الدين، كه فعلا بخشى از مدرسه مذهبى سكلا پوندوك است، در 1322ش/ 1943 در وسط روستاى پنانتى، نزديك منطقه بوكيت مرتاجام ساخته شد. اين خانه كه مدرسه هم هست، به‌دليل متمايز نبودن فضاهاى آن، با ديگر خانه‌هاى سنّتى مالزى متفاوت است. بناى مذكور سه‌طبقه است و طبقه پايين از ايوان سراسرى، فضاى نشيمنگاهى و تالار مردانه تشكيل شده‌است. طبقه دوم با ايوان سراسرى، تالار مردانه و اتاق خواب، قسمت خصوصى خانه است.

از ديگر خانه‌هاى قديمى مالزى، خانه پوان ميلا در نزديكى شهر جيسين، خانه ديتوگمپاحاجى محمدزكريا در كامپونگ كبون‌لادا، و فروشگاه ـ خانه حاجى‌محمدكايا در جَلان بندر با بيش از هشتاد سال قدمت است.


منابع :
(1) علاوه بر اطلاعات شخصى مؤلف؛
(2) محمود مسائلى، مالزى، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سياسى و بين‌المللى، 1372ش؛
(3) The Dictionary of art, ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.v. "Malaysia. II: Architecture. 2" (by Helen Ibbitson Jessup).
(4) Kamaruddin Mohamed Ali, "Architecture: unity of the sacred and The profane", in Islamic civilization in the Malay world, ed. Mohamed Taib Osman, Kuala Lumpur: Dewan Bahasa dan Pustaka, 1997.
(5) Zainal Kling, "Social structure: the practices of Malay religiosity" in ibid.
(6) Hussin Mutalib, "Islamic Malay polity in Southeast Asia" in ibid.
/ محمد تاج‌الدين /

اندونزى. غارهاى منقوش و ويرانه‌هاى بناهاى سنگى و خشتى متعلق به ده تا دوازده هزار سال پيش در اندونزى، سكونت مداوم در دوره‌هاى مختلف را در اين كشور نشان مى‌دهد (رجوع کنید به ميكسيك، 2001ب، ص10ـ11). خانه در اندونزى نه فقط مركزى براى زندگى خانوادگى و اجتماعى است، بلكه فراهم‌كننده نيروى زندگى و پيوندهاى كيهان‌شناختى براى ساكنانش به شمار مى‌رود، به‌گونه‌اى كه فضاهاى خاص در آن، محلِ ورود نيروهاى ماوراءالطبيعى محسوب مى‌شود (فورشه، ص 85ـ86؛ نيز رجوع کنید به ديويسون، ص 18ـ19). در برخى نواحى اندونزى مانند جنوب سولاوزى محل احداث خانه، طى آيينهاى خاص برگزيده مى‌شود (واترسون، 2001ب، ص ] 20[) و در خانه‌سازى نيز براساس سنّت هميارى متقابل (گوتونگ رويونگ) خويشاوندان و همسايگان شركت مى‌كنند (فورشه، ص 86).

معمارى اندونزى، از جمله خانه‌سازى، منعكس‌كننده تنوع فرهنگى و ميراث غنى تاريخى آن سرزمين است. مراحل گوناگون اين معمارى براساس نظم تاريخى بدين ترتيب است: سبك معمارى بومى باستانى، ميراث كلاسيك، معمارى اسلامى، سبك هلندى، هندى جديد، و سبك اندونزيايى در معمارى جديد (تجاجونو و ديويسون، ص ]6ـ 7[).

به سبب خصوصيات آب و هوايى منطقه و رطوبت بسيار، خانه‌ها ــكه بيشتر از مصالح بومى مانند چوب و الياف درختان محلى ساخته مى‌شودــ دوام چندانى ندارند (فورشه، همانجا؛ دومينگ، ص ] 16[)؛ بنابراين نمونه‌هاى قديمى زيادى در دسترس نيست و قديم‌ترين بناها بيش از 150 سال قدمت ندارند. براساس سنگ‌نوشته‌هاى معابد سده نهم ميلادى در جاوه مركزى، ميان معمارى آن زمان و خانه‌هاى معاصر بومى مشابهتهاى بسيارى وجود دارد (تجاجونو و ديويسون، ص ] 6[).

خانه‌هاى سنّتى اندونزى اغلب با اين سبكها يا آميزه‌اى از آنها در سراسر جنوب‌شرقى آسيا پراكنده‌اند و ويژگيهاى مشتركى مانند ستونهاى چوبى، كف و طبقه مسكونى بالاتر از زمين و سقف خرپشته‌اى پيش‌آمده و سه‌گوش دارند (رجوع کنید به همانجا؛ فورشه، ص 88).

تيرهاى چوبى يا پى‌ها، زير ساختمان و اغلب روى سكوهاى سنگى قرار مى‌گيرد (رجوع کنید به وريو مارتونو، ص 31؛ واترسون، 2001ج، ص40، تصوير). بام را كه روى تيركها سوار مى‌شود و در خانه‌سازى اندونزى اهميت زيادى دارد (واترسون، 2001الف، ص 13)، از چوب و الياف به‌هم بافته گياهى و در برخى نواحى از سفالهاى سرخ يا نارنجى مى‌سازند. در بعضى مناطق نظير مادورا و مينانگ كابائو شاخ گاوميشى را براى تزيين بر نوك پيش‌آمده سقف قرار مى‌دهند (فورشه، ص 96؛ 2001ب، ص 21؛ ؛ گيل، ص 112ـ113، تصوير؛ براى انواع سقفها رجوع کنید به تجاجونو و ديويسون، ص ] 8[؛ واترسون، 2001ب، همانجا). ديوارها در مناطق روستايى از الوار است و در برخى روستاها خانه‌ها حتى ديوار ندارند و پرده‌هاى بافته از حصير و نى جايگزين ديوار شده است. در شهرها ديوارهاى خانه‌ها به سبك هلندى و آجرى است (واترسون، 2001 ب، ص 20؛ ژرمن و خوس، ص 25؛ شفولد، ص 29، تصوير؛ فورشه، ص 86).

در بيشتر نواحى اندونزى به سبب رطوبت بسيار و نيز احتمال وقوع سيل، خانه‌ها با ارتفاع از سطح زمين ساخته مى‌شوند (فورشه، همانجا) كه ضمنآ به عبور جريان هوا در زير كف و خشك شدن آن سرعت مى‌بخشد. بديهى است جلوى ورودى اين خانه‌ها، پلكان يا نردبان چندپله‌اى قرار مى‌گيرد (رجوع کنید به وريومارتونو، همانجا). گرچه معمارى اوليه اسلامى به شدت تحت تأثير سنن معمارى كلاسيك اندونزى است (تجاجونو و ديويسون، ص ] 7[)، اما نوآوريهايى مانند تغييرات در ورودى خانه‌ها نيز مشاهده مى‌شود. از جمله در دو لنگه و سردر با عناصر تزيينى گوناگون نظير گلدسته‌هاى كوچك و گلهاى تزييناتى همراه است (ميكسيك، 2001الف، ص 87، تصوير).

خانه‌ها عمومآ شامل فضاى زيربام، طبقه محل سكونت و زيركف است كه حيوانات خانگى و علوفه در آن نگاهدارى مى‌شود (فورشه، ص 88؛ نيز رجوع کنید به وريومارتونو، همانجا).

در خانه‌هاى طبقه متوسط در جاوه، سه فضاى خانه به اين صورت تقسيم مى‌شود: محوطه وسيع جلوى خانه با آلاچيقى براى پذيرايى از مهمانان و سكويى براى نشستن، كه اين فضا پندوپو يا پنداپا نام دارد. فضاى دوم كه كوچك‌ترين فضاى بناست، فضايى گردشى و سرسرايى چهارگوش به نام پرينگتان است. اين فضا براى اتصال پندوپو به ساختمان اصلى خانه به نام دلم اگنگ ــ كه براى زندگى خصوصى و روزمره است ــ طراحى شده است (فورشه، ص 92؛ كمرالدين محمدعلى، ص 265). آشپزخانه و سرويسهاى بهداشتى نيز پشت و پس از فضاى اصلى قرار مى‌گيرد (رجوع کنید به تجاجونو، 2001الف، ص ] 35[). نقشه خانه‌هاى جاوه‌اى نسبتآ دست نخورده و از همان منشأ پيش از اسلام است كه با معيارهاى اخلاقى در اسلام منطبق گرديده است (كمرالدين محمدعلى، همانجا). گرچه در بيشتر نواحى روستايى اندونزى خانه‌ها تك‌واحدى و يك طبقه است (تجاجونو و ديويسون، ص ] 8[) اما در برخى مناطق نظير مينانگ كابائو افزودن فضاى خانه با افزايش جمعيت و ازدواج فرزندان، معمول است. در ميان قوم داياك ساكن در كاليمانتان (برنئو) نيز خانه‌هاى مستطيل طويلى براى سكونت چند خانوار ساخته مى‌شود كه گاه تمام اهالى روستا را زير يك سقف گرد مى‌آورد. در اين خانه‌ها كه اوما دادونگ نام دارد، فضاى هر خانواده با ديوارى از ديگران جدا مى‌شود. پشت اين فضا، كه امين نام دارد، انبار و آشپزخانه است. اين منازل بزرگ گاه محل برگزارى مراسم آيينى است (تجاجونو، 2001ب، ص 32ـ33؛ فورشه، ص 94).

در برخى نقاط سوماترا تا پيش از حضور اسلام در منطقه مردان مجرد روستا در خانه‌هاى گروهى به نام ميوناسه مى‌خوابيدند كه پس از اسلام اين منازل به سورا يا محل برگزارى كلاسهاى قرآن تبديل شد و به تدريج كاملا به شكل مدرسه مذهبى يا مسجد درآمد (كمرالدين محمدعلى، ص 266-270). در خانه‌هاى بزرگ منطقه مينانگ كابائو با نقشه كفِ مستطيل، فضاى ورودى روانگ نام دارد كه مكانى بزرگ مختص مردان و براى فعاليتهاى اجتماعى است. در جامعه مينانگ در اين منطقه، كه ارث از طريق مادر منتقل مى‌شود، شوهر در خانه همسر خود سكنا مى‌گزيند و تازه‌عروس در اتاقى كه انجوانگ نام دارد و به فضاى ورودى نزديك‌تر است، با شوهرش مقيم مى‌شود و دخترانى كه پيشتر ازدواج كرده‌اند به‌ترتيب در اتاقهاى بعدى و نزديك‌تر به آشپزخانه يا داپور ساكن‌اند. با ازدواج جديد و آمدن نوعروسى ديگر، عروس قبلى يك اتاق عقب‌تر مى‌رود و به اين ترتيب اولين عروس خانواده در اتاق مجاور آشپزخانه اقامت مى‌گزيند (واترسون،2001د، ص 26ـ27؛ فورشه، ص 95). بام شيب‌دار اين خانه‌ها كه از صفحات چوبى با تزيينات كنده‌كارى تشكيل شده، احتمالا بازمانده دوره بسيار كهن آسترونزيايى است (تجاجونو، 2001ب، ص 32).

در خانه‌هاى اندونزى سرويسهاى بهداشتى اغلب بيرون خانه و در حياط يا، اگردر فضاى خانه باشد، در پشت آن قرار مى‌گيرد و با وجود شكل متفاوت آن كه كاسه آن‌رو و در سطح زمين است، همانند توالتهاى اروپايى از كاسه چينى براى ساخت آن استفاده مى‌شود. در مناطق روستايى گاه كندن چاله‌اى در زمين در فضاى كوچكى محصور و آلونك مانند، توالت را تشكيل مى‌دهد. استحمام زنان در آشپزخانه و مردان در رودخانه صورت مى‌گيرد و اگر خانه‌اى حمام داشته باشد بدون پنجره است (فورشه، ص 87). آشپزخانه يا داپور نيز در خانه اندونزيايى با فضاى كافى براى انبار كردن آذوقه و شستشو، در پشت خانه واقع است تا دود حاصل از طبخ، اهالى خانه را نيازارد. در خانه‌هاى روستايى شرق اندونزى مانند گذشته هنوز تنورهايى در كف زمين براى پخت‌وپز تعبيه مى‌شود. آشپزخانه محل صرف غذا نيست و فاقد تزيين است. مردان و پسران جوان در ايوان و زنان و كودكان نزديك آشپزخانه غذا مى‌خورند (همان، ص 88).

تزيينات داخل خانه‌هاى سنّتى نسبت به نماى خارجى كمتر است و به دليل حفظ حريم خصوصى، پذيرايى از مهمان در داخل خانه معمول نيست و بيشتر خانواده‌ها ترجيح مى‌دهند در رواقها و ايوانهاى بيرون خانه ــكه باله/ بالاى ناميده مى‌شودــ از مهمانان خود بر تكار (گستردنيهاى حصيرى) پذيرايى كنند (همان، ص90ـ91).

در دهه‌هاى اخير دولت تنها اجازه ساخت خانه‌هاى ساده و به سبك جديد را داده است و همين امر موجب شده است كه ساكنان بعضى روستاها مثلا در غرب تيمور، اقامتگاههاى قديمى خود را ترك كنند و در خانه‌هاى نوساز كنار جاده‌ها ساكن شوند. اين روند موجب بالا رفتن سطح بهداشت و تغيير زندگى روستاييان شده است. اين خانه‌ها كه در برابر خانه‌هاى سنّتى يا روماادات، روماصحت مى‌نامند چاه يا آب جارى و آشپزخانه جدا دارد. شايع‌ترين شكل آن بناهاى تك‌واحدى و تك‌طبقه‌اى با پنجره‌هاى كركره‌دار و بامهاى كوتاه‌تر نسبت به خانه‌هاى سنّتى و اغلب فلزى و مشتمل بر اتاق نشيمن، دو يا سه اتاق خواب و فضاى كوچكى براى غذاخورى و سرويسهاى بهداشتى و آشپزخانه در كنار هم است (همان، ص 91).

خانه‌هاى هلندى اندونزى كه اغلب پيش از جنگ جهانى دوم (1939ـ1945) ساخته شده و يادگار استعمار طولانى اندونزى از سوى هلند است، يك طبقه، با نماى بيرونى گچ‌كارى و نقاشى شده و پنجره‌هاى كركره‌دار چوبى به سبك اروپايى و بامهاى قرمزرنگ شبيه به خانه‌هاى هلند است. اين خانه‌ها به‌ويژه در نزديك جاكارتا منظره هواى جالبى را پديد آورده‌اند (همان، ص 92؛ نيز رجوع کنید به پاسى‌ير، ص 124ـ125؛ سريگار، ص 130).

با رشد طبقه متوسط و ثروتمند در دهه‌هاى پايانى سده چهاردهم/ دهه هشتاد و نود سده بيستم اسكان در خانه‌هايى به سبك معمارى جديد اندونزيايى فزونى يافت (فورشه، ص 92ـ93؛ براى نمونه خانه‌هاى جديد رجوع کنید به سوكادا، ص 133، تصوير4).


منابع :
(1) Julian Davison, "The house as a ritually ordered space", in Architecture, ed. Gunawan Tjahjono, Singapore: Archipelago Press, 2001.
(2) Gaudenz Domenig, Construction techniques", in ibid.
(3) Jill Forshee, Culture and customs of Indonesia, Westport, Conn. 2006.
(4) Sandrine Germain and Beatrice Van der Goes, "Batak architecture of Sumatra", in Architecture, ibid.
(5) Ronald Gill, "Dutch townhouses", in ibid.
(6) Kamaruddin Mohamed Ali, "Architecture: unity of the sacred and the profane", in Islamic civilization in the Malay world, ed. Mohamed Taib Osman, Kuala Lumpur: Dewan Bahasa dan Pustaka, 1997.
(7) John Miksic, "Architecture of the early Islamic period", in Architecture, ibid, 2001a.
(8) idem, "Chronology timeline", in Ancient history, ed. John Miksic, Singapore: Archipelago Press, 2001b.
(9) Cor Passchier, "Garden cities and suburban bungalows", in Architecture, ibid.
(10) Reimar Schefold, "Mentawai Longhouses", in ibid.
(11) Sandi Siregar, "The architecture of modern Indonesian cities", in ibid.
(12) Budi A. Sukada, "Regionalism and identity in contemporary architecture", in ibid.
(13) Gunawan Tjahjono, "The Javanese house", ibid, 2001a.
(14) idem, "Longhouses of Kalimantan: the Kenyah Uma Dadoq", in ibid 2001b.
(15) Gunawan Tjahjono and Julian Davison, "Indonesia: architecture of Indonesia", ibid.
(16) Roxana Waterson, "Common features:raised pile foundations", in ibid, 2001a.
(17) idem, "Construction rites", in ibid, 2001b.
(18) idem, "Houses and rice barns of the Sasak in Lombok", in ibid, 2001c.
(19) idem, "Rumah Gadang: the Minangkabau great house", in ibid, 2001d.
(20) Bagoes Wiryomartono, "Houses and megaliths of the Nias Island", ibid.
/ افسانه منفرد /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6880
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست