مهدعلیا ، ملکۀ ایران در دورۀ محمدشاه قاجار، مادر ناصرالدین شاه و از زنان مؤثر در حکومت ایران. جهان خانم، مشهور به نواب و ملقب به مهدعلیا، در 1220 به دنیا آمد (اعتمادالسلطنه، 1304ـ 1307، ج 1، ص 92؛ آدمیت، ص 666؛ بامداد، ج 4، ص 326). پدر او محمدقاسم قاجار قوانلو(ظهیرالدوله) (متوفی 1264) بود و مادرش، بیگم جان خانم، دختر فتحعلیشاه قاجار از همسرش بدر جهان (خاوری شیرازی، ص 42ـ 43، 68ـ 69؛ صدیقالمالک، ص 83؛ اعتمادالسلطنه، 1304، ج 1، ص 93؛ برای شجرهنامۀ وی رجوع کنید به نوایی، ص 347). جهان خانم در 1234 با محمدمیرزا، پسر عباس میرزا نایبالسلطنه، ازدواج کرد (اعتمادالسلطنه، ص 412). ظاهراً همسرش توجه وعلاقۀ چندانی به وی نداشت (رجوع کنید به نوایی، ص 89؛ نیز رجوع کنید به آدمیت، ص 666). ازدواج محمدشاه با خدیجه خانم، از کردهای چهریق، که شاه به وی علاقۀ خاصی داشت، خشم مهدعلیا را برانگیخت و از جمله اقدامات او پس از مرگ همسرش، محدود ساختن این زن و پسراو، عباس میرزا ملکآرا، بود (رجوع کنید به عباس میرزا قاجار (ملکآرا)، ص 17ـ18؛ مقدمۀ اقبال، 43ـ 50).
ثمرۀ این ازدواج دو فرزند بود: ناصرالدین میرزا، که در 6 صفر 1247به دنیا آمد و عزتالدوله، که در 1250 زاده شد(اعتمادالسلطنه، 1304ـ 1307، ج 1، ص 92؛ همو، 1363ـ 1367ش، ج 3، ص 1605ـ 1606، 2063؛ بختیاری اصل، ص 49).
با مرگ محمدشاه در1264 و با توجه به دور بودن ولیعهد و سکونتش در تبریز، مهدعلیا برای بر تخت نشستن پسرش تلاش کرد و مدبرانه بر امور مسلط گردید. وی، با فرستادن چاپار، خبر مرگ شاه را به تبریز رساند (شهر، ج 3، ص 931؛ صدیقالمالک، همانجا) وعلیقلی میرزا اعتضادالسلطنه را به وزارت خود تعیین کرد (سپهر، ج 3، ص 932). سپس، به درخواست بزرگان قاجار(مانند میرزا یوسف مستوفیالممالک، عباسقلی جوانشیر و محمدحسن سردار ایروانی) و نیز با توجه به پیشینۀ مناسبات نه چندان نیکویش با حاجی میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه)، فرمان برکناری وی را با دستخط خود صادر نمود (سپهر، ج 3، ص 932ـ 934؛ صدیقالمالک، ص 79).
مهدعلیا در خلأ قدرت حدوداً دو ماهه در تهران و در غیاب شاه جدید، به خوبی از عهدۀ ادارۀ امور برآمد و با شورشیان مقابله کرد (رجوع کنید به سپهر، ج 3،943ـ 948؛ نیزرجوع کنید به صدیقالمالک، ص 83؛ اعتمادالسطنه، 1304ـ 1307، همانجا؛ مستوفی، ج 1، ص 65).
با بر تخت نشستن ناصرالدین شاه، بر قدرت و نفوذ مهدعلیا افزوده شد، اما سیاست صدراعظم شاه جوان( امیرکبیر) با منافع برخی، از جمله مهدعلیا، تضاد داشت؛ امیرکبیر برای محدود ساختن نفوذ مهد علیا و شاهزادگان و کارگزاران او کوشید (رجوع کنید به نوایی، ص 39؛ نیزرجوع کنید به آدمیت، ص 668). همچنین به شاه پیشنهاد کرد که مهدعلیا را به قم بفرستد (اعتمادالسلطنه، 1357ش، ص 81) و به قولی، امیرکبیر حتی پیشنهاد قتل او را به شاه داده بود (معیرالممالک، ص 235).
مهدعلیا با بدخواهان امیرکبیر همواره دسیسه چینی میکرد. او به میرزا آقاخان نوری – که در کاشان در تبعید به سر میبرد و از مخالفان امیرکبیر بود – یاری رساند تا به تهران بیاید (آدمیت، ص 195، 668) و در برکناری و قتل امیر با وی مساعدت کند. سرانجام، مهدعلیا موفق شد فرمان برکناری امیرکبیر را در 19 محرّم 1268 از شاه بگیرد (همان، ص 685، 691). اندکی بعد، شاه فرمان قتل امیر را نیز صادر کرد، که مهدعلیا را در صدور آن مؤثرترین فرد دانستهاند (همان، ص 723، 730؛ برای اطلاع بیشتر دربارۀ خصومت مهدعلیا و امیرکبیر رجوع کنید به پولاک، ج 1،ص 300ـ 301، کرزن، ص 23ـ 24؛ عزتالدوله*).
ظاهراًمناسبات مهدعلیا و ناصرالدین شاه نیز خوب نبوده است (رجوع کنید به آدمیت، ص 666ـ 667؛ بختیاری اصل، ص 41). اگر موضوع پیشنهاد قتل وی از سوی امیرکبیر به شاه درست باشد، تنها طرح چنین نظری برای شاه، گواه بیمهری ناصرالدین شاه به مادر است. روایتی نیز از مجلس شاهنامهخوانی خسرومیرزا در حضور ناصرالدین شاه نقل شده، که در آنجا به پاکدامن نبودن مهدعلیا اشاره گردیده ، اما ناصرالدین شاه واکنشی نشان نداده و حتی به گوینده انعام داده است (رجوع کنید به عباس میرزا قاجار (ملکآرا)، ص 43؛ نیز رجوع کنید به بامداد، ج 4، ص 328ـ 329) . وی به دیدارها و گفتگوهای مادرش با درباریان نیز بدگمان بوده است (رجوع کنید به نوایی، ص 40). باید توجه داشت که نقش مهدعلیا در قتل امیرکبیر – که از دولتمردان عمدتاً محبوب نسلهای بعدی تاریخنگاران بوده است – در اغراقآمیز کردن این گونه گزارشها بیتأثیر نبوده است. از جمله، در مورد همراهی وی با شاه در سفر او به خراسان در 1284 (مستوفی، ج 1، ص 108؛ صدیقالممالک، ص 125) و عتبات عالیات در 1287 (رجوع کنید به صدیقالممالک، 160، ص 172) و نیز مهمانیهای مجللی که به مناسبتهای گوناگون در خانۀ او در شاه عبدالعظیم تهران برگزار میشد (روزنامه ایران، ش 130، پنجشنبه 27 شعبان 1289، ص 1؛ نوایی، ص 330 و پانویس 2) و نقش بسزایی که در وصلتهای اعضای خانواده داشت (رجوع کنید به ظلالسلطان، ج 1، ص 168، 178، 366؛ بامداد، ج 4، ص 438 و پانویس 2).
او بسیار ثروتمند بود و محفل درباری پرتجملی داشت(معیرالممالک، ص 234؛ شیل، ص 71؛ برای اطلاع از صورت ماترک وی رجوع کنید به نوایی ص 213ـ 243).
مهدعلیا در 6 ربیعالآخر 1290، هنگامی که ناصرالدین شاه در اروپا بود، در تهران درگذشت. او را در قم و در بقعۀ حضرت معصومه، در کنار مقبرۀ محمدشاه، به خاک سپردند (اعتمادالسلطنه، 1305ـ 1307، ج 1، ص 93؛ نوایی، ص 131ـ 132). سنگ مزار او را دو تن از سنگ تراشان بنام، محمدعلی حجار و پسرش علیاکبر حجار، حجاری کردند (نوایی، ص 336).
مهدعلیا زنی باهوش، جاهطلب و تجمل دوست بود (شیل، ص 72؛ آدمیت، ص 666). سجع مُهر او در دورۀ محمدشاه «ولیعهد شه را مهین مادرم» (نوایی، ص 36) و در دورۀ ناصرالدین شاه «شه جم نگین را مهین مادرم» و «مهین مادر ناصرالدین شهم» بود (خان ملک ساسانی، ج 1، ص 15؛ نوایی، ص 19، 28).
مهدعلیا به زبان فارسی و صرف و نحو عربی تسلط داشت(معیرالممالک، ص 233؛ بختیاری، اصل، ص 24). شعر نیز می سرود (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1304ـ 1307، ج 1، ص 94). برخی از شاعران و ادیبان معاصرش او را ستودهاند (منزوی،ج 3، ص 2516؛ کتابخانۀ ملی ایران، ج 2، ص 320؛ بختیاری اصل، ص 25ـ 26). فهرست کتابخانۀ خصوصی او گواه علاقۀ وی به کتاب، به ویژه کتابهای تاریخی و دینی، است (رجوع کنید به نوایی، ص 213ـ 219؛ 280ـ 287). او را در خوشنویسی، به ویژه در خط شکسته و نستعلیق و چلیپانویسی، صاحب جایگاه شمردهاند (اعتمادالسلطنه، 1304، ج 1، ص 93، آدمیت، همانجا؛ خانملک ساسانی،ج 1،ص 47). در گلدوزی و نقاشی نیز مهارت داشت (اعتمادالسلطنه، 1304، همانجا). با وجود روایتهای چندی دربارۀ فساد اخلاقی و مناسبات نامشروع او (برای نمونه رجوع کنید به عباس میرزا قاجار (ملکآرا)، ص 43؛ آدمیت، همانجا)، گزارشهای بسیاری از پایبندی او به مبانی دینی حکایت دارد، همچون سفرهای زیارتی وی (رجوع کنید به ناصرالدین قاجار، ص 134، 163؛ نوایی، ص 114، پانویس 1)، برگزاری مراسم سوگواری در محرّم و صفر، روزهداری و تلاوت قرآن (معیرالممالک، ص 234). موقوفاتی نیز از خود باقی گذارده است (رجوع کنید به نوایی، ص 188ـ 191). وی مقبرۀ زبیدهخاتون، نزدیک شهر ری، را مرمت کرد و نیز مسجدی را که پدرش در ارگ تهران بنیان نهاده بود به اتمام رساند، که به مسجد مادرشه شهرت یافت (بختیاری اصل، ص 31).
منابع : (1) فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران 1354ش؛ (2) علیقلیبن فتحعلی اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1370ش؛ (3) محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، خلسه مشهور به خوابنامه، چاپ محمود کتیرایی، تهران 1357ش؛ (4) همو، خیرات حسان، بیجا، چاپ سنگی 1304ـ 1307؛ (5) همو، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ 1367ش؛ (6) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران 1347ش؛ (7) فریبرز بختیاری اصل، زنان نامدار تاریخ ایران (مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه)، تهران 1375ش؛ (8) روزنامۀ ایران، چاپ کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران 1374ـ 1378ش؛ (9) خان ملک ساسانی، سیاستگزاران دورۀ قاجار، ]تهران، تاریخ مقدمه: 1338ش[؛ (10) فضلالله خاوری شیرازی، تذکرۀ خاوری، چاپ میرهاشم محدث، زنجان 1379ش؛ (11) محمدتقی سپهر، ناسخالتواریخ، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377ش؛ (12) مری شیل، خاطرات لیدی شیل، ترجمۀ حسین ابوترابیان، 1379ش؛ (13) میرزا ابراهیم شیبانی، منتخبالتواریخ، تهران 1362ش؛ (14) مسعود میرزا ظلالسلطان، خاطرات ظلالسلطان، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1368ش؛ (15) کتابخانۀ ملی ایران، فهرست نسخ خطی کتابخانۀ ملی ایران، گردآوری عبدالله انوار، تهران 1369ش؛ (16) رابرت کرزن، «خاطره من از امیرکبیر»، ترجمۀ حسین ابوترابیان، نگین، ش 169، سال 15 مرداد 1358؛ (17) احمد منزوی، فهرست نسخههای خطی فارسی، تهران 1350ش؛ (18) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری قاجاریه، تهران 1377ش؛ (19) دوستعلی معیرالممالک، رجال عصر ناصری، عباس میرزا ملک آرا، شرح حال عباس میرزا ملکآرا، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1361ش؛ (20) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، سفرنامه عتبات، چاپ ایرج افشار، تهران 1363ش؛ (21) عبدالحسین نوایی، مهدعلیا، تهران 1383ش؛ (22) Jakob Eduard Polak, Persien: das Land und seine Bowohner, Leipzig 1865.
/ افسانه منفرد/