responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6814

 

خان خيوه ، خان خيوه، شهرتِ ابوالغازى محمدامينخان از سلسله ايناق، يكى از سلسلههاى خاناتِ خيوه*. او كه در منابع تاريخى ايران به خان خيوه يا خيوق معروف است (براى نمونه رجوع کنید به هدايت، 1356ش، ص 56ـ57، 146؛
سپهر، ج 3، ص 248)، پسر اللّهقلىخان ازبك بود (غفور، مقدمه كاووسىعراقى و نصيرى مقدم، ص هجده؛
وامبرى، ص 319). تا دوره محمدامينخان، خوانين خيوه* با دربار ايران مناسبات دوستانهاى داشتند و كمابيش تابع دولت ايران بودند (رجوع کنید به غفور، ص 22). محمدامينخان به سبب شايستگى و خدماتى كه انجام داده بود، پس از برادرش، رحيمقلىخان، در 1261 به حكومت رسيد، درحالى كه رحيمقلىخان چندين پسر داشت (وامبرى، ص 322؛
قس غفور، همان مقدمه، ص هجده، كه سال 1261 را ذكر كرده است). پس از به حكومت رسيدن وى، محمدشاه قاجار در 1262 ميرزا رضاى ميزان آقاسى را به سفارت خوارزم مأمور كرد و نامهاى براى تسليتِ فوتِ خان سابق و تبريك حكومت محمدامين خان فرستاد (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1683؛
نيز رجوع کنید به هدايت، 1339ش، ج10، ص 471).

در 1262، همزمان با شورش محمدحسنخان سالار* در خراسان، خان خيوه نيز ادعاى استقلال كرد (بينا، ج 2، ص 232). وى كه با محمدحسنخان سالار مناسبات دوستانهاى داشت، او را در شورش بر دولت مركزى تقويت كرد. محمدحسنخان نيز با تركمنهاى متجاوز به مرزهاى شمال شرقى ايران مناسبات خوبى داشت و همواره سه هزار تركمن در خدمت او بودند كه در ازاى خدماتشان حق داشتند از مردم خراسان اسير بگيرند (هدايت، 1339ش، ج10، ص 394؛
نيز رجوع کنید به آدميت، ص 602). پس از پايان فتنه سالار و كشته شدن وى و نيز حمله روسيه به تركستان در 1265، محمدامينخان به ناچار به دولت ايران اظهار دوستى نمود و نمايندهاى از جانب خود با هدايايى به تهران فرستاد (هدايت، 1339ش، ج10، ص 471؛
گلى، ص130). ايران پيشنهادهاى سفير خان خيوه را در مورد مرزبندى قبول كرد، مشروط بر حمايت نكردن وى از تركمنها و آزادشدن كليه اسراى ايرانىِ در دست آنها. قراردادى نيز در 23 جمادىالاولى 1267 ميان آنان منعقد شد (همان، ص130ـ131). بااينحال، خان خيوه در خراسان به تاختوتاز پرداخت و از مردم مرو و سرخس و تركمنهاى آن مناطق طلب زكات (نوعى ماليات يا باج) كرد (بينا، همانجا). بدينسبب در زمان صدارت اميركبير، رضاقلىخان هدايت در جمادىالاولى 1267 بهعنوان سفير به خيوه رفت. هدايت موظف بود تا اطلاعات كاملى از راهها، اوضاع اقتصادى، نظامى و زندگىِ اسيران ايرانى در خيوه بهدست آورد. وى همچنين مأموريت داشت تا خان خيوه را به آزاد كردن اسيران ايرانى وادار كند (آدميت، ص 604؛
قس هدايت، 1356ش، ص 6ـ7؛
كه تاريخ جمادىالآخره 1268 را ذكر كرده است). همزمان با سفر رضاقلىخان هدايت و ديدار با خان خيوه، سپاهيان خيوه در خراسان مشغول تاختوتاز بودند و درعينحال، خان خيوه به شاه ايران اظهار دوستى و انقياد مىنمود. سرانجام، تلاش هدايت براى آزاد كردن اسيران ايرانى در خيوه بىنتيجه ماند (رجوع کنید به هدايت، 1339ش، ج10، ص 475ـ476).

در همان سال (1267)، سلطان مرادميرزا حسامالسلطنه، حاكم خراسان، به سرخس حمله كرد زيرا تركمنهاى حدود سرخس، به تحريك محمدامينخان، ايجاد ناامنى كرده بودند. همچنين محمدامينخان شخصاً با سپاه خيوه به سرخس رفت، ولى از حسامالسلطنه شكست خورد و ناچار به خيوه بازگشت (رجوع کنید به خورموجى، ص 91ـ93؛
نيز رجوع کنید به شمس بخارائى، ص 129). پس از اين شكست، بار ديگر سپاهى از جانب محمدامينخان به سرخس حمله كرد، ولى آنان نيز از حسامالسلطنه در آقدربند شكست خوردند (هدايت، 1356ش، ص 57). محمدامينخان در 1269، بار ديگر براى گرفتن زكات به مرو لشكر كشيد. حسامالسلطنه نيز سپاهى براى مقابله با او اعزام كرد، ولى فرمانده سپاه بيمار شد و درگذشت. محمدامينخان نيز بهسبب شيوع بيمارى وبا در اردوى نظامىاش به خيوه بازگشت، ولى سپاهى را در قرياب (حوالى مرو) باقى گذاشت. همچنين ميراحمدخان جمشيدى، خان و از سران طايفه جمشيدى، را بر مرو حاكم نمود. او با همدستى طوايف تركمن، مرو را غارت كرد، بهطورى كه غله در آن شهر ناياب شد و قحطى بروز كرد. بدينسبب، عدهاى از بزرگان و ريشسفيدان مرو به مشهد نزد حسامالسلطنه رفتند. حسامالسلطنه نيز چند نفر از آنان را به رسم گروگان در خراسان نگهداشت. سپس سپاهى براى حفظ و حراست آن مناطق به مرو اعزام كرد (سپهر، ج 3، ص 1203؛
خورموجى، ص 121ـ122).

در 1271، خان خيوه براى گرفتن زكات سفيرى به سرخس فرستاد. مردم سرخس از دادن زكات خوددارى كردند و سفير خان را كشتند. خان خيوه نيز از قبايل تركمن و طوايف همپيمان خود كمك خواست و به سرخس لشكر كشيد. اهالى شهر از فريدونميرزا فرمانفرما، حاكم خراسان و جانشين حسامالسلطنه، درخواست كمك كردند. فرمانفرما ابتدا چهارصد سوار و بعد پانصد سوار ديگر به سرخس اعزام كرد. فرستادن پىدرپى اين لشكريان، خان خيوه را واداشت كه در حمله به سرخس عجله نمايد. سپاه محمدامينخان مجموعاً چهل هزار نفر، شامل سپاه خيوه، طوايف جمشيدى، قريابى، تيمنى، ميمنه، شبرغان، سالور و ساير طوايف تركمن بود. فريدونميرزا نيز با لشكر خراسان به سوى سرخس حركت كرد و جمعى از سرداران خراسانى را با دوهزار سوار به سرخس اعزام نمود. در دوشنبه 30 جمادىالآخره 1271، جنگ بين سپاهيان درگرفت. لشكر خوارزم شكست خورد و لشكريان فرار كردند ولى محمدامينخان موفق به فرار نشد و كشته شد. چهارده تن از عموزادگان وى و 32 تن از درباريان خيوه نيز در اين جنگ كشته شدند. سرهاى كشتهشدگان را به تهران بردند و به دستور ناصرالدينشاه غسل دادند و با احترام در محلى خارج از دروازه دولت دفن كردند. محمدامينخان هنگام كشته شدن 35 سال داشت (سپهر، ج 3، ص 1247ـ1248، 1251ـ1252، 1254؛
هدايت، 1356ش، ص 146ـ147؛
خورموجى، ص 144، 146). او در دورهكوتاه خانىاش تلاش كرد كه حدود ايالت خوارزم قديم را حفظ كند و بر همه ايلاتى كه حتى در ممالك همسايه زندگى مىكردند، تسلط يابد. در دوره وى، درآمد دولت افزايش يافت و او مقدار زيادى از آن را صرف سامان دادن ارتش كرد (وامبرى، همانجا). مناره مخروطى شكل بسيار بلندى كه از بناهاى زيباى خيوه است، متعلق به دوره اوست (موزر، ص 184).


منابع:
(1) فريدون آدميت، اميركبير و ايران، تهران 1354ش؛
(2) محمدحسن بن على اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعيل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛
(3) علىاكبر بينا، تاريخ سياسى و ديپلوماسى ايران، تهران 1342ـ1348ش؛
(4) محمدجعفربن محمدعلى خورموجى، حقايقالاخبار ناصرى، چاپ حسين خديوجم، تهران 1344ش؛
(5) محمدتقىبن محمدعلى سپهر، ناسخالتواريخ: تاريخ قاجاريه، چاپ جمشيد كيانفر، تهران 1377ش؛
(6) شمس بخارائى، تاريخ بخارا، خوقند و كاشغر، چاپ محمداكبر عشيق، تهران 1377ش؛
(7) محمدعلىخان غفور، روزنامه سفرخوارزم، چاپ محمدحسن كاووسى عراقى و محمدنا در نصيرىمقدّم، تهران 1373ش؛
(8) اميناللّه گلى، تاريخ سياسى و اجتماعى تركمنها، (تهران) 1366ش؛
(9) هنرى موزر، سفرنامه تركستان و ايران: گذرى در آسياى مركزى، ترجمه على مترجم، چاپ محمدگلبن، تهران 1356ش؛
(10) رضاقلىبن محمدهادى هدايت، سفارتنامه خوارزم، چاپ على حصورى، تهران 1356ش؛
(11) همو، ملحقات تاريخ روضةالصفاى ناصرى، در ميرخواند، تاريخ روضةالصفا، ج 8ـ10، تهران 1339ش؛


(12) Armin Vambery, Voyages d'un faux derviche dans l'Asie centrale, traduit de l'anglais par E. D. Forgues, Paris 1865.

/ سپهرداد مجدزاده /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6814
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست