responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6805

 

خان احمد گيلانى ، خان احمد گيلانى، آخرين امير خاندان كياييان*، از فرمانروايان گيلان در زمان صفويان. او در 942 به دنيا آمد. پدرش، كاركيا سلطانحسن، پس از چيرگى بر برادر خود سيدعلى كاركيا، حكومت بِيَهپيش را به دست گرفت (اسكندر منشى، ج 1، ص110؛ هدايت، 1339ش، ج 8، ص 124). سلطانحسن در 943 براثر طاعون درگذشت و فرزند يكسالهاش، خاناحمد، با تلاش اميره عباس، سپهسالار سلطان حسن، جانشين پدر شد (روملو، ج 3، ص 1252؛ اسكندر منشى، همانجا). كياخور كيا طالقانى، وكيل سلطانحسن، در رقابت با اميره عباس و براى جلوگيرى از افزايش قدرت خاناحمدخان، شاهطهماسب اول (حك : 930ـ984) را به تصرف گيلان تشويق كرد و برادر شاهطهماسب، بهرامميرزا، را به حكومت بيهپيش منصوب كرد (اسكندرمنشى، همانجا).

حكومت بهرامميرزا* در گيلان بيش از يك سال طول نكشيد و او در پى شورش مردم گيلان، به ناچار به قزوين گريخت (روملو، ج 3، ص 1251). پس از اين ماجرا، در 945 شاهطهماسب فرمانروايى خاناحمدخان را در بيهپيش تأييد كرد و سرزمين بِيَهپس را، كه در تصرف اميره دُباج (سلطان مظفر) بود، به قلمرو او افزود و در تربيت خاناحمدخان كوشيد و چون او صاحب فرزند شد، شاهطهماسب نام كودك را حسن گذاشت و او را فرزند خود خطاب كرد (اسكندرمنشى، ج 1، ص 110ـ111؛ فومنى، ص 28).

در 950، اهالى بيهپس بهسبب فساد سران لشكر خاناحمدخان به اميرهشاهرخ، كه خود را برادر اميره دباج مىخواند، ملحق شدند. او تا 957 بر بيهپس حكومت كرد تا اينكه قربانى توطئه سران قزلباش* گرديد و به دستور شاهطهماسب كشته شد (فومنى، همانجا؛ رابينو، ص 432). سپس، شاهطهماسب در 965 حكومت بيهپس را به سلطان محمود، پسر مظفر سلطان، واگذار كرد و او رشت را دارالاماره خويش نمود. وى نيز پس از پنج سال حكومت به دستور شاه بركنار و به شيراز فرستاده شد و سرانجام، با دسيسهچينى خاناحمد به دست فرستاده او، ملاشكر، كشته شد. شاهطهماسب از خاناحمدخان خواست تا ملاشكر را به دربار بفرستد اما خاناحمدخان از اين كار سر باز زد (رجوع کنید به اسكندر منشى، ج 1، ص 111؛ فومنى، ص 31ـ37).

شاهطهماسب بهرغم اظهار بندگى خاناحمدخان، به صداقت او اطمينان نداشت، چون وى به بهانههاى مختلف از رفتن به دربار خوددارى مىكرد (رجوع کنید به خاناحمدخان گيلانى، ص 71ـ76). به همينسبب، شاه حكومت بيهپس را بار ديگر به خاندان اسحاقى بازگرداند و جمشيدخان، فرزند سلطانمحمود، را حاكم آنجا كرد و حكومت گَسْكَر را نيز به اميره ساسان داد (منشىقمى، ج 1، ص 462ـ467؛ اسكندرمنشى، همانجا). شاهطهماسب همچنين از خاناحمدخان خواست تا از بيهپس عقبنشينى كند، اما خان فرمان شاه را ناديده گرفت. ازاينرو، شاهطهماسب معصومبيگ صفوى (اعتمادالدوله) را به همراه احمدسلطان (وكيل جمشيدخان) و لشكريان عراق و قزوين به گيلان فرستاد (فومنى، ص 31ـ38، 41ـ42). خاناحمدخان براى مقابله با سپاهيان شاهطهماسب، از لاهيجان رهسپار رشت شد و احمدسلطان و اميره ساسان را شكست داد و دستور كشتن يولْقُلى سلطان، ايلچىشاه طهماسب، را صادر كرد (نويدى، ص 128ـ129؛ فومنى، ص 43؛ شاهطهماسب صفوى، ص 121ـ122). در اين هنگام، فرزندش سلطانحسن بيمار شد و خاناحمدخان به لاهيجان بازگشت، اما سلطانحسن درگذشت (فومنى، ص 44؛ خاناحمدخان گيلانى، پيوست 3، ص 279؛ اسكندرمنشى، همانجا). با حمله معصومبيگ به لاهيجان، خاناحمدخان گريخت و سپهسالارانش دستگير و به اصفهان فرستاده شدند و حكومت بيهپيش به امراى شاهطهماسب واگذار گرديد. خاناحمدخان پس از يكسال، در تنكابن دستگير و با احترام به دربار شاهطهماسب در قزوين فرستاده شد (فومنى، ص 45ـ47).

در 975، خاناحمدخان به امر شاه در قلعه قهقهه در آذربايجان زندانى شد (همان، ص50ـ51؛ منشىقمى، ج 1، ص 472، 477) و پس از ابراز ندامت، شاه او را به قلعه استخر فارس فرستاد (اسكندرمنشى، ج 1، ص 113). پس از مرگ شاه طهماسب (984)، خاناحمدخان در دوران سلطنت يكساله شاهاسماعيل دوم همچنان در زندان بود. او در آغاز حكومت سلطان محمد خدابنده (حك : 985ـ996) به وساطت مهدعليا، همسر شاه، آزاد شد و با مريمبيگم، دختر شاهطهماسب، ازدواج كرد و بار ديگر به حكومت بيهپيش منصوب شد (منشىقمى، ج 2، ص 664). در 987، او به بيهپس حمله كرد اما شكست خورد و به لاهيجان عقب نشست (فومنى، ص 64ـ66). خاناحمدخان تا اوايل حكومت شاهعباس اول (حك : 996ـ 1038)، به تدريج بر بخشهايى از بيهپس تسلط يافت (رجوع کنید به همان، ص 105ـ113). سياست شاهعباس براى ايجاد حكومت مركزى قدرتمند، با انديشههاى خاناحمدخان كه خواهان استقلال حكومت گيلان بود، همخوانى نداشت و زمينهساز بروز اختلاف ميان او و دربار صفوى گرديد.

در 999، چند تن از اميران شاملو به گيلان گريختند. شاهعباس از خاناحمدخان خواست تا آنان را به دربار بفرستد، اما خان اطاعت نكرد. از سوى ديگر، پاسخ منفى خاناحمدخان به خواستگارى از دختر خردسالش براى صفىميرزا، سبب رنجش شاه شد. با اينحال، خاناحمد در برابر فشار دربار، امراى شاملو را تحويل داد و راضى به عقد دخترش شد (منشىقمى، ج 2، ص 1086)، اما خواست شاه عباس را براى رفتن به دربار صفوى ناديده گرفت (رجوع کنید به اسكندرمنشى، ج 1، ص450).

خاناحمدخان كه اوضاع را نامناسب يافت، در 1001 سلطانعثمانى را به حمله به ايران تشويق كرد و آمادگى خود را براى تسليم گيلان به نيروهاى عثمانى اعلام داشت. اين درخواست زمانى بود كه ميان شاهعباس و باب عالى صلح برقرار شده بود و سلطان عثمانى نه فقط درخواست خاناحمدخان را نپذيرفت، بلكه شاه را در جريان اين اخبار قرار داد. شاهعباس براى مقابله با خاناحمدخان لشكرى به گيلان فرستاد كه نيروهاى او را شكست دادند و خاناحمد كه از پيش احتمال شكست را مىداد، به شروان گريخت (همان، ج 1، ص 448ـ451). از مكتوب شاهعباس چنين برمىآيد كه وى در صورت ندامت خاناحمد درصدد بخشش و ابقاى او در مقامش بود (رجوع کنید به خاناحمدخان گيلانى، ص 93ـ95). طغيان گيلانيان در 1002 عليه نيروهاى قزلباشِ مستقر در گيلان، براى بازگرداندن خاناحمدخان به گيلان و برقرارى حكومتى مستقل، بىثمر ماند. سرانجام خاناحمدخان در سال 1005 در استانبول درگذشت (اسكندرمنشى، ج 1، ص 461ـ462، 529؛ افوشتهيى، ص 466).

خاناحمدخان اديب، شاعر و هنرپرور، و دربار او مكانى امن براى هنرمندان و ادبا بود (رجوع کنید به هدايت، 1336ـ 1340ش، ج 1، ص 5).


منابع:
(1) اسكندرمنشى؛
(2) محمودبن هدايتاللّه افوشتهيى، نقاوة الآثار فى ذكر الاخيار، چاپ احسان اشراقى، تهران 1350ش؛
(3) خاناحمد خان گيلانى، نامههاى خاناحمدخان گيلانى (نيمه دوم سده دهم هجرى)، چاپ فريدون نوزاد، تهران 1373ش؛
(4) حسن روملو، احسنالتواريخ، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران 1384ش؛
(5) شاهطهماسب صفوى: مجموعه اسناد و مكاتبات تاريخى همراه با يادداشتهاى تفصيلى، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران: ارغوان، 1368ش؛
(6) عبدالفتاح فومنى، تاريخ گيلان، چاپ عطاءاللّه تدين، تهران 1353ش؛
(7) احمدبن حسين منشىقمى، خلاصةالتواريخ، چاپ احسان اشراقى، تهران 1359ـ1363ش؛
(8) زينالعابدين علىبن عبدالمؤمن نويدى، تكملة الاخبار: تاريخ صفويه از آغاز تا 978 هجرى قمرى، چاپ عبدالحسين نوائى، تهران 1369ش؛
(9) رضاقلىبن محمدهادى هدايت، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340ش؛
(10) همو، ملحقات تاريخ روضةالصفاى ناصرى، در ميرخواند، ج 8ـ10، 1339ش؛


(11) Hyacinth Louis Rabino, Les provinces Caspiennes de la Perse: Le Guilan, Paris 1917.

/ فريدون نوزاد /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6805
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست