responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6772

 

خالد بن عبدالعزيز ، خالد بن عبدالعزيز، چهارمين پادشاه آلِ سعود* (حك : 1354ـ 1361ش/ 1975ـ1982) در عربستان سعودى. او در ربيعالاول 1331/ 1291ش در رياض به دنيا آمد. پنجمين فرزند عبدالعزيزبن سعود*، بنيانگذار كشور عربستان سعودى*، بود. در كودكى، خواندن و نوشتن آموخت و قرآن را از حفظ كرد، سپس تعاليم دينى را نزد برخى عالمان برجسته كشور فراگرفت (دعجانى، ص 34، 43ـ44). او همراه پدرش، در جنگهاى داخلى حضور داشت. در 1313ش/1934، پدر خالد او را معاون پسر ديگرش، فيصلبن عبدالعزيز*، كرد و اداره امارت مكه را، به نيابت از فيصل (نايب عام حجاز)، و نيز مسئوليت مجلس نمايندگان (مجلس الوكلاء) را به وى سپرد (همان، ص 69، 94). در همان سال، فيصل درصدد اشغال شهرهاى يمن برآمد و ملك عبدالعزيز، خالد را در رأس هيئتى براى مذاكرات صلح با يمنيها، به طائف فرستاد كه به بستن پيمان طائف در 1313ش/1934 انجاميد (عبداللّه سُعود قبّاع، ص 378ـ390؛ دعجانى، ص 69ـ70). زمانى كه فيصل به مأموريتهاى خارج از كشور مىرفت، پادشاه، خالد را مأمور بازرسى قبايل باديهنشين مىكرد. خالد در 1317ش/ 1938 به اروپا رفت و در برلين با هيتلر ملاقات كرد (فويه، ص 184). وى همچنين در 1318ش/1939 فيصل را در سفر به لندن براى پيگيرى مسئله فلسطين و نيز در امريكا براى امضاى ميثاق سازمان ملل متحد همراهى كرد (ابراهيم مسلم، ص 95؛ عتيبى، ص 259).

در 1343ش/1964، سعودبن عبدالعزيز*، اولين جانشين عبدالعزيز، از سلطنت بركنار شد و برادرش، فيصل، كه وليعهد او بود، به سلطنت رسيد. فيصل، محمدبن عبدالعزيز (بزرگترين فرزند عبدالعزيز) را به وليعهدى برگزيد، اما وى به سبب بيمارى وليعهدى را نپذيرفت و فيصل خالد را، كه علاقه چندانى به امور سياسى نداشت، در 1344ش/1965 به وليعهدى برگزيد (صلاح سالم زرنوقه، ص 74ـ75؛ دعجانى، ص 103ـ 108؛ قحطانى، ص 143ـ144) و معاونت نخستوزيرى و نيز مسئوليت سازماندهى ارتش سفيد را ــكه متشكل از افراد ويژه قبايل وفادار به آلسعود بودــ به او سپرد. خالد ارتش را بهابزارى نيرومند براى سركوب مخالفان بدل كرد. او در 1349ش/ 1970، در پى حمله قلبى، براى معالجه به امريكا رفت و ملك فيصل برادر ناتنى خود، فهد، را كه وزير كشور بود، معاون دوم نخستوزير كرد. از اين زمان، فهد جدّىتر در عرصه سياسى حضور يافت (فويه، ص 184ـ185؛ دعجانى، ص 102). در دهه 1350ش/ 1970، ميان خالد و برادرانش و فهد و برادرانش كه ازمادر ديگرى بودند، منازعه قدرت درگرفت (قحطانى، ص 145؛ واسيليف، ص540). پس از قتل ملك فيصل در 5 فروردين 1354/ 25 مارس 1975 به دست برادرزادهاش، اميرفيصلبن مساعدبن عبدالعزيز، محمد كه بزرگترين فرزند عبدالعزيز بود، با رضايت، پادشاهى را به خالد واگذار كرد. خانواده سلطنتى نيز با او بيعت كردند و ملكخالد، با موافقت خانواده سلطنتى، فهدبن عبدالعزيز را به وليعهدى برگزيد (ليسى، ج 2، ص 633ـ634؛ دعجانى، ص 113ـ114؛ قحطانى، ص 146ـ149).

ملك خالد وزارتخانههاى كشور، دفاع، خارجه و رياست گارد ملى را در اختيار آلسعود گذاشت و ديگر مناصب را به افرادى از خارج از آلسعود سپرد و به وزرا اختيارات بيشترى داد. او همچنين فهد را وزير كشور و نايب اول نخستوزير كرد (واسيليف، ص 514؛ قحطانى، ص 197؛ ليسى، ج 2، ص 643). ملك خالد اوضاع امنيتى را ــكه بعد از قتل ملك فيصل به وخامت گراييده بودــ بهبود بخشيد و پس از مجازات قاتل ملك فيصل، دستور عفو زندانيان سياسى را صادر كرد و از متهمان خارج از كشور خواست به كشور بازگردند كه در پى آن، بسيارى از آنان به كشور بازگشتند (قحطانى، ص 194ـ196؛ ليسى، ج 2، ص 636ـ637؛ فويه، ص 183).

ملك خالد در پى ايجاد وحدت و يكپارچگى و سازش ميان كشورهاى عربى بود. او در 1354ش/1975 ميان عراق و سوريه ــكه بر سر چگونگى بهرهبردارى از آب فرات اختلاف داشتندــ وساطت كرد و اين اختلافات بهگونهاى مسالمتآميز حل شد (محمد عبداللّه عنان، ص 215ـ219). همچنين به دنبال بروز تنش ميان مصر و سوريه، بين اين دو كشور ميانجيگرى كرد و در 2 ارديبهشت 1354/ 22 آوريل 1975، با حضور انورسادات* (رئيسجمهورى مصر) و حافظ اسد* (رئيسجمهورى سوريه) نشستى برگزار شد كه در نهايت اختلافات برطرف گرديد (دعجانى، ص 334ـ336؛ ابراهيم مسلم، ص 96؛ حسن ابوطالب، ص 151ـ152). او در 1354ش/ 1975 با شروع جنگ داخلى در لبنان، به همراه شيخ صباح السالم الصباح، امير كويت، طرح صلحى ارائه دادند كه در نشست رياض در 24ـ26 مهر 1355/ 16ـ18 اكتبر 1976 به اعلان آتشبس در لبنان انجاميد (واسيليف، ص 531؛ دعجانى، ص 125، 200).

ملكخالد در 1356ش/ 1977 با جرالدفورد، رئيسجمهورى امريكا، پيمان همكارى بست كه در تحكيم مناسباتِ دو كشور مؤثر بود (واسيليف، ص 526). وى در 1358ش/ 1979، مذاكره با اسرائيل را فرصتى مناسب براى صلح و سازش در منطقه مىدانست، اما پس از پيمان كمپ ديويد* بين مصر و اسرائيل در 6 فروردين 1358/ 26 مارس 1979، به همراه ديگر كشورهاى عربى، در 4 ارديبهشت 1358/ 24 آوريل 1979 مناسبات ديپلماتيك خود با مصر را قطع كرد و از ادامه پرداخت كمكهاى مالى به مصر خوددارى نمود (حسنابوطالب، ص 177؛ شامپنوا و سوليه، ج 3، ص 238؛ واسيليف، ص 533).

در عرصه داخلى، در 1358ش/1979 ملك خالد با واقعه مهمى روبهرو شد. از مرداد 1358/ اوت 1979، برخى گروههاى سرّى در ارتش به كشور اسلحه قاچاق مىكردند. همزمان، نارضايتى از حكومت در بين جوانان افزايش يافته بود. ناآرامى بر ضد حكومت از آبان/ نوامبر همان سال آغاز شد و شورشيان بر بخشهاى وسيعى از زمينهاى بين مكه و مدينه تسلط يافتند. رهبر معنوى شورشيان، محمدقحطانى بود كه خود را مهدى موعود مىخواند. او هدف جنبش را آزادى سرزمين عربستان از كفار، يعنى خاندان سلطنتى و عالمان وابسته، اعلام كرد. رهبرى سياسى آن نيز برعهده جُهَيْمان عتيبى* بود. ملكخالد شورشيان را سركوب كرد كه شمار زيادى، از جمله محمد القحطانى، به قتل رسيدند و جهيمان عتيبى نيز اعدام شد (نيبلاك، ص 77ـ79؛ واسيليف، ص 514ـ517). همچنين در 1359ش/1980، شيعيان نواحى شرقى عربستان تحت تأثير قيام مكه، برخلاف دستورهاى حكومتى، مراسم روز عاشورا برپا داشتند و تصاويرى از امام خمينى را با خود حمل كردند كه به ناآراميهايى انجاميد. ملكخالد اين اقدام را به شدت سركوب كرد (آشتى، ص 67؛ واسيليف، ص 517ـ518). وى براى بازگرداندن آرامش به كشور، شمارى از مقامات نظامى و نيز حاكم مكه را، به دليل اهمال و بىكفايتى، بركنار كرد. از طرف ديگر، ممنوعيت مراسم عاشورا لغو گرديد و شيعيان زندانى آزاد شدند (روشندل و سيفزاده، ص 42؛ واسيليف، ص 518).

توجه ملكخالد به مسائل كشورهاى اسلامى در سومين اجلاس سازمان كنفرانس اسلامى* (5 بهمن 1359/ 25 ژانويه 1981)، موجب شد كه مؤسسه خيريه ملك فيصل (مؤسسة الملك فيصل الخيرية) در 3 اسفند 1359/ 22 فوريه 1981، جايزه جهانى ملكفيصل (جائزةالملك فيصل العالمية) را به او اعطا كند (دعجانى، ص 318ـ321، 339ـ341). ملكخالد در 23 خرداد 1362/ 13 ژوئن 1983 براثر سكته قلبى درگذشت و برادرش، فهدبن عبدالعزيز، جانشين او شد (قحطانى، ص 206ـ207).

سياست خارجى. ملكخالد، اندكى پس از آغاز سلطنت خود، در 8 فروردين 1354/ 28 مارس 1975 با صدور اعلاميهاى، از حقوق غصب شده ملت فلسطين، استرداد سرزمينهاى اشغالى و آزادى بيتالمقدّس سخن گفت و پس از مدتى اعلام كرد كه موجوديت اسرائيل را، مشروط بر عقبنشينى آن به مرزهاى 1346ش/ 1967 و تشكيل دولت فلسطينى، به رسميت مىشناسد (شامپنوا و سوليه، ج 3، ص 242). وى در عرصه سياست خارجى به غرب گرايش داشت، اما مناسبات نزديك او با امريكا، جايگاه نظام پادشاهى را نزد توده مردم تضعيف مىنمود؛ ازاينرو، ملكخالد ضمن افزايش حمايت خود از فلسطين، كمكهاى چشمگيرى به سازمان آزادىبخش فلسطين* (ساف) كرد. او حمايت امريكا را از اسرائيل موجب بىثباتى در منطقه و خطر بزرگى براى نظام پادشاهى مىدانست. بنابراين، با استقرار نيروهاى واكنش سريع امريكا در منطقه و بهويژه در عربستان مخالفت كرد (واسيليف، ص 527ـ528). ملكخالد، كه داعيه رهبرىِ جهان اسلام را داشت، ضمن جلوگيرى از نفوذ افكار كمونيستى به كشور، در برقرارى مناسبات سياسى با اتحاد جماهير شوروى كه از 1317ش/ 1938 قطع شده بود، تلاش مؤثرى نكرد و حتى بعد از هجوم شوروى به افغانستان، براى مقابله با آن با امريكا همكارى نمود (مضاوى الرشيد، ص 143؛ شامپنوا و سوليه، ج 3، ص 256ـ257). مناسبات ملكخالد با ايران در زمان حكومت پهلوى و پيش از وقوع انقلاب اسلامى، دوستانه بود و با اوجگيرى انقلاب اسلامى در ايران در 1357ش، وى رسماً از محمدرضا پهلوى حمايت كرد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، هراس از صدور انقلاب اسلامى به خارج از كشور و دعاوى تاريخى ايران در منطقه خليجفارس، سبب تيرگى مناسبت دو كشور شد. شورش شيعيان در 1359ش/ 1980 در عربستان نيز بر نگرانيها افزود (سعيد محمد باديب، ص 89ـ91؛ پريس، ص30ـ31؛ نيبلاك، ص80ـ83). با آغاز جنگ عراق با ايران* در شهريور 1359/ سپتامبر 1980، ملكخالد و ديگر شاهزادگان سعودى اميد داشتند كه اين مخاصمه به تضعيف دو كشور مهم منطقه بينجامد و از سوى ديگر، از احتمال گسترش جنگ به عربستان و اختلال در انتقال نفت خليجفارس واهمه داشتند. با اين حال، خالد و رؤساى ديگر كشورهاى عربى جانب عراق را گرفتند (مضاوىالرشيد، ص 143؛ واسيليف، ص 529ـ530؛ شامپنوا و سوليه، ج 3، ص250). ملكخالد براى مواجهه با تهديد ايران در 15 بهمن 1359/ 4 فوريه 1981، طرح پيشنهادى تشكيل شورايى متشكل از شش كشور حاشيه خليجفارس را در رياض اعلام كرد كه متعاقب آن در 5 خرداد 1360/ 26 مه 1981، شوراى همكارى خليجفارس* تشكيل شد (دعجانى، ص260؛ آشتى، ص 45).

عملكرد اقتصادى. در دوران پادشاهى خالد، قيمت نفت افزايش يافت و توليد آن نيز به بيش از يازده ميليون بشكه در روز رسيد. وضع اقتصادى كشور بهبود يافت و ملكخالد، برنامه پنج ساله دوم (1354ـ1359ش/ 1975ـ1980) را، كه از دوره ملكفيصل شروع شده بود، ادامه داد (دعجانى، ص 175؛ عتيبى، ص 259ـ260). در اين دوره، عربستانسعودى بزرگترين سرمايهگذار در بانكهاى امريكا بود، به گونهاى كه در 1357ش/1978 سپرده اين كشور به بيش از 133 ميليارد دلار رسيد و در پايان 1360ش/1981، حدود صد ميليارد به آن افزوده شد. همچنين توليد ناخالص ملى عربستان در 1361ش/1982 (آخرين سال زندگى ملك خالد)، به بيش از 153 ميليارد دلار رسيد (واسيليف، ص 526؛ آشتى، ص20). اما صرفنظر از ذخاير ارزى و درآمدهاى نفتى عربستان، نظام اقتصادى اين كشور در دوره ملكخالد، تا حدود زيادى نامتعادل و عقبمانده بود. با اينكه نيمى از مردم اين كشور به كشاورزى و دامدارى مشغول بودند، در 1359ش/1980 حدود يك درصد از توليد ناخالص ملى به كشاورزى و دامدارى اختصاص داشت (آقايى، ص 322؛ آشتى، ص60).


منابع:
(1) نصرتاللّه آشتى، ساختار حكومت عربستان سعودى، تهران 1371ش؛
(2) داود آقايى، سياست و حكومت در عربستان سعودى، تهران 1368ش؛
(3) ابراهيم مسلم، العلاقات السعودية المصرية : عراقة الماضى و اشراقةالمستقبل، قاهره 1420/2000؛
(4) ريچارد پريس، امريكا و السعودية: تكاملالحاضر... تنافر المستقبل، ترجمة سعد هجرس، قاهره 1991؛
(5) حسن ابوطالب، المملكة السعودية و ظلالالقدس، بيروت 1412/1992؛
(6) احمد دعجانى، خالدبن عبدالعزيز: سيرة مَلِك و نهضة مملكة، رياض 1422/2002؛
(7) جليل روشندل و حسين سيفزاده، تعارضات ساختارى داخلى، منطقهاى و بينالمللى در خليجفارس، تهران 1382ش؛
(8) سعيد محمد باديب، العلاقات السعودية الايرانية : 1922ـ 1982، لندن 1994؛
(9) لوسىين شامپنوا و ژانلوئى سوليه، «پادشاهى عربستان سعودى»، در شبه جزيره عربستان در عصر حاضر، زيرنظر پلبون آنفان، ج 3، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدّم، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى، 1380ش؛
(10) صلاح سالم زرنوقه، «نمط انتقال السلطة فى النظم الوراثية العربية: 1950ـ1985»، المستقبلالعربى، سال 14، ش 10 (تشرينالاول 1990)؛
(11) عبداللّه سُعود قبّاع، العلاقاتالسعودية اليمنية، (رياض) 1413/1992؛
(12) غالب عوض عتيبى، المملكة العربيةالسعودية: مسيرة دولة و سيرة رجال، بيروت 1419؛
(13) كلود فويه، نظام آلسعود، (ترجمه) نورالدين شيرازى، (تهران )1367ش؛
(14) فهد قحطانى، صِراع الاجنحة فىالعائلة السعودية: دراسة فى النظام السياسى و تأسس الدولة، لندن 1988؛
(15) رابرت ليسى، سرزمين سلاطين، ترجمه فريده خلعتبرى، ج 2، (تهران) 1367ش؛
(16) محمد عبداللّه عنان، السعودية و همومالعرب : خلال نصف قرن، 1923ـ 1978، بيروت 1978؛
(17) آلكسى ميخائيلوويچ واسيليف، فصول من تاريخالعربيّة السعوديّة، (ترجمه عنالروسية: خيرى ضامن و جلال ماشطه)، لندن 1988؛


(18) Madawi al-Rasheed, A history of Saudi Arabia, Cambridge 2002;
(19) Tim Niblock, Saudi Arabia: power, legitimacy and survival, London 2006.

/ محمد مالكى /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6772
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست