responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6751

 

خاقانى، آل ، خاقانى، آل، خاندان علمى شيعى در قرن دوازدهم تا اوايل پانزدهم در عراق و ايران. نسب اين خاندان به بنوخاقان (بنوخيقان/ بنوخيگان) مىرسد. به گفته برخى مورخان، بَنوخاقان از عشاير بزرگ قبيله بنومالك بودند و به نظر برخى ديگر، نسب آنان به قبيله يمنى حِمْيَر* مىرسد. تيرههاى بنوخاقان در قرون نخستين هجرى در مناطق مختلف سكونت گزيدند، از جمله در نواحى ميان ناصِريه و سُوقُالشيخ در جنوب عراق، اطراف شهر حلّه و اهواز (رجوع کنید به آلمحبوبه، ج 2، ص 200ـ201، پانويس؛ عامرى، ج 4، ص 159ـ160؛ عزاوى، ج 4، ص 58ـ62). نسب چند خاندان مهم علمى ديگر نيز به بنوخاقان مىرسد، از جمله آل حولاوى، آل شَرقى در نجف و آل شُبَير خاقانى در ايران (آلمحبوبه، ج 2، ص 175، 200، 392؛ تميمى، ج 3، ص 190).

1) آلخاقانى. نخستين فرد از خاندان خاقانى، كه به نجف مهاجرت كرد و سرسلسله آلخاقانى در آنجا به شمار مىرود، حسينبن عباس خاقانى بود. وى اواخر قرن دوازدهم يا اوايل قرن سيزدهم از خيگانِ غربى (منطقهاى در اطراف حلّه) به نجف رفت و نزد شيخعلى كاشفالغطا و شيخ محسن عِفْكاوى درس خواند. وى در 1295 يا حدود 1300 وفات كرد (حرزالدين، ج 1، ص 266ـ267؛ آلمحبوبه، ج 2، ص 201ـ 202؛ تميمى، همانجا). الفوائد الحسينية فى شرح الاحاديث المشكلة، و شرح شرايعالاسلام محقق حلّى از آثار اوست (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج13، ص321، ج16، ص332، 355). فرزند وى، على مشهورترين فرد اين خاندان است.

على در حدود 1245 يا 1255 در نجف به دنيا آمد (رجوع کنید به همو، 1404، قسم 4، ص 1405؛ علىبن حسين خاقانى، مقدمه حسين خاقانى، ص 21). پس از فراگيرى مقدمات علوم دينى نزد پدرش، دروس عالى فقه و اصول را از فقهايى چون شيخ مرتضى انصارى*، ميرزا محمدحسن شيرازى معروف به ميرزاى شيرازى*، محمدحسين كاظمى و حاج ملاعلى تهرانى* آموخت و از برخى از آنان اجازه اجتهاد و روايت گرفت. مدتى نيز در كربلا از محضر شيخ زينالعابدين مازندرانى بهره برد. پسرانش، شيخ حسن و شيخ حسين (رجوع کنید به ادامه مقاله) و نيز محمدحسين كاشفالغطاء، شيخ آقا بزرگ طهرانى و سيد شهابالدين مرعشى نجفى از او اجازه روايت داشتند (علىبن حسين خاقانى، همان مقدمه، ص 21ـ25؛ حرزالدين، ج 2، ص 125ـ126؛ آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 4، ص 1405ـ 1406؛ مرعشى نجفى، ص 102ـ103).

شيخ على خاقانى در نجف حلقه درس تشكيل داد. وى در فقه، اصول، حديث و رجال تبحر داشت و از مشهورترين علماى نجف بود. زهد و ورع و حسن معاشرت وى را با مردم بسيار ستودهاند (رجوع کنید به حرزالدين، ج 2، ص 41، 102، 125، 393؛ آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 4، ص 1406ـ1407). او در 1334 در نجف درگذشت و در صحن حرم امام على عليهالسلام به خاك سپرده شد (رجوع کنید به علىبن حسين خاقانى، همان مقدمه، ص 28؛ حرزالدين، ج 2، ص 128).

از جمله آثار اوست: شرحاللمعةالدمشقية، ذخيرةالآخرة فى فقه العترة الطاهرة، زادُالمَحْشَر فى شرحالباب الحادى عَشَر، رسالههايى در فقه و اصول كه تقريرات درس استادان اوست و برخى از آنها را به توصيه آنان نگاشته است، رساله عمليه و حاشيه بر چند كتاب فقهى و اصولى (رجوع کنید به حرزالدين، ج 2، ص 126ـ127؛ آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 8، ص 199، ج 11، ص 217، ج 14، ص 49، ج 15، ص 208؛ علىبن حسين خاقانى، همان مقدمه، ص 28ـ29). مشهورترين اثر او رجالالخاقانى، در علم رجال، حاشيهاى است بر التَّعليقَةُ البهبهانية اثر آقا محمدباقر بهبهانى* همراه با اضافاتى بر آن. اين كتاب كه از منابع مهم علم رجال به شمار مىرود، با تحقيق محمدصادق بحرالعلوم و مقدمه نوهاش حسينبن حسن خاقانى در 1388/1968 در نجف چاپ شد (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 6، ص 40ـ41، ج 10، ص 134؛
عواد، ج 2، ص 418؛
درباره كتاب رجوع کنید به علىبن حسين خاقانى، همان مقدمه، ص 16ـ20).

دو پسر شيخ على خاقانى، حسن و حسين نيز از عالمان دينى بودند. شيخ مهدى حرزالدين (رجوع کنید به حرزالدين*، آل) نواده دخترى شيخ على خاقانى است.

شيخ حسن در 1300 به دنيا آمد. علاوه بر پدرش، نزد شيخالشريعه اصفهانى، آخوند خراسانى و سيدمحمد كاظم طباطبايىيزدى درس خواند و از سيدابوتراب خوانسارى* و مهدى مازندرانى اجازه روايت دريافت كرد (آلمحبوبه، ج2، ص200ـ201؛
آقابزرگطهرانى، 1404، قسم1، ص424). حسن خاقانى در 1381 درگذشت و در كنار پدرش به خاك سپرده شد. از آثار اوست : نجاةالعاملين كه رساله عمليه اوست (نجف 1955)، الدُّرَرُالغروية فى شرح اللمعة الدمشقية، التحقيقات الحقيقية فى الاصول العملية (نجف 1368، 3ج) و شرح مَعالِم الاصول (آقابزرگ طهرانى، 1404، همانجا؛
علىبن حسين خاقانى، همان مقدمه، ص 30ـ31؛
عواد، ج 1، ص 316ـ317).

شيخ محمد، فرزند حسن، در 1315 در نجف متولد شد و نزد پدر خود و ديگر بزرگان نجف درس خواند. او در جريان انقلاب 1338/1920 عراق بسيار فعال بود و در 1385 در نجف وفات كرد و در كنار پدرش به خاك سپرده شد. آثار او عبارتاند از: غررالفوائد و ثمرالعوائد، محاسنالفوائد و الدُّرر فى ذكرالقاسمبن موسىبن جعفر (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 16، ص 43، ج 20، ص 126ـ127، ج 26، ص 298؛
علىبن حسين خاقانى، همان مقدمه، ص 31).

شيخ حسين در 1302 متولد شد. فقه و اصول را نزد پدر و برادرش، علىبن باقر آلجواهرى و مرتضى آلكاشفالغطا آموخت. او در 1336 درگذشت و در يكى از حجرههاى صحن حرم امام على عليهالسلام به خاك سپرده شد (آلمحبوبه، ج 2، ص 202؛
آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 4، ص 1407ـ1408).

على خاقانى، نوه دخترى شيخعلى خاقانى، از اديبان معروف اين خاندان است. وى فرزند عبدعلى و متولد 1330 بود. او كه با اديبان و شاعران مؤانست و مجالست داشت، در 1365 مجله ادبى ـ اجتماعى البيان را در نجف پايهگذارى كرد كه انتشار آن چهار سال ادامه يافت. سپس به بغداد رفت و كتابفروشى البيان را بنا نهاد. وى در 1398 وفات كرد (آلمحبوبه، ج 1، ص 182؛
آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 4، ص 1408؛
امينى، 1413، ج 2، ص 472). از آثار اوست: شعراءالغَرِىّ او النجفيات در شرح احوال شاعران نجف از ابتداى تأسيس اين شهر، همراه با مقدمهاى درباره تاريخ نجف (نجف 1373/1954، 12ج)، شعراء كربلا او الحائريات، شعراءالحلّه او البابِليات (نجف 1370ـ1372، 5ج)، شعراءالزَّوْراء او البغداديات، وفيات الرجال، وَحْىُالبيان كه مجموعه مقالات ادبى، دينى و اجتماعى اوست و دليلالاثار المخطوطة فىالعراق (براى اين آثار و آثار ديگر رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 8، ص 256، ج 10، ص 136، ج 14، ص 193ـ194، ج 25، ص 58، 125؛
امينى، 1385، ص 223). على خاقانى ديوان اشعار چند تن از شاعران عراق را تصحيح كرد و به چاپ رساند (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 9، قسم 2، ص 342؛
مشار، ستون 572ـ573؛
امينى، 1385، ص173ـ 174، 175). وى صاحب كتابخانهاى غنى از نسخههاى خطى بود (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 13، ص222ـ 223، ج14، ص117، ج17، ص165، ج19، ص53).

2) آلشبير خاقانى. يكى از مشهورترين شاخههاى بنوخاقان، عشيره «آلجويبر» است. نخستين شخصى كه از اين عشيره براى تحصيل علوم دينى از ناحيه سوقالشيخ به نجف رفت، ذَيّاب (زنده در 1180) بود. پدر او محمد آلحَرب، فرزند سحاب، بزرگ خاندان آل جويبر به شمار مىرفت. شيخ ذياب پس از فراگرفتن فقه و اصول، با همراهى شيخ موسى بَحرانى به منطقه عَمّاره در جنوب عراق سفر كرد و تا پايان عمر در نواحى و روستاهاى آن سامان به تبليغ و ارشاد پرداخت و مدرسه علميهاى در آن منطقه بنا نهاد (تميمى، ج 4، ص 197ـ198؛
امينى، 1413، ج 2، ص 467ـ468). امينى (1413، ج 2، ص 468) آثارى را به او نسبت داده است.

فزرند ذياب، شُبَير، نيز عالمى دينى بود كه از عالمان عصر خود، از جمله شيخ جعفر كاشفالغطاء، گواهى اجتهاد داشت. وى پس از اتمام تحصيلات خود در نجف، نزد عشيره خود بازگشت و رهبرى امور دينى مردم را برعهده گرفت (آلمحبوبه، ج 2، ص 414؛
تميمى، ج 4، ص 198). لسانُ التنّين فى اجوبة مسائل حَفيد زينالدين و چند رساله فقهى و كلامى از آثار اوست (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 18، ص 301؛
امينى، 1413، همانجا). شيخ شبير سرسلسله خاندان آلشبير خاقانى است. فرزندان او حسن و حسين بودند. پسران حسن، محمدطاهر و حبيب و عيسى از عالمان دينى بودند.

محمدطاهر در 1239 به دنيا آمد. وى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود و از او اجازه اجتهاد داشت. سپس در شيراز سكونت گزيد و به تدريس و اقامه جمعه پرداخت. او در شيراز رياست علمى، مرجعيت و مقبوليت عام داشت و به رئيسالعلما ملقب بود. وى در 1325 در شيراز درگذشت و در همان شهر به خاك سپرده شد (آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 3، ص 970؛
تميمى، ج 4، ص 199؛
شريفرازى، ج 5، ص 33). از آثار اوست: معارج الانوار فى منازل الابرار و الاشرار (تهران 1326)، شرحى بر لمعه شهيد اول و نيز منظومهاى در فقه (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 21، ص 180؛
مشار، ستون 863؛
امينى، 1413، همانجا). شيخ جلالالدين پسر طاهر هم از علما بود. از جمله تأليفات اوست: تفسير جلالى در نوزده جلد، انوارالهداية و منورالقلوب و الابصار، به فارسى، در عرفان (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 23، ص 85ـ86، 153).

حبيبآل شبير خاقانى كه از استادش، شيخمرتضى انصارى، اجازه اجتهاد داشت، پس از پايان يافتن تحصيلاتش در نجف، به خرمشهر رفت و به تدريس و افتا پرداخت. تأليفات او عبارتاند از: الرسالةالعملية، خلاصةالفقه و چند رساله (رجوع کنید به همان، ج 7، ص231؛
همو، 1404، قسم 1، ص 350؛
تميمى، ج 4، ص 198؛
امينى، 1413، ج 2، ص 467). فرزندش شيخ على به مسلك اخبارى گرايش داشت. الحقالمبين و الحقالمصيب از آثار اوست (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 7، ص 38ـ39).

عيسى خاقانى در 1253 به دنيا آمد. پس از وفات برادرش، شيخ حبيب، عهدهدار وظايف شرعى و دينى مردم خرمشهر شد و مدرسه علميهاى در آنجا بنا نهاد. عبدالمحسن خاقانى (رجوع کنید به ادامه مقاله) از وى اجازه روايت داشت و سيد علوىبن حسين بحرانى از شاگردان او بود. شيخ عيسى در 1337 يا 1339 در خرمشهر درگذشت و پس از او، فرزندش عبدالحميد مرجع امور دينى مردم شد (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 11، ص 300ـ301؛
همو، 1404، قسم 4، ص 1638؛
تميمى، ج 4، ص 198ـ199؛
المسلسلات فى الاجازات، ج 2، ص 232ـ233). برخى آثار چاپ شده شيخ عيسى خاقانى عبارتاند از: الرسالةالعملية، مناسكالحج و اعمالالمدينة، الفرائدالنفيسة درباره وجوب نماز جمعه و نتايجالاخبار در احكام معاملات (آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 11، ص 217، ج 16، ص 144، ج 22، ص 270، ج 24، ص 42).

فرزند شيخعبدالحميد، محمدطاهر آل شبير خاقانى، نيز از عالمان بود كه در 1328 در خرمشهر به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره مقدماتى علوم دينى نزد پدرش، در 1344 به نجف رفت و دروس عالى فقه و اصول را از استادانى چون ميرزامحمدحسين نائينى، آقا ضياءالدين عراقى، سيدابوالحسن اصفهانى و سيد عبدالهادى شيرازى فراگرفت و از برخى از آنان اجازه اجتهاد دريافت كرد (تميمى، ج 4، ص 199؛
مرعشىنجفى، ص 196ـ 197؛
جواهركلام، ج 3، ص 1711). فلسفه و حكمت و عرفان را نيز از استادان بزرگ نجف آموخت (رجوع کنید به جواهركلام، ج 3، ص 1712). وى از آقا ضياءالدين عراقى و عبدالمحسن خاقانى اجازه روايت گرفت و سيدشهابالدين مرعشى نجفى از او اجازه روايت داشت (مرعشىنجفى، همانجا).

محمدطاهر خاقانى پس از فوت پدرش، به خرمشهر بازگشت و به تدريس و افتا پرداخت و مقلدانى يافت. وى كه در پيروزى انقلاب اسلامى، در خوزستان نقش مهمى داشت به سبب بروز پارهاى وقايع سياسى، در 1358ش به قم رفت و در آنجا به تدريس علوم دينى پرداخت. او در 1364ش در قم درگذشت و در صحن حرم حضرت معصومه سلاماللّه عليها به خاك سپرده شد (همان، ص 197؛
شريفرازى، ج 5، ص 32؛
جواهركلام، ج 3، ص 1712ـ1714).

آثار محمدطاهر در فقه و اصول عبارتاند از: رسالة الهدى (رساله عمليه)، مناسكالحج (چاپ 1383 در نجف)، شرح مبحث ارث كتاب الحدائقالناضرة شيخ يوسف بحرانى (نجف 1386)، المُحاكِمات بينالكِفاية و الاَعلامالثلاثة، الاصول اللفظية و العمليّة (رجوع کنید به امينى، 1385، ص 341؛
فضلى، ص 47؛
جواهركلام، ج 3، ص 1713؛
تراثنا، سال 3، ش 1 (محرّم ـ ربيعالاول 1408)، ص 226). وى در تفسير، فلسفه و حكمت نيز آثارى دارد، از جمله: انوارالوحى فى تفسير سورةالحمد و الاخلاص، العقلالبَشَرى فى تفسيرالقرآن الكريم، المثل الاعلى فىالفلسفة، المُثُل النوريّة فى فن ّالحكمة (جواهركلام، همانجا). انوار الوسائل (نجف 1377) و شرح خطبة الصديقةالزهرا سلامالله عليها از ديگر آثار اوست (امينى، 1385، ص 100؛
جواهركلام، ج 3، ص 1712ـ1713).

شيخ على، تنها پسر حسين آلشبير خاقانى، به سبب داشتن جثهاى كوچك وضعيف ملقب به صغير بود و از اينرو فرزندان او به آلصغير مشهور شدند. پسر على، شيخ حسين صغير، عالمى باتقوا بود (آلمحبوبه، ج 2، ص 414؛
تميمى، ج 4، ص 199ـ200). پسران شيخ حسين، يعنى على و عبدالزهرا و عبدالحميد، از عالمانى بودند كه علاوه بر فراگرفتن علوم دينى در حوزه نجف، در ادبيات نيز متبحر و در سرودن شعر توانا بودند و در محافل و مجالس ادبى نجف فعالانه حضور داشتند. از آنها تأليفاتى در فقه، اصول و ادبيات برجاى مانده است (براى آثار آنها و نمونه اشعار ايشان رجوع کنید به آلمحبوبه، ج 2، ص 414ـ 417؛
تميمى، ج4، ص 203ـ212؛
على خاقانى، ج 3، ص257ـ 261، ج 5، ص 346ـ358، 413ـ416، ج 6، ص 467ـ 501).

از دودمان سلمانبن محمد آلحرب، برادر شيخ ذياب، نيز عالمانى برخاستهاند كه به خاقانى شهرت دارند. نوه سلمان، حسينبن على، فرزندى به نام عبدالمحسن داشت كه از علماى بزرگ خرمشهر بود. عبدالمحسن در 1289 در يكى از توابع ناصريه در جنوب عراق به دنيا آمد. وى با از دست دادن پدرش در كودكى، تحتسرپرستى جدّش، شيخعلى خاقانى قرار گرفت. دروس مقدماتى را نزد او و عموى خود، محمد خاقانى، آموخت. سپس به خرمشهر رفت و تحصيلات خود را در مدرسه علميه شيخ عيسى خاقانى ادامه داد. او از عيسى خاقانى، شيخالشريعه اصفهانى، ميرزا محمدحسين نائينى و سيدابوالحسن اصفهانى اجازه روايت گرفت و سيدشهابالدين مرعشى نجفى از او اجازه روايت داشت (مرعشىنجفى، ص90ـ91؛
المسلسلات فى الاجازات، ج2، ص232ـ233). عبدالمحسن خاقانى پساز وفات عيسى خاقانى در 1337، به مرجعيت رسيد. وى كه به اخباريان تمايل داشت در 1347 به سبب امر به معروف و نهى از منكر، از جانب حكومت ايران به عراق تبعيد شد و پس از ده ماه به خرمشهر بازگشت. او در 1372 در خرمشهر وفات كرد و پس از تشييع با شكوهى در همانجا بهخاك سپرده شد (مرعشىنجفى، ص 91؛
المسلسلات فى الاجازات، همانجا). خيرالزاد ليوم المعاد (نجف 1357) و چندين رساله فقهى از آثار اوست كه بيشتر آنها چاپ شده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 7، ص 284؛
امينى، 1385، ص 161؛
المسلسلات فى الاجازات، ج 2، ص 233). دو تن از فرزندان عبدالمحسن خاقانى، عبدالمنعم و سلمان، از عالمان بودند.

عبدالمنعم خاقانى در 1327 در نجف به دنيا آمد و در كودكى همراه پدرش راهى خرمشهر شد. سپس براى تحصيل در علوم دينى به نجف بازگشت و نزد محمدجواد بلاغى* و آيتاللّه سيدابوالقاسم خويى* درس خواند. پساز آن به آبادان رفت و علاوه بر تدريس، عهدهدار شئون دينى مردم شد. عبدالمنعم خاقانى بعد از آغاز جنگ عراق با ايران، به قم مهاجرت كرد و در 1364ش در همانجا درگذشت. ديوان شعر از او بر جاى مانده است (امينى، 1413، ج 2، ص 474؛
جواهر كلام، ج 2، ص 1007ـ1008).

سلمان خاقانى در 1332 در سوقالشيخ به دنيا آمد. در كودكى همراه پدرش به خرمشهر رفت و در 1305ش راهى نجف شد. دروس مقدماتى را نزد برادرش عبدالمنعم و دروس عالى فقه و اصول و تفسير و كلام را نزد محمدعلى كاظمينى خراسانى، ميرزاباقر زنجانى، محمدجواد بلاغى و آيتاللّه سيدابوالقاسم خويى آموخت. وى كه در محافل فرهنگى و ادبى نجف فعالانه حضور داشت، در 1333ش به خرمشهر بازگشت و به تصدى امور دينى مردم پرداخت و مقبوليت عام يافت (على خاقانى، ج4، ص168ـ170؛
انصارى، ص43؛
جواهر كلام، ج 2، ص 766ـ767). چندى پس از آغاز جنگ عراق با ايران، وى ابتدا به اهواز و سپس به قم مهاجرت كرد. وى در 1366ش درگذشت و در صحن حرم حضرت معصومه سلاماللّه عليها به خاك سپرده شد (انصارى، همانجا؛
جواهركلام، ج 2، ص 767ـ 768). از آثار اوست: طريقالمعرفة، بينالحق والباطل، السُّنَة و الشيعة فى الميزان، و چند اثر در پاسخگويى به شبهات تفرقه افكن ميان مسلمانان. ديوان شعر او (به عربى) با ويران شدن كتابخانهاش در حمله عراق به خرمشهر، از بين رفت (شريف رازى، ج5، ص32؛
انصارى، همانجا؛
جواهر كلام، ج 2، ص767؛
براى نمونه اشعار او رجوع کنید به على خاقانى، ج 4، ص 170ـ189).


منابع:
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ علىنقى منزوى و احمد منزوى، بيروت 1403/1983؛
(2) همو، طبقات اعلام الشيعة: نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، مشهد، قسم1ـ4، 1404؛
(3) جعفربن باقر آلمحبوبه، ماضى النجف و حاضرها، بيروت 1406/1986؛
(4) محمدهادى امينى، معجمالمطبوعات النجفية: منذ دخول الطباعة الى النجف حتى الآن، نجف 1385/1966؛
(5) همو، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف خلال الف عام، (نجف )1413/1992؛
(6) محمدرضا انصارى، «به ياد آيتاللّه شيخسلمان خاقانى»، كيهان فرهنگى، سال 5، ش 5 (مرداد 1367)؛
(7) محمدعلى جعفر تميمى، مشهدالامام، او، مدينة النجف، نجف 1374/1955؛
(8) عبدالحسين جواهركلام، تربت پاكان قم، قم 1382ـ1383ش؛
(9) محمد حرزالدين، معارف الرجال فى تراجم العلماء و الادباء، قم 1405؛
(10) على خاقانى، شعراءالغرى، او، النجفيات، نجف 1373/1954، چاپ افست قم 1408؛
(11) علىبن حسين خاقانى، رجال الخاقانى، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، (نجف 1388/ 1968)، چاپ افست (قم) 1404؛
(12) محمد شريف رازى، گنجينه دانشمندان، تهران 1352ـ 1354ش؛
(13) ثامر عبدالحسن عامرى، موسوعةالعشائرالعراقية، بغداد 1992ـ 1995؛
(14) عباس عزاوى، عشائرالعراق، بغداد 1937ـ1956؛
(15) چاپ افست قم 1370ش؛
(16) كوركيس عواد، معجمالمؤلفينالعراقيينفىالقرنين التاسع عشر و العشرين، بغداد 1969؛
(17) عبدالهادى فضلى، دروس فى اصول فقهالامامية، (بيروت) 1420؛
(18) شهابالدين مرعشى نجفى، الاجازة الكبيرة، او، الطريق و المَحَجَّة لثمرة المُهْجَة، اعداد و تنظيم محمد سمامىحائرى، قم 1414؛
(19) المسلسلات فى الاجازات: محتوية على اجازات علماء الاسلام فى حق... شهابالدين الحسينى المرعشى النجفى، جمعها نجله محمود مرعشى، قم: كتابخانه آيتاللّه مرعشىنجفى، 1416؛
(20) خانبابا مشار، فهرست كتابهاى چاپى عربى، تهران 1344ش.

/ خديجه كثيرى بيدهندى /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6751
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست