responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6750

 

خاقان ، خاقان (معرّب قاغان)، عنوانى براى رؤساى قبايل و حكمرانان در آسياى مركزى. از منابع چينى چنين برمىآيد كه اين واژه (با ضبط كئوـ هان) را نخستين بار سين ـ پى / هسين ـ پى ها در اواسط سده سوم ميلادى و توبا / تئوـ پا ها در اواسط سده چهارم بهكار بردهاند. با اين همه، منشأ اين عنوان معلوم نيست (براى كاربرد عنوان قاغان در دولت يوان و دولت گوك ـ توركها رجوع کنید به خان*). جالبتوجه است كه در سنگنبشتههاى اين دورهها هم قاغان به مثابه عالىترين لقب رسمى بهكار رفته است (اوركون، ج 1، ص 22، 28، 30). قاغان را فرمانروايان خزر هم در سدههاى هفتم تا دهم ميلادى چونان عالىترين عنوان حكمرانى بهكار مىبردند و پس از گوكتوركها، در دولت اويغور حاكم بر منطقه اؤتوكن(745ـ 840ميلادى) نيز عالىترين عنوان حكمران بود (جعفراوغلو، ص 109ـ114).

عنوان قاغان از همان قرون نخستين اسلامى، در منابع عربى و فارسى، به صورت خاقان ظاهر شده است. در اين منابع، عمدتآ از اطلاق عنوان خاقان بر شاهان چين و تبت و تركستان و خزر صحبت شده و از مناسبات خصومتآميز آنان با شاهان ساسانى، درگيرى اخلاف آنان با فاتحان مسلمان و كارگزاران اموى و بالاخره از ظهور خاقانهاى ترك در كسوت فرمانروايان محلى مسلمان در آسياى مركزى فراوان سخن به ميان آمده است (رجوع کنید به دينورى، ص 57، 95؛
يعقوبى، ج 1، ص 167، ج 2، ص 427؛
ابنخرداذبه، ص 16؛
طبرى، ج 2، ص 76، 78، 172، ج 7، ص 68، 113؛
ابناعثم كوفى، ج 3، ص 225، 246؛
گرديزى، ص 548ـ549؛
منهاج سراج، ج 1، ص 98ـ99، 161، 163، 230، 496).

استعمال عنوان خاقان در دوره قراخانيان/ ايلكخانيان* كه خود را در آسياى مركزى وارث دولتهاى صحرانورد پيشين مىدانستند، رواج بيشترى يافت. ظاهراً اين عنوان نخستين بار در سكهاى كه در 381 به فرمان يكى از حكمرانان قراخانى ضرب گرديده، به صورت «ترك خاقان» درج شده است (رجوع کنید به كوچنف، 1995، ص 203؛
براى اَشكال عنوان خاقان در سكههاى قراخانى رجوع کنید به همان، ص 205، 208ـ209، 212، 215، 227، 230، 235؛
همو، 1997، ص 219، 228، 253، 256، 265، 270). جالب توجه آنكه در سكهاى كه به فرمان ابراهيمبن ارسلان قراخانى در 530 در سمرقند ضرب گرديده، عنوان فرمانرواى قراخانى به صورت الخاقانالمعظم و عنوان فرمانرواى متبوعش، سنجر، به صورت السلطانالاعظم ذكر شده است (كوچنف، 1997، ص 262). بر اين اساس، به نظر مىرسد كه خاقان در دوره قراخانيان علاوه بر آنكه چون گذشته دربردارنده مفهومى برتر از مفهوم خان بوده، بر عنوان «سلطان» هم ترجيح دادهمىشدهاست (خوارزمى، ص 120؛
نيز رجوع کنید به خان*).

دانسته است كه عنوان قاغان در آسياى مركزى، در بين مغولان از ديرباز به صورت هاآن / خاآن / قاآن براى رؤساى قبايل استفاده مىشده است. وقتى چنگيز در قوريلتاى 602 به جاى قاآن عنوان قان (=خان) را رسمآ برگزيد (رجوع کنید به خان*؛
چنگيزخان*)، برخلاف روند گذشته و براى زمانى كوتاه از اهميت خاقان تا حدى كاسته شد، اما با آغاز فرمانروايى جانشين و پسر چنگيز، اوكتاى قاآن، در 626 عنوان قاآن بار ديگر كاربردى گسترده پيدا كرد (رجوع کنید به رشيدالدين فضلاللّه، ج 1، ص 634ـ636؛
اشپولر، ص 224).

هولاكو و اخلافش كه در ايران استقرار داشتند، تابع فرمانرواى بزرگ در خاور بودند. از سكههاى ايلخانى چنين برمىآيد كه نام فرمانرواى بزرگ عمومآ با عنوان قاآن همراه بوده و اسامى حكمرانان ايلخانى معمولا با عنوان ايلخان (تابع خان بزرگ) يا خان قيد مىگرديده است: قاآنالاعظم منگو/ منگوك قاآن، هولاكوخان، منگو قاآنالاعظم، هولاكو ايلخانالمعظم، اباقا ايلخانالمعظم (ديلر،ص 229ـ231، 233ـ235، 253، 255ـ 256، 310ـ311، 322). هم زمان با رسميت يافتن اسلام در دوره غازان (694ـ703)، اين ايلخان براى نخستين بار لقب قاآن را براى خود بهكار برد و اراده استقلالخواهى خود را آشكار ساخت (اشپولر، ص 225ـ226). پس از پذيرش اسلام، عناوينى چون ايلخان، خان و قاآن كه داراى منشأ آسياى مركزى بودند، بهتدريج جاى به عناوينى چون سلطان، شاه، پادشاه و شاهنشاه دادند كه داراى منشأ خاور نزديكىاند. در همين حال كاربرد عنوان خاقان به جاى قاآن عموميت پيدا كرد. در كنار شكل ساده خاقان، عناوين مركّبى چون خاقانالاعظم، خاقان اعظم و خاقان عادل نيز در كتيبهها و سكههاى آن دوره ديده مىشود (زنگى بخارى، ص30؛
شمسمنشى، ج 1، ص 127؛
آرتوق، ج 2، ص 775؛
چايرداغ، ص 85). همچنين، جمع عربى خاقان، خواقين، در كتابها و كتيبهها آمده است، مانند مولا خواقينالعرب و العجم (قوچانى، ص 19). با اين همه، فرمانروايان ايلخانى در سكهها، وثيقهها و كتيبهها عنوان خان را به خاقان ترجيح مىدادند.

عنوان خاقان در سرزمين ايران، پس از ايلخانيان، در كاربرد رسمى جاى به القاب و عناوينى چون سلطان و شاه داد. با اين حال، اين عنوان در منابع مكتوب عصر صفوى و افشارى همچنان براى فرمانروايان بهكار رفته است (رجوع کنید به اسكندرمنشى، ج 1، ص 25، 28، 379؛
استرآبادى، ص 486).

در دوره قاجار، خاقان يكى از چند لقب سلاطين اين سلسله، بهويژه فتحعلىشاه، بود (رجوع کنید به خاورى شيرازى، ج 2، ص640؛
مستوفى، ج 1، ص30). همچنين، با تركيب كلماتى مانند مقرّب و امين به صورت القابى براى درباريان بهكار مىرفت. در كتاب نامههاىفروغالدوله، دختر ناصرالدينشاه، وى در 251 نامه پيشكار امور داخلى خود، حاجىخان، را مقرّب الخاقان خطاب كرده است (رجوع کنید به ص 51ـ262). لقب مقرّبالخاقان، علاوهبر دارندگان مناصبميانى، به صاحبمنصبان عالىرتبه نيز كمابيش اعطا مىشد (براى نمونههايى در دوره ناصرالدينشاه رجوع کنید به اسناد ميرزاعبدالوهابخان آصفالدوله، ج 3، ص 31ـ34، 55، 216، 238، 284؛
براى لقب امينالخاقان رجوع کنید به مليجك، ج 1، ص 23).

در دولت عثمانى كه در ادوار اوليه وابستگى بسيار به سنن قبايل كوچروى آسياى مركزى وجود داشت، خان تركى به همراه سلطان عربى به عنوان القاب رسمى فرمانروايان عثمانى در سكهها و طغراها درج مىگرديد. عنوان خاقان هم از اواسط قرن نهم در قلمرو عثمانى بهكار مىرفت. كاربرد اين سه عنوان در مقدمه اثرى به نام فتحيه كه ملاعلى قوشچى آن را به سلطان محمد دوم (فاتح) تقديم كرده، جالب توجه است: سلطانالبر و خاقانالبحر سلطان محمدخان (رجوع کنید به قوشچى، گ 2ر). عناوين سلطانالبرين و خاقانالبحرين نيز از دوره احمد دوم (1102ـ 1106) به بعد در سكههاى پادشاهان عثمانى بهكار برده شد (رجوع کنید به قاباقلارلى، ص 497، 545، 552، 560، 563). گاهى اوقات، تركيبهايى چون خاقانالمعظم، خاقانالبرايا، خاقانالوَرى، خاقانالافخم و خاقانِ خواقين زمان نيز براى سلاطين عثمانى بهكار مىرفت (رجوع کنید به مصطفى بركات، ص 18،20ـ21). كاربرد خاقان تا سقوط دولت عثمانى ادامه يافت. اين كلمه امروزه در تركى تركيه، ضمن حفظ معناى اصلى خود، به صورت حاقان به عنوان نام افراد مذكر بهكار مىرود.


منابع:
(1) ابناعثم كوفى، الفتوح، چاپ سهيل زكار، بيروت 1412/1992؛
(2) ابنخرداذبه؛
(3) محمدمهدىبن محمدنصير استرآبادى، دُرّه نادره: تاريخ عصر نادرشاه، چاپ جعفر شهيدى، تهران 1366ش؛
(4) اسكندرمنشى؛
(5) اسناد ميرزا عبدالوهابخان آصفالدوله، چاپ عبدالحسين نوايى و نيلوفر كسرى، تهران : مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1377ـ1380ش؛
(6) فضلاللّهبن عبدالنبى خاورى شيرازى، تاريخ ذوالقرنين، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380ش؛
(7) محمدبن احمد خوارزمى، كتاب مفاتيحالعلوم، چاپ فان فلوتن، ليدن 1895، چاپ افست 1968؛
(8) احمدبن داوود دينورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (1379/ 1959)، چاپ افست بغداد (بىتا.)؛
(9) رشيدالدين فضلاللّه؛
(10) محمدبن محمود زنگى بخارى، بستانالعقول فى ترجمان المنقول، چاپ محمدتقى دانشپژوه و ايرج افشار، تهران 1374ش؛
(11) محمدبن هندوشاه شمسمنشى، دستورالكاتب فى تعيين المراتب، چاپ عبدالكريم عليزاده، مسكو 1964ـ1976؛
(12) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(13) فروغالدوله قاجار، نامههاى فروغالدوله، مشهور به ملكه ايران (دختر ناصرالدين شاه همسر ظهيرالدوله)، چاپ ايرج افشار، تهران 1383ش؛
(14) عبداللّه قوچانى، گنبد سلطانيه به استناد كتيبهها، تهران 1381ش؛
(15) قوشچى، فتحيه، نسخه خطى كتابخانه سليمانيه استانبول، مجموعه اياصوفيه، ش 1/2733؛
(16) عبدالحىبن ضحاك گرديزى، تاريخ گرديزى، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران 1363ش؛
(17) عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، يا، تاريخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاريه، تهران 1377ش؛
(18) مصطفى بركات، الالقاب و الوظائف العثمانية: دراسة فى تطور الالقاب و الوظائف منذ الفتح العثمانى لمصر حتى الغاء الخلافة العثمانية (من خلال الآثار و الوثائق و المخطوطات)، 1517ـ1924م، قاهره 2000؛
(19) غلامعلى مليجك، روزنامه خاطرات عزيزالسلطان، چاپ محسن ميرزائى، تهران 1376ش؛
(20) عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصرى، يا، تاريخ ايران و اسلام، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران 1363ش؛
(21) يعقوبى، تاريخ؛


(22) Ibrahim Artuk and Cevriye Artuk, Istanbul arkeoloji muzeleri Teshirdeki Islami sikkeler katalogu, Istanbul 1970-1974;
(23) Ahmed Caferoglu, "Tukyu ve Uygurlarda Han unvanlari", Turk hukuk ve iktisat tarihi mecmuasi, 1 (1931);
(24) Mehmet Cayirdag, "Niksar-Tokat-Gumenek ve Kayseri-Palas'ta uc Kitabe", Turk Tarih Kurumu Belleten, no. 218 (1993);
(25) Omer Diler, Ilhanlar: Iran Mogollarinin sikkeleri, Istanbul 2006;
(26) Necdet Kabaklarli, Mangir: Osmanli Imparatolugu bakir paralari, Istanbul 1998;
(27) B. D. Kocnev, "Svod nadpisey na karakhanidskih monetah: antroponimi i titulatura (1)", Vostochnoye istoricheskoye istochnikovedeniye i spetsialniye istoricheskiye distsiplini, 4, Moscow 1995;
(28) idem, "Svod nadpisey na karakhanidskih monetah: antroponimi i titulatura (2)", in ibid, 5, Moscow 1997;
(29) Huseyin Namik Orkun, Eski Turk Yazitlari, Ankara 1987;
(30) Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran, Leiden 1985.

/عثمان غازی اوزگودنلی/

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6750
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست