responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6739

 

خازمبن خُزَيمه ، خازمبن خُزَيمه، سردار عرب و والى عباسيان در زمان سفاح و منصور. كنيهاش ابوخزيمه بوده و از وى با نسبتهاى نَهْشَلى (ابنقتيبه، ص 417) و تميمى (يعقوبى، ج 2، ص 354) ياد شده است. مادرش كنيز بود (ابنقتيبه، همانجا).

او را نبايد با خازمبن خزيمه بصرى كه از محدّثان قرن دوم بود و در بخارا سكونت داشت (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانى، ج 3، ص 312ـ313)، اشتباه كرد. سال تولد خازمبن خزيمه در هيچيك از منابع نيامده است و گمان مىرود كه وى در دهه آخر سده اول يا دهه اول سده دوم متولد شده باشد.

خازمبن خزيمه از بزرگان عرب قبيله تميم* در خراسان بود (رجوع کنید به ابناثير، ج 5، ص 361). او در زمان ابومسلم خراسانى و در دستگاه عباسى مسئوليتهاى مختلف نظامى و حكومتى بهدست آورد كه نشان از لياقت و موفقيت پىدرپى وى در مأموريتهاى مختلف دارد. بارها خليفه يا حاكمان ارشدش خازم را براى سركوب مدعيان و شورشهاى مناطق مختلف، به فرماندهى كل يا قسمتى از سپاه منصوب كردند.

اولين اشاره منابع تاريخى به نام خازم، به اواخر دوره امويان در خراسان باز مىگردد كه وى با چند تن ديگر از داعيان عباسى پيكر مصلوب يحيىبن زيد (متوفى 125) را بهخاك سپردند (رجوع کنید به بلاذرى، چاپ محمدباقر محمودى، ج 3، ص 263). خازم در اين دوره، همراه گروهى از همقبيلهايهاى خود از بنىتميم، در مرورود سكنا داشت و از هواخواهان بنىعباس بود. در آغاز دعوت عباسيان در خراسان، خازم از نقيبان علىالبدل (نُظَراء النُقَباء) بود (رجوع کنید به اخبارالدولة العباسية، ص 219ـ220). با قدرت گرفتن نهضت ابومسلم خراسانى بر ضد امويان، خازم از سرداران وى گرديد (رجوع کنید به ابناثير، ج 5، ص 386). چون خازم خواست بر حاكم اموى در مرورود قيام كند، به گنجْ رستاق رفت و در آنجا اردو زد. وى به يارى لشكرى كه ابومسلم براى او فرستاد، در ذيقعده 129 مرورود را گرفت، حاكم اموى شهر را كشت و خبر اين پيروزى را براى ابومسلم فرستاد (همان، ج 5، ص 361). در سال 131 پس از مرگ نصربن سيّار، والى اموى خراسان، خازم از طرف حسنبن قَحْطَبه، سردار عباسى، به سمنان فرستاده شد و اين شهر را تصرف كرد. در همين سال در مأموريتى ديگر، خازم از سوى حسنبن قحطبه به حُلوان رفت و اين شهر را گرفت و حاكم اموى آنجا متوارى شد (همان، ج 5، ص 396، 400).

با به قدرت رسيدن عباسيان و انتخاب ابوالعباس سفاح (حك : 132ـ136) بهعنوان نخستين خليفه عباسى، خازمبن خزيمه از عاملان و واليان وى گرديد (مسعودى، ج 5، ص 211). در سال 132 كه حسنبن قحطبه، ابنهُبَيره (والى اموى عراقين) را در واسط محاصره كرد، خازم فرمانده دست راست سپاه حسن بود كه ابنهبيره را متوارى نمود. پس از آن، در مأموريت ديگرى از طرف سفاح، خازم و هيثمبن شعبه، بيتالمال و خزاين ابنهبيره را ضبط كردند و او را كشتند (طبرى، ج 7، ص 451، 455ـ456؛
ابناثير، ج 5، ص 438، 441ـ442). خازم در 134، شورش بَسّامبن ابراهيم را در مداين سركوب كرد. بهرغم خدمات و مأموريتهاى متعدد خازم، سفاح تصميم به قتل وى گرفت اما با پادرميانى برخى از درباريان و يادآورى خدمات او، از اين امر صرفنظر كرد. پس از آن سفاح، خازم را با لشكرى به جنگ با خوارج در عمان و جزيره ابنكاوان فرستاد، كه در 134 در عمليات موفقيتآميزى، شيبانبن عبدالعزيز يَشْكُرى* (سركرده خوارج صُفريّه* در جزيره ابنكاوان) و جلندىبن مسعود را با يارانشان بهقتل رساند (رجوع کنید به طبرى، ج 7، ص 461ـ463؛
ابناثير، ج 5، ص450ـ452؛
نيز رجوع کنید به جلندىبن مسعود*).

خازمبن خزيمه در زمان خلافت منصور (136ـ 158) نيز از امرا و كارگزاران معتمد خليفه بود و به مأموريتهاى مختلف فرستاده مىشد (يعقوبى، ج 2، ص 384). در 137، خازم به عنوان فرمانده دستچپ سپاه خليفه منصور، به سركردگى ابومسلم، براى فرونشاندن شورش عبداللّهبن على عباسى، عموى منصور، عازم نصيبَين گرديد (رجوع کنید به طبرى، ج 7، ص 477؛
ابناثير، ج 5، ص 466). در 138 منصور، خازم را به نبرد با مُلَبَّدبن حَرْمله خارجى ــ كه در ناحيه موصل عليه خليفه خروج كرده بودــ فرستاد و او به يارى لشكرى از مروروديان، ملبّد را شكست داد و كشت (بلاذرى، چاپ محمود فردوس عظم، ج 3، ص 283، ج 11، ص 164؛
ابناثير، ج 5، ص 484ـ 486). خازم در سركوب شورش راونديه* در 141 يا 142 خليفه را يارى رساند (رجوع کنید به دينورى، ص 384؛
طبرى، ج 7، ص 506ـ 507؛
ابناثير، ج 5، ص 502). در 141، چون عبدالجباربن عبدالرحمان، (والى خراسان)، عصيان نمود، منصور پسرش مهدى را به سوى او روانه كرد. مهدى نيز خازم را به جنگ با عبدالجبار مأمور كرد. مردم مرورود با عبدالجبار جنگيدند و وى را اسير كردند. خازم نيز او و خانوادهاش را نزد منصور فرستاد (رجوع کنید به طبرى، ج 7، ص 508ـ509؛
ابناثير، ج 5، ص 505ـ 506). در همين سال (141)، بهدنبال شورش مردم طبرستان به فرماندهى اسپهبد خورشيد، مهدى به دستور منصور به رى رفت و از آنجا خازمبن خزيمه را به همراه برخى سرداران ديگر، همچون ابوالخصيب و روحبن حاتم، مأمور سركوبى آنها ساخت. جنگ به درازا كشيد و سرانجام در 142، خازم موفق به فتح طبرستان و سركوب مردم آنجا گرديد (رجوع کنید به فَسَوى، ج 1، ص 11؛
يعقوبى، ج 2، ص372؛
ابناثير، ج 5، ص 506ـ507، 509ـ 510؛
نيز رجوع کنید به مادلونگ، ص200). به نظر مىرسد خازمبن خزيمه در 144، همراه مهدى عباسى از خراسان به عراق بازگشته باشد (رجوع کنید به ابناثير، ج 5، ص 513).

خدمات شايسته خازم در دستگاه خلافت عباسى، به خصوص در دوره خلافت منصور، سبب شد كه خليفه هنگام رفتن به سفر حج در 144، با اعتماد كامل، علاوه بر فرماندهى سپاه، رياست آذوقه و خواروبار را نيز به او بسپارد (ابناثير، همانجا؛
قس ابنكثير، ج 5، جزء10، ص 83، كه از مقام خازم به عنوان حاكم حيره و فرماندهى سپاه اين شهر سخن گفته است). از مهمترين مأموريتهاى خازم در زمان منصور، فرماندهى سپاه عباسيان، براى سركوبى شورش اُستادسيس* در خراسان در 147 يا 150 بود. خازم بسيارى از ياران و طرفداران استادسيس را كشت يا اسير نمود و وى را به نزد منصور فرستاد (رجوع کنید به فسوى، ج 1، ص 18ـ19؛
يعقوبى، ج 2، ص380؛
طبرى، ج 8، ص 29ـ 32؛
نيز رجوع کنید به صديقى، ص 194ـ202).

خازمبن خزيمه پس از سه دهه فعاليتهاى بسيار به نفع عباسيان، سرانجام در زمان خلافت منصور در بغداد درگذشت (ابنقتيبه، ص 417؛
بلاذرى، چاپ محمود فردوسعظم، ج 11، ص 164). فسوى (ج 1، ص 21) مرگ او را در 153 نوشته و گفته است كه منصور بر وى نماز گزارد. بلعمى (ج 2، ص 1104) خازم را يكى از ثقات لشكر در زمان منصور عباسى ذكر كرده است. مسعودى (ج 5، ص 211) نيز خازم را از سردارانى برشمرده است كه همچون خليفه سفاح، در خونريزى شتاب مىورزيد. در تواريخ محلى مازندران، خازمبن خزيمه مردى خودخواه و متعصب در مذهب و نژاد ذكر شده است كه بسيارى از خاندانهاى بزرگ و سران را كه از مسلمان شدن امتناع مىكردند، برانداخت (برزگر، ج 2، ص 119). نام چند تن از پسران خازم در منابع ذكر شده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنكلبى، ج 1، ص 209؛
بلاذرى، همانجا) و در اخبار تاريخى قرن دوم از برخى از آنها ياد شده كه خزيمةبن خازم* (متوفى 203) از همه آنها مشهورتر است. عبداللّه، پسر ديگر خازم، در سال 167 سالار نگهبانان در دستگاه ادارى ـ نظامى عباسيان بود و سپس صاحب مناصبى همچون اميرى ولايت طبرستان و رويان در 180 در دوره هارونالرشيد، مشاور خصوصى امين در سالهاى اوليه خلافت وى و فرمانده سپاه او هنگام شورش برخى از سردارانش در 195 گرديد. عبداللّهبن خازم در درگيريهاى مأمون و امين در سال 197، به تحريك عليه خليفه امين متهم شد تا جايى كه با فشار اين اتهامات، از بغداد به مداين گريخت (طبرى، ج 8، ص 164، 266، 399، 412، 467).


منابع:
(1) ابناثير؛
(2) ابنحجر عسقلانى، لسانالميزان، چاپ عبدالفتاح ابوغدّه، بيروت 1423/2002، ابنقتيبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(3) ابنكثير، البداية و النهاية، ج 5، چاپ احمد ابوملحم و ديگران، بيروت 1407/1987؛
(4) ابنكلبى، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407/1986؛
(5) اخبارالدولة العباسية و فيه اخبارالعباس و ولده، چاپ عبدالعزيز دورى و عبدالجبار مطلبى، بيروت 1971؛
(6) اردشير برزگر، تاريخ تبرستان، تصحيح و پژوهش محمد شكرىفومشى، تهران 1380ش؛
(7) احمدبن يحيى بلاذرى، انسابالاشراف، چاپ محمدباقر محمودى، بيروت 1397/1977؛
(8) همان، چاپ محمود فردوسعظم، دمشق 1996ـ2000؛
(9) محمدبن محمد بلعمى، تاريخنامه طبرى، چاپ محمدروشن، تهران 1366ش؛
(10) احمدبن داوود دينورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (1379/ 1959)، چاپ افست بغداد (بىتا.)؛
(11) غلامحسين صديقى، جنبشهاى دينى ايرانى در قرنهاى دوم و سوم هجرى، تهران 1375ش؛
(12) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(13) يعقوببن سفيان فسوى، المعرفة والتاريخ، چاپ خليل منصور، بيروت 1419/1999؛
(14) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(15) يعقوبى، تاريخ؛


(16) Wilferd Madelung, "The minor dynasties of northern Iran" in The Cambridge history of Iran, vol. 4, ed. R.N. Frye, Cambridge 1975.

/ سيدعلى اكبر خدايى/

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6739
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست