responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6737

 

خارك ، خارك، جزيرهاى در خليجفارس و بخش و شهر بندرى در شهرستان بوشهر، استان بوشهر.

جزيره خارك كه در شمالغربى شهر بوشهر* و در مغرب بندر گناوه* واقع شده است، شامل بخش خارك به مركزيت شهر خارك است (ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى، 1385ش، ذيل «استان بوشهر»؛ نيز رجوع کنید به نقشه). جزيره خاركو/ خارگو، در فاصله حدود 5ر3 كيلومترى شمال جزيره خارك، نيز تابع بخش خارك است (جغرافياى جزاير ايرانى خليجفارس، ص 141ـ 142). جزيره مرجانىِ خارك، با مساحت 21 كيلومترمربع، حدود ده كيلومتر طول و حدود چهار كيلومتر عرض دارد (گيرشمن، 1342ش الف، ص 5؛ سرفراز، ص 7؛ جغرافياى جزاير ايرانى خليجفارس، ص 4).

عمر جزيره حدود يكميليون سال تخمين زده شده است، اما زمان بيرون آمدن آن از زير آب به حدود چهارده هزار سال پيش مىرسد. قشرى سنگى به ارتفاع دو تا هفت متر روى مرجانهاى سطح جزيره، را پوشانده و در وسط جزيره به صورت پشتهاى ديده مىشود، كه موجب اهميت و تغيير موقعيت جزيره شده، زيرا از شدت جريان بادهايى كه از سوى شمالشرقى مىوزند، مىكاهد و محل امنى براى پهلو گرفتن كشتى در مشرق جزيره ايجاد كرده است (براى نام بادهاى محلى رجوع کنید به خسروى، ص 7ـ8). اين ارتفاعات كه از شمالغربى به جنوبشرقى كشيده شدهاند، در هر نقطه با اسم خاصى ناميده مىشوند: كوه گردنشتر/ گردن اشتر در جنوب، كوه لشكرى در مغرب، و كوه تخت و كوه ديدهبان (ارتفاع حدود 87 متر) كه از مرتفعترين قلههاى شمالى هستند (حاجعلى رزمآرا، ص 5؛ آلاحمد، ص 52؛ گيرشمن، همانجا).

جزيره، فاقد رود، نهر، خاك مناسب و شرايط مساعد براى كشاورزى است، اما با ايجاد قنات و چاه كه در گذشته تعداد آنها به دويست عدد مىرسيد، امكانات محدودى براى كشاورزى بهوجود آمده است (حاجعلى رزمآرا؛ گيرشمن، همانجاها). در جزيره چند چاه به شكل مكعب و يك استخر، متعلق به دوره ساسانى، ديده مىشود كه اين استخر در دورههاى مختلف بازسازى شده است (سرفراز، ص 76ـ 78، 87). همچنين آثار ديوارههاى دايره شكلى باقىمانده است كه براى حفظ نهال مو از گزند باد، دور تا دور حفرههايى در تختهسنگها كه نهال در ميان آن كاشته مىشد، مىساختند (گيرشمن، 1342ش الف، ص 23؛ خسروى، ص60). علاوه بر انگور، كه در گذشته به بوشهر صادر مىشد، درختان خرما، لور، موز و مركّبات در آنجا مىرويد. غلّات آن بسيار كم و ليموى خارگى (ترش و شيرين) معروف بود (كازرونى، ص 63؛ حاجعلى رزمآرا، ص 6؛ انجوى شيرازى، ص 31). ساكنان جزيره خارك به دليل وجود آب شيرين و زمين مسطح در خاركو، در اوايل آبان، معمولا پس از باران، در خاركو به كشاورزى مىپرداختند (كازرونى، ص 67ـ68). همچنين برخى از اهالى جزيره در ماههاى بهمن و اسفند، براى تعليف دامها، به خاركو مىرفتند و در آنجا ساكن مىشدند (خورموجى، ص 114؛ اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 299؛ انجوى شيرازى، ص 44).

درگذشته، انواع ماهى از جمله طوطىماهى (حاج على رزمآرا، ص 7)، مرواريد بسيار مرغوب (تا 1310ش؛ رجوع کنید به ادامه مقاله) و مرجان صيد مىشد، اما اكنون به دليل وجود كشتيهاى نفتكش، صيد رونق چندانى ندارد (حاجعلى رزمآرا، همانجا؛ آلاحمد، ص 59، 62ـ63). از خارك، نوعى سنگ ساختمانى، متشكل از فسيلِ صدف و مرجان، اغلب به داخل كشور و كويت، بصره و مناطق اطراف صادر مىشد و خط آهنى نيز براى حمل سنگها كشيده شده بود (حاجعلى رزمآرا، همانجا؛ كشاورز، ص 41ـ42؛ آلاحمد، ص 53ـ54). عمق آب در حدود يك كيلومترى جزيره به هجده متر مىرسد (خسروى، ص10) و براى پهلو گرفتن كشتيهاى نفتى با ظرفيت تا صد هزار تن يا آبنشينِ زياد، مناسب است (ايرانشهر، ج 2، ص 1489).

ميانگين حداكثر دماى ساليانه خارك ْ6ر29 و ميانگين بارش ساليانه آن حدود 6ر265 ميليمتر است. پربارانترين ماه در خارك آذر، و چهار ماه از سال (خرداد تا شهريور) بدون بارش است. ميانگين رطوبت نسبى 6ر61% و مرطوبترين ماه آن دى (72%) و خشكترين آن خرداد (49%) است (جغرافياى جزاير ايرانى خليجفارس، ص 21ـ23).

خارك در 1348ش، شهر و در 19 مرداد 1349، بخش گرديد (ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى، 1382ش، ذيل «استان بوشهر»؛ قس خسروى، ص 5، پانويس 1 كه در كتاب خود چاپ 1342ش، آورده است كه خارك در 1338ش به بخش بدل شد).

جمعيت جزيره خارك، طبق سرشمارى 1385ش، حدود 196 ،8 تن بوده است. اهالى آن شيعه دوازده امامى و اهل تسنن (شافعى)اند و به عربى و فارسى با لهجه نزديك به لهجه تنگستانى و بوشهرى گفتگو مىكنند (حاجعلى رزمآرا، ص 8؛ آلاحمد، ص 57؛ شريفيان، ص10ـ11).

گروههاى مختلف عرب و افريقايى (زنگى) در عهد ناصرى و پهلوى، به صيد مرواريد و سنگتراشى در جزيره اشتغال داشتند (خورموجى، ص 114؛ هرتسفلد، ص 103). زيورآلاتى از انواع سختپوستان آبزى خشكشده و مرجان از صنايع دستى آنجاست (آلاحمد، ص 59؛ جغرافياى جزاير ايرانى خليجفارس، ص 89). عبابافى نيز، ظاهراً تا دوره پهلوى دوم، در آنجا رواج داشت (رجوع کنید به خسروى، ص 35). جزيره خارك داراى شيلات است (جغرافياى جزاير ايرانى خليجفارس، ص 88).

بوميان جزيره خارك به موجوداتى دريايى با نام بوسَلامِه و پامَنْتيلپو (منتيل به معناى ديلم) و موجوداتى نامرئى با نام زار* و باد كه به انسان آسيب مىرسانند، اعتقاد دارند و براى بهبود افراد مبتلا به زار، مراسم رقصزار با طبلى خاص به نام شيخفَرج/ فَريچ/ فريج يا ليوا برگزار مىكنند (خسروى، ص 92ـ93، 108ـ111؛ شريفيان، ص 19ـ20، 29؛ براى اطلاع بيشتر از بادها و مراسم مربوط به آنها رجوع کنید به رياحى، ص 15ـ22). سازهاى مخصوص كه افراد خاصى مىنوازند، بيش از 150 سال پيش از زنگبار به جزيره آورده شدهاند (شريفيان، ص 37ـ38؛ براى انواع ساز و مراحل درمان رجوع کنید به ساعدى، ص 108ـ115؛ شريفيان، ص 29ـ36، 41ـ45).

برخى آثار تاريخى جزيره خارك عبارتاند از: دو مقبره خرسنگى (بناهاى ماقبل تاريخ كه با قطعات بزرگ سنگ ساخته مىشدند)، مربوط به هزار سال پيش از ميلاد (گيرشمن، 1342ش الف، ص 9)؛ قبرهاى دولمن (نوعى از بناهاى پيش از تاريخ، سنگ افقى بزرگى بر روى دو سنگ عمودى)؛ معبد پوسيدون يا نپتون (خداى دريا نزد روميان)، كه ظاهراً در قرن چهارم ميلادى ويران و بر خرابههاى آن آتشكدهاى زردشتى بنا شد و پس از ورود اسلام به مسجد بدل گرديد و در ديوار رو به قبله آن محرابى ساخته شد (همان، ص 9، 11، 15؛ آلاحمد، ص 73ـ74)؛ پيكرهاى سومرى (مربوط به 3000 ق م) كه در اواخر جنگ عراق با ايران كشف شد و احتمالا از محل ديگرى مانند معبد سومرى، به جزيره خارك منتقل گرديده است (رجوع کنید به مجيدزاده، ص 2ـ14)؛ كتيبهاى پنج خطى معروف به كتيبه هويت خليجفارس، مربوط به دوره هخامنشى كه در 1386ش كشف شد (اعتماد ملى، ش 661، 13 خرداد 1387، ص 13)؛ كليسا، صومعه، مقابر مسيحى و سردابهاى قبور و نقشهاى برجسته ساسانى در تنگ چكان (گيرشمن، 1342ش الف، ص 17، 22؛ آلاحمد، ص 71؛ هرتسفلد، ص 103ـ104)؛ مزارى كه به نوشته ياقوت حموى (ذيل مادّه) مردم جزيره آن را مدفن محمدبن حنفيه مىدانند و براى آن احترام بسيار قائلاند؛ هرچند از نظر تاريخى اين مكان مدفن محمدبن حنفيه نيست (نيز رجوع کنید به نيبور، ص 188). سازنده مقبره كه از اهالى بخارا بوده نيز در كنار مقبره مدفون است (احسانى، ص 346)؛ مقبرههاى، ابوبكر، نيكزن/ نكزن، ميرشهابالدين، علمدار، ديدهبان، ميرعبداللّه و سبزپوشان (آلاحمد، ص 131؛ خسروى، ص 24ـ25)؛ باغى قديمى در جنوب خارك، به نام باغ صالح عبدالرسولخان از دوره ساسانى كه تأسيسات ملى نفت، آن را احيا كرد و باغ شاه ناميده شد (كازرونى، ص 63؛ سرفراز، ص 8).

برخى از مشاهير منسوب به خارك عبارتاند از: خاركى، شاعرى كه در روزگار مأمون (حك : 198ـ 218) مىزيست، و محدّثانى چون ابوهَمام صَلَّت و پدرش، بومغيره بصرهاى خاركى، و ابوالعباس احمدبن عبدالرحمان خاركى بصرهاى (سمعانى، ج 2، ص 306؛ حازمى همدانى، ج 1، ص 179؛ ياقوت حموى، ذيل مادّه).

پيشينه. خارك (به زبان محلى: خارَك و خارى؛ خسروى، ص 5) در پيش از اسلام به نامهاى آراكيا، ايكار، جزيره اسكندريه و ارخه خوانده مىشد (رجوع کنید به بطلميوس، ص 32؛ هرتسفلد، همانجا؛ گيرشمن، 1342ش الف، ص 6ـ7). در منابع دوره اسلامى، به صورتهاى خارَك و خارْگ (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 61؛
مسعودى، ج 1، ص 129؛
فسائى، ج 2، ص 1586) آمده است. اعراب سواحل غربى خليجفارس آن را امالرَّبانين (وطن ناخدايان دريا) مىناميدند (آلاحمد، ص 67). نيبور (ص170، پانويس 1) آن را «خارج» ضبط كرده است.

ظاهراً واژه خارك برگرفته از خارَك يا خَرَك، نوعى خرماى نارس است، يا از خار و خارا به معناى سنگ سخت مشتق شده (برهان، ج 2، ص 697ـ698؛
آلاحمد، ص 27) و بهتدريج به خارْگ تبديل شده است (رجوع کنید به فسائى، همانجا). برخى نام خارك را به دليل اينكه اين جزيره جزو سرزمين خاراكنه بوده، برگرفته از واژه خاراكنه/ خاراكْس/ خاراسن دانستهاند (رجوع کنید به گيرشمن، 1342ش ب، ص 117؛
نفيسى، ص 68).

باتوجه به آثار كشف شده، جزيره خارك پيش از ميلاد مسيح آباد بود و محل توقف بازرگانان، تخليه كالاهاى تجارى و ارسال آن به نقاط دوردست و تهيه آبشيرين بود. اين جزيره به دليل موقعيت جغرافيايىاش، گذرگاه فاتحان، جنگجويان و دزدان دريايى (گيرشمن، 1342ش الف، ص 16، 24؛
مصطفوى، ص 143، 146) و لنگرگاه كشتيهايى بود كه از بصره به جزيره كيش (قيس) و هندوستان مىرفتند (لسترنج، ص 261).

اطلاعات درباره جزيره خارك در منابع جغرافيايى اسلامىِ قرن سوم محدود و تكرارى است. ابنخرداذبه (همانجا) جزيره خارك را در پنجاه فرسخى بصره ذكر كرده كه داراى نخل بوده و در آن كشاورزى مىشده است. در سده چهارم، اصطخرى (ص 107) به وجود منبر در خارك اشاره كرده است. مسعودى (ج 1، ص 128ـ129) آن را از بلاد جَنّابه (گناوه)، داراى لؤلؤ معروف به خارَكّى و ابنحوقل (ص 267) آن را جزء اردشيرخُرَّه (رجوع کنید به فيروزآباد*)، داراى جمعيت زياد، آب شيرين و حيوانات اهلى و تجارت پررونق دانسته است. به نوشته جيهانى (ص 57، 125)، خارك مقابل جَنّابه و از جزاير درياى (فارس)، داراى مرواريد كم اما گرانبهايى به نام درّ يتيم بود. مؤلف حدودالعالم (ص20) جزيره خارك را در جنوب بصره داراى شهرى بزرگ و آباد بهنام خارك دانسته و مقدسى (ص 101)، ضمن ذكر معادن آن به شيوه صيد صدفهاى مرواريد در خارك اشاره كرده است. در سده ششم، خارك را يكى از جزاير كوره قبادخوره نزديك سيراف* ذكر كردهاند (رجوع کنید به حازمىهمدانى، همانجا؛
ابنبلخى، ص150). ياقوت حموى، كه خود چندين بار به جزيره خارك سفر كرده بود، آن را جزو فارس دانسته كه مقابل جَنّابه و مَهْروبان است (همانجا). حمداللّه مستوفى (ص 137ـ138، 171، 234) خارك را از جزاير مشهور ايران، در پنجاه فرسخى بصره و داراى محصولات كشاورزى ذكر كرده است. ابوالفداء (ص 373) جزيره را نزديك آبادان*/ عبّادان داراى شهرى بهنام خارك دانسته و حافظ ابرو (ج 1، ص 239) به معدن مرواريد در حوالى خارك اشاره كرده و از نوعى مرواريد به نام يلغرك يا درّ يتيم نام برده است.

به گفته اعتمادالسلطنه در قرن دهم (ج 1، ص 314)، پرتغاليها جزيره خارك را ــ كه پناهگاه دزدان دريايى و محل زندگى ماهيگيران بودــ تصرف و شعبه تجارتى هرمز را در آنجا داير كردند كه پس از مدتى دزدان دريايى آنان را از جزيره راندند (گيرشمن، 1342ش الف، ص 8). در 1076/ 1665، تونو اولين مسافر فرانسوى از خارك ديدن كرد و آن را وصف نمود. در 1095/1684 هلنديها خارك را تصرف و در 24 رجب 1096/ 17 ژوئن 1685 جزيره را تخليه كردند (همانجا). در دوران حضور هلنديها، جمعيت خارك به دوازده هزارتن مىرسيد و تجارتخانه هلندى به تجارت مرواريد مىپرداخت (وادلا، ص 44). در 1166/1753، رئيس تجارتخانه، فون كنيپهاوزن هلندى، حاكم بندر ريگ را وادار كرد جزيره را به اين تجارتخانه واگذار كند. وى سپس استحكامات و قلعهاى در آنجا بنا كرد (ويلسون، ص 179ـ181؛
نيبور، ص170ـ171؛
فقيه، ص 84ـ 85). سرانجام در 1179 (يا 1180)، ميرمُهَنّا* كه مدتى در جزيره خاركو اقامت داشت، جزيره خارك و قلعه را تسخير كرد و هلنديها را بيرون راند (نامى اصفهانى، ص 163ـ166؛
غفارى كاشانى، ص 275ـ276). در 1183، كريمخان زند خارك را از ميرمهنا گرفت (ويلسون، ص 182).

در 1183/1769، كريمخان با فرانسويان قراردادى براى تأسيس نمايندگى تجارى در خارك امضا كرد. در 1223/1808 با مناسبات تازه فتحعلىشاه و ناپلئون اول، جزيره به فرانسه واگذار شد، اما در 1224/1809 با بسته شدن سفارت فرانسه در تهران، اين قرارداد لغو گرديد (گيرشمن، همانجا؛
نيز رجوع کنید به وادالا، ص 174). در جريان تصرف هرات به دست محمدشاه قاجار در جمادىالاولى 1254، خارك به اشغال انگليسيها درآمد و مركز نمايندگى انگلستان از بوشهر به خارك منتقل شد. انگليسيها تا 1258/1842 تخليه خارك را به تعويق انداختند (سپهر، ج 2، ص 722ـ725، 731ـ732؛
كرزن، ج 2، ص 405؛
كلى، ص 66).

هنگام اشغال انگليس، خارك داراى يك دهكده با چند كلبه گلى و سكنه ماهيگير و فقير، يك قرارگاه براى سربازان انگليسى و خانههاى كوچك به سبك هندى براى سكونت افسران و يك بازار محلى بود. سربازان انگليسى كالاها را نقدى خريدارى مىكردند و كالاها از اطراف به جزيره وارد مىشد (لايارد، ص 153). در آن زمان، جمعيت خارك حدود سيصد تن بود كه پس از حركت نيروهاى ايرانى به سوى خارك، در حدود 1260 همگى به كويت گريختند (كلى، ص 70ـ71).

انگليسيها بار ديگر در 1273/ 1856 جزيره را تصرف كردند (ويلسون، ص 182). آنان خارك را پايگاه كشتيهاى تجارى و جنگى و انبار مهمات خود قرار دادند و چهار بار از خارك به بوشهر و يك بار به خرمشهر حمله بردند (رائين، ج 1، ص 106). با امضاى معاهده پاريس (رجوع کنید به پاريس*، معاهده)، انگليسيها خارك را در 1274/1857 تخليه كردند (گيرشمن، 1342ش الف، ص 8). در قرن سيزدهم، فسائى (ج 2، ص1327) جزيره خارك را از ناحيه حيات داود دشتستان* دانسته و آن را بندرى تجارى ذكر كرده است كه كشتيهاى بزرگ در آن پهلو مىگيرند و كالاها بهتدريج با كشتيهاى كوچكتر از آنجا به بندر ريگ* حمل مىشوند (نيز رجوع کنید به ايران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، ج 2، ص 343، 347ـ348).

جزاير خليجفارس به دليل بدى آب و هوا، از زمان داريوش محل تبعيد زندانيان و آوارگان جنگى بودند (هرودوت، ص 244). در 1312ش، در دوره پهلوى اول، نيز جزيره تبعيدگاه شد و ساختمانهاى باقىمانده از زمان اشغال به زندان تبديل گرديدند (فرامرزى، ص 8؛
براى اطلاع در مورد برخى تبعيدشدگان رجوع کنید به كشاورز، جاهاى متعدد؛
احسانى، ص 343؛
انجوى شيرازى، ص 32ـ33).

در حدود 1330ش، جزيره خارك داراى گارد مسلح گمرك بود (رجوع کنید به حسينعلى رزمآرا، ج 7، ص 61). در 1337ش، اولين گروه ساختمانى براى ساختن اسكله وارد جزيره شدند (فرامرزى، ص 8، پانويس 1). در سهشنبه 17 آبان 1339، بندر خارك و لوله انتقال نفت گچساران به اين بندر افتتاح گرديد و دو كشتى نفتى ايرانى براى اولين بار در بندر خارك بارگيرى كردند (مصطفوى، ص 143 و پانويس 3). امروزه، بندر خارك همچنان از بندرهاى مهم نفتى و فعال خليجفارس است.


منابع:
(1) جلال آلاحمد، جزيره خارگ: در يتيم خليجفارس، تهران 1361ش؛
(2) ابنبلخى، فارسنامه، چاپ گىلسترنج و رينولد آلن نيكلسون، لندن 1921، چاپ افست تهران 1363ش؛
(3) ابنحوقل؛
(4) ابنخرداذبه؛
(5) اسماعيلبن على ابوالفداء، كتاب تقويمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاريس 1840؛
(6) علىاصغر احسانى، خاطرات ما از قيام افسران خراسان، تهران 1378ش؛
(7) اصطخرى؛
(8) اعتمادالسلطنه؛
(9) ابوالقاسم انجوى شيرازى، تبعيدگاه خارك : يادداشتهاى انجوى شيرازى در زندان خارك، بهكوشش ميهن صداقتپيشه، تهران 1384ش؛
(10) ايرانشهر، تهران: كميسيون ملى يونسكو در ايران، 1342ـ1343ش؛
(11) ايران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبتاحوال، كتاب جغرافيا و اسامى دهات كشور، ج 2، تهران 1329ش؛
(12) ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى. دفتر تقسيمات كشورى، عناصر و واحدهاى تقسيمات كشورى آذر 1385، (تهران 1385ش)؛
(13) همو، نشريه تاريخ تأسيس عناصر تقسيماتى به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛
(14) محمدحسينبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معين، تهران 1361ش؛
(15) كلاوديوس بطلميوس، الجغرافيا، ترجمه عربى، چاپ فؤاد سزگين، فرانكفورت 1407/1987؛
(16) جغرافياى جزاير ايرانى خليجفارس: استان بوشهر (جزاير خارك، خاركو، شيف، امالكرم، جبرين، نخيلو، فارسى)، تهران: سازمان جغرافيايى نيروهاى مسلح، 1381ش؛
(17) ابوالقاسمبن احمد جيهانى، اشكال العالم، ترجمه علىبن عبدالسلام كاتب، چاپ فيروز منصورى، (مشهد) 1368ش؛
(18) محمدبن موسى حازمى همدانى، الاماكن، او، مااتفق لفظه و افترق مسماه من الامكنة، چاپ حمد جاسر، رياض (بىتا.)؛
(19) عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافياى حافظ ابرو، چاپ صادق سجادى، تهران 1375ـ1378ش؛
(20) حدودالعالم؛
(21) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(22) خسرو خسروى، جزيره خارگ در دوره استيلاى نفت، تهران 1342ش؛
(23) محمدجعفربن محمدعلى خورموجى، نزهتالاخبار: تاريخ و جغرافياى فارس، چاپ على آلداود، تهران 1380ش؛
(24) اسماعيل رائين، دريانوردى ايرانيان، تهران 1350ش؛
(25) حاجعلى رزمآرا، جغرافياى نظامى ايران : جزاير ايران در خليجفارس، تهران 1320ش؛
(26) حسينعلى رزمآرا؛
(27) على رياحى، زار و باد و بلوچ، تهران 1356ش؛
(28) غلامحسين ساعدى، اهل هوا، تهران 1355ش؛
(29) محمدتقىبن محمدعلى سپهر، ناسخ التواريخ: تاريخ قاجاريه، چاپ جمشيد كيانفر، تهران 1377ش؛
(30) علىاكبر سرفراز، راهنماى آثار باستانى جزيره خارك، (تهران 1355ش)؛
(31) سمعانى؛
(32) محسن شريفيان، اهل زمين : موسيقى و اوهام در جزيره خارگ، تهران 1381ش؛
(33) ابوالحسن غفارى كاشانى، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائىمجد، تهران 1369ش؛
(34) احمد فرامرزى، جزيره خارك، بهكوشش حسن فرامرزى، تهران 1347ش؛
(35) حسنبن حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، چاپ منصور رستگار فسائى، تهران 1367ش؛
(36) خورشيد فقيه، زوال دولت هلند در خليجفارس با ظهور مير مُهَنّاى بندرريگى، بوشهر 1383ش؛
(37) محمدابراهيمبن اسماعيل كازرونى، تاريخ بنادر و جزاير خليجفارس، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1367ش؛
(38) كريم كشاورز، چهارده ماه در خارك: يادداشتهاى روزانه زندانى، تهران 1363ش؛
(39) جى.بى. كلى، هجوم انگليس به جنوب ايران: 1839 و 1856، ترجمه حسن زنگنه، بوشهر1373ش؛
40- رومن گيرشمن،جزيره خارك،تهران1342شالف؛
(41) همو، «جزيرهى خارك»، در خليجفارس، ج 2، (تهران: اداره انتشارات راديو، 1342شب)؛
(42) اوستن هنرىلايارد، سفرنامه لايارد، يا، ماجراهاى اوليه در ايران، ترجمه مهراب اميرى، تهران 1367ش؛
(43) يوسف مجيدزاده، «پيكرهاى سومرى در خارك»، مجله باستانشناسى و تاريخ، سال 11، ش 1 و 2 (پاييز 1375 ـ تابستان 1376)؛
(44) مركز آمار ايران، سرشمارى عمومى نفوس و مسكن :1375 نتايج تفصيلى كل كشور، تهران 1376ش؛
(45) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(46) محمدتقى مصطفوى، اقليم پارس، تهران 1343ش؛
(47) مقدسى؛
(48) محمدصادق نامى اصفهانى، تاريخ گيتىگشا، با مقدمه سعيد نفيسى، تهران 1363ش؛
(49) سعيد نفيسى، «جغرافياى تاريخى خليجفارس»، در خليجفارس، همان؛
(50) نقشه تقسيمات كشورى جمهورى اسلامى ايران، مقياس 000،500، 1:2، تهران: سازمان نقشهبردارى كشور، 1383ش؛
(51) كارستن نيبور، سفرنامه كارستن نيبور، ترجمه پرويز رجبى، (تهران )1354ش؛
(52) ر. وادالا، خليجفارس در عصر استعمار، ترجمه شفيع جوادى، تهران 1364ش؛
(53) ياقوت حموى؛


(54) George N. Curzon, Persia and the Persian question, London 1892;
(55) Herodotus, The histories, tr. Aubrey de Selincourt, ed. A.R. Burn, Harmonldsworth, Engl. 1980;
(56) Ernst Emile Herzfeld, Archaeological history of Iran, London 1935;
(57) Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, London 1966;
(58) Arnold Talbot Wilson, The Persian Gulf, London 1959.

/ معصومه رضازاده شفارودى/

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6737
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست