responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6710

 

خابور ، خابور، ناحيهاى باستانى در شمال سوريه و نام دو رودخانه در شمال بينالنهرين.

1) ناحيه خابور. ناحيه باستانى خابور در شمالشرقى سوريه و بخش كوچكى از عراق قرار دارد. مرزهاى ناحيه خابور، به جز مغرب آن، به درستى مشخص نيست. اين ناحيه از شمال به ناهمواريهاى جنوبى تركيه مانند كوه مَزىداغى و رشته كوه ماردينداغلرى، از مشرق به دشتهاى منتهى به دجله، از جنوب به دشتهاى جنوبى خابور كه به رود فرات منتهى مىشود و از مغرب به رود فرات محدود مىشود. اين ناحيه كه تا حدودى مثلث شكل است، امروزه در استانهاى حلب*، رقّه*، ديرالزور* و حَسَكه در سوريه و بخشى از استان نينواى عراق قرار گرفته است (رجوع کنید به >نقشه جمهورى عربى سوريه<؛ >اطلس جامع جهان تايمز<، نقشه 35).

كوههاى عبدالعزيز در جنوبغربى شهر حسكه و سِنجار در مشرق شهر حسكه از مهمترين ارتفاعات خابور بهشمار مىرود (رجوع کنید به همانجاها). مهمترين رودهاى اين ناحيه، خابور بزرگ (رجوع کنید به ادامه مقاله) و بليخ، به فرات مىپيوندند (رجوع کنید به >نقشه جمهورى عربى سوريه<؛ بهنسى، ص 58ـ60).

ناحيه خابور در شمال بينالنهرين* و بخش غربى جزيره واقع است (رجوع کنید به جزيره*). اين ناحيه از مهمترين نواحى شهرنشين در سوريه است و براساس پژوهشهاى انجام شده، شهرهاى بزرگ و پرجمعيتى در دوره مفرغ اوليه در اين ناحيه به وجود آمد كه كشاورزى و حاصلخيزى خاك نقش بارزى در شكلگيرى آنها داشت (رجوع کنید به كوپر، ص 2). احتمالا نخستين بار شهرنشينى در تلّليلان، در 25 كيلومترى جنوبشرقى شهر قامشلى (در مرز سوريه با تركيه و جنوب شهر نصيبين)، توسعه يافت كه در 2600 قبل از ميلاد، صد هكتار وسعت داشت (بهنسى، ص100؛ كوپر، همانجا؛ نيز رجوع کنید به اسماعيل، ص 122).

بنابر شواهد، برخى گروههاى بنىاسرائيل*، مانند آشوريان و آراميان، در ناحيه خابور ساكن شدند. در قرنهاى شانزدهم ـ چهاردهم قبل از ميلاد، خابور تابع امپراتورى باستانى شمال فرات به نام ميتانى و در قرن دهم قبل از ميلاد، تابع پادشاهى آراميها بود و تلّحَلَف يا جوزان، در مغرب شهر قامشلى و نزديك رأسالعين، مركز آراميها بهشمار مىرفت (رجوع کنید به د.جودائيكا، ذيل مادّه؛ المعجمالجغرافى للقطر العربىالسورى، ج 1، ص50؛ ابوعساف، ص 451؛ نيز رجوع کنید به بهنسى، ص 99). در قرنهاى نهم و هشتم قبل از ميلاد، آشوريها اين ناحيه را فتح كردند و آنجا را پايتخت خود قرار دادند (رجوع کنید به د. جودائيكا، همانجا؛ براى اطلاع بيشتر از دوره آشوريها رجوع کنید به لاكنبيل، ج 1، ص 86، 115، 131، 136؛ مزر، ص 183ـ184).

پيش از اسلام، ناحيه خابور همانند ديگر بخشهاى جزيره جزو امپراتورى روم شرقى بود و احتمالا شهر عَرَبان از مراكز مهم آن بهشمار مىرفت (رجوع کنید به ابنشداد، ج 3، قسم 1، مقدمه عبّاره، ص 41؛ >اطلس تاريخى اسلام<، ص 19ـ20). دوره اسلامى ناحيه خابور از سال 16 آغاز مىشود كه مسلمانان به قرقيسيا ــ شهرى قديمى در محل پيوستن رود خابور به فرات ــ در جنوب ناحيه لشكركشى كردند (رجوع کنید به بلاذرى، ص241ـ242، 246؛ ابناثير، ج 2، ص 532، 535). واقدى (متوفى 207) با اشاره به اينكه ناحيه خابور و شهرهاى آن مانند عربان و ماكسين با صلح فتح شدند (ج 1، ص 117)، تاريخ فتح شهرهاى ناحيه را به تفصيل بيان كرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 98ـ117). در سده اول، گروهى از قبيله تَغلِب* كه در بخشهايى از ناحيه خابور مانند سُكَير يا سكيرالعباس، بليخ و فُدَين بهسر مىبردند، منازعاتى با ساكنان خابور داشتهاند (رجوع کنید به ابناثير، ج 4، ص310، 313ـ 315). بر اين ناحيه در زمان خلافت مأمون عباسى، افراد مختلفى حكمرانى مىكردند؛ مثلا در رأسالعين در شمال خابور، حبيببن جهم و بركَيْسوم و بر پيرامون آن كه ديار مضر به شمار مىرفت، نصربن شبث نصرى حكومت مىكرد (يعقوبى، ج 2، ص 445).

ناحيه خابور در تقسيمات جغرافيايى دوره اسلامى، با عناوين ناحيهاى در جزيره (رجوع کنید به ابنرسته، ص 106؛ اصطخرى، ص 71ـ72؛ ابنحوقل، ص210)، ناحيهاى در شام (مقدسى، ص 138؛ ابناثير، ج 4، ص310، ج 7، ص 49)، ناحيهاى تابع اقليم اقور (مقدسى، ص 136، 138)، استان (كوره) يا ولايتى وسيع (ابنخرداذبه، ص 74؛ ياقوت حموى، ذيل مادّه) و غالباً مسكن قوم ربيعه معرفى شده است (رجوع کنید به ابنفقيه، ص 133؛ قدامةبن جعفر، ص 245؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 245). بهجز قوم ربيعه، عشاير ابوخابور، بكير، ابوشعبان، عفادله، ابوعسّاف و خدعان از طوايف ناحيه خابور به شمار مىروند (رجوع کنید به زكريا، ج 2، ص 578ـ579، 586ـ590، 593). شهرهاى صُوَر، طابان، تُنَيْنير عليا و سفلى و مِجْدَل از آباديهاى مهم دوره اسلامى خابور هستند (رجوع کنید به ابنفقيه، همانجا؛ قدامةبن جعفر، ص 216؛ مقدسى، ص 138). قصبه اين ناحيه، عرابان بود (مقدسى، همانجا).

براساس مطالب ابناثير، دستكم تا اوايل سده ششم خابور بيشتر از آنكه تابع دمشق باشد، به موصل وابسته بود (براى نمونه رجوع کنید به ج10، ص341ـ343، 428ـ430). در 318، ناصرالدوله حمدانى با تصرف ناحيه خابور، قلمرو حكومت خود در موصل را گسترش داد (رجوع کنید به ابناثير، ج 8، ص 217؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 298). در 433، سلجوقيان با حمله به اين ناحيه، بهويژه بخشهايى كه مسكن قوم بكر بود، آنجا را غارت كردند (ابناثير، ج 9، ص 385ـ387). در قرن بعد، كه امراى زنگى بر بخشهايى از موصل و شام حاكم شدند، خابور به حكومت آنان ضميمه شد و سيفالدين غازى، حاكم موصل، در 575 خابور را تصرف كرد (رجوع کنید به همان، ج 11، ص 605ـ608)، اما در 578، صلاحالدين ايوبى حكومت ايوبيان را در خابور گسترش داد (رجوع کنید به ابناثير، ج 11، ص 484؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 107).

در 584، عمادالدين زنگىبن قطبالدين مودود، حاكم ناحيهاى شامل سنجار، نصيبين، رقّه و خابور بود (رجوع کنید به ابناثير، ج 12، ص 6، 20، 132؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 134، 183) كه نشان مىدهد قلمرو ناحيه خابور محدودتر شده است. در 606 و اندكى پيش از حمله مغول، ملك عادل ايوبى با حمله به ياران قطبالدين محمد (فرزند عمادالدين زنگى) خابور را تصرف كرد (رجوع کنید به ابناثير، ج 12، ص 284ـ286؛ ابنشداد، ج 3، قسم 1، ص 135، 185ـ186). مغولها در دهه سوم قرن هفتم به ناحيه خابور حمله و شهرهاى آن از جمله عربان را غارت كردند (رجوع کنید به ابناثير، ج 12، ص500، 503). از وضع ناحيه خابور پس از حمله مغولها، اطلاعات پراكندهاى در دست است. در سده هشتم، حمداللّه مستوفى (ص 104) تنها از شهر خابور در اقليم چهارم نامبرده كه قبادبن فيروز ساسانى آن را ساخته بود و در سده دهم، ابنسباهىزاده (ص 304) تنها از وادى خابور نام برده است. آنچه مسلّم است، ناحيه خابور از سده دهم تابع عثمانيها بود و شهرهاى آن مانند رقّه و رأسالعين در تقسيمات ولايات عثمانى، قضا (شهرستان) بودند (رجوع کنید به سامى، ذيل «رأسالعين»، «رقّه»). اين ناحيه پس از كشمكشهاى سياسى دولت عثمانى و استعمارگران در سدههاى سيزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بيستم، با تشكيل كشور سوريه در 1319ش/1941 در محدوده اين كشور قرار گرفت (رجوع کنید به سوريه*).

از تپهها و مراكز شهرى بسيارى كه در ناحيه خابور وجود داشته است، نام تلّ احمر در شمالغربى رقّه و نزديك فرات، تلّ خِنْزير در جنوبغربى رأسالعين و نزديك مرز سوريه و تركيه، تلّ كوجِك در شمالشرقى شهر حسكه و نزديك مرز سوريه و عراق، تلهاى تَمِر و بَيْدَر در شمالغربى حسكه در نقشهها ديده مىشود (رجوع کنید به >نقشه جمهورى عربى سوريه<؛ >اطلس جامع جهان تايمز<، همانجا؛ بهنسى، ص 14ـ15). آثار متعددى از قبل از اسلام و دوره اسلامى در اين ناحيه به دست آمده است، از جمله در تلّ بيعه، در مشرق رقّه؛ تلّ حمام تركمان، در هشتاد كيلومترى شمال تلّ رقّه؛ تلّ صُوَّر، در شمال ديرالزّور و كرانه رود خابور بزرگ؛ فخيريهواشوكانى، در دو كيلومترى جنوبى رأسالعين و تلحَلَف (رجوع کنید به بهنسى، ص70، 72ـ73، 84، 96ـ 99؛ هول، ص 67ـ69؛ نيز رجوع کنید به ابوعساف، ص 17ـ18، 24ـ 25، 54ـ57). ابوريان سريحبن ريانبن سريح خابورى (از اهالى عربان) از بزرگان خابور در سده ششم است (سمعانى، ج 2، ص 302).

2) رود خابور بزرگ. نام آن در اصل، خابور (خابور فرات) است و براى آنكه با خابورِ دجله اشتباه نشود، خابور بزرگ ناميده مىشود. رود خابور بزرگ، مهمترين ريزابه ساحل چپ فرات، در مركز ناحيه خابور و شمالشرقى كشور سوريه در استانهاى حسكه و ديرالزّور جريان دارد (رجوع کنید به >نقشه جمهورى عربى سوريه<؛ >اطلس جامع جهان تايمز<، همانجا). اين رود، پس از فرات و نهرالعاصى، سومين رود مهم سوريه است و حدود 430 كيلومتر طول و 28 تا 50 متر عرض دارد (رجوع کنید به المعجم الجغرافى للقطرالعربى السورى، ج 1، ص 256؛ الموسوعةالعربية، ج 8، ص 723). خابور از چشمههاى بسيارى در رأسالعين در ارتفاع 347 مترى سرچشمه مىگيرد و پس از طى 124 كيلومتر در جهت عمومى شمالغربى ـ جنوبشرقى، به شهر حسكه (مركز استان) در ارتفاع 294 مترى مىرسد. پس از حسكه، رود خابور با جهت عمومى جنوبى، در آبادى بصيره در ارتفاع 187 مترى به فرات مىپيوندد (رجوع کنید به المعجمالجغرافى للقطر العربىالسورى، ج 1، ص 257؛ الموسوعةالعربية، ج 8، ص 722). طبق منابع، خابور از حدود سيصد چشمه در رأسالعين تغذيه مىشود كه به مقدار ده آسياب آب دارند و رود هرماس از شاخههاى مهم آن است (براى نمونه رجوع کنید به حمداللّه مستوفى، ص 226؛
دمشقى، ص 256). امروزه، مهمترين چشمههايى كه خابور از آنها تغذيه مىشود، حصان، زرقاء شمالى، زرقاء جنوبى، فواره و دو چشمه به نام كبريت است؛
چشمه كبريت دوم بالغ بر پنجهزار ليتر بر ثانيه و چشمه زرقاء شمالى بالغ بر دوهزار ليتر بر ثانيه آب دارد كه پرآبترين چشمههاى خابور هستند (رجوع کنید به المعجمالجغرافى للقطر العربى السورى، ج 1، ص 256؛
الموسوعةالعربية، همانجا). ميانگين آبدهى ساليانه خابور، پنجاه متر مكعب بر ثانيه است (المعجمالجغرافى للقطر العربى السورى، ج 1، ص 257؛
نيز رجوع کنید به الموسوعة العربية، ج 8، ص 723). اين ميزان آب، كرانههاى خابور را به يكى از حاصلخيزترين مناطق با آباديهاى بسيار تبديل كرده است (رجوع کنید به الموسوعةالعربية، ج 8، ص300). در سده چهارم بهگفته اصطخرى (ص 74) مزارع بسيارى در نزديكى قرقيسيا* و كرانههاى خابور وجود داشته است. در همين سده ابنحوقل (ص 222، 227)، با نامبردن برخى آباديهاى مجاور رود خابور، از حاصلخيزى پيرامون رود سخن گفته است. بهنوشته وى ميوههاى خابور در زمستانها به عراق صادر مىشد (نيز رجوع کنید به ابنشداد، ج 3، قسم 1، همان مقدمه، ص 44).

رود خابور بزرگ در تاريخ باستان (رجوع کنید به دبويس، ص 238، پانويس 121، ص 254) و دوره اسلامى ناحيه خابور، جزيره و شام اهميت بسيارى داشته است. ازاينرو، جغرافىدانان مسلمان به توصيف و كيفيت آن پرداختهاند، از جمله مؤلف حدودالعالم كه از آن نام برده است (رجوع کنید به ص 154) و مؤلفانى چون ابنخرداذبه (ص 175)، ابنفقيه (ص 133ـ134) و ياقوت حموى (همانجا) كه هريك مطالبى درباره اين رود ذكر كردهاند (نيز رجوع کنید به دمشقى، همانجا؛
سامى، ذيل مادّه). بنابر مطالب اين مؤلفان، بهجز رأسالعين و قيساريه، شهرهاى طابان، عربان، سكير، شمسانيه، ماكسين و صور از شهرهاى مهم در ساحل رود خابور بزرگ بودهاند. كرانههاى رود خابور بزرگ مورد توجه باستانشناسان متعددى از جمله زاخاو بوده است كه در آن حفارى و آثارى كشف كردهاند (براى نمونه رجوع کنید به زاخاو، ص 134ـ137؛
نيز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه).

3) رود خابور كوچك. از ريزابههاى سمت چپ رود دجله در شمال عراق است. اين رود به طول حدود صد كيلومتر در كشورهاى تركيه و عراق جريان دارد و حدود سى كيلومتر از آن، مرز عراق و تركيه را تشكيل مىدهد (رجوع کنید به سامى، همانجا؛
>اطلس جامع جهان تايمز<، نقشه 37). خابور كوچك از دو سرشاخه مهم تشكيل مىشود. سرشاخه اصلى با نام خابور از ارتفاعات جنوبى استان وان در تركيه سرچشمه مىگيرد و به سمت جنوب جريان دارد و با شاخه ديگرى كه از ناهمواريهاى شرقى استان دَهوك در شمال عراق سرچشمه مىگيرد، در محلى در مغرب بامرنى بههم مىپيوندند و رود خابور كوچك را تشكيل مىدهند. اين رود، پس از بامرنى به سمت غرب جريان دارد و با عبور از شهر زاخو، در شمال آبادى فيش خابور، به دجله مىريزد (رجوع کنید به >اطلس جامع جهان تايمز<؛
د. اسلام، همانجاها). در نوشتههاى قديم اسلامى، اين رود با نام خابور حَسَنيّه معرفى شده است، چرا كه از شهرى به نام حسنيّه عبور مىكرد (براى نمونه رجوع کنید به مقدسى، ص 139؛
ياقوتحموى، همانجا؛
ابناثير، ج 9، ص 35).


منابع:
(1) ابناثير؛
(2) ابنحوقل؛
(3) ابنخرداذبه؛
(4) ابنرسته؛
(5) ابنسباهىزاده، اوضح المسالك الى معرفة البلدان و الممالك، چاپ مهدى عيدالرواضيه، بيروت 2008؛
(6) ابنشداد، الاعلاق الخطيرة فى ذكر امراءالشام و الجزيرة، ج 3، قسم 1، چاپ يحيى زكريا عبّاره، دمشق 1978؛
(7) ابنفقيه؛
(8) على ابوعسّاف، آثارالممالك القديمة فى سورية: 8500ق .م الى 535ق.م، دمشق 1988؛
(9) فاروق اسماعيل، «اخبار جديدة عن نفوذ مملكة يمخد (حلب) فى منطقة الخابور»، دراسات تاريخية، سال 14، ش 1ـ2 (آذار حزيران 1993)؛
(10) اصطخرى؛
(11) بلاذرى (بيروت)؛
(12) عفيف بهنسى، سورية، التاريخ و الحضارة: منطقةالجزيرة و الفرات محافظات الرقة، ديرالزور، الحسكة، (دمشق) 2001؛
(13) حدودالعالم؛
(14) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(15) محمدبن ابىطالب دمشقى، كتاب نخبة الدهر فى عجائب البَرّ و البحر، بيروت 1408/ 1988؛
(16) احمد وصفى زكريا، عشائرالشام، دمشق 1403/1983؛
(17) شمسالدينبن خالد سامى، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛
(18) سمعانى؛
(19) قدامةبن جعفر، كتابالخراج، چاپ دخويه، ليدن 1889، چاپ افست 1967؛
(20) المعجم الجغرافىللقطر العربى السورى، باشراف عماد مصطفى طلاس، (دمشق): مركز الدراسات العسكرية، 1990ـ؛
(21) مقدسى؛
(22) الموسوعةالعربية، دمشق: هيئة الموسوعةالعربية، 1998ـ، ذيل «الخابور (نهر)» (از على موسى)، «الحسكة» (از شاهر جمال آغا)؛
(23) محمدبن عمر واقدى، فتوحالشام، بيروت: دارالجيل، (بىتا.)؛
(24) ياقوت حموى؛
(25) يعقوبى، تاريخ؛


(26) Lisa Cooper, Early urbanism on the Syrian Euphrates, New York 2006;
(27) Neilson C. Debevoise, A political history of Parthia, Chicago 1938;
(28) Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s.v. "Habor" (by Michael Avi- Yonah);
(29) EI2, s.v. "Khabur" (by J. Lassner);
(30) An Historical atlas of Islam, ed. William C. Brice, Leiden: Brill, 1981;
(31) Frank Hole, "A radio carbon chronology for the middle Khabur, Syria", Iraq, LXIII (2001);
(32) Daniel David Luckenbill, Ancient records of Assyria and Babylonia, Chicago 1926-1927;
(33) Map of the Syrian Arab Republic, scale: 1:1'000'000, Beirut: GEO Projects, 2000;
(34) Amihai Mazar, Archaeology of the land of the Bible: 10.000-586 B.C.E., New York 1992;
(35) Eduard Sachau, Am Euphrat und Tigris: Reisenotizen aus dem winter 1897-1898, Leipzig 1900, repr. in The Islamic world in foreign travel accounts, vol. 23, ed. Fuat Sezgin, Frankfort on the Main: Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University, 1995;
(36) The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.

/ احمد آرين نيا/

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6710
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست