responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6680

 

حيدرعلى خان بهادر ، حيدرعلى خان بهادر، حاكم مستقل ايالت مِيْسور در جنوب هند، و مبارز ضداستعمار. خاندان او از مهاجران به هند و مدعى انتساببه قبيله قريش بودند. جد اعلاى او شيخولىمحمد نام داشت كه در اواخر قرن دهم از مكه به شهر گلْبَرگه هند مهاجرت كرد و از شيوخ آن منطقه شد. فرزند او، علىصاحب، نيز از مشايخ صوفيه و مورد احترام اهالى بود. اين خاندان شافعىمذهب بودند (كرمانى، ص 6؛ بريتل بنك، ص 79ـ80؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه). پسران علىصاحب، برخلاف او، به سپاهيگرى روى آوردند و در زمان عادلشاهيان* در بيجاپور قدرت گرفتند. صاحبْ فتحمحمد (پدر حيدرعلى) چندى به درگاه (آستانه) سيدمحمد گيسودراز* پيوست (بريتل بنك، ص80). وى بعدها به صوبه اركات، در مشرق دكن و به مقام جمعدارى رسيد و در 1133 به صوبه سرا رفت و به منصب فرماندهى چهارصد پياده و يكصد سوار رسيد (كرمانى، ص 8ـ11؛ بوريج، ج 2، ص 217). فتحمحمد در 1137 در يكى از جنگهاى نواب سِرا كشته شد (كرمانى، ص 11، 13).

حيدرعلى در 1134 در بالاپور به دنيا آمد. پس از مرگ پدرش، عباسقلىخان، حاكم بالاپور، وى را همراه مادر و برادرش، زندانى كرد و دارايى فتحمحمد را غارت نمود. سرانجام، حيدرصاحب، عموزاده حيدرعلى بهادر كه موقعيت نظامى خوبى داشت، با پرداخت مبلغى آنان را آزاد كرد (رجوع کنید به كرمانى، ص 11ـ15؛ بوريج، ج 2، ص 217ـ218؛ د.اسلام، همانجا).

حيدرعلى در نوزده سالگى داوطلبانه به خدمت راجا نندراج، حاكم ميسور، درآمد. در حدود 1153، به دليل شجاعتى كه حيدرعلى از خود نشان داد، سركرده عدهاى تفنگچى و فرمانده 500 ،1 سوار و سه ـ چهار هزار پياده شد (رجوع کنید به كرمانى، ص 17ـ18) و نيز در 1163 براى جنگ به ديونهلى اعزام شد (كبير كوثر، ص 336؛ د.اسلام، همانجا). از اين پس، سراسر زندگى حيدرعلى در جنگ سپرى شد. در 1165، در ميسور عليه نندراج شورش شد. حيدرعلىخان با شورشيان جنگيد و آنها را دستگير كرد (كرمانى، ص 21ـ22). همچنين در 1166ـ1167، نندراج و حيدرعلى نيروهاى نواب محمدعلىخان سراجالدوله و متحدان فرانسوىاش را شكست دادند. به پاداش اين پيروزى، حيدرعلى فوجدار ديندگل، در جنوب كرناتك، شد (رجوع کنید به كرمانى، ص 22ـ30؛ قس بريتلبنك، ص 19؛ كبير كوثر؛ د. اسلام، همانجاها).

با حمايت حيدرعلى، نندراج به حكومت خود بر ميسور ادامه داد و به اين دليل، نندراج به حيدرعلى عنوان خان و دَلَواى (سپهسالار) داد (بريتلبنك؛ د. اسلام، همانجاها). در 1169 كه قدرت نندراج رو به ضعف نهاد، كريشناراجاى دوم (از حاكمان همجوار ميسور) براى تصرف سرنگاپتم حركت كرد و حيدرعلى نيز از او حمايت و نندراج را عزل كرد (بريتلبنك، همانجا).

در سالهاى 1169 تا 1175 حيدرعلى با استفاده از اختلاف بين راجاها بر قلمرو خود افزود. وى با ميرسيد شريف علىخان ناظم، از آصفجاهيان دكن، متحد شد و در 1171، كرناتكِ پايين گهات (كويمتور) را تصرف كرد و به نام خود سكه زد. در 1172، بالاپور و در 1173 بدنور به تصرف وى درآمد. تصرف بدنور بر قدرت او افزود زيرا مركز دكن بود و راههاى اصلى مَنْگَلور به گهات از آن مىگذشت. حيدرعلى، بدنور را حيدرنگر ناميد و به پايتختى خود برگزيد و به نام خود سكه زد. وى با غنايمى كه طى سالها جنگ با حاكمان هندو كسب كرده بود، قدرت اصلى ميسور شد و لقب نواب بهادر را بر خود نهاد (رجوع کنید به كرمانى، ص 55ـ75؛ بريتلبنك، ص20ـ21؛ دولافوس، ص 238).

حيدرعلى بهادر در 1175، پس از خلع راجاى هندوى ميسور، در حيدرنگر اعلام استقلال كرد و خود را سلطان ميسور خواند (بريتلبنك، ص 21؛ دولافوس، ص 237). اعلام استقلال او همزمان با رقابت فرانسه و بريتانيا بر سر هند بود. حيدرعلى بهادر كه همواره از سوى بيگانگان احساس خطر مىكرد، سعى داشت تا با برنامهريزى حساب شده، انگليسيها را به عقب براند (رجوع کنید به كرمانى، ص 24؛ بريتلبنك، همانجا). او پس از اتحاد با نظام علىخان، نظام دكن، جنگ با انگليسيها را آغاز كرد. انگليسيها با كمك محمدعلىخان سراجالدوله، بر كرناتك پايين گهات مسلط شدند (رجوع کنید به كرمانى، ص 126ـ136؛ د. اسلام، همانجا). حيدر از انگليس تقاضاى صلح كرد كه پذيرفته نشد. حيدرعلىخان حملات خود را ادامه داد و پس از مدت كوتاهى به حوالى مدرس رسيد. پس از آن، حكومت انگليسى مدرس ناگزير به صلح تن داد و قرارداد صلح منعقد گرديد (ذيقعده 1182/ آوريل 1769). طبق آن، قرار شد حيدرعلىخان نواحى متصرفى را مسترد كند و قواى دو طرف در صورت بروز جنگ از يكديگر حمايت كنند (رجوع کنید به كرمانى، ص 136ـ 147؛ بوريج، ج 2، ص 278ـ281؛ دولافوس، ص 238ـ240؛ د. اسلام، همانجا).

در 1187، مراتههها براى تسخير متصرفات حيدرعلى بهادر از پونا حركت كردند. حيدرعلى به اتكاى قرارداد صلح از انگليسيها كمك خواست اما آنان نپذيرفتند و حيدرعلى شكست خورد (رجوع کنید به كرمانى، ص 158ـ164؛ بوريج، ج 2، 292، 500؛ كبير كوثر؛ د. اسلام، همانجاها). اين پيمانشكنى حيدرعلى بهادر را به دشمنى با انگليسيها و اتحاد با فرانسويها واداشت. نيروهاى انگليس در بندرماهى، از متصرفات فرانسه كه در اختيار حيدرعلى بود، نيرو پياده كردند. حيدرعلى بهادر به كرناتك حمله كرد و تا پنجاه مايلى شهر مدرس را ويران نمود و در 1194، كلنل بيلى، فرمانده انگليسى، را اسير كرد. جنگ ادامه يافت و حيدرعلى درصدد لشكركشى عظيمى با كمك نيروهاى فرانسوى بود كه دچار بيمارى سياهزخم شد و اول محرّم 1197 در نزديكى چيتور درگذشت. پس از وى پسرش، تيپوسلطان*، به تخت نشست (رجوع کنید به كرمانى، ص 226ـ249؛ بوريج، ج2، ص440ـ441، 473ـ474، 507؛ د. اسلام، همانجا؛ دولافوس، ص 253ـ256).

حيدرعلى بهادر از نخستين مبارزان مسلمان ضداستعمار هند و شجاع و باهوش بود. او از خواندن و نوشتن بهرهاى نداشت اما فرماندهى قدرتمند و سياستمدارى توانا بود. در زيركى، او را با چنگيز، تيمور و نادرشاه افشار مقايسه كردهاند (بريتلبنك، ص 19؛ د. اسلام، همانجا). او در جنگها از شيوههاى نظامى بريتانيايى و فرانسوى استفاده مىكرد (بريتلبنك، ص 21ـ22).

او در اعتقادش به اسلام ثابت قدم بود. بين شيعه و سنّى فرقى نمىنهاد. به على عليهالسلام ارادت خاص داشت و بر مُهر ديوانش جمله «لافتى الّاعلى لاسيف الّا ذوالفقار» حك شده بود. با اين همه به هندوها احترام مىگذاشت و در جشنها و آيينهاى مذهبىِ آنان شركت مىكرد (كرمانى، ص 254، 257ـ 258؛ بوريج، ج 1، ص 632).

مملكتدارى حيدرعلىخان بهادر بر پايه عدالت بود. در قلمرو خود به جز اخبارنويس، خفيهنويس و جاسوس نيز داشت تا او را از ظلم يا سستى مأموران با خبر كنند. لباس رسمى او سرخرنگ بود و دستار سرخى نيز بر سر مىنهاد اما شبها جامه سياه مىپوشيد و براى آگاهى از احوال لشكريان، مسافران و غريبان به تجسس مىپرداخت (كرمانى، ص 250ـ252).


منابع:
(1) كلود فريزر دولافوس، تاريخ هند، ترجمه محمدتقى فخرداعى گيلانى، (تهران) 1316ش؛
(2) ميرحسين علىبن عبدالقادر كرمانى، نشان حيدرى (تاريخ تيپوسلطان)، چاپ سنگى بمبئى 1307/1890؛


(3) William Henry Beveridge, A comprehensive history of India: civil, military and social, London 1871;
(4) Kate Brittlebank, Tipu Sultan's search for legitimacy, Delhi 1997;
(5) EI2, s.v. "Haydar Ali Khan Bahadur" (by Mohibbul Hasan);
(6) Kabir Kausar, Secret correspondence of Tipu Sultan, Lahore 1980.

/ منيژه ربيعى /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6680
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست