responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6655

 

حَوّى، سعيد ، حَوّى، سعيد، مفسر قرآن و از رهبران اخوانالمسلمين* در سوريه. در 1314ش/ 1935 در محله فقيرنشين عليليات در حماه* متولد شد. مادرش را در خردسالى از دست داد و پدرش، محمد ديب، نيز به اتهام قتل متوارى و سپس زندانى شد. از اينرو سعيد كودكى را تحت كفالت عمو و مادربزرگش گذراند (حَوّى، 1407، ص 7ـ8). مادربزرگ سعيد نخست او را نزد معلم قرآن و سپس به مدرسه ابتدايى فرستاد، ولى پدرش پس از آزادى از زندان، او را از رفتن به مدرسه بازداشت تا كمك كارش باشد. پدرش عمدهفروش محصولات كشاورزى بود و از سعيد براى حساب و كتاب معاملات كمك مىگرفت و بدين ترتيب سعيد خواندن و نوشتن و رياضيات را فراگرفت. او در يازده سالگى به مدرسه شبانه رفت و تحصيلات ابتدايى خود را كامل كرد. سعيد از كودكى شيفته مطالعه بود و همين امر او را در نگارش توانمند ساخت. در دبيرستان به همراه برخى از دوستانش به حفظ و تلاوت قرآن پرداخت به طورى كه در پايان دوره دبيرستان بيشتر قرآن را حفظ بود (همان، ص 9ـ11، 15ـ16، 22، 26). محمد حامد (متوفى 1348ش/1969)، شيخ صوفى طريقه نقشبندى، مفتى و خطيب شهر حماه و از پايهگذاران اخوانالمسلمين در اين شهر، معلمِ تعليمات اسلامى در دبيرستانِ سعيد بود (همان، ص 39؛ براى بحث تفصيلى درباره زندگى وى رجوع کنید به طهماز، ص 12ـ79؛ وايسمان، 1993، ص607ـ611). اين آشنايىبه رابطه بيشتر و شركت وى در جلسات دينى شيخ در مسجدجامع سلطان انجاميد. شيخ حامد در تكوين ديدگاههاى دينى و اعتقادى سعيد بسيار نقش داشت چنانكه وى در خاطرات خود از پيوند روحى عميقش با شيخ حامد و تأثير فراوان او خبر داده است (رجوع کنید به حوّى، 1407، ص 23، 26، 30، 37).

پدر و عموى سعيد از فعالان سياسى حماه بودند و به حزب سوسياليسم عربى كه اكرم حورانى* تأسيس كرده بود، پيوستند. آنان همچنين در درگيرى با اشغالگران فرانسوى كه به خروج آنان از حماه انجاميد، شركت داشتند (همان، ص 10، 14). سعيد كه پيشتر شاهد فعاليتهاى سياسى پدرش بود، در دبيرستان با احزاب سياسى سوريه بيشتر آشنا شد و در 1331ش/1952 به توصيه شيخ محمد حامد به اخوانالمسلمين (براى گزارشى تحليلى درباره اخوانالمسلمين در سوريه >رجوع کنید به دايرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد<، ج 3، ص 191ـ194) پيوست و تحت تعليم مصطفى صيرفى، از شخصيتهاى بارز اخوانى قرار گرفت (حوّى، 1407، ص 23، 25ـ26، 30؛ همو، 1984الف، ص 86). سعيد اين موضوع را تحولى بزرگ در زندگى خويش دانسته كه بُعد اجتماعى وجود او را پرورش داده است (1407، ص 25). او به سرعت از عضوى ساده در حزب به مسئول شاخه دانشآموزى اخوان در حماه ارتقاى درجه يافت و در بسيارى از تظاهرات و اجتماعات آنان سخنرانى كرد. وى همچنين در آموزشهاى نظامى و تجمعات ساليانه اخوانيان در سوريه شركت جست (همان، ص 27، 30ـ31، 33).

سعيد حوى در 1335ش/ 1956 به قصد يادگيرى فقه اسلامى، به دانشكده الهيات دانشگاه دمشق رفت و در كلاس درس استادانى چون مصطفى سباعى*، محمد مبارك، مصطفى زرقاو معروف دواليبى حضور يافت. وى در همان سال موفق به حفظ كل قرآن نيز شد. او در اين دوران به فعاليتهاى سياسى خويش ادامه داد و مسئول گروه اخوان در دانشكده شد، هر چند در سال دوم تحصيلات دانشگاهىاش، اخوانالمسلمين به سبب وحدت سياسى سوريه و مصر منحل شد (همان، ص 38، 44ـ46، 53؛ نيز رجوع کنید به بطاطو، ص 17ـ18).

سعيد تحت تأثير شيخ حامد به تصوف نيز متمايل شد و به تشويق او نزد شيوخ تصوف سوريه از جمله محمد هاشمى، ابراهيم غلايينى، رمضان بوطى، و محمدعلى مراد تلمذ و از آنها اجازه اخذ كرد. او همچنين قرآن را نزد علوانى، شيخ قرّاء دمشق، و فقه را از عبدالوهاب دبس وزيت فراگرفت و از دانش عبدالكريم رفاعى، از بزرگان نهضت اصلاح در قرن چهاردهم، بسيار بهره برد (حوّى، 1407، ص 29ـ30، 37ـ38، 44ـ46). رفاعى مروج انديشه تبديل مساجد به مدرسه بود و خود نيز مدير مدرسهاى بود كه در مسجد زيدبن ثابت تأسيس كرده بود. سعيد به تبعيت از وى، يك گروه صوفى با نام فقرا تأسيس كرد كه هر يك از اعضاى اين گروه به فعاليت آموزشى در يكى از مساجد حماه پرداختند (همان، ص 53ـ55).

حوى در 1340ش/ 1961 از دانشگاه فارغالتحصيل شد و مدتى معلم تعليم و تربيت اسلامى بود. در همان زمان به ايراد خطبه در نماز جمعه و برگزارى مجلس درس در مساجد نيز مىپرداخت. در 1342ش/ 1963 به خدمت سربازى رفت (همان، ص 56ـ58). در همان سال حزب بعث در سوريه قدرت را به دست گرفت (همان، ص 67ـ68). حوى پس از اتمام دوره سربازى به حماه بازگشت و اندكى بعد در قيام مسلحانه مردم حماه برضد حزب حاكم كه سكولار و بىتوجه به شعائر دينى بود، شركت جست. وى در ساماندهى نيروها سهمى جدّى داشت، هرچند با درگيرى مسلحانه مخالف بود. اين درگيرى 29 روز طول كشيد و حكومت نام حوى را نيز در زمره متهمان اعلام كرد، از اينرو وى به همراه برخى از سران اخوان كه در قيام شركت داشتند، به عراق و پس از چهل روز به اردن گريختند و سرانجام با اعلام عفو عمومى حكومت، به حماه بازگشتند (براى تفصيل حوادث قيام حماه و نقش حوى در آن رجوع کنید به همان، ص 69ـ76).

در پى تبعيد عبدالكريم عثمان، رهبر اخوان حماه به عربستان، حوى در سىسالگى به نيابت رهبرى اخوان منصوب شد، اما با ايجاد محدوديتهاى حكومتى، او نيز ناگزير به عربستان سعودى مهاجرت كرد. پس از سفر وى، حكومت همه رهبران و سران اخوان را در سوريه زندانى كرد (همانجا، نيز رجوع کنید به ص 80ـ84). وى پنج سال (1345ـ1350ش/ 1966ـ1971) در عربستان به تدريس ادبيات عرب و حديث و اصول فقه در مؤسسات علمى و نيز مدارس پرداخت و در همين سالها مجموعه سه جلدى اصول خويش ــ اللّه، الرسول، و الاسلامــ را تأليف و منتشر كرد. همچنين كتاب جنداللّه ثقافةً و اخلاقاً را نگاشت كه در 1350ش/1971 منتشر شد (همان، ص89، 96). انتشار اين آثار در 1348ش/ 1969 و پس از آن، او را بهعنوان متفكرى مهم معرفى كرد. در 1350ش/1971 با روى كارآمدن حافظ اسد اجازه يافت به سوريه بازگردد (همان، ص 90).

در غياب حوى، ميان اعضاى اخوانالمسلمين در سوريه اختلاف افتاده بود و به سه شاخه تقسيم شده بودند (همانجا؛ نيز رجوع کنید به ماير، ص 596). طبيعى بود كه حوى با بازگشت به سوريه، در انتخابات شوراى رهبرى اخوان در حماه برگزيده شود. شاخه اخوانى حماه در ظاهر بىطرف بود ولى عملا به دليل گرايشهاى اعضا به شاخههاى دمشق و حلب، دچار اختلاف درونى بود. حوى به سازماندهى مجدد شاخه اخوان در حماه پرداخت و كوشيد با برگزارى جلسات با سران هر يك از شاخهها اختلافات موجود را فيصله دهد، هر چند اين تلاش بىثمر بود (حوّى، 1407، ص 99ـ101).

اما نقش حوى در مسائل ملى مهمتر و البته تلاشهاى وى نيز باتوفيق همراهبود.قانوناساسى پيشنهادى حافظاسددر 1352ش/ 1973، كه ظاهرى سكولار داشت (رجوع کنید به سوريه*؛ حافظ اسد*)، واكنشهاى جدّى اسلامگرايان سوريه را در پىداشت. حوى بر اين عقيده بود كه تنها با اتكا به علماى سوريه مىتوان رژيم را وادار به عقبنشينى كرد. وى بيانيهاى برضد قانون اساسى پيشنهادى نوشت كه بيشتر علماى حماه و برخى شهرهاى ديگر آن را امضا كردند. اين موضوع، همراه با برخى تظاهرات و اعتراضات عمومى در حماه و ديگر شهرهاى سوريه، حافظ اسد را ناگزير به اجراى اصلاحات درخواستى در قانون اساسى كرد (رجوع کنید به حوّى، 1407، ص 104ـ112). هر چند در پى اين ماجرا، حوى به جرم مشاركت در فعاليت برضد قانون اساسى بازداشت و به پنج سال زندان (1352ـ1357ش/ 1973ـ 1978) محكوم شد (همان، ص 112ـ113؛ براى توصيف وى از شرايط زندان و بازجوييها رجوع کنید به همان، ص 114ـ 127). او در اين پنج سال به آموزش فقه و تفسير به ديگر زندانيان و تأليف كتاب از جمله تفسير قرآن با عنوان الاساس فىالتفسير مشغول بود (همان، ص 122ـ123).

حوى در 1357ش/ 1978، هم زمان با انتخابات رياست جمهورى، از زندان آزاد و دو ماه بعد به قصد عمره از سوريه خارج شد و سپس به اردن رفت و ديگر به سوريه بازنگشت (همان، ص 126ـ127، 130، 133). در اردن وقت خويش را به تأليف كتاب اختصاص داد و دو كتاب تربيتنا الروحية و المدخل الى دعوة الاخوانالمسلمين را نگاشت. همچنين تفسيرى را كه در زندان نوشته بود، بازنويسى كرد (همان، ص 133). بهعلاوه گويا او در انتشار نشريه النذير كه ارگان رسمى اخوانالمسلمين در اردن آن را منتشر مىكرد، نقشى محورى داشته است (هلالى، ص 137). وى در اين مدت به كشورهاى مختلف عربى و اروپايى و امريكا سفر و در مراسم مختلف سخنرانى مىكرد (حوّى، 1407، ص 133ـ135). او پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، با امام خمينى ملاقات كرد (همان، ص 137). در سالهاى 1357ـ1363ش/ 1978ـ1984، حوى از اعضاى شوراى رهبرى اخوانالمسلمين در سوريه نيز بود و در فعاليتهاى اخوانى مشاركت جدّى داشت تا اينكه به سبب بيمارى از اين سمت استعفا كرد (همان، ص 141ـ143، 145). سالهاى پايانى حيات حوى با درد و بيمارى توأم بود و وى سرانجام در 1368ش/ 1989 در 54 سالگى در عمان درگذشت (عبداللّه عقيل، ص 448، 456؛ براى گزارش تحليلى از شرححال سعيد حوى رجوع کنید به وايسمان، 1993، ص 601ـ623). حوى فردى خوشخلق، متواضع و پرهيزكار بود و از اينرو دوستانش او را ستوده و اشعارى در رثايش سرودهاند (رجوع کنید به عبداللّه عقيل، ص 449، 457ـ460؛ يوسف، ج 1، ص 208؛ «الشيخالعلامه 'سعيد حوى، رحمهاللّه، 2009).

سعيد حوى از احياگران مسلمان در دوران معاصر محسوب مىشود. وى همچون انديشمندان مسلمان معاصر خود معتقد بود كه فساد جامعه اسلامى را فراگرفته و اسلام مورد بىاحترامى و تحقير واقع شده است. مسلمانان غالباً نسبت به آموزههاى دينى خويش ناآگاهاند و از اينرو بهبدعتهايى روى مىآورند كه اغلب از غرب اخذ شده است. او براى توصيف شرايط كنونى اسلام و بدعتهاى مدرن، مفهوم تاريخى و فقهى رِدّه* را به كار مىبرد كه نسبت به اصطلاح افراطى جاهليت* كه سيدقطب* طرح كرده بود، معتدلتر به نظر مىرسد (براى تفاوتهاى مفهومى و كاركردى اين دو مفهوم رجوع کنید به وايسمان، 1997، ص 135ـ136)، زيرا برخلاف مفهوم جاهليت كه از شرايط اجتماعى ـ فرهنگى دوران پيش از اسلام حكايت دارد، ناظر به جامعهاى اسلامى است كه پيش از اين به اسلام اقرار كرده و حال آن را كنار نهاده است. وى علما را مسئول وضعيت كنونى برشمرده است كه همواره در آموزشهاى رسمى شاگردان را از هرگونه مخالفت با حكومت نهى كردهاند (رجوع کنید به وايسمان، 1997، ص 134ـ135). در اين راه وى مبانى سلفيه* را، كه جمالالدين اسدآبادى* و محمد عبده* پايهگذارى كردند و با رشيدرضا* تكامل يافت، مىپذيرد. بنابر اين ديدگاه، بازگشت به نمونههاى اعلاى سلف، راه رهايى اسلام از سلطه غرب و بدعتهاى نوين دانسته مىشود. ولى در عين حال، حوى جريان افراطى سَلَفى (وهابيت*) كه مكاتب فقهى و طرق صوفيه را انكار مىكنند، تخطئه مىكند (حوّى، 1401، ص 8؛ نيز رجوع کنید به وايسمان، 1997، ص 137ـ139). ديدگاه وى درباره احياگرى اسلامى مبتنى بر آموزههاى طريقت نقشبندى است (براى تحليل تفصيلى درباره ديدگاه حوى درباب تصوف رجوع کنید به وايسمان، 1997، ص139ـ143؛ همچنين براى بحث تحليلى درباره جنبش سياسى صوفى ـ سلفى اخوانالمسلمين در حماه رجوع کنید به وايسمان، 2005، ص 39ـ58). به همين سبب وى مفهوم تازه ربّانيّت را از تلفيق مفهوم سلفيه و تجديد عرضه كرد. به نظر او ربانى، صوفىِ عالم و وارث ميراث سلف است (رجوع کنید به حوّى، 1984ب، ص 45ـ 48؛ همو، 1419، ص 29ـ32) كه وقتى به اين مقام رسيد بايد پا به عرصه عمل و تبليغ بگذارد (همو، 1984ب، ص 23ـ24). به عقيده حوى، شرايط لازم براى رسيدن به مقام ربانى در دوران معاصر بهندرت حاصل مىشود و از اينرو وى در پى احياى سنّت ربانيت است (رجوع کنید به وايسمان، 1997، ص 146؛ همو، 2009؛ براى تحليل مبسوط از مفهوم ربانى و ربّانيّت رجوع کنید به همو، 1997، ص 143ـ149). در واقع، شيوه پيشنهادى حوى روش ميانهاى بود در برابر كسانى كه انديشههاى سيدقطب را تعقيب مىكردند و سلفيهاى كه عملا همراهى با رژيم بعثى سوريه را در پيش گرفته بودند (وايسمان، 1997، ص 154).

سعيد حوى نويسندهاى پركار بود و آثار فراوانى از خود به جاگذاشت كه اغلب آنها بارها منتشر شدهاند (براى فهرستى از آثار وى رجوع کنید به همان، ص 158ـ159؛ يوسف، ج 1، ص 208ـ 209). اولين دسته از كتابهاى وى، مجموعه سه جلدى اصول شامل: اللّه (قاهره 1389)، الرسول (قاهره 1389)، و الاسلام (بيروت 1389ـ1390) است كه به عقيده او لازمه مسلمان بودن، شناخت و ايمان به آنهاست. وى در كتاب نخست به ادله عقلى و نقلى اثبات وجود خدا و نيز مباحثى درباره صفات خدا پرداخته است. در كتاب دوم براهين اثبات نبوت پيامبر بررسى شده و نيز معجزات و پيشگوييها و بشارات آن حضرت گردآمده است. كتاب الاسلام نيز مرورى جامع بر اسلام از جنبههاى مختلف اعتقادى، اخلاقى، سياسى، اقتصادى و تشريعى است.

دسته ديگر از آثار حوى الاساس فى المنهج نام گرفته است، چه به گفته او محتواى اين كتابها اساس و مبانى لازم براى فهم قرآن، سنّت و سلوك اسلامى را فراهم مىآورد (حوّى، 1412، ج 1، ص 8). اين دسته متشكل از سه مجموعه كتاب است كه عبارتاند از :

1) الاساس فىالتفسير (يازده جلد؛ قاهره 1405)، كه از مهمترين و اثرگذارترين آثار حوى به شمار مىآيد. در اين تفسير، نظريهاى ويژه و جامع در باب انسجام مضمونى و وحدت سورههاى قرآن عرضه شده (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 24ـ28)، لذا توجه بسيارى از قرآنپژوهان را به خود جلب كرده و چندين رساله دانشگاهى، از جمله رساله «نظرية الوحدة القرآنية فى تفسير سعيد حوى» از جميلة موجارى (الجزاير 1422/2001) و رساله «سعيد حوى و منهجه فى التفسير» از سعدى زيدان (بغداد 1418/1997)، در باب ديدگاه و روش تفسيرى او انجام شده است. به عقيده حوى، وحدت موضوعى قرآن دو سطح دارد: سورهها و آيات. او با تأكيد بر حديثى نبوى (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 53) كه قرآن را به چهار قسم (بخش) تقسيم مىكند، از بقره تا توبه را قسم طوال، تا سوره قصص را مئين، تا سوره ق را قسم مثانى و تا انتهاى قرآن را قسم مفصّل بهشمار مىآورد و هر قسم را داراى وحدت مضمونى مىداند. همچنين آيات هر سوره را به چند مقطع، فقره و مجموعه تقسيم كرده و مقاصد هر سوره را، در هر يك از اين بخشها واكاويده است. وى ارتباط و پيوستگى لايههاى مختلف سوره را ذيل عنوان سياق سوره (مضمون كلى سوره)، سياق مقطع (وحدت مضمونى فقرات) و سياق قريب (ارتباط و تناسب مجموعه آيات هر مقطع) نشان داده است. وى معتقد است سوره بقره بيان تفصيلى سوره فاتحه است و سورههاى بعد، بيان تفصيلى از آيات مختلف سوره بقرهاند و از اينرو مىكوشد تا به نحوى ميان موضوع محورى و سوره با آيات سوره بقره رابطه برقرار كند (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 30ـ31)، به همين سبب گهگاه در تشخيص محور و غرض سورهها به تكلف افتاده است (براى تفصيل بيشتر درباره نظريه و روش وى رجوع کنید به آقايى، ص 97ـ117). حوى در تفسير خود از منابع تفسيرى سنّتى چون تفسير ابنكثير و تفسير نسفى نيز سود جسته است (حوّى، 1412، ج 1، ص 11ـ12؛
براى نمونههايى از روش تفسيرى وى رجوع کنید به الموسوعة الميسرة، ج 1، ص 963ـ966).

2) الاساس فىالسنة و فِقْهِها، كه خود پنج قسم است: قسم اول درباره سيره نبوى (چهار جلد؛
قاهره 1413)، كه در آن روايات راجعبه حياتو سيرهپيامبر، خلفا، و برخىاصحاب خاص آن حضرت را گردآورده است؛
قسم دوم در باب عقايد اسلامى (سه جلد؛
قاهره 2007)؛
قسم سوم در زمينه عبادات (هفت جلد؛
قاهره 1414) شامل نماز، روزه، زكات، حج، جهاد و امر به معروف و نهى از منكر؛
قسم چهارم مربوط به اخلاق و مسائل زندگى اجتماعى؛
و قسم پنجم درباره حكومت و سياست و حقوق بشر است كه دو قسم آخر هنوز منتشر نشدهاند (لاطه، 2009). او (1416، قسم 1، ج 1، ص 25) مدعى است كه از قريب بيست كتاب حديثى اهلسنّت، تنها روايات صحيح و حسن را استخراج و برحسب موضوع مرتب كرده است.

3) الاساس فى قواعد المعرفة و ضوابط الفهم للنصوص، كه به منزله قاعده و كليد فهم مجموعه كتابهاى پيشين است (همو، 1412، ج 1، ص 7)، هرچند اجل فرصت نداد تا مؤلف، اين كتاب را به سرانجام رساند (لاطه، 2009).

گرايش صوفيانه حوى، كه گاه به همين سبب مورد طعن قرار گرفته است (رجوع کنید به محمد احمد لوح، ج 1، ص 112؛
الموسوعة الميسرة، ج1، ص967؛
سلفى، 2009)، موجب شده وى آثارى درباره تربيت و تزكيه نفس و سلوك عرفانى تأليف كند. او (1419، ص 5) هدف خويش از نگارش اين مجموعه را نياز جنبشهاى اسلامى معاصر بهنظريهاى روشن و مبتنى بر قرآن و سنّت درباره تصوف و سير و سلوك روحى برشمردهاست. اينكتابها عبارتاند از : تربيتنا الروحية (قاهره 1419/1999)، كه در هفده فصل مسائل و اعتقادات تصوف و عرفان را با تكيه بر قرآن و سنّت طرح كرده است؛
المستخلص فى تزكيةالانفس (قاهره 1425/ 2005)، كه در واقع تلخيصى از كتاب احياء علومالدين غزالى است، هرچند در ترتيب و تبويب ابواب و فصول و نيز نگارش برخى موضوعات به گونهاى عمل كرده كه كتاب حاوى نظريهاى كامل و شامل در باب تزكيه نفس مبتنى بر آراى غزالى شده است (حوّى، 1425، ص 5ـ6). وى در اين زمينه به اسباب و وسايل تزكيه و نيز چگونگى تحقق آن در انسان و ثمرات و نتايج حاصل از آن پرداخته است؛
مذكَّرات فى منازل الصديقين و الربانييين (قاهره 1419/ 1999)، كه در آن به اسلوب و روش احياى دو مقام صدّيقيّت و ربّانيّت كه از نظر وى براى جامعهاسلامى معاصر بسيار ضرورىاند، پرداخته است. حوى در فصلاول اين اثر نيز احاديث نبوى بسيارى را گردآورده تا نشان دهد آنچه در اين كتاب آمده، مأخوذ از تعاليم نبوى است. اين كتاب نيز در واقع شرح بر اَلْحِكَم العطائيه ابنعطاءاللّه اسكندرى* (متوفى 709) است.

بخشى از تأليفات حوى نيز ناظر به فعاليتهاى اصلاحى و اِخْوانى اوست، از جمله: جنداللّه ثقافة و اخلاقآ (1391)، درباره وظايف فرهنگى و اخلاقى فعالانِ جنبشهاى اسلامى، بهويژه اخوانالمسلمين؛
مِنْ أجل خُطْوة الى الاَمام عَلى طريقالجهاد المبارك (1398)، در تبيين مبانى فكرى حركتهاى جهادى اسلامى؛
مدخل الى دعوة الاخوان المسلمين (عمان1399)، شامل توصيفى دقيقاز عوامل و انگيزههاى شكلگيرى و اهداف جنبش اسلامى اخوانالمسلمين؛
دروس فى العمل الاسلامى (قاهره 1401)، حاوى سى درس در زمينههاى مختلف فرهنگى، تربيتى، اخلاقى، برنامهريزى و اجرايى براى فعالان جنبشهاى اسلامى؛
فصول فى الاِمْرة و الامير (قاهره 1403/ 1983)، درباره وظايف و شرايط فرماندهان و رهبران حركتهاى سياسى مسلمان؛
فى آفاق التعاليم (قاهره 1400)، در شرح رسالة التعاليم حسنبنا؛
رسائل كَىْ لانَمْضِىَ بعيداً عن احتياجات العصر، مشتمل بر يازده رساله در موضوعات مختلف شرعى، اخلاقى و سياسى؛
جنداللّه تخطيطآ (قاهره 1408)؛
و جنداللّه تنظيمآ (قاهره 1413/ 1993)، كه دو كتاب اخير را در سالهاى پايانى زندگى نگاشته و در آنها خلاصهاى از آرا و انديشههاى خود را در باب ساماندهى و برنامهريزى فعاليتهاى اسلامى بيان كرده است.

زندگىنامه خودنوشت وى با عنوان هذه تجربتى... و هذه شهادتى (قاهره 1407) حاوى جزئيات حوادث و وقايع زندگى او تا پنجاه سالگى است. بخش دوم اين كتاب كه مربوط به سالهاى پايانى حيات اوست، منتشر نشده است (لاطه، 2009). سليم هلالى در كتاب مؤلفات سعيد حوى: دراسة و تقويم (1403/ 1983) با ديدگاه سَلَفى ـ وهابى به تحليل انتقادى كتابها و انديشههاى سعيد حوى پرداخته و ديدگاههاى صوفيانه و گرايشهاى مذهبى و اعتقادى وى را تخطئه كرده است (رجوع کنید به وايسمان، 1997، ص 139، پانويس 18؛
براى گزارشى از مضامين اين كتاب رجوع کنید به سلفى، 2009). حوى در كتاب الاجابات (قاهره 1984) به اين انتقادات پاسخ گفته است.


منابع:
(1) على آقايى، «رهيافت وحدت موضوعى سورههاى قرآن در الاساس فى التفسير»، پژوهشهاى قرآنى، ش 56 (زمستان 1387)؛
(2) سعيد حَوّى، الاجابات، قاهره 1984الف؛
(3) همو، احياءالربانية، قاهره 1984ب؛
(4) همو، الاساس فىالتفسير، ج 1، (قاهره) 1412/1991؛
(5) همو، الاساس فىالسنة و فقهها، قسم 1، ج 1، (قاهره) 1416/1995؛
(6) همو، تربيتناالروحية، قاهره 1419/1999؛
(7) همو، جولات فى الفقهين الكبير و الاكبر و اصولهما، قاهره 1401/1981؛
(8) همو، المستخلص فى تزكية الانفس، قاهره 1425/2005؛
(9) همو، هذه تجربتى... و هذه شهادتى، (قاهره )1407/1987؛
(10) اشرف سلفى، «الرد على سعيد حوى»، شبكة الاثرى السلفية، 2009.

Retrieved sept.14, 2009, from http://www. alathary. net/ vb2/ showthread. php?t= 2860;


«الشيخ العلامه 'سعيد حوى، رحمهاللّه»، منتديات شمس الابداع، 2009.

Retrieved sept. 14, 2009, from http:// www.vb. sebda3. com/ t 11350. html;


عبدالحميد محمود طهماز، العلامة المجاهد الشيخ محمد الحامد رحمهاللّه تعالى، دمشق 1415/1995؛
عبداللّه عقيل، من اعلام الدعوة و الحركة الاسلامية المعاصرة، قاهره 1426/2005؛
نجدت لاطه، «الشيخ سعيد حوى رحمهاللّه من خلال نجله الدكتور محمد سعيد حوى»، رابطة ادباءالشام.

Retrieved sept.14, 2009, from http://www. odabasham. net/ show. php?sid= 14361;


محمد احمد لوح، تقديسالاشخاص فىالفكرالصوفى : عرضو تحليل على ضوءالكتاب والسنة، رياض 1426/2005؛
الموسوعةالميسرة فى تراجم ائمة التفسير و الاقراء و النحو و اللغة، جمع و اعداد وليدبن احمد حسين زبيرى و ديگران، منچستر: مجلة الحكمة، 1424/2003؛
سليم هلالى، مؤلفات سعيد حوى: دراسة و تقويم، قاهره 1403/ 1983؛
محمد خير يوسف، تتمةالاعلام للزركلى، بيروت 1418/1998؛


Hanna Batatu, "Syria's Muslim Brethren", MERIP reports, no.110 (Nov.Dec. 1982);
Thomas Mayer, "The Islamic opposition in Syria: 1961-1982", Orient, no. 24 (Dec. 1983);
The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Muslim brotherhood in Syria" (by Philip S. Khoury);
Itzchak Weismann, "The politics of popular religion: Sufis, Salafis, and Muslim brothers in 20th-centry hamah", International Journal of Middle East studies, vol. 37, no.1 (Feb. 2005);
idem, "Sa`id Hawwa and Islamic revivalism in Ba'thist Syria", Stud`ia Islamica, no. 85 (1997);
idem, "Sa`id Hawwa: the making of a radical Muslim thinker in modern Syria", Middle Eastern studies, vol.29, no.4 (Oct.1993);
idem,"Sufi brotherhoods in Syria and Israel: a contemporary overview", The University of Oklahoma, 2009. Retrieved sept. 27, 2009, from http: //www.ou.edu/mideast/Additional%20pages%20-%20 non-catagory/ Sufism%20in%20 Syriawebpage. htm.

/ سيدعلى آقايى /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6655
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست