responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6629

 

حورانى، اكرم ، حورانى، اكرم، سياستمدار سورى و از اعضاى حزب بعث. او در 1329/1911 (حورانى، ج 1، ص 101، پانويس) در حماه* در خانوادهاى سنّىمذهب به دنيا آمد. خانوادهاش در دورهاى صاحب زمين بودند، ولى در هنگام تولد وى وضع مالى بدى داشتند (سيل، 1995، ص 42). پدرش، رشيد، تاجر پارچه و زميندارى كوچك، فردى پرهيزكار و يكى از نمايندگان مسلمانان در شوراى ادارى حماه بود. او يكبار نيز خود را نامزد نمايندگى شهرهاى حماه و حِمْص* در مجلس مبعوثان عثمانى كرد، ولى انتخاب نشد. وى از مخالفان عمده زمينداران بزرگ حماه و حمص بود (خوند، ج 10، ص 188؛ سيل، 1987، ص40). كردار و افكار رشيد تأثير بسيارى بر پسرش گذاشت. رشيد يكسال پس از آغاز جنگ جهانى اول يعنى در 1333/1915 درگذشت (خوند، همانجا؛ حورانى، ج 1، ص 45).

حورانى تحصيلات ابتدايى را در 1337/1919 در مدرسه دارالعلم و التربية ــ كه ملكفيصل پادشاه وقت سوريه آن را در حماه تأسيس كرده بودــ آغاز كرد (حورانى، ج 1، ص 53). بيدارى سياسى حورانى با انقلاب بزرگ سوريه (1304ـ 1306ش/ 1925ـ1927) آغاز شد. در اين هنگام، او با فرزندان خانوادههاى زميندار، از جمله اديب شيشكلى*، هم مدرسه بود. او در اين زمان از فرد ديگرى از خانواده خود، عثمان حورانى كه معلم بود، تأثير بسيار پذيرفت (خوند، ج 10، ص189).

وى پس از پايان تحصيلات ابتدايى به دمشق رفت و وارد دبيرستان نمونه دولتى مكتب عنبر شد، كه اولين دبيرستان تاريخ سوريه بهشمار مىرفت و بسيارى از دولتمردان، دانشآموخته آن بودند (رجوع کنید به حورانى، ج 1، ص 83ـ84؛ خوند، همانجا).

حورانى پس از پايان دوره متوسطه، در 1310ش/ 1931 براى تحصيل در رشته پزشكى وارد دانشكده يسوعيين (الكلية اليسوعية) در بيروت شد، اما از همان سال اول، بيشتر به مسائل سياسى گرايش يافت. او در ترور صبحى بركات رئيس مجلس سوريه و از حاميان قيمومت فرانسه شركت داشت. بركات از اين سوء قصدجان سالم به در برد. پس از آن مجبور شد به دمشق بازگردد. او از 1313ش/1934 تا 1315ش/1936 در دانشكده حقوق دانشگاه دمشق تحصيل كرد (حورانى، ج 1، ص 103، 109، 120).

حورانى در 1315ش/ 1936 به عضويت حزب ملىگراى سوريه (الحزب السورى القومى) به رهبرى آنطوان سعاده* درآمد، ولى پس از يك سال از آن خارج شد (همان، ج 1، ص 197ـ199). در 1317ش/ 1938، او در حزب جوانان (حزب الشباب) در حماه، كه عثمان حورانى آن را تأسيس كرده بود، به فعاليت پرداخت. اين حزب ايدئولوژى خاصى نداشت، بلكه صرفآ در مخالفت با قيمومت فرانسويها و نظام حاكم بر سوريه تشكيل شده بود (همان، ج1، ص 200ـ 205؛ سيل، 1987، ص 38؛ پتران، ص 87).

در 1320ش/1941، حورانى به همراه عدهاى از افسران سورى براى پيوستن به انقلاب رشيد عالى گيلانى* در مقابل انگلستان، به عراق رفت (پتران، ص 77؛ سيل، 1995، همانجا؛ مدنى، ص 57) ولى انگليسيها انقلاب را سركوب كردند و حورانى و ديگر داوطلبان سورى به كشور خود بازگشتند (حورانى، ج 1، ص 227ـ228). ارتباط حورانى با ارتش در حدود 1318ش/ 1939 آغاز شده بود. او كه به اهميت ارتش براى هر دگرگونى سياسى در سوريه پى برده بود، براى نزديكى به ارتش، با دانشجويان دانشكده افسرى حمص مناسبات صميمانه برقرار كرد و در تمام دوره زندگى سياسىاش اين ارتباط را حفظ كرد (سيل، 1987، همانجا؛ خوند، ج 10، ص190؛ ناتينگ، ص 212).

در 1322ش/1943، حورانى در نخستين انتخابات بعد از استقلال سوريه، به نمايندگى مردم حماه انتخاب شد (سيل، 1987، ص40؛ حورانى، ج 1، ص 274). او در 1326ش/1947، 1328ش/ 1949، 1333ش/ 1954 و 1340ش/ 1961 نيز به نمايندگى برگزيده شد (عيّاش، ص 156).

حورانى در 1322ش/ 1943 در دمشق با ميشل عفلق* و صلاحالدين بيطار*، بنيانگذاران حزب بعث*، ملاقات نمود. وى در آن هنگام رابطه رسمى با اين حزب برقرار نكرد، اما در مجلس ازدرخواستهاى آنها حمايت مىكرد و پيوسته به دفتر مركزى حزب رفتوآمد داشت (سيل، 1987، ص41). در بهار 1324ش/ 1945، حورانى بههمراه حزب جوانان و دوستان نظامىاش، همچون اديب شيشكلى، پادگان حماه را تصرفكردند و نظاميانفرانسوىرا بيرون راندند (همان، ص38؛ نشاشيبى، توضيحات روحانى، ص534).

بعد از جنگ جهانى دوم، حورانى بر نفوذ خود در ارتشافزود. او هنگامى كه انتقاد سياستمداران از ارتش رو به فزونى بود، از نظاميان حمايت مىكرد و در مقابل، حورانى نيز تحت حمايت ارتش بهقدرت سياسى رسيد (نشاشيبى، همان توضيحات، ص 543ـ544؛ سيل، 1987، ص 39؛ خوند، همانجا). او در همين زمان در دمشق روزنامه اليقظة (بيدارى) را منتشر نمود. اولين شماره اين روزنامه در 15 ارديبهشت 1325/ 5مه 1946 به چاپ رسيد. حورانى در اين روزنامه به انتقاد از سياستهاى شكرى قوتلى*، رئيسجمهور، پرداخت (رجوع کنید به حورانى، ج 1، ص 524ـ527).

در 1327ش/ 1948، حورانى به همراه عبدالسلام عُجيلى (از نمايندگان مجلس) و اديب شيشكلى در جنگ فلسطين شركت كرد (سيل، 1995، همانجا؛ حورانى، ج 1، ص 702؛ پتران، ص 94). وى در 10 فروردين 1328/ 30 مارس 1949، از كودتاى سرهنگ حسنى زعيم* برضد شكرى قوتلى حمايت كرد (ناتينگ، ص 212ـ213؛ نيز رجوع کنید به فنصه، ص 38) و مشاور وزير دفاع شد (مدنى، ص59) اما روش ديكتاتورمآبانه زعيم و حمايت ارتش و سازمانهاى اطلاعاتى و فئودالها و ثروتمندان از او، و در نتيجه وخامت اوضاع سياسى و اقتصادى سبب شد كه حورانى از حمايت وى دست بردارد (حورانى، ج2، ص996؛ بشور، ص87) و از كودتاى سرهنگ سامى حناوى در 23 مرداد 1328/ 14 اوت 1949 پشتيبانى كند (رجوع کنید به ناتينگ، همانجا؛ بشور، ص 87، 160ـ163). حورانى در دولت جديد وزير كشاورزى شد (مدنى، ص 62؛ پتران، ص 98). بعد از كودتا، حورانى در مقام رياست كميته بازبينى قانون انتخابات، تغييرات مهمى در اين قانون ايجاد كرد، از جمله كاهش سن رأىدهندگان از 21 سال به 18 سال و اعطاى حق رأى به زنان، كه مورد اخير مخالفتهايى را در پىداشت (خوند، ج 10، ص 191). حورانى از حناوى نيز روىگردان شد و به حمايت از دوست قديمى خود اديب شيشكلى پرداخت. شيشكلى در 28 آذر 1328 / 19 دسامبر 1949 با كودتا قدرت را به دست گرفت (ناتينگ، همانجا؛ بشور، ص 88). حورانى در دولت جديد به نخستوزيرى خالدالعظم، به وزارت دفاع رسيد (مدنى، ص 66ـ67)، اما بهدليل اختلاف با اعضاى كابينه، در 1329/1950 از اين سمت استعفا داد و بار ديگر به عنوان نماينده مجلس به فعاليت خود ادامه داد (رجوع کنید به حورانى، ج 2، ص 1183ـ1185).

حورانى در 14 دى 1328/ 4 ژانويه 1950 حزب سوسياليست عربى (الحزب العربى الاشتراكى) را پايهگذارى كرد. بسيارى از دهقانان عضو اين حزب شدند (همان، ج 2، ص 1125، 1192). از جمله دغدغههاى حورانى مبارزه با خانوادههاى بزرگ زميندار بود (سيل، 1995، ص 42ـ43). وى مبارزات خود را، با عنوان احقاق حقوق كارگران و دهقانان، در دى 1330/ ژانويه 1952 آغاز كرد كه در اواسط شهريور 1331/ سپتامبر 1952 به اوج خود رسيد (نشاشيبى، همان توضيحات، ص 544). حورانى كشاورزان را تشويق مىكرد محصولاتشان را بسوزانند و دست از كار بكشند. فعاليتهاى گسترده حورانى به شورشى انجاميد كه از آن به انقلاب رعايا ياد مىكنند (رجوع کنید به سيل، 1995، ص 41ـ42؛ همو، 1987، ص40).

در پى اقدامات مستبدانه شيشكلى، كه به برپايى ديكتاتورى نظامى و انحلال احزاب و برقرارى نظام تكحزبى منجر شد، مناسبات حورانى و شيشكلى روبه تيرگى نهاد (رجوع کنید به سيل، 1987، ص119ـ131؛ حورانى، ج2، ص1489ـ1492). در 3دى 1331/ 24 دسامبر 1952، بهدنبال كشف توطئه گروهى از افسران برضد شيشكلى و بازداشت آنها، حورانى و دو رهبر حزب بعث، عفلق و بيطار، كه هر سه به توطئه برضد حكومت متهم بودند، به لبنان گريختند (سيل، 1987، ص 127). كمى قبل از اين ماجرا، آنها احزاب خويش (حزب سوسياليست عربى حورانى و حزب بعث عفلق و بيطار) را درهم ادغام كرده و حزب بعث سوسياليست عربى را پديد آورده بودند (پتران، ص 106؛ حورانى، ج 2، ص 1492ـ1495).

در لبنان، حورانى شيشكلى را به سلب آزادى، سانسور مطبوعات و سركوب مخالفان متهم كرد و او را حامى برنامههاى غرب خواند. بهرغم فشار شيشكلى، دولت لبنان حاضر به تسليم اين سه تن نشد و سرانجام آنها را به ايتاليا تبعيد كرد (حورانى، ج 2، ص 1533ـ1536؛ نشاشيبى، همان توضيحات، ص 548). اندكى بعد، در 1332ش/ 1953، حورانى به همراه عفلق و بيطار به سوريه بازگشت و بلافاصله زندانى شد (رجوع کنید به حورانى، ج 2، ص 1541ـ1542،1550ـ1551).

در 6 اسفند 1332/ 25 فوريه 1954، فعاليتهاى حاميان حورانى در ارتش و حزب بعث بر ضد شيشكلى، به سقوط حكومت وى منجر شد. پس از او، هاشم الاتاسى* به رياست جمهورى رسيد (بشور، ص 279؛ نشاشيبى، همان توضيحات، ص 440؛ مدنى، ص 74) و حورانى نيز از زندان آزاد (رجوع کنید به حورانى، ج 2، ص 1577ـ1578) و بار ديگر به نمايندگى مجلس انتخاب شد. او در 1336ش/1957 به رياست مجلس رسيد (همان، ج 3، ص2430ـ2431). پس از تشكيل جمهورى متحد عربى* در بهمن 1336/ فوريه 1958، حورانى در نخستين كابينه اين جمهورى، معاون اول رئيسجمهورى شد (خوند، ج 10، ص 191؛ حورانى، ج 3، ص 2579؛ پتران، ص 128ـ129). سياست جمال عبدالناصر، رئيسجمهورى متحد عربى، مبنى بر انحلال تمام احزاب در جمهورى متحد عربى، از جمله حزب بعث، و همچنين سيطره مصريها بر سوريه در چهارچوب اين جمهورى و دشمنى آنان با حزب بعث، باعث ايجاد اختلاف بين سران حزب و جمال عبدالناصر شد. حورانى تلاش كرد عبدالناصر را از ادامه اين سياستها بازدارد. بنابراين به او پيشنهاد كرد بين مصر و سوريه اتحاديه فدرالى تشكيل شود، اما عبدالناصر ضمن رد اين پيشنهاد، تمام اختيارات خود را در سوريه به عبدالحكيم عامر (از نزديكان خود) واگذار كرد. درنتيجه، پنج عضو بعثى كابينه، از جمله حورانى، استعفا دادند و جمال عبدالناصر در دى 1338/ ژانويه 1960 با استعفاى آنان موافقت كرد (بشور، ص 482ـ484، 489ـ490؛ پوده، ص101ـ 105؛ ناتينگ، ص253ـ 254). حورانى پس از استعفا، سياستهاى ناصر را استعمارى خواند و او را به سازشكارى با تلآويو متهم كرد (خوند، همانجا). با جدايى سوريه از مصر در 6مهر 1340/ 28 سپتامبر 1961، دشمنى حورانى و ناصر به اوج خود رسيد (نشاشيبى، همان توضيحات، ص 446؛ ناتينگ، ص 317). حورانى، با استفاده از اطلاعات محرمانه دوره معاونت رئيسجمهورى خويش، ناصر را متهم كرد كه آلت دست امپرياليسم است و در قضيه فلسطين خيانت كرده است (ناتينگ، ص 318؛ نشاشيبى، همانجا).

پس از آن، حورانى با كوششهاى بعدى بعثيها بهويژه عفلق براى تجديد اتحاد با مصر، مخالفت كرد و در اعتراض به اين كوششها از حزب بعث جدا شد (>دايرةالمعارف خاورميانه معاصر<، ذيل مادّه؛ نشاشيبى، همان توضيحات، ص440؛ مدنى، ص 155ـ156) و كوشيد حزب سوسياليست خويش را احيا كند (نشاشيبى، همانجا). در 17 اسفند 1341/ 8 مارس 1963، در پى كودتاى گروهى از نظاميان بعثى و به رياست جمهورى رسيدن امينالحافظ، حورانى از صحنه سياسى طرد و در خانهاش زندانى شد (رجوع کنید به خوند، ج 10، ص 192؛ نشاشيبى، همان توضيحات، ص 446؛ حورانى، ج 4، ص3250).

فعاليتهاى حورانى برضد نظام بعث حاكم بر سوريه سبب شد تا در 29 مهر 1344/ 21 اكتبر 1965 به همراه هفده تن از شخصيتهاى برجسته سوسياليست به اتهام همكارى با بيگانان، دستگير و زندانى شود (رجوع کنید به حورانى، ج 4، ص 3342ـ3348)، اما او بهدليل ابتلا به سرطان در 17 آذر/ 8 دسامبر همان سال از زندان آزاد و براى معالجه راهى پاريس شد (همان، ج 4، ص 3358ـ 3361). در پى كودتاى 1345ش/1966 و به قدرت رسيدن صلاح جديد*، حورانى به سوريه بازگشت اما بلافاصله به قبرس تبعيد شد و از آنجا به بيروت رفت (همان، ج 4، ص 3468). پس از به قدرت رسيدن حافظ اسد*، حورانى كوشيد سوريهاى مخالف حكومت اسد را در جبهه پيشرو ملى بسيج كند (خوند، همانجا؛ حورانى، ج 4، ص 3474) اما موفق نشد و در 1352ش/ 1973 از بيروت به عراق رفت و يكبار ديگر سعى كرد از حمايت عراقيها استفاده كند، اما توفيقى نيافت. وى سپس از بغداد به پاريس و از آنجا به عَمّان در اردن رفت و در حالىكه پير و فقير و نااميد شده بود، در 1374ش/ 1996 در عَمّان درگذشت و همانجا به خاك سپرده شد (خوند، همانجا؛ حورانى، ج 4، ص 3487، 3491، 3499).


منابع:
(1) أمل ميخائيل بشور، دراسة فى تاريخ سوريا السياسى المعاصر، (بىجا): جروسبرس، (بىتا.)؛
(2) اكرم حورانى، مذكرات اكرم الحورانى، قاهره 2000؛
(3) مسعود خوند، الموسوعة التاريخية الجغرافية، بيروت 1994ـ2004؛
(4) عبدالقادر عيّاش، معجمالمؤلفين السوريين فىالقرن العشرين، دمشق 1405/1985؛
(5) نذير فنصه، ايام حسنىالزعيم : 137 يومآ هزت سوريا، دمشق 1993؛
(6) سليمان مدنى، تاريخ سورية فىالقرن العشرين، بيروت 1426/2006؛
(7) آنتونى ناتينگ، ناصر، ترجمه عبداللّه گلهدارى، تهران 1353ش؛
(8) ناصرالدين نشاشيبى، در خاورميانه چه گذشت؟، ترجمه م. ح. روحانى، تهران 1357ش؛


(9) Encyclopedia of the modern Middle East, ed. Reeva S. Simon, Philip Mattar, and Richard W. Bulliet, New York 1996, s.v. "Hawrani, Akram al-" (by Muhammad Muslih);
(10) Tabitha Petran, Syria: a modern history, London 1978;
(11) Elie Podeh, The decline of Arab unity: the rise and fall of the United Arab Republic, Brighton 1999;
(12) Patrick Seale, Asad of Syria: the struggle for the Middle East, Berkeley, Calif. 1995;
(13) idem, The struggle for Syria: a study of post-war Arab politics, 1945-1958, London 1987.

/ معصومعلى پنجه /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6629
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست