responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6616

 

حَوّا ، حَوّا، نخستين زن، همسر حضرت آدم و مادر نسل بشر. واژهشناسى. اين نام در عهد عتيق به عبرى به صورت (حَوّاه) آمده است (رجوع کنید به سفر پيدايش، 20:3). اين واژه در ترجمه يونانىِ تورات، Evαو در لاتينى، Heva بوده و از لاتينى نيز بهصورت Eve وارد زبانهاى غربى شده است (اسكينر، ص 85؛ كولر و باومگارتنر، ص280؛ د. دين و اخلاق، ذيل "Eve"). درباره ريشهشناسى واژه حوا اختلاف هست؛ چنان كه نُه ريشه محتمل براى آن ذكر كردهاند (رجوع کنید به كولر و باومگارتنر، ص 280ـ281).

بنابر عهد عتيق (همانجا) حضرت آدم همسر خود را حوّا ناميد، ازآن رو كه او مادر همه زندگان است. بدينترتيب، واژه حوّا بايد به معناى زندگى و مشتق از مادّه حاوا ــ صورت كهنتر مادّه عبرى حاياه و عربى آن (حَىَّ)ــ به معناى زيستن و زندگى بخشيدن باشد (گزنيوس، ص cclxiv-cclxii، cclxxiv-cclxxiii؛ د. دين و اخلاق، همانجا؛ >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، ذيل "Eve")، يا ممكن است تغييريافته كلمه حَيَّاه (به معناى زنده/ حىّ) باشد (گزنيوس، ص cclxiv،cclxxiv ؛ كولر و باومگارتنر، همانجا). به نظر اسكينر (ص 86) اصل وجود يك نام مستقل (حوّا) براى همسر آدم يا نخستين زن، احتمالا از نظريهاى كهن در باب خاستگاه انسان بهجا مانده كه براساس آن، نخستين مادر، نماينده وحدت نسل است. بنابراين، واژه حوّا بايد نخست متضمن معناى حيات و سپس منبع حيات، يعنى مادر باشد (همانجا). البته در اين اشتقاق ترديدهايى هم وجود دارد، از جمله اينكه ظاهراً ساخت واژه حوّا عبرى نيست و معناى آن نيز با ريشهشناسى پيشنهاد شده در عهد قديم ناهماهنگ است، زيرا همه زندگان، حيوانات را نيز شامل مىشود ولى در اينجا به نوع بشر محدود شده است (همانجا؛ نيز رجوع کنید به >دايرةالمعارف يهود<، ذيل "Eve"). در ريشهشناسى ديگرى، اسميت (ص 177) كلمه حوّا را به حىّ (به معناى طايفه) ربط داده و آن را حاكى از انديشهاى مادرسالارانه دانسته كه در آن حوّا مظهر خويشاوندى كسانى است كه مادر مشترك دارند (نيز رجوع کنید به كولر و باومگارتنر، ص 281؛ قس اسكينر، ص 86، پانويس 20).

سومين ريشه پيشنهادى مبتنى بر شباهت آوايى واژه حوّا با واژه آرامى حيوى يا حِويا به معناى مار است. بنابراين ريشهشناسى، وجه تسميه حوا اين است كه او در فريفتن آدم مانند مار عمل كرد؛ همانطور كه مار موجب هلاكت حوّا شد، حوّا هم مارِ همسرش شد. در قرن گذشته با كشف يك لوح مخطوط فينيقى، اين ريشهشناسى با پيوند دادن كلمه حوّا به واژه حوت (hwt)، ربالنوع مار فينيقيان، دوباره مطرح شد (اسكينر، ص 85، پانويس 20؛ >دايرةالمعارف جهانى يهود<؛ د. جودائيكا؛ د. دين و اخلاق، ذيل "Eve"). يك شاهد ديگر، وجود قبيلهها يا خاندانهايى است كه نسب اوليه خود را به مارها مىرسانند (رجوع کنید به اسكينر، همانجا). به اين ترتيب، برخى از محققان معاصر معتقدند كه حوّا به معناى مار است و شواهدى نيز در سفر پيدايش يافتهاند مبنى بر اينكه زندگى روى زمين با مار آغاز شده، چنانكه در اسطوره آفرينش بابلى همه چيز از اژدهايى به نام تيامات به وجود آمده است (رجوع کنید به د. دين و اخلاق؛ >دايرةالمعارف يهود<، همانجاها؛ براى اطلاع بيشتر از اين اسطوره و مقايسه آن با باب نخست سفر پيدايش رجوع کنید به هوك، ص 41ـ45، 106، 119، 141ـ143).

در منابع واژهشناسى زبان عربى نيز درباره اشتقاق حوّاء اختلاف هست كه ذيل دو ريشه «حوو» و «حوى» به آن اشاره كردهاند؛
در عين حال، حوّاء در نظر لغتشناسان اسم خاص است و در معناى آن بدون بيان هرگونه وجه و ارتباط لغوى، فقط عبارت «زوج آدم» را آوردهاند (رجوع کنید به ابنسيده؛
فيروزآبادى؛
زَبيدى، ذيل «حوو»؛
ابنمنظور، ذيل «حوى»). بهطور كلى صورت نوشتارى واژه حَوّاء در زبان عربى در چند معناى اصلى يافت مىشود: يكى ذيل مادّه «ح و و» (دالّ بر سياه شبيه به سبز يا قرمز مايل به سياه)، مؤنث أحوى، صفت چيزى يا زنى كه رنگ تيره و مايل به سياه دارد (ابنسيده؛
فيروزآبادى، همانجاها؛
طريحى، ذيل «حوو»؛
زبيدى، همانجا؛
قس ابنمنظور، كه آن را ذيل «حوى» آورده است)؛
ديگرى ذيل مادّه «ح ى ى» (با دو دلالت زندگى و مار)، به معناى مارگير (ابنسيده؛
فيروزآبادى، همانجاها؛
قس خليلبن احمد، كه آن را ذيل «حيو» آورده است). همچنين ابنمنظور (همانجا) حَوّاء به همراه الف لام را نام يك اسب دانسته است (براى شاهد شعرى رجوع کنید به ذوالرُّمّه، ص 231). در فرهنگ عربى پيش از اسلام، از نام حوّاء براى نامگذارى زنان استفاده مىشده (رجوع کنید به هوروويتس، ص 109) و به گزارش ابنسعد (ج 8، ص 323ـ324)، نام همسر يكى از صحابيان پيامبر حوّاء بوده است. به نظر هوروويتس (همانجا)، اين كاربرد در فرهنگ عربى لزوماً برگرفته از نام حوّاء در فرهنگ يهودى ـ مسيحى نيست و ممكن است صرفاً مؤنث أحوى باشد. هرچند حوّاء به عنوان نام همسر آدم در شعرى از فرزدق (متوفى 110) آمده است (رجوع کنید به ابوعبيده، ج 1، ص 434).

حوّا در سنّت يهودى. در عهد عتيق درباره آفرينش انسان دو روايت آمده است. در روايت نخست (در متن رهبانى/ كاهنى)، انسان به صورت مرد و زن (نر و ماده) آفريده شده (سفر پيدايش، 27:1، 2:5) و بنابر روايت دوم (در متن يهوهاى)، در تقابل با روايت نخست، ابتدا مرد و سپس زن آفريده شده است (همان، 18:2ـ23). محققان معتقدند اين دو روايت متعلق به دو مرحله ويرايشى مختلف از متن تورات است (رجوع کنید به آدم*؛
نيز رجوع کنید به ادامه مقاله؛
همچنين براى بحث تحليلى ـ تاريخى درباره اين دو روايت و مقايسه آن با اساطير بينالنهرين رجوع کنید به نورت، ص 1ـ18). در روايت كهنتر، خدا پس از آفرينش مرد، به منظور خلق ياورى براى او، حيوانات خشكى و پرندگان را از خاك مىآفريند. آدم به هريك از اين آفريدهها نامى مىدهد، ولى از بين آنها ياور مناسبى براى خود نمىيابد. ازاينرو، خدا آدم را به خواب عميقى فرو مىبرد، يكى از دندههاى او را برمىگزيند، از آن زنى مىآفريند و به آدم عرضه مىكند. در پى آن آدم مىگويد : «حال، اين از استخوان و گوشت من است؛
او زن (در عبرى ايشاه) خوانده خواهد شد، زيرا او از انسان (مرد، در عبرى ايش) ساخته شد» (سفر پيدايش، 23:2؛
درباره اشتقاق ايش و ايشاه و نظريههاى مخالف درباره همريشه بودن آنها رجوع کنید به اسكينر، ص 69ـ70، پانويس 23؛
د. دين و اخلاق؛
>دايرةالمعارف يهود<، همانجاها).

بنابر عهد عتيق، آدم و زن او، هر دو، در بهشت برهنه بودند بىآنكه احساس شرم كنند (سفر پيدايش، 25:2). مار زن را فريب داد و او را به خوردن ميوه درخت معرفت نيك و بد تشويق كرد كه خدا او و آدم را از خوردنش منع كرده بود. زن اين ميوه را خورد و به آدم نيز خوراند و درنتيجه، چشم هر دوى آنها باز شد و فهميدند كه عرياناند. چون خدا آدم را بازخواست كرد، آدم زن خود را و او نيز مار را متهم كرد. پس خداوند، آدم و زن و مار را به سبب جرمى كه مرتكب شده بودند، مجازات كرد. از جمله به زن گفته شد: «درد و حاملگىات را بسيار زياد خواهم كرد؛
با درد بچه خواهى زاييد و اشتياقت به شوهرت خواهد بود و او بر تو حكمرانى خواهد كرد» (همان، 1:3ـ19). پس زن، مادر نوع بشر شد و آدم نيز در اشاره به اين نقش او، زن را حوّا ناميد، زيرا او مادر همه زندگان شده بود (همان، 20:3). سپس، آدم و حوّا از بهشت رانده شدند مبادا كه از درخت حيات نيز بخورند و تا ابد زنده بمانند (همان، 22:3ـ24). حوّا ابتدا قائن (قابيل*) و بعد هابيل* را به دنيا آورد (همان، 4: 1ـ2) و پس از كشته شدن هابيل، شيث* را به دنيا آورد (همان، 25:4).

بدينترتيب، حوّا در عهد عتيق به سه نام خوانده شده كه هريك از اين نامها، معنا و كاربردى خاص در اين كتاب يافته است. نخست، خدا، او و همسرش را به يك نام يعنى آدم خوانده است (رجوع کنید به همان، 21:1، 2:5). اين نامگذارى ابتدايى احتمالا بدين معناست كه ارجاعات بعدى به انسان يا نوع بشر، حوّا را نيز شامل مىشود، و حاكى از آن است كه خدا حوّا را همراه مرد خلق كرده، او را مورد رحمت قرار داده، بر او نام نهاده، و ديگر مخلوقات را مسخر او كرده است (رجوع کنید به همان، 28:1). دومين نام، ايشاه، را آدم بر وى نهاد (همان، 23:2ـ24) كه بر نقش او بهعنوان همسر و شريك زندگى مرد دلالت دارد. اين نام در داستان خلقت و هبوط انسان آمده است (رجوع کنید به همان، 1:3ـ19). حوّا، سومين نامى است كه پس از داستان هبوط بدان خوانده شده؛
يكبار به معناى مادر نسل بشر، بهطور عام (همان، 20:3)، و بار ديگر به عنوان مادر نخستين پسرش، قابيل (همان، 1:4؛
نيز رجوع کنید به >دانشنامه معيار كتاب مقدس<، همانجا). البته بنابر تحقيقات انتقادى انجام شده درباره لايههاى روايى عهد عتيق (رجوع کنید به تورات*)، ارجاع به نام حوّا در تورات است (سفر پيدايش، 20:3، 1:4) احتمالا متعلق به كهنترين صورت داستان آفرينش نيست، بلكه به لايههاى متأخرترى از متن يهوهاى تعلق دارد. در داستان كهنتر، آدم نخستين زن را ايشاه (همان، 23:2) و در لايه متأخرتر، حوّا (همان، 20:3) ناميده است (>دايرةالمعارف جهانى يهود<؛
د.دين و اخلاق، همانجاها).

گفته شده كه درونمايه خلقت حوّا از دنده آدم، داستان آفرينش حوّا در اسطوره انكى و نينحورساگ سومرى است. بنابراين اسطوره نينحورساگ، الهه زمين ـ مادر، در ديلمون ــ بهشت سومريان، سرزمينى پاك و روشن كه در آن بيمارى و پيرى راه نداردــ هشت گياه مىروياند و انكى، ربالنوع آب، همه اين گياهان را مىخورد. نينحورساگ خشمگينانه انكى را نفرين مىكند و هشت عضو او بيمار مىشود. سپس نينحورساگ براى درمان اعضاى دردمند او هشت الهه مىآفريند و سلامتىاش را به او باز مىگرداند. يكى از اعضاى بيمار انكى، دندهاش بود و الهه درمان آن، نينتى (بانوى دنده) نام داشت. البته واژه سومرى «تى» معنايى دوگانه دارد و علاوه بر دنده، به معناى زندگى نيز هست. بنابراين، به نظر مىرسد «نينتى» به معناى بانوى زندگى نيز باشد (هوك، ص 26ـ30، 32ـ34، 115). باتوجه به اين اسطوره، احتمالا داستان آفرينش زن از دنده آدم و نامگذارى او به حوا (به معناى زندگى) در عهد عتيق، ريشه در اين اسطوره سومرى داشته است (همان، ص 115؛
نيز رجوع کنید به د. جودائيكا؛
>دايرةالمعارف دين<، ذيل "Eve").

بنابر متون ربانى، حوا همزمان با آدم خلق نشد، زيرا خدا مىدانست كه او بعداً مايه نارضايى خواهد بود. ازاينرو، خدا آفرينش زن را به تأخير انداخت تا اينكه آدم آن را بخواهد (>دايرةالمعارف يهود<، همانجا). گفته شده حوا نخستين همسر آدم نبود، بلكه خدا پيشتر ليليت را براى آدم خلق كرد. او نيز از خاك خلق شده بود ولى مدت كوتاهى نزد آدم ماند و او را ترك كرد، زيرا اصرار داشت كه از حقوق برابر با آدم برخوردار است (گينتسبرك، ص 34ـ35؛
>دايرةالمعارف جهانى يهود<؛
د.جودائيكا، همانجاها؛
براى اطلاع بيشتر درباره ليليت رجوع کنید به >دايرةالمعارف يهود<؛
د. جودائيكا، ذيل "Lilith"). بدينترتيب، زنى كه همنشين حقيقى مرد باشد از بدن آدم آفريده شد. خلق زن از مرد ممكن بود، زيرا آدم در اصل دو چهره داشت كه با خلق حوّا تفكيك شدند (گينتسبرك، ص 35). حوّا از استخوان دنده سيزدهم، از پهلوى راست آدم و از گوشت قلب او آفريده شد و همزمان با حوّا، شيطان نيز خلق شد (>دايرةالمعارف يهود<، ذيل "Eve"). درباره اينكه چرا زن از دنده آدم خلق شد، آمده است: خدا حوّا را نه از سر آدم خلق كرد تا تكبر نورزد؛
نه از چشم او تا كنجكاو نباشد؛
نه از گوش او تا استراق سمع نكند و سخنچين نشود؛
نه از دهان او تا پرحرف و اهل غيبت نشود؛
نه از قلب او تا حسود نشود؛
و نه از دست او تا دزدى نكند؛
و نه از پاى او تا ولگرد نباشد؛
زن از قسمتى از بدن آدم كه همواره نهفته است، خلق شد تا عفيف و پاكدامن باشد (كوهن، ص 178ـ179؛
نيز رجوع کنید به >دايرةالمعارف جهانى يهود<، همانجا؛
د. جودائيكا، ذيل "Eve"؛
>دانشنامه معيار كتاب مقدس<، همانجا؛
براى تبيين تفاوتهاى مرد و زن ناظر به تفاوتهاى آدم و حوّا رجوع کنید به گينتسبرك، ص 35ـ36). داستان آفرينش حوّا در كنار اين عبارت عهد عتيق كه مرد، پدر و مادر خود را ترك مىكند و به زن خويش مىپيوندد به گونهاى كه يك تن مىشوند (سفر پيدايش، 24:2)، پيدايش نهاد ازدواج را چنان تبيين مىكند كه گويى پيوند زناشويى از همين اتحاد جسمانى نخستين نشئت گرفته است (>دايرةالمعارف دين<، همانجا). همچنين از تركيب لفظى واژههاى مرد (ايش) و زن (ايشاه) و حصول كلمات يه (خدا) و اش (آتش)، گفتارى حكمتآميز برآمده است كه اگر شوهر و زن شايسته باشند، نور الهى ميانشان جلوهگر مىشود و گرنه، آتش آنان را مىسوزاند (كوهن، ص 183؛
>دايرةالمعارف جهانى يهود<، همانجا).

چنانكه در متون ربانى آمده است، خدا حوّا را براى همسر آدم، همچون دخترى بيست ساله آفريد، او را چون عروس آراست و حجله عروسى برايش آماده كرد كه مزيّن به سنگهاى قيمتى و مرواريد و طلا بود و ملائك از آن نگهبانى مىكردند (رجوع کنید به گينتسبرك، ص 36؛
>دايرةالمعارف جهانى يهود<؛
>دايرةالمعارف يهود<؛
د. جودائيكا، همانجاها). شيطان از حسادت، مار را وادار به فريب دادن حوّا كرد. بنابر روايتى ديگر، مار براى اينكه صاحب حوّا شود، او را تشويق به گناه كرد زيرا مىدانست او راحتتر فريفته مىشود. هنگامى كه دو ملك نگهبان حوّا حضور نداشتند، شيطان يا مار حوّا را فريب داد. حوّا پس از خوردن ميوه ممنوعه، هنگامى كه ديد فرشته مرگ به سراغش مىآيد، آدم را نيز به تقدير خود كشاند تا پس از مرگش همسر ديگرى اختيار نكند. حوّا كه به دعوت مار شراب نوشيده بود، از آن به نوشيدنى آدم نيز افزود. بهسبب نافرمانى حوّا نُه بلا بر او نازل شد (>دايرةالمعارف جهانى يهود<؛
>دايرةالمعارف يهود<، همانجاها؛
د. جودائيكا، ذيل "Eve" , "Eve. in the Aggedah"؛
براى روايتى جانبدارانه از حوّا در ملحقات كتاب مقدس >رجوع کنید به ملحقات و مجعولات عهد عتيق<، «مكاشفه موسى»، 15ـ30؛
گينتسبرك، ص 48ـ51). به نقلى، حوّا در روز اخراج از بهشت قابيل و هابيل را حامله شد. پس از آن، آدم و حوّا 130 سال جدا از هم زندگى كردند و آنگاه كه دوباره به هم رسيدند، حوّا شيث را حامله شد. وقتى حوّا درگذشت، در غار مكفيله در حبرون در كنار آدم به خاك سپرده شد (رجوع کنید به >دايرةالمعارف جهانىيهود<؛
> دايرةالمعارف يهود<، همانجاها؛
د. جودائيكا، ذيل "Eve. in the Aggedah"؛
براى تفصيل بيشتر رجوع کنید به گينتسبرك، ص34ـ53؛
براى مجموعهاى تطبيقى از متون ربانى درباره حوا رجوع کنید به >حوا و آدم<، ص 69ـ 107).

در برخى ملحقات عهد عتيق، اطلاعاتى درباره زندگى حوّا پس از اخراجش از بهشت هست. از جمله در روايت لاتينى كتاب «زندگى آدم و حوّا» آمده است كه آدم و حوّا پس از رانده شدن از عَدْن، همهجا به دنبال غذا مىگردند و خوراكى شبيه آنچه در بهشت مىخوردند، نمىيابند، لذا چاره كار را در توبه مىجويند. براساس تصميم آدم، حوّا تا گردن در آب دجله فرو مىرود و 37 روز در آنجا مىماند. آدم نيز در آب رود اردن فرو مىرود و چهل روز آنجا مىماند. آنها در اين مدت هيچ سخنى نگفتند، چرا كه لبهايشان به گناه آلوده شده بود و شايسته نبودند خدا را خطاب كنند. آنها اميد داشتند بدينطريق رحمت الهى را جلب كنند (رجوع کنید به >ملحقات و مجعولات عهد عتيق<، «زندگى آدم و حوا»، 1ـ7). اما در روز هجدهم، شيطان در قالب يك فرشته دوباره حوّا را فريب مىدهد و با القاى اينكه خداوند توبه شما را پذيرفته است، موجب مىشود كه او پيش از اتمام زمان مقرر، از آب خارج شود. آدم او را مؤاخذه مىكند كه چرا عهد خويش را شكسته و حوّا درمىيابد كه دوباره فريب خورده است (همان، 8ـ11). حوّا با پذيرش هر دو خطاى خويش، آدم را ترك مىكند و در حالى كه باردار است به غرب مىرود. به هنگام وضع حمل با درد بسيار مواجه مىشود و هرچه خدا را براى يارى مىخواند، صدايش شنيده نمىشود. پس با زارى آدم را به يارى مىخواند. با دعاى آدم، فرشتگان در وضع حمل حوّا حضور مىيابند و شرايط را برايش مهيا مىسازند و آنگاه او قائن (قابيل) را به دنيا مىآورد. سپس آدم، همسر و فرزندش را به شرق بازمىگرداند و حوّا در آنجا هابيل را به دنيا مىآورد (همان، 18ـ22؛
براى تحليل تفصيلى اين روايت رجوع کنید به اندرسون، ص 3ـ42). بنابر همين روايت، حوّا در خواب مىبيند كه دست قابيل به خون هابيل آغشته است. آدم را از خوابش آگاه مىسازد، لذا تصميم مىگيرند آن دو را از هم جدا كنند و هابيل را به كشاورزى و قابيل را به چوپانى مىگمارند (>ملحقات و مجعولات عهد عتيق<، «زندگى آدم و حوا»، 22ـ23، نيز رجوع کنید به «مكاشفه موسى»، 2ـ3).

بنابر >كتاب غار خزائن< (51ـ71)، آدم در ساعت نخست از روز ششم (جمعه) و حوّا در ساعت سوم آن خلق شد، در ساعت سوم وارد بهشت شدند و در ساعت نهم به سبب خوردن ميوه ممنوعه از بهشت رانده شدند، در حالى كه هر دو مجرد بودند. آنها پس از اخراج از بهشت در غارى در بالاى كوهى پناه مىگيرند. ابتدا قائن و خواهرش و سپس هابيل و خواهرش به دنيا مىآيند. قائن هابيل را مىكشد. آدم و حوّا براى هابيل صد سال عزادارى مىكنند. سپس شيث به دنيا مىآيد.

در سنّت مسيحى. در عهد جديد تنها دو جا به نخستين زن با نام حوّا اشاره شده است؛
يكبار، از فريب خوردن حوّا به عنوان هشدارى براى مسيحيان ياد شده (رساله دوم پولس رسول به قرنتيان، 3:11) و ديگر بار، با اشاره به خلقت حوّا پس از آدم و اغفال او (نه آدم) گفته شده كه زن حق ندارد معلم شود و نبايد بر شوهر تسلط يابد، و تنها به شرط داشتن ايمان و تقوا، با به دنيا آوردن فرزند، از گناه و تقصيرى كه مرتكب شده، نجات مىيابد (رساله اول پولس رسول به تيموتئوس، 12:2ـ15؛
براى گزيده متون غيررسمى مسيحى رجوع کنید به >حوا و آدم<، ص 120ـ129). بدينترتيب، در عهد جديد نوعى جابهجايى معنايى رخ داده؛
در حالىكه مشخصه اصلى حوّا در عهد عتيق به عنوان نخستين زن، مادر بودن براى نسل بشر است، در عهد جديد، در تبيين خطرهاى گمراهى و هشدار از آن به حوّا مثال زده مىشود. ظاهراً اين تغيير معنايى تحت تأثير الهيات ربانى رايج در دوره آغاز شكلگيرى مسيحيت بوده است. چنانكه در آنجا نيز زن به مثابه موجودى ترسيم شده كه قابل اعتماد نيست و با آنچه مطلوب خداست، فاصله دارد (>دانشنامه معيار كتاب مقدس<، همانجا). بسيارى از متكلمان مسيحى از اين عبارات عهد جديد چنين برداشت كردهاند كه فريبخوردگى حوّا تنها يك نمونه نيست، بلكه مبيّن وضعيت همه زنان است. ازاينرو برخى آباى كليسا در گذشته زن را به لحاظ طبيعت ضعيفتر، براى انجام گناه مستعدتر و عامل اصلى گمراهى مىشمردند و به همين سبب آنان را لايق تصدى امر آموزش و مقامهاى كليسا نمىدانستند (همانجا).

در الهيات مسيحى، حوّا با حضرت مريم مقايسه شده و مريم حوّاى جديد ناميده شده است. آباى كليسا تعابيرى درباره حوا عرضه كردهاند كه عمومآ بر عظمت مريم و نكوهش حوّا دلالت دارند. آنان نافرمانى و پيمانشكنى حوّا را (كه در زمان انجام گناه همچون مريم ازدواج كرده ولى هنوز باكره بود) با اطاعت و ايمان مريم مقايسه كردهاند. تلقى آباى كليسا آن است كه انسانها بهسبب يك باكره (حوّا) به هلاك محكوم شدند، اما بهسبب باكرهاى ديگر (مريم) نجات مىيابند. بنابر تلقى رايج در مسيحيت، زن با خوراندن ميوه حرام به آدم، موجب رانده شدنش از بهشت شد و در نتيجه، همو موجب گناهكار شدن نسل بشر گرديد (>دايرةالمعارف جديد كاتوليك<، ذيل "Eve"؛
د. جودائيكا، همانجا).

برخى از متكلمان مسيحى نيز تعابيرى نمادين از داستان آفرينش حوّا بهدست دادهاند. به نظر آگوستين، حوّا از دنده آدم خلق شد تا از بخشى از نيروى مرد برخوردار شود، همچنان كه با قراردادن گوشت به جاى آن دنده، به مرد نيز پارهاى از لطافت زن داده شده است. آكويناس نيز خلقت زن از پهلوى مرد را نشانه پيوند اجتماعى زن و مرد دانسته است، چه او از سر مرد آفريده نشد تا بر او امر و نهى كند و نه از پاى او كه بردهاش باشد (رجوع کنید به >دايرةالمعارف جديد كاتوليك<، همانجا؛
براى اطلاع بيشتر از انديشههاى آباى كليسا در سدههاى نخست و ميانه در اين باره رجوع کنید به >حوا و آدم<، ص 129ـ155، 225ـ248).

در سنّت اسلامى. در قرآن كريم واژه حوّا ذكر نشده و ذيل آيات راجع به حضرت آدم، از حوّا با عنوان همسر آدم (زَوْجكَ) ياد شده است (رجوع کنید به بقره: 35؛
اعراف: 19؛
طه: 117). البته در احاديث و كتب تاريخى و تفسيرى، همسر آدم حوا ناميده شده و گفته شده اين نامگذارى از آنرو بوده كه حوّا مادر همه زندگان (رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 39ـ40، به نقل از ابنعباس) يا از حىّ (=موجود زنده، يعنى آدم) خلق شده است (طبرى، ذيل بقره : 35؛
ابنبابويه، 1385ـ1386، ج 1، ص 2، 16؛
همو، 1361ش، ص 48؛
قس مجلسى، ج 11، ص100ـ101، كه در اين اشتقاق مناقشه كرده است؛
نيز رجوع کنید به بخش قبلى مقاله). همچنين در روايتى، آدم حوّا را أثّا ناميد كه در زبان نبطى به معناى زن است (رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 39، به نقل از مجاهد؛
قس بخش قبلى مقاله، ايشاه در زبان عبرى و آرامى؛
نيز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه؛
اسپلبرگ، ص 312، 322، يادداشت 27).

در قرآنكريم از آفرينش حوّا سخنى به ميان نيامده است. بنابر آيات قرآن، آدم و همسرش بهخواست خدا در بهشت ساكن شدند. آنها مىتوانستند از هر خوراكى در بهشت استفاده كنند، جز ميوه يك درخت، و در صورت نزديك شدن به آن درخت از ظالمان محسوب مىشدند. شيطان هر دوى آنها را فريب داد و آنها ميوه ممنوعه را خوردند. در پى آن، بديهاى آنها بر يكديگر پديدار شد و آنها كوشيدند با برگهاى بهشتى خود را بپوشانند. سپس از خدا خواستند كه آنها را ببخشد. خدا نيز به آنها گفت كه بايد به زمين بروند و در آنجا زندگى كنند تا اينكه بميرند و از آنجا خارج شوند (بقره: 35ـ38؛
اعراف: 19ـ25؛
طه: 115ـ 123؛
رجوع کنید به آدم*).

در قرآن تأكيد شده است كه آدم از خاك آفريده شد (آلعمران: 59؛
حجر: 28؛
ص: 71؛
نيز رجوع کنید به اعراف: 12؛
اسراء : 61) و نيز آمده: «(خدا) شما را از نفسى واحد خلق كرد و جفتش را از او آفريد» (نساء: 1؛
اعراف: 189؛
زمر: 6). عموم مفسران متقدم بر اين عقيدهاند كه در اين آيات منظور از نفس، آدم و منظور از زوج، حوّاست و بنابر روايات، خدا او را از يكى از دندههاى آدم (رجوع کنید به ابنماجه، ج 1، ص 175؛
قمى، ذيل نساء: 1؛
ابنبابويه، 1385ـ1386، ج 2، ص 471) يا از زياده خاكى كه آدم را از آن خلق كرده بود (رجوع کنید به عياشى، ذيل نساء: 1؛
ابنبابويه، 1417، ص259ـ260) آفريد (نيز رجوع کنید به طوسى؛
زمخشرى؛
طبرسى؛
فخررازى، ذيل آيات). به نظر برخى مفسران، مراد اينآيات آن است كه خدا جفت آدم را از جنس او آفريد، همانطور كه در آيات ديگر، عبارت «من أنفسكم» (رجوع کنید به توبه : 128؛
نحل72:؛
روم21:؛
شورى11:) بههمين معناست. بهعلاوه، اين تفاسير با ادامه آيه 189 سوره اعراف كه مىگويد «تا بدان آرام گيرد»، سازگارتر است، زيرا هركس به همجنس خود متمايل است و بدان انس مىگيرد (شريف رضى، ص 308ـ309، به نقل از ابوالعباس مبرد؛
زمخشرى، ذيل اعراف: 189؛
فخررازى، ذيل نساء: 1، به نقل از ابومسلم بحر اصفهانى، اعراف: 189؛
نيز رجوع کنید به طباطبائى، ذيل نساء: 1؛
سبحانى، ج 1، ص 92ـ93). برخى از معاصران گفتهاند كه مراد از نفس واحد، آدم ابوالبشر نيست، بلكه منظور از آن، اصل و منشأ خلقت انسان (اعم از مرد و زن) است و نتيجهگرفتهاند كه زنومرد، هر دو، از گوهرى واحد آفريده شدهاند (رجوع کنید به رشيدرضا، ذيل نساء: 1؛
جوادى آملى، ص 42ـ44؛
براى رد اين ديدگاه رجوع کنید به طباطبائى، همانجا). بعضى نيز باتكيه بر نظريههاى زيستشناختى جديد، نفس واحد را نخستين جاندارى دانستهاند كه نوع بشر از آن نشئت گرفتهاست. اين جاندار درابتدا به صورت غيرجنسى توليدمثل كرد و بعد با جاندار مؤنثى كه از خود او بهوجودآمد، جفتگيرى كرد و نسل انسان را بهوجود آورد. بنابراين ديدگاه، در مرحله نخست تكامل انسان، جفت او مستقلا آفريدهنشد، بلكه جفتشاز خودش بهوجود آمد.بنابراين،توليدمثل انسان درنخستين مرحله، توليدمثل جنسى نبود. علاوه بر اين، ارتباط مستقيم جنسيت نوزادان بهپدر (و نه مادر)، نيز حاكى از اين واقعيت است كه همجنس مرد و همجنس زن ازيك نفس، يعنى از مرد، پديد آمدهاند (رجوع کنید به رشيدرضا، همانجا؛
د.ا.د.ترك، ذيل مادّه، بهنقل از سليمان آتش؛
براى ديدگاهى مشابه رجوع کنید به بهبودى،1376ش،ص286ـ292؛
همو،1378ش، ج1، ص287ـ 289؛
براى تفسيرى مشابه ازسفر پيدايش،27:1 رجوع کنید به اسكينر، ص 33؛
نيز براى تفصيل بيشتر دراينباره رجوع کنید به آدم*؛
تكامل*).

در قرآن هيچ اشارهاى به نقش حوّا در نخستين گناه آدم نشده است. بنابر عهد عتيق (سفر پيدايش، 3: 1ـ7) مار، حوا را و او نيز آدم را فريب داد، در حالىكه به گفته قرآن، شيطان هر دوى آنها را وسوسه كرد (بقره: 36؛
اعراف: 20). حتى در آيه 120 سوره طه فقط از گفتگوى شيطان با آدم و وسوسه او سخن گفته شده و شيطان مستقيمآ به او خطاب كرده است. اما در اين آيه به اينكه خطاب شيطان به حوّا بوده، اشارهاى نشده است. بنابراين، در حالى كه در سنّت يهودى ـ مسيحى، حوّا شخصيتى فريبخورده و گمراهكننده معرفى شده است، در قرآن، آدم و حوّا، هر دو، به يك اندازه مسئول شناخته شده و به عنوان نخستين زوج بشرى به اخراج از بهشت محكوم شدهاند (عبدالحليم، ص 129؛
قس د. اسلام، چاپ اول، ذيل مادّه؛
نيز براى تحليلى متفاوت در اين باره رجوع کنید به اسپلبرگ، ص 307). هرچند در احاديث تفسيرى، درباره جزئيات وسوسه شيطان و نقش حوّا در رانده شدن خود و همسرش از بهشت مطالبى آمده (رجوع کنید به طبرى، جامع، ذيل بقره: 36؛
قس يعقوبى، ج 1، ص 5ـ6، كه اين ماجرا را بدون تأكيد بر نقش منفى حوا بازمىگويد) كه ظاهراً برگرفته از داستان مذكور در سفر پيدايش در عهد عتيق است (رجوع کنید به طباطبائى، ج 1، ص 140). همچنين در حديثى با قيد نام حوّا آمده: «اگر حوّا نبود، جنس زن به شوهرش خيانت نمىكرد» (بخارى، ج 4، ص 126؛
مسلمبن حجاج، ج 4، ص 179) كه مراد از خيانت، نقش حوّا در نخستين گناه آدم دانسته شده است (رجوع کنید به نَووَى، ج10، ص 59؛
ابنحجر عسقلانى، ج 6، ص 261). همچنين روايتى بر وسوسه شدن حوّا پس از اخراج از بهشت دلالت دارد. بنابراين روايت، حوّا باردار مىشد ولى بچهاش زنده نمىماند. شيطان (كه حارث ناميده مىشد) نزد وى آمد و او را وسوسه كرد كه بچه را عبدالحارث بنامد تا زنده بماند. آنان نيز چنين كردند در حالى كه اين وسوسهاى شيطانى بود (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 5، ص 11؛
ترمذى، ج 4، ص 332؛
نيز براى گونههاى ديگرى از روايت رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 37ـ38؛
طبرى، جامع، ذيل اعراف: 190؛
همو، تاريخ، ج 1، ص 148ـ150؛
قمى، ذيل اعراف: 190). بنابراين روايت، حوّا دوباره موجب فريب آدم شد (براى نقدها يا تأويلات عالمان شيعه و سنّى رجوع کنید به علمالهدى، ص 29ـ34؛
طبرسى؛
فخررازى، ذيل اعراف: 190؛
نيز رجوع کنید به مجلسى، ج 11، ص 249ـ256 كه صدور اين روايات از امامان شيعه را از روى تقيه دانسته است؛
نيز رجوع کنید به طباطبائى، ذيل اعراف: 190، كه اين روايت و نظاير آن را جعلى يا از اسرائيليات* دانسته است؛
براى تحليل محتوايى اين روايت رجوع کنید به اسپلبرگ، ص 314ـ319).

با اينكه در منابع حديثى شيعه و سنّى، روايات معدودى درباره حوا آمده است، در كتابهاى تاريخ، تراجم و قصص انبيا رواياتى فراوان، گوناگون و غالباً از گونه اسرائيليات ديده مىشود (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، همانجا؛
براى بحث تحقيقى درباره منابع يهودى مورد استفاده مورخان مسلمان رجوع کنید به ادنگ، ص 23ـ 69، 110ـ138؛
براى نمونههاى مربوط به ماجراى حوّا رجوع کنید به همان، ص 38، 117ـ118؛
براى مباحث تطبيقى يا تحليل تفصيلى در اين باره رجوع کنید به اسپلبرگ، ص 307ـ314؛
آمال محمد عبدالرحمان ربيع، ص 106ـ108؛
قاسمى، ص240ـ262). بنابراين روايات، هنگامى كه خدا حضرت آدم را در بهشت ساكن كرد، وى تنها بود. سپس خدا او را به خوابى عميق فرو برد و حوّا را از يكى از دندههاى پهلوى چپش خلق كرد. در طول اين عمل، آدم هيچ دردى حس نكرد، زيرا در غير اين صورت ميلى به زن نمىداشت. سپس بر حوّا لباسهاى بهشتى پوشاندند، وى را آراستند و بالاى سر آدم نشاندند. آدم پس از بيدار شدن او را ديد و وى را حوّا ناميد. در جواب سؤال ملائك نيز گفت كه حوّا يك زن است و چون از موجود زنده آفريده شده، نام حوّا را براى او برگزيده است و هنگامى كه از وى سبب خلقت حوّا را پرسيدند، جواب داد: براى اينكه هر دو جنس در كنار هم به آرامش برسند. آدم از خاك خلق شده است و حوّا از گوشت، ازاينرو مردها هر چه پا به سن مىگذارند زيباتر، و زنان با مرور ايام زشتتر مىشوند. همچنانكه گفته شده چون مرد از خاك آفريده شده، همتش معطوف به خاك (و آبادانى آن) است، حال آنكه زن از مرد خلق شده و شوق او معطوف به مرد است. در همين منابع آمده است كه آدم و حوّا در بهشت در ناز و نعمت بودند، اما ابليس، كه از دهان مار سخن مىگفت، با كمك طاووس آنها را فريب داد و ميوه ممنوعه (جاودانگى) را ابتدا حوّا و سپس آدم خورد. در روايتى آمده است تا زمانى كه آدم عقل سليم داشت از ميوه ممنوعه نخورد، ازاينرو، حوّا به او شراب نوشاند و سپس او را نزد درخت برد و وادار به خوردن از ميوه آن نمود. آدم و حوّا در پى تخلف از امر الهى و خوردن ميوه ممنوعه، محكوم و از بهشت رانده شدند. علاوه بر جزاهاى مشترك، به حوّا و سپس همه زنان پس از او جزاهاى بسيار ديگرى از جمله عادت ماهانه، حاملگى و درد زايمان داده شد. پس از رانده شدن از بهشت، آدم در هند و حوّا در جده فرود آمد و پس از توبه، در عرفات با يكديگر ملاقات كردند. آنان بعضى از مناسك حج را بهجاى آوردند و حوّا براى نخستين بار حيض شد. آدم پايش را بر زمين كوبيد و آب زمزم جارى شد و حوّا با آن غسل كرد. حوّا از بيست بار وضع حمل چهل بچه به دنيا آورد. او يك سال پس از آدم درگذشت و در جوارش به خاك سپرده شد (رجوع کنید به ابنهشام، ص 14ـ26؛
ابنقتيبه، ص 15؛
طبرى، تاريخ، ج 1، ص 103ـ109؛
ثعلبى، ص 25ـ41؛
ابنعساكر، ج 69، ص 101ـ111؛
ابناثير، الكامل، ج 1، ص 32ـ53؛
قس مجلسى، ج 11، ص 99ـ122، 160ـ197، 204ـ249، 268ـ269، شامل مجموعه روايات شيعى در اين باره؛
نيز رجوع کنید به آدم*؛
نيز براى تحليل اسطورهشناختى اين روايات رجوع کنید به امامى، ص 239ـ250). درباره مدفن آدم و حوا اختلاف هست. قبرى در جده به حوا منسوب بود كه حكومت سعودى آن را تخريب كرد (رجوع کنید به جده*؛
د.ا.د.ترك، ذيل "Cidde").


منابع:
(1) علاوه بر قرآن و كتاب مقدس؛
(2) آمال محمد عبدالرحمان ربيع، الاسرائيليات فى تفسيرالطبرى: دراسة فىاللغة و المصادر العبرية، قاهره 1422/2001؛
(3) ابناثير (علىبن محمد)، الكامل فىالتاريخ، بيروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛
(4) ابناثير (مباركبن محمد)، النهاية فى غريب الحديث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحى و طاهر احمد زاوى، بيروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364ش؛
(5) ابنبابويه، الامالى، قم 1417؛
(6) همو، عللالشرايع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم (بىتا.)؛
(7) همو، معانى الاخبار، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1361ش؛
(8) ابنحجر عسقلانى، فتحالبارى: شرح صحيح البخارى، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(9) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، (بىتا.)؛
(10) ابنسعد (بيروت)؛
(11) ابنسيده، المحكم و المحيط الاعظم، چاپ عبدالحميد هنداوى، بيروت 1421/2000؛
(12) ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛
(13) ابنقتيبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(14) ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره 1373/ 1954)، چاپ افست (بيروت، بىتا.)؛
(15) ابنمنظور؛
(16) ابنهشام، كتابالتيجان فى ملوك حمير، صنعا ?( 1979)؛
(17) معمربن مثنى ابوعبيده، ديوانالنقائض: نقائض جرير و الفرزدق، بيروت 1998؛
(18) صابر امامى، اساطير در متون تفسيرى فارسى، تهران 1380ش؛
(19) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، (چاپ محمد ذهنىافندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(20) محمدباقر بهبودى، «بازنگرى تاريخ انبياء در قرآن»، پژوهشهاى قرآنى، ش 11ـ12 (پاييز ـ زمستان 1376)؛
(21) همو، تدبرى در قرآن، ج 1، تهران 1378ش؛
(22) محمدبن عيسى ترمذى، سننالترمذى، ج 4، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بيروت 1403؛
(23) التفسير المنسوب الى الامام ابىمحمد الحسنبن على العسكرى عليهمالسلام، قم: مدرسة الامام المهدى (ع)، 1409؛
(24) احمدبن محمد ثعلبى، قصص الانبياء، المسمّى عرايس المجالس، بيروت : المكتبة الثقافية، (بىتا.)؛
(25) عبداللّه جوادى آملى، زن در آينه جلال و جمال، قم 1376ش؛
(26) خليلبن احمد، كتابالعين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1405؛
(27) غيلانبن عقبه ذوالرُّمِّه، ديوان شعر ذىالرُّمَّة و هو غيلانبن عُقبة العَدَوىّ، چاپ كارليل هنرىهيس مكارتنى، كيمبريج 1337/1919؛
(28) محمد رشيدرضا، تفسيرالقرآن الحكيم الشهير بتفسير المنار، (تقريرات درس )شيخ محمد عبده، ج 4، مصر 1373؛
(29) محمدبن محمد زَبيدى، تاجالعروس من جواهرالقاموس، ج 37، چاپ مصطفى حجازى، كويت 1422/2001؛
(30) زمخشرى؛
(31) جعفر سبحانى، القصص القرآنية : دراسة و معطيات و اهداف، قم 1427؛
(32) محمدبن حسين شريفرضى، حقائق التأويل فى متشابه التنزيل، چاپ محمدرضا آلكاشف الغطاء، بيروت (بىتا.)، چاپ افست قم (بىتا.)؛
(33) طباطبائى؛
(34) طبرسى؛
(35) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(36) همو، جامع؛
(37) فخرالدينبن محمد طريحى، مجمعالبحرين، چاپ احمد حسينى، تهران 1362ش؛
(38) طوسى؛
(39) علىبن حسين علمالهدى، تنزيةالانبياء، (بيروت) 1409/1989؛
(40) محمدبن مسعود عياشى، كتابالتفسير، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران (بىتا.)؛
(41) محمدبن عمر فخر رازى، التفسيرالكبير، او، مفاتيح الغيب، چاپ عماد زكى بارودى، قاهره 2003؛
(42) محمدبن يعقوب فيروزآبادى، القاموس المحيط، چاپ يوسف الشيخ محمد بقاعى، بيروت 2005؛
(43) حميد محمد قاسمى، اسرائيليات و تأثير آن بر داستانهاى انبيا در تفاسير قرآن، تهران 1380ش؛
(44) علىبن ابراهيم قمى، تفسيرالقمى، چاپ طيب موسوى جزائرى، قم 1404؛
(45) آبراهام كوهن، گنجينهاى از تلمود، ترجمه امير فريدون گرگانى، تهران 1382ش؛
(46) مجلسى؛
(47) مسلمبن حجاج، صحيح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، استانبول 1401/1981؛
(48) يحيىبن شرف نووى، صحيح مسلم بشرح النووى، بيروت 1407/1987؛
(49) يعقوبى، تاريخ؛


(50) Muhammad Abdel Haleem, Understanding the Qur'an: themes and style, London 1999;
(51) Camilla Adang, Muslim writers on Judaism and the Hebrew Bible: from Ibn Rabban to Ibn Hazm, Leiden 1996;
(52) Gray A. Anderson, "The Penitence narrative in the life of Adam and Eve", in Literature on Adam and Eve, ed. Gray Anderson, Michael Stone, and Johannes Tromp, Leiden: Brill, 2000;
(53) The Apocrypha and pseudepigrapha of the Old Testament in English, ed. R. H. Charles, Oxford: The Clarendon Press, 1913;
(54) The Book of the cave of treasures: a history of the patriarchs and the kings, their successors from the creation to the crucsifixion of Christ, translated from the Syriac text of the British Museum MS. Add. 25875, by E. A. Wallis Budge, London: The Religious Tract Society, 1927;
(55) Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, svv. "Eve" (by Marvin H. Pope), "ibid. in the Aggedah", "Eve. in Christian tradition", "Lilith" (by Gershom Scholem);
(56) EI2, s.v. "Hawwa" (by J. Eisenberg);
(57) EI2, s.v. "Hawwa" (by J. Eisenberg- [G. Vajda(;
(58) Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "Eve" (by W. H. Bennett);
(59) The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Eve" (by Michael Fishbane);
(60) Eve & Adam: Jewish, Christian, and Muslim readings on genesis and gender, ed. Kristen E. Kvam, Linda S. Schearing, and Valarie H. Ziegler, Bloomington: Indiana University Press, 1999;
(61) Wilhelm Gesenius, Gesenius's Hebrew and Chaldee lexicon to the Old Testament scriptures, tr. and ed. Samuel Prideaux Tregelles, London 1884;
(62) Louis Ginzberg, Legends of the Bible, New York 1956;
(63) S. H. Hooke, Middle Eastern mythology, Harmondsworth, Eng. 1975;
(64) Josef Horovitz, Koranische Untersuchungen, Berlin 1926;
(65) The Internationalstandard Bible encyclopedia, ed. Geoffrey W. Bromiley, Michigan: William B. Eerdmans, 1979-1988, s.v. "Eve" (by M. V. Rienstra);
(66) The Jewish encyclopedia, ed. Isidore Singer, New York: Ktav Publishing House, )1901 ?], s.vv. "Eve" (by Hartwig Hirschfeld), "Lilith" (by Ludwig Blau);
(67) Ludwig Kohler and Walter Baumgartner, Lexicon in veteris testamenti Libros, Leiden 1958;
(68) New Catholic encyclopedia, Detroit: Thomson, 2003, s.v. "Eve. in theology" (by E. H. Peters);
(69) E. Noort, "The creation of man and woman in biblical and ancient Near Eastern traditions", in The Creation of man and woman: interpretations of the biblical narratives in Jewish and Christian traditions, ed. Gerard P. Luttikhuizen, Leiden: Brill, 2000;
(70) John Skinner, Critical and exegetical commentary on genesis , New York 1910;
(71) William Robertson Smith, Kinship and marriage in early Arabia, Cambridge 1885;
(72) D. A. Spellberg, "Writing the unwritten life of the Islamic Eve: menstruation and the demonization of motherhood", International Journal of Middle East Studies, vol. 28, no. 3 (Aug. 1996);
(73) TDVI‌A, s.vv. "Cidde" (by Mustafa L. Bilge), "Havva" (by Omer Faruk Havman);
(74) The Universal Jewish encyclopedia, ed. Isaac Landman, New York: Ktav Publishing House, Inc, 1969, s.v. "Eve" (by Oscar Modlinger).

/ سيدعلى آقايى /

اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 6616
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست